اردشیر منظمی

اردشیر منظمی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۵ مورد از کل ۵ مورد.
۱.

علم پیشین خداوند و اختیار آدمی (با تأکید بر دیدگاه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و نقد دیدگاه های رقیب)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: علم خداوند اختیار جبر تفویض اهل بیت امر بین الامرین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۱ تعداد دانلود : ۵۸
تبیین چگونگی علم پیشین خداوند و حدود فاعلیت آدمی در کنار یکدیگر، دغدغه ای دیرینه است که ادیان آسمانی بدان روی کرده اند. آن گونه که میان فاعلیت آزاد آدمی که لازمه نظام ثواب و عقاب است با نظام علم، تقدیر و حاکمیت اراده خداوند، پیوندی منطقی را به گفت آورد. از دیگر سوی، تلاش برخی رهبران مذاهب اسلامی برای پردازش مسئله فاعلیت آدمی، پیامدی جز دو نظریه جبر یا نفویض نداشته است. که یا اراده آزاد آدمی را کنار می نهد یا قدرت خداوند را محدود می سازد. که در این میان، دیدگاه اهل بیت تبیینی دگرسان از فاعلیت و اختیار آدمی به دست می دهد. این مقاله با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بازخوانی اندیشه اهل بیت به همراه نقد دیدگاه های رقیب پرداخته است، بدین شیوه که در آغاز، ویژگی های علم خداوند همچون اطلاق، تعلق به جزئیات و خطاپذیری را آورده و سپ س م فهوم اخ تیار در اس لام و ن یز نقد ادله جبریان و طرفداران اختیار پرداخته است. و در  پ ایان، ب ا حف ظ م عنای عل م خ داوند ب ر س ازگ اری آن با اختیار آدمی ت لاش نموده و نگاه اهل بیت را که اندیشه ای میانی است آشکار ساخته است.
۲.

نگاهی تطبیقی به انگاره عهد عتیق و قرآن کریم از پنداره «پسرخدا بودن عُزیر» و انعکاس آن بر نگاره های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ابن الله عهد عتیق قرآن یهود و اسلام نگارگری اسلامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۹ تعداد دانلود : ۷۸
در متون بنیادی دین یهود مانند عهد عتیق و تلمود کم ترین اشاره ای به مفهوم «ابن الله» بودن عزیر نشده است. با این وجود، قرآن یک بار به روشنی (توبه/30) و بار دیگر نیز به صورت تلویحی (بقره/۲۵۹) در چگونگی مرگ عُزیر از وی، نام برده است. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی، به تطبیق جایگاه عزیر در متون مقدس یهود و اسلام می پردازد. با بررسی و تدبر در متون معتبر یهود هیچ اثری از مفهوم پسرخدا بودن عزیر به دست نیامد. حال آنکه در منابع مهم تفسیری اسلامی میان مفسران مشهور، درباره این انگاره، نه تنها وحدت رویه و نظر دیده نمی شود، بلکه با برداشت های متفاوتی از این نسبت روبه رو هستیم. چنانکه آلوسی و فخررازی آن را نسبتی حقیقی دانسته، اما بحرانی و طباطبایی آن را نسبتی مجازی و تشریفی می پندارند. در این میان، مفسرانی نیز هستند که آن را باور عده ای معدود یا فرقه ای منقرض شده از یهود پنداشته اند و یا اساساً درباره این نسبت توضیح روشنی نداده اند. این پژوهش می کوشد نشان دهد که دیدگاه مفسرانی که مفهوم ابن الله بودن را صفتی تکریمی و تعظیمی برای عزیر در نظر گرفته اند، می تواند درست و قابل پذیرش باشد. اهداف پژوهش:بررسی مفهوم «ابن الله» بودن در متون بنیادی دین یهود.بررسی دیدگاه مفسرانی که مفهوم ابن الله بودن را صفتی تکریمی و تعظیمی برای عزیر در نظر گرفته اند.سؤالات پژوهش:مفهوم «ابن الله» بودن در متون بنیادی دین یهود چیست؟دیدگاه مفسرانی که مفهوم ابن الله بودن را صفتی تکریمی و تعظیمی برای عزیر در نظر گرفته اند چیست؟
۳.

بازشناسی مفهوم خودسازی در اساطیر هندی، اسطوره ی آفرینش و مهابهارات

نویسنده:

کلید واژه ها: اسطوره حماسه هندوان خودسازی مهابهارات

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۶ تعداد دانلود : ۲۹۵
این مقاله بر آن است نشان دهد که در اسطوره و بویژه اساطیر هندی (آفرینش و مهابهارات) حماسه را دو رویه است. یکی حماسه به معنای شناخته شده آن که داستان دلاوری و تکاوری پهلوان یا مردانی بزرگ در نبرد با هر آن کس است که حرمت حریم سرزمین یا مردمان یا هستی کسی یا چیزی ارزشمند را درهم شکسته باشد؛ که در این رویه، حماسه بسامدی از رخ نمودن آداب جنگاوری و بی باکی است. دیگری آنکه حماسه چندان اوج و عمق می گیرد که از رویه ظاهر جنگی خویش می گذرد و به ژرفای جوانمردی دست می یابد. در این حالت دیگر حماسه یک داستان رزم نیست؛ بلکه برنامه ای هدفمند و الگویی توانمند برای بازسازی درونی کسانی است که در خود، تعلقی به پرورش اخلاق انسانی در چهارچوب حماسه می بینند. در این معنا تلاش قهرمان حماسه تنها جهاد اصغر نیست؛ که جنگ در بیرون است. بلکه پهلوان داستان می کوشد تا به پیروی از الگوهای دینی که نمایه های جاویدان هستی هستند، به جهاد اکبر که جنگ در درون است، دست یازد؛ که کوششی است برای دگرگون کردن ((نبرد تن با تن)) به ((نبرد تن با من)). می توان روزی را به دیده آورد که دست کم در هنگامه ای کوتاه، نبرد تن با تن رخ ندهد؛ اما نمی توان هیچ گاه تصور کرد که نبرد تن با من روی ندهد. اساطیر هندی مورد بررسی داستان همین نبرد است. رزمی که انسان برای همیشه هستی گیتیانه خویش با آن درگیر است. این از بزرگ ترین دلایل ماندگاری اسطوره های دینی است.
۴.

بازگفتی از جایگاه بهارات و نگاهی به هسته ی حماسه ی آن

نویسنده:

کلید واژه ها: مهابهارات حماسه جنگ خدایان دین اخلاق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۸ تعداد دانلود : ۲۲۵
این مقال در مجالی مغتنم می کوشد با روش دین پژوهی و به شیوه ی توصیف و تحلیل، هسته ی حماسه ی بهارات را به بازگفت آورد. بی گمان طرح چنین مسئله ای نیاز به بررسی تحلیلی حماسه و نیز معرفی جایگاه متن مهابارات این بزرگترین حماسه ی هندوستان دارد. بررسی این متن بیانگر آن است که همچون حماسه های باستانی دیگر این خدایان و آدمیان هستند که در رزمی آشکار به نبرد برمی خیزند تا در یک جنگ تمام عیار که به گونه ی حماسه( دلاوری و مردانگی در کارزار) انجام می گیرد؛ حقیقت را کشف و یا اثبات کنند. گذشته از صورت پیدای حماسه که حکایت از جنگ با همه ی خشکی و خشونتش دارد؛ به زودی چهره ی پنهان آن نیز هویدا می شود. نبردی بی امان در شمایل بی باکی و از خود گذشتگی که از پی دفاع و برپایی از یک حقیقت محتوم انجام، و با دست یابی به خود سازی و دیگر سازی فرجام می گیرد. در این نبرد، اهوراییان به یاری ایزدان، فرشتگان و اصولاً موجودات ماوراء الطبیعه در سلوکی عقلی و فعلی برعلیه اهریمنان تلاش می کنند تا به آرمان های ستوده و سپید( مقدس) دست یابند. از این رو می توان گفت این حماسه حکایت تلاش مردمان برای دست یابی به اخلاق و تقدس است. و بهارات گزارش نبرد استراتژیک خدایان و آدمیان نیک خوی با دیوان و آدمیان بدخوی بر پایه ی ایدوئولوژی هندوان است.
۵.

السحر الحلال (إعادة النظر فی فکرة بایزید البسطامی من خلال قصة شمس الدین والمولوی) (سحر حلال (بازخوانی اندیشه بایزید از خلال داستان شمس و مولوی))(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی معرفت محبت شمس شطح بایزید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۲۲ تعداد دانلود : ۷۱۴
این مقاله در صدد بررسی اندیشه بایزید بسطامی در پرتو شطحیات او و پژوهش در آراء صوفیان و عارفان وصاحبنظران مطرح در تاریخ عرفان اسلامی پیرامون موضوع مذکور است. در نخستین برخورد آفتاب تبریز و برنای بلخ در شهر قونیه پرسشی به میان آمد که کیان ذهنی مولوی را به آشوب کشاند. این پرسش دو نیمه داشت که یک نیمه آن شطح گونه ای از بایزید بسطامی بود. در این پرسش شمس تبریزی اینگونه از مولوی پرسیده بود که: پیامبر برتر است یا بایزید؟ و اگر پیامبر برتر است که هست، از چه روی بایزید گفته است: «سبحانی ما أعظم شأنی» و پیامبر فرموده است: «ما عرفناک حقّ معرفتک.» این پرسش دو نیمه ای از دو گزاره برخوردار است که دومین گزاره، مشروع و معروف و مقبول است؛ اما گزاره نخست شطح گونه ای است که هر ذهن با معرفتی را درگیر می کند. انعکاس سخن بایزید بعدها در متون عرفانی نگاه جانبدارانه شیوخی چون امام اسماعیل مستملی بخاری، امام محمد کلاباذی، عطار، و مولوی... را موجب شده است و نیز برخوردار از تحلیلی نیکو توسط مشایخی همچون بونعیم اصفهانی، بونصر سراج، و خواجه قشیری گشته است. آنچه از میان این سخنان در باب شطح بایزید قابل تأمّل است را می توان در چهار بخش طبقه بندی کرد: تنگ ظرفی بایزید، شطحیات و تندگویی های او، بایزید دانایی که تظاهر به دیوانگی کرده، و سرانجام وجود مهر خدایی در دل بایزید.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان