بررسی موانع زیرساختی اعمال مدیریت دانش و ارائه الگوی بهبود در مراکز آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه دانش چرخ های اقتصادی کشورها را به حرکت در می آورد و نگرش نسبت به دانش آکادمیک و تجارت در سراسر دنیا تغییر کرده است. در همه سازمان ها، چه آموزشی و علمی و چه سازمان های تولیدی و تجاری، دانش پنهانی وجود دارد که به عنوان منبعی مکانیکی و ایستا محسوب نمی شود. بیشتر سازمان ها برای افزایش اثربخشی و توان رقابتی خود به سمت دانش و فرآیندهای مدیریت دانش روی آورده اند. رقابت جهانی، کم شدن کاربرد نیروی انسانی و افزایش کاربرد فناوری در انجام امور، کم شدن زمان لازم برای تجربه و کسب دانش، از دست دادن دانش در اثر خروج کارکنان و ... سبب شده تا سازمان ها جهت باقی ماندن در عرصه جهانی به مدیریت دانش روی آورند. در این تحقیق توصیفی-پیمایشی، با استفاده از پرسشنامه، هفت عامل "ساختار، فرآیندهای داخلی، فناوری، فرهنگ، منابع انسانی، اندازه گیری و رهبری" جهت استقرار مدیریت دانش در چهار دانشگاه دولتی، آزاد و غیرانتفاعی مورد بررسی قرار گرفته است. حجم نمونه شامل افراد آگاه و متخصص در زمینه مدیریت دانش و فناوری اطلاعات در دانشگاه های شهید چمران اهواز، دانشگاه پیام نور تهران، موسسه آموزش عالی کار و واحدهای دانشگاه آزاد در تهران می باشد که به روش طبقه بندی و تصادفی ساده انتخاب گردیده اند. علاوه براین، به طور هدفمند بیست نفر از اساتید متخصص و صاحب نظر-از هر دانشگاه 5 نفر-این دانشگاه ها انتخاب و مورد مصاحبه عمیق برای علت یابی قرارگرفته اند. یافته های تحقیق نشان دادند که تمامی مراکز مورد مطالعه آموزش عالی فاقد زیرساخت مناسب استقرار مدیریت دانش بوده و به ترتیب عوامل اندازه گیری، رهبری، منابع انسانی، فرایندهای داخلی، فرهنگ، فناوری، ساختار از مهمترین موانع مدیریت دانش می باشند و برای پیاده سازی مدیریت دانش در این مراکز نیاز به تقویت این زیرساخت ها به ترتیب اولویت خواهد بود. در نهایت الگویی جهت بهبود و پیاده سازی مدیریت دانش متناسب با ساختار دانشگاه ها پیشنهاد شده است.