امنیت روانی، اقتصادی و اجتماعی (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در این نوشتار سخن از نسبت جامعهی دینی با امنیت روانی، اقتصادی و اجتماعی رفته است و به منظور ارزیابی این نسبت جستار از دو پرسش آغاز میگردد و پس از پاسخ یابی به آنها نسبت جامعهی دینی با مقولهی امنیت به کاوش گرفته شده است. از آنجایی که امنیت، و به ویژه امنیت اجتماعی، همچون تابع متغیر، هم از حیث شاخصهها و مؤلفهها و از نظر کارکرد، عمل میکند. طبعا شاخصهها و مؤلفههای ساختاری و کارکردی آن در ادوار گوناگون رشد اجتماعی بشر و جوامع انسانی و به تعبیر دیگر ادوار تمدنی، متفاوت میباشد؛ چنانچه در گذشته نیز چنین بوده است. از این روی، رویکرد جامعهی دینی به امنیت، با توجه به هویت متغیر و سیال آن معنا پیدا میکند و در این نوشتار از همین زاویه بدان نگریسته شده است. در این راستا برای امنیت اجتماعی دو ساحت بیرونی و درونی ترسیم میگردد، که در ساحت درونی، معنویت و امنیت روحی - روانی همچون پایهی بنیادین امنیت اجتماعی شناخته شده است و در ساحت بیرونی مؤلفه و شاخصههای چندی را برای تأمین و تحقق امنیت اجتماعی و مکانیزم عمل آنها برشمرده و مورد ارزیابی قرار گرفته است؛ که از شمار آنهاست: 1 ) دستگاه قضایی مستقل؛ 2 ) امید به آینده؛ 3 ) قانون مندی رفتار؛ 4 ) برابری و توازن در برخورداریها. در هر یک از این دو ساحت و زیرمجموعههای آنها، ایستار دین و جامعهی دینی نسبت بدانها بازگو گردیده است و در پایان به این نتیجه میرسد که جامعهی دینی در فقدان امنیت اجتماعی نمیتواند الگو باشد. به همین خاطر امنیت اجتماعی - روانی از شمار کلیدیترین اهداف و برایند جامعهی دینی دانسته شده است.متن
امنیت در معنای کلان و فراگیرش از هنگامهی هبوط آدم در زمین و از آغازین سیرت رفتار آدمیان که صورت اجتماعی میگیرد، اهمیت و ضرورتش را بر زمین و رفتار فرزندان آدم تحمیل میکند و او را متوجه این واقعیت میسازد که نیازمندی آدمیان به امنیت به اندازهی، و بلکه بیشتر از، نیازشان به آب و غذاست و در طول تاریخ زندگی انسانها این نیازمندی شدید و شدیدتر گردیده است و همچنان، با گذر ایام، فربهتر از گذشته باز نمود پیدا میکند. این فربهی در واقع
اندیشه حوزه » شماره 55 (صفحه 89)
همان ساحتها و شاخههایی است که برای امنیت در نظر گرفته شده و پیوست آن میگردد؛ مثل امنیت اقتصادی، روانی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و...
این ساحات و قسمها، با آنکه همپوشی دارند و ضرورت و اهمیت یکسان، به ویژه در جهان مدرن و پیچیدهی امروزی، اما روانهی پیدایش آنها سیرت تدریجی و رتبی را نشان میدهد. از شمار اینها اگر به تبار امنیت اجتماعی نیک نظر بیاندازیم - که بحث این نوشتار بدان معطوف است - آن ایستار را به روشنی تماشا خواهیم کرد.
امنیت اجتماعی در جامعهی سنتی و در تمدن کشاورزی که طولانیترین مرحلهی زیستی بشر را نمایندگی میکند، فروغ و فراز سترگی نداشته و ساحتش محدود بود. اما در جوامع مدرن و در تمدن صنعتی تبدیل به عنصر بسیار کلیدی در حیات اجتماعی میشود و ساحاتش فربه و چراغش پرفروغ میگردد و حوزهی سیاسی، مدنی و نظامی را پوشش میدهد. این فربهی همچنان ادامه پیدا میکند و در مرحلهی تمدن فراصنعتی ساحاتی همچون اقتصاد و معیشت، فرهنگ و اجتماع را در برمیگیرد و تمامی نیروهای جامعه (دولت، بازار، نهادهای مدنی، افراد و...) قلهی امنیت را (خواه با رویکرد مثبت یا منفی) به عنوان هدف اصلی در فراگرد سیاست گذاری، برنامه ریزی و حرکتشان در نظر میگیرند.
پر روشن است که بقای هر دولت و نظامی، و نیز بالندگی و پویایی هر جامعهای، در گرو سطح و سقف امنیتی است که تأمین میکند، که در شمار مهمترین شان امنیت اجتماعی (Social Security)میباشد. از این روی، و با توجه به جایگاه و قدرت امنیت اجتماعی، نسبت و قرارگاه آن را در جامعهی دینی، از این پس بازمیکاویم.
امنیت اجتماعی در جامعهی دینی (نسبت آن دو)
برای اینکه نسبت امنیت اجتماعی را در جامعهی دینی بیشتر بکاویم و خوبتر بفهمیم، از دو پرسش زیر آغاز مینماییم:
1 ) «امنیت اجتماعی چیست؟»؛
2 ) «امنیت اجتماعی متغیر تابع است یا اصل ثابت؟».
در مقام پاسخ به پرسش نخست لازم است امنیت را به صورت بسیار مختصر تعریف نمود. برخی امنیت را به صورت سلبی معنا میکنند و میگویند:
امنیت، در معنای عینی، فقدان تهدید در برابر ارزشهای کسب شده را مشخص کرده و در معنای ذهنی، فقدان ترس و وحشت از حمله علیه ارزشها را معین میکند. (والفرز، 1962 ، 150)
در تعریف دیگر صورت و چهرهی ایجابی و اثباتی امنیت باز نمود دارد، زیرا:
امنیت عبارت است از توانایی در حفظ ارزشها و ثروتها در برابر تهدید. (جاسمی، 1357 ، 101)
و جمعی دیگر با رویکرد ساختاری و نهادی به امنیت نگریسته و میگویند:
نظم و امنیت عمومی، خصوصیت یا وضعیتی است که جامعه در عین برخورداری از برکات آن متقابلاً در برابرش وظایف و تعهداتی دارد که میبایست به آنها وفادار باشد. (پورنجاتی، 1378 ، 50)
اینک با توجه به این تعاریف میتوان امنیت اجتماعی1 را بدین گونه تعریف نمود: امنیت اجتماعی عبارت است از توانایی یک جامعه (جامعهی دینی) در تولید، گزینش و کاربرد عوامل، عناصر و ساز و کارهایی که هویت جامعه را از آسیبها و تهدیدهای درونی و بیرونی در امان میدارد.
اما پاسخ پرسش دوم این است که امنیت اجتماعی از حیث ساز و کار، ساحات و سازههای تشکیلدهنده کاملاً متغیر است؛ هر چند اصل ضرورت امنیت اجتماعی ثابت میباشد. بنابر این هر نظام و جامعهای که امنیت اجتماعی از اهداف کلیدی آن را است، باید با توجه به ساز و کارها و عناصر و عوامل سازندهی سیال و متغیر زمانیاش، در پی تحقق آن برآید.
در اینکه امنیت اجتماعی از شمار اهداف کلیدی جامعهی دینی است و بایدبرایند نظام و حکومت دینی قرار بگیرد، کمترین تردیدی نیست، زیرا عبادت، که گوهر دینداری را رقم میزند، در سپهر امنیتی از جهت محتوا کارکرد والایی را در پی دارد که در ایستار ناامنی ندارد. به همین خاطر، در منطق دین، برابری عبادت در دو سپهر نامبرده نفی گردیده است:
عن هشام ابن سالم عن عمار الساباطی قال قلت لابی عبداللّه علیهالسلام قال: لیست العبادة مع الخوف فی دولة الباطل مثل العبادة و الامن فی دولة الحق (کلینی، 1388 ، 334)
اما اینکه جامعهی دینی با چه شیوهها و ساز و کارهایی، کدام شاخصهها را فراهم آورد تا به امنیت اجتماعی دست یابد کاملاً متغیر است. روشها و شاخصههای امنیت اجتماعی در جهان مدرن و بهروزی با روشها و شاخصههای آن در جامعهی پیشامدرن بسیار متفاوت شده است. پس جامعهی دینی برای رسیدن به امنیت اجتماعی باید از ساز و کارهای نوین استفاده نماید و شاخصههای آن را باز تعریف کند.
جامعهی دینی و شاخصههای امنیت اجتماعی
امنیت اجتماعی در دنیای معاصر و فوق مدرن دو ساحت دارد، که هر کدام ساز و کار و مؤلفهی متناسب با آن را میطلبد. آن دو ساحت عبارتند از:
1 ) ساحت درونی؛
2 ) ساحت برونی.
1 ) ساحت درونی
این ساحت از یک سری ویژگیها و ساز و کارهایی سامان مییابد که ریشه در اعماق درونی شخصیت فرد و، به تبع آن، جامعه دارد، که از آن تعبیر به امنیت روحی - روانی میشود. این ساحت و مؤلفههایش در جهان پیشرفته به شدت مورد غفلت واقع شده است؛ به ویژه هویت فرافیزیکی آن و نیز نقش وکارکردهای اجتماعی آن. هر چند بازگشتی بدان در این اواخر مشاهده میشود، اما در جامعهی دینی (آرمانی و واقعی) دست یابی به امنیت اجتماعی در فقدان امنیت روحی - روانی میسور نیست و در صورت تحقق، پایدار نخواهد بود. از این رو در جامعهی دینی تأمین آرامش و آسایش روحی و روانی در اولویت قرار میگیرد، چون رهیافت آن امنیت اجتماعی میباشد و عمدهترین منبع و سرچشمهای که میتواند مؤلفههای این گونه آرامش را فراهم سازد، دین، در چهرهی راستین آن، است. مؤلفهها و شاخصههای اصیل امنیت روانی - روحی سه چیز میباشد:
1 ) ایمان و باور به پایندگی و بیکرانگی؛
2 ) هدف مندی زیستی؛
3 ) معناداری حیات.
تجربهی بشری نیز نشان داده است که هیچ منبعی به اندازهی دین از پس این مهم به درستی برنمیآید و مهمترین و وسیعترین حوزهی امنیتی که دین نقش کارکرد مستقیم دارد، تأمین چنان شاخصهها و مؤلفههایی میباشد. سخن پر معنای علی علیهالسلام این مطلب را به روشنی بازنمایی میکند. امام علی علیهالسلام عقل و دین را ستونهای استواری جامعه میدانند؛ البته با کارکردهای متفاوت؛ برایند دین را امنیت جامعه و برایند عقل را سرزندگی آن میبیند:
و لا اغتفر فقد عقل و لا دین لان مفارقة الدین مفارقة الامن فلایتهنا بحیاة مع مخافة و فقد العقل فقد الحیاة و لا یقاس الا بالاموات (کلینی، 1388 ، 27)
در جای دیگر اولویت این ساحت را بدین گونه بیان نموده است:
و ان من النعم سعة المال و افضل من سعة المال صحة البدن و افضل من صحة البدن تقوی القلوب (العاملی، 1414 ه، 27)
بالاتر از همه سخن خداوند است که ایمان (باور + معرفت + عمل) به موجود جاودان را موجب ثبات، پایندگی و معناداری زیستی دانسته و افق زندگی را بسیفراختر از دنیا میبیند.
یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الآْخِرَةِ (ابراهیم، 27)
در این آیهی شریفه، به روشنی، اولاً دامنهی حیات را بسیار وسیع و پهن دانسته و ثانیا راه پایدار، حیات که در واقع زبان گویای هدفمندی و معناداری زیستی است، ترسیم گردیده است.
البته اینکه ایمان به خدا سبب بزرگی شخصیت و روان آدمی شده و او را به سمت والایی هدایت میکند و در نهایت امنیت روحی - روانی فراهم میآورد، در صورتی است که تنها در حد گفتار، شعار و عادت باقی نماند و تبدیل به معرفت، رسالت و رفتار فراگیر مسؤولانه بشود.
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (احقاف، 13)
2 ) ساحت بیرونی
ساحت بیرونی امنیت اجتماعی برآمده و برساختهی مجموعهای از عوامل و عناصر سازمانی - نهادی و فکری میباشد که در ادامه به مهمترینشان نگاهی نسبتا تفصیلی میاندازیم.
دستگاه قضایی مستقل
کلیدیترین مسؤولیت و وظیفهی سیستم قضایی، در راستای حفظ نظم و امنیت عمومی و سلامت جامعه، پاسداری از قانون و مهمتر از آن قانونمند سازی رفتار و تعاملات انسانی میباشد. در سایهی قانونمندی است که انسانها به حقوقشان میرسند و میتوانند آن را مطالبه نمایند و قدرت در خدمت همگان قرار میگیرد و صاحبان زر و زور و تزویر، و به تعبیر دیگر ثروتمندان بیدرد و انحصارگر، قدرتمندان غیرمسؤول و دلالان حرفهای، که جامعه را به فساد، استعمار واستحمار میکشانند و هر روز بر شکاف و فاصلهی فرهنگی، حقوقی، اقتصادی، خدماتی، آموزشی و درآمدی میافزایند و تنها خویش را مالکین هویت جامعه دانسته و رفتارشان را همچون قاعده و قانون میخواهند نهادینه نمایند، و گویا تمامی خوبیها، زیباییها و قانون گرایی در آنها جمع آمده و دیگران فاقد آنها هستند و لذا حق زیستن ندارند، در پناه قانون مصونیت نخواهند داشت. البته این کارکردها هنگامی از دستگاه قضایی برمیآید که حداقل سه مشخصه داشته باشد:
الف - استقلال؛ نهاد قضایی در ضمن تعامل و بر همکنشی سازنده با دیگر نهادها و سازمانهای جامعه، باید، در مقام رسیدگی، اعمال رویههای قضایی، پیگیری، داوری و صدور حکم، مستقل از عوامل و منابع بازدارنده و فشارزا عمل نماید. این عوامل فشارآور و بازدارنده عبارتند از:
1 ) دولت؛ یعنی نیروی اجرایی و مدیریتی، گروههای سیاسی پرقدرت، نیروها و نهادهای نظامی و گروههای فشار، که همگی به گونهای در قدرت دولتی سهیم میباشند.
2 ) صاحبان قدرت؛ مانند سرمایه داران، سهامداران بزرگ، بازرگانان، مدیران ارشد، صاحبان صنایع، شخصیتهای پرنفوذ سیاسی، اجتماعی و مذهبی.
3 ) عامهی مردم، که از آن تعبیر به عوام زدگی میشود.
از این سه، دو مورد اول، همچون عامل فشار و سومی به مثابه عامل بازدارنده، میتوانند فراروی نهاد قضایی عمل نمایند.
پرروشن است که هرگاه دستگاه قضایی بتواند به چنان استقلالی برسد و از آن نمایندگی بکند، اعتماد عمومی جامعه و مردم نسبت به آن افزایش مییابد؛ اطمینان عمومی را در سطح جامعه گسترش میبخشد؛ روابط و مناسبات مردم و دولت و صاحبان قدرت را شفاف و دو سویه میسازد و در نهایت سطح و سقف مشارکت مردم در تولید و پاسداری از هویت جامعه، توسعه پیدا نموده و امنیت اجتماعی پرفروغ میگردد.
ب - تأمین بودجه و هزینههای مالی فعالیتهای قضایی، در حدی که هرگونه چشمداشت و توقع مالی و حتی غیرمالی این نهاد را از بیرون به صفر برساند. چون در غیر این صورت سیستم قضایی ناکارامد، کوچک و به شدت آسیب پذیر خواهد بود که در این ایستار سرچشمهی بسیاری از انحرافات، فساد و ناامنی به آن برمیگردد. این هزینه و تأمین مالی صرفا به حقوق قاضیان منحصر نمیشود. بلکه شامل آموزشهای قضایی و دادرسی، تربیت نیرو، اطلاعات و ارتباطات حقوقی با جامعه و مردم، رویههای رسیدگی، دستیابی به وکیل، تحقیقات فنی و میدانی، روشهای علمی و تکنیکی جرمشناسی و کشف آن، فراهم سازی ارتباطات سختافزاری و غیره نیز میگردد.
ج - سرعت، وقت، لیاقت و حضور فراگیر در روانههای دادرسی، داوری، وقایع حقوقی - قضایی و... .
این ویژگیها، در کنار سه مشخصهی نامبرده، نقش و جایگاه دستگاه قضایی را در ایجاد نظام حقوقی عدالت محور و تأمین امنیت اجتماعی استحکام میبخشد.
این مختصات و کارکردهای دستگاه قضایی در فرمایش حضرت علی علیهالسلام بازتاب روشنی دارد. حضرت میفرماید:
مالکا! برای قضاوت میان مردم بهترین افراد جامعه را در نظرت انتخاب کن که از این صفات برخوردار باشد:
1 ) در تنگنای امور قرار نگیرد.
2 ) مدعیان و متخاصمین او را وادار به لجاجت نکنند، یا او را در معرض آزمایش قرار ندهند.
3 ) به لغزشی که دچار شده ادامه ندهد و به حق برگردد.
4 ) رجوع به حق، هر موقعی که آن را فهمید، برای او مشکل نباشد.
5 ) هرگز نفس خویش را به پرتگاه طمع نزدیک نسازد.
6 ) به جای وصول به عالیترین رتبهی فهم در کشف واقعیات به مراتب پایین آن قناعت نکند.
7 ) از همهی مردم در موقع شبهه و ابهام محتاطتر باشد.
8 ) از همهی مردم در تمسک به دلایل محکمتر باشد.
9 ) از مراجعهی خصما کمتر از همه دلتنگ باشد.
10 ) متحملترین مردم برای کشف واقعیات میباشد.
11 ) قاطعترین آنان در موقع آشکارشدن حکم باشد.
12 ) مداحی دیگران او را به خود بینی و تکبر گرفتار نکند.
13 ) فریبکاری و نیرنگ بازیها تمایل او را نگیرد.
(اما از وظایفی که زمامدار یا نظام دربارهی قضاوت دارد):
1 ) کارهای قضایی قاضی را به طور فراوان تحت نظر بگیرد.
2 ) در بذل موادی که نیاز او را منتفی بسازد و احتیاج او را از مردم قطع نماید، مضایقه مکن.
3 ) تا بدین وسیله از غافلگیر شدن از طرف مردان در نزد تو در امان باشد، زیرا این دین در گذشته در دست اشرار اسیر بود که در آن با هوای نفس عمل میشد... (جعفری، 1369 ، 37)
امید به آینده
یکی از شاخصها و معیارهای اندازهگیری امنیت اجتماعی در ساحت بیرونی، در جهان مدرن و فرامدرن، امید به آینده در جامعه میباشد. هر اندازه که این امید فراگیرتر و پایدارتر باشد، هویت جامعه از تیررس عوامل بازدارنده و آسیب رسان مصون و در امان خواهد بود، و جامعه در گذر از بحرانها و حفظ ارزشها و دستاوردهایش بس توانمند میباشد. اما این امید چگونه زایش و رویش دارد و مؤلفههای ساختاری و نظری آن کدام است؟
امید به آینده، که بازنمود امنیت اجتماعی است، برساخته و برآمده از عناصر و مؤلفههای زیر میباشد:
الف - داشتن بینش و منش رو به آینده؛ این دو مهم در صورتی عملیاتی میگردد که:
1 ) اندیشه و تفکر آینده نگر و آزمایشگاهی توسعه بیابد.
2 ) عوامل و عناصر زیستی (محیط زیست، منابع طبیعی، علوم، داراییها و...) به عنوان ملک مشاع تمامی بشریت پذیرفته گردد.
پر روشن است که با پیدایی و نهادینه شدن این دو ویژگی از یک سوی پویایی، حرکت، تولید و خودباوری جامعه را در بر میگیرد و از سوی دیگر عوامل حیاتی به صورت انحصاری استفاده و غارت نمیگردد. برایند طبیعی چنین ایستاری افزایش ضریب حفظ و استمرار یابی هویت جامعه میباشد. یعنی جامعهای با این گونه وضعیت از امنیت اجتماعی پایداری برخوردار خواهد بود.
این مؤلفه به گونهای در زبان دین جاری شده است. مردی خدمت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله شرفیاب میشود و اصرار میورزد تا حضرت او را هدایت و راهنمایی کند، حضرت او را به بینش و منش رو به آینده فرامیخواند:
وقتی تصمیم به کاری گرفتن در عاقبت آن فکر کن اگر درست بود برو و الاّ از آن در گذر.2 (العاملی، 1371 ، 223)
علی علیهالسلام این گزینه را بدین گونه معرفی میکند:
آن که بدون نظر به عاقبت هر کاری بدان اقدام نماید خود را در معرض مصیبتها قرار داده است. اندیشه پیش از عمل، تو را از پشیمانی ایمن میسازد.3 (العاملی، 1371 ، 223)
بدون تردید کسانی که خود را درگیر فعالیت و کارهایی مینمایند، بیآنکه دربارهی آینده و پیامدهایش بیاندیشند، در معرض رویدادهای ویرانگر قرار میگیرند. آینده اندیشی و بینش رو به آینده پیش از اقدام، امنیت تو را تضمین میکند.
ب - در دنیای پیشرفتهی امروزی شاخصها و ساز و کارهایی که هویت جامعه (امنیت جامعه) را در سطح ملی و بینالمللی (جوامع ملی، جامعهی بینالمللی) در مقابل تهدیدها و عوامل بازدارنده، بیمه میکند و میزان انحرافها و فسادهای اجتماعی، فرهنگی، معیشتی و اخلاقی را در جامعه کاهش میدهد و در مقابل، سطح و ضریب توانایی درمانی و ترمیمی جامعه را افزایش میدهد، فراهمآوری حقوق اقتصادی و اجتماعی به دور از هرگونه تبعیض و اعمال سلیقههای خاص برای تمامی بشریت (افراد، ملتها و دولتها) میباشد، که مهمترین آنها عبارتند از:
1 ) اشتغال کامل و مطمئن و نیز تنوع حق کار؛
2 ) درآمد پایه، متناسب با استانداردهای زندگی سالم؛
3 ) آموزش عمومی و متنوع و فراگیر؛
4 ) بهداشت و سلامت عمومی، که شامل محیط زیست سالم، خدمات پزشکی، تغذیه، آب آشامیدنی و... میگردد؛
5 ) فرصت برابر جهت پیگیری خواستها و نیازها و نیز پرورش استعدادها.
پیداست در جامعهای که میلیونها نفر، و به ویژه آینده سازان آنها (جوانها) بیکارند و شغل متناسب با اندوختهها و مهارت خویش به دست نمیآورند، تنوع شغلی وجود ندارد و یا اگر دارد بس محدود است و در ضمن حق انتخاب اعمال نمیگردد. بخش وسیعی از مردم نگران پوشاک، غذا، سرپناه و هزینههای آموزش ابتدایی فرزندانشان میباشند. تنها گروه کوچکی از جامعه از آموزش، بهداشت و سلامت استاندارد بهره دارند و بقیه حتی فرصت این را ندارند که سالی یکبار با خانواده به مناطق دیدنی و گردشی شهرشان سر بزنند، تا چه رسد به آن که مسافرتهای برون شهری، آموزشی، توریستی و... انجام بدهند. انسجام اجتماعی بسیار ضعیف و نایاب میباشد. جامعه به سوی گسست فرهنگی و بیگانه شدن از هویت خویش گام برمیدارد. نیروهای انسانی، به تدریج، جامعه را ترک نموده و در مقابل غارت دستاوردها و داشتههای فرهنگی و هویتی جامعهشان تنها به تماشا بسنده میکنند و از باران زندگی به قطرههای بسیار ریز آن رضایت میدهند. ترس و وحشت از دست دادن همان قطرهها نیز آرامش را از آنهمیستاند. آری چنین جامعه و فرهنگی به سرعت به سراشیبی طرد شدگی سقوط میکند.
چه باید کرد؟
باید مواد و حقوق اقتصادی و اجتماعی را برای همگان بر پایهی همکاری بینالمللی فراهم آورد. چون این تهدید، تهدید جهانی است و تنها امنیت اجتماعی یک ملت را به خطر نمیاندازد، بلکه جامعهی جهانی را نیز تهدید میکند و همین وحشت و ترس بود که سازمان ملل در سال 1995 از سران بسیاری از کشورها دعوت به عمل آورد تا راه حلهای عملی، جهت تقویت امنیت اجتماعی، ارائه بدارند که برایند این نشست تأکید بر توسعهی اجتماعی براساس همکاری بینالمللی بود، که ساز و کار آن در ضمن اعلامیهی کنفرانس توسعهی اجتماعی کپنهاک4 ترسیم گردید.
تجربهی چند صد سال اخیر نیز نشان داده است جوامعی که در آنها شاخصهها و مؤلفههای نامبرده توسعه یافته و نهادینه گردیده است، تواناییشان در مهار بحرانها و انحرافات، تولید و تقویت هویت فرهنگی و نیز عرضهی آن به دیگران چشمگیر میباشد.
جامعهی دینی نیز نمیتواند از این اثرگذارها و سازههای امنیتی روی برتابد، بلکه ناچار از فراهمآوری آنها میباشد تا بتواند الگوی جامعهی دینی - اسلامی را قابل عرضه و رقابت بسازد. قرآن کریم نقش این سازههای امنیتی را بدین گونه باز نموده است:
وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ (نحل، 112)
نکات زیر از این آیه شریفه قابل فهم و استخراج هستند:
1 ) جامعه و امنیت پایدار آن به وسیلهی فراهم بودن رزق تعریف و توضیح شده است.
2 ) رزق، در زبان قرآن، معنا و مصادیق سیال و فراگیر دارد؛ از معنویت تا مادیت، و بدون تردید سازههای امنیتی همچون آموزش، بهداشت، اشتغال، تنوع فعالیت، فرصت و درآمد پایه، از روشنترین و زندهترین مصادیق امروزین آن به شمار میرود، زیرا میان این حقوق اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی و امنیت پایدار جامعه پیوند و ارتباط مستقیم و مستحکم وجود دارد، به طوری که در فقدان آن حقوق، امنیت پایدار پدیدار نمیگردد و جامعه چنان نعمتی را تجربه نمیکند.
3 ) تأمین و تهدید اجتماعی برایند عمل انسان و عاملین اجتماعی (دولت، مردم، نهادها و سازمانها) میباشد. کفران نعمت تفسیر و تعبیری است از نداشتن برنامهای راهبردی، سیاست گذاری بلند مدت در حوزههای مختلف زیستی، ناتوانی در مدیریت فعالیتها و منابع و دارایی، کمبود دانش و...، زیرا فقدان چنین وضعیتی در این عوامل برابر است با قطع رزق و به تبع آن استیلای گرسنگی و ناامنی.
امام صادق علیهالسلام پنج خصوصیت را برمیشمارند که هرگاه جامعهای واجد آنها گردد سلامت اقتصادی، توانمندی فکری و عملی و ثبات روحی - روانی آن تضمین و تأمین میشود و برعکس در غیاب آنها امنیتها و تواناییهای یاد شده مفقود میگردد. ایشان مهمتر از همهی آن خصایص، ویژگی پنجم را برمیگزیند، چون با فراهم شدن پنجمی اوصاف دیگر نیز فراهم میآیند و آن پنجمی را «الدعه»، یعنی فراخی، گشایش و آرامش میداند.
خمس خصال من فقد واحدة منهن لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب فاولها ... الخامسه تجمع جمیع هذه الخصال الدعه (العاملی، 1414 ه، 52-51)
با توجه به این منابع و دستورها روشن میگردد که جامعهی دینی، در فقدان امنیت اجتماعی، نمیتواند پایدار گردد؛ یعنی اگر جامعهی دینی امنیت را نهادینه نسازد، تبدیل به الگو نشده و قابل پذیرش نیست. از این روی، امنیت و به ویژهامنیت اجتماعی، از شمار مهمترین اهداف در جامعهی دینی قرار میگیرد.
قانون مندی رفتار
در بسیاری از جوامع با وجود نیروی انسانی آموزش دیده، منابع طبیعی، دارایی، جغرافیای طبیعی، سیاسی و صنعتی مناسب و منابع قانون گذاری، فساد اخلاقی و اداری، سوء مدیریت، از ارزش انداختن دستاوردهای داخلی و اتلاف آنها و نیز پایمال شدن حقوق مشروع و مسلم افراد، از سوی عوامل درونی و بیرونی عمومیت دارد. طبعا این ایستار، هویت جامعه (فرهنگی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی...) را به چالش کشیده و به شدت آن را تهدید میکند.
عوامل گوناگونی در این موضوع دخیلاند، که از شمار آنها میتوان به نبود قانون و مهمتر از آن قانونمند نشدن رفتار آدمیان در آن جوامع اشاره کرد. چنین وضعیتی بیشتر برساختهی قانونمند نبودن رفتار و فعالیتهاست تا فقدان قانون. زیرا بسیاری از این جوامع از نظر قانون و منابع قانونی کمبودی ندارند؛ مثل پارهای از کشورهای اسلامی، اما تهدیدها همچنان در آنها مشهود است. علت عمده و کلیدی این ایستار، قانونمند نشدن رفتار میباشد. چون میان قانون و قانونمندی رفتار فاصلهی وجود دارد. هر قدر این فاصله کمتر گردد تهدیدات برآمده از این زاویه به فرصت تبدیل شده و ضریب امنیت جامعه افزایش مییابد. قانون به وسیلهی گروهی معدود و محدود از صاحبان دانش و تجربه به وجود میآید و شکل میگیرد، اما قانونمند شدن رفتار به فرهنگ عمومی نیازمند است، چون خود گونهای از فرهنگ رفتاری است که باید در تمامی شرائین جامعه در اثر مشارکت همگانی جریان بیابد، وجود چند نخبه هیچ دردی را درمان نمیکند.
پس منظور از قانونمند شدن رفتار (به معنای عام و روانشناسانه) به ویژه در حوزهی عمومی، پیدایش فرهنگ معیار میباشد تا در بستر آن روانهی ارزش گذاری دادههای فکری و عملی، تعامل و مناسبات انسانی، تولید و پذیرش کالاها، خدمات و رفتارها در قالب و بر مبنای هنجارهای قانونی و عمومی انجام گرفته و عملیاتی گردد.
قانونمند شدن رفتار، جامعه را به توانایی امنیتی زیر میرساند:
1 ) قابلیت درمان بحرانها و تهدیدها از طریق طرح و برنامه، مدیریت کارامد عوامل و نیروها و منابع و نیز سیاست گذاریهای دراز مدت اجتماعی و عملیاتی شدن آنها افزایش پیدا میکند.
2 ) عوامل و آسیبهای بازدارنده و تخریب گر درونی و بیرونی، به سرعت، شناسایی میشوند.
3 ) بسیج عوامل و عناصر حیاتی، به طور راهبردی و اثرگذار، انجام میپذیرد.
4 ) اعتماد و اطمینان اجتماعی شکل گرفته و توسعه مییابد، که یکی از ستونهای کلیدی خود اتکایی جامعه میباشد.
5 ) حقوق، مسؤولیتها و وظایف تعریف شده از سقف شعور و شعار به سطح حضور و رفتار در میآیند که برایند طبیعی این ایستار تسهیل ساز و کارهای پاسخ گویی همگانی، پیگیری مطالبات حقوقی و جلوگیری از تبدیل شدن خواست زورمندان به قاعدهی حقوقی است.
روشن است که برایند عملیاتی شدن این پنج بند و به تعبیر گویاتر قانون مندی رفتار، ثبات و آرامش درونی جامعه و حضور بیرونی آن در سطح فراملی خواهد بود، و این بازنمود روشنی از ضریب امنیت جامعه میباشد.
در قرآن کریم آمده است:
وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً... (نور، 55)
آنچه که از این آیهی شریفه میتوان فهمید این است که:
1 ) وجود قانون (خواه دینی، خواه غیردینی)، آموزهها، باورها و دستورات در یک جامعه به تنهایی امنیت، آرامش و تحقق یک نظم ویژه را در پی ندارد.
2 ) جهت فراهم شدن امنیت اجتماعی و نظم ویژه، قانون مندی رفتار و پیدایی فرهنگ معیار ضروری است و تنها در این صورت مدعیات و پیامدهای نامبرده لباس بیرونی به تن میکنند.
از این روی، خداوند به کسانی که رفتارشان قانونمند و در بستر فرهنگ معیار (وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ) انجام میگیرد، نه تنها نوید میدهد، بلکه پیدایی حاکمیت شان را در جامعه و استقرار نظم مطلوب آنها را حتمی دانسته (وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ - لا یُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ - وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً) و در نهایت امنیت هویت جامعه را تأمین شده میداند (وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً).
در آیهی شریفهی دیگر میخوانیم:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (اعراف، 96)
اگر شهروندان ایمان داشتند و پرهیزکار بودند برکتهای آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها [سخنان انبیا را] دروغ پنداشتند و ما هم در اثر کارهایشان آنها را به عقوبت گرفتار کردیم.
قرار گرفتن «ایمان و تقوا» گویاترین تعبیر از قانون مندی رفتار و فرهنگ ارزش گذاری، تولید، پذیرش و تعامل و مناسبات بر محور و مبنای هنجار قانونی و عمومی میباشد که به زایش توسعه و گشایش همه جانبه میانجامد (لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
همان طوری که گفته شد، با قانون مندی رفتار، حقوق و مسؤولیتها به صورت شفاف تعریف و تأمین میشود و مرز تعامل و مناسبات مشخص میگردد و حوزههای زیستی ترسیم شده و از تجاوز به حریم دیگران جلوگیری به عمل میآید.
مصداق و نمونهی روشن ویژگی قانون مندی رفتار، در فرمایشات ذیل از ائمه دین علیهمالسلام بازتابیده است:
عبداللّه سنان میگوید: شخصی در حضور امام ششم علیهالسلام به مرد مجوسی نسبت ناروا داد. امام فرمود: ساکن باش. آن شخص گفت: اینها با مادر و خواهر خود ازدواج میکنند. امام علیهالسلام فرمود: در دین آنها این کار مشروع است.5 (العاملی، 1367 ، 597)
و نیز:
محمد بن مسلم از امام باقر علیهالسلام دربارهی احکام سؤال میکند، امام علیهالسلام به او میفرماید: پیروان هر دینی هر چه را مشروع میدانند عمل به آن مجاز است.6 (همان، 598)
پیام نهفته در این دو روایت این است که اولاً جامعهی دینی باید توانمند و پرظرفیت باشد، به طوری که با تأمین حقوق فرهنگی دیگران، همچنان هویت اسلامی جامعه پویا بماند؛ ثانیا فراگیری ثبات و امنیت اجتماعی در جامعهی دینی از شمار اهداف محسوب میشود.
برابر سازی و توازن در برخورداریها
در چند صد سال اخیر، با وجود پیشرفتهای بسیار تحسین برانگیز و چشمگیر در میدانهای خدماتی، علمی، اقتصادی، بهداشت و نیز افزایش چند برابر منابع و دارایی جوامع، هنوز در حوزهی امنیتی کمبودهای ویژهای وجود دارد و عوامل و انگیزههای بازدارنده و تهدید کننده نوین پا به عرصه گذاردهاند، که بسیار پیچیده و ویران گر نیز هستند. در واقع به موازات پیشرفت و افزایش در حوزههای نامبرده، امنیت، به ویژه امنیت اجتماعی، رشد نداشته است و یکی از علل روشن و اثرگذار آن عدم شکلگیری سیستم متوازن (سیستم برابر ساز) برخورداریها در درون ملتها و نیز میان آنها میباشد. قهرا، در چنین حالتی، برخوردارها سخت تلاش دارند که موقعیت به دست آمده را نه تنها از دست ندهند، بلکه تقویت کنند و توسعه ببخشند، و در این راه از هرگونه روش و ابزاری نیز استفاده به عمل میآورند و موفق نیز بودهاند، چون تقریبا بر تمامی عوامل ومنابع قدرت و کانالهای تأثیرگذار بر هویت اجتماعی نیز سیطره دارند. از سوی دیگر، نابرخوردارها نیز آرام نگرفته و به دنبال بر هم زدن این ایستار میباشند و برای این منظور به روشها و آموزههای گوناگون روی میآورند. روشن است که این کشمکش برایندی جز ناامنی نمیتواند داشته باشد.
نابرابری و نابرخورداریهایی که به گونههای مختلف ناامنیها دامن زده است، عمدتا به دو شکل و در دو سطح بازنمود دارد:
1 ) افزایش فاصله و شکاف روز افزون میان کشورها و ملتهای ثروتمند و فقیر، که از آن به کشورهای شمال و جنوب نیز تعبیر میکنند. این فاصله و شکاف در بیشتر حوزهها، به ویژه در عرصهی مدیریت، سازمان دهی، تخصیص و تجهیز منابع و ترسیم و تعیین روابط و مناسبات بینالمللی نمود دارد که طبعا کشورهای شمال سخن پایانی را در این زمینه میزنند؛ چرا؟ چون چند کشور پیشرفته عملاً 90-85 درصد منابع، داراییها، ظرفیتها و قابلیتها، خدمات و امکانات، امتیازها، حقوق، مدیریت و برنامهریزی جهانی را در اختیار داشته و از آنها به نفع خودشان استفاده به عمل میآورند و تا حدودی نیز آنها را تولید میکنند.
2 ) نابرابری میان حقوق مدنی - سیاسی با حقوق اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی، هم در سطح بینالمللی و هم در سطح ملی؛ این نابرابری از یکسو به مثابه یک وضعیت برآمده از شکاف و فاصلهی نامبرده است و از سوی دیگر همچون مبنا و منطق از آن فاصله و شکاف پشتیبانی میکند.
معنای نابرخورداری نابرابر مردم و ملتها از این دو گونه حقوق (حقوق اقتصادی - اجتماعی و حقوق مدنی - سیاسی) این است که در دنیای مدرن و پیشرفتهی معاصر، هم در مقام برنامه ریزی و مدیریت و اقدام و هم در اسناد و مدارک حقوقی - بین المللی و هم در فرایند نهاد سازی حقوقی، توجه و تمرکز بر حقوق سیاسی - مدنی، همچون آزادی بیان، تجمع، تشکیلات، انتخاب کردن و انتخاب شدن... سخن فراوان رفته و میرود و چنان وانمود میشود که نابرابری در این زمینه حقوق به هیچ وجه قابل پذیرش و اغماض نبوده و با متخلفین بهشدت برخورد شده و تمام نیروها و امکانات در راستای برابر سازی و برخورداری همگان از حقوق مدنی و سیاسی هدایت گردند. اما نسبت به برخورداری برابر همگان از حقوق اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی چون اشتغال، درآمد پایه، دستمزد عادلانه، خدمات رفاهی، بهداشت و سلامت عمومی، آموزش، تنوع فرهنگی... نه تنها تدابیری در نظر گرفته نمیشود و نشده است، بلکه عملکردهای نهادی و مدیریتی به ویژه از سوی کشورهای پیشرفته و پارهای از دولتها کاملاً در جهت تشدید آن در جریان میباشد. این واقعیت دردآور و تهدید کنندهی جهان امروز است که حتی سازمان ملل نیز در قبال آن خاموش نماند و در کنفرانس جهانی دین، در سال 1993 ، آن را تأیید کرد:
واقعیت تکان دهنده ... این است که کل جامعهی بینالمللی همچنان در مقابل نقض حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تساهل به خرج میدهد. در حالی که اگر این نقضها در مورد حقوق مدنی و سیاسی صورت بگیرد، فریاد نفرت و انزجار برمیخیزد و به درخواستی هماهنگ برای اقدامات جبرانی فوری منجر میشود. در عمل به رغم همهی شعارها، همچنان نقض حقوق مدنی و سیاسی بسیار جدیتر و تحمل ناپذیرتر از سلب مستقیم و گستردهی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تلقی میشود. (UN. Doc. E/C 12/1992/1, p. 83)
این الگوی حاکم بر کشورهای پیشرفتهی صنعتی است که به الگوی جهانی تبدیل شده و میشود و با ضعیف شدن بسیاری از دولتها، در کشورهای جنوب، این الگوی مسلط آنها نیز شده است.
برایند طبیعی و فعلاً مشهود و سنجشپذیر سلب حقوق اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی در درون ملتها و نیز در سطح جهانی عبارتند از :
1 ) تبدیل شدن حقوق مدنی و سیاسی به مفهوم ذهنی و ابزار سیاسی که تنها صاحبان ثروت و قدرت در عقب آنها با چهرهی آرام و کاملاً انسان دوستانه مخفی میشوند و عرصهی سیاسی و مدیریتی (قدرت سیاسی و مدیریت) جامعه را به صورت انحصاری، اما با زبان آرام آزادی خواهانه، به دست خویش نگهمیدارند. چون کاملاً پیداست تا هنگامی که جامعه و افراد دغدغهی مسکن، غذا، شغل، آموزش، درآمد، بهداشت، سلب هویت فرهنگی، سلامت و... دارند، و در تمامی این زمینهها کمبود کشنده احساس میکنند، نمیتوانند وارد بازیهای سیاسی شوند، انتخاب کند و منتخب باشد، در تصمیمگیریها و تصمیم سازیها مشارکت جویند و بر روانهی مدیریت نظارت و کنترل اعمال نمایند و... . در این ایستار «میانگین دیدگاه محافل مالی تعیین میکند که میانگین دیدگاه جامعه چه باید باشد» (Fatwell, 1995, pp: 146-50) آری؛ نخست باید حقوق اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی تأمین گردد و برخورداریها در این حوزهی حقوقی متوازن و برابر گردند تا حقوق مدنی واقعا جنبهی عملیاتی پیدا نمایند و ملتها و مردم توانایی پیگیری حقوق مدنی - سیاسی خویش را به دست بیاورند. حقوق، کالایی نیست که از بیرون وارد بازار گردد، بلکه باید از درون شخصیت فرد و جامعه زایش نماید.
2 ) از سویی تمرکز قدرت، خواه با روش خشن و خواه به صورت آرام، فساد زا بوده و هویت جامعه در دراز مدت به شدت شکننده و آسیبپذیر میشود. از سوی دیگر حقوق مدنی - سیاسی به تنهایی نمیتواند از میزان نابرابری کاسته و برخورداریهای متوازن را در سطح و عمق جامعه تزریق و توزیع نماید. تا هنگامی که نابرخورداریها پررنگ، فربه و فراگیر بوده و هر روز نیز فربهتر میشود، ناامنیها هم به همان اندازه گسترش مییابد و هویت جامعه به شدت در معرض گسست قرار میگیرد.
وضعیت امروز جهان سند گویای این مدعا است. بیش از 120 میلیون نفر در سراسر جهان رسما فاقد شغل اند. و بیش از یک بیلیون نفر از جمعیت جهان در نهایت فقر روزگار میگذرانند. یک فرد دهها منبع درآمد داشته و چندین شغل را مشغول داشته، اما هزاران نفر نیروی تحصیل کرده و پر مهارت در آرزوی یک منبع درآمد و شغل شب به روز میکنند. عامل اصلی این نابسامانی همان است که در کنفرانس توسعهی اجتماعی مارس 1995 کپنهاک بدان توجه شده است:
عامل اصلی در تداوم نابسامانی و وخیمتر شدن محیط جهانی، به ویژه درکشورهای صنعتی، عبارت است از الگوی متزلزل تولید و مصرف که مسألهای بسیار جدی و حائز اهمیت است؛ مسألهای که فقر را دامن میزند و عدم توازن را شدت میبخشد.7
چه باید کرد؟
این تزلزل و نابسامانی اجتماعی از سوی کمبود منابع، دارایی، ثروت و نیروی انسانی نمیباشد، چون در این خصوص کمبودی وجود ندارد. علت اصلی کمبود و نبود سیستم توازن آور تولید، مصرف و توزیع و نیز سوء مدیریت منابع، نیروی انسانی، دارایی و مهمتر از همه نایابی مرکزیت نگرش انسانی و معنوی و اخلاقی در فرایند توسعه و پیشرفت میباشد. در صورتی که سیستم، نگرش و مدیریت، سالم و اصلاح گردند، تزلزل امنیتی و نابسامانی اجتماعی به ثبات و پایداری امنیتی و بسامانی اجتماعی تبدیل میشوند. به عبارت دیگر عدالت همچون یک روش و ساز و کار، بنیاد نگرش، سیستم و مدیریت و نیز برآمده آنها را بسازد.
در قرآن کریم سرنوشت بسیاری از جوامع و نظامهایی را بازگو میکند که کمبود منابع، دارایی و نیروی انسانی نداشتند و خداوند نعمت خود را فراوان به آنها عطا کرده بود، اما با وجود همهی اینها، نابسامان شده و از بین میروند و علت آن را عدم سلامت سیستم و نگرش به انسان و جهان و سوء مدیریت و در یک کلام بیعدالتی میخواند:
آیا ندیدند پیش از ایشان چه بسیار گروهی را هلاک نمودیم و حال آنکه در زمین به آنها قدرت و تمکین داده بودیم که شما را ندادهایم و از آسمان باران رحمت ظاهر پیوسته فرستادیم و نهرها در زمین بر آنها جاری ساختیم. پس با آنکه به انواع نعمتهای ظاهر و باطن بهرهمند شدند، چون نافرمانی کردند، آنها را هلاک نمودیم و گروهی دیگر را بعد از آنها برانگیختیم. (انعام، 6)
از پیامبر بزرگوار اسلام صلیاللهعلیهوآله آمده است که فرمود:
یک ساعت پیشوای عادل از عبادت هفتاد سالهای که دیگری بکند برتر است. همچنین یک حد که برای خداوند در زمین جاری شود از باران چهل شبانهروز مفیدتر است.8 (العاملی، 1375 ، 308)و از امام صادق علیهالسلام ، در مورد تفسیر آیهی شریفهی «یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»، میخوانیم که حضرت میفرماید:
این احیا به وسیلهی باران نیست، لیکن خداوند اشخاصی را برمیانگیزاند که عدالت را زنده میکنند و به وسیلهی احیای عدالت زمین زنده میشود، چه آن که برپاداشتن یک حد در زمین، از باران چهل شبانهروز سودمندتر است. (العاملی، 1375 ، 308)
از این کلمات فهمیده میشود که خیر عمومی، امنیت اجتماعی و در مجموع پیشرفت پایدار و همه جانبه، تنها در گرو منابع و دارایی نیست، بلکه مدیریت سالم و عدالت بنیادی سیستم و نگرش، کلید اصلی میباشد.
از آنچه تاکنون به بحث و ارزیابی فراخوانده شد به این نتیجه میرسیم که امنیت، به معنای عام، و امنیت اجتماعی - روانی به صورت خاص، از برایندهای اساسی جامعهی دینی در مقام نظر و عمل میباشد و ساز و کارها و شاخصههای امنیت اجتماعی در دورانهای گوناگون متفاوت میگردد. در عصر فعلی عمدهترین شاخصهها و نیز ساز و کارهای آن همانها بودند که در این جستار به بحث و بررسی گرفته شدند، که نسبت جامعهی دینی با آنها نیز روشن شد.
پینوشتها
1 ) اصطلاح امنیت اجتماعی را نخستین بار آقای باری بوزان به کار برد.
2 ) عن مسعدة ابن صدقة عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال: ان رجلاً اتی النبی صلیاللهعلیهوآله فقال له: یا رسول اللّه اوصنی ... فقال له رسولاللّه فانی اوصیتک اذا انت هممت بامر فتدبر عاقبته فان یک رشدا فامضه و ان یک غیا فانته عنه.
3 ) من تورط فی الامور غیرناظر فی العواقب فقد تعرض لمقطعات النوائب و التدبیر قبل العمل یؤمنک من الندم.
4 ) عن عبداللّه بن سنان قال: قذف رجل مجوسیا عند ابی عبداللّه علیهالسلام فقال: مه، فقال الرجل: انه ینکح امه و اخته فقال علیهالسلام : ذاک عندهم نکاح فی دینهم.
5 ) عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیهالسلام قال: سالته عن الاحکام قال علیهالسلام : تجوز علی اهل کل ذی دین بما یستحلون.
6 ) رجوع شود به گزیدهای از مهمترین اسناد بینالمللی حقوق بشر (1382) اعلامیهی کنفرانس توسعهی اجتماعی کپنهاک 1995 میلادی، دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی، ص 231 تا 266 .
7 ) همان، ص 236 .
8 ) ساعة امام عادل افضل من عبادة سبعین سنة و حد یقام لله فی الارض افضل من مطر اربعین صباحا.
اندیشه حوزه » شماره 55 (صفحه 110)
9 ) لیس یحیی بالقطر و لکن یبعث اللّه رجالاً فیحیون العدل فتحیی الارض لاحیاء العدل و لاقامة الحد فیه انفع فی الارض من القطر اربعین صباحا.
کتابنامه
1 ) العاملی، محمد بن حسن (1371)، وسایلالشیعه، ج 11 ، تهران، اسلامیه.
2 ) العاملی، محمد بن حسن (1367)، وسایلالشیعه، ج 17 ، تهران، اسلامیه.
3 ) العاملی، محمد بن حسن (1375)، وسایلالشیعه، ج 18 ، تهران، اسلامیه.
4 ) العاملی، محمد بن حسن (1414 ه)، تفصیل وسایلالشیعه، ج 20 ، قم، آلالبیت لاحیاء التراث.
5 ) بیتام، دیوید (1383)، دموکراسی و حقوق بشر، ترجمهی محمد تقی دلفروز، تهران، طرح نو.
6 ) پورنجاتی، احمد (1378)، در اعماق، تهران، دارالحدیث.
7 ) جاسمی، بهرام و محمد (1357)، فرهنگ علوم سیاسی، ج 1 ، تهران، انتشارات گوتنبرگ.
8 ) جعفری، محمد تقی (1369)، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران، بنیاد نهج البلاغه.
9 ) طوسی، محمد بن الحسن (1414 ه)، امالی، ج 1 ، قم، دارالثقافه
10 ) عبده، شیخ محمد (بیتا)، نهج البلاغه خطب الامام علی علیهالسلام ، بیروت، دارالمعرفة.
11 ) فریدمن، لونتس (1375)، گزیده مقالات سیاسی امنیتی، ج 1 ، تهران، مؤسسه پژوهشی ملی اجتماعی.
12 ) کلینی، محمد بن یعقوب (1388 ه)، الکافی، ج 1 ، ترجمهی آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
13 ) Fatwell J. (1995), A global world demands economice coordintion. New Economy.
اندیشه حوزه » شماره 55 (صفحه 89)
همان ساحتها و شاخههایی است که برای امنیت در نظر گرفته شده و پیوست آن میگردد؛ مثل امنیت اقتصادی، روانی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و...
این ساحات و قسمها، با آنکه همپوشی دارند و ضرورت و اهمیت یکسان، به ویژه در جهان مدرن و پیچیدهی امروزی، اما روانهی پیدایش آنها سیرت تدریجی و رتبی را نشان میدهد. از شمار اینها اگر به تبار امنیت اجتماعی نیک نظر بیاندازیم - که بحث این نوشتار بدان معطوف است - آن ایستار را به روشنی تماشا خواهیم کرد.
امنیت اجتماعی در جامعهی سنتی و در تمدن کشاورزی که طولانیترین مرحلهی زیستی بشر را نمایندگی میکند، فروغ و فراز سترگی نداشته و ساحتش محدود بود. اما در جوامع مدرن و در تمدن صنعتی تبدیل به عنصر بسیار کلیدی در حیات اجتماعی میشود و ساحاتش فربه و چراغش پرفروغ میگردد و حوزهی سیاسی، مدنی و نظامی را پوشش میدهد. این فربهی همچنان ادامه پیدا میکند و در مرحلهی تمدن فراصنعتی ساحاتی همچون اقتصاد و معیشت، فرهنگ و اجتماع را در برمیگیرد و تمامی نیروهای جامعه (دولت، بازار، نهادهای مدنی، افراد و...) قلهی امنیت را (خواه با رویکرد مثبت یا منفی) به عنوان هدف اصلی در فراگرد سیاست گذاری، برنامه ریزی و حرکتشان در نظر میگیرند.
پر روشن است که بقای هر دولت و نظامی، و نیز بالندگی و پویایی هر جامعهای، در گرو سطح و سقف امنیتی است که تأمین میکند، که در شمار مهمترین شان امنیت اجتماعی (Social Security)میباشد. از این روی، و با توجه به جایگاه و قدرت امنیت اجتماعی، نسبت و قرارگاه آن را در جامعهی دینی، از این پس بازمیکاویم.
امنیت اجتماعی در جامعهی دینی (نسبت آن دو)
برای اینکه نسبت امنیت اجتماعی را در جامعهی دینی بیشتر بکاویم و خوبتر بفهمیم، از دو پرسش زیر آغاز مینماییم:
1 ) «امنیت اجتماعی چیست؟»؛
2 ) «امنیت اجتماعی متغیر تابع است یا اصل ثابت؟».
در مقام پاسخ به پرسش نخست لازم است امنیت را به صورت بسیار مختصر تعریف نمود. برخی امنیت را به صورت سلبی معنا میکنند و میگویند:
امنیت، در معنای عینی، فقدان تهدید در برابر ارزشهای کسب شده را مشخص کرده و در معنای ذهنی، فقدان ترس و وحشت از حمله علیه ارزشها را معین میکند. (والفرز، 1962 ، 150)
در تعریف دیگر صورت و چهرهی ایجابی و اثباتی امنیت باز نمود دارد، زیرا:
امنیت عبارت است از توانایی در حفظ ارزشها و ثروتها در برابر تهدید. (جاسمی، 1357 ، 101)
و جمعی دیگر با رویکرد ساختاری و نهادی به امنیت نگریسته و میگویند:
نظم و امنیت عمومی، خصوصیت یا وضعیتی است که جامعه در عین برخورداری از برکات آن متقابلاً در برابرش وظایف و تعهداتی دارد که میبایست به آنها وفادار باشد. (پورنجاتی، 1378 ، 50)
اینک با توجه به این تعاریف میتوان امنیت اجتماعی1 را بدین گونه تعریف نمود: امنیت اجتماعی عبارت است از توانایی یک جامعه (جامعهی دینی) در تولید، گزینش و کاربرد عوامل، عناصر و ساز و کارهایی که هویت جامعه را از آسیبها و تهدیدهای درونی و بیرونی در امان میدارد.
اما پاسخ پرسش دوم این است که امنیت اجتماعی از حیث ساز و کار، ساحات و سازههای تشکیلدهنده کاملاً متغیر است؛ هر چند اصل ضرورت امنیت اجتماعی ثابت میباشد. بنابر این هر نظام و جامعهای که امنیت اجتماعی از اهداف کلیدی آن را است، باید با توجه به ساز و کارها و عناصر و عوامل سازندهی سیال و متغیر زمانیاش، در پی تحقق آن برآید.
در اینکه امنیت اجتماعی از شمار اهداف کلیدی جامعهی دینی است و بایدبرایند نظام و حکومت دینی قرار بگیرد، کمترین تردیدی نیست، زیرا عبادت، که گوهر دینداری را رقم میزند، در سپهر امنیتی از جهت محتوا کارکرد والایی را در پی دارد که در ایستار ناامنی ندارد. به همین خاطر، در منطق دین، برابری عبادت در دو سپهر نامبرده نفی گردیده است:
عن هشام ابن سالم عن عمار الساباطی قال قلت لابی عبداللّه علیهالسلام قال: لیست العبادة مع الخوف فی دولة الباطل مثل العبادة و الامن فی دولة الحق (کلینی، 1388 ، 334)
اما اینکه جامعهی دینی با چه شیوهها و ساز و کارهایی، کدام شاخصهها را فراهم آورد تا به امنیت اجتماعی دست یابد کاملاً متغیر است. روشها و شاخصههای امنیت اجتماعی در جهان مدرن و بهروزی با روشها و شاخصههای آن در جامعهی پیشامدرن بسیار متفاوت شده است. پس جامعهی دینی برای رسیدن به امنیت اجتماعی باید از ساز و کارهای نوین استفاده نماید و شاخصههای آن را باز تعریف کند.
جامعهی دینی و شاخصههای امنیت اجتماعی
امنیت اجتماعی در دنیای معاصر و فوق مدرن دو ساحت دارد، که هر کدام ساز و کار و مؤلفهی متناسب با آن را میطلبد. آن دو ساحت عبارتند از:
1 ) ساحت درونی؛
2 ) ساحت برونی.
1 ) ساحت درونی
این ساحت از یک سری ویژگیها و ساز و کارهایی سامان مییابد که ریشه در اعماق درونی شخصیت فرد و، به تبع آن، جامعه دارد، که از آن تعبیر به امنیت روحی - روانی میشود. این ساحت و مؤلفههایش در جهان پیشرفته به شدت مورد غفلت واقع شده است؛ به ویژه هویت فرافیزیکی آن و نیز نقش وکارکردهای اجتماعی آن. هر چند بازگشتی بدان در این اواخر مشاهده میشود، اما در جامعهی دینی (آرمانی و واقعی) دست یابی به امنیت اجتماعی در فقدان امنیت روحی - روانی میسور نیست و در صورت تحقق، پایدار نخواهد بود. از این رو در جامعهی دینی تأمین آرامش و آسایش روحی و روانی در اولویت قرار میگیرد، چون رهیافت آن امنیت اجتماعی میباشد و عمدهترین منبع و سرچشمهای که میتواند مؤلفههای این گونه آرامش را فراهم سازد، دین، در چهرهی راستین آن، است. مؤلفهها و شاخصههای اصیل امنیت روانی - روحی سه چیز میباشد:
1 ) ایمان و باور به پایندگی و بیکرانگی؛
2 ) هدف مندی زیستی؛
3 ) معناداری حیات.
تجربهی بشری نیز نشان داده است که هیچ منبعی به اندازهی دین از پس این مهم به درستی برنمیآید و مهمترین و وسیعترین حوزهی امنیتی که دین نقش کارکرد مستقیم دارد، تأمین چنان شاخصهها و مؤلفههایی میباشد. سخن پر معنای علی علیهالسلام این مطلب را به روشنی بازنمایی میکند. امام علی علیهالسلام عقل و دین را ستونهای استواری جامعه میدانند؛ البته با کارکردهای متفاوت؛ برایند دین را امنیت جامعه و برایند عقل را سرزندگی آن میبیند:
و لا اغتفر فقد عقل و لا دین لان مفارقة الدین مفارقة الامن فلایتهنا بحیاة مع مخافة و فقد العقل فقد الحیاة و لا یقاس الا بالاموات (کلینی، 1388 ، 27)
در جای دیگر اولویت این ساحت را بدین گونه بیان نموده است:
و ان من النعم سعة المال و افضل من سعة المال صحة البدن و افضل من صحة البدن تقوی القلوب (العاملی، 1414 ه، 27)
بالاتر از همه سخن خداوند است که ایمان (باور + معرفت + عمل) به موجود جاودان را موجب ثبات، پایندگی و معناداری زیستی دانسته و افق زندگی را بسیفراختر از دنیا میبیند.
یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الآْخِرَةِ (ابراهیم، 27)
در این آیهی شریفه، به روشنی، اولاً دامنهی حیات را بسیار وسیع و پهن دانسته و ثانیا راه پایدار، حیات که در واقع زبان گویای هدفمندی و معناداری زیستی است، ترسیم گردیده است.
البته اینکه ایمان به خدا سبب بزرگی شخصیت و روان آدمی شده و او را به سمت والایی هدایت میکند و در نهایت امنیت روحی - روانی فراهم میآورد، در صورتی است که تنها در حد گفتار، شعار و عادت باقی نماند و تبدیل به معرفت، رسالت و رفتار فراگیر مسؤولانه بشود.
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (احقاف، 13)
2 ) ساحت بیرونی
ساحت بیرونی امنیت اجتماعی برآمده و برساختهی مجموعهای از عوامل و عناصر سازمانی - نهادی و فکری میباشد که در ادامه به مهمترینشان نگاهی نسبتا تفصیلی میاندازیم.
دستگاه قضایی مستقل
کلیدیترین مسؤولیت و وظیفهی سیستم قضایی، در راستای حفظ نظم و امنیت عمومی و سلامت جامعه، پاسداری از قانون و مهمتر از آن قانونمند سازی رفتار و تعاملات انسانی میباشد. در سایهی قانونمندی است که انسانها به حقوقشان میرسند و میتوانند آن را مطالبه نمایند و قدرت در خدمت همگان قرار میگیرد و صاحبان زر و زور و تزویر، و به تعبیر دیگر ثروتمندان بیدرد و انحصارگر، قدرتمندان غیرمسؤول و دلالان حرفهای، که جامعه را به فساد، استعمار واستحمار میکشانند و هر روز بر شکاف و فاصلهی فرهنگی، حقوقی، اقتصادی، خدماتی، آموزشی و درآمدی میافزایند و تنها خویش را مالکین هویت جامعه دانسته و رفتارشان را همچون قاعده و قانون میخواهند نهادینه نمایند، و گویا تمامی خوبیها، زیباییها و قانون گرایی در آنها جمع آمده و دیگران فاقد آنها هستند و لذا حق زیستن ندارند، در پناه قانون مصونیت نخواهند داشت. البته این کارکردها هنگامی از دستگاه قضایی برمیآید که حداقل سه مشخصه داشته باشد:
الف - استقلال؛ نهاد قضایی در ضمن تعامل و بر همکنشی سازنده با دیگر نهادها و سازمانهای جامعه، باید، در مقام رسیدگی، اعمال رویههای قضایی، پیگیری، داوری و صدور حکم، مستقل از عوامل و منابع بازدارنده و فشارزا عمل نماید. این عوامل فشارآور و بازدارنده عبارتند از:
1 ) دولت؛ یعنی نیروی اجرایی و مدیریتی، گروههای سیاسی پرقدرت، نیروها و نهادهای نظامی و گروههای فشار، که همگی به گونهای در قدرت دولتی سهیم میباشند.
2 ) صاحبان قدرت؛ مانند سرمایه داران، سهامداران بزرگ، بازرگانان، مدیران ارشد، صاحبان صنایع، شخصیتهای پرنفوذ سیاسی، اجتماعی و مذهبی.
3 ) عامهی مردم، که از آن تعبیر به عوام زدگی میشود.
از این سه، دو مورد اول، همچون عامل فشار و سومی به مثابه عامل بازدارنده، میتوانند فراروی نهاد قضایی عمل نمایند.
پرروشن است که هرگاه دستگاه قضایی بتواند به چنان استقلالی برسد و از آن نمایندگی بکند، اعتماد عمومی جامعه و مردم نسبت به آن افزایش مییابد؛ اطمینان عمومی را در سطح جامعه گسترش میبخشد؛ روابط و مناسبات مردم و دولت و صاحبان قدرت را شفاف و دو سویه میسازد و در نهایت سطح و سقف مشارکت مردم در تولید و پاسداری از هویت جامعه، توسعه پیدا نموده و امنیت اجتماعی پرفروغ میگردد.
ب - تأمین بودجه و هزینههای مالی فعالیتهای قضایی، در حدی که هرگونه چشمداشت و توقع مالی و حتی غیرمالی این نهاد را از بیرون به صفر برساند. چون در غیر این صورت سیستم قضایی ناکارامد، کوچک و به شدت آسیب پذیر خواهد بود که در این ایستار سرچشمهی بسیاری از انحرافات، فساد و ناامنی به آن برمیگردد. این هزینه و تأمین مالی صرفا به حقوق قاضیان منحصر نمیشود. بلکه شامل آموزشهای قضایی و دادرسی، تربیت نیرو، اطلاعات و ارتباطات حقوقی با جامعه و مردم، رویههای رسیدگی، دستیابی به وکیل، تحقیقات فنی و میدانی، روشهای علمی و تکنیکی جرمشناسی و کشف آن، فراهم سازی ارتباطات سختافزاری و غیره نیز میگردد.
ج - سرعت، وقت، لیاقت و حضور فراگیر در روانههای دادرسی، داوری، وقایع حقوقی - قضایی و... .
این ویژگیها، در کنار سه مشخصهی نامبرده، نقش و جایگاه دستگاه قضایی را در ایجاد نظام حقوقی عدالت محور و تأمین امنیت اجتماعی استحکام میبخشد.
این مختصات و کارکردهای دستگاه قضایی در فرمایش حضرت علی علیهالسلام بازتاب روشنی دارد. حضرت میفرماید:
مالکا! برای قضاوت میان مردم بهترین افراد جامعه را در نظرت انتخاب کن که از این صفات برخوردار باشد:
1 ) در تنگنای امور قرار نگیرد.
2 ) مدعیان و متخاصمین او را وادار به لجاجت نکنند، یا او را در معرض آزمایش قرار ندهند.
3 ) به لغزشی که دچار شده ادامه ندهد و به حق برگردد.
4 ) رجوع به حق، هر موقعی که آن را فهمید، برای او مشکل نباشد.
5 ) هرگز نفس خویش را به پرتگاه طمع نزدیک نسازد.
6 ) به جای وصول به عالیترین رتبهی فهم در کشف واقعیات به مراتب پایین آن قناعت نکند.
7 ) از همهی مردم در موقع شبهه و ابهام محتاطتر باشد.
8 ) از همهی مردم در تمسک به دلایل محکمتر باشد.
9 ) از مراجعهی خصما کمتر از همه دلتنگ باشد.
10 ) متحملترین مردم برای کشف واقعیات میباشد.
11 ) قاطعترین آنان در موقع آشکارشدن حکم باشد.
12 ) مداحی دیگران او را به خود بینی و تکبر گرفتار نکند.
13 ) فریبکاری و نیرنگ بازیها تمایل او را نگیرد.
(اما از وظایفی که زمامدار یا نظام دربارهی قضاوت دارد):
1 ) کارهای قضایی قاضی را به طور فراوان تحت نظر بگیرد.
2 ) در بذل موادی که نیاز او را منتفی بسازد و احتیاج او را از مردم قطع نماید، مضایقه مکن.
3 ) تا بدین وسیله از غافلگیر شدن از طرف مردان در نزد تو در امان باشد، زیرا این دین در گذشته در دست اشرار اسیر بود که در آن با هوای نفس عمل میشد... (جعفری، 1369 ، 37)
امید به آینده
یکی از شاخصها و معیارهای اندازهگیری امنیت اجتماعی در ساحت بیرونی، در جهان مدرن و فرامدرن، امید به آینده در جامعه میباشد. هر اندازه که این امید فراگیرتر و پایدارتر باشد، هویت جامعه از تیررس عوامل بازدارنده و آسیب رسان مصون و در امان خواهد بود، و جامعه در گذر از بحرانها و حفظ ارزشها و دستاوردهایش بس توانمند میباشد. اما این امید چگونه زایش و رویش دارد و مؤلفههای ساختاری و نظری آن کدام است؟
امید به آینده، که بازنمود امنیت اجتماعی است، برساخته و برآمده از عناصر و مؤلفههای زیر میباشد:
الف - داشتن بینش و منش رو به آینده؛ این دو مهم در صورتی عملیاتی میگردد که:
1 ) اندیشه و تفکر آینده نگر و آزمایشگاهی توسعه بیابد.
2 ) عوامل و عناصر زیستی (محیط زیست، منابع طبیعی، علوم، داراییها و...) به عنوان ملک مشاع تمامی بشریت پذیرفته گردد.
پر روشن است که با پیدایی و نهادینه شدن این دو ویژگی از یک سوی پویایی، حرکت، تولید و خودباوری جامعه را در بر میگیرد و از سوی دیگر عوامل حیاتی به صورت انحصاری استفاده و غارت نمیگردد. برایند طبیعی چنین ایستاری افزایش ضریب حفظ و استمرار یابی هویت جامعه میباشد. یعنی جامعهای با این گونه وضعیت از امنیت اجتماعی پایداری برخوردار خواهد بود.
این مؤلفه به گونهای در زبان دین جاری شده است. مردی خدمت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله شرفیاب میشود و اصرار میورزد تا حضرت او را هدایت و راهنمایی کند، حضرت او را به بینش و منش رو به آینده فرامیخواند:
وقتی تصمیم به کاری گرفتن در عاقبت آن فکر کن اگر درست بود برو و الاّ از آن در گذر.2 (العاملی، 1371 ، 223)
علی علیهالسلام این گزینه را بدین گونه معرفی میکند:
آن که بدون نظر به عاقبت هر کاری بدان اقدام نماید خود را در معرض مصیبتها قرار داده است. اندیشه پیش از عمل، تو را از پشیمانی ایمن میسازد.3 (العاملی، 1371 ، 223)
بدون تردید کسانی که خود را درگیر فعالیت و کارهایی مینمایند، بیآنکه دربارهی آینده و پیامدهایش بیاندیشند، در معرض رویدادهای ویرانگر قرار میگیرند. آینده اندیشی و بینش رو به آینده پیش از اقدام، امنیت تو را تضمین میکند.
ب - در دنیای پیشرفتهی امروزی شاخصها و ساز و کارهایی که هویت جامعه (امنیت جامعه) را در سطح ملی و بینالمللی (جوامع ملی، جامعهی بینالمللی) در مقابل تهدیدها و عوامل بازدارنده، بیمه میکند و میزان انحرافها و فسادهای اجتماعی، فرهنگی، معیشتی و اخلاقی را در جامعه کاهش میدهد و در مقابل، سطح و ضریب توانایی درمانی و ترمیمی جامعه را افزایش میدهد، فراهمآوری حقوق اقتصادی و اجتماعی به دور از هرگونه تبعیض و اعمال سلیقههای خاص برای تمامی بشریت (افراد، ملتها و دولتها) میباشد، که مهمترین آنها عبارتند از:
1 ) اشتغال کامل و مطمئن و نیز تنوع حق کار؛
2 ) درآمد پایه، متناسب با استانداردهای زندگی سالم؛
3 ) آموزش عمومی و متنوع و فراگیر؛
4 ) بهداشت و سلامت عمومی، که شامل محیط زیست سالم، خدمات پزشکی، تغذیه، آب آشامیدنی و... میگردد؛
5 ) فرصت برابر جهت پیگیری خواستها و نیازها و نیز پرورش استعدادها.
پیداست در جامعهای که میلیونها نفر، و به ویژه آینده سازان آنها (جوانها) بیکارند و شغل متناسب با اندوختهها و مهارت خویش به دست نمیآورند، تنوع شغلی وجود ندارد و یا اگر دارد بس محدود است و در ضمن حق انتخاب اعمال نمیگردد. بخش وسیعی از مردم نگران پوشاک، غذا، سرپناه و هزینههای آموزش ابتدایی فرزندانشان میباشند. تنها گروه کوچکی از جامعه از آموزش، بهداشت و سلامت استاندارد بهره دارند و بقیه حتی فرصت این را ندارند که سالی یکبار با خانواده به مناطق دیدنی و گردشی شهرشان سر بزنند، تا چه رسد به آن که مسافرتهای برون شهری، آموزشی، توریستی و... انجام بدهند. انسجام اجتماعی بسیار ضعیف و نایاب میباشد. جامعه به سوی گسست فرهنگی و بیگانه شدن از هویت خویش گام برمیدارد. نیروهای انسانی، به تدریج، جامعه را ترک نموده و در مقابل غارت دستاوردها و داشتههای فرهنگی و هویتی جامعهشان تنها به تماشا بسنده میکنند و از باران زندگی به قطرههای بسیار ریز آن رضایت میدهند. ترس و وحشت از دست دادن همان قطرهها نیز آرامش را از آنهمیستاند. آری چنین جامعه و فرهنگی به سرعت به سراشیبی طرد شدگی سقوط میکند.
چه باید کرد؟
باید مواد و حقوق اقتصادی و اجتماعی را برای همگان بر پایهی همکاری بینالمللی فراهم آورد. چون این تهدید، تهدید جهانی است و تنها امنیت اجتماعی یک ملت را به خطر نمیاندازد، بلکه جامعهی جهانی را نیز تهدید میکند و همین وحشت و ترس بود که سازمان ملل در سال 1995 از سران بسیاری از کشورها دعوت به عمل آورد تا راه حلهای عملی، جهت تقویت امنیت اجتماعی، ارائه بدارند که برایند این نشست تأکید بر توسعهی اجتماعی براساس همکاری بینالمللی بود، که ساز و کار آن در ضمن اعلامیهی کنفرانس توسعهی اجتماعی کپنهاک4 ترسیم گردید.
تجربهی چند صد سال اخیر نیز نشان داده است جوامعی که در آنها شاخصهها و مؤلفههای نامبرده توسعه یافته و نهادینه گردیده است، تواناییشان در مهار بحرانها و انحرافات، تولید و تقویت هویت فرهنگی و نیز عرضهی آن به دیگران چشمگیر میباشد.
جامعهی دینی نیز نمیتواند از این اثرگذارها و سازههای امنیتی روی برتابد، بلکه ناچار از فراهمآوری آنها میباشد تا بتواند الگوی جامعهی دینی - اسلامی را قابل عرضه و رقابت بسازد. قرآن کریم نقش این سازههای امنیتی را بدین گونه باز نموده است:
وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ (نحل، 112)
نکات زیر از این آیه شریفه قابل فهم و استخراج هستند:
1 ) جامعه و امنیت پایدار آن به وسیلهی فراهم بودن رزق تعریف و توضیح شده است.
2 ) رزق، در زبان قرآن، معنا و مصادیق سیال و فراگیر دارد؛ از معنویت تا مادیت، و بدون تردید سازههای امنیتی همچون آموزش، بهداشت، اشتغال، تنوع فعالیت، فرصت و درآمد پایه، از روشنترین و زندهترین مصادیق امروزین آن به شمار میرود، زیرا میان این حقوق اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی و امنیت پایدار جامعه پیوند و ارتباط مستقیم و مستحکم وجود دارد، به طوری که در فقدان آن حقوق، امنیت پایدار پدیدار نمیگردد و جامعه چنان نعمتی را تجربه نمیکند.
3 ) تأمین و تهدید اجتماعی برایند عمل انسان و عاملین اجتماعی (دولت، مردم، نهادها و سازمانها) میباشد. کفران نعمت تفسیر و تعبیری است از نداشتن برنامهای راهبردی، سیاست گذاری بلند مدت در حوزههای مختلف زیستی، ناتوانی در مدیریت فعالیتها و منابع و دارایی، کمبود دانش و...، زیرا فقدان چنین وضعیتی در این عوامل برابر است با قطع رزق و به تبع آن استیلای گرسنگی و ناامنی.
امام صادق علیهالسلام پنج خصوصیت را برمیشمارند که هرگاه جامعهای واجد آنها گردد سلامت اقتصادی، توانمندی فکری و عملی و ثبات روحی - روانی آن تضمین و تأمین میشود و برعکس در غیاب آنها امنیتها و تواناییهای یاد شده مفقود میگردد. ایشان مهمتر از همهی آن خصایص، ویژگی پنجم را برمیگزیند، چون با فراهم شدن پنجمی اوصاف دیگر نیز فراهم میآیند و آن پنجمی را «الدعه»، یعنی فراخی، گشایش و آرامش میداند.
خمس خصال من فقد واحدة منهن لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب فاولها ... الخامسه تجمع جمیع هذه الخصال الدعه (العاملی، 1414 ه، 52-51)
با توجه به این منابع و دستورها روشن میگردد که جامعهی دینی، در فقدان امنیت اجتماعی، نمیتواند پایدار گردد؛ یعنی اگر جامعهی دینی امنیت را نهادینه نسازد، تبدیل به الگو نشده و قابل پذیرش نیست. از این روی، امنیت و به ویژهامنیت اجتماعی، از شمار مهمترین اهداف در جامعهی دینی قرار میگیرد.
قانون مندی رفتار
در بسیاری از جوامع با وجود نیروی انسانی آموزش دیده، منابع طبیعی، دارایی، جغرافیای طبیعی، سیاسی و صنعتی مناسب و منابع قانون گذاری، فساد اخلاقی و اداری، سوء مدیریت، از ارزش انداختن دستاوردهای داخلی و اتلاف آنها و نیز پایمال شدن حقوق مشروع و مسلم افراد، از سوی عوامل درونی و بیرونی عمومیت دارد. طبعا این ایستار، هویت جامعه (فرهنگی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی...) را به چالش کشیده و به شدت آن را تهدید میکند.
عوامل گوناگونی در این موضوع دخیلاند، که از شمار آنها میتوان به نبود قانون و مهمتر از آن قانونمند نشدن رفتار آدمیان در آن جوامع اشاره کرد. چنین وضعیتی بیشتر برساختهی قانونمند نبودن رفتار و فعالیتهاست تا فقدان قانون. زیرا بسیاری از این جوامع از نظر قانون و منابع قانونی کمبودی ندارند؛ مثل پارهای از کشورهای اسلامی، اما تهدیدها همچنان در آنها مشهود است. علت عمده و کلیدی این ایستار، قانونمند نشدن رفتار میباشد. چون میان قانون و قانونمندی رفتار فاصلهی وجود دارد. هر قدر این فاصله کمتر گردد تهدیدات برآمده از این زاویه به فرصت تبدیل شده و ضریب امنیت جامعه افزایش مییابد. قانون به وسیلهی گروهی معدود و محدود از صاحبان دانش و تجربه به وجود میآید و شکل میگیرد، اما قانونمند شدن رفتار به فرهنگ عمومی نیازمند است، چون خود گونهای از فرهنگ رفتاری است که باید در تمامی شرائین جامعه در اثر مشارکت همگانی جریان بیابد، وجود چند نخبه هیچ دردی را درمان نمیکند.
پس منظور از قانونمند شدن رفتار (به معنای عام و روانشناسانه) به ویژه در حوزهی عمومی، پیدایش فرهنگ معیار میباشد تا در بستر آن روانهی ارزش گذاری دادههای فکری و عملی، تعامل و مناسبات انسانی، تولید و پذیرش کالاها، خدمات و رفتارها در قالب و بر مبنای هنجارهای قانونی و عمومی انجام گرفته و عملیاتی گردد.
قانونمند شدن رفتار، جامعه را به توانایی امنیتی زیر میرساند:
1 ) قابلیت درمان بحرانها و تهدیدها از طریق طرح و برنامه، مدیریت کارامد عوامل و نیروها و منابع و نیز سیاست گذاریهای دراز مدت اجتماعی و عملیاتی شدن آنها افزایش پیدا میکند.
2 ) عوامل و آسیبهای بازدارنده و تخریب گر درونی و بیرونی، به سرعت، شناسایی میشوند.
3 ) بسیج عوامل و عناصر حیاتی، به طور راهبردی و اثرگذار، انجام میپذیرد.
4 ) اعتماد و اطمینان اجتماعی شکل گرفته و توسعه مییابد، که یکی از ستونهای کلیدی خود اتکایی جامعه میباشد.
5 ) حقوق، مسؤولیتها و وظایف تعریف شده از سقف شعور و شعار به سطح حضور و رفتار در میآیند که برایند طبیعی این ایستار تسهیل ساز و کارهای پاسخ گویی همگانی، پیگیری مطالبات حقوقی و جلوگیری از تبدیل شدن خواست زورمندان به قاعدهی حقوقی است.
روشن است که برایند عملیاتی شدن این پنج بند و به تعبیر گویاتر قانون مندی رفتار، ثبات و آرامش درونی جامعه و حضور بیرونی آن در سطح فراملی خواهد بود، و این بازنمود روشنی از ضریب امنیت جامعه میباشد.
در قرآن کریم آمده است:
وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً... (نور، 55)
آنچه که از این آیهی شریفه میتوان فهمید این است که:
1 ) وجود قانون (خواه دینی، خواه غیردینی)، آموزهها، باورها و دستورات در یک جامعه به تنهایی امنیت، آرامش و تحقق یک نظم ویژه را در پی ندارد.
2 ) جهت فراهم شدن امنیت اجتماعی و نظم ویژه، قانون مندی رفتار و پیدایی فرهنگ معیار ضروری است و تنها در این صورت مدعیات و پیامدهای نامبرده لباس بیرونی به تن میکنند.
از این روی، خداوند به کسانی که رفتارشان قانونمند و در بستر فرهنگ معیار (وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ) انجام میگیرد، نه تنها نوید میدهد، بلکه پیدایی حاکمیت شان را در جامعه و استقرار نظم مطلوب آنها را حتمی دانسته (وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ - لا یُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ - وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً) و در نهایت امنیت هویت جامعه را تأمین شده میداند (وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً).
در آیهی شریفهی دیگر میخوانیم:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (اعراف، 96)
اگر شهروندان ایمان داشتند و پرهیزکار بودند برکتهای آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها [سخنان انبیا را] دروغ پنداشتند و ما هم در اثر کارهایشان آنها را به عقوبت گرفتار کردیم.
قرار گرفتن «ایمان و تقوا» گویاترین تعبیر از قانون مندی رفتار و فرهنگ ارزش گذاری، تولید، پذیرش و تعامل و مناسبات بر محور و مبنای هنجار قانونی و عمومی میباشد که به زایش توسعه و گشایش همه جانبه میانجامد (لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
همان طوری که گفته شد، با قانون مندی رفتار، حقوق و مسؤولیتها به صورت شفاف تعریف و تأمین میشود و مرز تعامل و مناسبات مشخص میگردد و حوزههای زیستی ترسیم شده و از تجاوز به حریم دیگران جلوگیری به عمل میآید.
مصداق و نمونهی روشن ویژگی قانون مندی رفتار، در فرمایشات ذیل از ائمه دین علیهمالسلام بازتابیده است:
عبداللّه سنان میگوید: شخصی در حضور امام ششم علیهالسلام به مرد مجوسی نسبت ناروا داد. امام فرمود: ساکن باش. آن شخص گفت: اینها با مادر و خواهر خود ازدواج میکنند. امام علیهالسلام فرمود: در دین آنها این کار مشروع است.5 (العاملی، 1367 ، 597)
و نیز:
محمد بن مسلم از امام باقر علیهالسلام دربارهی احکام سؤال میکند، امام علیهالسلام به او میفرماید: پیروان هر دینی هر چه را مشروع میدانند عمل به آن مجاز است.6 (همان، 598)
پیام نهفته در این دو روایت این است که اولاً جامعهی دینی باید توانمند و پرظرفیت باشد، به طوری که با تأمین حقوق فرهنگی دیگران، همچنان هویت اسلامی جامعه پویا بماند؛ ثانیا فراگیری ثبات و امنیت اجتماعی در جامعهی دینی از شمار اهداف محسوب میشود.
برابر سازی و توازن در برخورداریها
در چند صد سال اخیر، با وجود پیشرفتهای بسیار تحسین برانگیز و چشمگیر در میدانهای خدماتی، علمی، اقتصادی، بهداشت و نیز افزایش چند برابر منابع و دارایی جوامع، هنوز در حوزهی امنیتی کمبودهای ویژهای وجود دارد و عوامل و انگیزههای بازدارنده و تهدید کننده نوین پا به عرصه گذاردهاند، که بسیار پیچیده و ویران گر نیز هستند. در واقع به موازات پیشرفت و افزایش در حوزههای نامبرده، امنیت، به ویژه امنیت اجتماعی، رشد نداشته است و یکی از علل روشن و اثرگذار آن عدم شکلگیری سیستم متوازن (سیستم برابر ساز) برخورداریها در درون ملتها و نیز میان آنها میباشد. قهرا، در چنین حالتی، برخوردارها سخت تلاش دارند که موقعیت به دست آمده را نه تنها از دست ندهند، بلکه تقویت کنند و توسعه ببخشند، و در این راه از هرگونه روش و ابزاری نیز استفاده به عمل میآورند و موفق نیز بودهاند، چون تقریبا بر تمامی عوامل ومنابع قدرت و کانالهای تأثیرگذار بر هویت اجتماعی نیز سیطره دارند. از سوی دیگر، نابرخوردارها نیز آرام نگرفته و به دنبال بر هم زدن این ایستار میباشند و برای این منظور به روشها و آموزههای گوناگون روی میآورند. روشن است که این کشمکش برایندی جز ناامنی نمیتواند داشته باشد.
نابرابری و نابرخورداریهایی که به گونههای مختلف ناامنیها دامن زده است، عمدتا به دو شکل و در دو سطح بازنمود دارد:
1 ) افزایش فاصله و شکاف روز افزون میان کشورها و ملتهای ثروتمند و فقیر، که از آن به کشورهای شمال و جنوب نیز تعبیر میکنند. این فاصله و شکاف در بیشتر حوزهها، به ویژه در عرصهی مدیریت، سازمان دهی، تخصیص و تجهیز منابع و ترسیم و تعیین روابط و مناسبات بینالمللی نمود دارد که طبعا کشورهای شمال سخن پایانی را در این زمینه میزنند؛ چرا؟ چون چند کشور پیشرفته عملاً 90-85 درصد منابع، داراییها، ظرفیتها و قابلیتها، خدمات و امکانات، امتیازها، حقوق، مدیریت و برنامهریزی جهانی را در اختیار داشته و از آنها به نفع خودشان استفاده به عمل میآورند و تا حدودی نیز آنها را تولید میکنند.
2 ) نابرابری میان حقوق مدنی - سیاسی با حقوق اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی، هم در سطح بینالمللی و هم در سطح ملی؛ این نابرابری از یکسو به مثابه یک وضعیت برآمده از شکاف و فاصلهی نامبرده است و از سوی دیگر همچون مبنا و منطق از آن فاصله و شکاف پشتیبانی میکند.
معنای نابرخورداری نابرابر مردم و ملتها از این دو گونه حقوق (حقوق اقتصادی - اجتماعی و حقوق مدنی - سیاسی) این است که در دنیای مدرن و پیشرفتهی معاصر، هم در مقام برنامه ریزی و مدیریت و اقدام و هم در اسناد و مدارک حقوقی - بین المللی و هم در فرایند نهاد سازی حقوقی، توجه و تمرکز بر حقوق سیاسی - مدنی، همچون آزادی بیان، تجمع، تشکیلات، انتخاب کردن و انتخاب شدن... سخن فراوان رفته و میرود و چنان وانمود میشود که نابرابری در این زمینه حقوق به هیچ وجه قابل پذیرش و اغماض نبوده و با متخلفین بهشدت برخورد شده و تمام نیروها و امکانات در راستای برابر سازی و برخورداری همگان از حقوق مدنی و سیاسی هدایت گردند. اما نسبت به برخورداری برابر همگان از حقوق اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی چون اشتغال، درآمد پایه، دستمزد عادلانه، خدمات رفاهی، بهداشت و سلامت عمومی، آموزش، تنوع فرهنگی... نه تنها تدابیری در نظر گرفته نمیشود و نشده است، بلکه عملکردهای نهادی و مدیریتی به ویژه از سوی کشورهای پیشرفته و پارهای از دولتها کاملاً در جهت تشدید آن در جریان میباشد. این واقعیت دردآور و تهدید کنندهی جهان امروز است که حتی سازمان ملل نیز در قبال آن خاموش نماند و در کنفرانس جهانی دین، در سال 1993 ، آن را تأیید کرد:
واقعیت تکان دهنده ... این است که کل جامعهی بینالمللی همچنان در مقابل نقض حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تساهل به خرج میدهد. در حالی که اگر این نقضها در مورد حقوق مدنی و سیاسی صورت بگیرد، فریاد نفرت و انزجار برمیخیزد و به درخواستی هماهنگ برای اقدامات جبرانی فوری منجر میشود. در عمل به رغم همهی شعارها، همچنان نقض حقوق مدنی و سیاسی بسیار جدیتر و تحمل ناپذیرتر از سلب مستقیم و گستردهی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تلقی میشود. (UN. Doc. E/C 12/1992/1, p. 83)
این الگوی حاکم بر کشورهای پیشرفتهی صنعتی است که به الگوی جهانی تبدیل شده و میشود و با ضعیف شدن بسیاری از دولتها، در کشورهای جنوب، این الگوی مسلط آنها نیز شده است.
برایند طبیعی و فعلاً مشهود و سنجشپذیر سلب حقوق اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی در درون ملتها و نیز در سطح جهانی عبارتند از :
1 ) تبدیل شدن حقوق مدنی و سیاسی به مفهوم ذهنی و ابزار سیاسی که تنها صاحبان ثروت و قدرت در عقب آنها با چهرهی آرام و کاملاً انسان دوستانه مخفی میشوند و عرصهی سیاسی و مدیریتی (قدرت سیاسی و مدیریت) جامعه را به صورت انحصاری، اما با زبان آرام آزادی خواهانه، به دست خویش نگهمیدارند. چون کاملاً پیداست تا هنگامی که جامعه و افراد دغدغهی مسکن، غذا، شغل، آموزش، درآمد، بهداشت، سلب هویت فرهنگی، سلامت و... دارند، و در تمامی این زمینهها کمبود کشنده احساس میکنند، نمیتوانند وارد بازیهای سیاسی شوند، انتخاب کند و منتخب باشد، در تصمیمگیریها و تصمیم سازیها مشارکت جویند و بر روانهی مدیریت نظارت و کنترل اعمال نمایند و... . در این ایستار «میانگین دیدگاه محافل مالی تعیین میکند که میانگین دیدگاه جامعه چه باید باشد» (Fatwell, 1995, pp: 146-50) آری؛ نخست باید حقوق اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی تأمین گردد و برخورداریها در این حوزهی حقوقی متوازن و برابر گردند تا حقوق مدنی واقعا جنبهی عملیاتی پیدا نمایند و ملتها و مردم توانایی پیگیری حقوق مدنی - سیاسی خویش را به دست بیاورند. حقوق، کالایی نیست که از بیرون وارد بازار گردد، بلکه باید از درون شخصیت فرد و جامعه زایش نماید.
2 ) از سویی تمرکز قدرت، خواه با روش خشن و خواه به صورت آرام، فساد زا بوده و هویت جامعه در دراز مدت به شدت شکننده و آسیبپذیر میشود. از سوی دیگر حقوق مدنی - سیاسی به تنهایی نمیتواند از میزان نابرابری کاسته و برخورداریهای متوازن را در سطح و عمق جامعه تزریق و توزیع نماید. تا هنگامی که نابرخورداریها پررنگ، فربه و فراگیر بوده و هر روز نیز فربهتر میشود، ناامنیها هم به همان اندازه گسترش مییابد و هویت جامعه به شدت در معرض گسست قرار میگیرد.
وضعیت امروز جهان سند گویای این مدعا است. بیش از 120 میلیون نفر در سراسر جهان رسما فاقد شغل اند. و بیش از یک بیلیون نفر از جمعیت جهان در نهایت فقر روزگار میگذرانند. یک فرد دهها منبع درآمد داشته و چندین شغل را مشغول داشته، اما هزاران نفر نیروی تحصیل کرده و پر مهارت در آرزوی یک منبع درآمد و شغل شب به روز میکنند. عامل اصلی این نابسامانی همان است که در کنفرانس توسعهی اجتماعی مارس 1995 کپنهاک بدان توجه شده است:
عامل اصلی در تداوم نابسامانی و وخیمتر شدن محیط جهانی، به ویژه درکشورهای صنعتی، عبارت است از الگوی متزلزل تولید و مصرف که مسألهای بسیار جدی و حائز اهمیت است؛ مسألهای که فقر را دامن میزند و عدم توازن را شدت میبخشد.7
چه باید کرد؟
این تزلزل و نابسامانی اجتماعی از سوی کمبود منابع، دارایی، ثروت و نیروی انسانی نمیباشد، چون در این خصوص کمبودی وجود ندارد. علت اصلی کمبود و نبود سیستم توازن آور تولید، مصرف و توزیع و نیز سوء مدیریت منابع، نیروی انسانی، دارایی و مهمتر از همه نایابی مرکزیت نگرش انسانی و معنوی و اخلاقی در فرایند توسعه و پیشرفت میباشد. در صورتی که سیستم، نگرش و مدیریت، سالم و اصلاح گردند، تزلزل امنیتی و نابسامانی اجتماعی به ثبات و پایداری امنیتی و بسامانی اجتماعی تبدیل میشوند. به عبارت دیگر عدالت همچون یک روش و ساز و کار، بنیاد نگرش، سیستم و مدیریت و نیز برآمده آنها را بسازد.
در قرآن کریم سرنوشت بسیاری از جوامع و نظامهایی را بازگو میکند که کمبود منابع، دارایی و نیروی انسانی نداشتند و خداوند نعمت خود را فراوان به آنها عطا کرده بود، اما با وجود همهی اینها، نابسامان شده و از بین میروند و علت آن را عدم سلامت سیستم و نگرش به انسان و جهان و سوء مدیریت و در یک کلام بیعدالتی میخواند:
آیا ندیدند پیش از ایشان چه بسیار گروهی را هلاک نمودیم و حال آنکه در زمین به آنها قدرت و تمکین داده بودیم که شما را ندادهایم و از آسمان باران رحمت ظاهر پیوسته فرستادیم و نهرها در زمین بر آنها جاری ساختیم. پس با آنکه به انواع نعمتهای ظاهر و باطن بهرهمند شدند، چون نافرمانی کردند، آنها را هلاک نمودیم و گروهی دیگر را بعد از آنها برانگیختیم. (انعام، 6)
از پیامبر بزرگوار اسلام صلیاللهعلیهوآله آمده است که فرمود:
یک ساعت پیشوای عادل از عبادت هفتاد سالهای که دیگری بکند برتر است. همچنین یک حد که برای خداوند در زمین جاری شود از باران چهل شبانهروز مفیدتر است.8 (العاملی، 1375 ، 308)و از امام صادق علیهالسلام ، در مورد تفسیر آیهی شریفهی «یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»، میخوانیم که حضرت میفرماید:
این احیا به وسیلهی باران نیست، لیکن خداوند اشخاصی را برمیانگیزاند که عدالت را زنده میکنند و به وسیلهی احیای عدالت زمین زنده میشود، چه آن که برپاداشتن یک حد در زمین، از باران چهل شبانهروز سودمندتر است. (العاملی، 1375 ، 308)
از این کلمات فهمیده میشود که خیر عمومی، امنیت اجتماعی و در مجموع پیشرفت پایدار و همه جانبه، تنها در گرو منابع و دارایی نیست، بلکه مدیریت سالم و عدالت بنیادی سیستم و نگرش، کلید اصلی میباشد.
از آنچه تاکنون به بحث و ارزیابی فراخوانده شد به این نتیجه میرسیم که امنیت، به معنای عام، و امنیت اجتماعی - روانی به صورت خاص، از برایندهای اساسی جامعهی دینی در مقام نظر و عمل میباشد و ساز و کارها و شاخصههای امنیت اجتماعی در دورانهای گوناگون متفاوت میگردد. در عصر فعلی عمدهترین شاخصهها و نیز ساز و کارهای آن همانها بودند که در این جستار به بحث و بررسی گرفته شدند، که نسبت جامعهی دینی با آنها نیز روشن شد.
پینوشتها
1 ) اصطلاح امنیت اجتماعی را نخستین بار آقای باری بوزان به کار برد.
2 ) عن مسعدة ابن صدقة عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال: ان رجلاً اتی النبی صلیاللهعلیهوآله فقال له: یا رسول اللّه اوصنی ... فقال له رسولاللّه فانی اوصیتک اذا انت هممت بامر فتدبر عاقبته فان یک رشدا فامضه و ان یک غیا فانته عنه.
3 ) من تورط فی الامور غیرناظر فی العواقب فقد تعرض لمقطعات النوائب و التدبیر قبل العمل یؤمنک من الندم.
4 ) عن عبداللّه بن سنان قال: قذف رجل مجوسیا عند ابی عبداللّه علیهالسلام فقال: مه، فقال الرجل: انه ینکح امه و اخته فقال علیهالسلام : ذاک عندهم نکاح فی دینهم.
5 ) عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیهالسلام قال: سالته عن الاحکام قال علیهالسلام : تجوز علی اهل کل ذی دین بما یستحلون.
6 ) رجوع شود به گزیدهای از مهمترین اسناد بینالمللی حقوق بشر (1382) اعلامیهی کنفرانس توسعهی اجتماعی کپنهاک 1995 میلادی، دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی، ص 231 تا 266 .
7 ) همان، ص 236 .
8 ) ساعة امام عادل افضل من عبادة سبعین سنة و حد یقام لله فی الارض افضل من مطر اربعین صباحا.
اندیشه حوزه » شماره 55 (صفحه 110)
9 ) لیس یحیی بالقطر و لکن یبعث اللّه رجالاً فیحیون العدل فتحیی الارض لاحیاء العدل و لاقامة الحد فیه انفع فی الارض من القطر اربعین صباحا.
کتابنامه
1 ) العاملی، محمد بن حسن (1371)، وسایلالشیعه، ج 11 ، تهران، اسلامیه.
2 ) العاملی، محمد بن حسن (1367)، وسایلالشیعه، ج 17 ، تهران، اسلامیه.
3 ) العاملی، محمد بن حسن (1375)، وسایلالشیعه، ج 18 ، تهران، اسلامیه.
4 ) العاملی، محمد بن حسن (1414 ه)، تفصیل وسایلالشیعه، ج 20 ، قم، آلالبیت لاحیاء التراث.
5 ) بیتام، دیوید (1383)، دموکراسی و حقوق بشر، ترجمهی محمد تقی دلفروز، تهران، طرح نو.
6 ) پورنجاتی، احمد (1378)، در اعماق، تهران، دارالحدیث.
7 ) جاسمی، بهرام و محمد (1357)، فرهنگ علوم سیاسی، ج 1 ، تهران، انتشارات گوتنبرگ.
8 ) جعفری، محمد تقی (1369)، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران، بنیاد نهج البلاغه.
9 ) طوسی، محمد بن الحسن (1414 ه)، امالی، ج 1 ، قم، دارالثقافه
10 ) عبده، شیخ محمد (بیتا)، نهج البلاغه خطب الامام علی علیهالسلام ، بیروت، دارالمعرفة.
11 ) فریدمن، لونتس (1375)، گزیده مقالات سیاسی امنیتی، ج 1 ، تهران، مؤسسه پژوهشی ملی اجتماعی.
12 ) کلینی، محمد بن یعقوب (1388 ه)، الکافی، ج 1 ، ترجمهی آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
13 ) Fatwell J. (1995), A global world demands economice coordintion. New Economy.