چالش نرخ فروش اقساطی در بانکداری (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
برخی از محققان اقتصاد اسلامی، جهت فاصله گرفتن از نرخ بهره، نرخ نسیه را به عنوان بهترین جایگزین مطرح نمودهاند. بیشک نرخ نسیه دو ویژگی معین بودن سود و قطعی بودن آن را، به همراه دارد و این دو ویژگی را در نرخ سود سرمایه براساس مشارکت، به طور همزمان، شاید نتوان به آسانی مطرح نمود.این مقاله در راستای تبیین این واقعیت است که، از جهت تئوریک، نرخ نسیه میتواند مستقل از نرخ بهره باشد و در این صورت هیچ گونه مشکلی از جهت فقهی یا اقتصادی وجود نخواهد داشت. ولیکن در عینیت روابط اقتصادی مشکل اساسی نرخ نسیه (فروش اقساطی) مشتق بودن آن از نرخ بهره میباشد. زیرا نرخ نسیه همانند دیگر نرخ قراردادها و معاملات دارای دو جنبهی حقوقی و اقتصادی است. به عبارت دیگر ممکن است نرخ نسیه از جهت حقوقی جایگزین نرخ بهره شود، ولی از جهت اقتصادی همین نرخ میتواند مشتق از نرخ بهره باشد. از این رو تجزیه و تحلیل مفاهیم حقوقی و تعیین جایگاه ویژهی آنها ضرورت دارد تا این که تصور نشود از گزینههای حقوقی میتوان راه حل اقتصادی انتظار داشت. مشکل اقتصادی راه حل اقتصادی میطلبد، نه راه حل حقوقی ـ فقهی و بر همین اساس نظریهی جایگزینی نرخ نسیه به جای نرخ بهره مورد نقد قرار میگیرد. نکتهی قابل توجه این است که این نقد و تحلیل چون پیشینهای ندارد منابعی هم نمیتوان برای آن تعیین نمود. در واقع منبع اساسی آن تجزیه و تحلیل مفاهیم و گزینههای حقوقی و تعیین جایگاه آنهاست.متن
تفاوت قلمرو حقوق و اقتصاد
بیشک حقوق و اقتصاد دو قلمرو متفاوت دارند. حقوق، چارچوب قانونی ـ حقوقی مطلق رفتارهای انسان و از جمله رفتار مالی او را معین میکند، ولی اقتصاد به چارچوب رفتار مالی ناظر نمیباشد، بلکه به محتوای اقتصادی این چارچوب و قالب توجه دارد. به طور کلی در مورد رفتارهای مالی، سه نوع گزاره وجود دارد که باید آنها را از یکدیگر تفکیک کرد.
1 ) گزارههای حقوق مالی
کسی که مال مباحی را حیازت کند، نسبت به آن حق اولویت دارد.کسی که زمین موات را آباد نماید، در مورد آن مالکیت دارد.
مالک میتواند مال خودش را با قرارداد صلح، خرید و فروش به صورت نقد یا نسیه، هبه، اجاره و... به دیگری منتقل نماید. این نوع گزارههای فقهی ـ حقوقی دقیقا هنجار و چارچوب فعالیت و رفتار انسان را، در رابطه با مال، تعیین مینماید و هیچگونه نگاهی به تعیین مقدار ارزش این مال به دست آمده از طریق آباد کردن یا مقدمات آباد کردن (تحجیر) یا قراردادهای انتقالی ندارد. فقیه و حقوقدان وظیفه دارد که اسباب و عوامل پیدایش حق اولویت، یا مالکیت، یا حق اختصاص انسان را نسبت به مال تعیین نماید، اما متعلق این حقوق چه مقدار قیمت دارد،در قلمرو کار او نمیباشد.
2 ) گزارههای مکتب اقتصادی
کار مفید انسان بر روی منابع طبیعی منشأ درآمد است؛ کار منشأ درآمد به صورت قطعی و غیر قطعی میباشد؛ به کارگیری سرمایهی نقدی در بخش واقعی اقتصاد منشأ استحقاق سود است. این نوع گزارهها مربوط به مکتب اقتصادی است و از نظر موضوع و محمول با گزارههای قسم اول تفاوت دارد.
3 ) گزارههای علم اقتصاد
مقدار ارزش درآمد کار بر روی ثروت طبیعی یا فعالیت تولیدی ـ خدماتی، براساس قانون عرضه و تقاضا، تعیین میشود. مقدار درآمد جریان سرمایهی نقدی در فعالیتهای اقتصادی را مکانیزم بازار معین میکند. مقدار مصرف هر انسان تابعی از درآمد قابل تصرف اوست. این نوع گزارهها با گزارههای قسم اول و دوم، تفاوت اساسی دارد. در گزارههای مکتبی، کار منشأ درآمد است، اما مقدار درآمد را بیان نمیکند، ولی گزارههای قسم سوم مقدار را بیان میکند.
نکتهی اساسی این است که گزارههای قسم دوم دقیقا قابل استنتاج از گزارههای قسم اول است، ولی گزارههای قسم سوم را نمیتوان از گزارههای قسم اول یا دوم استنباط منطقی نمود، زیرا گزارههای حقوقی و مکتبی ناظر به چگونگی و کیفیت میباشند و گزارههای علمی ناظر بر کمیت و مقدارند، همچنانکه سؤال از چگونگی تعیین درآمد با سؤال از تعیین مقدار درآمد تفاوت جوهری دارند. جواب سؤال اول را مکتب اقتصادی میدهد و جواب سؤال دوم را مکانیزم بازار (علم اقتصاد). با توجه به این مقدمه که در واقع اساس و مبنای نقد به حساب میآید، تعیین نرخ سود سرمایه از طریق نرخ نسیه با فروش اقساطی باید مورد بررسی قرار گیرد.
تعیین نرخ سود سرمایه از طریق نرخ نسیه (فروش اقساطی)
برخی محققان اقتصاد اسلامی تلاش نمودهاند که نرخ سود سرمایه را در فعالیتهای بخش واقعی اقتصاد (تولید کالا و خدمت)، از طریق نرخ نسیه (فروش اقساطی)، تعیین نمایند. گزیدهای از عبارات ایشان را مرور مینماییم.
با توجه به لازم بودن معاملات نسیه و معلوم بودن قیمت نسیه کالا یا درآمد حاصل از مبادلهی آن در زمان انجام معامله، به نظر میرسد که این نرخ مطمئنترین نرخ بازدهی میباشد که هر بنگاهی برای سرمایهی خود میتواند پیشبینی کند؛ در مقایسه با وقتی که سرمایهی خود را به صورت مضاربه، مزارعه، یا عقود دیگر به مشارکت میگذارد. در عقود اخیر، فقط نسبت تقسیم درآمد در زمان انعقاد عقد قابل تعیین میباشد، ولی درآمد قابل وصول در همین زمان یا به تعبیر دیگر نرخ بازدهی سرمایهگذاری، قابل تعیین نیست. به این لحاظ وقتی بنگاهی اقدام به سرمایهگذاری میکند که پیشبینی کند نرخ بازدهی محتمل مشارکت مضاربه یا عقود دیگر از نرخ نسیه بیشتر است، وگرنه از مواجه شدن با خطرهای مشارکتهای یاد شده خودداری کرده و اقدام به استفاده از معاملات نسیه، که نسبتا کمخطر هستند، مینماید. بدین جهت نرخ نسیه میتواند نقش شاخص را ایفا کند که براساس آن فعالیتهای مدتدار از قبیل سرمایهگذاری، پسانداز، بهرهبرداری از منابع انباره و روانه، همچون معادن و جنگلها، و به طور خلاصه اختصاص سرمایه به فعالیتهای گوناگون اقتصادی قابل توضیح میباشد».1 (صدر، 1369 ، 13)
همچنین در مورد دیگر چنین تصریح مینماید:
و چنانچه به تحلیل فیشر بازگردیم و نحوهی پیدایش نرخ نسیه را در نظر بگیریم، میبینیم که این نرخ میتواند تمام تخصیصها و اطلاعاتی را که نرخ بهره در یک اقتصاد ربوی ارائه میدهند، در یک اقتصاد بدون ربا، مانند اقتصاد صدر اسلام، نشان دهد.2 (صدر، 1375 ، 289)
با توجه به دو عبارت نقل شده، به طور واضح میتوان فهمید که نویسنده، نرخ نسیه را جایگزین نرخ بهره معرفی مینماید. در واقع با صراحت تمام تاکید دارد که از جهت شاخص سرمایه گذاری و غیره، نرخ نسیه مناسبترین جایگزین نرخ بهره میباشد.
بر همین اساس برخی دیگر از محققان مسائل بانکداری بدون ربا، نرخ نسیه را مبنای سود ثابت سپردههای پسانداز به حساب آورده و چنین راهحل ارائه میدهند.
افراد با مراجعه به بانک، بخشی از وجوه مازاد بر نیاز خود را به صورت عقد وکالت در بانک سپردهگذاری میکنند و به بانک وکالت میدهند تا وجوه آنان را به همراه دیگر وجوه حاصل از سپردهی پسانداز (به صورت مشاع) فقط از طریق عقود با بازده ثابت (فروش اقساطی، اجاره به شرط تملیک و خرید دین) به جریان انداخته، سود مشخص و ثابتی را برای آنان به دست آورد. بانک هر ساله با مطالعهی کشش بازار دربارهی نرخ نسیه و نرخ تنزیل و ظرفیت معامله، نرخ مشخصی را برای تسهیلات اعطایی از طریق معاملات نسیه، اجاره به شرط تملیک و خرید دین اعلام میکند؛ سپس با توجه به توان مدیریتی خود، چند درصد از آن را کم کرده، مابقی را برای صاحبان سپرده اعلام میکند. در نتیجه، سپردهگذار به بانک وکالت میدهد تا سپردهی او را از طریق معاملات مذکور به جریان انداخته، از سود حاصل، درصد مشخصی را به صاحب سپرده بپردازد و بقیه را بانک به صورت حقالوکاله، بردارد.
(موسویان، 1381 ، 66)
بنابراین دیدگاه، مشکل تعیین نرخ سود سرمایه در فعالیتهای تولیدی و خدماتی براساس نرخ نسیه، حل میشود و هر سپردهگذاری در شبکهی بانکی میتواند از سود ثابت و از قبل تعیین شده اطلاع کسب نماید و براساس آن تصمیم بگیرد.
دو ویژگی نرخ نسیه
نرخ بهره از دو ویژگی تعیین بهرهی قطعی در بازار عرضه و تقاضای پول و تضمین اصل وام برخوردار است. بر همین اساس بانکهای ربوی بدون هیچگونه دغدغهای، نرخ بهره وام را، هم برای تجهیز منابع پولی و هم برای تخصیص آنها به کار میگیرند. نرخ نسیه نیز (فروش اقساطی) دقیقا از جهت تعیین و قطعیت سود و تضمین معادل کالای فروخته شده، مشابه نرخ بهره میباشد، زیرا در فروش اقساطی، معادل کالای فروخته شده، با ضمانت معاوضی و سود فروش مدتدار کالا قطعیت پیدا میکند. بر همین اساس فعالیت بانکها در چارچوب عقود بازدهی ثابت (مانند فروش اقساطی و اجاره به شرط تملیک) رشد چشمگیر داشته و از 8/35 درصد در سال 1363 به رقمی حدود 3/60 درصد در سال 1378 رسیده است. جداول شماره 1 و 2 نمایانگر این مطلب میباشد. البته دو ویژگی نرخ نسیه، از جهت تعیین سود قطعی و ضمانت معادل سرمایه، بدین معنا نیست که نرخ نسیه همان نرخ بهره میباشد، زیرا نرخ نسیه میتواند از نرخ بهره فاصله بگیرد؛ همچنان که در صدر اسلام چنین بوده است و در شرایط فعلی هم، اگر بازار نسیه مستقل از بازار بهره باشد، میتوان گفت که شاخص مستقلی جهت برآورد سود سرمایه به حساب میآید. به دیگر تعبیر، نرخ نسیه، اگر مستقل باشد، وابسته به سود بخش واقعی اقتصاد در قلمرو تولید کالا و خدمات میباشد، ولی نرخ بهره بازار مستقلی از بخش واقعی اقتصاد در قلمرو فوق است.از این رو بهره در بازار پول مستقل از بخش واقعی شکل میگیرد، ولی نرخ نسیه و سود آن میتواند مربوط به بخش واقعی اقتصاد باشد. در صورتی که مشتق از نرخ بهره نباشد.
جدول شماره (1) ترکیب مانده تسهیلات اعطایی جدید بانکها به بخش غیردولتی* در پایان سال (درصد)سال نوع تسهیلات 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378
فروش اقساطی 0/34 6/32 7/35 7/42 1/47 8/46 0/49 0/47 5/46 0/45 8/45 0/45 4/43 0/56 5/57 7/59
مشارکت مدنی 0/15 2/13 9/13 9/13 7/11 8/12 5/14 8/17 6/17 4/17 1/18 4/19 6/19 6/11 7/9 3/10
مضاربه 5/18 96/15 5/15 6/12 0/11 7/10 2/10 7/9 5/8 5/7 3/7 8/6 7/6 4/6 6 3/6
جعاله 3/0 4/1 4/1 8/1 8/2 1/5 6/6 0/7 0/6 0/6 6/6 0/7 6/6 6/1 4/1 7/1
معاملات سلف 7/3 2/3 9/3 9/3 9/4 7/6 3/5 0/5 7/6 9/6 2/6 5/5 0/5 2/5 2/6 7/6
مشارکت حقوقی 6/3 3/7 6/6 1/7 1/7 8/5 6/4 8/4 2/5 8/4 6/3 7/2 8/3 7/4 1/3 7/2
قرض الحسنه 8/10 8/10 6/11 6/10 7/9 5/7 7/5 2/4 6/4 6/4 4/4 7/4 5/4 6/4 9/5 6/4
اجاره به شرط تملیک 8/1 9/0 8/0 8/0 8/0 5/0 4/0 7/0 5/0 7/0 8/0 0/1 1/1 8/0 7/0 6/0
سرمایهگذاری مستقیم 6/0 6/3 7/2 7/1 3/1 3/1 3/1 3/1 9/1 6/2 4/2 7/1 8/2 5/2 8/1 5/1
خرید دین 7/11 1/10 4/6 1/3 1/0 6/0 3/0 1/0 1/0 1/0 1/0 0/0 0/0 0/0 0/0 0/0
سایر ** 2/0 2/1 7/1 8/1 6/2 2/2 1/2 4/2 5/3 3/4 7/4 2/6 5/6 4/6 4/7 6/7
*شامل انواع موضوع معاملات، به جز اموال اجاره به شرط تملیک، میباشد.
**شامل مطالبات معوق و سررسید گذشته میباشد.
مأخذ: ویژهنامهی یازدهمین سمینار بانکداری اسلامی مؤسسهی عالی بانکداری ایران ـ بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، ص 304
جدول شماره (2) سهم هر یک از گروههای چهارگانه تسهیلات اعطایی بانکها به بخش غیردولتی درصدگروه تسهیلات سال نوع تسهیلات 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378
1- مشارکت مدنی 15 2/13 9/13 9/13 7/11 8/12 5/14 8/17 6/17 4/17 1/18 4/19 6/19 6/11 7/9 3/10
عقود مشارکت حقوقی 6/3 3/4 6/6 1/7 1/7 8/5 6/4 8/4 2/5 8/4 6/3 7/2 8/3 7/4 1/3 7/2
مشارکتی مضاربه 5/18 96/15 5/15 6/12 11 7/10 2/10 7/9 5/8 5/7 3/7 8/6 7/6 4/6 6 3/6
جمع گروه 1/37 46/36 36 6/33 8/29 3/29 3/29 3/32 3/31 7/29 29 9/28 1/30 7/22 8/18 3/19
2- فروش اقساطی 34 6/32 7/35 7/42 1/47 8/46 49 47 5/46 45 8/45 45 4/43 0/56 5/57 7/59
با بازدهی اجارهبهشرطتملیک 8/1 9/0 8/0 8/0 8/0 5/0 4/0 7/0 5/0 7/0 8/0 5 7/7 8/0 7/0 6/0
ثابت جمع گروه 8/35 5/33 5/36 5/43 9/4 3/47 4/49 7/4 47 7/45 6/46 46 5/45 8/56 2/58 3/60
3- سلف 7/3 2/3 9/3 9/3 9/4 7/6 3/5 5 7/6 9/6 2/6 5/5 5 2/5 2/6 7/6
عقود با جعاله 3/0 4/1 4/1 8/1 8/2 1/5 6/6 7 6 6 6/6 7 6/6 6/1 4/1 7/1
بازدهی متغیر جمع گروه 4 6/4 3/5 7/5 7/7 8/12 9/11 12 7/12 9/12 8/12 5/12 6/11 8/6 8/7 4/8
قرضالحسنه قرضالحسنه 8/10 8/10 6/11 6/10 7/8 5/7 7/5 2/4 6/3 6/4 4/4 7/4 5/4 6/4 9/5 6/4
استخراج شده از جدول شماره 1
نقد و ارزیابی نرخ فروش اقساطی (نرخ نسیه)
خرید و فروش به صورت نسیه، دقیقا، یک قالب و چهارچوب فقهی ـ حقوقی است. این چارچوب معین نمیکند که نرخ نسیه از کجا شکل گرفته است. اصولاً یک چارچوب فقهی ـ حقوقی مبادله نگاه عام به تعیین چارچوب آن دارد، اما در این چارچوب شما به چه نرخی میخواهید مبادله را انجام دهید و این نرخ از کجا مشتق شده است، هیچگونه نگاهی ندارد. نرخ نسیه میتواند مشتق از بازار مستقل نسیه باشد؛ همچنان که در صدر اسلام چنین بوده است. در آن زمان نرخ بهره مسلط بر بازار مسلمین نبوده و بازار بهره با بازار نسیه، دو بازار مستقل و بدون ارتباط با یکدیگر بوده است. همچنین نرخ نسیه میتواند از نرخ سود سرمایه مشتق شود. سرمایه در بخش واقعی اقتصاد ـ تولید کالا و خدمت ـ در مدت معین، هر میزان که سود داشته باشد، میتواند مبنا و پایه برای تعیین نرخ نسیه شود؛ همچنان که نرخ نسیه میتواند مشتق از نرخ بهره شود. نرخ بهرهی هر دورهی زمانی مبنای تعیین نرخ نسیه قرار میگیرد. بنابراین نرخ نسیه از سه منشأ میتواند سرچشمه بگیرد:
1 ) نرخ نسیه در بازار مستقل بدون اشتقاق از نرخ سود سرمایه و بدون اشتقاق از نرخ بهره؛
2 ) نرخ نسیه مشتق از نرخ سود سرمایه در بخش واقعی اقتصاد؛
3 ) نرخ نسیه مشتق از بهره.
در واقع هر یک از این سه مبنا میتواند در واقعیت خارجی، نرخ نسیه و فروش اقساطی را تعیین نماید.
اکنون جان مایهی نقد این است که، در واقعیت روابط اقتصادی جامعهی ایران، نرخ فروش اقساطی براساس نرخ بهره تعیین میشود. هر کالایی که به صورت مدتدار فروخته میشود تعیین نرخ آن براساس نرخ بهره تعیین میگردد؛ به گونهای که اگر دو ماه بعد از فروش اقساطی تمام اقساط نقد بشود باز هم به مدت دو ماه نرخ آن کالا براساس نرخ بهره تعیین میشود. تعیین جریمهی تأخیر بازپرداخت هم، که بانکها عمل میکنند، براساس نرخ بهره انجام میپذیرد. مبلغ اجارهی خانه، که با پیشپرداخت پول نقد کاهش پیدا میکند، براساس نرخ بهره کاهش مال الاجاره تعیین میگردد. هیچ موردی از خرید و فروش مدتدار نمیتوان پیدا نمود که عرضه و تقاضا مستقلاً همانند بازار خرید و فروش نقد نرخ آن را معین کند، بلکه نرخ نسیه دقیقا مشتق از نرخ بهره است. اینجاست که این مبادلات از جهت چارچوب فقهی اشکال ندارد، ولی از جهت اقتصادی غیر از نرخ بهره هیچ ملاک مستقل دیگری هم جهت تعیین نرخ نسیه به کار گرفته نمیشود.
بنابراین هیچ فقیه و حقوقدانی نمیتواند بر خرید و فروش به صورت نسیه، که نرخ آن مشتق و تابع نرخ بهره است، خرده بگیرد و یا حکم به بطلان آن نماید. همچنان که هیچ اقتصاددانی هم نمیتواند قبول کند که چنین نرخ نسیهای که مشتق از بهره است، با بازار بهره فاصله دارد. اینجاست که باید گفت مشکل اقتصادی را نباید بر فقه عرضه کرد و راهحل فقهی برای آن جستجو نمود، بلکه مشکل اقتصادی راهحل اقتصادی میطلبد و بس. راهحل فقهی در قالب نرخ نسیهی مشتق از نرخ بهره نظیر راهحل مشکل تورم از طریق تغییر موضوع پول از نظر فقهی است. تغییر موضوع پول از جهت فقهی به اینکه گفته شود موضوع و مقوم پول، ارزش اسمی آن نیست بلکه ارزش واقعی است، و آنگاه فتوا داده شود که اگر در شرایط تورمی صد تومان وام داده شد وام دهنده میتواند بعد از چند ماه صد و بیست تومان مطالبه نماید، و چنین تصور شود که با راهحل فقهی میتوان مشکل اقتصادی تورم را حل نمود. چنین تصوراتی نه تنها مشکل تورم را حل نمینماید، بلکه آن را تشدید هم مینماید. در جایگزینی نرخ نسیه به جای نرخ بهره و اندازهگیری نرخ سرمایه براساس نرخ نسیه و همچنین تعیین سود ثابت سپردههای بانکی براساس نرخ فروش اقساطی، در تصورات و مفاهیم حقوقی از ربا و بهره فاصله دارد، ولی از جهت اقتصادی نرخ بهره فرمان میدهد که نرخ نسیه را چگونه و چه مقدار باید تعیین کنید. باز هم تأکید میشود بحث از جهت فقهی، حقوقی، قانونی میباشد. دقیقا بحث این است که آیا نرخ نسیه، خود بازار مستقلی دارد و فرمان تعیین را خود در دست دارد، یا اینکه نرخ نسیه در جامعهی اقتصادی و روابط عینی داد و ستدها، تابعی از نرخ بهره و اشتقاق یافته از آن است. در روابط عینی حیات اقتصادی جامعه نرخ بهره مستقل و نرخ نسیه براساس آن تعیین، و اشتقاق یافته از آن میباشد. اگر نرخ نسیه بازار مستقلی میداشت، همانند صدر اسلام، و اشتقاق یافته از نرخ بهره نبود، میتوانست جایگزین نرخ بهره شود؛ همچنان که میتوانست شاخص تعیین نرخ سود سرمایه به حساب آید.
راهحل اساسی
تعیین نرخ سود سرمایه، به گونهای که فاصله از نرخ بهره داشته باشد، از طریق نرخ نسیه در شرایط فعلی اقتصاد جامعهی ما، ممکن نیست، بلکه باید از بازار بورس سهام استفاده کرد. بازار بورس سهام را ابتدا باید شفاف نمود، تا اینکه بتواند سود واقعی را منعکس نماید. آنگاه براساس آن نرخ سود سرمایه را تعیین نمود و شاخص بازدهی سرمایه را در دیگر نهادهای مالی به کار گرفت. توضیح بیشتر این راهحل را باید به جای مناسب خود واگذار نمود.
نتیجه گیری
در این مقاله، تلاش در راستای نقد جایگزینی نرخ نسیه به جای نرخ بهره بود، زیرا نرخ نسیه، اگر مستقل از نرخ بهره باشد، هیچ گونه مشکلی نه از جهت فقهی ـ حقوقی و نه از جهت اقتصادی در جایگزینی آن به جای نرخ بهره وجود ندارد. ولیکن واقعیت این است که در روابط اقتصادی موجود نرخ نسیه مشتق از نرخ بهره میباشد. از این رو فاصله گرفتن از نرخ بهره میطلبد که ابتدا نرخ نسیه مستقل از نرخ بهره تعیین گردد؛ تا بتوان آنرا جایگزین نرخ بهره نمود. بنابراین در سیستم بانکداری ایران که قرارداد فروش اقساطی به کار گرفته میشود، از جهت فقهی، مشکلی وجود ندارد، ولی از جهت اقتصادی باید جهت تعیین نرخ نسیه (فروش اقساطی) به طور مستقل تلاش کارشناسانه نمود. و به نظر میآید که راه حل آن استفاده از جایگزینی نرخ سود واقعی سرمایه در بازار بورس سهام است، به شرط آن که این بازار خود از شفافیت برخوردار باشد.
پینوشتها
1 ) رجوع کنید به کتاب اقتصاد صدر اسلام، ص 285، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1375.
2 ) رجوع کنید به فصل یازدهم همان منبع، ص 273
منابع و مآخذ
1 ) صدر، سید کاظم (1375)، اقتصاد صدر اسلام، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
2 ) صدر، سید کاظم (شهریور 1369)، مقالهی ربا، نرخ بهره، نرخ نسیه، دومین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی.
3 ) موسویان، سید عباس (1381)، طراحی سپردههای جدید در بانکداری بدون ربا، فصلنامه تخصصی اقتصاد اسلامی، ش 7.
بیشک حقوق و اقتصاد دو قلمرو متفاوت دارند. حقوق، چارچوب قانونی ـ حقوقی مطلق رفتارهای انسان و از جمله رفتار مالی او را معین میکند، ولی اقتصاد به چارچوب رفتار مالی ناظر نمیباشد، بلکه به محتوای اقتصادی این چارچوب و قالب توجه دارد. به طور کلی در مورد رفتارهای مالی، سه نوع گزاره وجود دارد که باید آنها را از یکدیگر تفکیک کرد.
1 ) گزارههای حقوق مالی
کسی که مال مباحی را حیازت کند، نسبت به آن حق اولویت دارد.کسی که زمین موات را آباد نماید، در مورد آن مالکیت دارد.
مالک میتواند مال خودش را با قرارداد صلح، خرید و فروش به صورت نقد یا نسیه، هبه، اجاره و... به دیگری منتقل نماید. این نوع گزارههای فقهی ـ حقوقی دقیقا هنجار و چارچوب فعالیت و رفتار انسان را، در رابطه با مال، تعیین مینماید و هیچگونه نگاهی به تعیین مقدار ارزش این مال به دست آمده از طریق آباد کردن یا مقدمات آباد کردن (تحجیر) یا قراردادهای انتقالی ندارد. فقیه و حقوقدان وظیفه دارد که اسباب و عوامل پیدایش حق اولویت، یا مالکیت، یا حق اختصاص انسان را نسبت به مال تعیین نماید، اما متعلق این حقوق چه مقدار قیمت دارد،در قلمرو کار او نمیباشد.
2 ) گزارههای مکتب اقتصادی
کار مفید انسان بر روی منابع طبیعی منشأ درآمد است؛ کار منشأ درآمد به صورت قطعی و غیر قطعی میباشد؛ به کارگیری سرمایهی نقدی در بخش واقعی اقتصاد منشأ استحقاق سود است. این نوع گزارهها مربوط به مکتب اقتصادی است و از نظر موضوع و محمول با گزارههای قسم اول تفاوت دارد.
3 ) گزارههای علم اقتصاد
مقدار ارزش درآمد کار بر روی ثروت طبیعی یا فعالیت تولیدی ـ خدماتی، براساس قانون عرضه و تقاضا، تعیین میشود. مقدار درآمد جریان سرمایهی نقدی در فعالیتهای اقتصادی را مکانیزم بازار معین میکند. مقدار مصرف هر انسان تابعی از درآمد قابل تصرف اوست. این نوع گزارهها با گزارههای قسم اول و دوم، تفاوت اساسی دارد. در گزارههای مکتبی، کار منشأ درآمد است، اما مقدار درآمد را بیان نمیکند، ولی گزارههای قسم سوم مقدار را بیان میکند.
نکتهی اساسی این است که گزارههای قسم دوم دقیقا قابل استنتاج از گزارههای قسم اول است، ولی گزارههای قسم سوم را نمیتوان از گزارههای قسم اول یا دوم استنباط منطقی نمود، زیرا گزارههای حقوقی و مکتبی ناظر به چگونگی و کیفیت میباشند و گزارههای علمی ناظر بر کمیت و مقدارند، همچنانکه سؤال از چگونگی تعیین درآمد با سؤال از تعیین مقدار درآمد تفاوت جوهری دارند. جواب سؤال اول را مکتب اقتصادی میدهد و جواب سؤال دوم را مکانیزم بازار (علم اقتصاد). با توجه به این مقدمه که در واقع اساس و مبنای نقد به حساب میآید، تعیین نرخ سود سرمایه از طریق نرخ نسیه با فروش اقساطی باید مورد بررسی قرار گیرد.
تعیین نرخ سود سرمایه از طریق نرخ نسیه (فروش اقساطی)
برخی محققان اقتصاد اسلامی تلاش نمودهاند که نرخ سود سرمایه را در فعالیتهای بخش واقعی اقتصاد (تولید کالا و خدمت)، از طریق نرخ نسیه (فروش اقساطی)، تعیین نمایند. گزیدهای از عبارات ایشان را مرور مینماییم.
با توجه به لازم بودن معاملات نسیه و معلوم بودن قیمت نسیه کالا یا درآمد حاصل از مبادلهی آن در زمان انجام معامله، به نظر میرسد که این نرخ مطمئنترین نرخ بازدهی میباشد که هر بنگاهی برای سرمایهی خود میتواند پیشبینی کند؛ در مقایسه با وقتی که سرمایهی خود را به صورت مضاربه، مزارعه، یا عقود دیگر به مشارکت میگذارد. در عقود اخیر، فقط نسبت تقسیم درآمد در زمان انعقاد عقد قابل تعیین میباشد، ولی درآمد قابل وصول در همین زمان یا به تعبیر دیگر نرخ بازدهی سرمایهگذاری، قابل تعیین نیست. به این لحاظ وقتی بنگاهی اقدام به سرمایهگذاری میکند که پیشبینی کند نرخ بازدهی محتمل مشارکت مضاربه یا عقود دیگر از نرخ نسیه بیشتر است، وگرنه از مواجه شدن با خطرهای مشارکتهای یاد شده خودداری کرده و اقدام به استفاده از معاملات نسیه، که نسبتا کمخطر هستند، مینماید. بدین جهت نرخ نسیه میتواند نقش شاخص را ایفا کند که براساس آن فعالیتهای مدتدار از قبیل سرمایهگذاری، پسانداز، بهرهبرداری از منابع انباره و روانه، همچون معادن و جنگلها، و به طور خلاصه اختصاص سرمایه به فعالیتهای گوناگون اقتصادی قابل توضیح میباشد».1 (صدر، 1369 ، 13)
همچنین در مورد دیگر چنین تصریح مینماید:
و چنانچه به تحلیل فیشر بازگردیم و نحوهی پیدایش نرخ نسیه را در نظر بگیریم، میبینیم که این نرخ میتواند تمام تخصیصها و اطلاعاتی را که نرخ بهره در یک اقتصاد ربوی ارائه میدهند، در یک اقتصاد بدون ربا، مانند اقتصاد صدر اسلام، نشان دهد.2 (صدر، 1375 ، 289)
با توجه به دو عبارت نقل شده، به طور واضح میتوان فهمید که نویسنده، نرخ نسیه را جایگزین نرخ بهره معرفی مینماید. در واقع با صراحت تمام تاکید دارد که از جهت شاخص سرمایه گذاری و غیره، نرخ نسیه مناسبترین جایگزین نرخ بهره میباشد.
بر همین اساس برخی دیگر از محققان مسائل بانکداری بدون ربا، نرخ نسیه را مبنای سود ثابت سپردههای پسانداز به حساب آورده و چنین راهحل ارائه میدهند.
افراد با مراجعه به بانک، بخشی از وجوه مازاد بر نیاز خود را به صورت عقد وکالت در بانک سپردهگذاری میکنند و به بانک وکالت میدهند تا وجوه آنان را به همراه دیگر وجوه حاصل از سپردهی پسانداز (به صورت مشاع) فقط از طریق عقود با بازده ثابت (فروش اقساطی، اجاره به شرط تملیک و خرید دین) به جریان انداخته، سود مشخص و ثابتی را برای آنان به دست آورد. بانک هر ساله با مطالعهی کشش بازار دربارهی نرخ نسیه و نرخ تنزیل و ظرفیت معامله، نرخ مشخصی را برای تسهیلات اعطایی از طریق معاملات نسیه، اجاره به شرط تملیک و خرید دین اعلام میکند؛ سپس با توجه به توان مدیریتی خود، چند درصد از آن را کم کرده، مابقی را برای صاحبان سپرده اعلام میکند. در نتیجه، سپردهگذار به بانک وکالت میدهد تا سپردهی او را از طریق معاملات مذکور به جریان انداخته، از سود حاصل، درصد مشخصی را به صاحب سپرده بپردازد و بقیه را بانک به صورت حقالوکاله، بردارد.
(موسویان، 1381 ، 66)
بنابراین دیدگاه، مشکل تعیین نرخ سود سرمایه در فعالیتهای تولیدی و خدماتی براساس نرخ نسیه، حل میشود و هر سپردهگذاری در شبکهی بانکی میتواند از سود ثابت و از قبل تعیین شده اطلاع کسب نماید و براساس آن تصمیم بگیرد.
دو ویژگی نرخ نسیه
نرخ بهره از دو ویژگی تعیین بهرهی قطعی در بازار عرضه و تقاضای پول و تضمین اصل وام برخوردار است. بر همین اساس بانکهای ربوی بدون هیچگونه دغدغهای، نرخ بهره وام را، هم برای تجهیز منابع پولی و هم برای تخصیص آنها به کار میگیرند. نرخ نسیه نیز (فروش اقساطی) دقیقا از جهت تعیین و قطعیت سود و تضمین معادل کالای فروخته شده، مشابه نرخ بهره میباشد، زیرا در فروش اقساطی، معادل کالای فروخته شده، با ضمانت معاوضی و سود فروش مدتدار کالا قطعیت پیدا میکند. بر همین اساس فعالیت بانکها در چارچوب عقود بازدهی ثابت (مانند فروش اقساطی و اجاره به شرط تملیک) رشد چشمگیر داشته و از 8/35 درصد در سال 1363 به رقمی حدود 3/60 درصد در سال 1378 رسیده است. جداول شماره 1 و 2 نمایانگر این مطلب میباشد. البته دو ویژگی نرخ نسیه، از جهت تعیین سود قطعی و ضمانت معادل سرمایه، بدین معنا نیست که نرخ نسیه همان نرخ بهره میباشد، زیرا نرخ نسیه میتواند از نرخ بهره فاصله بگیرد؛ همچنان که در صدر اسلام چنین بوده است و در شرایط فعلی هم، اگر بازار نسیه مستقل از بازار بهره باشد، میتوان گفت که شاخص مستقلی جهت برآورد سود سرمایه به حساب میآید. به دیگر تعبیر، نرخ نسیه، اگر مستقل باشد، وابسته به سود بخش واقعی اقتصاد در قلمرو تولید کالا و خدمات میباشد، ولی نرخ بهره بازار مستقلی از بخش واقعی اقتصاد در قلمرو فوق است.از این رو بهره در بازار پول مستقل از بخش واقعی شکل میگیرد، ولی نرخ نسیه و سود آن میتواند مربوط به بخش واقعی اقتصاد باشد. در صورتی که مشتق از نرخ بهره نباشد.
جدول شماره (1) ترکیب مانده تسهیلات اعطایی جدید بانکها به بخش غیردولتی* در پایان سال (درصد)سال نوع تسهیلات 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378
فروش اقساطی 0/34 6/32 7/35 7/42 1/47 8/46 0/49 0/47 5/46 0/45 8/45 0/45 4/43 0/56 5/57 7/59
مشارکت مدنی 0/15 2/13 9/13 9/13 7/11 8/12 5/14 8/17 6/17 4/17 1/18 4/19 6/19 6/11 7/9 3/10
مضاربه 5/18 96/15 5/15 6/12 0/11 7/10 2/10 7/9 5/8 5/7 3/7 8/6 7/6 4/6 6 3/6
جعاله 3/0 4/1 4/1 8/1 8/2 1/5 6/6 0/7 0/6 0/6 6/6 0/7 6/6 6/1 4/1 7/1
معاملات سلف 7/3 2/3 9/3 9/3 9/4 7/6 3/5 0/5 7/6 9/6 2/6 5/5 0/5 2/5 2/6 7/6
مشارکت حقوقی 6/3 3/7 6/6 1/7 1/7 8/5 6/4 8/4 2/5 8/4 6/3 7/2 8/3 7/4 1/3 7/2
قرض الحسنه 8/10 8/10 6/11 6/10 7/9 5/7 7/5 2/4 6/4 6/4 4/4 7/4 5/4 6/4 9/5 6/4
اجاره به شرط تملیک 8/1 9/0 8/0 8/0 8/0 5/0 4/0 7/0 5/0 7/0 8/0 0/1 1/1 8/0 7/0 6/0
سرمایهگذاری مستقیم 6/0 6/3 7/2 7/1 3/1 3/1 3/1 3/1 9/1 6/2 4/2 7/1 8/2 5/2 8/1 5/1
خرید دین 7/11 1/10 4/6 1/3 1/0 6/0 3/0 1/0 1/0 1/0 1/0 0/0 0/0 0/0 0/0 0/0
سایر ** 2/0 2/1 7/1 8/1 6/2 2/2 1/2 4/2 5/3 3/4 7/4 2/6 5/6 4/6 4/7 6/7
*شامل انواع موضوع معاملات، به جز اموال اجاره به شرط تملیک، میباشد.
**شامل مطالبات معوق و سررسید گذشته میباشد.
مأخذ: ویژهنامهی یازدهمین سمینار بانکداری اسلامی مؤسسهی عالی بانکداری ایران ـ بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، ص 304
جدول شماره (2) سهم هر یک از گروههای چهارگانه تسهیلات اعطایی بانکها به بخش غیردولتی درصدگروه تسهیلات سال نوع تسهیلات 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378
1- مشارکت مدنی 15 2/13 9/13 9/13 7/11 8/12 5/14 8/17 6/17 4/17 1/18 4/19 6/19 6/11 7/9 3/10
عقود مشارکت حقوقی 6/3 3/4 6/6 1/7 1/7 8/5 6/4 8/4 2/5 8/4 6/3 7/2 8/3 7/4 1/3 7/2
مشارکتی مضاربه 5/18 96/15 5/15 6/12 11 7/10 2/10 7/9 5/8 5/7 3/7 8/6 7/6 4/6 6 3/6
جمع گروه 1/37 46/36 36 6/33 8/29 3/29 3/29 3/32 3/31 7/29 29 9/28 1/30 7/22 8/18 3/19
2- فروش اقساطی 34 6/32 7/35 7/42 1/47 8/46 49 47 5/46 45 8/45 45 4/43 0/56 5/57 7/59
با بازدهی اجارهبهشرطتملیک 8/1 9/0 8/0 8/0 8/0 5/0 4/0 7/0 5/0 7/0 8/0 5 7/7 8/0 7/0 6/0
ثابت جمع گروه 8/35 5/33 5/36 5/43 9/4 3/47 4/49 7/4 47 7/45 6/46 46 5/45 8/56 2/58 3/60
3- سلف 7/3 2/3 9/3 9/3 9/4 7/6 3/5 5 7/6 9/6 2/6 5/5 5 2/5 2/6 7/6
عقود با جعاله 3/0 4/1 4/1 8/1 8/2 1/5 6/6 7 6 6 6/6 7 6/6 6/1 4/1 7/1
بازدهی متغیر جمع گروه 4 6/4 3/5 7/5 7/7 8/12 9/11 12 7/12 9/12 8/12 5/12 6/11 8/6 8/7 4/8
قرضالحسنه قرضالحسنه 8/10 8/10 6/11 6/10 7/8 5/7 7/5 2/4 6/3 6/4 4/4 7/4 5/4 6/4 9/5 6/4
استخراج شده از جدول شماره 1
نقد و ارزیابی نرخ فروش اقساطی (نرخ نسیه)
خرید و فروش به صورت نسیه، دقیقا، یک قالب و چهارچوب فقهی ـ حقوقی است. این چارچوب معین نمیکند که نرخ نسیه از کجا شکل گرفته است. اصولاً یک چارچوب فقهی ـ حقوقی مبادله نگاه عام به تعیین چارچوب آن دارد، اما در این چارچوب شما به چه نرخی میخواهید مبادله را انجام دهید و این نرخ از کجا مشتق شده است، هیچگونه نگاهی ندارد. نرخ نسیه میتواند مشتق از بازار مستقل نسیه باشد؛ همچنان که در صدر اسلام چنین بوده است. در آن زمان نرخ بهره مسلط بر بازار مسلمین نبوده و بازار بهره با بازار نسیه، دو بازار مستقل و بدون ارتباط با یکدیگر بوده است. همچنین نرخ نسیه میتواند از نرخ سود سرمایه مشتق شود. سرمایه در بخش واقعی اقتصاد ـ تولید کالا و خدمت ـ در مدت معین، هر میزان که سود داشته باشد، میتواند مبنا و پایه برای تعیین نرخ نسیه شود؛ همچنان که نرخ نسیه میتواند مشتق از نرخ بهره شود. نرخ بهرهی هر دورهی زمانی مبنای تعیین نرخ نسیه قرار میگیرد. بنابراین نرخ نسیه از سه منشأ میتواند سرچشمه بگیرد:
1 ) نرخ نسیه در بازار مستقل بدون اشتقاق از نرخ سود سرمایه و بدون اشتقاق از نرخ بهره؛
2 ) نرخ نسیه مشتق از نرخ سود سرمایه در بخش واقعی اقتصاد؛
3 ) نرخ نسیه مشتق از بهره.
در واقع هر یک از این سه مبنا میتواند در واقعیت خارجی، نرخ نسیه و فروش اقساطی را تعیین نماید.
اکنون جان مایهی نقد این است که، در واقعیت روابط اقتصادی جامعهی ایران، نرخ فروش اقساطی براساس نرخ بهره تعیین میشود. هر کالایی که به صورت مدتدار فروخته میشود تعیین نرخ آن براساس نرخ بهره تعیین میگردد؛ به گونهای که اگر دو ماه بعد از فروش اقساطی تمام اقساط نقد بشود باز هم به مدت دو ماه نرخ آن کالا براساس نرخ بهره تعیین میشود. تعیین جریمهی تأخیر بازپرداخت هم، که بانکها عمل میکنند، براساس نرخ بهره انجام میپذیرد. مبلغ اجارهی خانه، که با پیشپرداخت پول نقد کاهش پیدا میکند، براساس نرخ بهره کاهش مال الاجاره تعیین میگردد. هیچ موردی از خرید و فروش مدتدار نمیتوان پیدا نمود که عرضه و تقاضا مستقلاً همانند بازار خرید و فروش نقد نرخ آن را معین کند، بلکه نرخ نسیه دقیقا مشتق از نرخ بهره است. اینجاست که این مبادلات از جهت چارچوب فقهی اشکال ندارد، ولی از جهت اقتصادی غیر از نرخ بهره هیچ ملاک مستقل دیگری هم جهت تعیین نرخ نسیه به کار گرفته نمیشود.
بنابراین هیچ فقیه و حقوقدانی نمیتواند بر خرید و فروش به صورت نسیه، که نرخ آن مشتق و تابع نرخ بهره است، خرده بگیرد و یا حکم به بطلان آن نماید. همچنان که هیچ اقتصاددانی هم نمیتواند قبول کند که چنین نرخ نسیهای که مشتق از بهره است، با بازار بهره فاصله دارد. اینجاست که باید گفت مشکل اقتصادی را نباید بر فقه عرضه کرد و راهحل فقهی برای آن جستجو نمود، بلکه مشکل اقتصادی راهحل اقتصادی میطلبد و بس. راهحل فقهی در قالب نرخ نسیهی مشتق از نرخ بهره نظیر راهحل مشکل تورم از طریق تغییر موضوع پول از نظر فقهی است. تغییر موضوع پول از جهت فقهی به اینکه گفته شود موضوع و مقوم پول، ارزش اسمی آن نیست بلکه ارزش واقعی است، و آنگاه فتوا داده شود که اگر در شرایط تورمی صد تومان وام داده شد وام دهنده میتواند بعد از چند ماه صد و بیست تومان مطالبه نماید، و چنین تصور شود که با راهحل فقهی میتوان مشکل اقتصادی تورم را حل نمود. چنین تصوراتی نه تنها مشکل تورم را حل نمینماید، بلکه آن را تشدید هم مینماید. در جایگزینی نرخ نسیه به جای نرخ بهره و اندازهگیری نرخ سرمایه براساس نرخ نسیه و همچنین تعیین سود ثابت سپردههای بانکی براساس نرخ فروش اقساطی، در تصورات و مفاهیم حقوقی از ربا و بهره فاصله دارد، ولی از جهت اقتصادی نرخ بهره فرمان میدهد که نرخ نسیه را چگونه و چه مقدار باید تعیین کنید. باز هم تأکید میشود بحث از جهت فقهی، حقوقی، قانونی میباشد. دقیقا بحث این است که آیا نرخ نسیه، خود بازار مستقلی دارد و فرمان تعیین را خود در دست دارد، یا اینکه نرخ نسیه در جامعهی اقتصادی و روابط عینی داد و ستدها، تابعی از نرخ بهره و اشتقاق یافته از آن است. در روابط عینی حیات اقتصادی جامعه نرخ بهره مستقل و نرخ نسیه براساس آن تعیین، و اشتقاق یافته از آن میباشد. اگر نرخ نسیه بازار مستقلی میداشت، همانند صدر اسلام، و اشتقاق یافته از نرخ بهره نبود، میتوانست جایگزین نرخ بهره شود؛ همچنان که میتوانست شاخص تعیین نرخ سود سرمایه به حساب آید.
راهحل اساسی
تعیین نرخ سود سرمایه، به گونهای که فاصله از نرخ بهره داشته باشد، از طریق نرخ نسیه در شرایط فعلی اقتصاد جامعهی ما، ممکن نیست، بلکه باید از بازار بورس سهام استفاده کرد. بازار بورس سهام را ابتدا باید شفاف نمود، تا اینکه بتواند سود واقعی را منعکس نماید. آنگاه براساس آن نرخ سود سرمایه را تعیین نمود و شاخص بازدهی سرمایه را در دیگر نهادهای مالی به کار گرفت. توضیح بیشتر این راهحل را باید به جای مناسب خود واگذار نمود.
نتیجه گیری
در این مقاله، تلاش در راستای نقد جایگزینی نرخ نسیه به جای نرخ بهره بود، زیرا نرخ نسیه، اگر مستقل از نرخ بهره باشد، هیچ گونه مشکلی نه از جهت فقهی ـ حقوقی و نه از جهت اقتصادی در جایگزینی آن به جای نرخ بهره وجود ندارد. ولیکن واقعیت این است که در روابط اقتصادی موجود نرخ نسیه مشتق از نرخ بهره میباشد. از این رو فاصله گرفتن از نرخ بهره میطلبد که ابتدا نرخ نسیه مستقل از نرخ بهره تعیین گردد؛ تا بتوان آنرا جایگزین نرخ بهره نمود. بنابراین در سیستم بانکداری ایران که قرارداد فروش اقساطی به کار گرفته میشود، از جهت فقهی، مشکلی وجود ندارد، ولی از جهت اقتصادی باید جهت تعیین نرخ نسیه (فروش اقساطی) به طور مستقل تلاش کارشناسانه نمود. و به نظر میآید که راه حل آن استفاده از جایگزینی نرخ سود واقعی سرمایه در بازار بورس سهام است، به شرط آن که این بازار خود از شفافیت برخوردار باشد.
پینوشتها
1 ) رجوع کنید به کتاب اقتصاد صدر اسلام، ص 285، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1375.
2 ) رجوع کنید به فصل یازدهم همان منبع، ص 273
منابع و مآخذ
1 ) صدر، سید کاظم (1375)، اقتصاد صدر اسلام، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
2 ) صدر، سید کاظم (شهریور 1369)، مقالهی ربا، نرخ بهره، نرخ نسیه، دومین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی.
3 ) موسویان، سید عباس (1381)، طراحی سپردههای جدید در بانکداری بدون ربا، فصلنامه تخصصی اقتصاد اسلامی، ش 7.