آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

نویسنده، در این مقاله، در پی آن است که مسأله‏ی پاسخ‏گویی را به عنوان امری که صحت خدمت گزاری و سلامت جامعه را تضمین می‏کند، اثبات نماید. به عقیده‏ی وی جامعه همچون دستگاه عظیمی است که احتمال اختلال در بخش‏های مختلف آن را نمی‏توان منتفی دانست. از این روی، نیاز به ارزیابی مداوم دارد که پاسخ‏گویی متکفل آن است. علاوه بر این، پاسخ‏گویی ثمرات و دستاوردهایی به همراه دارد که از آن جمله، پویایی و تحرک جامعه، آگاهی از سلامت فرهنگ و ایدئولوژی، تضمین بخشیدن به نظام آموزشی جامعه، قانون‏مند شدن فرد و اجتماع، و زایل نمودن عوارضی چون بی‏تفاوتی و بی‏تعهدی، نسبت به سرنوشت خود و دیگران، و نیز ایجاد روحیه‏ی مشارکت جمعی را می‏توان برشمرد. لیکن، به عقیده‏ی نویسنده، تا زمانی که پاسخ‏گویی به مثابه ساز و کاری مؤثر در نیاید، و در قالب یک دستگاه شرطی عامل به کنترل خودکار جامعه نپردازد و، به عبارتی، چتر فلسفی خود را چونان یک فرهنگ بر سر شهروندان خود نگشاید، امکان دست‏یابی به چنان دستاوردهای ذی‏قیمتی ممکن نخواهد بود. از این رو، به راهبردهایی در این خصوص اشاره می‏نماید.

متن

انسان امروز اگر چه در بینش منطقی همان حیوان ناطق است، لیکن، از دید معرفتی، فرسخ‏ها پیش آمده است و از طبیعت جنس خود فاصله گرفته است.
این انسان، از دید مدیریت جدید، دیگر حتی آن انسان عهد نوصنعتی نیست، که به عنوان یک ماشین مکانیکی بدو نگریسته شود، بلکه به عنوان یک منبع بالقوه و بالفعل انرژی برای ارتقای بهره‏وری و محور تمامی راهبردهایی است که از طریق آنها بقا و توسعه‏ی جامعه‏ی انسانی تضمین می‏گردد.
فصلی که انسان امروز را جدا می‏کند، صرفا ناطق بودن نیست که بیش‏تر، مسؤول بودن و پاسخ‏گو بودن است، و این چیزی به مراتب فراتر از آن است.
همه‏ی این‏ها، لیکن، در نگره‏ی کلی انسان است، و انسان در مکتب اسلام موجودی خداگونه است.
ضرورت بحث
می‏دانیم که انسان طبیعتاً و در بادی امر، موجودی وحشی است و نوع تربیت اوست که به روان او شکل می‏دهد و او را به قالب‏های مطلوب در می‏آورد، اما تربیت نیز متناسب با رشد در سایر زمینه‏ها دگرگونی یافته است. امروز تربیت بدون توجیه نیست. نخست، توجیه برنامه‏ها، آن گاه اجرا، و سپس بررسی در قالب پاسخ‏گویی. دمینگ تزی دارد تحت این عنوان که «برنامه بریزید، پیاده کنید، بررسی کنید، به کار بندید» (وکیلی، 1380 ، 122) پس می‏بینیم ضرورت بحث از این جاست که گزینه‏ی مورد نظر جواب نمی‏دهد، مگر این که عقلانیت آن قبلاً برای مخاطب روشن شود و عقلانیت برنامه‏های تربیتی و آموزشی و راهبردی زمانی روشن می‏شود که فلسفه، حکمت و ثمره‏ی عینی و فرایندی آن توصیف گردد.
دستاوردهای فرهنگی پاسخ‏گویی جدا از سایر دستاوردها نیستند و شایسته آن به نظر می‏رسید که همه‏ی آنها یک‏جا مورد بحث واقع شوند، لیکن، به دلیل گستردگی موضوع، امکان آن نیست و هر بخشی می‏سزد که جداگانه به بحث گذاشته شود، و نویسنده در این مقاله متعهد کاوش در حیطه‏ی فرهنگی آن می‏باشد.
شمایی از خصوصیات تحقیق
تحقیق پیش رو به گونه‏ی توصیفی و با روش کتابخانه‏ای - آرشیوی و، به سبک حوزوی، مبتنی بر بصیرت و کاوش فکری، با خصوصیات زیر فراهم آمده است.
مسأله‏ی تحقیق:
1 ) جنبش پاسخ‏گویی چگونه می‏تواند به اعتلای فرهنگی و احیای ارزش‏های دینی دست یابد؟
2 ) پاسخ‏گویی چه نقشی در اصلاح فردی و اصلاحات فرهنگی ایفا می‏کند؟
فرضیه‏ی تحقیق:
1 ) هر جامعه‏ای بدون یک ایدئولوژی راسخ نمی‏تواند سیستم‏مند باشد.
2 ) پاسخ‏گویی دستگاه‏های درون جامعه تنها در قالب سیستم امکان‏پذیر است.
3 ) بالندگی ارزش‏های دینی و فرهنگ ملی، در متن ایدئولوژی، موجب ارتقای سیستم است.
4 ) پاسخ‏گویی، به مثابه یک نظام سیستمی، تضمین کننده‏ی سلامت هر دستگاه در جامعه، و تأمین کننده‏ی اهداف برین آن می‏باشد.
قبل از ورود به اصل مطلب ناگزیر از تعرض به برخی مفاهیم و توضیحی هرچند اندک در آن رابطه می‏باشیم.
1 ) پاسخ‏دهی و پاسخ‏گویی
شاید ابتدا هر دو واژه یک معنا را به ذهن منتقل نماید، لیکن در واقع دو مفهوم متمایز هستند که اولی بر انعکاس عمل در شی‏ء، حیوان و انسان حمل می‏شود چنان که در ترکیب‏های شیمیایی، یا تزریق ماده‏ای در یک حیوان یا انسان به کار می‏رود و گفته می‏شود این فعل یا ماده پاسخ داد یا نداد. از این منظر کلیه‏ی عکس‏العمل‏ها پاسخ دهی قلمداد می‏شوند، و هم از این روی، عبادت انسان و اطاعت از خداوند پاسخی به خدا و عهد الست او می‏باشد(1). بنابر این، پاسخ‏دهی مربوط به طرف مقابل می‏شود. اما پاسخ‏گویی مربوط به خود شخص است؛ چیزی که در نظارت و ارزیابی و قضاوت به کار می‏رود. یعنی همواره پس از طرح سؤال و مسأله‏ی صریح یا مستتر به منصه‏ی ظهور می‏رسد.
وجه تمایز دیگر این دو این است که اولی به‏گونه‏ی طبیعی و انسانی ظاهر می‏شود، لیکن دومی تنها صبغه‏ی انسانی دارد.
از این رو می‏توان در مورد پاسخ‏دهی گفت که نظام آفرینش عالم، تماماً، بر اساس پاسخ‏دهی اشیاء، و عناصر به یکدیگر استواری یافته است.
بحث از پاسخ‏دهی در عالم انسان‏ها، در واقع، بحث از کنش‏ها و واکنش‏ها و تراکنش‏هاست، و به جز پاره‏ای، که به آن اشاره خواهد شد، به مقوله‏ی مورد بحث ما مربوط نمی‏شود، و بیش‏تر مسأله‏ی پاسخ‏گویی مد نظر ما می‏باشد.
خصوصیت دیگر آن این است که پاسخ‏گویی همراه با مسؤولیت فردی یا اجتماعی است. از این روی می‏توان گفت به هر اندازه دامنه‏ی مسؤولیت شخص در جامعه (از خانواده تا یک کشور و حتی بالاتر) گسترش بیشتری دارد،
اندیشه حوزه » شماره 49 (صفحه 279)
حوزه‏ی پاسخ‏گویی او نیز گسترده‏تر است. امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در مورد چنین مسؤولیتی (مسؤولیت همگانی) می‏فرماید: «واتقوا الله فی عباده و بلاده فانکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم» (صبحی، 1369 ، خ 167 ، ص 92) از خدا بترسید در رعایت حال بندگان خدا و مملکت او، که همانا شما مسؤولید، حتی از ابنیه و چارپایان.
2 ) موقعیت پاسخ‏گویی در نظام کنترلی جامعه
در عصر ارتباطات مسأله‏ی پاسخ‏گویی آن جا بیشتر اهمیت خود را نشان می‏دهد که نگاهی به پیامد قهری آن، یعنی جهانی شدن داشته باشیم؛ زیرا در آن صورت خود را در یک مسابقه‏ی خدمتی جهانی می‏یابیم که دو عامل و متغیر پیش برنده دارد:
1 ) هوشمندی؛
2 ) دانش کارآمد.
اما آن چه در این مسابقه - علاوه بر دو متغیر فوق - شرط اصلی تلقی می‏شود، فضای مناسب است، که در پی استقرار فرهنگ پاسخ‏گویی به وجود می‏آید. تربیت اخلاقی کارگزاران نظام باز کننده‏ی چنین فضایی برای سایرین است. بقیه به تلاش و کوشش شهروندان بستگی دارد؛ یعنی متغیر چهارمی می‏طلبد که فرهنگ کار و تعهد شغلی (اخلاق حرفه‏ای) است.
البته چنان که فرض کردیم، این مسابقه به داور نیز نیاز مبرم دارد که آن همانا قوه‏ی قضائیه، کمیسیون اصل نود مجلس و سازمان بازرسی کل کشور است. زیرا تا جا افتادن و رسوخ چنین فرهنگی از نظام کنترلی جامعه باید استفاده نمود، چه آن که موانع درونی تحقق فرهنگ والا، یعنی آلایش‏ها و ناخالصی‏های روانی، مانع از روی‏کرد به آن است، این موانع عبارتند از: ضعف معرفت و نارسایی شعور انسانی، دنیاگرایی، که چسبندگی خاص آن همواره دامی بر پای اراده‏ی انسان بوده و هست، فریب موقعیت اجتماعی و غرور شخصیتی فردی، و بالاخره گروه‏گرایی که لازمه‏ی یک جامعه‏ی مدنی است.
طرح کلی بحث شامل دو فراز است، که در نخستین بخش به مباحث بنیادین، و در بخش دوم به ابعاد فرایندی پاسخ‏گویی می‏پردازیم.
بخش اول: ابعاد پاسخ‏گویی
این بخش شامل محورهای زیر است:
* پاسخ‏گویی به مثابه دستگاه بررسی کننده‏ی فرد و ارتقا دهنده‏ی سیستم در مراقبه‏ی فردی (محاسبه‏ی نفس)
قرآن در مورد این که هر انسانی به طور طبیعی در نظام آفرینش مسؤول اعمال خویش است و پرونده‏ی او از دیگران جدا و به خود او مربوط است، می‏فرماید: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ ...» (اسراء، 13) و [سرنوشت] کردار هر انسانی را به گردن او بسته‏ایم.
احساس پاسخ‏گویی در برابر اعمال خود، انسان را از ارتکاب به بسیاری از معاصی و منکرات باز می‏دارد، چه آن که شخص به هنگام تصمیم بر یک عمل از خودش می‏پرسد که به هنگام بازخواست چه پاسخی خواهم داشت؟ امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در نامه‏ای به حارث همدانی توصیه می‏نماید که «واحذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه انکره او اعتذر منه» (صبحی، 1369 ، ک 69 ، ص 186) از عملی که اگر مورد سؤال قرار گیرد صاحبش آن را انکار می‏کند یا به معذرت خواهی می‏افتد پرهیز کن.
به جز معدودی از انسان‏هایی که سراسر وجودشان را خرد محض فراگرفته است، عموماً انگیزش عمل را در پی دو نوع پاسخ دهی پیدا می‏کنند: پاسخ‏گو بودن خودشان نسبت به دیگران، و پاسخ دهی دیگران نسبت به آنان؛ چنان که اگر پاسخی در کار نبود هر عملی مباح می بود و زندگی را هرج و مرجی عظیم و بی‏اندازه فرا می‏گرفت و روی هیچ آینده و انتظاری نمی‏شد حساب باز کرد.
عبادت خدا، هم غالباً، ناشی از همین است. طمع در بهشت خدا (پاسخ‏دهی خدا)، یا ترس از دوزخ او (پاسخ دهی انسان نسبت به خدا)، اغلب، انگیزه‏ی عبادت مردمان قرار می‏گیرد، هر چند که درک بالا و شناخت حقیقی خدا و سزاواری پرستش او (خرد محض شدن انسان) محرک انسان باید می‏بود. و این همان چیزی است که امام حسین علیه‏السلام می‏فرماید: «ان قوما عبدوا الله رغبة ...» (حرانی، 1363 ، 279)
عبادت خدا کردن چیزی جز انسان خوب بودن نیست، و انسان خوب انسانی است که فرهنگ او اعتلا یافته باشد، بگذار به هر وسیله‏ای که می‏خواهد باشد، نتیجه‏اش را باید نگریست که همین انگیزه‏های پایین، سرانجام، معرفت مطلوب را در پی خواهد آورد و فرهنگش را استعلا خواهد بخشید که «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» (الحجر، 99) و این یک قانون است که خداوند جهان و همه‏ی موجودات آن را براساسی قرار داده است که همه نسبت به هم، این پاسخ دهی را دارند؛ و واهمه‏ی پاسخ گفتن، یا بدبیاری طفره رفتن از پاسخ را به گردن هر کسی طوق کرده است؛ چنان که اگر چنان شد یا نشد هیچ فال بدی از بیرون خویش نبیند و هر بدواگویی را از خود بداند که «بوم شوم هرکسی بر لب دیوار خود اوست».
معاد از آن رو همه‏ی معنای توحید است، و ضمانت بخش تحقق آن، که همگی آن بار پاسخ دهی و پاسخ‏گویی است. خدایی که بازپرسی از کرده و ناکرده‏ی خوب و بد کسی در سرانجام نداشته، و پاسخی درخور و مناسب نیز برای کرده و ناکرده‏ی او نداشته باشد، نقش کنترلی ندارد، پس دین آوردنش چرا؟ و چه تفاوت که یکی باشد یا صد هزار؟
* پاسخ‏گویی به خود، (خودکنترلی) مقدمه‏ی پاسخ‏گویی به دیگران
یکی از آفاتی که، در زندگی خصوصی و اجتماعی، دامن‏گیر انسان می‏شود و سد مهمی در راه موفقیت او است، خودفریبی است که قرآن مجید همواره آن را مورد نکوهش قرار می‏دهد (ر. ک. آل عمران: 69 ؛ نساء: 113 ؛ انعام: 24 ؛ بقره: 9).
خودفریبی زشت‏ترین نوع فریب است، زیرا در این هنگام انسان می‏خواهد خود را بفریبد که آگاه‏ترین فرد نسبت به آن واقعیت است و غیرواقعی بودن آن را می‏داند.
اگر انسان در نخستین گام، با خودش صادق باشد و دست کم هر روز یک مرتبه از خودش حساب بکشد و به خودش پاسخ درست دهد، دیر زمانی نمی‏پاید که سرتاسر زندگی او را راستی و درستی فرا می‏گیرد و پاسخ‏گویی به دیگران تا آنجا برای او مشکل نمی‏شود که بخواهد از زیر آن شانه خالی نماید. تنها کسی اقدام به فرار از پاسخ‏گویی به دیگران می‏نماید که قبلاً نتوانسته است با خودش صادق باشد.
البته ذکر این نکته مهم است که شاید ابتدا تصور شود پاسخ‏گویی به خود چندان هم دشوار نیست، اما اگر هر کسی یک مرور اجمالی در روند زندگی خود داشته باشد، می‏بیند معمولاً خود را فریب می‏دهد و همواره حاضر به ادای پاسخ درستی به خود نیست. (دلیل آن این است که وجدان ناخودآگاه انسان وی را از ارتکاب امور غیرعقلانی منع می‏کند و کشش نفسانی وی را به چالش می‏کشاند).
راهبرد مؤثر در تسهیل پاسخ‏گویی به خود این است که انسان همواره خود را در محضر دادگاه و در مقابل دادستان مطلعی ببیند که، اسناد محکمه پسند او، راه را بر هر گونه انکاری سد می‏کند، این شیوه به انسان کمک می‏کند تا همواره در صدد توجیه باطل اعمال خود برنیاید و تبه‏کاری خود را کار شایسته نبیند. در این صورت انسان می‏تواند از اعمال و گفتار خود - پیش از آن که در محکمه‏ای پاسخ‏گو باشد - به خوبی دفاع کند.
راه و شیوه‏ی دیگر، استفاده از روش روان شناختی خود کنترلی «شرطی شدن عامل» است. استفاده از تکنولوژی مزبور، در نظام‏سازی ذهنی مدیریتی راهی به‏سوی «خود کنترلی» و «خود پاسخ‏دهی» است تا با تقویت «خودآگاهی» و برخورد با نقطه‏های تداعی ذهنی در فرد، در طول عملیات فرایندی به پاسخ‏گویی بپردازد(2). (پاشایی، 1369 ، 511). (ر. ک. دستگاه شرطی عامل. همین مقاله)* پاسخ‏گویی به جامعه، ضامن اصلاحات اجتماعی
در حقیقت اصلاح یک نظام در گرو پاسخ‏گویی است. این نکته‏ای است که از نامه‏ی امام علی علیه‏السلام به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان در حکومت ایشان، به دست می‏آوریم. ایشان به وی می نویسد:
«و ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن فوقک...» (الرضی 1376 ، ک 5 ، ص 145) این بار مسؤولیت تو امانت است نه طعمه، و تو نسبت به بالاتر از خود باید پاسخ‏گو باشی.
پاسخ‏گویی، اگر بخواهد در جامعه جا بیفتد، باید از رهبری آغاز شود، رهبری نه به معنای رسمیت یافته‏ی آن در قانون اساسی، بلکه به عنوان یک فصل در دانش مدیریت، یعنی خط دهندگان و کنترل کنندگان سازمان، از رأس هرم گرفته تا مدیریت‏های پایینی، نخستین مخاطبان پاسخ‏گویی هستند، زیرا هر طبقه، پایه و گروه خدمتی، طبعاً و به اقتضای مصلحت سازمانی، دارای رهبری است که به جز خط دهندگی و کنترل (نقش بارز سازمانی)، الگوی علم و عمل و نماینده‏ی آن سازمان است (نقش پنهانی آموزش انتقالی). «از دیدگاه جوران بیشترین زمینه‏ی کیفیت‏گرایی را مدیریت باید ایجاد کند. ایجاد و جا انداختن کیفیت در سازمان از بالای هرم ساختار سازمانی آغاز می شود». (وکیلی، 1380، 123)
امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در عهدنامه‏ای که برای مالک اشتر تنظیم و با او برای مردم مصر روانه می‏کند می‏گوید: «مبادا هرگز در آنچه با مردم مساوی هستی (سهام بیت‏المال و حقوق انسانی) امتیازخواهی بکنی. زیرا در هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسؤولی و به زودی پرده از کارها به یک سو می‏رود...» (الرضی، 1376 ، ک 53 ، ص 180) ؛ وجه آن هم این است که مدیران عالی، متوسط و پایینی، رئیس، و حتی سرپرست یک بخش (در سلسله مراتب سازمانی)، از نگاه روان شناختی، تأثیر غیرمستقیمی روی رفتار و اخلاق کارکنان دارد و همچون نمادی به کنش می‏پردازد و کنش متقابل ناخودآگاهی را به وجود می‏آورد، از این رو امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام برای پاکیزه ماندن و دورنگهداشتن حریم الگویی مدیران از ایجاد آموزش منفی در اثر سوء تفاهم احتمالی به مالک توصیه می‏نماید که: «و ان ظنّت الرعیه بک حیفاً فاصحر لهم بعذرک و اعدل منک ظنونهم باصحارک، فان فی ذلک ریاضه منک لنفسک و رفقا برعیتک و اعذارا تبلغ به حاجتک من تقویمهم علی الحق» (الرضی، 1376، ک 53 ، ص 179) اگر فکر می‏کنی که مردم به تو گمان بی‏عدالتی برده‏اند برو عذر خود را برای آنان اعلان، و گمانشان را با این کار تعدیل کن! که در این اقدام برای تو نوعی ریاضت نفس، و مدارا با مردم است، و معذرتی که به وسیله‏ی آن نیاز مردم‏داری‏ات برآورده می‏شود تا بتوانی آنان را بر حق استوار داری.
حس پاسخ دهی مدیر، به مافوق، به خدا، به جامعه و به خود، «من مفعولی / خود شناخته»ی او را تبدیل به «من فاعلی / خود شناسنده» (به تعبیر جرج هربرت مید) می‏کند (کرایب، 1378 :114-108) و بدون اراده‏ی او آن را در یک تراکنش به دیگران منتقل می کند:
«خود شناخته» دقیقا همین است: خودم، آن گونه که دیگران مرا می‏بینند. مرحله‏ی دوم، یا «خود شناسنده» آن بخشی است که به خودم نگاه می‏کند (من درباره‏ی خودم فکر می‏کنم). مید آن را منشأ اصالت، خلاقیت و خودانگیختگی می‏داند. (کرایب، همان: 111). چنین است که در آموزه‏های دینی شباهت مردم به زمامداران‏شان بیشتر از شباهت‏شان به پدران‏شان توصیف شده است. (الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم: امام علی علیه‏السلام ) (حرانی، 1363 ، 30)
به همین خاطر امام علی علیه‏السلام به اشعث هشدار می‏دهد که شناخت صحیح‏تری از مسؤولیتش داشته باشد و خود را در برابر مافوق پاسخ‏گو بداند، زیرا آموزش منفی پاسخ‏گو نبودن او غیرمستقیم موجب فساد دستگاه حکومت و نظام می‏شود.
* پاسخ‏گویی، عامل انتقال فرهنگ سیاسی، به منظور تسهیل امر جامعه‏پذیری
چنان که خود بر آن آگاهیم و تجربه‏ی آن را در بیش از دو دهه از انقلاب اسلامی داشته و داریم، چیزی که با تضمین بالا توانسته است این نظام اسلامی را همواره از خطرهای داخلی حفظ نماید، همانا حضور مردم در صحنه بوده است، چنان که برخی از تحلیل گران رادیوهای بیگانه نیز به «اکثریت پنهانی که به صحنه می‏آیند و وضع را دگرگون می‏سازند» اذعان داشته‏اند. این اکثریت پنهان، یا به تعبیر ما حضور مردم در صحنه، همان چیزی است که جامعه‏شناسان از آن به عنوان «جامعه‏پذیری سیاسی» یاد می‏کنند(3)، و رمز توفیق یک جامعه‏ی دموکراتیک را در آن می‏شناسند.
یکی از ثمرات مهم فرهنگی پاسخ‏گویی تثبیت و راسخ‏تر شدن فرایندی به عنوان جامعه‏پذیری سیاسی(4) است.
جامعه پذیری سیاسی در واقع همان احساس مشارکت در رتق و فتق امور مربوط به جامعه‏ی خود می‏باشد که به دنبال خود احساس مسؤولیت همگانی می‏آورد. دکتر شارع پور می‏نویسد:
وجود دموکراسی موفق مستلزم آن است که شهروندان در امور سیاسی فعال بوده، از آن آگاهی داشته و صاحب نفوذ و تأثیر در این زمینه باشند... شهروندی دموکراتیک چیزی به مراتب بیشتر از اطاعت منفعلانه است. تحقق چنین امری مستلزم این است که شهروندان دست به انتخاب، تصمیم‏گیری و قضاوت زده و به نقد و انتقاد بپردازند. (شارع پور، 1380، 393)
جامعه‏پذیری سیاسی نشانه‏ی بلوغ سیاسی افراد جامعه در ادراک هویت اجتماعی خویش و دارای کاربردهای اساسی است، که مهم‏ترین آنها «توزیع الگوهای جهت‏گیری نسبت به موضوعات سیاسی در میان اعضای یک جامعه» می‏باشد. انواع جهت‏گیری‏ها از نظر این دانشمند علوم اجتماعی عبارتند از:
1 ) جهت‏گیری شناختی (آگاهی فرد نسبت به نظام و نقش‏های آن)؛
2 ) جهت‏گیری عاطفی (احساسات فرد نسبت به آن)؛
3 ) جهت‏گیری ارزیابی که به قضاوت در مورد موضوعات سیاسی می‏پردازد...
از این نقطه نظر، جامعه پذیری سیاسی فرایندی است که از طریق آن نظام سیاسی به محافظت از خود در مقابل تجزیه یا تغییرات رادیکالی می‏پردازد. (شارع پور، 1380، صص 5-364)
* پاسخ‏گویی، به مثابه یک سازوکار (مکانیسم)(5)
عادت دادن خود و فرزندان و افراد تحت تکفل خود به کارهای خیر و ممارست بر فضایل اخلاقی، آنها را به صورت ملکه درمی‏آورد. این کار همان فرهنگ سازی است که در نهایت مکانیسم خودکاری به وجود می‏آورد (ساز و کار). تداوم بخشیدن به این پویش فرایندی به ایجاد دستگاه شرطی عامل منتهی می‏شود. احادیث فراوانی از منابع دینی رسیده است که ما را موظف می‏سازد تا چنین ساز و کاری در خود به وجود بیاوریم. در واقع، یک طبیعت ثانویه‏ی تربیت شده ای است که «تخلق باخلاق الله» نام دارد.
جالب این است که در آموزه‏های اخلاقی دینی، خرد به عنوان ماده‏ی اصلی در یک روند عملیاتی به پویش می‏پردازد و در مرحله‏ی هشتم فرایندگری به موقعیت «تداوم بخشیدن به خیر» می‏رسد، هر چند که این منتهای مسیر نیست و تا پختگی کامل دو مرحله‏ی دیگر - در بیان پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله - هنوز مانده است (حرانی، 1363، 18 -20) و این مطلب راز نهفته‏ای را در معنای فرهنگ آشکار می‏سازد، یعنی تمدن هوش را.
در حقیقت، هدف آن است که فرهنگ عامی به عالی تبدل یابد؛ و چنین تبدلی بدون آگاهی از روش پرورشی مبتنی بر معرفت ناب امکان پذیر نیست. معرفت نابی که هم دستمایه‏ی عمل است و هم بنمایه و ماده‏ی اصلی کار، یعنی عقل.
* پاسخ‏گویی به مثابه‏ی یک دستگاه شرطی عامل(6)
خدمت رسانی و پاسخ‏گویی دو قرینه‏ی رو به رو در تحقق اهداف سازمان جامعه هستند، مشروط به این که پاسخ‏گویی در موقعیت به مثابه‏ی دستگاه شرطی عامل قرار داشته باشد. منظور از چنین دستگاهی آن است که سیستم عامل و حاکم بر یک جامعه، که مدیریت نرم‏افزاری آن را برعهده دارد، در بخش برون داد خود و قبل از خروجی، از ساز و کاری برخوردار باشد که بتواند، به طور خودکار، انطباق خدمات با اهداف را توضیح دهد، و به عبارتی پاسخ سؤال «کجا می‏خواهیم برویم؟» را بدهد. پرواضح است که چنین دستگاهی مستلزم داشتن اخلاق حرفه‏ای ویژه‏ای(7) است که با استفاده از تجارب وایت پی پر می‏توان محورهای اصلی آن را بدین‏گونه ترسیم نمود:
- دانش و مهارت‏های مناسب
- تاکید بر ارزش‏های سنتی، یعنی صرفه‏جویی، کارایی و اثربخشی
- تأکید بر ارزش‏های اخلاقی انصاف، درستکاری، برابری و بی‏تعصبی نسبت به گرایش‏های حزبی
- محیط کار مناسب با نوع وظیفه
- آموزش مداوم، بهسازی و به روزآوری
- در دسترس بودن و خدمت‏گرایی
- گشاده‏رویی، مشورت‏پذیری و پاسخ‏گو بودن.
چشم انداز مزبور به مثابه‏ی چتری فلسفی است که هدف مشترک و مجموعه‏ی ارزش‏هایی را که هر سازمان می‏تواند با استفاده از آن مأموریت، خدمات و فرهنگ منحصر به فرد خود را تعیین کند، دربرمی‏گیرد. ... این قبیل چشم‏انداز به معنای موازنه‏ی جدید است، روی کرد یک پارچه برای تغییر فرهنگ سازمان‏ها بر پایه‏ای فراتر از زمان حال که توان دست اندرکاران را در مأموریت خدمت‏دهی متمرکز می‏سازد، کار بست ارزش‏های خدمت‏رسانی عمومی را سامانی نو می‏بخشد... روی‏کرد افراد ذی‏ربط را نسبت به رهبری، پاسخ‏گویی و اعطای پاداش‏ها دگرگون می‏سازد» (پسران قادر، 1379، صص 143-149). ( 4 )
رهبری مدیریتی
( 3 )
اصول مدیریت
( 2 )
ارزش‏ها، موازنه‏ی جدید
تشویق به
تأکید براثربخشی( 1 )نوآوری پاداش‏دهی
خدماتمأموریتبه نوآوری
و نتایجخدمت‏رسانی مردم مداربی‏تعصبی
معطوف بهدرستکاری تأکید بر
ارزش‏ها وپاسخ‏گوییبرابری بهسازی
رفتــــارهاکــاراییکیفیت
مردم بهپاسخ‏گوییدوراندیشی خدمات
مثابه مهم‏ترین و
منبع و هدفمشورت
پاسخ‏گویی فردی
و یکپارچگی
مدیریت پاسخ‏گویی
شکل : دستگاه شرطی عامل پاسخ‏گویی
توضیح درباره‏ی شکل :
- دایره‏ی مرکزی (1): مأموریت خدمت‏سانی؛
- دایره‏ی (2): ارزش‏ها؛
- دایره‏ی (3): اصول مدیریت؛
- دایره‏ی (4): رهبری و پاسخ‏گویی(8).
بخش دوم: ثمرات و فواید پاسخ‏گویی
در این قسمت به گوشه‏هایی از فرایندهای جنبش پاسخ‏گویی اشاره می‏شود، که عموماً مرتبط به دستگاه‏ها و خرده سیستم‏های آن می‏باشد.
* ارزیابی کاستی‏ها و نقص‏های فردی ایدئولوژیکی در فرد، جامعه و سیستم و سنجش میزان آنها به منظور رفع اشکال
اگر کل جامعه را به دستگاه عظیمی تشبیه کنیم، یقیناً، از خرده دستگاه‏هایی تشکیل شده است. همان طور که یک نظام گسترده و شامل بر کلیت این دستگاه عظیم حاکم است، در خرده دستگاه‏ها نیز نظام‏های کوچک‏تری وجود دارند که به طور مشخص‏تر آن را هدایت می‏کنند. وجود اختلال در کار هرکدام از آنها را نمی‏توان نامحتمل دانست. از این رو ضرورتاً ایجاب می‏کند تا یک دستگاه ارزیابی مداوم در کلیت نظام دستگاه جامعه متعهد کشف و ابرام کاستی‏ها و نقص‏ها باشد. این دستگاه ارزیاب همانا نظام پاسخ‏گویی جامعه است.
پاسخ‏گویی در برابر نظام حسابرسی عملکرد
نظام پاسخ‏گویی از یک سو ناظر بر عملکرد افراد و حس تعهد اخلاق حرفه‏ای آنان است، ولی مهم‏تر از آن، عطف توجهی است که به اصل نظام اجتماعی دارد:
توسعه‏ی سازمان‏ها در بخش عمومی و خصوصی موجب پیچیدگی‏هایی شده است که سبب بروز دیوان سالاری و پدیده‏ای به نام آنتروپی(9) می‏شود که سرآغاز فرایند رکود و زوال تدریجی است. به منظور جلوگیری از پیشامدها و ایجاد تحرک و پویایی در سازمان‏ها، نظام‏های کنترل مدیریت از یک‏سو، و نظام‏های ارزیابی و حسابرسی از سوی دیگر ایجاد می‏شود تا با رسیدگی‏های مستمر خود زمینه‏های پیشرفت و افزایش بهره‏وری را فراهم کند. (نقیبی، 1379، 110)
و از این روی، پاسخ‏گویی را می‏طلبد.
* آگاهی از سلامت نظام کلی دستگاه: فرهنگ و ایدئولوژی
آنچه واقعیت یک نظام را می‏سازد در یک نگرش عام‏تر عبارت از دو مقوله‏ی معرفتی به عنوان فرهنگ و ایدئولوژی است. هم فرهنگ در معنارسانی خود و هم ایدئولوژی، ابتدا، دچار ابهام‏اند، مگر این که مشخص شود این دو در کدام حیطه‏ی عملی، و در چه برهه‏ی زمانی، مورد بهره‏برداری قرار می‏گیرند. پرواضح است که ما هم اکنون در آستانه‏ی عصر جهانی شدن قرار داریم و در سطح وسیع یک جامعه سخن می‏گوئیم، بنا بر این به منظور یافتن درک تازه‏ای از فرهنگ و ایدئولوژی باید به سراغ اندیشمندانی برویم که در همین حیطه قرار دارند و سخن می‏گویند. اهمیت درک تازه‏ای از فرهنگ و ایدئولوژی در ارتباط با نقش بررسی پاسخ‏گویی روشن می‏شود.
راسل در مورد فرهنگ و بایستگی نقدی آن می‏گوید:
فرهنگ اصیل یعنی شهروند جهان بودن، نه شهروند یک یا دو بخش دلخواه از زمان و مکان. این آن چیزی است که انسان را در شناخت جامعه به عنوان یک کل، در ارزیابی عاقلانه‏ی اهدافی که جمعیت‏ها باید به سمت آن بروند و در نگاه به حال در ارتباط با گذشته و آینده یاری می‏رساند. بنابراین، فرهنگ اصیل برای آنان که در پی اعمال قدرتند ارزش عظیمی دارد و دست کم به همان اندازه مفید است که اطلاعات تفصیلی و گسترده. راه مفید بار آوردن افراد، خردمند کردن آنان است و بخش اساسی خردمندی، ذهنی جامع و فراگیر است. (Russel, 1970, 51)
ایدئولوژی نیز در معنای مدرنی که تامپسون از آن دارد با آنچه در معنای انتقادی مارکسیستی و توصیفی علوم اجتماعی گذشته به کار گرفته می‏شد تفاوت آشکاری می‏یابد.(10) در این دیدگاه ایدئولوژی متناسب با علوم اجتماعی گذشته به فرهنگ مدرن فرمول بندی می‏شود و به معنارسانی می‏پردازد. وی می‏گوید:
اگر مفهوم ایدئولوژی را بدین شیوه از نو فرمول بندی کنیم، تحلیل ایدئولوژی را به قلمرو مسائل عقلی و روش شناختی کشانده‏ایم که
گستره و دلالت و اهمیت کلی‏تر دارد. تحلیل ایدئولوژی را می‏توان به مثابه جزئی غیرقابل تفکیک از یک مورد وسیع‏تر دانست که دارای خصوصیات عمل و تعامل، صور قدرت و سلطه، ماهیت ساختار اجتماعی، بازآفرینی اجتماعی و دگرگونی اجتماعی، مشخصات صور نمادین(11) و نقش آنها در زندگی اجتماعی است. (تامپسون، 1378، 8)
وی همچنین از نقش پرسش‏گری و پاسخ‏گویی آن در ارتباط با مفهوم انتزاعی قدرت سخن به زبان می‏آورد:
ایدئولوژی، اگر به طور کلی بخواهیم بگوئیم، معنا در خدمت قدرت است، مطالعه‏ی ایدئولوژی ما را ملزم به پرس‏وجو در آن بافت‏های اجتماعی می‏کند که صور نمادین در آنها به کار گرفته شده و استقرار یافته است؛ آیا معنایی که صور نمادین ساخته و منتقل کرده اند در جهت تأمین روابط نامتقارن قدرت در شکلی نظام‏مند عمل می‏کند یا نه؟ (تامپسون، 1378 ، 8)
یعنی ایدئولوژی، با خصوصیتی که در این حوزه معنا رسانی می‏یابد، نقش یک بازرس را در انطباق با نظام‏مندی قدرت جامعه (انطباق صور نمادین با اهداف نظام قدرتی) بازی می‏کند.
براساس این مفهوم سازی جدید از ایدئولوژی می‏توان ایدئولوژی‏ها را به مثابه «نظام‏های تفکر»، «نظام‏های اعتقادی» یا «نظام‏های نمادین» محسوب داشت که به کنش اجتماعی یا عمل سیاسی مربوط می‏شوند. در واقع ایدئولوژی نقش دایره‏ی مطالعات استراتژیک نظام کلی حاکم بر جامعه را برعهده دارد که در ضمن، از صحت عملکردها، مسوولیت پرس‏وجو را نیز به‏عهده دارد.
* تضمین بخشیدن به اهداف ارزشی نظام
طبیعتاً، در هر دستگاهی، روابط معنوی وجود دارد که بخش‏ها را به هم پیوند می‏دهد، و هر کدام را برای دیگران تعریف می‏کند، و کلیت آن دستگاه را دربرمی‏گیرد، و از مجموعه‏ی دستگاه‏ها و بخش‏ها یک واحد با هدف اصلی واحد می‏سازد و همه‏ی بخش‏ها و اجزاء را به سمت همان هدف رهبری می‏کند. نام این امر معنوی نظام یا سیستم است.
در واقع، می‏توان سیستم را به اعتبار نقش آن در سازمان «دستگاه وظیفه» نامید. این دستگاه حاکم بر کلیت سازمان است. دستگاه وظیفه علاوه بر تعیین نقش‏ها، افراد و عناصر انسانی را نسبت به خاص هر نقشی پاسخ‏گو نیز می‏نماید و همین امر است که اهداف نظام را ارزش‏مند و سزاوار دفاع می‏نماید، زیرا پاسخ‏گویی از ناحیه‏ی افراد دستگاه ارج مضاعف می‏آفریند که بازتاب بخشی از آن به خود اعضا و بخش دیگر به جای‏مندی دستگاه در جامعه می‏باشد.
ارزش‏های نظام را در عمل باید مشاهده نمود، لیکن، علاوه بر آن، ارزش‏های مدونی وجود دارد که نمود حسی آنها «اساسنامه»، «آیین‏نامه» و «مقررات سازمانی» گریز ناپذیری است که همزمان یا اندکی پس از به هم آمدن سازمان حصول یافته‏اند. بنابر این، قوام و پایمندی سیستم به وجود سازمان است و بقای سازمان متکی بر کار و ارزش‏های نظام. از این روی، می‏توان گفت وجود سیستم در هر دستگاه و سازمانی مسؤولیت آفرین است، زیرا بر کار اجزاء، کارگاه‏ها، بخش‏ها نظارت عامل دارد و پس از مدیر عالی انسانی، کل دستگاه را کنترل می‏کند. اگر سیستم در سازمان حاکم نباشد و مدیر انسانی علی‏الدوام نقش‏های تازه و ناشناخته به اجزای سازمان تزریق نماید، زیرمجموعه‏ی سازمان نمی‏تواند پاسخ‏گو باشد، زیرا در این صورت، سازمانی وجود ندارد.
سیستم، با این تعبیر، عبارت از «نقش‏های استاندارد تعریف شده‏ی همخوان و هدفمند» ی است که پس از توجیه برای عناصر انسانی سازمان (آموزش)، و استارت اولیه، وظیفه‏ی کنترل را، غیرمستقیم و پنهانی، انجام می‏دهد.
توضیح
ذکر این نکته البته ضرورت دارد که، هر چند درشت شدن ارزش‏های نظام، ناشی از پاسخ‏گویی در برابر مسوولیت و بازخورد قهری آن است،لیکن پاسخ‏گویی بدون توجیه روش‏ها، شیوه‏ها و وجود ارزش‏های مدون لازم‏الاحترام، و به‏عبارتی «ضابطه‏ها»، نه تنها میسر نیست که تقریباً غیرممکن نیز هست. زیرا بدون نقطه‏ی اتکای عقلانی و بی‏ثبات است.
* اطمینان ناشی از قانون‏مند شدن فرد و جامعه
التزام به رعایت قانون، پایه‏ی اجرایی قوانین و مقررات است و معرف وجود سیستم؛ هرچند که ممکن است قوانین وجود داشته باشند بی آن که سیستمی در رأس آن سازمان حاکم باشد، زیرا متمایزند.
قوانین و مقررات ریز نقش‏ها را برای واحدها و بخش‏ها و اجزای سازمان بیان می‏کنند تا شرح شغل تلقی شوند. به عبارتی دیگر، قوانین، استراتژی دور را مشخص می‏نمایند و مقررات، تاکتیک‏ها را توضیح می‏دهند.
التزام عملی در نیروهای انسانی که نیازمند وجود مدیریت عالی تفهمی متکی بر عواطف انسانی است، تا به نیروها احساس مشارکت جمعی، و در نتیجه، انگیزش و خودجوشی بدهد؛ اما با همه‏ی این‏ها، سیستم جان نمی‏گیرد؛ هرچند که اجزای دستگاهی همه حاضرند ؛ در این جا نیاز به مکمل دیگری هست که بازگو کننده‏ی نظام هم باشد و آن وجود برنامه است.
برنامه، یعنی با لحاظ داشتن قوانین و در محدوده‏ی مقررات، نظر به مصلحت کلی سازمان هر بخش، واحد و کارگاهی در سازمان التزامات نقش خود را در قالب حرکت اولویت بندی نماید؛ به گونه‏ای که علاوه بر تناظر با سایر قسمت‏ها (نیاز و کمک) این بخش بتواند در زمان معین، با انجام چند حرکت مترتب، به برآوردن انتظار هدف غایی سازمان در حد خود کمک مؤثر نماید.
شاید به جرأت بتوان ادعا کرد که رفتار متمدنانه‏ی شهروندان برخی از کشورهای پیشرفته ناشی از کنترل پلیس است، زیرا انسان، به طور طبیعی، منفت گرا، لذت جو، و خودخواه است و صرف داعی‏های اخلاقی - بدون اعمال قدرت قانونی جامعه - ضمانت چندانی در کنترل او ندارند. باتومور از قول برتراند راسل نقل می‏کند که:
حتی رفتار خوب شایسته‏ترین شهروند نیز تا حد زیادی مدیون وجود نیروی پلیس است ... تصور جامعه‏ای با هر درجه از پیچیدگی که در آن رفتار اجتماعی کاملاً به وسیله‏ی ضمانت اجراهای اخلاقی تحسین و تقبیح تنظیم شود به سختی ممکن و بی‏فایده است. (باتومور، 1370، 296)
آگاهی از حقوق خود و دیگران نیز به تنهایی و بدون عامل کنترل اخلاقی (بدون اعتقادات دینی) یا قانونی (چون نظارت ضابطان قضایی) تأمین کننده‏ی اطمینان و امنیت اجتماعی و فردی نمی‏باشد؛ مگر آن که حس پاسخ‏گویی، در آحاد جامعه، قبلاً راسخ شده باشد، لیکن در عین حال از اهمیت نقش حقوق و قانون در تحریک حس پاسخ‏گویی نیز نمی‏توان طفره رفت، زیرا بدون این، یک شهروند به‏درستی نمی‏داند نسبت به چه‏چیزی و تا چه‏اندازه باید پاسخ‏گو باشد و ثمره‏ی پاسخ‏گو نبودن چه خواهد بود؟
خصوصیت حقوق - نظر به وابستگی آن به اخلاق و دین و سنت - از این جهت است که:
با وجود این که به احساسات اخلاقی متکی، و از ترتیب‏های نهادی یک جامعه متأثر است، با صراحتی که در قواعد و در ضمانت اجراهای خود دارد، در رفتار انسان اطمینانی به‏وجود می‏آورد که از طریق انواع دیگر نظارت اجتماعی قابل حصول نیست. (باتومور، 1370، 297)
تنها سؤالی که ممکن است پیش بیاید این است که چگونه می‏توان حس پاسخ‏گویی را نسبت به حقوق و قانون زنده گردانید؟ باتومور تعلیم و تربیت (رسمی و یا انتقالی) را، به ویژه «پیش از آن که فرد طی مراسمی به صورت یک عضو بالغ جامعه درآید»، در رشد و پرورش این حس مؤثر می‏داند. وی پس از بحث گسترده‏ای، که طی یک فصل مستقل کرده است، نتیجه می‏گیرد:
بنابراین تعلیم و تربیت در معنای وسیعش از کودکی تا بزرگسالی یک وسیله‏ی حیاتی نظارت اجتماعی است ... نسل‏های جدید به‏وسیله‏ی تعلیم و تربیت هنجارهای اجتماعی و مجازات تخلف از آنها را می‏آموزند، و نیز آنها در درون نظام تفاوت‏گذاری و قشربندی اجتماعی یاد می‏گیرند که چه مقام و چه وظایفی دارند. (باتومور، 1370، 310)و چگونه و تا چه میزان باید پاسخ‏گو باشند.
* هدف‏دار شدن فرد و جامعه
هدف‏داری جامعه در گرو حس تعهد فرد نسبت به هدف است و آن هم وابسته به میزان احساس حیات اجتماعی و سیاسی‏ای است که یک شهروند دارد، و نقطه‏ی مقابل آن احساس بی‏تعهدی و بی‏تفاوتی است.
یکی از مهم‏ترین ثمرات رواج فرهنگ پاسخ‏گویی، زدودن آفت بی‏تفاوتی(12)شهروندان، در حیات اجتماعی و سیاسی خویش، است.
چنان که، به عقیده‏ی روان شناسان، عوامل بی‏تفاوتی، اغلب، تابع فرایند یادگیری هستند. زدودن بی‏تفاوتی نیز به عواملی از این دست نیاز دارد، که از اهم این گونه عوامل «یادگیری مشارکت جمعی و سیاسی» است، یعنی شخص باید این واقعیت را بیاموزد و بپذیرد که در سرنوشت جمعی سهیم است و حق دارد به هنگام مشاهده‏ی خلاف هنجار و ارزش‏های استاندارد ملی بپرسد. چنان که احساس بی قدرتی کردن را انسان در منشأ بی‏تفاوتی کسب می کند می تواند روی دیگر سکه یعنی احساس کارایی و اثرگذاری را یاد بگیرد تا منشأ زدودن بی‏تفاوتی گردد؛ و نیز یاد بگیرد که پرسش او نوعی اثرگذاری در حرکت جمعی است.
آموزه‏ی منفی‏نگر «آنچه البته به‏جایی نرسد فریاد است»، در منطق اسلام مردود است و همواره ایجاد سؤال کردن را «افضل الجهاد» نامیده است.
یکی از ویژگی‏های مردم در ارتباط با مشارکت، دریافت آنها از قابلیت اثرگذاری بر سیاست‏مداران و نظم سیاسی است که گاه به‏کارایی سیاسی تعبیر می‏شود.
دانشمندان علوم اجتماعی برای سنجش چنین احساسی، با طرح پرسش‏هایی نظیر این احساس «فکر می‏کنید مردمی مثل شما می‏توانند چه میزان نفوذ بر فعالیت حکومت محلی داشته باشند؟ زیاد، متوسط، یا هیچ» کارایی را می‏سنجند. به زعم آنان شهروندانی که تمایل دارند قسمت زیاد را علامت بزنند کارا و اثرگذار هستند و احتمال مشارکت آنها بیشتر است... در هر صورت، آنهایی که در مرتبه‏ی بالایی از کارایی فردی قرار دارند، تمایل به مشارکت‏شان هم زیاد است. (مسعودنیا، 1380 ، 152)
احساس شخصیت و عزت نفس، از نظر برخی از روان شناسان اجتماعی، عامل مهمی در یادگیری و اکتساب ویژگی کارایی و اثرگذاری برای انسان است.
افرادی که از میزان بالایی از عزت نفس برخوردارند، تمایل بیشتری به درگیری در مسائل اجتماعی و سیاسی دارند، و در مقابل آنهایی که از عزت نفس کمی برخوردارند، از درگیر شدن هراسناک‏اند و گوشه‏گیر و بی‏تفاوت باقی می‏مانند. (مسعودنیا، 1380 ، 152)
از این روی، در تعالیم اسلامی هر فرد انسانی در برابر مسائل جامعه‏ی خود مسؤول است و قبل از آن که مسؤول شناخته شود، شخصیت یک زعیم به او داده می‏شود، پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» (مجلسی 1397 ق، 38)
خاتمه‏ی بحث
طرح تکریم و حل چالش معنویت‏گرایی و فن‏سالاری
معنویت گرایی (Spirituality) و فن سالاری (Technocracy) دو مقوله‏ی جدا از هم و به ظاهر آشتی ناپذیری هستند که ارزش‏ها و هنجارهایی مخصوص به خود دارند، و لذا واجد فرهنگ متمایزی هستند؛ روح حاکم بر اولی محبت دیگران، غم خوارگی، انعطاف، مدارا، خلوص عمل برای خدا، و به عبارتی ارتباط مدیر با امر قدسی است و ارزش‏ها، وظایف و مسائلی را مورد توجه قرار می‏دهد که در ارتباط نمایان با سنت‏های معنوی، دینی، اخلاق فضیلت (نقطه‏ی مقابل اخلاق حرفه‏ای) قرار دارند. در حالی که فن‏سالاری از مدیر و کارگزار مشی کامل در چارچوب مقررات و آیین‏نامه‏های مبتنی بر شیوه‏های مدیریتی انسانی را انتظار دارد که اغلب خشک و بدون گذشت و انعطاف‏اند.
با این حال، ممکن است ارباب رجوع انتظار پاسخ‏گویی که از یک کارگزار و عامل دارد با آنچه فرهنگ کاری شخص عامل از وی مطالبه می‏کند، تفاوت آشکاری داشته باشد و رفتار سازمانی خالص وی نتواند ارباب رجوع را خشنود سازد. این همان چالشی است که برخی را در غرب به اتخاذ مشی مبتکرانه‏ای با عنوان «مدیریت عصر جدید»(13) واداشته است. این شیوه‏ی مدیریتی، که اصول مدیریت را از عرفان شرق اقتباس می‏کند، از مدیران می‏خواهد در حالتی از آگاهی مراقبه‏ای، و مطالعه‏ی کتاب مقدس، برای آموختن چگونگی پیش بردن تجارت و... زندگی کاری‏شان را به لحاظ معنوی معنادارتر کنند.
در هر حال، ظاهراً، به نظر می‏رسد طرح تکریم ارباب رجوع، در شرایط مدیریت کنونی - که هنوز مبتنی بر نظام فن سالاری و میزسالاری استوار است - «تعارض نقش» را برای عامل و کارگزار مدیریتی در پی دارد.
تعارض نقش، زمانی اتفاق می‏افتد که مدیران را آرمان‏های معنوی به سمت احساس و ابراز غم خوارگی در محیط کار می‏کشاند، اما فرهنگ سازمانی از مدیران می‏خواهد که در تصمیم‏گیری سنگدل باشند و، تنها بر پایه‏ی معیارهای پولی (به لحاظ استواری آن فرهنگ بر مبنای اصالت نفع و لذت)، بدون توجه به این که چه تأثیری بر افراد دارد، تصمیم بگیرند. چنین مدیرانی - علی رغم فرهنگی که در آن کار می‏کنند - با چالش حقیقت ماندگار با آرمان‏های دینی‏شان مواجه‏اند. (کارمیک، 1383 ، 182-184)
اما با این حال، پاسخ‏گویی، با لحاظ تکریم ارباب رجوع، برای یک مسلمان نمی‏تواند چندان دشوار و با نظام فرهنگ سازمانی موجود، ناسازگار باشد، زیرا اجرای احکام و قوانین - که عموماً در کشور ما منطبق با شرع و متخذ از آن می‏باشند - به دو گونه میسر می‏باشد:
یک : با اخلاق حسنه و عطوفت و ابراز غم‏خوارگی؛
دو : با روحیه‏ی خشم و قهر و سنگدلی.
بنابراین، آنچه انتظار می‏رود آن است که فرهنگ پاسخ‏گویی براساس اخلاق
اندیشه حوزه » شماره 49 (صفحه 298)
حسنه، بتواند شیوه‏ی مدیریت معنویت‏گرا را به کرسی بنشاند و خود منشأ تحولی در این ارتباط گردد.
نتیجه‏گیری
چنان که در آغاز بحث اشاره شد، جامعه همانند یک دستگاه عظیم از خرده دستگاه‏هایی تشکیل شده است که هر کدام از نظام متناسبی برخوردار است و همگی کلیت نظام دستگاه جامعه را می‏سازند، از این رو، لزوم دستگاه ارزیابی در کنار آنها، برای کشف و ابرام اختلال‏های احتمالی، ضرورت پیدا می‏کند، که ما به آن، نظام پاسخ‏گویی می‏گوییم.
نظام پاسخ‏گویی، علاوه بر این، در کلیت جامعه پویایی و تحرک ایجاد می‏کند.
به وسیله‏ی این نظام از سلامت فرهنگ و ایدئولوژی آگاه می‏شویم و به اهداف ارزشی نظام اجتماعی تضمین بخشیده می‏شود.
استقرار نظام پاسخ‏گویی در جامعه را باید به عنوان ساز و کار (مکانیسم) مؤثری دانست که سبب پیدایش یک دستگاه کنترل خودکار به عنوان دستگاه شرطی عامل می‏شود. در این دستگاه جامعه از بخش‏های متفاوتی شکل می گیرد که در خروجی هر بخشی یک ایستگاه پاسخ‏گویی وجود دارد و صحت فرایندی را در آن بخش تأیید یا رد می‏کند.
نکته‏ای که ذکر آن از اهمیت بیشتری برخوردار است التزامی است که در آغاز باید رهبری سازمانی نسبت به پاسخ‏گویی از خود نشان دهد، زیرا مدیریت عالی دستگاه، علاوه بر نقش مدیریتی و کنترلی خود، نقش الگویی و اسوه بودن را نیز به عهده دارد.
قانون‏مند شدن فرد و جامعه در پی حاکم شدن نظام پاسخ‏گویی - به مثابه فرهنگ - موجب استقرار اطمینانی است که از طریق دیگر ممکن نیست.
نظام پاسخ‏گویی هدف‏داری را برای فرد و جامعه نیز به ارمغان می‏آورد، زیرا احساس پاسخ‏گو بودن یک شهروند با حس بی‏تفاوتی و بی‏تعهدی مغایرت دارد، لیکن وجود پیدا کردن چنین احساسی، نسبت به وظیفه، به عواملی چون یادگیری مشارکت جمعی نیازمند است.
منابع
- قرآن مجید.
- الرضی، محمد بن حسین الطاهر (1376)، نهج‏البلاغه، (المعجم المفهرس لالفاظ نهج‏البلاغه براساس نسخه‏ی صبحی صالح)، ترجمه‏ی محمد دشتی - محمد کاظم محمدی، مؤسسه‏ی تحقیقاتی امیرالمؤمنین- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، نرم افزار نور.
- حرانی، ابومحمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه (1363)، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه‏ی احمد جنتی عطایی، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران.
- احمدی، سید علی اکبر (1379)، «بیست راهکار اساسی برای ایجاد قدرت انتقاد مثبت»، تحول اداری (فصلنامه‏ی سازمان مدیریت و برنامه‏ریزی کشور)، ش 29-30 (اسفند)
- باتامور، تی بی (1370)، جامعه‏شناسی، ترجمه‏ی سید حسن منصور - سید حسن حسینی کلجاهی، تهران، مؤسسه‏ی انتشارات امیر کبیر.
- بشیری، مهدی، «چگونگی میزان کارایی و اثربخشی سیستم‏های تضمین کیفیت در سازمان»، تحول اداری، ش 32.
- پاشایی، ع (1369)، (ویراستار)، فرهنگ اندیشه نو (جمعی از مؤلفان)، ترجمه‏ی گروهی، تهران، انتشارات مازیار.
- پسران قادر، مجید (1379)، «رویکرد یکپارچه‏ای برای تغییر فرهنگ خدمات عمومی»، تحول اداری، ش 28-28 (آذر).
- تامپسون، جان ب (1378)، ایدئولوژی و فرهنگ مدرن، ترجمه‏ی مسعود اوحدی، مؤسسه فرهنگی آینده پویان.
- جانسون، لزلی (1378)، منتقدان فرهنگ، ترجمه‏ی ضیاء موحد، تهران، نشر
اندیشه حوزه » شماره 49 (صفحه 300)
طرح نو، (ماتیو آرنولد / 42 ؛ ریموند ویلیامز / 194 ؛ برتراند راسل / 158).
- حسینی، سید جلال (1381)، «تعهد سازمانی»، تحول اداری، ش 38-39 (زمستان ).
- دارندرف، رالف (1377)، انسان اجتماعی، ترجمه‏ی غلام‏رضا خدیوی، تهران، نشر آگه.
- Russel, Bertrand. (171) "Education and Social Order", London Unwin Books, p 51.
- سلطانی، ایرج، «نقش آموزش کارکنان در ترویج فرهنگ تکریم»، تحول اداری، ش 41-42.
- شارع پور، محمود (1380)، «جامعه‏پذیری سیاسی»، جامعه و فرهنگ (مجموعه مقالات) ج 4 ، تهران، انتشارات آرون.
- عسکری خانقاه، اصغر - کمالی، محمد شریف (1380)، انسان شناسی عمومی، تهران، انتشارات سمت.
- فاضلی، نعمت اللّه‏ - فاضلی، محمد (1376)، فرهنگ و توسعه، (نشر یونسکو) سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مجلسی، محمد باقر (1397 ق)، بحارالانوار، ج 75 ، المکتبة الاسلامیه.
- نقیبی، حسینعلی (1379)، «حسابرسی عملکرد»، تحول اداری، ش 27-28 (آذر).
- کارمیک، دونالد مک (1383)، «معنویت و مدیریت»، ترجمه‏ی علی رستگار، هفت آسمان، سال ششم، ش 22 (تابستان)
- کرایب، یان (1378)، نظریه‏ی اجتماعی مدرن، ترجمه‏ی عباس مخبر، تهران، نشر آگه.
- مسعودنیا، ابراهیم (1380)، «تبیین جامعه شناختی بی‏تفاوتی شهروندان در حیات اجتماعی و سیاسی»، اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش 168-167 (مرداد - شهریور).
- وکیلی، محمد باقر (1380)، «یک کتاب در یک مقاله»، تحول اداری،
اندیشه حوزه » شماره 49 (صفحه 301)ش 32 (خرداد).
- یانوس، هری س تری (1378)، فرهنگ و رفتار اجتماعی، ترجمه‏ی نصرت فتی، تهران، نشر رسانش.
پی‏نوشت‏ها
______________________________
1 ) اشاره به آیه‏ی شریفه‏ی: و اشهد هم علی انفسهم الست بربکم (اعراف: 172).
2 ) شرطی شدن عامل (Operant Conditioning) صورتی از شرطی شدن است که در آن از طریق دستکاری منظم پیامدهای رفتار پیشین کنترل می‏شود؛ شاخه‏ی پیچیده‏ای از روان‏شناسی رفتارگرای آمریکایی که ب. ف. اسکینر پدید آورده است. اندیشه‏ی اصلی شرطی شدن عامل را تقویت تشکیل می‏دهد. دانش یا نظارت بر رهاکردن تقویت‏های گوناگون در موقعیت معین، شرط لازم و کافی پیش‏بینی یا کنترل رفتار است. ثابت شده است که فنون مشتق از شرطی شدن عامل در زمینه‏های روان پزشکی، روان‏شناسی تربیتی، و روان‏شناسی صنعتی مفید واقع شده است. همچنین به این تکنولوژی «شرطی شدن ابزاری» (Instromental Conditioning) و «شرطی شدن پاسخ گر» (Respondent C) و «شرطی شدن کلاسیک» (Classical C) نیز می‏گویند؛ لیکن این دو مورد شقوقی از همان شرطی شدن عامل هستند. (پاشایی، 1369 ، 511)
3 ) جامعه پذیری سیاسی در عام‏ترین معنای آن مربوط به شیوه‏ی انتقال فرهنگ سیاسی جامعه از نسلی به نسل دیگر می‏شود. (شارع پور، 1380 ، 364)
4 ) Political Socialization
5 ) Accuntability as a mechanism
6 ) Accuntability as a Conditioning system
7 ) ر. ک. توضیحات بیشتر: فرامرز قراملکی، احد (1382)، اخلاق حرفه‏ای، تهران، انتشارات نقش جهان، نیز، ر. ک.
Cristopher Cowton - Rober . Crisp.( 1998) "BUSNESS ETHICS" Oxford . Oxforduniversity Press (U. S. A.): A Collection of Essays.
Sid gwick, Henry. (1998) "PRACTICAL ETHICS" New York Oxford. Oxford
University Press
Scott Ron. (1998) "PROFESSIONAL ETHICS: A guide for Rehabilitation Professionals" Copyright Mosby. Inc. (U.S.A.)
8 ) طرح یاد شده معروف به «چشم انداز وایت پی پر» (White Paper`s Vision) در سند مزبور در متن، از منبع زیر اخذ گردیده است:
Human Resurees Development Cuncil of Canada, "Strategies for People, An Integrated Apporoch to changing Public Service Culture", 1992, pp-13.
9 ) آنتروپی(Entropy) ، در اصل بحثی مربوط به قانون دوم ترمودینامیک است که می‏توان فرمول بندی آن را از طریق مکانیک آماری توضیح داد، که در آن آنتروپی به اندازه‏ی بی‏نظمی در میان اتم‏های سازنده‏ی آن سیستم تعبیر می‏شود، زیرا حالتی که در آغاز منظم است مسلم است که عملاً با پیش‏روی زمان اتفاقی می‏شود (بی‏نظمی تصادفی). در سیبرنتیک (علم سازمان‏دهی کارا) آنتروپی به حالت از دست رفتن تعادل سیستمی قابل صدق است که سلطه‏ی نظم حاکم بر کلیت دستگاه تهدید شود و جریان هدف‏مندی شده متوقف گردد. (پاشایی، 1369 ، 122)
10 ) اندیشه‏ی ایدئولوژی که نخستین بار در فرانسه، در اواخر قرن هجدهم، پدیدار شد طی دو قرنی که از پیدایی آن گذشته دگرگونی‏های بسیاری از سر گذرانده است... مفهوم و تئوری ایدئولوژی معرف یک حوزه‏ی تحلیل است که همچنان محور علوم اجتماعی معاصر بوده و عرصه‏ی مناظرات تئوریک مداوم و زنده را تشکیل می دهد. (تامپسون، 1378 ، 2-3)
11 ) تامپسون در تعریف صور نمادین می‏گوید: منظور من از صور نمادین گستره‏ی پهناوری از کنش‏ها و گفته‏ها و تصاویر و متون است که به‏وسیله‏ی عاملان تولید شده و توسط آنها و دیگران به عنوان ساخت‏های مفهومی یا استنباطی معنادار (زبانی و غیر زبانی) تشخیص داده می‏شوند. (تامپسون، 1378 ، 73)
12 ) Apathy
13 ) Management New Age

تبلیغات