آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

سیستم مدیریت در نظام دینی، عهده داری مسؤولیت‏هایی الهی است و در پی برآوردن وظایف، تکالیف و مسؤولیت‏های مقدس و الهی است. در چنین سیستمی اخلاق معطوف به ارزش‏های والا نقش کلیدی و محوری دارد، که نهضت تربیتی اسلام در عرصه‏ی مدیریت به ساختن مدیرانی لایق، متخلق و برخوردار از فضیلت اهتمام ورزیده، و نمونه‏ی عالی چنین انسانی را لایق مدیریت در عرصه‏ی اجتماع می‏داند. در این نوشتار به نقش اخلاق در باروری مسؤولیت‏ها پرداخته شده است. اخلاق سودمدارانه مورد انکار نهضت تربیتی اسلام است و اخلاق فضیلت، آرمان این نهضت مقدس است. زیرا که اخلاق فضیلت است که می‏تواند پاسخ گویی را نهادینه و عملی نماید، لذا اخلاق مدیریت معطوف به فضیلت، منشوری مقدس دارد که در این منشور، درک وظیفه، مدیریت را امانت پنداشتن، دغدغه‏ی بندگان خدا را داشتن، معاشرت نیکو، صداقت، انتقاد پذیری، رعایت بیت‏المال و دوری از حرص و آزمندی و... به عنوان ابزار پاسخ گویی مطرح می‏باشند، همچنین پاسخ گویی، به لحاظ برخورداری از خصلت‏هایی منفی در اخلاق، به مانع‏هایی برمی‏خورد، همچون دنیاگزینی و ریاست خواهی و درک ننمون فضیلت معنوی خدمت، کنارآمدن با خطاکاران حوزه‏ی حاکمیت و فقدان انصاف و عدالت. برعکس، برخورداری از این فضیلت‏ها و رسیدن فرد مسؤول و مدیر به تعادل درونی، نفسانی و دست یازی او به ارزش‏های مثبت اخلاقی، مدیریت را بالنده و بارور می‏سازد و، در نتیجه، عنصر پاسخ گویی، امری نهادینه، بالفعل و عینی می‏گردد.

متن

پیوند اخلاق و عنصر مسؤولیت، از موضوعاتی است که قدمتی طولانی دارد و از زمانی که واگذاری پست‏ها و مدیریت‏ها به افراد مطرح شده، اندیشه گران و فیلسوفان و حکیمان، بر آن صحه گذاشته‏اند، و بر وجود پیوندی ساختاری میان آن دو تأکید ورزیده‏اند.
پرواضح است که اخلاق انسانی و مثبت، حوزه‏ی مسؤولیت پذیری و ایفای نقش سازنده و مثبت را بالنده می‏سازد و البته که اولین زنگ‏های خطر در حوزه‏ی مسؤولیت و مدیریت بر جامعه، استحاله‏های اخلاقی منفی و روی آوردن به خصلت‏های نفس مدار شیطانی است که در این چنین وضعیتی، تعهد و مسؤولیت رنگ می‏بازد، و افراد قادر نخواهند بود به مسؤولیت‏های خود عمل نمایند. اخلاقیات منفی، حجاب قدسیت‏ها و کرامت‏ها و بزرگواری‏هایند. صفات شیطانی، همچون دون همتی، عُجب، خود را برتر دیدن، همه چیز را برای خود خواستن، کتمان حق، فقدان انصاف، نداشتن ثبات و پایمردی، نداشتن حس مردم داری، نداشتن غیرت اجتماعی، حقیرشمردن دیگران، طمع ورزی، بخل، خیانت، مکر، سالوس و ریا، ترک اعانت مسلمین، سازش با دشمن، شماتت دیگران و... مانع عمده‏ی انجام مسؤولیت‏ها هستند. این امور هم حجاب معرفتند و هم حجاب خدمت و تحقق انتظارات و خواسته‏های اجتماعی.
گونه‏های اخلاق مدیریت
با توجه به شاکله نظام‏های اجتماعی موجود و عطف توجه هر یک از نظام‏های اجتماعی و سیستم‏های حکومتی به مقوله‏ی اخلاق در مدیریت، اخلاق مدیریت را به دو نوع کلی می‏توانیم تقسیم نماییم:
1 ) اخلاق سودمدارانه؛
2 ) اخلاق فضیلت محور.
البته هر یک از این دو نوع اخلاق، نسبتی را با پاسخ گویی می‏نمایانند که بدان نسبت اشاره خواهیم کرد.
1 ) اخلاق سودمدارانه
اخلاق مدرنیته، اخلاقی است همپای مدرنیزاسیون، به این معنا که با رشد صنعت و تکنولوژی معطوف به سودآوری هر چه بیشتر، اخلاقی به ظهور رسید که پاسخ گوی صنعت سودآور باشد. با سرعت یافتن دگرگونی‏ها در شیوه‏های استفاده از ابزار و بالارفتن میزان سرمایه گذاری‏ها و پیدایش رقابت‏ها در حوزه‏ی صنعت و بازارهای جهانی، تغییرات و دگردیسی‏های فراوانی در حوزه‏ی روابط اجتماعی و، به ویژه، در حوزه‏ی اخلاق شکل گرفت و نوعی گفتمان اخلاقی جدید را پدیدار ساخت. اخلاقی که باید هر چه بیشتر در دایره‏ی منافع و سودآوری‏های بنگاه‏های صنعتی و شرکت‏های سودآور، حرکت می‏کرده، و به بیان آموزه‏ها و رفتارهای خود می‏پرداخت. این اخلاق، عناصر اخلاقی کهن را که بر پایه‏ی نوامیس حقیقی آفرینش قرار داشتند، به یک سو نهاد و اخلاقیات جدیدی را جایگزین آن نمود. اخلاق گذشته، از فرد آغاز می‏شد و سپس به شکل دهی ساختار اجتماعی می‏پرداخت، اما این اخلاق، به تعالی فرد نمی‏اندیشد، بلکه به تعالی بنگاه صنعتی می‏اندیشد، ولو منش‏های اخلاقی فرد به یک سو نهاده شوند و فرد در برابر منش‏های فطری خود بایستد. در نتیجه‏ی چنین نگاهی به اخلاق است که اخلاق مبتنی بر سود، یا اخلاق سودگرایانه، متجلی می‏شود.(1)
نقدی بر اخلاق سودمدارانه
اخلاق سودمدارانه به گونه‏ای است که در چنین سیستم اخلاقی، تدریجاً، افراد هویت خود را فراموش کرده و تبدیل به شی‏ء می‏گردند.
در جهان واقعی، زبان اخلاق، درست به همان حد دچار نابسامانی است که زبان علوم طبیعی در جهان خیالی. در واقع ما دارای اشباحی از اخلاقیم و اصطلاحاتی اخلاقی را به کار می‏بریم، و این همه میراث فرمانروایی عقل و دوری از احساسات و نوامیس اخلاقی است. (اکبر، 1381)
حرفه‏ها، در مفهوم نوین خود، در فرهنگی به میان آمده‏اند که مهم‏ترین رکن آن، تلقی ابزار انگارانه از منابع انسانی است و بزرگ‏ترین عارضه‏ی آن، خودباختگی انسان‏هاست. فن آوری و صنعت، رمز و راز طبیعت را به مدد مفاهیم و روابط دقیقاً کمی و ریاضی گشود و دست تصرف و تسخیر آدمی را بر طبیعت باز کرد. مدل‏هایی که برای تسخیر طبیعت برگرفته شدند، در به کارگیری نیروی انسانی نیز به میان آمدند. این ایده که انسان‏ها در تولید نقش دارند، به این توهم تبدیل شد که انسان، چیزی جز ابزار تولید نیست و این آغاز خودباختگی نوین آدمی بود که فرهنگ سازمانی جوامع مدرن را رقم زد و به این ترتیب شخص برخوردار از تقدس و کرامت ذاتی، به شی‏ء و ابزار مفید و ید متحرک، تبدیل هویت داد. (فرامرز قراملکی، 1382 ، 84)
قاعدتاً چنین اخلاقی نمی‏تواند پاسخ گوی دردها و آلام بشری باشد.
اخلاق فضیلت محور و مسأله‏ی پاسخ گویی
اخلاق فضیلت محور، عبارت است از رفتارها، منش‏ها و عملکردهایی که بر محور ارزش‏ها و فضیلت‏ها به وجود می‏آید. اخلاق فضیلت، اخلاق شایستگی، کرامت و بزرگواری است که عامل نجات فرد و مجتمع انسانی است.
به همین جهت آراستگی به فضایل و دوری از پستی‏ها و نبایستگی‏های اخلاقی، یک رسالت برای فرد و جامعه‏ی دینداران است.
مرحوم نراقی در جامع السعادات می‏گوید:
فضیلت‏های اخلاقی از امور نجات دهنده‏اند که به سعادت ابدی می‏رسانند و رذائل و زشتی‏های اخلاقی از امور هلاک کننده و موجب تیره بختی ابدی اند، پس خود را از دومی خالی نمودن و خود را به اولی آراستن، از مهم‏ترین امور واجب است و رسیدن به حیات حقیقی بدون این رهایی و آراستگی میسر نیست. پس هر عاقلی را سزد که در کسب فضیلت‏های اخلاقی و بزرگواری‏های آن تلاش نماید. (نراقی، 1383، 9)
سرچشمه‏های اخلاق فضیلت، دین و فطرت بشری است، که در همه‏ی عرصه‏ها باید نمود یابد، و مهم‏ترین مرکز تجلی آن، در حوزه‏ی سیاست و حکومت است، زیرا از مصب و مجرای حکومت و سیاست، اخلاق فضیلت بیشتر به جامعه سرایت خواهد نمود.
برخورداری از اخلاق فضیلت، از عوامل کلیدی و ساختاری پاسخ گویی است و از جمله عواملی است که در تحول جامعه، آثار عینی و اجتماعی مشهودی خواهد داشت.
علی علیه‏السلام ، در خطبه‏ی 192 ، از قومی یاد می‏کند که چنین رویکرد مبارکی در عمل داشتند:
به خدا سوگند مردمی بودند مبارک رأی، آراسته به بردباری، راست گفتار، وانهنده‏ی ستم و زشت‏کاری. پیش افتادند و راه راست در پیش گرفتند و شتابان رفتند و پیروز شدند، به نعمت جاودان و کرامت گوارا و رایگان. (شهیدی، 1374 ، 22)
در اندیشه و تفکر اسلامی، جامعه‏ی انسانی هرگز به خواسته‏های خود دست نمی‏یابد، مگر از ناحیه‏ی حکومتی عادل و کارامد و دارای آراء و اندیشه‏ها و عملکردهای مبارک و حاکمانی که دارای وارستگی اخلاقی‏اند و دغدغه‏ی پاسخ گویی به خواسته‏هایی چندگانه دارند؛ خواسته‏های خدا، خواسته‏های بندگان خدا، خواسته‏های رهبران پاک و الهی، خواسته‏های وجدان سلیم انسانی.
منشور اخلاقی مدیریت پاسخ گو
اخلاق مدیریت پاسخ گو قاعده‏مند است و به طور کلی دارای منشوری مقدس است که به کلیت آن، به اجمال، اشاره می‏نماییم.
در این منشور مقدس، قواعد، پایه‏ها و بایدهایی برای مدیریت پاسخ گو، به گونه‏ای که اشاره می‏شود، گنجانیده می‏گردد.
1 ) درک وظیفه و شناخت مسؤولیت
مسند مدیریت پاسخ گو، قله‏ای به بلندای انسانیت و ارزش‏ها و کرامت‏هاست که در این بلندای رفیع، درک وظیفه و شناخت مسؤولیت، رکنی بی‏بدیل است. در این راستا باید به امور مهم اشتغال بورزد و از تضییع حوزه‏ی مدیریتی خویش به شدت پرهیز نماید. علی علیه‏السلام ، در همین راستا فرموده است:
«من اشتغل بغیر المهم، ضیّع الاهم» کسی که خود را به کارهای غیرمهم مشغول نماید، مهم‏تر را ضایع گردانیده است.
2 ) مدیریت را امانت دانستن
در اندیشه‏ی اسلامی، مدیریت، طعمه‏ای نیست که مدیر آن را فراچنگ می‏آورد، بلکه امانتی الهی است که به دست او نهاده شده است.
«ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فی عنقک امانة» (صالح، 1395)
این عمل (مدیریت)، تو، برایت طعمه‏ای نیست، بلکه امانتی برعهده‏ات می‏باشد.
3 ) دغدغه‏ی بندگان خدا را داشتن
خدمت به بندگان خدا و به طور کلی انسان‏ها، شرافت و فضیلتی است که توفیقش به هر کس داده نمی‏شود، لذا فرد مدیر می‏باید دغدغه‏ی خدمت داشته باشد.
پیامبر اکرم، که درود خدا بر او و آلش باد، فرموده است: هر کس حاجت برادر مؤمنش را برآورد، گویا تمام عمرش را به عبادت پرداخته است. (حر عاملی، 1398 ، 215)
4 ) معاشرت نیکو
برخورداری از حسن معاشرت، وظیفه‏ای الهی و انسانی است، که در اندیشه‏ی اسلامی به جدّ مورد سفارش واقع شده است.
پیامبر اکرم، که درود خدا بر او و آلش باد، فرموده است: ای فرزندان عبدالمطلب، شما نمی‏توانید با ثروت‏های خود مردم را راضی نگهدارید، با گشاده‏رویی و برخورد نیکو با آنان روبرو شوید. (حر عاملی، 1398 ، 513)
5 ) صداقت در کار
صداقت در کار، به مفهوم راستی و درستی است، به این صورت که فرد مدیر و سرپرست بر بخشی از حکومت و پست‏های کلیدی، انگیزه‏ای غیر از انگیزه‏ی خدمت به جامعه نداشته باشد و از انگیزه‏های انحرافی دوری بجوید.
6 ) انتقاد پذیری
انگیزه‏ی نقد، تشخیص سره از ناسره و بررسی متأملانه و متفکرانه‏ی امور است و پس از نقد، امور، عمل‏ها و افکار خالصی می‏یابد. انتقاد پذیری قبول نقد است، نقدی که به انگیزه‏ی اصلاح و سامان بخشی صورت گرفته است. انتقادپذیر، کسی است که خود در اندیشه‏ی دست یازی به حق و عمل خالصانه است. از این رو، کارگزار در نظام دینی، بایستی آراسته به صفت نقد پذیری باشد تا بتواند به حوزه‏ی مشاورت هم وارد گردد.
7 ) رعایت حقوق عامه و بیت المال
بیت‏المال، در واقع امانتی است که مردم به دست کارگزار حکومت اسلامی نهاده‏اند. رعایت و حفظ بیت‏المال امانت‏داری است، که خداوند متعال در قرآن مجید، به حفظ آن سفارش فرموده است:
«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُوءَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها» (نساء ، 58)
خدا به شما امر می‏فرماید که امانت‏ها را به اهلش بازگردانید.
8 ) دوری از حرص و آزمندی
در منشور اخلاقی، این مسأله مانع سترگی در راه گرایش و عملی ساختن فضیلت‏ها و بایسته‏های امور است. آزمندی و حرص، با صفاتی کریمه همچون ایثار و عدالت خواهی و دگردوستی، تعارضی بنیادی دارد. طبیعتاً افزون خواهی، افزون گویی و سالوس و ریا را در پی خواهد آورد، زیرا افزون طلبان، بر بساط پذیرش اجتماع، می‏توانند به آزمندی‏های خود برسند و لذا ریا و سالوس هم پیشه می‏کنند.
9 ) رعایت اصل مشاوره
مهم‏ترین فلسفه‏ی مشاورت، به عنوان سنتی رایج و عقلانی، استفاده از دیدگاه‏های دیگران و نظرات آنهاست. زیرا که فرد، به تنهایی در هر زمینه‏ای قادر به تشخیص امور بایسته نیست، لذا در روایات وارد شده است که:
«من شاور الرجال شارکها فی عقولها» (فیض الاسلام، 1392 ه.ق،550)
کسی که با رجال و شخصیت‏ها مشورت کند، خود را در عقول آنان سهیم نموده است.
10 ) پرهیز از کبر و خودپسندی
کبر و خودپسندی، ریشه‏ی بسیاری از صفات نکوهیده و بازدارنده‏ی فضیلت‏هاست، آنان که به بیماری خودپسندی و کبر و خودبزرگ بینی مبتلایند، بر لبه‏ی پرتگاه و لغزش‏های فراوان قرار دارند که، در صورت دست‏یابی به مدیریت، هم خود را تباه می‏کنند و هم عامل سختی و تباهی مردم می‏شوند.
صفات دیگری همچون کاردانی، تکریم ارباب رجوع، پوشش عیب‏ها، پرهیز از سخن چینی، حسادت در محیط کار، رفق و مدارا، تلاش در کسب روزی حلال و... اجزای دیگری از منشور اخلاق مدیریت پاسخ گو است.
موانع اخلاقی پاسخ گویی
نیک بختی یا شوربختی یک جامعه، به مکانیسم‏های مدیریت بستگی دارد. چنانچه مدیران براساس لیاقت‏ها و کاردانی‏ها و تعهدها و مسؤولیت‏ها گزینش شده باشند و شاکله‏ی مدیریت، مبتنی بر فضیلت‏های اخلاقی باشد، برای جامعه نیک بختی به ارمغان خواهد آورد. در تقابل با چنین مکانیسمی از مدیریت، مدیریت‏های معطوف به منافع شخصی و گروهی قرار دارند؛ مدیریت‏هایی که پست مدیریت را طعمه‏ای برای ارضای خواست‏های سودمحورانه می‏دانند، طبیعتاً، در چنین سیستمی، شوربختی و ناکامی برای جامعه به بار خواهد آمد و چنین مدیریتی نمی‏تواند پاسخ گوی خواست‏ها، انتظارات و توقعات مردم باشد. و تکلیف دینی و الزامات الهی را نخواهد توانست در حق انسان‏ها به مرحله‏ی عینیت و عمل برساند.
در برابر مدیریت، مانع‏هایی سر برمی‏آورند که حوزه‏ی مدیریت، سلامت و کارایی خود را از دست می‏دهد و آفتی مخرب، در جامعه به شکستن ساختارهای رشد و تکامل می‏پردازد، روابط انسانی را کدر نموده و فرسودگی را در ارکان حکومت و جامعه پدیدار می‏نماید، که در این بخش از نوشتار به این موانع و آفت‏ها اشاره می‏کنیم.
1 ) دنیاگرایی و ریاست خواهی
از نظر عالمان علم اخلاق، دنیا دو ماهیت می‏یابد، ماهیتی ذاتی و ماهیتی در تعامل انسان با وی. دنیا در ماهیت ذاتی‏اش، عبارت است از آنچه که در نشئه‏ی ماده دیده می‏شود و قابل حس و رؤیت است، که همان اعیان ثابته می‏باشند. همچون زمین و آنچه که در آن است، گنج‏ها، معدن‏ها، آب‏ها، کوه‏ها، دشت‏ها، طلا، نقره، منازل، زینت‏ها و زخارف، زنان، فرزندان و...
این‏ها در مقام ذات، نعمت‏های الهی‏اند که دارای جنبه‏هایی از خیر و نیکی می‏باشند.
اما ماهیت دنیا در تعامل انسان با وی، در قالب‏هایی همچون ثروت اندوزی‏ها، افزون‏خواهی‏ها، حب ریاست، حب جاه و شهرت، حب زنان و فرزندان، که به خاطر آنها استئثار (بخشش‏های بی‏قاعده) صورت بگیرد، تظاهر می‏کند.
در صورتی که در مدیران جامعه‏ی دینی، چنین اخلاق زشتی به وجود آید و آنها را به وادی افزون خواهی و گزینش دنیا ببرد، مانعی کشنده فراروی انجام مسؤولیت‏ها و تحقق وظیفه‏ها رخ خواهد نمود، زیرا چنین افرادی، آنچه را که در نفسانیات آنها اصالت یافته، گزینش خواهند نمود و به سوی همین گونه از امور اهتمام خواهند ورزید.
در قرآن مجید، این نوع گرایش به عنوان برتری جویی و فساد تلقی گردیده است.
«تِلْکَ الدّارُ الآْخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (قصص، 83)
این سرای آخرت را قرار دادیم برای کسانی که در زمین اراده‏ی برتری جویی و فساد نداشته باشند و عاقبت از آن تقوا پیشه‏گان است.
چنین رویکردی در مسؤولان و مدیران و عناصر حاکمیت، باعث پیدایش نفاق در دل‏های آنان می‏شود، در ظاهر با مردم به گونه‏ای منافقانه برخورد کرده و در باطن نفس گرا و گردن فرازند.
پیامبر اکرم، که درود خدا بر او و خاندانش باد، فرموده است: حب مقام و ثروت، نفاق را در قلب می‏رویاند، چنان که آب، سبزه و دانه را. (کلینی، بی‏تا، 182)
ریاست‏طلبی‏ها در مدیران، سبب ویرانی همه‏ی ساختارها خواهد گردید و، به تعبیر مولوی، چنین افرادی، همچون موشی در انبار گندمند.
«ما در این انبار گندم می‏کنیم     گندم جمع آمده گم می‏کنیم
گر نه موشی دزد در انبار ماست     گندم اعمال چل ساله کجاست؟» (مولوی، بی‏تا، 3770)
جامعه‏ی دینی، از ناحیه‏ی رهبران پاک و معصوم خود، مورد این توصیه و سفارش قرار گرفته‏اند که ریاست‏طلبی‏ها را نپرورند و به سوی ریاست‏طلبی‏ها حرکت نکنند که ریاست‏طلبی‏ها موجب هلاکت جامعه‏اند.
امام صادق علیه‏السلام فرموده است: ملعون است کسی که ریاست‏طلبی کند، ملعون است کسی که برای آن اهتمام ورزد و ملعون است کسی که خود را به آن مشغول نموده و نفس خود را به آن حدیث نماید. (کلینی، بی‏تا، 194)
و نیز فرموده است:
«من اراد الریاسة هلک» (کلینی، بی‏تا، 195)
هر که اراده‏ی ریاست‏طلبی کند، هلاک خواهد شد.
و به دلیل نقش منفی ریاست‏طلبی‏ها، به جامعه‏ی متدینان، توصیه شده که ریاست پرور نباشند و روحیه‏های ریاست‏طلبی را در هم شکنند.
امام صادق علیه‏السلام فرموده است: بر حذرتان می‏دارم از این ریاست طلبان، قسم به خدا هیچ کفشی پشت سر آنان به زمین نهاده نشده مگر که صاحب آن کفش و آن رئیس به هلاکت رسیده‏اند. (کلینی، بی‏تا، 201)
مرحوم نراقی در جامع السعادات آورده است:
از جمله فساد حب مقام، این است که اگر بر قلب کسی غلبه کند، همتش اندک خواهد شد، در مراعات حاجت مردم خود را به آنان دوست نموده و به خاطر آنها ظاهرسازی خواهد کرد و به کلماتی پناه خواهد برد که در نزد آنها محبوب جلوه کند و این است بذر نفاق و اصل فساد. (نراقی، 1383 ، 351)
حب ریاست و دنیاخواهی مدیران، نفاق را در دلشان می‏پروراند و آنها را از مردم جدا می‏نماید و برای باقی ماندن در پست‏های مدیریتی، به دروغ، اظهار تقوی، علم، دانایی، زهد، فهم دینی، فهم سیاست و درد دین و خلق خدا را داشتن می‏کند، در حالی که در او خبری از این گونه امور نیست و این، بدترین صفت یک انسان در پیشگاه پروردگار است. این نوع اخلاقی، تدلیس شیطان و خدعه و نیرنگی فریب‏کارانه است که خود، بزرگ‏ترین مانع بر سر راه انجام وظایف و مسؤولیت‏هاست. چنین فردی از دردها و آلام مردم اطلاعی نخواهد داشت و خدا می‏داند که به بدترین چهره در روز قیامت محشور خواهد گردید.
2 ) درک ننمودن فضیلت معنوی خدمت
خدمت به انسان‏ها، خصوصاً انسان‏هایی که در راه ایمانی الهی، سرمایه گذاری نموده و حاضرند در راه حاکمیت اندیشه‏ی الهی از جان خود مایه بگذارند، از اهم فرایض و واجب‏های الهی است. درک نکردن این عظمت و فضیلت و اهتمام نداشتن به امور مردم، که ممکن است بر اثر فقدان عقیده‏ای استوار و محکم باشد، مانعی ستیهنده، کشنده و برباددهنده است و نمی‏گذارد که انسان در طریق خدمت بایسته حرکت کند و در این صورت است که در راه انجام وظایف و مسؤولیت‏هایش به شدت کندی، کوتاهی و اهمال خواهد ورزید.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: هر مؤمنی که از مؤمنی محتاج، چیزی را دریغ دارد، در حالی که بر آن قادر است، چه از خودش یا از دیگری، خداوند او را در قیامت برپا خواهد داشت، در حالی که صورتش سیاه، چشم‏هایش کبود، و دست‏هایش به گردنش بسته شده، سپس گفته می‏شود: این، خائنی است که به خدا و رسولش خیانت نموده، سپس امر می‏شود که او را به جهنم ببرند. (کلینی، بی‏تا، 208)
در بعضی روایات، چنین فردی قطع کننده‏ی ریشه‏ی ولایت الهی معرفی شده است.
3 ) چشم پوشی از خطاها
از دیگر موانع خدمت، چشم پوشی از خطای خطاکاران و سازش با آنهاست، که البته ممکن است این مسأله به دلیل نسبتی تباری یا خویشاوندی و یا حزبی و جناحی میان خطاکار و مدیر مجموعه باشد، در صورتی که کوچک‏ترین احتمال خطا در حق دیگران، بزرگ‏ترین عواقب را در پی خواهد داشت، این مسأله در قلمروهای حکومتی، کاملاً امری ممکن است. در وزارت‏خانه‏های مختلف، اعم از اقتصادی و دارایی، تجارت، کشور و استانداری‏ها و در روابط داخله و خارجه رخ داده و می‏دهد. که‏ای بسا با خطاکارانی کنار بیایند، هر چند خطایشان بزرگ باشد و چه بسا خطاهایی جزیی را علم نموده و فرد خطاکار را که میدان و مجالی برای عفو او وجود دارد، از زندگی انداخته و با عرض و حیثیت او بازی نمایند. این نوع رویکرد از جمله مهلکات عظیمه است که خوب و بد را نابود می‏کند. از طرف دیگر، به دلیل اینکه عمدتاً مردم به سیره‏ی حاکمانشان بیشتر می‏نگرند تا اخلاقیات پدر و مادرشان، این مرض اخلاقی، به سرعت، به درون جامعه سرایت خواهد نمود و آحاد جامعه را نابود خواهد کرد و بالمآل دین و دنیای مردم را به تباهی خواهد کشید، کشنده و ویران گر است تا چه رسد به اینکه به خواست‏های طبیعی و بایسته مردم پاسخ داده نشود، که این مسأله از مهم‏ترین عوامل یأس و دل مردگی در میان افراد جامعه خواهد بود.
مرحوم نراقی در این زمینه، تحت عنوان تهاون و مداهنه در امر به معروف و نهی از منکر، عبارتی متین را آورده که به آن اشاره می‏کنیم.
سستی در کار بررسی و سازش، از مهلکاتی است که فساد و ضررش به عالم است و به توده‏ی مردم سرایت خواهد نمود، چگونه؟ اگر بساط امر به معروف و نهی از منکر جمع شود، دیانت خوار می‏گردد و نابود می‏شود و نبوت تعطیل می‏گردد و سستی عمومیت می‏یابد، و گمراهی فراگیر می‏شود و جهالت و نادانی شایع می‏شود، و احکام دین ضایع می‏گردد و آثار شریعت خداوند کهنه خواهد شد و بندگان هلاک خواهند شد و بلاد نابودی خواهند یافت و به خراج خواهند رفت. (نراقی، 1383 ، 233)
ایشان، وضعیت مقابل چنین اخلاق زشتی را توضیح داده، یعنی در صورتی که در این وادی سستی و سازش نباشد، همه‏ی امور به سامان خواهد رسید.
به همین جهت می‏بینی که در هر دوره‏ای که این سنت احیا شد، (امر به معروف و نهی از منکر خطاکاران و تنبیه آنها) بدون اینکه ازملامت کسی ترسیده شود، توسط علمای متکفل آن و از ناحیه‏ی نیک بختان آمرین به معروف و سعی کنندگان در اجرا و امضای آنها، مردم به انواع اطاعت‏ها و خیرها روی آورده‏اند و برکت‏های آسمان و زمین به روی آنها گسترده گردیده است. (نراقی، 1383 ، 233)
4 ) فقدان انصاف و عدالت
انصاف، در واقع رعایت جانب حق است و انصاف با مردم، رعایت جانب حق درباره‏ی مردم است. به این معنا که فرد مسؤول و مدیر و حاکم بر جامعه که با جان فشانی‏های مردم و از خود گذشتگی‏های آنها بر سر کار آمده، از یادش نرود، تعهد خدمتی که به آنان داده را عملی نماید و در راه برآوردن توقعات به حق آنان کوشا باشد. اگر چنین انصافی را دارا باشد، قطعاً، پاسخ خواسته‏ها و توقعات آنان را خواهد داد. برعکس، فقدان چنین انصافی، فرد را به سمت و سویی خواهد برد که همه‏ی آن مسائل از یاد خواهد رفت و آنچه که در خاطرش نگنجد، مردم خواهد بود.
«قال رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سید الاعمال انصاف الناس من نفسک» (کلینی، بی‏تا)
پیامبر اکرم، که درود خدا بر او و خاندانش باد، می‏فرماید: برترین اعمال، انصاف نفسانی داشتن درباره‏ی مردم است.
«قال امیرالمؤمنین علیه‏السلام الا انه من ینصف من نفسه لم یزده اللّه‏ الا عزاً» (کلینی، بی‏تا)
امیرمؤمنان علیه‏السلام می‏فرماید: آگاه باشید کسی که انصاف نفسانی دارا باشد، خداوند بر عزتش می‏افزاید.
همین وضعیت و بلکه شدیدتر در مسأله‏ی عدالت مطرح می‏باشد، یعنی آثاری که عدالت نفسانی به بار می‏آورد، به گونه‏ای است که مسأله‏ی پاسخ دهی و پاسخ گویی را نهادینه خواهد نمود.
عدالت، شأنی ذاتی و نفسانی دارد و شأنی غیری و اجتماعی، و حقیقت عدالت اجتماعی، بازگشت به همان شأن ذاتی دارد، یعنی فردی که در درون جان خودش، عنصر عدالت را تحقق بخشیده باشد و قوای درونی و افکارش، ملکه و هیأتی نفسانی و ساخته شده را یافته باشد، خواهد توانست در عرصه‏ی اجتماع عدالت را نهادینه سازد.
ذات نایافته از هستی بخش     کی تواند که شود هستی بخش
بنابر این، ابتدائاً هیأتی نفسانی در فرد حاصل می‏شود و سبب می‏گردد که در خارج و در حوزه‏ی ملک‏داری و حکومت و حکم‏رانی و سیاست، عملاً عدالت را اجرا نماید.
مرحوم نراقی در جامع السعادات می‏فرماید:
حقیقت عدالت، مجرد تابع بودن جنبه‏های عملی به قوه‏ی عاقله است و مانند مدیریت و برتری و سیاست نیک از لوازم آن است. (نراقی، 1383 ، 54)فقدان این ملکه‏ی درونی، خودساختگی درونی و عدم تربیت فرد، طبق این شأن والای معنوی، باعث می‏گردد که در حوزه‏ی حکم‏رانی، سیاست و ملک‏داری نتواند خواسته‏ی عدالت خواهانه‏ی مردم را جامه‏ی تحقق بپوشاند و به ندای عدالت خواهی محکومان و جامعه‏ای که بر او حکم رانی می‏کند، داشته باشد.
از همین مسأله درمی‏یابیم که فرد، قبل از ورود به حوزه‏ی حکم رانی و قبول عنوان و پست و ریاست و مقام، باید از نظر نفسانی ساخته شده باشد.
هر فردی که قوای درونیش به تعادل نرسیده باشد، قادر بر اجرای احکام عدالت در بین شریکانش و رشد و منزل نخواهد بود، زیرا آن که از اصلاح نفس خودش عاجز باشد، چگونه خواهد توانست امور دیگران را اصلاح نماید؟ پس هر که قوا و صفاتش تعادل یافته باشد و از افراط و تفریط دوری گزیده باشد و در جاده‏ی حق مستقر شده باشد، مستعد خواهد بود که این طریقه بین فرزندان نوع خودش را طی نماید، و او جانشین خدا در زمین خدا است. و هرگاه به حکومت برسد در میان مردم، و رهبری آنها برعهده او قرار گیرد، بلاد نورانیت می‏یابند و امور بندگان اصلاح خواهد شد و کشت زراعت‏ها و نسل افزایش خواهد یافت و برکت دهی آسمان و زمین ادامه خواهد داشت.
... در آثار و کتب آمده است که سلطان اگر عادل باشد، شریک طاعات صادره از مردم است و اگر جائر و ستم گر باشد در گناهانشان شریک خواهد بود. (نراقی، 1383 ، 85 و 86)
نتیجه این که، یکی از موانع سترگ در راه خدمت و پاسخ گویی به جامعه، فقدان عدالت نفسانی و عدم تربیت صحیح مدیران جامعه است. البته موانع دیگری هم نظیر جدایی از مردم، موقعیت ناشناسی، خود را معیار حق دانستن، منت نهادن بر مردم، خودپسندی، جناح زدگی، تبارگرایی و خویشاوند سالاری و رازداشتن با بیگانگان، موانعی جدی در سر راه پاسخ گویی‏اند.
منابع و مآخذ
- آمدی، عبدالواحد (بی‏تا)، شرح غررالحکم، بی‏نا.
- احمد، اکبر (1381)، پست مدرنیسم و اسلام، ترجمه‏ی سید محمد آوینی، نامه‏ی فرهنگ، ش 17 .
- حر عاملی، محمد بن الحسن (1398)، وسایل الشیعه، تهران، مطبعة الاسلامیة.
- شهیدی، سید جعفر (1374)، نهج البلاغه، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
- صالح، صبحی (1395 ه)، نهج البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیة.
- فرامرز قراملکی، احد (1382)، اخلاق حرفه‏ای، تهران، نقش سبحان.
- فیض الاسلام، (1392 ه. ق)، نهج البلاغه، بی‏نا.
- کلینی، محمد بن یعقوب (بی‏تا)، اصول کافی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.
- مولوی، (بی‏تا)، مثنوی معنوی، بی‏نا، نشر طلوع.
- نراقی، محمد مهدی (1383)، جامع السعادات، نجف، مطبعة النجف.
پی‏نوشت
______________________________
1 ) Utilitarianism

تبلیغات