کالبدشکافی نظری و کاربردی رویکردهای پاسخ گویی در نظام ولایی (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«پاسخگویی»، در تفسیری متعادل و غیرموسع و غیرمضیق، نشان دادن - در حد کمینه - و یا اثبات - در حد بیشینه - موفقیت فرد در برقراری توازن میان حقوق و مزیتهای فردی و اجتماعی با مسؤولیتها و تعهدهای اوست. بر این مبنا، بحث دربارهی «پاسخگویی»، از سطح بازی با معانی عامیانه و واژگانپردازیهای مترادف میگذرد و به لایهها و اعماق بایستهاش میرسد و تلاشهای معمول جهت «ارائهی توجیه»، «طرح موانع تحقق»، «مقصرجویی»، «وعدهپردازی»، «بسط گستردهی علل و عوامل مؤثر»، «تشبث به ضعفهای طبیعی، نظیر ضعف امکانات و غیره» و موارد متعدد و فراوان دیگری که معمولاً از نگاه ناظران بیرونی مخفی نمیماند، از شمول دایرهی «مفهوم پاسخگویی» خارج میشوند و در دایره «پاسخ نمایی» جای میگیرند!!
در واحد زیست مدنی انسانهای یک جامعه، پاسخگویی در گستردهترین سطح ممکن، یکایک افراد جامعه را دربرمیگیرد و مسؤولیتی همگانی و فراگیر را برای تمامی افراد و آحاد جامعه رقم میزند. منطقی است که هر فرد فعال در زیست مدنی جامعه، پاسخگوی اعمال، رفتار، انتخابها و حتی گزینش اولویتهای خود در برابر حقوق آزادی عمل و انتخاب و بهره مندی از امکانات عمومی و شخصی خود باشد. در این سطح گسترده، آن چنان که آموزهی قدسی «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» بر آن تأکید میورزد، پاسخگویی به وظیفهای دائمی، همگانی، ذوابعاد، در تمام عرصهها و جهتها تبدیل میشود و هیچ فرد عاقل، بالغ و مختاری، از پاسخگویی نسبت به اعمال و رفتار خود مصون انگاشته نمیشود.
در چارچوب بینش و باورهای اسلامی، پاسخگویی همانا بیان عرفی «انجام تکلیف» است. از این منظر، اصولاً فقه اسلامی بر پایهی دو سویهی «وظیفه - پاسخ» یا «تکلیف - انجام» شکل گرفته و بر مبنای چارچوب پاسخگویی ویژهی خود، نظاممند شده است. مؤمنان، از آن رو به تکالیف تقربی و تعاملی خود عمل میکنند که در نظام تکوین و تشریع الهی، باید پاسخگوی تمامی لحظات عمر کوتاه و حیات گذرای خود در بارگاه قدس الهی باشند و بتوانند کارنامهی موفقی از اعمال و انتخاب اولویتهای خود در برابر نعمتهای الهی ارزانی شده به آنها باشند. گامی فراتر، ما را به تنیده شدن مفهوم پاسخگویی با کل نظام تکوین امکان میرساند و دلالت ایجابی و سلبی آیهی شریفهی «لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ» (انبیاء، 23) به این ظریفه رهنمون میکند که در نظام هستی، تنها خداوند است که دربارهی اراده و اعمال خود مورد سؤال قرار نمیگیرد و غیر از او - هم - هیچ کس، در عرصهی تکوین امکان، از نظام پاسخگویی مستثنی نیست.
بگذریم از این که عدم امکان پاسخ جویی از ذات باریتعالی، نه از آن روست که احتمالاً در پارهای از موارد اراده و انشای فعلی پروردگار نمیتواند به وجوه بایسته و متین پاسخگویی تبیین شود!!! بلکه اولاً به دلیل فقدان صلاحیت هر سؤال کنندهای از خداوند متعال؛ و ثانیاً به دلیل رتبهی نزدیک به صفر ممکنالوجود ذاتی در برابر واجبالوجود بینهایت محض الوجود؛ و ثالثاً به دلیل قصور فهم و ادراک مخلوق نسبت به اراده و انشای خالص متعال؛ و رابعاً و خامساً و... به دلایل متعدد دیگری است که بسط این گونه مباحث کلامی از حوصلهی نوشتار حاضر فراتر میرود، و الاّ بسیارند «فروض» و «الزامها» و «واجبها» و «ضمانتها» که خداوند بر خود قرار داده و به بندگان اعلام فرموده و به اشارت آورده که حتی خداوند نیز خود به پاسخگویی نزد خویش مبتهج است! هم از این روست که متکلمان شیعه بر پایهی برهان عقلی و آیات و روایات متعدد، به وجود لطف الهی بر بندگان اعتقاد دارند و به استناد قاعدهی لطف، جبران قصورهای جبری بندگان در دوری از انجام تکالیف واقعیشان را بر خداوند واجب میدانند.
این مطلع فراخ و بسیار گسترده، البته نوید میدهد که در ورای هیاهوی دنیای سطحی نگر، کوته بین و بیریشهی مدرن دربارهی الگوها و نظامهای پاسخگویی، در بینش و نگرش اسلامی، منطق پاسخگویی در اعماق تکوین و تشریع جای دارد، و لذا دانشمندان و متفکران مسلمان نباید از این موضوع بسیار عظیم و گسترده، به سادگی و به سان موضوعی سیاسی و پیش پا افتاده بگذرند. اقتضای «نظام پاسخگویی اسلامی» چنان است که حتی تألیف دهها جلد کتاب نو پدید نیز، وافی به عمق مسأله در اندیشه اسلامی نیست! بنابر این، در نوشتار حاضر تنها یک بعد از ابعاد گستردهی پاسخگویی، در نگرش اسلامی، را برمیگزینم و ادامهی بحث و بررسی و کالبد شکافی را به آن اختصاص میدهم؛ پاسخگویی مدیریت سیاسی - اجتماعی در نظام ولایی جمهوری اسلامی ایران.
کالبد شکافی پاسخگویی در نظام ولایی
فارغ از سطح گستردهی پاسخگویی در نظام مسؤولیت مدنی همگانی، امروزه با گذار از دوران حاکمیتهای بسته و استبدادی پیشین، پاسخگویی نظامهای مدیریت سیاسی - اجتماعی به مردم جامعه، خود، به خواسته و هنجار غالب تبدیل شده و رشد سیاسی و اجتماعی انسانها، در اکثر جوامع بشری، بقای مدیران و حتی نظام مدیریت سیاسی - اجتماعی جوامع را به سان تابعی از موفقیت مدیریتهای مزبور در ارائهی پاسخهای در خور دربارهی عملکرد خود درآورده است. از این رو، هر نظام سیاسیای که نتواند از اولویت داشتن مبانی، مسیرها، روشها و فرایندهای انتخابیاش پاسخ مدلل، موفق و مسؤولیتپذیر ارائه کند، آماج حملات فراوان مردمی در داخل و جهانی در عرصهی بینالمللی قرار خواهد گرفت و راه پویی در مسیر پیشبینی شدهاش بسیار سخت و دشوار خواهد شد.
هم از این منظر، و هم به لحاظ اینکه حتی در غیاب مقتضیات سیاسی جوامع و جهان امروز، پاسخگویی در نظام اسلامی از جایگاهی بنیادین و ویژه برخوردار است، با گذار از دو دهه و نیم عمر پربرکت شجرهی طیبهی نظام ولایی جمهوری اسلامی، وقت آن رسیده بود که موضوع پاسخگویی نظام مدیریتی، به ویژه مدیران ارشد، در چارچوب عملکرد کلی و جزئیشان، جدی گرفته شود و به جایگاه محوری و نبض تپندهی عملکرد سالم نظام ارتقا یابد. در نتیجه، آیتاللّه خامنهای، رهبر معظم انقلاب، دقیقاً در موقعیتی حساس و بجا، موضوع بنیادین «پاسخگویی» را، در آغازین روزهای سال 1383 ، در جایگاه محوری نظام جمهوری اسلامی قرار داد و تمام اجزای نظام جمهوری اسلامی ایران را به فهم و رعایت و اقدام در جهت آن فراخواند.
اما پیش از ورود به عرصهی مستقیم پاسخگویی نظام مدیریتی و مدیران ارشد جمهوری اسلامی ایران به عملکرد خود، اشارت به دو دسته رویکردهای پاسخگویی بجاست؛ رویکردهای نظری پاسخگویی و رویکردهای کاربردی و عملیاتی پاسخگویی. در رویکردهای دستهی اول، در حقیقت جستارهای بنیادین و پایهی پاسخگویی مورد توجه و نظر است و چگونگی ابتنای پاسخگویی بر مؤلفههای پایهی اندیشهای و نظری نشان داده میشود؛ به خلاف رویکردهای دستهی دوم که، عموماً، معطوف به معرفی مؤلفههای عملیاتی و کاربردیاند و بار معرفی روشها، ابزارها، امکانات و چگونگی به کارگیری آنها را بر دوش میکشند. این دو دسته رویکرد، در واقع، گویای دو فضای کاملاً متفاوت در عرصهی پاسخگوییاند و هرگونه بحث و بررسی دربارهی موضوع پاسخگویی، بدون توجه به تمایزات جدی این دو عرصه، به سرانجام بایسته نمیرسد و ابعاد مختلف و گونه گون پاسخگویی را گرهگشایی نمیکند؛ گو اینکه عدم توجه به تمایزات دو دسته رویکردهای نظری و کاربردی پاسخگویی، به خلط دراز دامنه درباره مفهوم و مصداق پاسخگویی میانجامد و موجب بروز سردرگمی میان مؤلفههای نظری و کاربردی میشود.
رویکردهای نظری پاسخگویی
هر نظام سیاسی یا هر مدیری، قبل از قرار گرفتن در معرض پاسخگویی، نیازمند برگزیدن یک یا چند «معیار پایه و بنیادین»، برای استناد پاسخهای خود به آنهاست. بدون وجود معیار پایه، اصولاً، پاسخگویی واقعی امکان ندارد و به وادی تشبث به هر چیز ممکن، اعتذارهای ناموجه، مقصریابی و توجیههای گوناگون میافتد. معیارهای پایه از کجا برگرفته میشوند و منشأ آنها کجاست؟ خاستگاه و منشأ معیارهای پایه، «رویکرد» کلیای است که پاسخگو در درون چارچوب و مقتضیات آن حرکت میکند و، در حقیقت، مهمترین ارکان و لوازم رویکرد مورد نظر، معیارهای پایه و بنیادین پاسخگویی فرد یا نظام پاسخگو را شکل میدهند. اگرچه میتوان، در دنیای رنگارنگ اندیشهها و رویکردهای اجتماعی متنوع و فراوان، دهها رویکرد را مورد توجه قرار داد و معیارهای پایهی برگرفته از هر یک را برشمرد. اما، در کلیترین سطح ممکن، میتوان عموم رویکردها را در شمول مجموع شش رویکرد قرار داد: رویکرد آرمان گرا، رویکرد راهبرد گرا، رویکرد قانون محور، رویکرد برنامه محور، رویکرد عملگرا، رویکرد عوام گرا.
1 ) رویکرد آرمان گرا
در نظام سیاسی - مدیریتی ایدئولوژیک و عقیدتی جمهوری اسلامی ایران، «آرمانها» از رتبه و جایگاه ویژهای برخوردارند و، همواره، نقش بنیادین تولید فرهنگ و منبع اصلی تغذیهی انرژی حرکت سیاسی - اجتماعی را برعهده دارند. طبیعی است که در چنین جامعهای، جهتگیری اصلی تمامی سیاستگذاریها و برنامههای نظام سیاسی و مدیران ارشد کشور، به سمت نزدیک شدن به آرمانها باشد و، همواره، تمسک به آرمانها، مهمترین وجه پاسخگویی نظام حاکمیت و مدیران ارشد آن باشد.
در جامعهی امروزین ما، این مقدار از توجه و تمسک به آرمانها، در نظام پاسخگویی، طبیعی است و نمیتواند، و نباید، مورد خدشه قرار گیرد. مشکل از آنجا آغاز میشود که تمسک به آرمانها به صورت بهانه جویی سطوح مختلف نظام مدیریتی درآید و جای خالی بسیاری از پاسخهای ناگفته مدیران را پرکند! در حالی که، اصولاً، در نظام حاکمیت ولایی جمهوری اسلامی ایران، جمعبندی معدل ظرفیت بالفعل نظام مدیریتی، و قراردادن این معدل در مسیر کلی آرمانهای امام خمینی قدسسره ، صرفاً، وظیفه و در گسترهی هدایت و مدیریت رهبری نظام است و پایینتر از این افق، نظام مدیریتی توزیع شدهای وجود دارد که هر کس باید وظیفه و کار خود را به خوبی بشناسد و به آن عمل کند و کارنامهی موفق خویش را ارائه نماید. در حقیقت، در نظام مدیریتی جمهوری اسلامی، از رؤسای قوای سه گانه به پایین، حرکت بخشهای کلی و جزئی مدیریتی در مسیر آرمانها، همان انجام ریز وظایف قانونی پیش بینی شده برای آنهاست و توجه و تمسک به آرمانها، اگرچه، همواره و در همهی سطوح، ضروری است، اما نباید به پرکنندهی جای خالی انجام وظایف و مسؤولیتها و تعهدات مدیران ارشد و میانی تبدیل شود.
رویکرد آرمان گرا، سطح ویژهی پاسخگویی رهبری نظام به مردم و مجلس خبرگان دربارهی عملکرد خود است و در سطوح پایینتر نظام حاکمیت ولایی، توجه و سوگیری کلی به سمت آرمانها، در مسیر انجام وظایف و تعهدات، کفایت میکند و نیازی به این رویکرد در مقام پاسخگویی مدیران ارشد و میانی نیست. در حقیقت، التزام به آموزهی بنیادین «امامت و رهبری جامعه» در
اندیشهی کلامی شیعه و نیز اصول مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی، در باب جایگاه رهبری، که مسؤولیت هدایت جامعه به سمت آرمانها و ارزشهای اسلامی را بر دوش رهبر میگذارد، اقتضا میکند که سنخ پاسخگویی رهبری از مقولهی ارزیابیهای «سنجش مقدار حرکت از واقعیتها به سمت آرمانها» باشد. لذا نوع پاسخگویی رهبری چنان است که باید نشان دهندهی میزان پیش روی جامعه به سوی آرمانها باشد و بدیهی است که بخش مهمی از این امر نیز به نوبهی خود، مرهون معدل کارنامهی عملکرد و دستاوردهای نظام مدیریتی و حکومت تحت هدایت رهبری است، اما، به هر حال، کارنامهی رهبری، به تمامه، متوقف بر معدل عملکرد نظام مدیریتی نیست، چرا که رهبری در میدان فراخ هدایت عام اجتماعی، جایگاه و شمولی را دارد که فراتر از نظام مدیریتی، ایفای نقش میکند و به هدایت جامعه و آحاد مردم به سمت آرمانها میپردازد.
در نظام پاسخگویی حاکمیت ولایی، اصولاً بجاست که رویکرد آرمان گرایانه را تنها به جایگاه رهبری اختصاص دهیم و تمسک به این رویکرد، به سان ابزاری برای پرکردن خلأها و ضعفهای مدیریتی مدیران ارشد و میانی را برنتابیم. متأسفانه در دو دهه و نیم عمر پربرکت نظام جمهوری اسلامی، خلط غلیظی از آرمانهای عام نظام و مسؤولیتها و تعهدات مستقیم مدیران صورت گرفته است که اینک در سال پاسخگویی، نیازمند غبارزدایی است. آرمانها همواره والا و ارزشمندند، اما مدیران ارشد و میانی، حق ندارند کارنامهی پاسخگویی عملکرد خود را به جای بیان یکایک اقدامات بایستهشان، از تمسک به آرمانها پرکنند.
2 ) رویکرد راهبرد گرا
«راهبردها»، اهداف و سیاستهای میان مدت و کوتاه مدتیاند که مسیر کلی حرکت و رشد عملیاتی جامعه را سامان میدهند. رویکرد پاسخگویی راهبردگرا، ملاک و معیار اصلی پاسخگویی را بر مدار ارزیابی میزان تحقق راهبردهای نظام حکومتی، یا بخشهای تحت مدیریت مدیران ارشد، قرار میدهد. بر این مبنا، نظام یا مدیر پاسخگو، زمانی میتواند کارنامهی عملکرد خود را موفق نشان دهد که جامعه به نقاط راهبردی پیشبینی شده برسد و تحصیل نقاط راهبردی مورد نظر، دستاورد مستقیم و عینی نظام یا مدیریت ارشد تلقی شود.
در شاکلهی مدیریتی نظام جمهوری اسلامی، رویکرد راهبردگرا به سطح مدیریت قوای سه گانه و مصلحت سنج نظام اختصاص مییابد و در این سطح، کارنامهی قوای تفکیک شدهی نظام را در میزان رسیدن به نقاط راهبردی نشان میدهد. اما در سطوح میانی و پایین مدیریتهای نظام، پاسخگویی برپایهی راهبردگرایی همواره در معرض خطر توجیه ناکارامدی مدیران قرار دارد و میتواند به بهانهای مستمر برای پنهان نگاه داشتن ناکارامدیها تبدیل شود. به ویژه پاسخگویی راهبردی با مخاطرهی خلط ارائهی پاسخهای کمّی در برابر سؤالات کیفی مواجه است؛ نظیر این که در زمینهی رشد ابعاد آموزش عالی کشور، افزایش تعداد دانشجویان، به منزلهی مهمترین شاخص رشد کیفی آموزش عالی معرفی و گزارش شود. حتی در سطح بررسی کارنامهی سه قوه، رخداد این خلط در موارد فراوانی محتمل است و به کرات دیده شده که مدیران ارشد قوای سه گانه، به جای ارائهی پاسخهای معطوف به نشان دادن تحقق راهبردهای کیفی، نظیر ارتقای بینش و دانش عمومی، رشد فناوری، رشد امنیت مدنی، فراگیر شدن برخورداری از حقوق عمومی و خصوصی، گزارشهای کمّی از عملکرد بخشهای دیوان سالاری را جای گزین میکنند.
رویکرد پاسخگویی راهبردگرا، اولاً باید نقاط راهبردی هدفگذاری شده در مسیر حرکت هر بخش از نظام مدیریتی را، به روشنی، تبیین کند و نشان دهد و به ویژه خاستگاه، جایگاه و سطح استناد به راهبردهای برخاسته از آموزههای اسلامی را معلوم کند؛ و ثانیاً ابعاد کمی و کیفی این نقاط را از یکدیگر متمایز نماید؛ و ثالثاً، در مقام پاسخگویی، رسیدن به نقاط کمی و کیفی راهبردی را به طور ملموس نشان دهد و از ارائهی پاسخهای مبهم و مجمل خودداری کند. این رویکرد، متناسب با سطح کلی خود، صرفاً، پاسخگویی عملکرد کلیترین سطوح مدیریتی نظام است و در سطح مدیریت میانی و خُرد نظام قابل استفاده نیست و به وادی توجیه و بهانه جویی میافتد. نمیتوان پذیرفت که ضعفهای روشی، عملیاتی، شخصیتی و دیگر ضعفهای مدیران، با تمسک به راهبردهای کلی پیشرفت جامعه و اینکه تمامی آنچه این مدیران انجام میدهند، در نهایت، در راستای آن اهداف متعالی و کلی است، توجیه شود.
3 ) رویکرد قانون محور
امروزه یکی از عامترین و فراگیرترین رویکردهای پاسخگویی، در بسیاری از جوامع، رویکرد قانون محور است. بر پایهی این رویکرد، قوانین مصوب و آییننامهها و دستورالعملهای فراگیر قانونی، ملاک و معیار اصلی پاسخگویی قرار میگیرند و مقیاس پاسخگویی، نشان دادن یا اثبات عملکرد هر بخش از نظام حاکمیت بر وفق قانون است. این رویکرد، به رغم آن که محاسن و مزایای متعددی نظیر شفاف بودن، قابل اندازهگیری عینی و ملموس بودن، انعطاف از مقیاس کلی تا مقیاس جزیی داشتن را دربردارد، با ضعفها و دشواریهای غامضی نیز روبرو است. قانون را میشود توجیه کرد؛ میتوان از آن تفسیرهای جانب دارانهی مضیق یا موسع ارائه کرد؛ میتوان به نوعی قانون را دور زد؛ میتوان شمار فراوانی از خواستههای غیرقانونی را در لباس قانون محقق ساخت؛ همهی این موارد، پوستهای ظاهری از قانون ایجاد میکند که به سان لایهای محافظ، دفاع قانونی پاسخگوی قانون محور از عملکرد خود را موجه نشان میدهد، در حالی که در زیر پوست این ظاهر قانونی، لایههایی ضخیم از کور شدن مسیرهای صحیح و قانونی و نتیجه بخش دفن شده باشد و موفقیتهای مورد ادعا، نماد ضعیف و وارونهای از موفقیت واقعی عملکردها باشد.
با این همه، اگر در نظام جمهوری اسلامی رویکرد قانون محور، به گونهای دقیق و فراگیر، مورد توجه قرار گیرد و مفرهای سوء تفسیر و سوء استفاده از قانون بسته شود، این رویکرد میتواند ملاک و معیار خوبی برای پاسخگویی باشد. قوانین مصوب، در دو دهه و نیم عمر نظام حاکمیت ولایی، بسیاری از قلمروها و محدودههای وظایف و اختیارات قوای حاکمیت و مدیران ارشد، میانی و جزء را تعیین کرده و نظام قانون گذاری کشور، در حد مقدور، آنها را شفاف نموده است. افزون بر این، فرهنگ و آداب و رسوب اسلامی - ایرانی، به صورت مجموعهای از قوانین شفاهی و غیرمکتوب در نظام مدیریتی کشور جای دارد و ایفای نقش میکند. در این بخش نیز ما با ارزشهای فراوانی روبرو هستیم که به مثابه روح قانون، در درون قوانین جاری و ساریاند و رویکرد پاسخگویی قانون محور، بدون توجه به آنها، به سرانجام نمیرسد. جا دارد اشاره کنیم که تأکیدات فراوان امام خمینی قدسسره و رهبر انقلاب بر لزوم قانون گرایی، در نظام حاکمیت ولایی، تنها در صورتی به تفسیری بایسته و بسنده میانجامد که قانون محوری، نه تنها با عنایت به ظاهر قانون، در قالب پوسته و شکل رفتار عمومی و مدیریتی، بلکه با نفوذ به اعماق روح و ژرفای قانون، مورد توجه قرار گیرد. اگر روح قانون فراموش شود، پاسخگوی قانون محور خواهد توانست عملکرد خود را بر قوانین تطبیق دهد؛ بدون اینکه مقدار نتیجه و ثمرهی اجرا یا تشبث به قانون معلوم گردد و یا اینکه به واقع، هیچ نتیجهی در خوری از اجرای قانون به دست نیامده باشد.
4 ) رویکرد برنامه محور
عامترین و فراگیرترین رویکرد پاسخگویی، رویکرد برنامه محور است. بر پایهی این رویکرد، از آنجا که طبق معمول برنامههای کلان سالیانه یا چند ساله، به دست مدیر هر بخش از اجزای حاکمیت یک برنامه عملیاتی مدون و مشخص و اندازه دار داده میشود، پس از گذشت دورهی زمانی مورد نظر، میتوان با استناد به برنامهها، پاسخ عملکرد مدیران را سنجید و مقدار تحقق برنامهها را مقیاس گذاشت و اندازهگیری کرد.
اما پیچیدگیها و دشواریهای رویکرد برنامه محور نیز کم نیستند! متأسفانه به دلیل نهادینه نشدن الگوهای برنامه ریزی متناسب با نیازهای متنوع جامعهی ما، شعارزدگی بسیاری از برنامهها، خلط اهداف و سیاستهای برنامهها با فرایندهای اجرایی آنها، در کنار مشکلاتی نظیر عدم تمایز کافی میان ماهیت و محتوای برنامهها با بخش عملیاتی و کاربردی آنها، استناد به رویکرد پاسخگویی برنامه محور را با محذورهای متعدد مواجه میکند. اما چارهای بهتر نمیتوان اندیشید؛ این رویکرد بهترین و کارامدترین رویکرد عام و فراگیر پاسخگویی است و عملکرد تمام ارکان و اجزای نظام حاکمیت ولایی را میتوان با مقیاس آن سنجید.
مروری بر برنامههای اول تا سوم توسعه، که در کشور ما به اجرا درآمد، نشان میدهد که حتی با لحاظ ضعفهای بنیادین این برنامهها در پردازش اهداف و سیاستها و ترسیم دقیق فرایندهای عملیاتی، باز هم این برنامهها میتوانند بهترین ملاک داوری دربارهی عملکرد کلی و بخشهای مدیریتی نظام قرار گیرند و از میزان انطباق عملکردها با برنامهها، مقدار دستاورد به دست آمده برای جامعه را اندازهگیری کرد.
5 ) رویکرد عمل گرا
رویکرد پاسخگویی عمل گرا، رویکردی برخاسته از اصالت عمل گرایی اجتماعی است. عمل گرایان معمولاً ریز مسائل پیش رو و مورد نظر را از یکدیگر جدا میکنند و با عطف نظر به اقتضائات عملیاتی و در درون مسیر اقدام، به حل مسائل و ارائهی پاسخ به آنها میپردازند. این رویکرد که، معمولاً، با غوغا سالاری تبلیغاتی همراه است و خاستگاه اصلیاش در میان عمل گرایان غربی و به ویژه آمریکایی است، همواره از انباشت از هم گسیختهی مسائل استقبال میکند و پاسخگویی خود را بر محور درشت نمایی عملکردهای موفق محدود و فراموش سازی عملکردهای ناموفق فراوان قرار میدهد.
از آنجا که اصولاً نظام حاکمیت ولایی، نظامی آرمان گرا و هدف گراست، و این خصیصهی بنیادین موجب ناسازگاری آن با روح عمل گرایی میشود، رویکرد پاسخگویی عمل گرا از گزینههای موجه و قابل استناد در این نظام مدیریتی خارج میشود و پرهیز از آن، به عنوان اصلی لایتخلف، اجتنابناپذیر میشود. رویکرد عمل گرایانه، در درون مایه و ذات خود فاقد هرگونه معیار پایدار برای ارزیابی و پاسخگویی است و نقطهی محوری مقیاس و معیار ارزیابی را، به میزان موفقیت ظاهری در عرصهی عملیاتی منتقل میکند.
در دو دهه و نیم عمر پربرکت نظام جمهوری اسلامی، هرگز برنامهای تدوین و تصویب نشده که عمل گرایی روح حاکم بر آن باشد، زیرا نه تنها نظام ایدئولوژیک حاکمیت ولایی با اصالت عمل گرایی سازگار نیست، بلکه اصولاً مجاری قانون گذاری نظام، از تهیه کنندگان پیش نویس قوانین گرفته تا شورای فقهی - حقوقی تصویب کنندهی نهایی قوانین، معیارگرایند و علی القاعده عملگرایی را برنمیتابند.
6 ) رویکرد عوام گرا
از بدترین رویکردهای پاسخگویی رایج در میان جوامع مختلف و خصوصاً جوامع غربی، رویکرد عوام گرایانه است. بر پایهی این رویکرد، نظام مدیریتی و مدیران ارشد، همواره تلاش میکنند که پاسخگویی را با زبان و به شیوهای انجام دهند که موجب جلب رضایت افکار عمومی - حتی به صورت تبلیغاتی و هیجانی - شود و با این روش، عملکرد آنان در نظر عامهی مردم موفق و پردستاورد نمایانده شود. بدیهی است، به رغم استفادهی وسیع از این رویکرد پاسخگویی در نظامهای حکومتی فراوان، نظام حاکمیت ولایی نمیتواند از چنین رویکردی در مقام پاسخگویی بهره گیرد؛ چرا که این رویکرد ضد ارزشهای اخلاقی فراوانی نظیر ریاکاری، راست نمایی دروغهای بزرگ، فریب کاری، ظاهرسازی و وارونه نمایی را در خود پنهان کرده است و با موارد فراوانی از آموزههای مصرح اسلام ناسازگار است.
در منطق اسلام، اصالت با واقع نمایی و حق گرایی است و چنین منطقی اقتضا میکند که عملکرد پاسخگویان با مقیاسهای حقیقی و واقعی سنجیده شود و دستاوردها به مقدار واقعی تحصیل شده ارائه شوند و از اغواگری و غوغاسالاری عوامانه پرهیز گردد؛ دقیقاً برخلاف جوامعی که قرارداد اجتماعی و توافق عمومی محض، زیربنا و فلسفهی اجتماعی آنها را تشکیل میدهد و مدیران پاسخگو، به جز استناد به رأی اکثریت، دربارهی میزان موفقیت آنها، از شاخصهی دیگری تبعیت نمیکنند.
از زاویهی نگاه جامع گرایی، مبنای نظری پاسخگویی در نظام حاکمیت ولایی، مبنایی چند مرحلهای و مبتنی بر مراتب طولی است. مدیران پاسخگو، اولاً با مقیاس سنجش موفقیت در برنامهها، ثانیاً با ملاک ارزیابی و انطباق عملکردها با قوانین، ثالثاً با مقیاس ارزیابی میزان حرکت آنها در مسیر تحقق راهبردها، و در نهایت با ملاحظه جهتگیری به سوی آرمانها، قابل سنجش اند. در این رویکرد ترکیبی، هیچ یک از این مراتب و مقیاسهای پاسخگویی، جای دیگری را پر نمیکنند و نمیتوانند مقیاس ارزیابی مرتبه و مرحلهی دیگر باشند. در نتیجه، مبنای نظری رویکرد پاسخگویی مدیران در نظام ولایی، به مبنایی چندجانبه و تا حدی پیچیده تبدیل میشود و از بساطت و سادگی و سطحی گرایی فاصله میگیرد.
رویکردهای کاربردی پاسخگویی
افزون بر ابعاد نظری نهفته در رویکردهای پاسخگویی، بخش مهمی از گزارش عملکرد مدیران پاسخگو، معطوف به جنبههای عملیاتی و کاربردی پاسخگویی است و کارنامهی کارکردی پاسخگویان را مینمایاند. در این بخش، علاوه بر آن که همواره باید از خلط میان رویکردهای نظری و کاربردی پاسخگویی پرهیز کرد، تمایز دقیق میان رویکردهای متفاوت پاسخگویی را نیز باید شناخت و رویکرد برتر و ارجح را برگزید. به طور کلی، و در یک تقسیمبندی فشرده، رویکردهای کاربردی پاسخگویی در پنج رویکرد قابل دسته بندیاند: رویکرد نیرو و امکانات محور، رویکرد دیوان سالارانه، رویکرد فرایند محور، رویکرد نتیجه گرا، و رویکرد جامع گرا.
1 ) رویکرد نیرو و امکانات محور
یکی از رویکردهای کاربردی رایج در مقام پاسخگویی، انباشت گزارش عملکرد پاسخگو از مجموعه و روش به کارگیری نیروها و امکانات مورد نظر است. در این روش، معمولاً پاسخگویان در بیان عملکرد خود آن چنان به بیان شرح و تفصیل مجموعهی نیروها و امکانات میپردازند که گویی وجه اصلی اقدام به پاسخگویی، ارائهی گزارش کم و کیف و آمار و ارقام همین امور است؛ در حالی که به وضوح در ورای این گونه گزارشها، سؤالات متعدد دربارهی نتایج و دستاوردهای به کارگیری مجموعههای حجیم از نیروها و امکانات بر جای و بدون پاسخ میمانند. به ویژه در مجموعههای مدیریتی از هم گسیخته و ضعیف و ناکارامد، رویکرد نیرو و امکانات محور، مهمترین بخشها و ابعاد پاسخگویی را به خود اختصاص میدهند و مدیر پاسخگو میکوشد موفقیتهای خود را با بازنمود انباشت نیروها و امکانات پرکند.
اما این رویکرد، علاوه بر این که نمیتواند گویای موفقیت عملکردها و وصول به دستاوردها باشد، با رویکردهای نظری آرمان گرایی، راهبرد محوری و برنامه محوری نیز سازگار نیست؛ چرا که گزارش کار بست حجیم نیروها و امکانات، گویای هیچ گونه پیشرفتی در جهت آرمانها، راهبردها و برنامهها نیست و علیالاصول نمیتواند جای خالی آنها را پر کند.
2 ) رویکرد دیوان سالارانه
رویکرد کاربردی دیگر، که معمولاً مورد استناد مدیران پاسخگو قرار میگیرد، رویکرد دیوان سالارانه است. در این رویکرد، مدیران دیوان سالار، با تشریح عملکرد گردش کاری دیوان سالاری تحت مدیریت خود، تلاش میکنند موفقیتها و دستاوردهای خود را بازگو کنند و از این رهگذر پاسخگوی عملکرد خود باشند. از آنجا که معمولاً دیوان سالاریهای پایدار، بسیار حجیماند و از گردش کار گسترده و پیچیدهای برخوردارند، رویکرد دیوان سالارانه، به رغم حجم سنگین ارائهی گزارش عملکردها و موفقیتهای خود، در مقام ارائهی نتایج و دستاوردهای نهایی، فاقد حداقل گزارشهای متوقع است و بسیاری از گزارشهای گردش کاری آن، به اطاله و اتلاف وقت گزارش دهی و پاسخگویی میانجامد.
بدون تردید، نظام حاکمیت ولایی خواستار برآمدن نتایج آرمانی و راهبردی مورد نظر خود از درون دیوان سالاریهای تحت مدیریتش است و دیوان سالاری را به سان ابزاری برای رسیدن به اعماق و محتوای حاکمیت به کار میگیرد، لذا این نظام نمیتواند رویکرد پاسخگویی دیوان سالارانه را مقیاس کاربردی پاسخگویی خود قرار دهد، و به آن بسنده کند.
3 ) رویکرد فرایند محور
در رتبهای فراتر از رویکردهای امکانات محور و دیوان سالارانه، رویکرد پاسخگویی فرایند محور قرار میگیرد. در این رویکرد، مدیر پاسخگو با تشریح فرایندهای طی شده در مسیر حرکت مدیریتی خود، به گزارش عملکرد و موفقیتهای بخشهای تحت مدیریت خویش میپردازد و راههای طی شده و پشت سر گذاشته شده را بازگو میکند. این رویکرد اگرچه میتواند بخش مهمی از دستاوردها و موفقیتهای نظام مدیریتی را نشان دهد، اما کافی نیست و هنوز تا اثبات برآمدن نتایج راهبردی و آرمانی مورد نظر از درون فرایندها، راهی طولانی در پیش دارد.
در نظام حاکمیت ولایی که، اصولاً، به مقتضای قاعدهی «هدف وسیله را توجیه نمیکند»، هر فرایند کاربردی و عملیاتیای قابل بهرهگیری و استفاده نیست، رویکرد پاسخگویی مبتنی بر «فرایند گرایی هدایت شده» میتواند وجوهی از عملکرد نظام مدیریتی و مدیران را بنمایاند، اما این رویکرد تنها به مثابه مقدمهای برای انتقال به پاسخگویی دقیقتر از وجوه کاربردی و عملیاتی کارنامهی نظام و مدیران ارشد پذیرفتنی است و جای خالی رسیدن به نتایج و دستاوردهای نهایی را پرنمیکند.
4 ) رویکرد نتیجه گرا
یکی از بهترین الگوهای رویکرد کاربردی پاسخگویی، رویکرد نتیجه گراست. بر پایهی این رویکرد، پاسخگویی نظام مدیریتی و مدیران نباید در سطح گزارش عملکرد نیرو، امکانات، دیوان سالاری و فرایندها متوقف شود و ارائهی نتایج و دستاوردهای واضح و ملموس، همواره، باید نقطهی مرکزی و نهایی پاسخگویی تلقی گردد. لذا، در مقایسه با رویکردهای کاربردی پیشین، رویکرد نتیجه گرا از اهمیت و مقبولیت بیشتری برخوردار است و جایگاه مهم و شاخصی را در نظام پاسخگویی به خود اختصاص میدهد.
طبیعی است که نظام جمهوری اسلامی ایران، به عنوان نظام برآمده از انقلاب گران بار از نتایج و دستاوردهای ماهوی بزرگ، نمیتواند، و نباید، از رویکرد نتیجهگرا غفلت ورزد و نسبت به آن بیتفاوت باشد. هر مدیری در این نظام، پس از ارائهی گزارش مقدماتی عملکرد خود در زمینهی نیروها، امکانات، گردش کار دیوانی و فرایندها، باید وجه اصلی همت خود را به نشان دادن نتایج تحصیل شده اختصاص دهد و بدون ارائهی نتایج در خور و شایسته، نمیتوان عملکرد موفقی را از او پذیرفت.
با این وجود، رویکرد نتیجه گرا واجد الزامات متعددی است که نمیتوان از آن غفلت کرد. بدیهی است که برپایهی مجموعهای آشفته از نیروها و امکانات و گردش کار دیوانی و فرایندی، هرگز نمیتوان توقع کسب نتایج بهینه و در خور را داشت. از این رو، رویکرد پاسخگویی نتیجه گرا، نمیتواند الزامات ضروری و معدل لازم از رویکردهای پیشین را به غفلت گذارد، بلکه با توجه به این ظریفه، که نتایج خوب همواره مرهون نیروها، امکانات، دیوان سالاری و فرایندهای سبک و راهوار و کارامدند، ابتدا به گزارش عبور موفق و کارامد در مراحل پیش گفته میپردازد و سپس بر مبنای آن، دستاوردها و نتایج شایستهی خود را ارائه میکند.
5 ) رویکرد جامع گرا
ماحصل بررسی و مرور رویکردهای کاربردی پیشین، ما را به رویکرد جامع گرا رهنمون میکند. این رویکرد، برای هر یک از مراحل کاربردی و عملیاتی نظام مدیریتی، اعم از نیروها، امکانات، دیوان سالاری، فرایندها و نتایج، جایگاه خاص و متناسب با خود را قائل است و میکوشد پاسخگویی خود را برپایهی رعایت حد و جایگاه هر یک از این موارد، به سرانجام رساند.
در حقیقت، رویکرد جامع گرا بیشترین تناسب ماهوی و مصداقی را با نظام مدیریتی جمهوری اسلامی ایران دارد، چرا که اقتضای منطق و درون مایهی اجتماعی این نظام، رعایت اعتدال و تعادل، به عنوان یک اصل و بینش محوری اجتماعی، است؛ اصلی که به وضوح برخاسته از آموزهی اسلامی «عدل» است و در عرصهی نظام مدیریتی، باز نمود و تجلی عدالت مدیریتی میشود.
برپایهی این رویکرد، موارد فراوانی از بررسیها و ارزیابیهای قبل و بعد از عملکرد، راه گشای یافتن الگوی جامع عمل و پاسخگویی است؛ آن چنان که از این منظر، افق مباحث جدید و فراوانی در نظام مدیریتی ولایی گشوده میشود و استمرار بحث و پژوهش حاضر در شاخهها و ابعاد فراگیر و گسترده را اجتنابناپذیر میکند.
منابع و مآخذ
- قرآن کریم.
- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، انتشارات خیام، چاپ دوم، 1376 .
- قانون برنامهی اول توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (1372-1368)، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1376 .
- قانون برنامهی دوم توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (1378-1374)، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1377 .
- قانون برنامهی سوم توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (1383-1379)، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1380 .
- مصوبات شورای فرهنگ عمومی کشور، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380 .
- امام خمینی قدسسره ، صحیفه نور، نرمافزار صحیفه، سازمان مدارک انقلاب اسلامی.
- پیام نوروزی آیت ا... خامنهای مقام معظم رهبری، برگرفته از سایت leader.ir .
در واحد زیست مدنی انسانهای یک جامعه، پاسخگویی در گستردهترین سطح ممکن، یکایک افراد جامعه را دربرمیگیرد و مسؤولیتی همگانی و فراگیر را برای تمامی افراد و آحاد جامعه رقم میزند. منطقی است که هر فرد فعال در زیست مدنی جامعه، پاسخگوی اعمال، رفتار، انتخابها و حتی گزینش اولویتهای خود در برابر حقوق آزادی عمل و انتخاب و بهره مندی از امکانات عمومی و شخصی خود باشد. در این سطح گسترده، آن چنان که آموزهی قدسی «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» بر آن تأکید میورزد، پاسخگویی به وظیفهای دائمی، همگانی، ذوابعاد، در تمام عرصهها و جهتها تبدیل میشود و هیچ فرد عاقل، بالغ و مختاری، از پاسخگویی نسبت به اعمال و رفتار خود مصون انگاشته نمیشود.
در چارچوب بینش و باورهای اسلامی، پاسخگویی همانا بیان عرفی «انجام تکلیف» است. از این منظر، اصولاً فقه اسلامی بر پایهی دو سویهی «وظیفه - پاسخ» یا «تکلیف - انجام» شکل گرفته و بر مبنای چارچوب پاسخگویی ویژهی خود، نظاممند شده است. مؤمنان، از آن رو به تکالیف تقربی و تعاملی خود عمل میکنند که در نظام تکوین و تشریع الهی، باید پاسخگوی تمامی لحظات عمر کوتاه و حیات گذرای خود در بارگاه قدس الهی باشند و بتوانند کارنامهی موفقی از اعمال و انتخاب اولویتهای خود در برابر نعمتهای الهی ارزانی شده به آنها باشند. گامی فراتر، ما را به تنیده شدن مفهوم پاسخگویی با کل نظام تکوین امکان میرساند و دلالت ایجابی و سلبی آیهی شریفهی «لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ» (انبیاء، 23) به این ظریفه رهنمون میکند که در نظام هستی، تنها خداوند است که دربارهی اراده و اعمال خود مورد سؤال قرار نمیگیرد و غیر از او - هم - هیچ کس، در عرصهی تکوین امکان، از نظام پاسخگویی مستثنی نیست.
بگذریم از این که عدم امکان پاسخ جویی از ذات باریتعالی، نه از آن روست که احتمالاً در پارهای از موارد اراده و انشای فعلی پروردگار نمیتواند به وجوه بایسته و متین پاسخگویی تبیین شود!!! بلکه اولاً به دلیل فقدان صلاحیت هر سؤال کنندهای از خداوند متعال؛ و ثانیاً به دلیل رتبهی نزدیک به صفر ممکنالوجود ذاتی در برابر واجبالوجود بینهایت محض الوجود؛ و ثالثاً به دلیل قصور فهم و ادراک مخلوق نسبت به اراده و انشای خالص متعال؛ و رابعاً و خامساً و... به دلایل متعدد دیگری است که بسط این گونه مباحث کلامی از حوصلهی نوشتار حاضر فراتر میرود، و الاّ بسیارند «فروض» و «الزامها» و «واجبها» و «ضمانتها» که خداوند بر خود قرار داده و به بندگان اعلام فرموده و به اشارت آورده که حتی خداوند نیز خود به پاسخگویی نزد خویش مبتهج است! هم از این روست که متکلمان شیعه بر پایهی برهان عقلی و آیات و روایات متعدد، به وجود لطف الهی بر بندگان اعتقاد دارند و به استناد قاعدهی لطف، جبران قصورهای جبری بندگان در دوری از انجام تکالیف واقعیشان را بر خداوند واجب میدانند.
این مطلع فراخ و بسیار گسترده، البته نوید میدهد که در ورای هیاهوی دنیای سطحی نگر، کوته بین و بیریشهی مدرن دربارهی الگوها و نظامهای پاسخگویی، در بینش و نگرش اسلامی، منطق پاسخگویی در اعماق تکوین و تشریع جای دارد، و لذا دانشمندان و متفکران مسلمان نباید از این موضوع بسیار عظیم و گسترده، به سادگی و به سان موضوعی سیاسی و پیش پا افتاده بگذرند. اقتضای «نظام پاسخگویی اسلامی» چنان است که حتی تألیف دهها جلد کتاب نو پدید نیز، وافی به عمق مسأله در اندیشه اسلامی نیست! بنابر این، در نوشتار حاضر تنها یک بعد از ابعاد گستردهی پاسخگویی، در نگرش اسلامی، را برمیگزینم و ادامهی بحث و بررسی و کالبد شکافی را به آن اختصاص میدهم؛ پاسخگویی مدیریت سیاسی - اجتماعی در نظام ولایی جمهوری اسلامی ایران.
کالبد شکافی پاسخگویی در نظام ولایی
فارغ از سطح گستردهی پاسخگویی در نظام مسؤولیت مدنی همگانی، امروزه با گذار از دوران حاکمیتهای بسته و استبدادی پیشین، پاسخگویی نظامهای مدیریت سیاسی - اجتماعی به مردم جامعه، خود، به خواسته و هنجار غالب تبدیل شده و رشد سیاسی و اجتماعی انسانها، در اکثر جوامع بشری، بقای مدیران و حتی نظام مدیریت سیاسی - اجتماعی جوامع را به سان تابعی از موفقیت مدیریتهای مزبور در ارائهی پاسخهای در خور دربارهی عملکرد خود درآورده است. از این رو، هر نظام سیاسیای که نتواند از اولویت داشتن مبانی، مسیرها، روشها و فرایندهای انتخابیاش پاسخ مدلل، موفق و مسؤولیتپذیر ارائه کند، آماج حملات فراوان مردمی در داخل و جهانی در عرصهی بینالمللی قرار خواهد گرفت و راه پویی در مسیر پیشبینی شدهاش بسیار سخت و دشوار خواهد شد.
هم از این منظر، و هم به لحاظ اینکه حتی در غیاب مقتضیات سیاسی جوامع و جهان امروز، پاسخگویی در نظام اسلامی از جایگاهی بنیادین و ویژه برخوردار است، با گذار از دو دهه و نیم عمر پربرکت شجرهی طیبهی نظام ولایی جمهوری اسلامی، وقت آن رسیده بود که موضوع پاسخگویی نظام مدیریتی، به ویژه مدیران ارشد، در چارچوب عملکرد کلی و جزئیشان، جدی گرفته شود و به جایگاه محوری و نبض تپندهی عملکرد سالم نظام ارتقا یابد. در نتیجه، آیتاللّه خامنهای، رهبر معظم انقلاب، دقیقاً در موقعیتی حساس و بجا، موضوع بنیادین «پاسخگویی» را، در آغازین روزهای سال 1383 ، در جایگاه محوری نظام جمهوری اسلامی قرار داد و تمام اجزای نظام جمهوری اسلامی ایران را به فهم و رعایت و اقدام در جهت آن فراخواند.
اما پیش از ورود به عرصهی مستقیم پاسخگویی نظام مدیریتی و مدیران ارشد جمهوری اسلامی ایران به عملکرد خود، اشارت به دو دسته رویکردهای پاسخگویی بجاست؛ رویکردهای نظری پاسخگویی و رویکردهای کاربردی و عملیاتی پاسخگویی. در رویکردهای دستهی اول، در حقیقت جستارهای بنیادین و پایهی پاسخگویی مورد توجه و نظر است و چگونگی ابتنای پاسخگویی بر مؤلفههای پایهی اندیشهای و نظری نشان داده میشود؛ به خلاف رویکردهای دستهی دوم که، عموماً، معطوف به معرفی مؤلفههای عملیاتی و کاربردیاند و بار معرفی روشها، ابزارها، امکانات و چگونگی به کارگیری آنها را بر دوش میکشند. این دو دسته رویکرد، در واقع، گویای دو فضای کاملاً متفاوت در عرصهی پاسخگوییاند و هرگونه بحث و بررسی دربارهی موضوع پاسخگویی، بدون توجه به تمایزات جدی این دو عرصه، به سرانجام بایسته نمیرسد و ابعاد مختلف و گونه گون پاسخگویی را گرهگشایی نمیکند؛ گو اینکه عدم توجه به تمایزات دو دسته رویکردهای نظری و کاربردی پاسخگویی، به خلط دراز دامنه درباره مفهوم و مصداق پاسخگویی میانجامد و موجب بروز سردرگمی میان مؤلفههای نظری و کاربردی میشود.
رویکردهای نظری پاسخگویی
هر نظام سیاسی یا هر مدیری، قبل از قرار گرفتن در معرض پاسخگویی، نیازمند برگزیدن یک یا چند «معیار پایه و بنیادین»، برای استناد پاسخهای خود به آنهاست. بدون وجود معیار پایه، اصولاً، پاسخگویی واقعی امکان ندارد و به وادی تشبث به هر چیز ممکن، اعتذارهای ناموجه، مقصریابی و توجیههای گوناگون میافتد. معیارهای پایه از کجا برگرفته میشوند و منشأ آنها کجاست؟ خاستگاه و منشأ معیارهای پایه، «رویکرد» کلیای است که پاسخگو در درون چارچوب و مقتضیات آن حرکت میکند و، در حقیقت، مهمترین ارکان و لوازم رویکرد مورد نظر، معیارهای پایه و بنیادین پاسخگویی فرد یا نظام پاسخگو را شکل میدهند. اگرچه میتوان، در دنیای رنگارنگ اندیشهها و رویکردهای اجتماعی متنوع و فراوان، دهها رویکرد را مورد توجه قرار داد و معیارهای پایهی برگرفته از هر یک را برشمرد. اما، در کلیترین سطح ممکن، میتوان عموم رویکردها را در شمول مجموع شش رویکرد قرار داد: رویکرد آرمان گرا، رویکرد راهبرد گرا، رویکرد قانون محور، رویکرد برنامه محور، رویکرد عملگرا، رویکرد عوام گرا.
1 ) رویکرد آرمان گرا
در نظام سیاسی - مدیریتی ایدئولوژیک و عقیدتی جمهوری اسلامی ایران، «آرمانها» از رتبه و جایگاه ویژهای برخوردارند و، همواره، نقش بنیادین تولید فرهنگ و منبع اصلی تغذیهی انرژی حرکت سیاسی - اجتماعی را برعهده دارند. طبیعی است که در چنین جامعهای، جهتگیری اصلی تمامی سیاستگذاریها و برنامههای نظام سیاسی و مدیران ارشد کشور، به سمت نزدیک شدن به آرمانها باشد و، همواره، تمسک به آرمانها، مهمترین وجه پاسخگویی نظام حاکمیت و مدیران ارشد آن باشد.
در جامعهی امروزین ما، این مقدار از توجه و تمسک به آرمانها، در نظام پاسخگویی، طبیعی است و نمیتواند، و نباید، مورد خدشه قرار گیرد. مشکل از آنجا آغاز میشود که تمسک به آرمانها به صورت بهانه جویی سطوح مختلف نظام مدیریتی درآید و جای خالی بسیاری از پاسخهای ناگفته مدیران را پرکند! در حالی که، اصولاً، در نظام حاکمیت ولایی جمهوری اسلامی ایران، جمعبندی معدل ظرفیت بالفعل نظام مدیریتی، و قراردادن این معدل در مسیر کلی آرمانهای امام خمینی قدسسره ، صرفاً، وظیفه و در گسترهی هدایت و مدیریت رهبری نظام است و پایینتر از این افق، نظام مدیریتی توزیع شدهای وجود دارد که هر کس باید وظیفه و کار خود را به خوبی بشناسد و به آن عمل کند و کارنامهی موفق خویش را ارائه نماید. در حقیقت، در نظام مدیریتی جمهوری اسلامی، از رؤسای قوای سه گانه به پایین، حرکت بخشهای کلی و جزئی مدیریتی در مسیر آرمانها، همان انجام ریز وظایف قانونی پیش بینی شده برای آنهاست و توجه و تمسک به آرمانها، اگرچه، همواره و در همهی سطوح، ضروری است، اما نباید به پرکنندهی جای خالی انجام وظایف و مسؤولیتها و تعهدات مدیران ارشد و میانی تبدیل شود.
رویکرد آرمان گرا، سطح ویژهی پاسخگویی رهبری نظام به مردم و مجلس خبرگان دربارهی عملکرد خود است و در سطوح پایینتر نظام حاکمیت ولایی، توجه و سوگیری کلی به سمت آرمانها، در مسیر انجام وظایف و تعهدات، کفایت میکند و نیازی به این رویکرد در مقام پاسخگویی مدیران ارشد و میانی نیست. در حقیقت، التزام به آموزهی بنیادین «امامت و رهبری جامعه» در
اندیشهی کلامی شیعه و نیز اصول مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی، در باب جایگاه رهبری، که مسؤولیت هدایت جامعه به سمت آرمانها و ارزشهای اسلامی را بر دوش رهبر میگذارد، اقتضا میکند که سنخ پاسخگویی رهبری از مقولهی ارزیابیهای «سنجش مقدار حرکت از واقعیتها به سمت آرمانها» باشد. لذا نوع پاسخگویی رهبری چنان است که باید نشان دهندهی میزان پیش روی جامعه به سوی آرمانها باشد و بدیهی است که بخش مهمی از این امر نیز به نوبهی خود، مرهون معدل کارنامهی عملکرد و دستاوردهای نظام مدیریتی و حکومت تحت هدایت رهبری است، اما، به هر حال، کارنامهی رهبری، به تمامه، متوقف بر معدل عملکرد نظام مدیریتی نیست، چرا که رهبری در میدان فراخ هدایت عام اجتماعی، جایگاه و شمولی را دارد که فراتر از نظام مدیریتی، ایفای نقش میکند و به هدایت جامعه و آحاد مردم به سمت آرمانها میپردازد.
در نظام پاسخگویی حاکمیت ولایی، اصولاً بجاست که رویکرد آرمان گرایانه را تنها به جایگاه رهبری اختصاص دهیم و تمسک به این رویکرد، به سان ابزاری برای پرکردن خلأها و ضعفهای مدیریتی مدیران ارشد و میانی را برنتابیم. متأسفانه در دو دهه و نیم عمر پربرکت نظام جمهوری اسلامی، خلط غلیظی از آرمانهای عام نظام و مسؤولیتها و تعهدات مستقیم مدیران صورت گرفته است که اینک در سال پاسخگویی، نیازمند غبارزدایی است. آرمانها همواره والا و ارزشمندند، اما مدیران ارشد و میانی، حق ندارند کارنامهی پاسخگویی عملکرد خود را به جای بیان یکایک اقدامات بایستهشان، از تمسک به آرمانها پرکنند.
2 ) رویکرد راهبرد گرا
«راهبردها»، اهداف و سیاستهای میان مدت و کوتاه مدتیاند که مسیر کلی حرکت و رشد عملیاتی جامعه را سامان میدهند. رویکرد پاسخگویی راهبردگرا، ملاک و معیار اصلی پاسخگویی را بر مدار ارزیابی میزان تحقق راهبردهای نظام حکومتی، یا بخشهای تحت مدیریت مدیران ارشد، قرار میدهد. بر این مبنا، نظام یا مدیر پاسخگو، زمانی میتواند کارنامهی عملکرد خود را موفق نشان دهد که جامعه به نقاط راهبردی پیشبینی شده برسد و تحصیل نقاط راهبردی مورد نظر، دستاورد مستقیم و عینی نظام یا مدیریت ارشد تلقی شود.
در شاکلهی مدیریتی نظام جمهوری اسلامی، رویکرد راهبردگرا به سطح مدیریت قوای سه گانه و مصلحت سنج نظام اختصاص مییابد و در این سطح، کارنامهی قوای تفکیک شدهی نظام را در میزان رسیدن به نقاط راهبردی نشان میدهد. اما در سطوح میانی و پایین مدیریتهای نظام، پاسخگویی برپایهی راهبردگرایی همواره در معرض خطر توجیه ناکارامدی مدیران قرار دارد و میتواند به بهانهای مستمر برای پنهان نگاه داشتن ناکارامدیها تبدیل شود. به ویژه پاسخگویی راهبردی با مخاطرهی خلط ارائهی پاسخهای کمّی در برابر سؤالات کیفی مواجه است؛ نظیر این که در زمینهی رشد ابعاد آموزش عالی کشور، افزایش تعداد دانشجویان، به منزلهی مهمترین شاخص رشد کیفی آموزش عالی معرفی و گزارش شود. حتی در سطح بررسی کارنامهی سه قوه، رخداد این خلط در موارد فراوانی محتمل است و به کرات دیده شده که مدیران ارشد قوای سه گانه، به جای ارائهی پاسخهای معطوف به نشان دادن تحقق راهبردهای کیفی، نظیر ارتقای بینش و دانش عمومی، رشد فناوری، رشد امنیت مدنی، فراگیر شدن برخورداری از حقوق عمومی و خصوصی، گزارشهای کمّی از عملکرد بخشهای دیوان سالاری را جای گزین میکنند.
رویکرد پاسخگویی راهبردگرا، اولاً باید نقاط راهبردی هدفگذاری شده در مسیر حرکت هر بخش از نظام مدیریتی را، به روشنی، تبیین کند و نشان دهد و به ویژه خاستگاه، جایگاه و سطح استناد به راهبردهای برخاسته از آموزههای اسلامی را معلوم کند؛ و ثانیاً ابعاد کمی و کیفی این نقاط را از یکدیگر متمایز نماید؛ و ثالثاً، در مقام پاسخگویی، رسیدن به نقاط کمی و کیفی راهبردی را به طور ملموس نشان دهد و از ارائهی پاسخهای مبهم و مجمل خودداری کند. این رویکرد، متناسب با سطح کلی خود، صرفاً، پاسخگویی عملکرد کلیترین سطوح مدیریتی نظام است و در سطح مدیریت میانی و خُرد نظام قابل استفاده نیست و به وادی توجیه و بهانه جویی میافتد. نمیتوان پذیرفت که ضعفهای روشی، عملیاتی، شخصیتی و دیگر ضعفهای مدیران، با تمسک به راهبردهای کلی پیشرفت جامعه و اینکه تمامی آنچه این مدیران انجام میدهند، در نهایت، در راستای آن اهداف متعالی و کلی است، توجیه شود.
3 ) رویکرد قانون محور
امروزه یکی از عامترین و فراگیرترین رویکردهای پاسخگویی، در بسیاری از جوامع، رویکرد قانون محور است. بر پایهی این رویکرد، قوانین مصوب و آییننامهها و دستورالعملهای فراگیر قانونی، ملاک و معیار اصلی پاسخگویی قرار میگیرند و مقیاس پاسخگویی، نشان دادن یا اثبات عملکرد هر بخش از نظام حاکمیت بر وفق قانون است. این رویکرد، به رغم آن که محاسن و مزایای متعددی نظیر شفاف بودن، قابل اندازهگیری عینی و ملموس بودن، انعطاف از مقیاس کلی تا مقیاس جزیی داشتن را دربردارد، با ضعفها و دشواریهای غامضی نیز روبرو است. قانون را میشود توجیه کرد؛ میتوان از آن تفسیرهای جانب دارانهی مضیق یا موسع ارائه کرد؛ میتوان به نوعی قانون را دور زد؛ میتوان شمار فراوانی از خواستههای غیرقانونی را در لباس قانون محقق ساخت؛ همهی این موارد، پوستهای ظاهری از قانون ایجاد میکند که به سان لایهای محافظ، دفاع قانونی پاسخگوی قانون محور از عملکرد خود را موجه نشان میدهد، در حالی که در زیر پوست این ظاهر قانونی، لایههایی ضخیم از کور شدن مسیرهای صحیح و قانونی و نتیجه بخش دفن شده باشد و موفقیتهای مورد ادعا، نماد ضعیف و وارونهای از موفقیت واقعی عملکردها باشد.
با این همه، اگر در نظام جمهوری اسلامی رویکرد قانون محور، به گونهای دقیق و فراگیر، مورد توجه قرار گیرد و مفرهای سوء تفسیر و سوء استفاده از قانون بسته شود، این رویکرد میتواند ملاک و معیار خوبی برای پاسخگویی باشد. قوانین مصوب، در دو دهه و نیم عمر نظام حاکمیت ولایی، بسیاری از قلمروها و محدودههای وظایف و اختیارات قوای حاکمیت و مدیران ارشد، میانی و جزء را تعیین کرده و نظام قانون گذاری کشور، در حد مقدور، آنها را شفاف نموده است. افزون بر این، فرهنگ و آداب و رسوب اسلامی - ایرانی، به صورت مجموعهای از قوانین شفاهی و غیرمکتوب در نظام مدیریتی کشور جای دارد و ایفای نقش میکند. در این بخش نیز ما با ارزشهای فراوانی روبرو هستیم که به مثابه روح قانون، در درون قوانین جاری و ساریاند و رویکرد پاسخگویی قانون محور، بدون توجه به آنها، به سرانجام نمیرسد. جا دارد اشاره کنیم که تأکیدات فراوان امام خمینی قدسسره و رهبر انقلاب بر لزوم قانون گرایی، در نظام حاکمیت ولایی، تنها در صورتی به تفسیری بایسته و بسنده میانجامد که قانون محوری، نه تنها با عنایت به ظاهر قانون، در قالب پوسته و شکل رفتار عمومی و مدیریتی، بلکه با نفوذ به اعماق روح و ژرفای قانون، مورد توجه قرار گیرد. اگر روح قانون فراموش شود، پاسخگوی قانون محور خواهد توانست عملکرد خود را بر قوانین تطبیق دهد؛ بدون اینکه مقدار نتیجه و ثمرهی اجرا یا تشبث به قانون معلوم گردد و یا اینکه به واقع، هیچ نتیجهی در خوری از اجرای قانون به دست نیامده باشد.
4 ) رویکرد برنامه محور
عامترین و فراگیرترین رویکرد پاسخگویی، رویکرد برنامه محور است. بر پایهی این رویکرد، از آنجا که طبق معمول برنامههای کلان سالیانه یا چند ساله، به دست مدیر هر بخش از اجزای حاکمیت یک برنامه عملیاتی مدون و مشخص و اندازه دار داده میشود، پس از گذشت دورهی زمانی مورد نظر، میتوان با استناد به برنامهها، پاسخ عملکرد مدیران را سنجید و مقدار تحقق برنامهها را مقیاس گذاشت و اندازهگیری کرد.
اما پیچیدگیها و دشواریهای رویکرد برنامه محور نیز کم نیستند! متأسفانه به دلیل نهادینه نشدن الگوهای برنامه ریزی متناسب با نیازهای متنوع جامعهی ما، شعارزدگی بسیاری از برنامهها، خلط اهداف و سیاستهای برنامهها با فرایندهای اجرایی آنها، در کنار مشکلاتی نظیر عدم تمایز کافی میان ماهیت و محتوای برنامهها با بخش عملیاتی و کاربردی آنها، استناد به رویکرد پاسخگویی برنامه محور را با محذورهای متعدد مواجه میکند. اما چارهای بهتر نمیتوان اندیشید؛ این رویکرد بهترین و کارامدترین رویکرد عام و فراگیر پاسخگویی است و عملکرد تمام ارکان و اجزای نظام حاکمیت ولایی را میتوان با مقیاس آن سنجید.
مروری بر برنامههای اول تا سوم توسعه، که در کشور ما به اجرا درآمد، نشان میدهد که حتی با لحاظ ضعفهای بنیادین این برنامهها در پردازش اهداف و سیاستها و ترسیم دقیق فرایندهای عملیاتی، باز هم این برنامهها میتوانند بهترین ملاک داوری دربارهی عملکرد کلی و بخشهای مدیریتی نظام قرار گیرند و از میزان انطباق عملکردها با برنامهها، مقدار دستاورد به دست آمده برای جامعه را اندازهگیری کرد.
5 ) رویکرد عمل گرا
رویکرد پاسخگویی عمل گرا، رویکردی برخاسته از اصالت عمل گرایی اجتماعی است. عمل گرایان معمولاً ریز مسائل پیش رو و مورد نظر را از یکدیگر جدا میکنند و با عطف نظر به اقتضائات عملیاتی و در درون مسیر اقدام، به حل مسائل و ارائهی پاسخ به آنها میپردازند. این رویکرد که، معمولاً، با غوغا سالاری تبلیغاتی همراه است و خاستگاه اصلیاش در میان عمل گرایان غربی و به ویژه آمریکایی است، همواره از انباشت از هم گسیختهی مسائل استقبال میکند و پاسخگویی خود را بر محور درشت نمایی عملکردهای موفق محدود و فراموش سازی عملکردهای ناموفق فراوان قرار میدهد.
از آنجا که اصولاً نظام حاکمیت ولایی، نظامی آرمان گرا و هدف گراست، و این خصیصهی بنیادین موجب ناسازگاری آن با روح عمل گرایی میشود، رویکرد پاسخگویی عمل گرا از گزینههای موجه و قابل استناد در این نظام مدیریتی خارج میشود و پرهیز از آن، به عنوان اصلی لایتخلف، اجتنابناپذیر میشود. رویکرد عمل گرایانه، در درون مایه و ذات خود فاقد هرگونه معیار پایدار برای ارزیابی و پاسخگویی است و نقطهی محوری مقیاس و معیار ارزیابی را، به میزان موفقیت ظاهری در عرصهی عملیاتی منتقل میکند.
در دو دهه و نیم عمر پربرکت نظام جمهوری اسلامی، هرگز برنامهای تدوین و تصویب نشده که عمل گرایی روح حاکم بر آن باشد، زیرا نه تنها نظام ایدئولوژیک حاکمیت ولایی با اصالت عمل گرایی سازگار نیست، بلکه اصولاً مجاری قانون گذاری نظام، از تهیه کنندگان پیش نویس قوانین گرفته تا شورای فقهی - حقوقی تصویب کنندهی نهایی قوانین، معیارگرایند و علی القاعده عملگرایی را برنمیتابند.
6 ) رویکرد عوام گرا
از بدترین رویکردهای پاسخگویی رایج در میان جوامع مختلف و خصوصاً جوامع غربی، رویکرد عوام گرایانه است. بر پایهی این رویکرد، نظام مدیریتی و مدیران ارشد، همواره تلاش میکنند که پاسخگویی را با زبان و به شیوهای انجام دهند که موجب جلب رضایت افکار عمومی - حتی به صورت تبلیغاتی و هیجانی - شود و با این روش، عملکرد آنان در نظر عامهی مردم موفق و پردستاورد نمایانده شود. بدیهی است، به رغم استفادهی وسیع از این رویکرد پاسخگویی در نظامهای حکومتی فراوان، نظام حاکمیت ولایی نمیتواند از چنین رویکردی در مقام پاسخگویی بهره گیرد؛ چرا که این رویکرد ضد ارزشهای اخلاقی فراوانی نظیر ریاکاری، راست نمایی دروغهای بزرگ، فریب کاری، ظاهرسازی و وارونه نمایی را در خود پنهان کرده است و با موارد فراوانی از آموزههای مصرح اسلام ناسازگار است.
در منطق اسلام، اصالت با واقع نمایی و حق گرایی است و چنین منطقی اقتضا میکند که عملکرد پاسخگویان با مقیاسهای حقیقی و واقعی سنجیده شود و دستاوردها به مقدار واقعی تحصیل شده ارائه شوند و از اغواگری و غوغاسالاری عوامانه پرهیز گردد؛ دقیقاً برخلاف جوامعی که قرارداد اجتماعی و توافق عمومی محض، زیربنا و فلسفهی اجتماعی آنها را تشکیل میدهد و مدیران پاسخگو، به جز استناد به رأی اکثریت، دربارهی میزان موفقیت آنها، از شاخصهی دیگری تبعیت نمیکنند.
از زاویهی نگاه جامع گرایی، مبنای نظری پاسخگویی در نظام حاکمیت ولایی، مبنایی چند مرحلهای و مبتنی بر مراتب طولی است. مدیران پاسخگو، اولاً با مقیاس سنجش موفقیت در برنامهها، ثانیاً با ملاک ارزیابی و انطباق عملکردها با قوانین، ثالثاً با مقیاس ارزیابی میزان حرکت آنها در مسیر تحقق راهبردها، و در نهایت با ملاحظه جهتگیری به سوی آرمانها، قابل سنجش اند. در این رویکرد ترکیبی، هیچ یک از این مراتب و مقیاسهای پاسخگویی، جای دیگری را پر نمیکنند و نمیتوانند مقیاس ارزیابی مرتبه و مرحلهی دیگر باشند. در نتیجه، مبنای نظری رویکرد پاسخگویی مدیران در نظام ولایی، به مبنایی چندجانبه و تا حدی پیچیده تبدیل میشود و از بساطت و سادگی و سطحی گرایی فاصله میگیرد.
رویکردهای کاربردی پاسخگویی
افزون بر ابعاد نظری نهفته در رویکردهای پاسخگویی، بخش مهمی از گزارش عملکرد مدیران پاسخگو، معطوف به جنبههای عملیاتی و کاربردی پاسخگویی است و کارنامهی کارکردی پاسخگویان را مینمایاند. در این بخش، علاوه بر آن که همواره باید از خلط میان رویکردهای نظری و کاربردی پاسخگویی پرهیز کرد، تمایز دقیق میان رویکردهای متفاوت پاسخگویی را نیز باید شناخت و رویکرد برتر و ارجح را برگزید. به طور کلی، و در یک تقسیمبندی فشرده، رویکردهای کاربردی پاسخگویی در پنج رویکرد قابل دسته بندیاند: رویکرد نیرو و امکانات محور، رویکرد دیوان سالارانه، رویکرد فرایند محور، رویکرد نتیجه گرا، و رویکرد جامع گرا.
1 ) رویکرد نیرو و امکانات محور
یکی از رویکردهای کاربردی رایج در مقام پاسخگویی، انباشت گزارش عملکرد پاسخگو از مجموعه و روش به کارگیری نیروها و امکانات مورد نظر است. در این روش، معمولاً پاسخگویان در بیان عملکرد خود آن چنان به بیان شرح و تفصیل مجموعهی نیروها و امکانات میپردازند که گویی وجه اصلی اقدام به پاسخگویی، ارائهی گزارش کم و کیف و آمار و ارقام همین امور است؛ در حالی که به وضوح در ورای این گونه گزارشها، سؤالات متعدد دربارهی نتایج و دستاوردهای به کارگیری مجموعههای حجیم از نیروها و امکانات بر جای و بدون پاسخ میمانند. به ویژه در مجموعههای مدیریتی از هم گسیخته و ضعیف و ناکارامد، رویکرد نیرو و امکانات محور، مهمترین بخشها و ابعاد پاسخگویی را به خود اختصاص میدهند و مدیر پاسخگو میکوشد موفقیتهای خود را با بازنمود انباشت نیروها و امکانات پرکند.
اما این رویکرد، علاوه بر این که نمیتواند گویای موفقیت عملکردها و وصول به دستاوردها باشد، با رویکردهای نظری آرمان گرایی، راهبرد محوری و برنامه محوری نیز سازگار نیست؛ چرا که گزارش کار بست حجیم نیروها و امکانات، گویای هیچ گونه پیشرفتی در جهت آرمانها، راهبردها و برنامهها نیست و علیالاصول نمیتواند جای خالی آنها را پر کند.
2 ) رویکرد دیوان سالارانه
رویکرد کاربردی دیگر، که معمولاً مورد استناد مدیران پاسخگو قرار میگیرد، رویکرد دیوان سالارانه است. در این رویکرد، مدیران دیوان سالار، با تشریح عملکرد گردش کاری دیوان سالاری تحت مدیریت خود، تلاش میکنند موفقیتها و دستاوردهای خود را بازگو کنند و از این رهگذر پاسخگوی عملکرد خود باشند. از آنجا که معمولاً دیوان سالاریهای پایدار، بسیار حجیماند و از گردش کار گسترده و پیچیدهای برخوردارند، رویکرد دیوان سالارانه، به رغم حجم سنگین ارائهی گزارش عملکردها و موفقیتهای خود، در مقام ارائهی نتایج و دستاوردهای نهایی، فاقد حداقل گزارشهای متوقع است و بسیاری از گزارشهای گردش کاری آن، به اطاله و اتلاف وقت گزارش دهی و پاسخگویی میانجامد.
بدون تردید، نظام حاکمیت ولایی خواستار برآمدن نتایج آرمانی و راهبردی مورد نظر خود از درون دیوان سالاریهای تحت مدیریتش است و دیوان سالاری را به سان ابزاری برای رسیدن به اعماق و محتوای حاکمیت به کار میگیرد، لذا این نظام نمیتواند رویکرد پاسخگویی دیوان سالارانه را مقیاس کاربردی پاسخگویی خود قرار دهد، و به آن بسنده کند.
3 ) رویکرد فرایند محور
در رتبهای فراتر از رویکردهای امکانات محور و دیوان سالارانه، رویکرد پاسخگویی فرایند محور قرار میگیرد. در این رویکرد، مدیر پاسخگو با تشریح فرایندهای طی شده در مسیر حرکت مدیریتی خود، به گزارش عملکرد و موفقیتهای بخشهای تحت مدیریت خویش میپردازد و راههای طی شده و پشت سر گذاشته شده را بازگو میکند. این رویکرد اگرچه میتواند بخش مهمی از دستاوردها و موفقیتهای نظام مدیریتی را نشان دهد، اما کافی نیست و هنوز تا اثبات برآمدن نتایج راهبردی و آرمانی مورد نظر از درون فرایندها، راهی طولانی در پیش دارد.
در نظام حاکمیت ولایی که، اصولاً، به مقتضای قاعدهی «هدف وسیله را توجیه نمیکند»، هر فرایند کاربردی و عملیاتیای قابل بهرهگیری و استفاده نیست، رویکرد پاسخگویی مبتنی بر «فرایند گرایی هدایت شده» میتواند وجوهی از عملکرد نظام مدیریتی و مدیران را بنمایاند، اما این رویکرد تنها به مثابه مقدمهای برای انتقال به پاسخگویی دقیقتر از وجوه کاربردی و عملیاتی کارنامهی نظام و مدیران ارشد پذیرفتنی است و جای خالی رسیدن به نتایج و دستاوردهای نهایی را پرنمیکند.
4 ) رویکرد نتیجه گرا
یکی از بهترین الگوهای رویکرد کاربردی پاسخگویی، رویکرد نتیجه گراست. بر پایهی این رویکرد، پاسخگویی نظام مدیریتی و مدیران نباید در سطح گزارش عملکرد نیرو، امکانات، دیوان سالاری و فرایندها متوقف شود و ارائهی نتایج و دستاوردهای واضح و ملموس، همواره، باید نقطهی مرکزی و نهایی پاسخگویی تلقی گردد. لذا، در مقایسه با رویکردهای کاربردی پیشین، رویکرد نتیجه گرا از اهمیت و مقبولیت بیشتری برخوردار است و جایگاه مهم و شاخصی را در نظام پاسخگویی به خود اختصاص میدهد.
طبیعی است که نظام جمهوری اسلامی ایران، به عنوان نظام برآمده از انقلاب گران بار از نتایج و دستاوردهای ماهوی بزرگ، نمیتواند، و نباید، از رویکرد نتیجهگرا غفلت ورزد و نسبت به آن بیتفاوت باشد. هر مدیری در این نظام، پس از ارائهی گزارش مقدماتی عملکرد خود در زمینهی نیروها، امکانات، گردش کار دیوانی و فرایندها، باید وجه اصلی همت خود را به نشان دادن نتایج تحصیل شده اختصاص دهد و بدون ارائهی نتایج در خور و شایسته، نمیتوان عملکرد موفقی را از او پذیرفت.
با این وجود، رویکرد نتیجه گرا واجد الزامات متعددی است که نمیتوان از آن غفلت کرد. بدیهی است که برپایهی مجموعهای آشفته از نیروها و امکانات و گردش کار دیوانی و فرایندی، هرگز نمیتوان توقع کسب نتایج بهینه و در خور را داشت. از این رو، رویکرد پاسخگویی نتیجه گرا، نمیتواند الزامات ضروری و معدل لازم از رویکردهای پیشین را به غفلت گذارد، بلکه با توجه به این ظریفه، که نتایج خوب همواره مرهون نیروها، امکانات، دیوان سالاری و فرایندهای سبک و راهوار و کارامدند، ابتدا به گزارش عبور موفق و کارامد در مراحل پیش گفته میپردازد و سپس بر مبنای آن، دستاوردها و نتایج شایستهی خود را ارائه میکند.
5 ) رویکرد جامع گرا
ماحصل بررسی و مرور رویکردهای کاربردی پیشین، ما را به رویکرد جامع گرا رهنمون میکند. این رویکرد، برای هر یک از مراحل کاربردی و عملیاتی نظام مدیریتی، اعم از نیروها، امکانات، دیوان سالاری، فرایندها و نتایج، جایگاه خاص و متناسب با خود را قائل است و میکوشد پاسخگویی خود را برپایهی رعایت حد و جایگاه هر یک از این موارد، به سرانجام رساند.
در حقیقت، رویکرد جامع گرا بیشترین تناسب ماهوی و مصداقی را با نظام مدیریتی جمهوری اسلامی ایران دارد، چرا که اقتضای منطق و درون مایهی اجتماعی این نظام، رعایت اعتدال و تعادل، به عنوان یک اصل و بینش محوری اجتماعی، است؛ اصلی که به وضوح برخاسته از آموزهی اسلامی «عدل» است و در عرصهی نظام مدیریتی، باز نمود و تجلی عدالت مدیریتی میشود.
برپایهی این رویکرد، موارد فراوانی از بررسیها و ارزیابیهای قبل و بعد از عملکرد، راه گشای یافتن الگوی جامع عمل و پاسخگویی است؛ آن چنان که از این منظر، افق مباحث جدید و فراوانی در نظام مدیریتی ولایی گشوده میشود و استمرار بحث و پژوهش حاضر در شاخهها و ابعاد فراگیر و گسترده را اجتنابناپذیر میکند.
منابع و مآخذ
- قرآن کریم.
- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، انتشارات خیام، چاپ دوم، 1376 .
- قانون برنامهی اول توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (1372-1368)، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1376 .
- قانون برنامهی دوم توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (1378-1374)، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1377 .
- قانون برنامهی سوم توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (1383-1379)، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1380 .
- مصوبات شورای فرهنگ عمومی کشور، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380 .
- امام خمینی قدسسره ، صحیفه نور، نرمافزار صحیفه، سازمان مدارک انقلاب اسلامی.
- پیام نوروزی آیت ا... خامنهای مقام معظم رهبری، برگرفته از سایت leader.ir .