نقش ارتباطات در تسهیل گفتگوی تمدن ها (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
شکی نیست در این که ارتباطات نقش عمدهای هم اکنون در زندگی بشر یافته است. از طرفی دو دیدگاه مطرح یعنی جنگ تمدنها و برخورد آنها در رقابتی سخت، با یکدیگر به چالش میپردازند؛ نویسنده در این مقاله بررسی میکند که ارتباطات در این میانه از کدام دیدگاه پشتیبانی میکند، هر چند که فرضیهی خود او پشتیبانی از دیدگاه گفتگو است. در آغاز، کاوشی توصیفی از ارتباطات به دست میدهد و رابطهی دیالوگ را با آن روشن میسازد تا پلی واقع گردد برای عبور به بخش اصل مقاله، یعنی نقش ارتباطات در تسهیل گفتگو. نویسنده با رویکرد به این تئوری که «ارتباطات چون موجب کم شدن فاصلههاست، لذا امری انرژی زا و تحلیل گراست و در نتیجه، بر فرهنگها تأثیر تحلیل گرانه میگذارد» ارتباطات را نوید دیدگاه گفتگو مییابد: لیکن با توجه به قوانین ناشناخته طبیعت که همواره بین تئوری تا عمل فاصله میاندازد، کمی در آن تردید میورزد. در عین حال، نویسنده با پذیرفتن واقعیت در گفتگوی تمدنها. پیش شرطهایی ارائه میدهد که به صورت «دکترین پیشنهادی در یک دیالوگ برای ارتباطات سودمند» میتواند به عنوان اصول محکم بنیادینی برای یک دیالوگ ارتباطات قلمداد گردد» و راه را برای حاکمیت یافتن دیدگاه گفتگو هموار سازد.متن
محافل علمی و پژوهشی، در آغازین سالهای قرن بیست و یکم، سرگرم بررسی چند مسأله هستند:
الف- جهانی شدن، که تفکر در آن به ربع آخر قرن بیستم برمیگردد، لیکن امروز اوج گرفته است.
ب - برخورد تمدنها، که به دههی هشتاد همان قرن برمیگردد.
ج - نظریهی رقیب آن یعنی گفتگوی تمدنها، که از طرح آن در سال دو هزار به وسیلهی رئیس جمهوری وقت ایران در مجمع عمومی ملل متحد سرچشمه گرفته است.
در نگاهی از فراز به هر سه مسأله چنین درمییابیم که دو مورد آخر به طرح نظم نوین جهانی که در اصل یک مسألهی ارتباطاتی و سپس سیاسی، فرهنگی است، برمیگردد. لیکن رشد این مباحث همگی به رشد و توسعهی فناوری ارتباطات وابسته است (حتی مورد نخست).
دنیا جنگ و برخورد را تجربه کرده و دوست ندارد دوباره خود را درگیر آن کند، اما از طرفی خوی استکباری بشر آن را، گاهی، اجتنابناپذیر میسازد. از این روی دانشمندان در حال بررسی طرحی برای برقراری صلح دائم هستند و نظریهی سوم حاصل چنان اندیشهای است. این اندیشه پشتیبان خود را ارتباطات میداند، اما این خود اول بحث است که آیا آن به کدام یک بیشتر کمک میکند.
از این روی در آغاز باید شناختی اجمالی از آن پیدا کنیم.
تعریف ارتباطات
مفاهیم گوناگونی چون انتقال و انتشار آگاهیها و اندیشهها و پیوستگی درونی انسانها به یکدیگر در زیر عنوان ارتباط به ذهن میآید و دانشمندان علوم ارتباطات به گونههایی آن را تعریف کردهاند که از آن میان دو تعریف زیر جامعتر و دقیقتر به نظر میرسند:
1 ) تعریفی که ادوین امری (امریکایی) دارد ناظر به جنبهی فنی و مکانیکی آن است. وی میگوید:
ارتباط عبارت از: فن انتقال اطلاعات و افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر است. (معتمد نژاد، 1371 ، 34)
2 ) کلود شانون، و وارن وبور (دو دانشمند امریکایی) از زاویهی علمی، آن را اعمال تمام روشهایی دانستهاند که از آن طریق بتواند ذهنی بر ذهن دیگر تأثیر بگذارد. در این بیان کلیهی دلالت کنندهها به کار گرفته میشوند و ارتباط را میسازند. بنابر این موسیقی، خط، هنرهای تصویری و تجسمی و حتی سکوت نیز در ایجاد ارتباط سهم دارند. (محسنیان راد، 1374 ، 44)
ارتباط چیست ؟
آنچه از تعاریف ارتباط به دست میآید ممکن است به یکی از دو مورد حمل شود: تک نمادی و فراگردی. یعنی ممکن است فقط رخدادی منفرد و بدون دنباله باشد و نیز ممکن است به صورت جریان تحقق یابد، اما آنچه ما از آن بحث میکنیم ناظر به مورد دومی است. از این رو میگوییم:
ارتباط، مکانیسمی است که تمامی مظاهر فکری و وسایل انتقال آن در مکان و زمان توسط آن توسعه پیدا میکند. (رستگار مقدم، 1376 ، 80)
دیگر آن که: «ارتباط، خود یک فراگرد یا جریان مداوم است.»
و سوم آن که: «فراگرد ارتباطی نظام گرا است.» (فرهنگی، 1380 ، 21-19)همهی اینها ما را به این نکته واقف میسازند که عنصر انسانی در جریان ارتباط خود با دیگران، انسانی متفاوت از بودش فردی و منزوی خویش است.
براساس اصل تغییر و تأثیر و تأثر متقابل، فرد فرد انسانها که به شخصه متفاوتند، و به وضوح از یکدیگر متمایز میشوند، چون در جمع قرار میگیرند، نیازها و خواستههایشان دگرگون میشود و شخصیت ثانوی به خود میگیرند، چنان که گویی در تنهایی و جمع دو شخصیت متفاوت هستند. این بدان معناست که نظام جمعی دارای قدرت تجزیه و ترکیبی است که از عناصر متعدد، یک واحد با قانون جدید میسازد. (چنان که در نظام کیهانی هر ستاره یک موجود آسمانی مستقلی است، لیکن در منظومه، جزیی از آن و تابع قانون کلی آن میگردد.) بنابر این: چهارم آن که: «ارتباط، در خود، امکانی برای فرایندگری نهفته دارد» و این همان نقطهی ارتباط با دیالوگ است.
ارتباطات در دو نگاه
در بحث حاضر ارتباطات را میتوان از دو زاویه مورد مطالعه قرار داد:
1 ) ماهیت شناختی، که در آن به عنوان یک معقول اولی و نیز ثانوی فلسفی بدان مینگریم، یعنی ارتباطاتی که میتواند، کلی آن، در ذهن و هم در خارج ذهن وجود داشته باشد، از نظر ماهوی و اعراض ذاتی، مورد مطالعه قرار گیرد تا میزان توانمندی و تأثیرگذاری آن بر غیر دانسته شود.
2 ) کارکرد شناختی، که در این رابطه پتانسیلهای آن، فونکشنهای آن و نیز نتایج فرایندی آن بررسی میگردد. همچنین در این راستا از دید ابزار انگاری بدان مینگریم زیرا ارتباطات، در این بحث، از آن جهت مهم مینماید که در مسیر یک نیاز قرار دارد، و نیز از آن جهت که ارتباطات به مثابه یک تابع تأثیرگذار ابزاری موجب آن میشود تا امر ثالثی تحول یابد یا از نو ایجاد شود. بنابر این، بحث ما در خصوص یکی از نتایج فرایندی ارتباطات یعنی تسهیل گفتگو، آن هم در معنای دیالوگ است.
اکنون این سؤالها برمیخیزد که آیا ارتباطات، به طور کلی، در تسهیل گفتگو نقش دارد و تا چه میزان؟ آیا نوع خاصی و در شرایط ویژه نقش دارد؟ و یا اینکه نه تنها در تسهیل گفتگو نقش ندارد، بلکه نقش یک کاتالیزور را بازی میکند یعنی آنقدر به تجزیه و شفاف شدن آن کمک میکند تا آن را مستهلک سازد؟
ارتباطات و ابزار ارتباطی
چنان که میدانیم، از چند دهه به پایان قرن بیستم، دنیا شاهد تحولات شگرفی بوده است که از سرمنشأ اصلی پیشرفت در امر ارتباطات نشأت گرفته است. توسعهی دانش ارتباطات در زمانی کوتاه دنیا را به یک دهکده تبدیل کرد؛ از این رو دورهای را که در آن هستیم، عصر ارتباطات نام نهادهاند، دیوارها یکی پس از دیگری فرومیریزد؛ دیوارهای فیزیکی، همچون مرزهای جغرافیایی، و دیوارهای نامرئی، همچون تفاوتهای فرهنگی و متعهد انجام این پروژهی جهانی ارتباطات است. (لاتوشه، 1379 ، 133-104)
در اولین نگاه ذهن انسان به ابزار ارتباطی همچون ماهوارهها و گیرندههای امواج رادیویی معطوف میشود لیکن، پس از تأمل بیشتر، میبینیم ارتباطات با ابزار ارتباطات فرق دارد.
ابزار تسهیل ارتباطات ممکن است دنیا را به جنگ بکشاند، و این در حالی است که ارتباطات به دیالوگ میانجامد.
دیالوگ و ارتباطات
منظور از ارتباطات، بررسی و اعمال روشهایی است که میتوان با مدد گرفتن از آنها مناسبات میان فردی اشخاص یا گروههای اجتماعی را قویتر و نزدیکتر ساخت تا به سازماندهی مناسبی، در راستای حرکت یکپارچه به سمت پیوستن انسانها به یکدیگر دست یازیم. در ارتباطات تلاش برای پیوستن انسانها به یکدیگر انجام میشود، نه جدایی آنها از هم. (فرهنگی، 1380 ، 143-104)
منظور از دیالوگ صرف انجام گفتگو و مذاکره و بحث نیست، چه آن که ممکن است در دیالوگ به صورت عینی و حسی گفتگوی بین الاثنینی صورت نگیرد. در واقع معنای دیالوگ شفاف شدن نسبتها و مناسبتها و رابطهی بین افراد تا آن حد است که بتوانند موقعیت یکدیگر را درک کنند و به آن حق بدهند. شاید اول کسی که خیلی راحت اما مفصل دربارهی دیالوگ سخن گفت دیوید بوهم (فیزیکدان قرن بیستم امریکا) بود. بوهم میگوید:
در دیالوگ هیچ کس به دنبال این نیست که خودش برنده شود. هر کس که برنده شود به معنای این است که همه برنده شدهاند. روحیهی حاکم بر آن متفاوت است. در جریان دیالوگ هیچ تلاشی برای کسب امتیاز صورت نمیگیرد و هیچ کس سعی نمیکند نظر خودش را غالب سازد. برعکس، هرگاه اشتباهی از سوی هر کس که باشد رخ نماید، همه از فهم آن بهرهمند میشوند. موقعیت از این دست را میتوان موقعیت برنده - برنده خواند... مشارکت در دیالوگ بازی کردن با هم است، نه بازی در برابر هم. در جریان دیالوگ هر کس که مشارکت داشته باشد برنده محسوب میشود...
در دیالوگ، این عقاید و نظرهای خاص نیست که اهمیت دارند، بلکه لطیفتر شدن و بازتر شدن ذهن و فکر و امکان دیدن همهی عقاید است که مهم محسوب میشود. اگر راه گسترش این دیدگاه فراهم باشد، به اعتقاد من، کندتر شدن روند تخریب امکانپذیر است.
اگر ما موفق به ارتباط با هم نشویم و به معنای مشترکی نرسیم، چیزی از عشق و دوستی در میان ما نمیماند... (بوهم، 1381)
بنابر این، وقتی از تکنولوژی ارتباطات سخن به میان میآید، بیشتر بعد انسانی آن لحاظ میگردد.
ارتباطات، گفتگو و تفاهم
بیشک هدف جریان فکری مثبت گرا، که در میانهی تز برخورد و گفتگو، دومی را انتخاب نموده است، رسیدن به نتیجهی آن است. بنابر این باید اندیشه را روی عواملی که به این نتیجه نزدیک میسازد، متمرکز ساخت. نخست، زمینهی انسانی آن، از نظر آمادگی و میزان آن، سپس روی صحت طرح و ارزیابی میزان ضمانت آن، آن گاه دامنهی بحث به ابزار و عوامل فیزیکی و مکانیکی آن کشیده میشود و نیز میزان کارایی آنها :
الف - زمینهی انسانی گفتگو از مراحل بدوی زندگی انسان آغاز میشود تا پیشرفتهترین آن که در حال حاضر در میدان فرامدرنیسم به ارائهی مانور میپردازد. هر کدام از مراحل، نوع خاص گفتگوی خود را میطلبد، و آنچه متناسب با پیشرفت عمومی در عصر ما دورنمایی روشنتر ارائه میدهد، جوامع توسعه یافته است که در سه مرحله تحلیل میشود:
مرحله اول، یعنی سطح محلی، توان ارتباطات به بیان جسمانی انسانها محدود میشود. در مرحلهی دوم، به لحاظ تحول در تکنولوژی ارتباطات، حوزهی عمومی ابعاد گستردهتری پیدا میکند، اما، به لحاظ عملکرد، حوزهی سیاسی، به حوزهی ملی محدود میشود. در مرحلهی سوم، تکنولوژی ارتباطات محدودیتهای ناشی از حاکمیت را در هم میشکند و ابعاد کاملاً جهانی پیدا میکند. (اخوان زنجانی، 1381 ، 8)
ب - طرح کلی مسأله به زیربنای فکری و عقلی آن برمیگردد. در این جا خود به خود با یک چالش طبیعی مواجه هستیم و آن ناهماهنگی بین سیاست جهانی مبتنی بر لیبرالیسم و سیاست بینش انتقادی جمهوری اسلامی که بر مبنای نفی سلطه و تهاجم به منافع انسانها استواری دارد. دقیقاً نمیتوان پیشبینی کرد، لیکن قدر مسلم آن است که روند گفتگو، خود بر نتیجه نیز اثر میگذارد و به آن شکل میدهد. از این رو میتوان گفت: حرکت به سوی آیندهای نامشخص در پیش داریم.
ج - در مورد ابزار و عوامل فیزیکی آن، فعلاً، بحثی نمیکنیم، زیرا نخست باید امکان تعامل آزاد میان فرهنگها، به منظور دستیابی به تفاهم، بررسی گردد، زیرا منتهای مقصود ما همان است.
ارتباطات و تسهیل گفتگو یا عدم آن
ابتدا این را میدانیم که در ارگانیسم طبیعت همه چیز بر هم تأثیر میگذارند، (نوع آن مهم نیست) از این رو به یک تئوری میرسیم که ارتباطات، به عنوان یک فنومن (نمود، پدیده، رخداد، جلوه)، بر سایر همگنهای فرهنگی خود تأثیر مینهد (چنان که تأثیر هم میپذیرد).
ارتباطات، چون موجب نزدیکی و کم شدن فاصله است، امری انرژی زاست، که انبساط سایر عناصر فرهنگی و انسانی را فراهم میکند و همچنین آنها را تحلیل مینماید. نتیجهای که از این تئوری میگیریم این است که ارتباطات بر فرهنگها تأثیر تحلیل گرانه دارد که آنها را متحول میسازد.
بسیاری از کسانی که قائلند ارتباطات موجب تسهیل گفتگو بین تمدنها و فرهنگهاست، از همین تئوری رفته و نتیجه گرفتهاند. اما همیشه فاصلهی زیادی بین تئوری تا عمل است، و میبینیم که یک چیز در تئوری همان چیزی نیست که در عمل است، (به دلیل قوانین ناشناخته طبیعت).
در عمل مشاهده شده است که میزان علاقهمندی بین دو ملت - گروه - فرد، تا زمانی که با هم فاصله داشتهاند و ارتباط کم بوده، در حد بالایی قرار داشته است، اما به محض برقراری ارتباط و زیاد شدن آن، این علاقهمندی رو به صفر شدن نهاده است.
وضعی که هم اکنون در کشورهای عربی و افریقایی مشاهده میکنیم، از نظر تنفر نسبت به غرب و به خصوص امریکا و همچنین وضع مشابه و بلکه غلیظتر آن در ایران شاهد بر مدعای ماست و این تنها سخن ما نیست، بلکه خود غربیان نیز در نقد سیاستها و نوع بینشهای خود از آن گلایهمندانه سخن گفتهاند.
فوکویاما تئوریسین لیبرالیسم جدید امریکایی، برخلاف برخی دیگر، چندان به نزدیک شدن فرهنگها و سودمند بودن ارتباطات در جهت تسهیل گفتگو خوشبین نیست، بلکه معتقد است اقدامات اخیر غرب حساسیت ملتها را علیه آن برانگیخته است. وی میگوید:
فناوری ارتباطات باعث شده است که آسیاییها و امریکاییها خیلی ملموستر و شفافتر یکدیگر را ببینند، و این امر حاکی از آن است که آنها دارای نظامهای ارزشی بسیار متفاوتی هستند.
در مقایسه با 40 سال پیش شاهد تغییرات بسیار زیادی در روابط آسیاییها و ایالات متحده هستیم. عشق و علاقه میان آسیاییها و امریکاییها کاهش، و بیاعتمادی و تأکید بر تفاوت و تمایز افزایش یافته است. آسیاییها به فساد، انحطاط شهرها و فروپاشی خانوادههای امریکایی مینگرند و احساس میکنند که امریکا دیگر یک الگوی بسیار جذاب نیست. (روزنامه جام جم، 7/7/1381 ، ص 8)
سرژلاتوشه، از اوجگیری دوبارهی نهضتهای هویت بخش، به ویژه بنیادگرایی اسلامی، به عنوان نمونهای از دورشدن دو فرهنگ آسیایی - عربی و امریکایی - غربی یاد میکند، با این که آنها بیست سال قبل به تجدد خواهی امید بسته بودند. وی میگوید:
شدت تعصب فعلی آنها نشان دهندهی شدت سرخوردگی آنهاست. (لاتوشه، 1379 ، 142)
نتیجه گیری
نتیجهای که از مقایسهی تئوری با عمل میگیریم چنان به دست میآورد که در عصر تحول به وسیلهی ارتباطات، نهاد فرهنگها عوض نمیشود، بلکه متناسب با شرایط جدید متحول میشوند و بار تازه برمیدارند و این همان چیزی است که برخی جامعه شناسان را به اشتباه انداخته است، تا آنجا که رخداد تازه را ادغام، استحاله و یکی شدن فرهنگها پنداشتهاند و ارتباطات را بهترین فرمول برای یکی سازی فرهنگها دانستهاند. این فرمول، در عمل، تاکنون غلط بودن خود را نشان داده است. زیرا به قول لاتوشه نه تنها در سایر نقاط جهان توفیقی به دست نداده است، بلکه موجب سربرآوردن فرهنگهای سرکوب شدهی مقاوم در کنار خود نیز شده است (لاتوشه، 1379 ، 141-3). (ظهور فرهنگهای سنتی در امریکای لاتین). غلطک غرب شاید در ظاهر هر چیز را در سر راه خود صاف کند، اما ضمن آنکه فرهنگهای دیگر را صاف میکند، نمیتواند عملاً آنها را به خاک تبدیل کند و بر باد دهد، زیرا زمین نرم است و فرو میرود (لاتوشه، 1379 ، 135)، و فناوری ارتباطات به ظهور مقاومتهای تازهی فرهنگی کمک میکند.
هم در اینجاست که افقی تازه در برابر دیدگان ما گشوده میشود تا، به طور کلی، در مورد ارتباطات حکم نکنیم، لذا بحث ما معطوف به بند اول خواهد شد؛ یعنی ماهیتشناسی ارتباطات و گفتگو.
به بیانی دیگر، باید ابتدا دید این ارتباطات دنبال چه هدف و غایتی است و اگر برای تسهیل در امر گفتگوست، گفتگو برای چه منظوری است، زیرا غایتها از ماهیتها خبر میدهند.
اصولاً سه نوع هدف ممکن است منظور شده باشد:
1 ) اعلام اعتقادات خود؛
2 ) ایراد سلطه، پرخاش، اعتراض؛
3 ) تفهیم مواضع خود.
یقیناً آنچه تضمین کنندهی تفاهم بین تمدن هاست اقدام به گفتگوی با ابزار ارتباطات به منظور سوم است. زیرا منظور نخست دربردارندهی عدم مدارا و تحمل غیر است و منظور دومی برانگیزانندهی مقاومت ملتهاست. رومان هرتزوک نیز بر همین عقیده میگوید:
با این حال، همهی مباحثات بینالمللی در باب حقوق بشر نشان داده است که بیان اعتقادات و ایراد اعتراضها به تنهایی نمیتواند ضامن برقراری گفتگوبین فرهنگها باشد و دراینجاست که ضرورت شناخت و فهم مواضع ما از سوی طرفهایمان آشکار میشود. (هرتزوک، 1380 ، 40)
هر چند که این معنای عدول از مواضع خویش نیست.
ابزار ارتباطاتی در خدمت گفتگوی تمدنها - اینترنت
در حقیقت، ما از وسایل اطلاع رسانی نمیخواهیم سخنی داشته باشیم، زیرا آنها عموماً ارتباط یکسویه هستند و گرچه در جهت خدمت به تفاهم بین انسانها میتوانند نقش مهمی ایفا نمایند، لیکن مکانیسم آنها پخش و پراکنش و القای اطلاعات است. تنها وسیلهای که جز هدف فوق میتواند ابزار عمدهی ارتباطات نام گیرد، اینترنت میباشد. زیرا به وسیلهی آن، همهی انسانها میتوانند با یکدیگر گفتگو و دیدار چهره به چهره در خانههای خود داشته باشند.
هیچ تردیدی در این نیست که شبکهی اینترنت، در طول دههی اخیر، به صورت یکی از اصلیترین ابزار کارامد تبلیغات و ارتباطات و بازرگانی درآمده است و این جریان میرود تا، در خلال سالهای آینده، تمامی امکانات و سیستمهای اطلاع رسانی را تحتالشعاع خود قرار دهد. ... شمار دستگاههای وابسته به این شبکه در خلال سالهای 4-1992 از مرز 922 به 8/1 میلیون نفر؛ و در سال 1999 به 25 میلیون نفر رسیده، و این در حالی است که در این تاریخ تعداد کاربران بالغ بر 83 میلیون نفر بوده که با بیش از 800 میلیون صفحه «وب» روی سایتهای شبکه سر و کار دارند و با این حال انتظار میرود در آغاز سال 2003 شمار کاربران اینترنتی به 500 میلیون نفر برسد.
با این حال، مسألهی اینترنت نیز نمیتواند کارگشا باشد، زیرا بدون شک کنترل و حفاظت کامل آن در دست پنتاگون میباشد، هر چند ظاهراً ادعا میشود این شبکه در کنترل خاصی قرار ندارد. (بینا، 1999 ، 95)
گفتگوی تمدنها، هدف یا وسیله؟
در یک تحلیل تاریخی از زاویهی ارتباطات، و با مقایسه نیمهی اول قرن بیستم با نیمهی دوم آن، یعنی قبل از جنگ جهانی و بعد از آن، میبینیم چه آن زمان که سطح گفتارهای بینالمللی بسته و پرفاصله بوده، و چه پس از گسترش دامنهی ارتباطات و بازتر شدن فضا برای پذیرش آواهای متنوع و فراوان ملتها، در کلیت نوعی خود، انسان به وحدت نرسیده، بلکه گسلها بیشتر نیز شده است. (محمدی، 1381 ، 11)در حقیقت، نقش رسانهها در پیام رسانی هرگز در سپهر واحد انسانی موفق نبوده است. آیا دستگاه انتقال پیام دور از دسترس بوده یا نقصی در نظام رسانهای وجود داشته و یا اصلاً انتظار ما از ابزار ارتباطات یعنی از رسانهها بیش از حد معقول آن بوده است. یعنی در حقیقت، ما وضعیت گفتاری انسانها را که در حال توسعه بوده و میباشد را با گفتگوی تمدنها اشتباهاً یکی دانسته و آن را هدف پنداشتهایم!
بنابر این، نخست باید خود «گفتگوی تمدنها» دوباره مفهوم سازی شود.
برای این که بتوان به درک بهتر و روشنتری از این مفهوم رسید، باید به مضمون اساسنامهی یونسکو، که در 16 نوامبر 1945 به تصویب 20 کشور مؤسس آن رسیده و بر همان اساس بخشهای مهمی از آن به رسانههای جمعی واگذار گردیده است، بذل توجه نمود. فلسفهی وجودی این سازمان از میان برداشتن آن دسته از موانع معرفتی برشمرده شده است که موجب نابردباری، عدم مفاهمه، خشونت و جنگ میشوند. «از آنجا که جنگ در ذهن مردمان آغاز میگردد، باید صلح را هم در ذهن مردمان بنا نهاد. ناآگاهی از راه و رسم زندگی دیگران، در طول تاریخ بشریت، علت اصلی بیاعتمادی و شک در میان مردمان جهان بوده است؛ اختلافاتی که همیشه به جنگ منتهی شده است. (خانیکی، 1381 ، 26)
آنچه از این مضمون به دست میآید، هدف از آشنایی مردمان جهان به وسیلهی ارتباطات، مفاهمه و درک یکدیگر است. اما این نیز هدف اصلی نیست و هدف اصلی رسیدن به صلح جهان گستر و پایدار است.
بنابر این تفاوت بسیاری است میان توسعهی وضعیت گفتاری، و حتی دیداری / جهان شمول با گفتگوی تمدنها، که به مثابهی یک راهبرد نظری - کرداری به عالمیان پیشنهاد گردیده است.
در واقع، برقراری وضعیتی که بتوان با آن به گفت و شنود پرداخت، به منظور پیدا کردن امکانهایی است برای دستیابی به ارتباط حقیقی بین انسانها.
دکترین پیشنهادی در یک دیالوگ برای ارتباطات سودمند
موارد زیر که گاهی نیز به عنوان دیدگاه نظام اسلامی از زبان مسؤولین عالی رتبه در سخنرانیها، بیانیهها و مصاحبهها اعلام گردیده است، میتواند به عنوان اصول محکم بنیادینی برای یک دیالوگ ارتباطات قلمداد گردد:
1 ) احترام گذاشتن به منزلت و برابری همهی انسانها، بدون در نظر داشتن تمایزی در نوع و ملیت، چه بزرگ و چه کوچک؛
2 ) باور داشتن تنوع فرهنگ موجب وضعیت پایداری در جامعهی بزرگ انسانی، و به مثابهی موهبتی ارجمند برای پیشرفت و خوشبختی نوع بشر در جهان است؛
3 ) احترام متقابل و مدارا نسبت به دیدگاهها و ارزشهای متنوع فرهنگی و تمدنها، به علاوه، به رسمیت شناختن حق همهی اعضای تمدنها، برای پاسداری از میراثهای فرهنگی و ارزشهای خودشان، و همچنین دفاع از آنها در برابر بیحرمتی نسبت به اخلاق، دین یا فرهنگ و ارزشهای ملی، قداستها و اماکن مقدس؛
4 ) بازشناسی منابع متنوع دانش، در سرتاسر زمانها و مکانها، و ضرورت طراحی روی حوزههای پرمایه و غنی و عقلانی هر تمدنی که در فرایند سازی واقعی خود به سمت غنی سازی دو جانبه گام برمیدارد.
5 ) دفع هرگونه تلاش برای استیلا و سلطهی فرهنگی و تحمیل آن بر دیگران، به علاوه، کارها و اصول اعتقادیای که به ترویج مواجهه و برخورد تمدنها میپردازند.
6 ) جستجو برای یافتن زمینهی مشترک میان و برای همهی تمدنها، در راه چالشی صحیح و مشترک در سطح جهان؛
7 ) قبول همیاری و تحقیق برای رشد فهمها، همچون اختصاص دادن مکانیسمی برای ترویج ارزشهای مشترک جهانی، و نیز برای سرکوب عوامل تهدید جهانی؛
8 ) تعهد به مشارکت همهی آحاد مردم و ملتها، بدون تبعیض قائل شدن در امور خاص و خانوادگیشان، به علاوه، در تصمیم سازی و توزیع فرایندهای ارزشی؛
9 ) پیروی از اصول حامل حق، عدالت، صلح و یکپارچگی، به علاوه، اصول بنیادین حقوق بینالملل و منشور ملل متحد. (باقرشاهی، 2002)
منابع و مآخذ
1 ) اخوان زنجانی، داریوش (1381)، پل فیروزه، ش 3 .
2 ) باقر شاهی، علینقی (2002)، The Dialogue Among Civilization، Message of Theaqalayn ، ش 28 .
3 ) بوهم، دیوید (1381)، دربارهی دیالوگ، گردآوری و تدوین: لی نیکول، ترجمهی حسینی نژاد، محمد علی، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
4 ) خانیکی، هادی (1381)، رسانه، ش 51 .
5 ) رستگار مقدم، هادی (1376)، درآمدی بر ارتباط و وسایل ارتباطی، اندیشه حوزه، ش 9 .
6 ) روزنامه جام جم، 7/7/1381 .
7 ) فرهنگی، علی اکبر (1380)، ارتباطات انسانی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
7 ) بینا (1999)، الکمبیوتر و الاتصالات و الالکترونیک (ضمیمه)، بیروت، مجموعهی دارالصیاد.
8 ) لاتوشه، سرژ (1379)، غربی سازی جهان، ترجمهی مشتاق فرهاد صفت، سمت.
9 ) محمدی، ابراهیم، رسالت (6/5/1381)، ص 11 .
10 ) محسنیان راد، مهدی (1374)، ارتباطشناسی، تهران، انتشارات سروش.
11 ) معتمد نژاد، کاظم (1371)، وسایل ارتباط جمعی، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
12 ) هرتزوک، رومان (1380)، آشتی تمدنها، ترجمهی هرمز همایون پور، تهران، فرزان روز.
الف- جهانی شدن، که تفکر در آن به ربع آخر قرن بیستم برمیگردد، لیکن امروز اوج گرفته است.
ب - برخورد تمدنها، که به دههی هشتاد همان قرن برمیگردد.
ج - نظریهی رقیب آن یعنی گفتگوی تمدنها، که از طرح آن در سال دو هزار به وسیلهی رئیس جمهوری وقت ایران در مجمع عمومی ملل متحد سرچشمه گرفته است.
در نگاهی از فراز به هر سه مسأله چنین درمییابیم که دو مورد آخر به طرح نظم نوین جهانی که در اصل یک مسألهی ارتباطاتی و سپس سیاسی، فرهنگی است، برمیگردد. لیکن رشد این مباحث همگی به رشد و توسعهی فناوری ارتباطات وابسته است (حتی مورد نخست).
دنیا جنگ و برخورد را تجربه کرده و دوست ندارد دوباره خود را درگیر آن کند، اما از طرفی خوی استکباری بشر آن را، گاهی، اجتنابناپذیر میسازد. از این روی دانشمندان در حال بررسی طرحی برای برقراری صلح دائم هستند و نظریهی سوم حاصل چنان اندیشهای است. این اندیشه پشتیبان خود را ارتباطات میداند، اما این خود اول بحث است که آیا آن به کدام یک بیشتر کمک میکند.
از این روی در آغاز باید شناختی اجمالی از آن پیدا کنیم.
تعریف ارتباطات
مفاهیم گوناگونی چون انتقال و انتشار آگاهیها و اندیشهها و پیوستگی درونی انسانها به یکدیگر در زیر عنوان ارتباط به ذهن میآید و دانشمندان علوم ارتباطات به گونههایی آن را تعریف کردهاند که از آن میان دو تعریف زیر جامعتر و دقیقتر به نظر میرسند:
1 ) تعریفی که ادوین امری (امریکایی) دارد ناظر به جنبهی فنی و مکانیکی آن است. وی میگوید:
ارتباط عبارت از: فن انتقال اطلاعات و افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر است. (معتمد نژاد، 1371 ، 34)
2 ) کلود شانون، و وارن وبور (دو دانشمند امریکایی) از زاویهی علمی، آن را اعمال تمام روشهایی دانستهاند که از آن طریق بتواند ذهنی بر ذهن دیگر تأثیر بگذارد. در این بیان کلیهی دلالت کنندهها به کار گرفته میشوند و ارتباط را میسازند. بنابر این موسیقی، خط، هنرهای تصویری و تجسمی و حتی سکوت نیز در ایجاد ارتباط سهم دارند. (محسنیان راد، 1374 ، 44)
ارتباط چیست ؟
آنچه از تعاریف ارتباط به دست میآید ممکن است به یکی از دو مورد حمل شود: تک نمادی و فراگردی. یعنی ممکن است فقط رخدادی منفرد و بدون دنباله باشد و نیز ممکن است به صورت جریان تحقق یابد، اما آنچه ما از آن بحث میکنیم ناظر به مورد دومی است. از این رو میگوییم:
ارتباط، مکانیسمی است که تمامی مظاهر فکری و وسایل انتقال آن در مکان و زمان توسط آن توسعه پیدا میکند. (رستگار مقدم، 1376 ، 80)
دیگر آن که: «ارتباط، خود یک فراگرد یا جریان مداوم است.»
و سوم آن که: «فراگرد ارتباطی نظام گرا است.» (فرهنگی، 1380 ، 21-19)همهی اینها ما را به این نکته واقف میسازند که عنصر انسانی در جریان ارتباط خود با دیگران، انسانی متفاوت از بودش فردی و منزوی خویش است.
براساس اصل تغییر و تأثیر و تأثر متقابل، فرد فرد انسانها که به شخصه متفاوتند، و به وضوح از یکدیگر متمایز میشوند، چون در جمع قرار میگیرند، نیازها و خواستههایشان دگرگون میشود و شخصیت ثانوی به خود میگیرند، چنان که گویی در تنهایی و جمع دو شخصیت متفاوت هستند. این بدان معناست که نظام جمعی دارای قدرت تجزیه و ترکیبی است که از عناصر متعدد، یک واحد با قانون جدید میسازد. (چنان که در نظام کیهانی هر ستاره یک موجود آسمانی مستقلی است، لیکن در منظومه، جزیی از آن و تابع قانون کلی آن میگردد.) بنابر این: چهارم آن که: «ارتباط، در خود، امکانی برای فرایندگری نهفته دارد» و این همان نقطهی ارتباط با دیالوگ است.
ارتباطات در دو نگاه
در بحث حاضر ارتباطات را میتوان از دو زاویه مورد مطالعه قرار داد:
1 ) ماهیت شناختی، که در آن به عنوان یک معقول اولی و نیز ثانوی فلسفی بدان مینگریم، یعنی ارتباطاتی که میتواند، کلی آن، در ذهن و هم در خارج ذهن وجود داشته باشد، از نظر ماهوی و اعراض ذاتی، مورد مطالعه قرار گیرد تا میزان توانمندی و تأثیرگذاری آن بر غیر دانسته شود.
2 ) کارکرد شناختی، که در این رابطه پتانسیلهای آن، فونکشنهای آن و نیز نتایج فرایندی آن بررسی میگردد. همچنین در این راستا از دید ابزار انگاری بدان مینگریم زیرا ارتباطات، در این بحث، از آن جهت مهم مینماید که در مسیر یک نیاز قرار دارد، و نیز از آن جهت که ارتباطات به مثابه یک تابع تأثیرگذار ابزاری موجب آن میشود تا امر ثالثی تحول یابد یا از نو ایجاد شود. بنابر این، بحث ما در خصوص یکی از نتایج فرایندی ارتباطات یعنی تسهیل گفتگو، آن هم در معنای دیالوگ است.
اکنون این سؤالها برمیخیزد که آیا ارتباطات، به طور کلی، در تسهیل گفتگو نقش دارد و تا چه میزان؟ آیا نوع خاصی و در شرایط ویژه نقش دارد؟ و یا اینکه نه تنها در تسهیل گفتگو نقش ندارد، بلکه نقش یک کاتالیزور را بازی میکند یعنی آنقدر به تجزیه و شفاف شدن آن کمک میکند تا آن را مستهلک سازد؟
ارتباطات و ابزار ارتباطی
چنان که میدانیم، از چند دهه به پایان قرن بیستم، دنیا شاهد تحولات شگرفی بوده است که از سرمنشأ اصلی پیشرفت در امر ارتباطات نشأت گرفته است. توسعهی دانش ارتباطات در زمانی کوتاه دنیا را به یک دهکده تبدیل کرد؛ از این رو دورهای را که در آن هستیم، عصر ارتباطات نام نهادهاند، دیوارها یکی پس از دیگری فرومیریزد؛ دیوارهای فیزیکی، همچون مرزهای جغرافیایی، و دیوارهای نامرئی، همچون تفاوتهای فرهنگی و متعهد انجام این پروژهی جهانی ارتباطات است. (لاتوشه، 1379 ، 133-104)
در اولین نگاه ذهن انسان به ابزار ارتباطی همچون ماهوارهها و گیرندههای امواج رادیویی معطوف میشود لیکن، پس از تأمل بیشتر، میبینیم ارتباطات با ابزار ارتباطات فرق دارد.
ابزار تسهیل ارتباطات ممکن است دنیا را به جنگ بکشاند، و این در حالی است که ارتباطات به دیالوگ میانجامد.
دیالوگ و ارتباطات
منظور از ارتباطات، بررسی و اعمال روشهایی است که میتوان با مدد گرفتن از آنها مناسبات میان فردی اشخاص یا گروههای اجتماعی را قویتر و نزدیکتر ساخت تا به سازماندهی مناسبی، در راستای حرکت یکپارچه به سمت پیوستن انسانها به یکدیگر دست یازیم. در ارتباطات تلاش برای پیوستن انسانها به یکدیگر انجام میشود، نه جدایی آنها از هم. (فرهنگی، 1380 ، 143-104)
منظور از دیالوگ صرف انجام گفتگو و مذاکره و بحث نیست، چه آن که ممکن است در دیالوگ به صورت عینی و حسی گفتگوی بین الاثنینی صورت نگیرد. در واقع معنای دیالوگ شفاف شدن نسبتها و مناسبتها و رابطهی بین افراد تا آن حد است که بتوانند موقعیت یکدیگر را درک کنند و به آن حق بدهند. شاید اول کسی که خیلی راحت اما مفصل دربارهی دیالوگ سخن گفت دیوید بوهم (فیزیکدان قرن بیستم امریکا) بود. بوهم میگوید:
در دیالوگ هیچ کس به دنبال این نیست که خودش برنده شود. هر کس که برنده شود به معنای این است که همه برنده شدهاند. روحیهی حاکم بر آن متفاوت است. در جریان دیالوگ هیچ تلاشی برای کسب امتیاز صورت نمیگیرد و هیچ کس سعی نمیکند نظر خودش را غالب سازد. برعکس، هرگاه اشتباهی از سوی هر کس که باشد رخ نماید، همه از فهم آن بهرهمند میشوند. موقعیت از این دست را میتوان موقعیت برنده - برنده خواند... مشارکت در دیالوگ بازی کردن با هم است، نه بازی در برابر هم. در جریان دیالوگ هر کس که مشارکت داشته باشد برنده محسوب میشود...
در دیالوگ، این عقاید و نظرهای خاص نیست که اهمیت دارند، بلکه لطیفتر شدن و بازتر شدن ذهن و فکر و امکان دیدن همهی عقاید است که مهم محسوب میشود. اگر راه گسترش این دیدگاه فراهم باشد، به اعتقاد من، کندتر شدن روند تخریب امکانپذیر است.
اگر ما موفق به ارتباط با هم نشویم و به معنای مشترکی نرسیم، چیزی از عشق و دوستی در میان ما نمیماند... (بوهم، 1381)
بنابر این، وقتی از تکنولوژی ارتباطات سخن به میان میآید، بیشتر بعد انسانی آن لحاظ میگردد.
ارتباطات، گفتگو و تفاهم
بیشک هدف جریان فکری مثبت گرا، که در میانهی تز برخورد و گفتگو، دومی را انتخاب نموده است، رسیدن به نتیجهی آن است. بنابر این باید اندیشه را روی عواملی که به این نتیجه نزدیک میسازد، متمرکز ساخت. نخست، زمینهی انسانی آن، از نظر آمادگی و میزان آن، سپس روی صحت طرح و ارزیابی میزان ضمانت آن، آن گاه دامنهی بحث به ابزار و عوامل فیزیکی و مکانیکی آن کشیده میشود و نیز میزان کارایی آنها :
الف - زمینهی انسانی گفتگو از مراحل بدوی زندگی انسان آغاز میشود تا پیشرفتهترین آن که در حال حاضر در میدان فرامدرنیسم به ارائهی مانور میپردازد. هر کدام از مراحل، نوع خاص گفتگوی خود را میطلبد، و آنچه متناسب با پیشرفت عمومی در عصر ما دورنمایی روشنتر ارائه میدهد، جوامع توسعه یافته است که در سه مرحله تحلیل میشود:
مرحله اول، یعنی سطح محلی، توان ارتباطات به بیان جسمانی انسانها محدود میشود. در مرحلهی دوم، به لحاظ تحول در تکنولوژی ارتباطات، حوزهی عمومی ابعاد گستردهتری پیدا میکند، اما، به لحاظ عملکرد، حوزهی سیاسی، به حوزهی ملی محدود میشود. در مرحلهی سوم، تکنولوژی ارتباطات محدودیتهای ناشی از حاکمیت را در هم میشکند و ابعاد کاملاً جهانی پیدا میکند. (اخوان زنجانی، 1381 ، 8)
ب - طرح کلی مسأله به زیربنای فکری و عقلی آن برمیگردد. در این جا خود به خود با یک چالش طبیعی مواجه هستیم و آن ناهماهنگی بین سیاست جهانی مبتنی بر لیبرالیسم و سیاست بینش انتقادی جمهوری اسلامی که بر مبنای نفی سلطه و تهاجم به منافع انسانها استواری دارد. دقیقاً نمیتوان پیشبینی کرد، لیکن قدر مسلم آن است که روند گفتگو، خود بر نتیجه نیز اثر میگذارد و به آن شکل میدهد. از این رو میتوان گفت: حرکت به سوی آیندهای نامشخص در پیش داریم.
ج - در مورد ابزار و عوامل فیزیکی آن، فعلاً، بحثی نمیکنیم، زیرا نخست باید امکان تعامل آزاد میان فرهنگها، به منظور دستیابی به تفاهم، بررسی گردد، زیرا منتهای مقصود ما همان است.
ارتباطات و تسهیل گفتگو یا عدم آن
ابتدا این را میدانیم که در ارگانیسم طبیعت همه چیز بر هم تأثیر میگذارند، (نوع آن مهم نیست) از این رو به یک تئوری میرسیم که ارتباطات، به عنوان یک فنومن (نمود، پدیده، رخداد، جلوه)، بر سایر همگنهای فرهنگی خود تأثیر مینهد (چنان که تأثیر هم میپذیرد).
ارتباطات، چون موجب نزدیکی و کم شدن فاصله است، امری انرژی زاست، که انبساط سایر عناصر فرهنگی و انسانی را فراهم میکند و همچنین آنها را تحلیل مینماید. نتیجهای که از این تئوری میگیریم این است که ارتباطات بر فرهنگها تأثیر تحلیل گرانه دارد که آنها را متحول میسازد.
بسیاری از کسانی که قائلند ارتباطات موجب تسهیل گفتگو بین تمدنها و فرهنگهاست، از همین تئوری رفته و نتیجه گرفتهاند. اما همیشه فاصلهی زیادی بین تئوری تا عمل است، و میبینیم که یک چیز در تئوری همان چیزی نیست که در عمل است، (به دلیل قوانین ناشناخته طبیعت).
در عمل مشاهده شده است که میزان علاقهمندی بین دو ملت - گروه - فرد، تا زمانی که با هم فاصله داشتهاند و ارتباط کم بوده، در حد بالایی قرار داشته است، اما به محض برقراری ارتباط و زیاد شدن آن، این علاقهمندی رو به صفر شدن نهاده است.
وضعی که هم اکنون در کشورهای عربی و افریقایی مشاهده میکنیم، از نظر تنفر نسبت به غرب و به خصوص امریکا و همچنین وضع مشابه و بلکه غلیظتر آن در ایران شاهد بر مدعای ماست و این تنها سخن ما نیست، بلکه خود غربیان نیز در نقد سیاستها و نوع بینشهای خود از آن گلایهمندانه سخن گفتهاند.
فوکویاما تئوریسین لیبرالیسم جدید امریکایی، برخلاف برخی دیگر، چندان به نزدیک شدن فرهنگها و سودمند بودن ارتباطات در جهت تسهیل گفتگو خوشبین نیست، بلکه معتقد است اقدامات اخیر غرب حساسیت ملتها را علیه آن برانگیخته است. وی میگوید:
فناوری ارتباطات باعث شده است که آسیاییها و امریکاییها خیلی ملموستر و شفافتر یکدیگر را ببینند، و این امر حاکی از آن است که آنها دارای نظامهای ارزشی بسیار متفاوتی هستند.
در مقایسه با 40 سال پیش شاهد تغییرات بسیار زیادی در روابط آسیاییها و ایالات متحده هستیم. عشق و علاقه میان آسیاییها و امریکاییها کاهش، و بیاعتمادی و تأکید بر تفاوت و تمایز افزایش یافته است. آسیاییها به فساد، انحطاط شهرها و فروپاشی خانوادههای امریکایی مینگرند و احساس میکنند که امریکا دیگر یک الگوی بسیار جذاب نیست. (روزنامه جام جم، 7/7/1381 ، ص 8)
سرژلاتوشه، از اوجگیری دوبارهی نهضتهای هویت بخش، به ویژه بنیادگرایی اسلامی، به عنوان نمونهای از دورشدن دو فرهنگ آسیایی - عربی و امریکایی - غربی یاد میکند، با این که آنها بیست سال قبل به تجدد خواهی امید بسته بودند. وی میگوید:
شدت تعصب فعلی آنها نشان دهندهی شدت سرخوردگی آنهاست. (لاتوشه، 1379 ، 142)
نتیجه گیری
نتیجهای که از مقایسهی تئوری با عمل میگیریم چنان به دست میآورد که در عصر تحول به وسیلهی ارتباطات، نهاد فرهنگها عوض نمیشود، بلکه متناسب با شرایط جدید متحول میشوند و بار تازه برمیدارند و این همان چیزی است که برخی جامعه شناسان را به اشتباه انداخته است، تا آنجا که رخداد تازه را ادغام، استحاله و یکی شدن فرهنگها پنداشتهاند و ارتباطات را بهترین فرمول برای یکی سازی فرهنگها دانستهاند. این فرمول، در عمل، تاکنون غلط بودن خود را نشان داده است. زیرا به قول لاتوشه نه تنها در سایر نقاط جهان توفیقی به دست نداده است، بلکه موجب سربرآوردن فرهنگهای سرکوب شدهی مقاوم در کنار خود نیز شده است (لاتوشه، 1379 ، 141-3). (ظهور فرهنگهای سنتی در امریکای لاتین). غلطک غرب شاید در ظاهر هر چیز را در سر راه خود صاف کند، اما ضمن آنکه فرهنگهای دیگر را صاف میکند، نمیتواند عملاً آنها را به خاک تبدیل کند و بر باد دهد، زیرا زمین نرم است و فرو میرود (لاتوشه، 1379 ، 135)، و فناوری ارتباطات به ظهور مقاومتهای تازهی فرهنگی کمک میکند.
هم در اینجاست که افقی تازه در برابر دیدگان ما گشوده میشود تا، به طور کلی، در مورد ارتباطات حکم نکنیم، لذا بحث ما معطوف به بند اول خواهد شد؛ یعنی ماهیتشناسی ارتباطات و گفتگو.
به بیانی دیگر، باید ابتدا دید این ارتباطات دنبال چه هدف و غایتی است و اگر برای تسهیل در امر گفتگوست، گفتگو برای چه منظوری است، زیرا غایتها از ماهیتها خبر میدهند.
اصولاً سه نوع هدف ممکن است منظور شده باشد:
1 ) اعلام اعتقادات خود؛
2 ) ایراد سلطه، پرخاش، اعتراض؛
3 ) تفهیم مواضع خود.
یقیناً آنچه تضمین کنندهی تفاهم بین تمدن هاست اقدام به گفتگوی با ابزار ارتباطات به منظور سوم است. زیرا منظور نخست دربردارندهی عدم مدارا و تحمل غیر است و منظور دومی برانگیزانندهی مقاومت ملتهاست. رومان هرتزوک نیز بر همین عقیده میگوید:
با این حال، همهی مباحثات بینالمللی در باب حقوق بشر نشان داده است که بیان اعتقادات و ایراد اعتراضها به تنهایی نمیتواند ضامن برقراری گفتگوبین فرهنگها باشد و دراینجاست که ضرورت شناخت و فهم مواضع ما از سوی طرفهایمان آشکار میشود. (هرتزوک، 1380 ، 40)
هر چند که این معنای عدول از مواضع خویش نیست.
ابزار ارتباطاتی در خدمت گفتگوی تمدنها - اینترنت
در حقیقت، ما از وسایل اطلاع رسانی نمیخواهیم سخنی داشته باشیم، زیرا آنها عموماً ارتباط یکسویه هستند و گرچه در جهت خدمت به تفاهم بین انسانها میتوانند نقش مهمی ایفا نمایند، لیکن مکانیسم آنها پخش و پراکنش و القای اطلاعات است. تنها وسیلهای که جز هدف فوق میتواند ابزار عمدهی ارتباطات نام گیرد، اینترنت میباشد. زیرا به وسیلهی آن، همهی انسانها میتوانند با یکدیگر گفتگو و دیدار چهره به چهره در خانههای خود داشته باشند.
هیچ تردیدی در این نیست که شبکهی اینترنت، در طول دههی اخیر، به صورت یکی از اصلیترین ابزار کارامد تبلیغات و ارتباطات و بازرگانی درآمده است و این جریان میرود تا، در خلال سالهای آینده، تمامی امکانات و سیستمهای اطلاع رسانی را تحتالشعاع خود قرار دهد. ... شمار دستگاههای وابسته به این شبکه در خلال سالهای 4-1992 از مرز 922 به 8/1 میلیون نفر؛ و در سال 1999 به 25 میلیون نفر رسیده، و این در حالی است که در این تاریخ تعداد کاربران بالغ بر 83 میلیون نفر بوده که با بیش از 800 میلیون صفحه «وب» روی سایتهای شبکه سر و کار دارند و با این حال انتظار میرود در آغاز سال 2003 شمار کاربران اینترنتی به 500 میلیون نفر برسد.
با این حال، مسألهی اینترنت نیز نمیتواند کارگشا باشد، زیرا بدون شک کنترل و حفاظت کامل آن در دست پنتاگون میباشد، هر چند ظاهراً ادعا میشود این شبکه در کنترل خاصی قرار ندارد. (بینا، 1999 ، 95)
گفتگوی تمدنها، هدف یا وسیله؟
در یک تحلیل تاریخی از زاویهی ارتباطات، و با مقایسه نیمهی اول قرن بیستم با نیمهی دوم آن، یعنی قبل از جنگ جهانی و بعد از آن، میبینیم چه آن زمان که سطح گفتارهای بینالمللی بسته و پرفاصله بوده، و چه پس از گسترش دامنهی ارتباطات و بازتر شدن فضا برای پذیرش آواهای متنوع و فراوان ملتها، در کلیت نوعی خود، انسان به وحدت نرسیده، بلکه گسلها بیشتر نیز شده است. (محمدی، 1381 ، 11)در حقیقت، نقش رسانهها در پیام رسانی هرگز در سپهر واحد انسانی موفق نبوده است. آیا دستگاه انتقال پیام دور از دسترس بوده یا نقصی در نظام رسانهای وجود داشته و یا اصلاً انتظار ما از ابزار ارتباطات یعنی از رسانهها بیش از حد معقول آن بوده است. یعنی در حقیقت، ما وضعیت گفتاری انسانها را که در حال توسعه بوده و میباشد را با گفتگوی تمدنها اشتباهاً یکی دانسته و آن را هدف پنداشتهایم!
بنابر این، نخست باید خود «گفتگوی تمدنها» دوباره مفهوم سازی شود.
برای این که بتوان به درک بهتر و روشنتری از این مفهوم رسید، باید به مضمون اساسنامهی یونسکو، که در 16 نوامبر 1945 به تصویب 20 کشور مؤسس آن رسیده و بر همان اساس بخشهای مهمی از آن به رسانههای جمعی واگذار گردیده است، بذل توجه نمود. فلسفهی وجودی این سازمان از میان برداشتن آن دسته از موانع معرفتی برشمرده شده است که موجب نابردباری، عدم مفاهمه، خشونت و جنگ میشوند. «از آنجا که جنگ در ذهن مردمان آغاز میگردد، باید صلح را هم در ذهن مردمان بنا نهاد. ناآگاهی از راه و رسم زندگی دیگران، در طول تاریخ بشریت، علت اصلی بیاعتمادی و شک در میان مردمان جهان بوده است؛ اختلافاتی که همیشه به جنگ منتهی شده است. (خانیکی، 1381 ، 26)
آنچه از این مضمون به دست میآید، هدف از آشنایی مردمان جهان به وسیلهی ارتباطات، مفاهمه و درک یکدیگر است. اما این نیز هدف اصلی نیست و هدف اصلی رسیدن به صلح جهان گستر و پایدار است.
بنابر این تفاوت بسیاری است میان توسعهی وضعیت گفتاری، و حتی دیداری / جهان شمول با گفتگوی تمدنها، که به مثابهی یک راهبرد نظری - کرداری به عالمیان پیشنهاد گردیده است.
در واقع، برقراری وضعیتی که بتوان با آن به گفت و شنود پرداخت، به منظور پیدا کردن امکانهایی است برای دستیابی به ارتباط حقیقی بین انسانها.
دکترین پیشنهادی در یک دیالوگ برای ارتباطات سودمند
موارد زیر که گاهی نیز به عنوان دیدگاه نظام اسلامی از زبان مسؤولین عالی رتبه در سخنرانیها، بیانیهها و مصاحبهها اعلام گردیده است، میتواند به عنوان اصول محکم بنیادینی برای یک دیالوگ ارتباطات قلمداد گردد:
1 ) احترام گذاشتن به منزلت و برابری همهی انسانها، بدون در نظر داشتن تمایزی در نوع و ملیت، چه بزرگ و چه کوچک؛
2 ) باور داشتن تنوع فرهنگ موجب وضعیت پایداری در جامعهی بزرگ انسانی، و به مثابهی موهبتی ارجمند برای پیشرفت و خوشبختی نوع بشر در جهان است؛
3 ) احترام متقابل و مدارا نسبت به دیدگاهها و ارزشهای متنوع فرهنگی و تمدنها، به علاوه، به رسمیت شناختن حق همهی اعضای تمدنها، برای پاسداری از میراثهای فرهنگی و ارزشهای خودشان، و همچنین دفاع از آنها در برابر بیحرمتی نسبت به اخلاق، دین یا فرهنگ و ارزشهای ملی، قداستها و اماکن مقدس؛
4 ) بازشناسی منابع متنوع دانش، در سرتاسر زمانها و مکانها، و ضرورت طراحی روی حوزههای پرمایه و غنی و عقلانی هر تمدنی که در فرایند سازی واقعی خود به سمت غنی سازی دو جانبه گام برمیدارد.
5 ) دفع هرگونه تلاش برای استیلا و سلطهی فرهنگی و تحمیل آن بر دیگران، به علاوه، کارها و اصول اعتقادیای که به ترویج مواجهه و برخورد تمدنها میپردازند.
6 ) جستجو برای یافتن زمینهی مشترک میان و برای همهی تمدنها، در راه چالشی صحیح و مشترک در سطح جهان؛
7 ) قبول همیاری و تحقیق برای رشد فهمها، همچون اختصاص دادن مکانیسمی برای ترویج ارزشهای مشترک جهانی، و نیز برای سرکوب عوامل تهدید جهانی؛
8 ) تعهد به مشارکت همهی آحاد مردم و ملتها، بدون تبعیض قائل شدن در امور خاص و خانوادگیشان، به علاوه، در تصمیم سازی و توزیع فرایندهای ارزشی؛
9 ) پیروی از اصول حامل حق، عدالت، صلح و یکپارچگی، به علاوه، اصول بنیادین حقوق بینالملل و منشور ملل متحد. (باقرشاهی، 2002)
منابع و مآخذ
1 ) اخوان زنجانی، داریوش (1381)، پل فیروزه، ش 3 .
2 ) باقر شاهی، علینقی (2002)، The Dialogue Among Civilization، Message of Theaqalayn ، ش 28 .
3 ) بوهم، دیوید (1381)، دربارهی دیالوگ، گردآوری و تدوین: لی نیکول، ترجمهی حسینی نژاد، محمد علی، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
4 ) خانیکی، هادی (1381)، رسانه، ش 51 .
5 ) رستگار مقدم، هادی (1376)، درآمدی بر ارتباط و وسایل ارتباطی، اندیشه حوزه، ش 9 .
6 ) روزنامه جام جم، 7/7/1381 .
7 ) فرهنگی، علی اکبر (1380)، ارتباطات انسانی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
7 ) بینا (1999)، الکمبیوتر و الاتصالات و الالکترونیک (ضمیمه)، بیروت، مجموعهی دارالصیاد.
8 ) لاتوشه، سرژ (1379)، غربی سازی جهان، ترجمهی مشتاق فرهاد صفت، سمت.
9 ) محمدی، ابراهیم، رسالت (6/5/1381)، ص 11 .
10 ) محسنیان راد، مهدی (1374)، ارتباطشناسی، تهران، انتشارات سروش.
11 ) معتمد نژاد، کاظم (1371)، وسایل ارتباط جمعی، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
12 ) هرتزوک، رومان (1380)، آشتی تمدنها، ترجمهی هرمز همایون پور، تهران، فرزان روز.