آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

اگر اختلالی در امر خدمت به خلق ا... مشاهده می‏شود، به یکی از دو امر برمی‏گردد: الف) به لحاظ مکانیکی مشکلی در دستگاه جامعه به وجود آمده است. ب ) نیروی انسانی خوب کار نمی‏کند. اگر در مشاهدات خود به مورد دوم رسیدیم باز خالی از یکی از این دو نیست: ب - 1 ) مشکل در توده‏ی مردم است. ب - 2 ) مشکل در خواص است؛ و مشکل خواص امر معنوی است. با این چند گزاره‏ی کوتاه بحث موانع درونی خدمت رسانی، خود به خود، به نقطه‏ی مشخص و محدودی فرو می‏کاهد؛ غفلت خواص از معنویات. اما، این غفلت، ابعاد مختلفی دارد که در طول مقاله بدان‏ها اشاره می‏شود ابعادی همچون: 1 ) ضعف معرفت؛ 2 ) دنیا گرایی؛ 3 ) غرایز نفسانی؛ 4 ) فریب موقعیت و قدرت؛ 5 ) گروه گرایی کهنه و پیشرفته. و در پایان مقاله دو نگاه پدیدار شناختی به خیر و فساد، چارچوبی را می‏سازد که شخص را در ارائه‏ی خدمت یاری می‏رساند.

متن

انگیزه‏ی پرداختن به این موضوع
اگر جامعه را یک کارگاه بزرگ فرض کنیم و یا همچون شهری صنعتی که بخش‏های مختلفی دارد و هر کدام مسؤول تهیه و تأمین بخشی از نیازمندی‏ها هستند، در وضعیت طبیعی و معمولی خود، به مشکلی بر نمی‏خورد و گروه‏های مصرف کننده نیز، از کار آن راضی خواهند بود. اکنون اگر در کار آن اختلالی دیده شود از دو حال بیرون نیست:
الف) مواد اصلی دچار کمبود گردیده است.
ب ) نیروی انسانی خوب کار نمی‏کند.
اکنون به خود جامعه بر می‏گردیم و باز آن را به دو بخش تقسیم می‏کنیم: کارگزاران و توده‏ی مردم؛ یا به عبارتی خواص و عوام، مسلما هر گونه اختلالی، در کار دستگاه جامعه، تولید فساد می‏کند زیرا نقشی که به عهده‏ی او بوده ایفا نشده است. حال از دو صورت بیرون نیست ؛ یا فساد در بخش کارگزاران و متصدیان امور است و یا در سطوح مختلف توده‏ی مردم.
اگر فساد فقط در توده باشد و مسؤولان امور اجرایی، قضایی، اقتصادی و فرهنگی جامعه بر کنار از هر گونه سوء کردار و اخلاق ناپسند باشند، به دو دلیل جامعه نیز وجهی مشابه پیدا خواهد کرد:
الف) آنان جنبه‏ی الگویی دارند و توده سعی می‏کند خود را با آنان همگون نماید و در مجموع جو شایسته‏ای به وجود می‏آید که در آن فضایل رشد می‏کنند.
ب ) آنان سکان دار قدرت هستند و اهرم‏های تغییر اجتماعی را در اختیار دارند. لذا اگر فرضا هماهنگی تشکیلاتی ای هم نباشد یک مجموعه همخوان خواهند بود که خود به خود در آن هماهنگی وجود دارد و این مجموعه، در تغییر وضع جامعه به سمت مطلوب، تأثیرگذار خواهد بود، بنابراین فساد در کوتاه‏ترین زمان به صفر خواهد رسید.
اما اگر فساد در حوزه‏ی دستگاه‏های کارگزاری نظام باشد، به همان دو دلیل فوق، به متن توده سرایت می‏کند و همچون باران تند و ممتدی دارای تأثیرات شتابنده ویران‏گری است زیرا توده‏ی فاسد در کجروی‏های خود، احساس سپر ایمنی می‏نماید. این سپر ایمنی کج رفتاری الگوهاست که به توده، نسبت به مؤاخذه، اطمینان خاطر می‏دهد.
بنابراین فساد مسؤولان همان پیامد قهری ای را خواهد داشت که در مورد علمای سوء، از بزرگان دین، نقل شده است.
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حدیثی فرمود:
زلة العالم کانکسار السفینة تغرق و تُغرق(1) هم خود تباه می‏شود و هم ولی نعمتان اصلی یعنی توده‏ی مردم را به تباهی می‏افکند، به ویژه آن که مسؤولان امور، به تعبیری، جزو دانشمندان نیز هستند.
از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پرسیدند: کدام دسته از مردم بدترینند؟ فرمود:
دانشمندان؛ چون فاسد شوند.(2)
از دید پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه‏ی معصومین علیهم‏السلام همواره موضوع از قرار مورد دوم تلقی می‏شود. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرموده است:
صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی و اذا فسدا فسدت امتی، قیل یا رسول الله و من هم؟ قال: الفقهاء و الأمراء.(3)
پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این بیان از آگاهان به مسائل دینی و عهده داران امر و نهی جامعه به عنوان منشأ دگرگونی‏های مثبت و منفی جامعه یاد نموده است ؛ هر چند که در نگرش کاملی به جامعه، از منظر آسیب‏شناسی، صرفا فساد مسؤولین علت پیدایش فساد در جامعه نیست بلکه مقدار معتنابهی از آن به عوارض ناشی از عدم تخصص کافی و عدم مدیریت علمی در حوزه‏ی سامان دهی نیروی انسانی است که از جمله این عوارض، فرار مغزها و در نتیجه عدم امکان بهره‏گیری از پتانسیل و انرژی‏های ذخیره‏ی این ملت است. و این در حالی است که، به گفته‏ی یکی از کارشناسان
______________________________
1. سفینة البحار، غرق: .
2. تحف العقول، ترجمه‏ی احمد جنتی، ص 38 .
3. همان، ج 125 ، ص 55 .
______________________________
مدیریتی، «ایرانیان در بین خارجیان آمریکا رتبه‏ی اول را در درآمد دارند و براساس مدرک بالاتر از لیسانس رتبه‏ی دوم تحصیلات را دارا هستند» زیرا بنا به گفته‏ی ایشان «بیش از 150 هزار نفر از جراحان و مهندسان ایرانی در آن سامان زندگی می‏کنند.»
مسلما رابطه‏ی تنگاتنگی میان مدیریت ضعیف و جذب انرژی‏های انسانی به خارج وجود دارد و طبعا در آینده‏ی نزدیک آثار و تبعات منفی فقدان این پتانسیل‏ها را لمس خواهیم کرد. به راستی مسأله‏ی غم‏آلودی است که می‏شنویم از بین 125 دانش‏آموز که طی سه سال اخیر در المپیادهای جهانی رتبه آوردند هم اکنون 90 نفر را دانشگاه‏های آمریکا جذب نموده است.(1)
با این توصیف عمق فاجعه را زیاد برآورد کرده و پیگیری کامل آن را به سایر محققان اجتماعی واگذار می‏کنیم و در این مقاله، حسب مورد، به عوامل درونی فرایند فساد اجتماعی در سطح مدیران و مسؤولان امور می‏پردازیم.
1 ) ضعف معرفت
کمبود معرفتی، عامل درونی اساسی در خالی کردن شانه از زیر بار تعهد در قبال وظیفه و خلق اللّه است.
امام باقر علیه‏السلام فرمود: ما عرف الله من عصاه و انشد:تعصی الاله و تظهر حبه     هذا لعمرک فی الفعال بدیع
لو کان حبک صادقا لأطعته     ان المحب لمن احب مطیع(2)
یعنی آن که نافرمانی خدا کند او را نشناخته است، سپس امام به شعری تمثل جستند که: نافرمانی خدا می‏کنی و اظهار محبت او می‏کنی؟ این به جان تو، رفتار بی‏سابقه‏ای است. اگر تو در محبت او صادق بودی می‏باید از او تمکین می‏نمودی، آخر مگر نه این است که عاشق در تمکین محبوب است؟!
کمبود معرفت، چه در اثر عدم محض آن باشد و چه در اثر نقص آن، مشی بر
______________________________
1. خراسان 15577 ص 2 ، شهرام یزدانی استاد دانشگاه در جمع کارشناسان سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، 24/3/1382
2. تحف العقول، ترجمه‏ی احمد جنتی، انتشارات علمیه‏ی اسلامیه، ص 337 .
______________________________
خلاف نظر و اراده‏ی خدا را در پی دارد. این یک نتیجه‏گیری ساده و مسلم است و ارتباط آن با بحث ما نیز روشن است زیرا قانون اساسی ما که شالوده‏ی کلی و کامل خدمت رسانی به جامعه می‏باشد تماما بر اساس تعالیم دینی و اصول مسلم آن، که مستفاد از آیات و روایات نبوی مشهور است، می‏باشد و طبق فتوای حضرت امام قدس‏سره ، آیة‏اللّه خامنه‏ای و سایر حضرات آیات عظام، تخطی از آنها حرام و گناه محسوب می‏شود. زیرا در واقع، به مثابه ردّ خدا و رسول است.
2 ) دنیا گرایی
بر این پایه اگر عوامل دیگری نیز در فرایند عدم خدمت رسانی مانند دنیا گرایی و... وجود پیدا کند ناشی از فقدان بنیان معرفتی اشخاص نسبت به محور اصلی آفرینش یعنی خداست. فقدان معرفت از این سوی، سبب رشد و نمو معرفت مادی و تشدید علاقه به دنیا و لذات و رفاه آن می‏گردد به حدی که گرایش به این سوی رجحان می‏یابد و شخص را به تدریج در ورطه‏ی هولناک گناهان بزرگ و نابخشودنی چون تضییع حقوق دیگران و سوء استفاده‏های اقتصادی و غیره می‏افکند.
موضوع دنیاگرایی مسأله‏ی مهم رهبران جوامع مختلف بوده و عامل اصلی سقوط دولت‏ها و حکومت‏های ریشه دار تاریخ است. عظمت و شوکت‏مندی دولت‏ها، تا زمانی که به رفاه گرایی، لذت‏گرایی و مادیت روی نیاورده‏اند، بر همگان معلوم است اما هنگامی که به رفاه گراییده‏اند، به دو دلیل، نتوانسته‏اند شوکت خود را حفظ نمایند:
1 ) نتوانسته‏اند در سختی‏ها امام و الگوهای دیگران بمانند و لذا در مصاف با دشمن خارجی و داخلی فرسخ‏ها پشت عقبه بوده‏اند و با فقدان آنان در میان سپاه و مردم، آنان عاملی برای روحیه یافتن نداشته و میدان را ترک کرده‏اند.
2 ) متن جامعه، یعنی متکای قدرت رهبران، نیز به تأسی از آنان تنبلی گزیده، رفاه گرایی را پیشه ساخته و تن به سختی و خواری نداده‏اند و دشمن را بر خود چیره ساخته‏اند، و با رویکرد به این خصلت و عادت نامیمون عواقب تلخی را برای خود و مردم آفریده‏اند لذا در بیان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان علیهم‏السلام این خصلت به عنوان اساس پلیدی‏ها، خطاها و گناهان تعبیر شده است.(1) و در بعضی از روایات آن را دام، تور و شبکه‏ی شیطان نامیده‏اند. ]تامل کنید در ترادف مفهومی در واژه‏ی net و شبکه (2)]
دنیاگرایی در این روایات به تار عنکبوت تشبیه شده است که گراینده‏ی خود را، چونان مگسی ضعیف، در میان می‏گیرد و امکان فرار و رهایی را از او به تدریج سلب می‏نماید تا آن جا که او را طعمه‏ی عنکبوت سازد و هلاکش نماید.
لذا امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام می‏فرماید:
بهترین مردم آن کسی است که از شهوت‏ها دل را پاک گردانیده، خشم خود را سرکوب نموده و بدین وسیله خدای خود را خشنود سازد.(3)
یعنی هوس ستیزی، این شاه کلید رستگاری و رهایی ازچنین دامی چسبنده و خطرناک، را به عنوان سپر محافظ خود برگزیند.
3 ) غرایز نفسانی
غریزه یعنی طبع و منظور از غریزی نوع رفتاری مادرزادی، در زمینه‏های خاص، در شرایط معین، قابل پیش بینی و تا حد زیادی انعطاف‏ناپذیر است. در حقیقت نوع ایجاد علاقه‏ی خود به خودی، بین انسان و اشیای خارج از وجود او، که منجر به واکنش از سوی انسان می‏شود، و رفتار خاص او را می‏سازد.
انسان هدایت نشده [ جنگلی محض [را تنها غرایز او رهبری می‏کنند و به هر میزان که شعور انسانی بالا برود از حاکمیت غریزه‏ها کاسته می‏شود. گهلن gehlen مردم‏شناسی آلمانی نیز رفتار غریزی را در رابطه‏ی معکوس با شعور می‏داند، یعنی هر چه شعور مندی شخص قابل ملاحظه‏تر باشد رفتار غریزی او کمتر و میزان انعطاف آن بیشتر می‏شود.(4)
______________________________
1. غرر الحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمدی، ترجمه‏ی محمد علی انصاری، بلفظ ایاک 96 ، تحف‏العقول، ص 239 .
2. همان، ص 143 ؛ 262 .
3. همان، ص 392 ، ح 78 .
______________________________
دلیل مطلب فوق این است که غرایز نفسانی در انسان یکسان نیستند، برخی مثبت و برخی دیگر منفی تلقی می‏شوند و ملاک این تقسیم بندی نفعی است که از رفتار او عاید خود و جامعه می‏شود. تفاوتی ندارد که نفع مستقیم باشد یا غیر مستقیم، یا اینکه در حال باشد یا در آینده. دستگاه تمیز بین نفع واقعی و نفع تصوری همان شعور انسانی است. در حقیقت به وسیله‏ی این دستگاه است که انسان می‏تواند نوع رفتار خود را در رابطه با نوع رفتار دیگران ارزیابی‏کند و نقطه‏های برخورد غریزه‏ی خود را با غریزه‏های دیگران مشخص نموده راه چاره بیندیشد. اگر انسان ـ بنا به دلایلی ـ نتواند چنین تمیز و ارزیابی بدهد تحت تأثیر فقط غریزه عمل خواهد کرد و طبعا نفع‏های آنی و مستقیم را مد نظر خواهد داشت. عنوانی که در فرهنگ دینی و اخلاق اسلامی به چنین نوع رفتاری داده‏اند «هوای نفس» است، چیزی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، امام علی علیه‏السلام و سایر معصومین علیهم‏السلام به شدت نسبت به آن پرهیز داده‏اند. رسول گرامی اسلام می‏فرمایند:
بر امت خود از سه چیز بیمناک هستم: بخلی که فرمانش برند، هوسی که پیرویش کنند و پیشوایی که خود گمراه باشد.(1)
امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در همین مقوله می‏فرماید:
ای مردم! من از دو چیز، بیش از همه، بر شما می‏ترسم: پیروی هوای نفس و آرزوی دراز.(2)
چگونه غریزه‏ها فساد آفرین می‏شوند؟
اگر از راه طبیعی و بر اساس پیروی از سنت الهی نیاز غرایز تأمین شود معمولا مفسده‏ای بر جای نمی‏گذارد، لیکن در صورتی که نیاز آنها از راه‏های غیرمشروع و غیرمعقول و یا راه‏های مصنوعی تأمین گردد تضمینی در سلامت و درستی نتیجه‏ی رفتار وجود ندارد.
«ولع» یعنی «ارزش فوق العاده» یک امر تصوری است که از جدایی طولانی انسان با یک نیاز طبیعی ـ و گاهی مصنوعی ـ به وجود می‏آید و، نیاز، به صورت چند برابر
______________________________
1. آناتومی جامعه، دکتر فرامرز رفیع پور، شرکت سهامی انتشار (1378) ، ص 101 .
2. تحف العقول، ص 62 .
3. نهج البلاغه، صبحی صالح، 83 ، کلام 42 .
______________________________
لوه می‏کند تا آن جا که انسان، به جز آن، چیزی را ارزش نمی‏پندارد و همه چیز دیگر را در پای آن فدا می‏کند. عنوان این قسمت از طغیان غریزه را «نفس اماره» می‏گویند.
قرآن از آن چنین یاد می‏کند:
فَلا اُبَرِّءُ نَفْسی اِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّی.(1)
از زبان حضرت یوسف می‏گوید که: من خود را بی‏عیب نمی‏گیرم چرا که نفس اماره به بدی می‏راند، مگر آن که خدای تعالی بر من رحم کند.
در چنین صورتی است که دنبال کردن راه‏های معقول و مشروع، به راحتی، کنار نهاده می‏شود. اکنون اگر امر اجتماعی باشد، مانند ریاست‏خواهی و بزرگی‏طلبی، فساد سیاسی در پی می‏آورد و اگر متعلق آن اقتصادی باشد، فساد اقتصادی و در صورتی که ارضای غریزه‏ی جنسی باشد و از راه‏های مصنوعی دنبال شود نتیجه‏اش فساد جنسی است.
راه‏های غیرطبیعی ارضای غریزه‏ها اموری هستند که نتایج سودمند اقدامات را در جهت‏های خاصی قرار می‏دهند و از رسیدن آن منافع به عموم جلوگیری می‏کنند، همانند پارتی بازی، توسل به رشوه و حق حساب، اعمال زور، قرابت‏ها و نسبت‏ها و...
افراد زیبا می‏توانند با انتخاب همسر حتی قشر اجتماعی خود را عوض کنند... و از پایگاه اجتماعی خانواده‏ی عروس بهره جویند. چه پست‏ها و مقام‏هایی که به این خاطر رد و بدل نمی‏شود و حتی اداراتی به وزارتخانه تبدیل می‏شوند تا داماد مقام مناسب کسب نماید. چه جنگ‏هایی که پادشاهان برای دست‏یابی به معشوقه‏ی خود نکرده‏اند.(2)
4 ) فریب موقعیت و قدرت
یکی از عمده نقاط ضعف انسان خود باوری است که ناشی از خصوصیت روحی زود باوری او می‏باشد. ممکن است شخصی، در اثر تجربه‏های گوناگون خود و دیگران،
______________________________
1. سوره‏ی یوسف، آیه‏ی 53 .
2. آناتومی جامعه، دکتر فرامرز رفیع پور، ص 100 .
______________________________
این حس را در ارتباط با مسائل دیگران کنترل کرده باشد و انسان زود باوری نسبت به دیگران نباشد، اما کسانی که این نقطه ضعف عمده را کنترل کرده باشند بسیار اندک هستند. به عبارت دیگر، زود باوری در انسان، به راحتی و خیلی پوشیده، خود باوری را سبب می‏شود به ویژه آن که قراین خارجی همچون توان و اختیار، تملق ضعیفان، بضاعت علمی، رسمیت یافتن از سوی قدرت ما فوق یا عرف عوام و مانند اینها برای توجیه و و تسویل او وجود یابد. در چنین صورت‏هایی انسان به سرعت تغییر می‏کند و در خودش چیز دیگری تجربه می‏کند.
امیر المؤمنین علی علیه‏السلام می‏فرماید:
المرء یتغیر فی ثلاث: القرب من الملوک، و الولایات، و الغنی من الفقر، فمن لم یتغیر فی هذه فهو ذو عقل قویم و خلق مستقیم(1)
یعنی معمولا انسان‏ها در شرایطی چون تقرب به سلاطین و زمام‏داران، داشتن مناصب حکومتی و ثروت عوض می‏شوند، جز آنانی که عقل محکم و خوی و خلقی مستقیم داشته باشند.
قرآن به عنوان یک اصل جبلّی احساس بی‏نیازی از غیر، به وسیله ثروت، یا قدرت جسمی یا قدرت اجتماعی، را منشأ افتادن در طغیان و فساد روحی می‏داند:
کَلاّ اِنَّ الاِنْسانَ لَیَطْغی، اَنْ رَاهُ اسْتَغْنی یعنی انسان آن گاه که خود را بی‏نیاز یابد، حقیقتا سر بر می‏تابد.(2)
فریب موقعیت خوردن، فرایند روحی است که از دست به دست هم دادن چند عامل بنیادی پدید می‏آید:
یکی از این عوامل، امر شناختی است که ناشی از عدم تفقه در دین می‏باشد، مثلاً در سازمان شناختی دین، امر حکومت و ولایت یک امانت تلقی می‏شود و نه چیز دیگر، (در پاره‏ای از تفاسیر آیه‏ی «اِنّا عَرَضْنَا الاَمانَةَ...» را به ولایت تعبیر کرده‏اند) امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در نامه‏ای به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان، که از موقعیت
______________________________
1. غرر الحکم، ج 1 ، ص 100 ، ح 2155 .
2. سوره‏ی علق، آیه‏ی 6 .
______________________________
یاسی و اجتماعی خود در امر بیت المال سوء استفاده می‏کرده است، چنین می‏فرماید:
و انّ عملک لیس لک بطعمة، و لکنه فی عنقک امانة(1) این مسؤولیت تو یک طعمه نیست، امانتی است نزد تو سپرده که ذمه‏اش را بر گردن داری.
طبعا با چنین شناختی از مسؤولیت در نظام اسلامی هیچ کارگزار و مسؤولی نه تنها در امور مالی دست اندازی نمی‏کند بلکه در رفتار با دیگر کارکنان و سایر مردم نیز رفتار امین اموال و خازن شان را دارد یعنی در واقع آنها را مافوق خود، و خود را کارگزار آنها می‏بیند. لذا رفتار خاضعانه و متواضعانه می‏گیرد.
دوم: ضعف بینش و بصیرت نسبت به مسائل و امور است، که فرصت مآل اندیشی و عقبانگری را از شخص سلب می‏کند، تا آن جا که با وجود معرفت، و حتی ایمان، موقتا جلوی چشم او را پرده‏ای از جاذبه‏های مادی می‏گیرد تا نتواند عاقبت نامیمون تعدی و تجاوز به بیت المال، محترم نشمردن اعراض دیگران و از حریم قانونی خود فراتر رفتن، یعنی فساد را به عیان ببیند. لذا عهد الهی و پیمانی را که در هنگام قبول مسؤولیت، بسته است به کلی از یاد می‏برد و آن را به بهای ناچیز زود گذر شهوات و لذات می‏فروشد. قرآن می‏فرماید:
«آنها که عهد و پیمان الهی را به چنین بهایی اندک می‏فروشند ]بدانند که [هیچ بهره‏ای در آخرت نخواهند داشت و خدا هیچ سخنی با آنها نخواهد گفت و در قیامت به آنها توجه نمی‏کند، [ چنین اشخاصی را ] عذابی دردناک در انتظار است.(2)
نردبان مقوایی
چنان که اشاره شد در حدیث امام علی علیه‏السلام از دو چیز، به عنوان ترسناک‏ترین خصلت‏ها، یاد می‏شد که یکی از آنها آرزوهای دراز بود. این خصلت نکوهیده در این جا نیز کارکرد منفی دارد یعنی فریب آفرینی می‏کند و انسان را دچار خودباوری
______________________________
1. نهج البلاغه، صبحی صالح، 470 .
2. سوره‏ی آل عمران، آیه‏ی 77 .
______________________________
ذب می‏نماید، و راز آن در این است که در طریق معرفت دو منزلگاه برای انسان است یکی منزل تصورات است و دیگری تصدیقات (منظور ما تصور و تصدیق منطق نیست). به عبارت دیگر، یکی مرحله‏ی به نظر آوردن و صورت وهمی در ذهن ایجاد کردن و دیگری مرحله‏ی تأمل و اندیشیدن و عیار سنجی و ارزیابی و پیدا کردن نسبت‏های آن اموری که در مرحله‏ی اول صورت‏بندی شده‏اند. اگر هر دو مرحله طی شود، نتیجه‏ی معقولی دارد و همان دید عقلانیتی است که توام با بصیرت است.
متأسفانه، انسان به علت عجله‏ای که دارد، معمولا به انباشتن تصورات اکتفا می‏کند؛ و این امر باعث می‏شود تا کم‏کم، و به خودی خود، نردبان مقوایی سست و بی‏اعتباری از آنها در ذهن حاصل شود یعنی یک ترابط و ترتیب خیالی از اشیا در ذهن پیدا شود که در عالم عین و عمل امکان تحقق ندارد و این همان فرایندی است که از آن به «آرزوهای دراز» یاد می‏شود.
قرآن در مورد این عده، که ناخودآگاه گرفتار اوهام خویش گشته و به خود و دیگران ستم کرده‏اند، می‏فرماید:
وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ اَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الأَمانِیُّ حَتیّ جاءَ اَمْرُ اللّه‏ِ، وَ غَرَّکُمْ بِاللّه‏ِ الْغَرُورِ(1)
یعنی شما مفتون خویش گشته، پا نگه داشتید و دودل شدید و آن آرزوها شما را تا آن جا فریب داد که حکم ایزدی آمد و شیطان فریب‏کار شما را نسبت به خدا سخت دچار غرور کرد.
آرزوهای دراز با هر کسی کار خودش را می‏کند و میزان ضایعاتی را که ایجاد می‏کند یکسان ارزیابی‏نمی شود هر چند که نوع و حجم آن یکسان باشد، زیرا به نقش و اهمیت شخص در جامعه بستگی دارد. هر کس در مرجعیت نیاز دیگران باشد، به هر اندازه که بیشتر مصدر و مرجع ضمیر حوایج خلق باشد، آسیبی نیز که از رهگذر این نردبان مقوایی - آرزوهای دور و دراز - به خودش و دیگران می‏رسد سنگین‏تر، است تا آن جا که مثل عمر سعد بر تاریخ انسانیت ستم می‏کند، لیکن اگر اهمیت و نقش شخص در حد آن روستایی و مرغش باشد تنها زیانی که از ترتب اوهام راجع به
______________________________
1. سوره‏ی حدید، آیه‏ی 14 .
______________________________
فروش تخم مرغ ها نصیب او می‏شود از دست دادن همان دستمایه‏ی اندک اوست و زیانی به دیگری نمی‏رسد. این نمونه‏ی ساده‏ی آرزوها بود، اما نوع پیشرفته‏ای از آرزوهای دراز هم وجود دارد که با عنوان دیگری شناخته می‏شود و آن «دید استراتژیک» یا «کلان گرایی» در مسؤولان امور است؛ مسؤولانی که در مصدر حوایج مردم قرار دارند اما به علت اشتغال ذهن به مسائل کلان و استراتژیک نمی‏توانند به مردم خدمت کنند.
در حقیقت اینان فاسد نیستند و قصد عمل خیر دارند و اگر اشتغال تمام ذهن شان به مسائل کلی جامعه نباشد شاید در درازمدت به زیان جامعه بیانجامد، لذا در منطق قرآن مسأله‏ی سان دیدن حضرت سلیمان از خیل اسبان جنگی، که منجر به قضا شدن عبادت او شد، مورد توبیخ قرار نمی‏گیرد و سلیمان می‏گوید:
اِنّی اَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرَ رَبّی حَتیّ تَوارَتْ بِالْحِجابِ(1)
لیکن اگر به تضییع حقوق مردم، در کوتاه مدت، منتهی شود عملی نکوهیده و دور از مروت است.
بخشی از سفارشات کشورداری امیرمؤمنان علی علیه‏السلام که در نامه‏ی 53 نهج البلاغه، خطاب به مالک اشتر، آمده در همین ارتباط [سفارش طبقات پائین جامعه به او[ است. امام می‏گوید:
اگر در مورد آنان کوتاهی کنی و رسیدگی به حال شان نداشته باشی، به این بهانه که من در حال رتق و فتق امور کلان و مهم کشور هستم، این عذر از تو پذیرفته نیست [چرا؟ زیرا که [اینان در جامعه به حساب نمی‏آیند، کسانی هستند که دیده‏ها حاضر نیست بدانها بنگرد و همه جا مورد اهانت و تحقیر واقع می‏شوند...(2)
______________________________
1. سوره‏ی ص، آیه‏ی 33 .
2. تحف العقول، حسن بن علی بن الحسین بن شعبة الحرانی (4 ه)، ترجمه‏ی احمد جنتی عطایی، انتشارات علمیه اسلامیه (1354)، صص 150-149 .
______________________________
5 ) گروه گرایی کهنه و پیشرفته
تأمل در رمزی که در اصل توحید نهفته است این حقیقت را آشکار می‏کند که جامعه‏های انسانیِ مبتلا به هزاران خدا و قبله، گاهی از مصیبتی رنج می‏برده‏اند که خود بر آن وقوف نداشته بلکه به آن دل خوش داشته‏اند، یعنی هر قبیله یک خدا.
یک خدا برای یک قبیله موجب انسجام شدید آن قبیله با استفاده از ابزار تعصب می‏شود و در حد آن قبیله امر مطلوبی است اما به شرط آن که کل دنیا یک قبیله باشد! اما مشکل این جاست که دنیا یک قبیله نیست.
خدای قبیله‏ای تمام خیر را برای قبیله‏ی خودش می‏خواهد و این اصطکاک فیمابین قبایل منسجم و متعصب را در پی دارد که به «فساد فی الارض» و «هلاک حرث و نسل» منتهی می‏شود، یعنی کاری نه در جهت هدف آفرینش، بل بر ضد قوانین آن.
در قبیله گرایی قدیم، افراد یک قوم تنها به یاسای قومی خود باور داشتند و یاسای دیگران را یاوه می‏پنداشتند، لذا جهت‏های مشی هم سو و هم آهنگ و در مجموع، مکمل یک مطلوب عالی انسانی نبوده‏اند و مسأله از حد اختلاف - که مایه‏ی رحمت است - می‏گذشت و به تنازع دائم و مستمر حل ناشدنی تبدیل می‏شد، به گونه‏ای که امکان هر پیشرفتی را از انسان سلب می‏نمود. لذا توحید آمد و مرزهارا شکست و شهر جهانی با انسانی جهانی بنا نمود، و تا توحید بود مشکلی نیز نبود.
در زمانه‏ای که ما امروز زندگی می‏کنیم، به ویژه در این اقلیم، از نظام زیستی قبیله‏ای یا خبری نیست، یا جنبه‏ی نمادینی بیشتر ندارد، و وجود آن، در حد یک سنت قومی، می‏باشد ولی گروه گرایی - در عین حال - ریشه کن نشده و به صورتی دیگر باقی است.
پارتی یا همان حزب خودمان، تحفه‏ای که شرقی‏ها از اروپا آوردند، اکنون قالب مدرنی است که گروه گرایی کهن را در خود جای داده است، در حقیقت این یک قبیله‏ی روحی و معنوی، ایدئولوژیکی و اعتقادی است که همه‏ی خصوصیات قبیله را دارد جز این که افراد این قبیله «هم خون» نیستند.
عمده‏ترین مشکلی که گروه‏هایی از این دست فراهم می‏کنند تزاحم‏های ناشی از جزم گرایی است که مصلحت‏ها را شقه می‏کند، آشوب اجتماعی می‏آفریند، شوکت رامعه می‏گیرد، دشمن را به طمع می‏اندازد، متن جامعه، یعنی توده‏ی مردم، را دچار جنگ روانی می‏سازد و دلهره را می‏گستراند و امنیت خاطر را، که رمز فائق آمدن بر مشکلات زندگی است، از ابنای جامعه می‏گیرد و در نهایت به سقوط جامعه - نه تنها نظام کنونی آن - و اسارت آن منتهی می‏شود.
قرآن می‏گوید: «و لاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله»(1) و علت آن این است که پسوند «گرایی» مفهوم جزمیت را افاده می‏کند، یعنی هیچ گروه دیگری را قبول نداشتن جز خود؛ مگر آن که مسأله در حد پلورالیسم سیاسی تقلیل یابد یعنی کثرت گروه‏ها در عین وحدت هدف، که این مرحله‏ای از عقلانیت باریافته‏ای را می‏طلبد.
پدیده‏شناسی خیر و فساد از منظر دینی
دو مفهوم خیر و فضیلت، ضمن برخورداری از وضوح اجمالی، از مبهم‏ترین مفاهیمی هستند که ذهن فلاسفه را از دیرباز به خود مشغول داشته‏اند چنان که بذر اصلی مکاتب گوناگون و ضد و نقیض را نوع برداشت و تعبیری تشکیل می‏دهد که از این دو مفهوم کرده‏اند، لذا در این جا بحث فلسفی نمی‏کنیم و ناظر به همان چیزی که در فرهنگ ما وجود دارد از آن سخن می‏گوییم. همچنین، منظور ما از فساد نیز معانی انتزاعی در رشته‏های مختلف معارف و علوم نیست. فساد در بیان ما امر عدمی نیست، در حقیقت تظاهرات رفتاری منفی شخص به هنگام تخلیه از عناصر خیرانگیز است، ضمنا التفات به این دو مقوله راهبردهای اصلاحی کلانی را نیز در اختیار می‏گذارد.
الف) پدیده‏های خیر
پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «انسان عاقل در اثر تداوم بخشیدن به خیر طبعا اوصافی چنین در او ظاهر می‏گردد: ترک کارهای زشت، دوری از حماقت، خود داری از گناه و حمله‏های عصبی، دست یابی به یقین، بزرگداشت استدلال و برهان، پرهیز از شیطان،
______________________________
1. سوره‏ی انعام، آیه‏ی 153 .
______________________________
پاسخ گویی به عدالت و سخن حق.(1) خیر رسانی به عموم مردم چه نیکوکار و چه بدکار(2)
از امیر المؤمنین علی علیه‏السلام نیز در همین مضمون سخنانی نقل شده است، همچون: سودرسانی به مردم، تحمل زحمت دیگران و فراهم نمودن آسایش خلق، صاف و خالص بودن با مردم، پارسایی، پاک شدن از لوث شهوت‏ها و سرکوب نمودن اژدهای خشم.(3) و به طور کلی انسانی باشد که مردم از او انتظار کار خیر داشته باشند و از شر او در امان باشند.(4)
ب ) پدیده‏های شر و فساد
افتادن در ورطه‏های شر و فساد، بسته به موقعیت شخص در جامعه و نوع شغل و مسؤولیت او، هم متفاوت است و هم شدت و ضعف دارد و بررسی همگی آن در حوصله‏ی این مقاله‏ی کوتاه نیست، لذا به طور عموم به گوشه هایی از عینیت‏های تبلور یافته در رفتار اشخاص، که مورد التفات پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه علیهم‏السلام واقع گردیده است، اشاره می‏کنیم:
چنان که قبلاً هم گفتیم خیر و فساد، هر دو، ریشه‏ی معرفتی دارند و از این منظر رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چنین اشخاصی را «جاهل» می‏نامد و نشانه‏های آنها را بدین شرح بیان می‏دارد:
با او همراه باشی تو را رنج می‏دهد؛ از او کناره‏گیری کنی به دشنامت می‏پردازد؛ چیزی بدهد منت می‏نهد؛ به او چیزی بدهی ناسپاسی می‏کند؛ رازی پیش او داشته باشی به تو خیانت می‏کند؛ و اگر رازی پیش تو بنهد بر تو اتهام وارد می‏کند؛ بی‏نیاز شود باد در سر می‏پروراند و
______________________________
1. تحف العقول، ص 20 .
2. صحیفة الرضا، چاپ کنگره جهانی امام رضا علیه‏السلام 1406 ه. ق، ص 52، ح 51 .
3. غرر الحکم و درر الکلم، ج 1 ، صص 390 ، 391 و 392 .
4. نهج البلاغه، خطبه‏ی متقین .
______________________________
انسان خشن و سخت گیری می‏شود؛ و اگر به فقر بیافتد نعمت الهی را انکار می‏کند و بی‏پروا می‏شود؛ همین که سرخوش شود زیاده روی و طغیان می‏کند؛ اما چون اندوه به او وارد شود نومیدی بر او چیره می‏گردد؛ خنده‏اش قهقهه و گریه‏اش شیون است (کنترل ندارد)؛ به نیکان می‏تازد؛ نه خدا را دوست دارد و نه از او چشم می‏زند و شرم می‏کند؛ وقتی از تو خشنود است به ستایش تو می‏پردازد و چیزهایی در وصف تو می‏گوید که در تو نیست و چون از تو ناراحت باشد نه تنها ستایش نمی‏کند که نسبت‏هایی به تو می‏دهد که نداری؛ این‏ها شیوه‏ی رفتار یک جاهل است.(1)
برخی از این‏ها دارای روحیه‏ی ستم هستند، که از حس حق گریزی و حق ستیزی آنها نشأت می‏گیرد. این‏ها، اگر زیر دست باشند، سعی می‏کنند در اجرای دستورات کارشکنی کنند و اگر زیر دست داشته باشند سلطه‏ی خود را چونان می‏گسترانند که گویی مالکشان می‏باشند.(2)
نسبت به انجام فرایض الهی از مردم چشم می‏زنند ولی از خدا نسبت به امور مردم (یا در میان مردم) پروا نمی‏کنند؛ ماجراجویند و گرفتاری برای مردم درست می‏کنند؛ چنین شخصی چون خود بدکردار است [دیگران را هم به همان چشم می‏نگرد و] به کسی اعتماد نمی‏کند؛ با گزارش‏های غلط و بی‏پایه سعی می‏کند تو را نسبت به خود خشنود سازد؛ مردم از شرش در امان نیستند و از ترس گزندهایش به او احترام می‏گزارند.(3)
پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در همین رابطه می‏فرمایند:
آگاه باشید! بدترین افراد امتم کسانی هستند که از بیم شررسانی شان مردم به آنها احترام بگذارند. آگاه باشید! هر آن کس که مردم وی را احترام کنند تا از شرش در امان بمانند با من ارتباطی ندارد [من او را به عنوان فردی از امت خویش نمی‏شناسم.]
______________________________
1. تحف العقول، ص 21 .
2. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : همان، ص 24 .
3. امام علی علیه‏السلام : غرر الحکم و درر الکلم، ج 1 ، صص 443 و 447 .
______________________________
بدترین بدهای جامعه از زبان بهترین خوبان جهان
ارتزاق روحی انبیا از خزانه‏ی وحی الهی آنان را به کنه امور چنان واقف می‏سازد که وقتی از آنها سخن می‏گویند عین حکمت و محض صواب را بر زبان می‏رانند؛ گویی حقایق را به عینه شهود می‏کنند و از آنها خبر می‏دهند و از این روی، احادیث شان ناب‏ترین کشفیات علوم انسانی و تجربی و پایه است، چنان که اگر از صاحب سخن نامی به میان نیاوری گویند این سخن به یکی از معلمان بزرگ و دانشمندان تراز اول تاریخ مرتبط می‏شود و مطالبی که نقل شد و آنچه در زیر می‏آید عصاره‏های آزموده‏ی روان کاوی و روان‏شناسی و جامعه‏شناسی و روان‏شناسی اجتماعی است که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در آنها به افشای صورت و سیرت زشت و پلید مسخ شدگان روی زمین پرداخته است:
پیامبر: آیا شما را نسبت به آدم‏های بد آگاه نکنم؟
*: آگاه کن ای رسول خدا.
پیامبر: آن که تنها در جایی فرود آید و کمکش را دریغ دارد و زیردستانش را تنبیه بدنی می‏کند؛ بدتر از این را هم می‏خواهید بدانید؟
*: آری یا رسول اللّه.
پیامبر: آن که از لغزشی چشم نمی‏پوشد و عذر نمی‏پذیرد؛ از این بدتر هم هست آیا می‏خواهید بدانید؟
*: بله یا رسول اللّه.
پیامبر: آن که هیچ امیدی به خیرش نیست و کسی از شرش در امان نمی باشد؛ بدتر از این شخص را هم می‏خواهید به شما معرفی کنم؟
*: آری ای پیامبر خدا.
پیامبر: آن کس که از مردم بدش می‏آید و مردم هم متقابلاً از او بدشان می‏آید [چنان که گویی ذاتش خباثت و طینتش جملگی شرارت است. نه او مردم را هم سنخ خود می‏داند - چون که او دچار غرور و خودباوری می‏باشد - و نه مردم او را از خود می‏دانند و لذا از او وامی‏گرایند و دوری می‏گزینند].(1)
______________________________
1. تحف العقول، ص 30 .

تبلیغات