کتاب شناسی توصیفی دین و معرفت شناسی (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در این بخش سعی شده خوانندگان محترم از اهم کتب، مقالات و آثار منتشر شده در سالهای اخیر، دربارهی موضوع دین و معرفت شناسی، مطلع گردند تا بتوانند با مطالعهی این ویژه نامه و با استفاده از آثار معرفی شده در این قسمت با بحث دین و معرفت شناسی و مسائل پیرامون آن به خوبی آشنا گردند. گروه اطلاع رسانی و آینهی پژوهش، جهت هر چه پربارتر شدن بخش نمایه، از انتقادات و پیشنهادات اساتید و خوانندگان محترم استقبال مینماید.
کتابشناسی توصیفی دین و معرفت شناسی
* آلستون، پی و دیگران/ دین و چشماندازهای نو/ ترجمهی غلامحسین توکلی/ ناشر: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی/ 1376 .
چکیده: این اثر در قلمرو معرفتشناسی دینی و فلسفهی دین و روانشناسی است و به قلم متکلمان بزرگی نگاشته شده است. این کتاب شامل هشت مقاله است و مقالات ابتدائی از پی. آلستون است با عناوین: دین، زبان دینی، تبیینهای روان شناختی از دین، سه مقاله بعدی از میلتون ینیگر با عناوین: احیای طبیعت گرایانه دین، دین و علم، و دین و نیازهای فرد در دو بخش. و مقالهی آخر این اثر با عنوان مبناگروی و شناختشناسی دین از محمد لگنهاوزن است.
* ابراهیمیان، حسین/ معرفتشناسی از دیدگاه برخی از فلاسفهی اسلامی و غرب/
ناشر: بوستان کتاب قم/ 1378 .
چکیده: نویسنده در این کتاب به بررسی تطبیقی مسألهی شناخت از دیدگاه فلاسفهی اسلامی و فلاسفهی غرب پرداخته است. وی کوشیده است با مقایسهی این نظریات، ضعف تفکر فلسفی غرب و نیز استحکام فلسفهی اسلامی را آشکار سازد. فصول این کتاب از مباحثی مانند ضرورت طرح مسألهی شناخت و نیز تعریف شناخت آغاز شده، سپس تاریخچه و ادلهی قائلان به عدم امکان شناخت، مورد بررسی قرار گرفته و به اثبات امکان شناخت انجامیده است. فصول بعدی دربردارندهی اقسام علم، مسألهی تصور و تصدیق و نیز اقسام مفاهیم کلیه است. در ادامه دیدگاههای پوزیتویسم منطقی و فلسفهی تحلیل زبانی و همچنین آراء فلاسفهی اسلامی مطرح شده است. بخش پایانی کتاب به بررسی ابزار شناخت و نیز ارزش و معیار شناخت اختصاص یافته است.
* ابراهیمیان، حسین/ معرفتشناسی در عرفان/ ناشر: حوزهی علمیهی قم، دفتر تبلیغات اسلامی، مرکز انتشارات/ 1378 .
چکیده: در این کتاب جایگاه عقل و برهان و معرفت و شهود عرفانی ارزیابی شده طی آن تفاوتها، رابطه و پیوند و طریقهی متحد ساختن این دو شیوه بررسی گردیده است. مباحث کتاب عبارتند از: ماهیت معرفت در عرفان، اعتبار جایگاه عقل از دیدگاه اهل معرفت و شهود عرفانی، عوامل برتری و شرافت عرفانی بر معرفت عقلی و فلسفی، اتحاد معرفت عرفانی و فلسفی، جایگاه معرفت عرفانی در قرآن و سنت، ابزار شناخت عرفانی، مراتب و درجات شناخت عرفانی، موانع و آفات معرفت و شهود قلبی (عرفانی) از دیدگاه قرآن، زمینهها و شرایط معرفت عرفانی از دیدگاه قرآن و معیار و میزان صدق در معرفت عرفانی.
* جوادی آملی، عبداللّه/ شریعت در آینهی معرفت/ ناشر: مرکز فرهنگی رجاء/ 1377 .
چکیده: در این اثر مؤلف گرامی به مبحث دینشناسی، مبادی و اصول موضوعهی فلسفی معرفتشناسی، تحلیل معرفت شناسانه و تمایز دینشناسی و معرفتشناسی دین، پرداخته است. نویسنده در این اثر ضمناً به نقد نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت پرداخته است تا جایی که مینویسد: لغزشهای فراوانی که در فریضهی قبض و بسط وجود دارد، ایجاب مینماید که آن را تهذیب بلکه احیا نمود. نویسنده به مطالب گوناگونی پرداخته که به طور خلاصه به عناوین برخی از مطالب اشاره میشود: احیای معرفت دینی، حقیقت دین، ثبات وبازسازی دین، دین فهمی و دین داری، ثبات و تحول فهم شریعت، معنای نسبیت، مبادی تصوری و تصدیقی مسألهی قداست، مسانخت علم و ایمان، علم و دین، همراهی وحی و عقل، خاتمیت و کمال دین و تفاسیر مختلف از آن، معرفت دین، ثبات و تغییر معرفت دینی، معرفتشناسی و مبادی آن، بازیگری و تماشا، داوریهای درجهی نخست و داوریهای معرفتشناسی و مسألهی نسبیت، تقدس مفاهیم دینی در فهم بشری. در چاپ دوم این اثر، ویراستار آن در مقدمهی جدیدی با عنوان «مطلع» به پاسخ گویی نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت پرداخته و مباحثی چون مبادی انتولوژیک معرفت و شناخت و تأثیر آن در معرفت دینی را به بحث گذاشته است.
* حسین زاده، محمد/ مبانی معرفت دینی/ ناشر: انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره / 1379 .
چکیده: انسان خود را با انبوهی از معارف رو به رو میبینید، این معرفتها متنوع و گوناگون است، برخی مربوط به امور حقیقیاند و برخی مربوط به امور اعتباری. میتوان مجموعهی معرفتهای انسان را، به لحاظ متعلق، به معرفت دینی و معرفت غیردینی تقسیم کرد. احیاناً به اشتباه از معرفت غیردینی به معرفت بشری تعبیر میشود. در حالی که معرفت دینی نیز نوعی معرفت بشری و به مجموعهی شناخت انسان از دین و ابعاد گوناگون آن اطلاق میگردد.
در این نوشتار فقط بخشی از تقسیم اخیر، یعنی معرفت دینی، مورد نظر است. پس از تعریف معرفت دینی و بیان تمایز آن با واژههای متشابه به بازنگری و ارزیابی این گونه معرفتهای بشری پرداخته، مباحثی بنیادین درباره آن طرح شده است و عقل معرفتهای انسان را بازنگری کرده مورد ارزیابی قرار میدهد و قلمرو آن را با قلمرو معارف تجربی با معارف عقل بررسی میکند و اگر تداخل یا تعارض داشته به چاره جویی و یافتن راه حلی میپردازد و بالاخره مباحث دیگری از دینشناسی معاصر همچون پلورالیسم دینی یا حقانیت همهی ادیان، هرمنوتیک و قرائتهای گوناگون از دین را مطرح میکند. مشغلهی اصلی کتاب، معرفی جایگاه معرفت دینی در میان دیگر معرفتهاست تا میزان ارزش و اعتبار آن مشخص گردد. مباحث این کتاب مشتمل بر ده فصل است: معرفت دینی و معرفتشناسی دین، ارزش معرفت دینی، ارزش معرفت بشری، تعارض علم و دین و تعارض عقل و دین، تغییر دین وتحول معرفت دینی، نظریهی قبض و بسط معرفت دینی، پلورالیسم دینی، حقانیت و رستگاری در بینش اسلامی، هرمنوتیک، قرائتهای مختلف از متن .
* حسین زاده، محمد/ معرفتشناسی/ ناشر: مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره / 1378 .
چکیده: این نوشتار در دو بخش شامل مباحث معرفتشناسی و معرفت دینی است. نویسنده پس از بحث از امکان معرفت و نقد و بررسی آراء سوفیسم، شک گرایی و نسبیت گرایی از علم حضوری و ویژگیهای آن و نیز علم حصولی، تصور و تصدیق و نهایتاً اقسام تصور سخن گفته است. وی در ادامه حقیقت مفاهیم کلی را مورد بحث قرار داده و نظریههای مختلف در مورد آن از قبیل نام گرایی، دیدگاه شبح گرایان، افلاطونیان و ارسطوئیان را طرح و بررسی نموده است. این بخش با عناوینی همچون نقش عقل و حس در تصورات و تصدیقات و نیز مسائل مربوط به ارزش شناخت به پایان میرسد. بخش دوم به تعریف، قلمرو و ابزار معرفت دینی پرداخته و از تعارض علم و دین و تحول معرفت دینی سخن گفته و در پایان تئوری قبض و بسط معرفت دینی را مورد نقد قرار داده است.
* حسینی طهرانی، سید محمد حسین/ نگرشی بر مقالهی بسط و قبض تئوریک شریعت/ ناشر: مؤسسه ترجمه و نشر دورههای علوم و معارف اسلامی/ 1415 ه. ق.
چکیده: این کتاب در نقد تنها دو مقاله از مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت پرداخته است. مطالب این کتاب قبلاً در ضمن جلد دوم از کتاب نور ملکوت قرآن (اثر خود مؤلف) آمده بود. از دیدگاه وی حجیت و ابدی بودن قرآن کریم در مقالات قبض و بسط مورد اشکال قرار گرفته است و به این نظریه دو اشکال مهم وارد میداند و به همین ترتیب مطالب کتاب به ده بخش تقسیم شده که عناوین آن بدین ترتیب ذکر میگردد: اصالت و ابدیت دین الهی و محدودیت فهم بشری، تقدم علوم اسلامی بر علوم امروزی، اساس حوزههای علمیه بر قرآن و عرفان است، اعراض روشنفکران از مبانی اسلامی در اثر فرهنگ خارجی، مجاز و استعارهی قرآن عین صدق و بلاغت است، تعدی از ظهورات قرآن اسقاط حجیت قرآن است، برهان علامهی طباطبایی در استناد علل طبیعی به علل مجرده، منطق قرآن در حجیت عقل و یقین است، نه فرضیههای وهمی، فطرت راه تکوینی کمال و احکام فطری رساننده به کمالند، نظریهی تبدیل انواع صرف فرضیه بوده و دلیل قطعی ندارد و در خاتمه عنوان: سر منعمعاندین در هر زمان از تعمق در قرآن جای گرفته است.
* دژاکام، علی/ نسبیت معرفت دینی در اندیشهی استاد مطهری/ ناشر: قادر/ 1378 .
چکیده: این مجموعه حاوی مقالاتی است پیرامون معرفتشناسی، علم کلام، فلسفهی اخلاق، آزادی و احیای دین همراه با دیدگاههای شهید مطهری در این رابطه، برخی از عناوین کتاب عبارتند از: نسبیت معرفت در اندیشهی استاد مطهری، نقد نظریههای اخلاقی، علم کلام از منظر شهید مطهری، ضرورت پیدایش کلام جدید، مذاهب کلامی اسلام، تأثیر متقابل فلسفه و کلام، آسیبشناسی دینی شهید مطهری، ضرورت احیای مفاهیم دینی، سیمانگاری خداوند در قرآن و عرفان، متد دینشناسی، عقل و اجتهاد، عقل و فلسفهی احکام.
* ربانی گلپایگانی، علی/ معرفت دینی از منظر معرفت شناسی/ ناشر: دانش و اندیشه معاصر/ 1378 .
چکیده: اصول عقلی شناخت بخش اول کتاب است. نویسنده توضیح میدهد که این بحث گرچه به معرفتشناسی دینی اختصاص ندارد ولی از آنجا که پیش فرض و مقدمهی هرگونه معرفت و شناختی است، طرح آن سودمند است. در فصل اول به پنج اصل عقلی در شناخت اشاره میکند و در فصل دوم ابزارهای شناخت (حس، شهود، عقل) را میسنجد. فصل سوم از صواب و خطا در معرفتهای دینی سخن میگوید و در فصل چهارم مسألهی حجیت در معرفت دینی بررسی میشود. پس از بحث درباره قداست معرفت دینی در فصل پنجم، فصل ششم به اندازهگیری میزان تأثیرگذاری معرفتهای برون دینی بر معرفتهای دینی میپردازد. بخش دوم کتاب شانزده فصل دارد با این عناوین؛ تبیین ماهیت بحث تکامل معرفت دینی، تکامل معرفت دینی، اقسام تحول و تکامل در معرفت دینی، ترابط و تحول در هندسه یا در گزارهها، مبنای معرفت شناختی نظریهی معرفت دینی، انواع رابطهها در علوم، کدام رابطهی معرفتی، بررسی دلایل عقل تئوری ترابط عمومی معارف بشری، بررسی شواهد استقرایی تئوری قبض و بسط. گفتنی است که اکثر مباحث این کتاب در نقد آراء عبدالکریم سروش در باب معرفت دینی است.
* سروش، عبدالکریم/ قبض و بسط تئوریک شریعت: نظریهی تکامل معرفت دینی/ ناشر: مؤسسهی فرهنگی صراط/ 1373 .
چکیده: نام کتاب نام یکی از مقالات خود کتاب است که شامل چهار بخش است که ابتدا درمجلهی کیهان فرهنگی (سال 69-67) به صورت سلسله مقالاتی منتشر شده بود. مقالات مذکور اساس کتاب میباشد و سایر مطالب کتاب به ذکر نقدها و پاسخ به مقالاتی است که بر این مقالات نوشته شده است. این کتاب دارای یک فهرست تفصیلی و مقدمههای چاپهای آن، چهار بخش و یک بخش ضمائم میباشد. عنوان بخش اول «فهم دین و کلام جدید» است که درسهای مؤلف بوده که در دانشگاه امام صادق علیهالسلام تهران برگزار شده است که مطالب آن با عنوان فهم دین و کلام جدید در پنج درس به شرح ذیل آمده است. درس اول شامل عناوینی از قبیل موضوع علم کلام، وظیفهی متکلمان، اختلاف متکلم با فیلسوف، شاخههای علم کلام جدید و ملاکهای مختلف در تمایز علوم است. درس دوم دربردارندهی موضوعاتی از قبیل موارد ذیل است: تقسیم علوم به مصرف کننده و تولید کننده، تأثیرات تحول علوم مختلف در علم کلام، معانی علم، مقام داوری و مقام گردآوری، مقام تعریف و مقام تحقق، معرفتشناسی پیشینی و پسینی، معنای دقیق بشری بودن معرفت دینی. در درس سوم نیز دربارهی فهم، مطالبی ذکر نموده است که به برخی از آنها اشارت میشود: معنای دقیق فهم عمیقتر، تحول فهم، ذومراتب بودن فهم یک قضیه، نقش تئوریهای پیشین در ارتباط افکندن میان امور، تأثیر تحول و فروکاستن(1) در فهم، تحول فهم ما از مفردات دینی. در درس چهارم نیز موضوعات ذیل به چشم میخورد: عدم تأثیر تحول فهم در ثبات تصدیق، نمونههایی از تحول فهم، نقش شناخت اضداد و اغیار در عمق فهم، تحول فلسفه، تأثیر عواملی مانند عوامل مولد یک علم، پیشنیهی تاریخی آن علم، شروط صدق، دانستن لوازم و نتایج کذب یک سخن در بهتر شدن فهم و تأثیر تحول در فهم معارف دینی. در درس پنجم نیز به این موارد میتوان اشاره نمود: ارتباط معارف با هم، تأثیر معرفتشناسی پسینی بر علم و فلسفه، ارتباطات میان علوم. در پایان این بخش مؤلف خلاصهی مدعیات خویش را در این مباحث، این گونه ذکر مینماید:
1 ) هیچ فهمی از دین وجود ندارد که به معرفتها و فهمهای برون دینی متکی نباشد.
2 ) اگر فهمهای بیرونی تحول یابند فهم دینی هم متحول میشود.
3 ) فهمهای بیرونی تحول یافتهاند.
بخش دوم که مهمترین و جنجال انگیزترین قسمت کتاب است شامل چهار مقاله با
______________________________
1. Reduction
______________________________
عنوان «قبض و بسط تئوریک شریعت» است و متضمن ادعای جدائی دین از معرفت دینی و تاریخیت معرفت دینی و تابعیت آن نسبت به معارف بشری است.
در مقالهی اول عناوین ذیل به چشم میخورد: تأثیر دانستههای پسین بر علوم پیشین، رشد کیفی معرفت، بسط درونی معرفت، تأثیر نظریهی حرکت زمین بر معارف دیگر، فهم دینی سیال و عصری و دینامیک است، دین هر کس فهم او از شریعت است، فهم متحول از شریعت باید روشمند و مضبوط باشد.
خلاصه مدعیات این مقاله:
1 ) فهم از شریعت در تحول مستمر بوده است و هر فهم نو از شریعت بر دو رکن معرفتی بنا میشود: رکن بیرونی (معلومات تازهای که پا به سرای ذهن میگذارد) و رکن درونی (سرمایهها و اندوختههای علمی پیشین شخص عالم).
2 ) متون دینی و تاریخ زندگی و سنن اولیای دین، اموری ثابتاند و آنچه تحول مییابد فهم روشمند و مضبوط از آنهاست زیرا فهمها و استنباط ها لاجرم مستند به رکن درونی یعنی اندوختههای معرفتی غیردینی عالمان است و اندوختهها نیز در تحول و تکامل مستمر هستند، به همین سبب اختلاف فهمها از شریعت امری است طبیعی و انسانی، و همچنین همواره فهم شریعت به مبانی بیرون از شریعت و فهم فقهی به مبانی بیرون از فقه (کلام و انسانشناسی و...) مستند و مسبوق است و این امر اختیاری نیست.
3 ) فهم دین تنها در برخورد با مقتضیات زندگی عصر جدید نو نمیشود بلکه با مبانی علمی جدید هم تغذیه میشود. لذا عصری شدن دین فقط به معنی حل مسائل مستحدثه نیست و بلکه به معنای هماهنگ شدن فهم دینی با دیگر فهمها و معرفتها و مبانی عصر هم هست.
در مقالهی دوم این بخش، عناوین ذیل قرار دارد: هر معرفتی مجموعهای است تکاملپذیر از آراء حق و باطل، تحقیق در رشد معرفت، بحثی تاریخی و درجهی دوم و ناظر به معارف درجهی اول است، معرفتشناس توصیف میکند نه داوری درجهی اول، معرفت دینی از نزاع ها، فربهتر میگردد، آگاهیهای پسین بر پیشین سه نوع تأثیر دارند: تأیید و اثبات، رد و ابطال و تغییر دایرهی معنا. از مهمترین علل تحول، بروز تعارض است، روش ابزار انگارانه برای حل تعارض علم و دین، تأثیر علوم جدید در تفسیر قرآن، روش تفسیر علامهی طباطبایی و لوازم آن، لوازم فهم عامیانهی شریعت و فهم برهانی و عقلانی آن و هماهنگیین دو فهم با معلومات دیگر صاحبان آن، اختلاف این دو فهم در امتداد عقل پس از معصوم، اخباریگری مسبوق به نظریهای معرفت شناختی است، تأثیر قرائن خارجی در فهم روایات، تأثیر اطلاعات خارجی فقیه در استنباط و تأثیر مبادی انسانشناسی و جهانشناسی در فتوای فقیه .
در مقالهی سوم نیز مطالبی در ذیل این عناوین مطرح شده است: ضامن دینی بودن معرفت، مراجعهی مستمر به کتاب و سنت است، همیشه دو فهم از دین با هم تعارض مییابند نه فهمی از دین با خود دین، فهم دینی همانند پذیرش دین، مسبوق به اصولی غیردینی است، خلوص متحول باید جایگزین خلوص ثابت گردد، تأثیر ندانستهها بر دانستهها، معرفت تاریخی نمونهی مناسبی برای مدعای قبض و بسط، تغییر معرفتشناسی کهن به نو، معرفت دینی نیز چون معرفت تاریخی، بلاموضوع و گزینشی است، رشد معرفت دینی تابع سؤالات دینداران از شریعت است و سؤالات هم متحول اند، مقام گردآوری و داوری معرفت، شریعت صامت است و پاسخ او به قدر پرسشهای ما و هم سطح آنهاست، طرح مسألهی فطرت از سوی مرحوم مطهری به دلیل تولد علم و سؤالات جدید است، گرهگشای مشکلات فقیه معلومات دیگر اوست نه فقط تهور و بصیرت و دقت، کلام علی علیهالسلام در به سخن درآوردن قرآن صامت. خلاصهی مطالب این مقاله را میتوان در محورهای زیر بیان نمود:
1 ) دانشهای بشری به طور سیستماتیک، سؤالاتی را در برابر شریعت مینهند و آن را استنطاق میکنند و نقش زایندگی و آرایندگی دارند و شریعت با پاسخ دادن یا ندادن، مضمون و غنای خود را آشکارتر میکند.
2 ) معرفت دینی مجموعهی پاسخهاست به تناسب سؤالات مطروحه و چون دانشها و سؤالات نوشوندهاند پاسخ های شریعت نیز نو میشوند و این نوشوندگی هم کمّی است و هم کیفی.
3 ) تئوریهای فلسفی و علمی هر عصر در برابر شریعت سه نقش ویژه دارند: یکی در انداختن سؤال و روشن کردن میدان کاوش و راههای جستجو، دوم ارائهی میزانی برای داوری پاسخ و سوم ارائهی چهارچوبی برای فهم آن.
در مقالهی چهارم به مطالبی پرداخته شده است که بعضی از عناوین آن بدین شرح است:
تفاوت تحول و تکامل با نسبیت و تغییر، گواهی جمیع معارف بشری بر تحول و تکامل فهم ما از همه چیز، قطعیات علوم و ضروریات دین، نقضی بر مدعای ما نیست، مجاری تأثیر دانستههای غیردینی در فهم دینی و غنای آن، تفاوت دینداری عالمانه و عامیانه، نقش پیش فرضها و تعدد ادله در فهم بهتر نتیجه و کلام، راز جدال عرفا با متکلمان، چگونه میتوان مراد متکلم را بهتر از خود متکلم فهمید، تفاوت معنا و مراد، با ذهن خالی و بیتکلف به سراغ شریعت رفتن، حاکم کردن درکهای عرفی و عامیانه است، شریعت کامل و خالص فقط نزد شارع است، راههای بهتر فهمیدن، معنای روشنتر پارادوکس تأیید (گودمن).
خلاصه مطالب این مقاله را میتوان در موارد زیر ارائه نمود:
1 ) معانی عبارات و نظریات مسبوق به تئوریهای عالماناند.
2 ) ظهور در گرو انس لفظ به معنا نیست بلکه در گرو انس ذهن با تئوریهاست.
3 ) در اثر تحول معرفت دینی گاه ظهوری عوض میشود و گاه حجیت ظهوری.
4 ) سخن واحد در هندسههای مختلف، افادهی معانی مختلف خواهد کرد.
5 ) دخالت عقل در فهم دین، کمکی است که تئوریهای علمی و فلسفی، کلامی و عرفانی به فهم دین میکنند.
6 ) کشف معانی طولی و تکاملی، که از طرفی برحق بودن اقوال شریعت و از طرف دیگر بر واقع نما بودن معارف بشری متکی است، فقط معانی ظاهر را منظور میدارد و بس. از همین معانی ظاهر فهم متکامل نصیب عالمان میشود.
7 ) در مقام تعلیم و تعلم باید فهم و معرفت اقرب و اشد را مقدم داشت.
بخش سوم کتاب مشتمل بر سه مقاله با عنوان «موانع فهم نظریهی تکامل معرفت دینی» است. این مقالات پاسخ غیرمستقیم به مخالفان نظریهی قبض و بسط است.
در مقالهی اول این بخش، عناوین ذیل به چشم میخورد: فهم این نظریه مبتنی بر معرفتشناسی و تاریخ علم است، اوصاف معرفتشناسی قدما و جدید، اهمیت تفاوت میان نگرش بیرونی و درونی، سؤال اصلی و درجهی دوم بحث ما و پاسخ آن، معرفت درجهی دوم تحول را در معارف درجهی اول میبیند و ناظر به خود نیست، لذا پارادوکسیکال نیست، تفاوت میان تفسیر همه چیز و تغییر فهم ما از همه چیز، موارد تمایز معرفت درجهی اول و دوم، مفاد ضروری دین که درجهی اول است با تحول آن که درجهی دوم است تنافی ندارد، بقای اعتقادبه کتاب و سنت غیر از ثبات فهم آنهاست، هر فهمی از دین مجاز نیست، حتی فهم صحیح از شریعت هم غیر از شریعت است، صحیح و کامل دانستن فهم خود مانع قبول تحول معرفت است، لوازم سوء یکی دانستن معرفت دینی با دین، پیش فرضهای مرحوم مجلسی و علامه طباطبایی برای فهم دین، تفاوت فهم علامهی طباطبایی با مولوی از علیت در قرآن، توصیه به تصحیح مبادی بیرونی منطقی و روشی است، تفاوت میان تکامل معرفت و شکاکیت، معرفت دینی نتیجهی ترکیب دو رکن بیرونی و درونی است و لذا عصری است.
خلاصهی مطالب این مقاله:
1 ) معرفتشناسی فنی است که شاخههای مختلف دانش بشری را پس از تولد و رشدشان و با هویت جمعی و تاریخی شان بررسی میکند، نه احکام ادراکات انسان را.
2 ) غلطها و صحیحها هر دو جزء معرفت درجهی اولاند.
3 ) معرفتشناسی یک معرفت درجهی دوم است و برآمیختن احکام دو گونه معرفت درجهی اول و دوم زمینهی مناسب برای مغالطه است.
4 ) معرفت دینی یک معرفت بشری است و معرفت درجهی دوم در طول معرفت درجهی اول است.
5 ) دو سؤال مهم در معرفتشناسی دینی وجود دارد: آیا معرفت دینی در تحول و تکامل است و معرفت دینی از چه منابعی تغذیه میکند؟
6 ) ایمان، شریعت و علم به شریعت (معرفت دینی) سه عنصر مرتبط ولی متمایزند.
7 ) معرفتشناسی ادعا نمیکند که همه چیز در تغییر است (که پارادوکسیکال است)، او حداکثر میتواند ادعا کند که همهی معارف درجهی اول در تحولاند (که هیچ عیب منطقی ندارد).
8 ) فهم دین نسبی و عصری است و این با نسبی و عصری بودن حقیقت فرسنگها فاصله دارد.
9 ) ثبات فهم پارهای از معارف دینی را نمیتوان دلیل استعفای آنها از مبانی بیرونی دانست چرا که هم ثباتشان مستند به بیرون است و هم تغییراتشان.
در مقالهی دوم این بخش مطالبی ذکر شده که به برخی از عناوین آن اشاره میگردد: بررسی این ادعا که معارف دینی متحول است، فهم ما از اصل تناقض بدیهی نیز بهتر و عمیق تر شده است، ربط انواع مختلف دارد، تقسیم روش شناسانهی علوم حقیقی، داد و ستدمیان علوم نقلی و تجربی و عقلی، سه روش عام عقل و نقل و تجربه، تقسیم علوم به تولید کننده و مصرف کننده، معرفت دینی خریدار است و لذا تابع علوم مولد خود میباشد، اهمیت بحث انتظارات ما از دین، مجموعهی معرفت بشری نه کامل است، نه صادق و نه خالص.
در مقالهی سوم این بخش مؤلف در پی تبیین اصناف عوامل مؤثر در تحول درک و اصناف نسبت و روابط ممکنه میان معارف بشری و تحلیل اصل ترابط کلی میان آنهاست.
در این مقاله عناوین ذیل آمده است: نتایج و لوازم ابطال فرمول شیمیایی آب (H2o)، دخالت علم و فلسفه و کلام و اصول روش شناختی و معرفت شناختی در بررسی یک قطره آب، علوم مورد بحث ما علم در مقام تحقق است، نه مقام تعریف، تعارض علم و دین شخص را به وارسی تمام معارف میکشاند و این دلیل ربط وثیق تمام معارف است، همکاری علوم در سیر تاریخی مشخص میشود نه در تقارب موضوع، اتحاد معرفت شناختی میان تمام علوم، نمونهای از تحول فکر در ملا محمد امین استر آبادی، پیوند دیالوگی میان پرسش و پاسخ مبین ارتباط میان آنهاست، علم میتواند برای فلسفه مسأله آفرین باشد و تفاوت فلسفهی ملاصدرا و بوعلی، انحای مختلف ترابط علوم که موجب شرکت آنها در تحول یکدیگر است.
خلاصه مطالب این مقاله را میتوان بدین گونه اشاره نمود:
1 ) داد و ستد علوم از یکدیگر و مشارکتشان در سود و زیان یکدیگر، بهترین نشانهی ارتباط علوم است.
2 ) علوم موجود، مرزهای نامشخص با یکدیگر دارند و هر روز ممکن است مسألهای از علمی به علم دیگر منتقل میشود.
3 ) نسبت بین معرفت دینی و سایر معارف نسبت داد و ستد و نفع و زیان است.
4 ) وقتی در علمی تعارضی پیش میآید، دورترین مبادی و مسائل و نتایج هم (چه در آن علم و چه در علوم دیگر) در ایجاد آن تعارض متهم میگردند و یا از وجود آن آسیب میبینند و لذا همه با آن ارتباط دارند.
5 ) غرض از علم، رشتهای علمی است در ظرف خارج نه در نفس عالم، و در ظرف تحقق نه در ظرف تعریف، و در مقام اثبات نه در مقام ثبوت، و دارندهی هویت جمعی و جاری و قائم به کوششهای روشمند و صائب و خاطی عالمان.
6 ) نکتهای (حق یا باطل) که امروز در علم الف به چنگ میافتد میتواند فردا در علمهایدیگر (بیگانه یا خویشاوند با علم الف) به کار آید و بدانها سودی یا زیانی برساند. این به کارآمدن موجب کشف و تأسیس نکتههای نو در آن علوم میگردد مانند اینکه یافتههای تجربی به کمک فلسفه برود و فلسفه را بارور کند و یافتههای جدید فلسفی نتیجه بدهد.
7 ) علوم به اعتبار میزان داوری به سه دستهی بزرگ عقلی و نقلی و تجربی تقسیم میشوند. داد و ستد و مساهمتشان در سود و زیان، همه را به یک خانواده بدل میکند.
8 ) بنابر پاردوکس تأیید، گزارههای علمی تجربی، همه مؤید یکدیگرند و بنابر وحدت روش شناختی علوم، جمیع علوم تجربی در یک دسته و علوم نقلی هم در یک دسته قرار میگیرند و همه محتویاتشان در سود و زیان هم شرکت میجویند و بنابر تلائم معرفت شناختی علوم، تحولی در فهم روش و زبان و یقین، تعادل مجموعه را به هم میزند و علوم نسبتهای تازه با هم مییابند و بدینسان آشکار میشود که علوم مختلف در فربهی و رنجوری و قبض و بسط یکدیگر سهیماند و با هم میتپند و میجوشند.
بخش چهارم کتاب شامل دو مقاله است: مقالهی اول «لب لباب نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت» نام دارد که خلاصهی مقالات قبض و بسط است و توسط آرش نراقی نگارش شده است. مقالهی دوم با نام «قبض و بسط در میزان بحث و نقد» سخنرانی مؤلف در جمعی از طلاب حوزهی علمیهی قم است و در آن نظریهی قبض و بسط را تشریح و به سؤالات پاسخ میدهد.
بخش پایانی کتاب که ضمائم آن است حاوی مقالات ذیل است:
1 ) نقدها را بود آیا که عیاری گیرند. این مقاله پاسخ مؤلف است به نقد این نظریه توسط حجةالاسلام صادق لاریجانی.
2 ) عمارت کردن قلعه سلطان. این مطلب پاسخ مختصری است به سه کتابی که در نقد نظریه نوشته شده است. این کتابها عبارتند از:
الف) نقد نظریهی شریعت صامت نوشتهی حسین غفاری.
ب ) فقر تاریخی نگری نوشتهی عطاء کریمی.
ج ) معرفت دینی نوشتهی حجةالاسلام صادق لاریجانی.
3 ) دعوی درویشی و وعدهی خاموشی، این مقاله پاسخ به نقد دیگری از حجةالاسلام صادق لاریجانی است.
4 ) پاسخ به مقالهی «ثبات و تغییر در اندیشهی دینی» این مطلب پاسخی است به نقد حبیباللّه پیمان.
5 ) بازآموزی پارادوکس تأیید، فکر دینی و جدال با مدعی، این مقاله نگارش حمید وحید دستجردی است که در آن به توضیح پارادوکس تأیید و تحول فکر دینی میپردازد.
* صانع پور، مریم/ نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی و درآمدی بر مبنای معرفتشناسی دینی/ ناشر: دانش و اندیشه معاصر/ 1378 .
چکیده: کتاب از چهار بخش و هر بخش از چندین فصل تشکیل شده است. در بخش نخست کتاب به تفصیل درباره تعریف و تاریخچهی اومانیسم بحث و بررسی میشود. در بخش دوم نگارنده به نقد و بررسی معرفتشناسی از دیدگاه فلاسفهی اومانیست میپردازد. در بخش سوم کتاب بن بست حاصل از اکتفا نمودن بر انسان به منزله مبنای معرفت در اندیشهی نیچه مطرح میشود و لزوم تفکری دیگر که هایدگر پیشرو آن است، مورد بررسی قرار میگیرد. در هر دو بخش پیش گفته، سعی شده است که فقط از منابع غربی و یا ترجمهی آنها استفاده شود. بخش چهارم کتاب دربارهی طرز تلقی نوع اول از مبانی معرفتشناسی، یعنی انسان به منزلهی جایگاه شناخت، تحقیق و بررسی میشود. نگارنده بارزترین مصداق این نگرش را تفکر دینی دانسته و میکوشد تا معنای شناخت را در دین اسلام بررسی کند. در این بخش به نحوی مجمل مبنای معرفتشناسی دینی - خواه به طریق نقلی و خواه به روش عقلی - بررسی میشود. و در پایان تصریح میگردد: انسان گرچه آزاد و مختار است اما به خود واگذار نشده تا در عرصهی شناخت که مقدمهی عمل است دچار گمراهی گردد. در این بخش به این نتیجه میرسد که خدابنیادی دینی بهترین راه برای رهایی از پارادوکس خودبنیادانگاری است.
* غفاری، حسین/ نقد نظریهی شریعت صامت (بررسی مقالات قبض و بسط شریعت از دکتر سروش)/ ناشر: انتشارات حکمت/ 1368 .
چکیده: مندرجات این کتاب که اولین کتاب در نقد مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت است در نقد دو بخش از آن مقالات است. بعضی از عناوین مطالب به شرح ذیل است: ویژگیهایی از مقالات قبض و بسط، مدعای بزرگ، نقد برهان منطقی، نقد و بررسی اشکالات مؤلف در معارف اسلامی و تحریفات مؤلف در کلمات علامهی طباطبایی قدسسره ، آشناییبا نظریهی شریعت صامت، نسبیت حقیقت مبنای نظریهی شریعت صامت، اجتهاد در «اجتهاد».
* فعالی، محمد تقی/ معرفتشناسی دینی/ ویراستهی مرتضوی زاده، سید محمد تقی/ ناشر: زلال کوثر/ 1380 .
چکیده: مؤلف با استناد به منابع فلسفی و کلام اسلامی و غربی، نخست جایگاه معرفت در سرشت آدمی، تعریف، موضوع، روش و پیشینهی معرفتشناسی را بیان کرده، آنگاه معرفتشناسی در عصر حاضر و تفاوتهای آن را در جهان اسلام و غرب بررسی کرده است. سپس رویکردهای مختلف را در موضوع معرفتشناسی دین، عوامل تجربهی دینی، نظریات گوناگون دربارهی ماهیت تجربهی دینی و تفاوت آن با مکاشفه را بیان کرده است و در پایان ویژگیهای ایمان در فرهنگ قرآن و روایات را مورد توجه قرار داده است.
* فنایی اشکوری، محمد/ تعهد به حقیقت/ ناشر: مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره / 1378 .
چکیده: کتاب مذکور شامل سلسله سخنرانیهای نگارنده دربارهی معرفتشناسی، اخلاق و سیاست است که در سال 1377 در جمع برخی از ایرانیان شهر مونترال کانادا ایراد گردیده است. مباحث کتاب عبارتند از: حقیقت و معرفت، موانع و محدودیتهای حقیقت، سرچشمههای اصیل معرفت، حوزههای اصلی معرفت، تعهد به حقیقت در اخلاق، تعهد به حقیقت در سیاست و روشنفکر کیست.
* فنایی اشکوری، محمد/ معرفتشناسی دینی/ ناشر: انتشارات برگ/ 1374 .
چکیده: مؤلف این اثر در سال 1372 در مونترال کانادا در جمعی از دانشجویان ایرانی مباحثی را دربارهی معرفتشناسی دینی ایراد نموده است که این کتاب خلاصه آن مباحث است. مباحث این کتاب در سه محور کلی ذیل دسته بندی شده است: 1 ) روش مواجهه با اندیشهها، 2 ) معرفتشناسی دینی، 3 ) معارف انسانی و تعالیم وحیانی. برخی عناوین و مباحث این کتاب بدین شرح است: اهمیت شناخت مغالطات، انتقاد سالم، خطا در فهم معارف دینی، تفکیک عناصر حق از باطل، انصاف و بیطرفی در فهم یک نقد و فرق مقام تحقیق و آموزش، تمایز دین، ایمان، معرفت دینی و معرفتشناسی، نظریهی مدرنیسم، شکاکیت و نسبیت، تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت، دین باوری در تاریخ، عقلانیت عصر جدید،یگاه تفکر دینی در عصر جدید، اسلام و اندیشههای نظری و سیر دوگانگی عقل و وحی در جهان اسلام با اشاره به آراء ابن تیمیه و افکار ابن رشد به عنوان دو نمایندهی اصل قرائتهای نقلی و عقلی از اسلام، اسلام و اندیشههای عملی، جامعیت علم فقه و طرح سؤالات: آیا مدرنیسم ملازم با سکولاریسم است و آیا حکومت اسلام فقط ارزشهای کلی را از دین میگیرد.
* کریمی، عطاءاللّه/ فقر تاریخی نگری (بررسی انتقادی مقالات قبض و بسط شریعت/ ناشر: چاپ و نشر علامه طباطبایی/ 1369 .
چکیده: این اثر در نقد و رد نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت است. مؤلف معتقد است: مدعای قبض و بسط با همهی تفصیل و تطویل به کار رفته در عبارات و مطالب آن، فاقد ارزش منطقی و بار علمی است. اگر در نگارش آن، نظم و ترتیب مقدمات و تقدیم و تأخیر مقومات و ارکان آن، منطقاً مرئی میگشت، بطلان آن واضح مینمود. بعضی از عناوین کتاب عبارتند از: آشفتگی قبض و بسط، آشنایی با مدعای قبض و بسط، کثرت دعاوی، ادراکی بودن تحول و ترابط، شریعت صامت نیست، معرفت روشمند مطلوبست یا صحیح و روشمند، روابط ادراکات، روابط نامربوط، رابطهی صوری ادراکات، رابطهی غیرصوری ادراکات، رابطهی مستقیم ادراکات، تحول معارف یا تکامل آن، هماهنگی علوم و معارف بشری، هماهنگی اندیشههای هر متفکر، تحقیق با همهی اندوختههای ذهن، غیرقابل اثبات بودن مدعای قبض و بسط.
* لاریجانی، صادق/ قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر/ ناشر: مرکز ترجمه و نشر کتاب/ 1372 .
چکیده: این اثر دربردارندهی دو مقاله است، ابتدا مقالهای با نام «قلعه سلطانی» میباشد که در رد مقالهی «عمارت کردن قلعه سلطان» نوشتهی دکتر سروش میباشد که در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت چاپ شده است و مقالهی دوم «قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر» نام دارد که این مقاله نیز پاسخ به مقالهی دیگری از دکتر سروش است، با عنوان «دعوی درویشی و وعدهی خاموشی». لازم به ذکر است که دکتر سروش مقالات مذکور را در جواب به کتاب معرفت دینی اثر مؤلف محترم است بنابر این کتاب حاضر نقد نقد نقد کتاب قبض و بسط است، چون کتاب معرفت دینی در جواب مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت میباشد. برخی از عناوین این کتاب عبارت است از: بطلان دعاوی قبض و بسط، تز شریعت صامت، بهتر فهمیدن مراد شارع، استناد معرفت دینی به معارف بیرونی، سطوح مختلف فهم دینی، برهان فرد بالذات، شکاکیت تمام عیار، پارادکس تأیید، قبض و بسط در نقاب تزهای مختلف، وام داری معرفت دینی به معارف بشری، مراتب فهم یک کلام، ظنی بودن علوم تجربی.
* لاریجانی، صادق/ معرفت دینی: نقدی بر نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت/ ناشر: مرکز ترجمه و نشر کتاب/ 1370 .
چکیده: نویسندهی کتاب قبلاً مقالاتی را در مجلهی کیهان فرهنگی (سال 5 شمارهی 7 ، سال 6 شمارهی 2 و 1) در همین موضوع به چاپ رسانیده بود و این کتاب به نحوی بازنویس و تکمیل همان مقالات است و موضوع آن نقد و رد مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت از دکتر سروش میباشد.
مؤلف معتقد است از لحاظ نظری و منطقی، نظریهی قبض و بسط کلاً نادرست و بلکه نامعقول است و بخش اعظم کتابش را به اثبات و تبیین همین امر اختصاص داده است. وی این نظریه را شامل سه رکن توصیفی، تبیینی و توصیهای میداند که هر سه رکن آن را غیرصحیح میداند و میگوید. «رکن توصیفی آن که میگوید همهی معرفتها و فهمها و از جمله فهمهای دینی در تحولند، برخلاف واقع است. رکن تبیینی آن که میگوید این تحول فهمها ناشی از آن است که هر فهم دینی با همهی فهمهای بشری گره خورده است، تحلیل غیرمنطقی و نادرستی ارائه میکند. و اما توصیهی این مقالات که باروری فهم دینی را در هر چه بیشتر انباشتن ذهن از معلومات بشری میداند، به طوری که در فهمی از کتاب و سنت سراسر معرفت بشر حاضر است و لذا برای فهم کاملتر و عصریتر باید فهم بشری از جهان و طبیعت را کاملتر و عصریتر نمود و به عنوان مثال مجتهد در استناط احکام شک در رکعات نماز باید مکانیک کوانتم بداند! توصیهای است غیرمنطقی و غیرعقلانی.» ایشان در ادامه به لوازم نظریهی قبض و بسط اشاره میکند و چهار مورد را ذکر مینماید.
1 ) تفسیر به رأی،
2 ) لغویت شریعت،
3 ) ترویج شکاکیت،
4 ) سست نمودن پایههای تقلید در احکام.
وی در توضیح این لوازم این گونه بیان میکند.
الف) تفسیر به رأی: «به گمان ما لازمهی نظریهی قبض و بسط، التزام به تفسیر به رأی، به نحوی وسیع و دامن گیر، در متون کتاب و سنت است. وقتی بنا شد کتاب و سنت را چه از لحاظ مفاهیم و مفردات و چه به لحاظ قضایای تصدیقی آن در پرتو نظریات غیردینی که بیشتر آنها صبغهی ظنی دارند، بفهمیم در واقع تفسیر به رأی را به کاملترین و وسیعترین نوع آن ملتزم شدهایم... وقتی گفتیم فهم کتاب و سنت همه جا محاط به فهمهای دیگر بشر است و بعد هم اکثر آن فهمها (و بلکه همهی آنها بر طبق مذاق ایشان [دکتر سروش]) را ظنی و نقدپذیر دانستیم، التزام به تفسیر به رأی گریزناپذیر است... در حالی که تفسیر به رأی هم عقلاً و هم شرعاً ممنوع و محرم است.
ب ) لغویت شریعت و مراجعه به کتاب و سنت: اگر مطالب پراکندهای که در مقالات قبض و بسط آمده است به هم منضم شوند از آن چنین استنباط میشود که اصلاً نزول شرایع و مراجعه به کتاب و سنت بیدلیل و لغو است... در جایی گفتهاند (مؤلف مقالات قبض و بسط) نیازهای فردی و جمعی بشر را علوم اجتماعی و مبانی آن تشخیص میدهند... اگر علوم اجتماعی نیازهای ما را تشخیص میدهند و علوم مولد بشری همهی انواع فهم کتاب و سنت را در قبضه گرفتهاند، پس کتاب و سنت به چه کاری میآید و چه دردی را دوا میکند چه آنکه هم درد از علوم مولد است و هم درمان... خوب با این وصف مراجعه به کتاب و سنت و تمسک به حبل اللّه متین یعنی چه؟ زمانی کتاب نور خدا است که خود با ما سخن بگوید، خود دردهایی را مطرح کند که انسان مادی مشغول به خوراک و پوشاک و شهوت جنسی از آن غافل است و خود راه چاره را نشان دهد... مدعای ما این است که کلام خدا و اولیای او، خود با ما سخن میگویند. ادلهی عقلی تا جایی که سخنی را به نحو قطعی معنا کنند از پذیرش آن چارهای نیست، اما این هیچ ربطی به ظنیات علوم طبیعی ندارد.
ج ) ترویج شکاکیت: یکی از توالی فاسد نظریهی قبض و بسط، ترویج شکاکیت تمام عیار است و این لازمه به نحو قطعی ثابت است. وقتی همهی فهمها را نقدپذیر میدانید و اینکه هیچ فهمی مقدس نیست و همهی فهمها در تحولند و همهی فهمها با هم مرتبطند به طوری که هر کشف نوینی یا مؤید آن فهم است یا مضعف و به هر حال بیطرف نیست و نیزدو امر بیگانهای ممکن است فردا در ظل تئوری خاصی آشنا شوند، پس جای هیچ گونه فهم یقینی وجود ندارد.
د ) سست نمودن پایههای تقلید در احکام: بر پایهی نظریهی ایشان، چنانکه خود هم تصریح کردهاند اجتهاد مجتهدانی که طبیعتشناسی و جهانشناسی و انسانشناسی خود را منقح نکردهاند قابل اعتماد نیست و مراد ایشان این نیست که آراء آنان در باب طبیعتشناسی یا انسانشناسی قابل اعتماد نیست، بلکه در احکام فقهی صرفی همچون «شک در رکعات نماز» و «حکم ایام استظهار حائض» و امثال آن نیز چنین اعتمادی وجود ندارد. این جملهی شرطی در زمان ما مقدمی ندارد. هیچ فقیهی یافت نمیشود که در همهی علوم طبیعی و فلسفه و عرفان به نظریات منقحی رسیده باشد... بنابر این فعلاً هیچ فقیهی نداریم که فقهش و نظرش در همان بابهایی مثل «شک در رکعات نماز» و امثال آن هم متبع باشد!... آقای سروش این معضله را در مورد اصحاب ائمه علیهمالسلام چگونه حل میکنند؟ در مورد بعضی از اصحاب ائمه علیهمالسلام که این نکته ثابت است که امام علیهالسلام تعلم احکام را به آنان ارجاع دادهاند...»
این کتاب شامل فهرست کوتاه و فهرست تفصیل مندرجات، دو بخش که دارای نه فصل میباشد و یک خاتمه است. بخش نخست در مباحث اصلی تز قبض و بسط است و دارای هفت فصل با این عناوین است:
1 ) تبیین موضوع بحث؛
2 ) ادعای تحول عام در معارف دینی و ارزیابی آن؛
3 ) ترابط عمومی معارف؛
4 ) مجاری فهم دینی؛
5 ) مجاری بهتر فهمیدن؛
6 ) فهم کتاب و سنت؛
7 ) موضع شکاکانه در مقالات قبض و بسط.
برخی از عناوین فصل اول: تبیین موضوع بحث، ارکان نظریهی قبض و بسط، تبیین اصطلاح «معرفت دینی»، اشکال به مقالهی قبض و بسط در اصطلاح «معرفت دینی»، معرفت دینی به معنای فهم کتاب و سنت منحصر در فقه و تفسیر نیست، تز قبض و بسطمنحصر به معرفتهای دینی نیست، خطای فاحش دکتر سروش در مورد معانی حرفیه، غفلت ناقد (دکتر سروش) از این نکتهی مهم که کتاب و سنت میتوانند متضمن مسائل اصولی و کلامی باشند.
تبیین رکن اول قبض و بسط، توصیف و تبیین موضوع تحول، آیا رشتههای معرفتی متحول میشود یا تکتک قضایا و مفاهیم، سر تحول معرفت دینی از دیدگاه مقالات قبض و بسط، معرفت دینی و معرفتشناسی دینی، روش مندی و مضبوطیت قیودی هستند که معرفتشناسی را به بازیگری میخوانند.
در فصل دوم با عنوان «ادعای تحول عام در همهی معارف دینی و ارزیابی آن» عناوین ذیل به چشم میخورد:
ادعای مقالات قبض و بسط در تحول همه جانبه کلی است و دلیل آن جزئی، مورد اتفاق بودن کلیات بسیاری از احکام و معارف اعتقادی نقض مسلمی بر مدعای دکتر سروش است، خطای مدعیان این است که تحول در یک حیثیت مسأله را به حیثیات دیگر آن سرایت میدهند، در حالی که هیچ دلیلی بر آن وجود ندارد.
در فصل سوم نیز با عنوان «ترابط عمومی معارف» عناوین ذیل آمده است: تلخیص دعاوی قبض و بسط، برای اثبات ترابط معلومات به استقرا باید چنین ربطی را در موارد جزئی ثابت کرد نه اینکه نشان داد عالمانی چنین ربطی را قائل بودهاند، مدعای دکتر سروش در مورد ربطی که معرفتشناسی به دنبال کشف آن است دائماً فرق میکند، ارتباط میان تولد سعدی در قرن هفتم و حقانیت قرآن!، ارتباطی که در مقالات قبض و بسط ادعا شده بود ارتباطی ثبوتی بین قضایا بوده است نه اثباتی، پاردوکس همپل، کلام بر سر وحدت روش اثبات نیست، نقل کلام دکتر سروش در مورد پارادکس همپل، اشکال اول بر کلام فوق [تلخیص اشکال: وحدت روش اثبات قضایا و ترابط از این حیث ربطی به ترابط خود قضایا ندارد و این از غلطترین نوع کلام است که انسان ابتدا ادعا میکند که معارف با هم مرتبطند و بعد (بدون هیچ قرینهای) بگوید مراد این است که روش اثبات معارف مختلف با هم یکی است.]، اشکال دوم، خبط واضح استدلال دکتر سروش ناشی از این گمان است که انکار ارتباط بین دو قضیه، مستلزم انکار خود این دو قضیه است، برخلاف گفته دکتر سروش حکم به بیربطی مطلق دو قضیه در مواردی ممکن است، الف: قضایایی که از وجدانیات حکایتمیکنند مثل «از ظلم متنفرم» با قضیه «خورشید مرکز است» میتواند کاملاً بیربط باشد. ب : در مورد بنائات عقلائیه مثل بنای عقلا در عمل به ظواهر الفاظ، باز ممکن است بتوان حکم کرد که بعضی امور هیچ ربطی به تحقق این بناء ندارد، تز قبض و بسط یک فرضیه است که ممکن است ابطال شود در حالی که سابقاً آن را برهانی میدانستهاند، اصل تعارض برهانی دیگر بر ترابط معارف، تفکیک سه مدعا که در کلام دکتر سروش مزج شدهاند، تعریف علوم تولید کننده و علوم مصرف کننده، خطای بزرگ دکتر سروش در خریدار دانستن علم فقه و تفسیر.
در فصل چهارم «مجاری فهم دین» به بحث گذارده شده است که به برخی از عناوین آن اشاره میشود: برخلاف ادعای آقای سروش بسیاری از تحولات حاصل در معرفت دینی ناشی از تلاشهای علمی کاوشگران در درون معرفت است، بطلان رأی دکتر سروش در معارف دیگر (ریاضیات)، اشکال این مدعا که اگر معارف بشری دچار قبض و بسط شوند، فهم ما هم از شریعت قبض و بسط میشود، سخافت ادعای ظنی شدن تاریخ انبیا و ائمه، مجاری چهارگانهی استمداد فهم دینی از معارف غیردینی، متکلم به هیچ معنایی صامت نیست، شریعت همچون دانشمندی است که خود بدون سؤالات ما لب به سخن گشوده است، با ظنی بودن اکثر قضایای کلی علمی، نمیتوان ادعا کرد که فهم ما از شریعت باید با فهم ما از طبیعت تصحیح و تعدیل شود، ظنی بودن علوم تجربی (قضایای کلی علمی) مستلزم ظنی بودن معرفتهای عقلی نیست، بیان سه اشکال بر نقش پیشفرضهای قبول دین از نظر مقالات قبض و بسط،
الف) فهم دین بما هو ربطی به قبول دین ندارد.
ب ) غلفت دکتر سروش از عوامل درون علمی و روانشناسی عالمان.
ج ) تحلیل ایشان از علل روی آوردن انسان به خدا و دین صحیح نیست، اشکال به تصویر مقالات قبض و بسط از نیاز فهم دینی به علوم اجتماعی و مبانی آن: سر جستجوی انسان از دین همیشه یک پاسخ ندارد و میتواند علل مختلفی داشته باشد، توقف دینداری بر تشخیص نیازهای آدمی غیر از توقف فهم دینی بر آن است. خطای فاحش دکتر سروش در کیفیت معانی الفاظ، نقد نظر دکتر سروش پیرامون کارکرد زبان، نقش وساطت آن.
خلاصهای از مطالب قبل: با توجه به تحلیل مؤلف از زبان، پاسخ سؤال ذیل منفی میباشد: آیا شناختن جهان شخص، شرط دریافتن زبان اوست و تا جهان کسی را به درستی نشناسیم زبان او را هم به درستی نمیفهمیم. این پاسخ منفی به دو طریق قابل استدلال است:
1 ) معنایی از سخن که اراده میشود همیشه همان معلومات و معتقدات متکلم نیست و لذا فیالمثل «آب» در جهان متکلم ممکن است عنصری مرکب باشد اما در سخن وی ابراز میشود که عنصری بسیط است.
2 ) معانی الفاظ و فهم عبارات دائر مدار وضع و معنادهی به آنها در حیات اجتماعی است این نکته جنبهای عینی و Objective دارد مراجعه به جهان متکلم شرط فهم کلام وی نیست آنچه که شرط است وقوف تام به پروسهی وضع و معنادهی عقلاء در عرف عام است که اساس زبان بر این جنبهی عمومی و اجتماعی آن استوار میباشد. البته الفاظی که به صورت اصطلاح از ناحیهی اشخاص یا شارع وضع میشوند، حکمی دیگر دارند و برای فهم معانی آنها نمیتوان به عرف عام یک جامعه رجوع کرد.
فصل پنجم کتاب مربوط به یکی از مسائلی است که قبلاً مطرح شده ولی در مقالات قبض و بسط مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است و آن مسألهی «بهتر فهمیدن» است.
از نظر مقالات قبض و بسط سه محور ذیل سه مجاری بهتر فهمیدن است:
1 ) بهتر شناختن جهان سخنگو؛
2 ) علم به ادله و پیش فرضهای یک مدعا؛
3 ) وامداری معانی به تئوریها.
و همچنین طبق ادعای دکتر سروش میتوان به این سؤال پاسخ مثبت داد که: آیا میتوان مراد یک متکلم را بهتر از خود او فهمید و به عبارت دیگر آیا معنی یک عبارت را میتوان بهتر از گوینده آن دانست. این فصل از کتاب در رد ادعای فوق دکتر سروش است. برخی از عناوین این بخش عبارتند از: طرح مسألهی بهتر فهمیدن، تفاوت مهم پدیدههای عینی و عبارات در مسألهی بهتر فهمیدن، آیا علاوه بر تکمیل کمی یک معنا یا فهم، تکمیل کیفی هم وجود دارد، بهتر شناختن جهان سخنگو و تأثیر آن بر بهتر فهمیدن، علم به ادلهی یک مدعا و مسألهی بهتر فهمیدن، بطلان این ادعا، تئوریهای حاکی از عالم خارج ابتدائاً ارتباطی با الفاظ ندارند، ناتوانی نظریهی دکتر سروش از توجیه پروسهی وضع و بیان موضوع له الفاظ، وضع الفاظ برای ماهیات مجهولة الکنه لغو است.
فصل ششم این کتاب با عنوان «فهم کتاب و سنت» نگاشته شده است.
اهمیت این بحث نزد مؤلف به این جهت است که کتاب و سنت متشکل از اقوال خداوند و ائمهی دین است و یکی از وسایل طبیعی ارتباط و استفهام ما از ائمهی دین و خداوند، الفاظ و کلمات است. (البته طرق دیگری مانند الهام و شهود میباشد که شخصی بوده و مفید عموم نیست) بنابر این، این بحث یعنی دقت و تأمل در کلمات شارع، از جمله تنقیح متد فهم، اهمیت خاصی دارد. وی در این بخش مطالب خویش را در محورهای ذیل آورده است.
الف) فهم کتاب و سنت و تفسیر به رأی؛ ایشان در این عنوان به توضیح اصطلاحاتی از قبیل نص و ظاهر اشاره مینماید و مراد خویش را از فهم کتاب و سنت این گونه بیان میکند: فهم کتاب و سنت یعنی فهمی که مستند و منسوب به کتاب و سنت باشد. غرض این است که به فهمی از کتاب و سنت برسیم که بتوان گفت کتاب و سنت بدان دلالت کرده است. بتوان گفت کتاب و سنت چنین میگوید نه هر فهمی از کتاب و سنت. بلکه اگر فهم ما منسوب و مستند به کتاب و سنت نباشد در واقع «فهم کتاب و سنت نیست بلکه فهم شیء دیگری است».
ب ) حجیت ظواهر کلام و طرق اثبات آن، مؤلف در این بحث در پی اثبات حجیت ظواهر کلام باری و پیشوایان است. وی در این راه از سه دلیل بهره میجوید:
1 ) بنای عقلا یعنی عقلا برطبق ظواهر کلام عمل مینمودند و تحقق این بنا از عقلا وجدانی است.
2 ) سیرهی متشرعه یعنی متشرعین در زمان پیامبر و ائمهی دین از ظواهر کتاب و سنت اخذ مینمودند.
3 ) برهان عقلی، منظور این است که در یک برهان سبر و تقسیم به این نتیجه میرسیم که عقلاً در برخورد با محاورات و کلمات فقط راه عمل به ظواهر کلام باقی میماند و بقیه راهها معقول و صحیح نیست.
ج ) بحثی در کیفیت پیدایش ظهور کلامی، هدف این مطلب این است که منشأ دلالت تصوری را بیان نماید یعنی علت انتقال ذهن ما از شنیدن یک لفظ خاص به سوی معنای خاصی چیست به عبارت دیگر آیا وضع الفاظ برای معانی، تعیینی بوده یا تعینی. و همچنین
ین بحث بیان میکند که کدام معنی را میتوانیم بر الفاظ گوینده حمل کنیم. معنایی را که متکلم اراده نموده و یا معنایی که مخاطب فهمیده است. اینک به برخی از عناوین این فصل اشاره میکنیم: اهمیت مباحث الفاظ در فهم کتاب و سنت و متد فهم کلمات در مقابل تحریف دین، معنای نص و توضیح مراد از فهم کتاب و سنت، حجیت ظواهر کلام، اشاره به موارد خطای نظریهی دکتر سروش دربارهی ظهور الفاظ و مرادات متکلم:
1 ) فهم یک زبان وابسته با علم ما به جهان متکلم نیست.
2 ) مراد متکلم نمیتواند معانی متعددی باشد که گاه متضادند.
3 ) موضوع حجیت ظواهر ظهور نوعی است نه ظهور شخصی، و فهم یک کلام را در سطوح مختلف میتوان مطرح کرد.
4 ) نزاع مرحوم طباطبایی و علامهی مجلسی در این نبود که آیا در فهم الفاظ و کلمات متکلم، ظواهر حجتاند یا نه بلکه هر دو همچون سایر محققین به حجیت ظواهر کلام فیحد نفسه معتقدند و اینکه اختلاف در امر دیگری است که آیا تأملات عقلانی میتواند مراد جدی یا مصادیق یک مفهوم یا کلام را نشان دهد یا نه و آیا این راه کشف مرادات جدید حجت است یا نه. نقل کلمات مرحوم علامهی طباطبایی، تفکیک معنا و مراد جدی، فهم کتاب و سنت ابتدائاً منوط به دانستن نظریات علمی نیست، اشاره به تفاوت مهم تکوینیات و تشریعیات در مسأله تعبد.
تلخیص بعضی از مطالب این فصل: اکثر تعالیم دینی ما با مراجعه به کتاب و سنت به دست میآید و این روش در سایر ادیان جاری است. این بحث در علم اصول به طور مستوفی بیان شده است که طریق عقلانی فهم مرادات از خطابات، اخذ به ظواهر کلام است و شارع نیز به عنوان رئیس عقلا نیز برخلاف ظهور کلام خویش معنایی را اراده نمیکند، بنابر این ظهورات بر ما حجت است، البته مادامی که قرینه برخلاف نباشد. قرینه چه مقالیه باشد، چه حالیه و یا عقلیه، متصله باشد یا منفصله، چه اینکه در فرض وجود چنین قرینهای کشف میشود مراد شارع ظهور ابتدایی کلام نبوده است، بنابر این معرفت دینی ابتدائاً ناشی از ظهورات کلمات شارع است و معلومات پیشین در فهم کلمات هیچ دخلی ندارد، البته پیش فرض اخذ به ظاهر کلام، امکان مفاد ظاهر است چون در فرض عدم امکان مفاد ظاهر کلام، در حقیقت ظهوری برای کلام منعقد نخواهد شد.
همچنین است بهره گرفتن از علوم عقلی و فلسفی، زیرا گاهی با براهین فلسفی امکان یا عدم امکان مفاد ثابت میشود و بهره گرفتن از نظریات علمی در صورتی است که در علمی ادعا شود قضیهای را به نحو قطع ثابت نمودهاند که مخالف ظاهر کلام شارع است که در این فرض، توجه به آن قضیهی علمی یا مبادی آن لازم است، چون دخیل در فهم مراد شراع است البته نسبت به علوم تجربی این ادعا صرف فرض است و خود علمای تجربی هم این ادعا را ننمودهاند که نظریات علمی را به طور یقینی و قطعی ثابت نمودهاند. به عبارت دیگر در ادلهی فلسفی و یافتههای علمی چنانچه مطالبی ارائه شود که خلاف ظواهر شریعت باشد این آموزهی علمی و یا فلسفی معنای ظاهر کتاب و سنت را تغییر نمیدهند بلکه تأثیر آن در مراد جدی مکشوف از معنا میکنند و از طرفی با توجه به حجیت ظواهر با وجود دلیل ظنی برخلاف آن نباید دست از معنای ظاهری کلام برداشت. از مطالب فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که فقط در صورتی ظاهر کلام حجت نیست که دلیل قطعی برخلاف آن اقامه گردد. بنابر این اگر علوم مدعی قطعیت در قضایای تجربی باشند لازم است عالم دین در مقام کشف مرادات شارع در زمینههای تکوین به این علوم مراجعه کند.
فصل هفتم این کتاب با عنوان «موضع شکاکانه در مقالات قبض و بسط» درج شده است. مؤلف قبلاً در نقد مقالات قبض و بسط به مطالبی پرداخته بود که خلاصه آن عبارتند از :
1 ) شکاکیت مقالات قبض و بسط یک شکاکیت تمام عیار است که در همهی معارف از جمله معارف دینی جاری است.
2 ) این شکاکیت کلی از نظر فلسفی و از نظر دینی مردود است.
3 ) ادعای تکامل در همهی معارف از جمله معارف دینی با شکاکیت کلی تعارض دارد.
پس از نقد مؤلف این نقد توسط آقای سروش و تابعین ایشان مورد اشکال واقع شد و این فصل در جواب به همین اشکالات نگاشته شده است. محورهای این فصل عبارتند از :
1 ) مقالات قبض و بسط و شکاکیت؛
2 ) شکاکیت کلی از نظر فلسفی؛
3 ) شکاکیت کلی از نظر دین در دو بخش:
الف) مخالفت شکاکیت با ایمان؛
ب ) مخالفت شکاکیت با ضروریات دینی.
در محور اول ابتدا مؤلف مراد خود را از لفظ شکاکیت این گونه بیان میکند که مراد تردید و شک در همهی معلومات است و سپس با نقل قول از مقالات قبض و بسط مراد از شکاکیت در نزد دکتر سروش را تبیین مینماید و در ادامه با ذکر دو پاسخ از دکتر سروش در مقابل نقد خویش در مقام جوابگوی به آنها برآمده است. در محور دوم نیز مؤلف با ذکر قرائن و شواهد در پی اثبات این است که مراد از شکاکیت در مقالات قبض و بسط همانا شکاکیت کلی است. در توضیح شکاکیت کلی نیز مراد خویش را ذکر مینماید که مراد از شکاکیت کلی این است که هیچ قضیهای به لحاظ عقلی یا عقلانی استحقاق قطع و یقین ندارد گرچه بعضی از مردم و یا حتی عموم آنها بدان یقین داشته باشند. آن گاه دو دلیل بر رد شکاکیت کلی اقامه مینماید:
الف) بداهت و وجدان خلاف آن است.
ب ) خود شمول شکاکیت کلی یعنی این قضیه که «همهی قضایا مشکوکند» خود را نیز شامل میشود بنابر این با قطع به مفاد آن سازگار نیست و کلیت آن مخدوش است.
در محور سوم مؤلف عنوان شکاکیت کلی را از نگاه دین از دو زاویه قابل بحث میداند:
الف) مخالفت شکاکیت با ایمان. در این عنوان با توجه به اینکه در تحقق ایمان وجود یقین شرط میباشد. با اشاره به آیات و روایات به رد شک و تردید پرداخته میشود و در اثنا به معانی کفر و ایمان و اظهار نظر دربارهی آن معانی اشاره میکند.
ب ) مخالفت شکاکیت با ضروریتهای دین. این عنوان نیز از دو نظر قابل بررسی است:
1 ) شکاکیت نافی ضرورتهای دینی است.
2 ) شکاکیت منافی اصل تحقق ضرورتهای دینی است.
در ادامه مؤلف به ذکر آراء سروش در مورد ضروریات دینی میپردازد و در پی پاسخ و نقد آن برآمده است.
در ذیل به برخی از عناوین این فصل اشاره می شود:
نقل آراء شکاکانهی قبض و بسط، کسانی که منکر قطع و یقین در همی قضایا میشوند در مسألهی ایمان با مشکل روبرو هستند، خودباختگی منتقدین در مقابل آراء غربیان، ایمان را نباید بیجهت به «دل بردگان انواع مذهب» تعمیم داد، سیر تفکر و مدارج ایمان همیشه ملازم هم نیستند، ضروری دین بودن علاوه بر حکم «لزوم اعتقاد به آن» دارای حیثیتی اپیستمولوژیک است، خطای بزرگ دکتر سروش در تعریف «ضروریات دین».، ضروری دین ازنخ بایدها نیست، لازمه تعریف دکتر سروش از ضروری این است که قضیه «منکر ضروری کافر است» توتولوژی باشد در حالی که مسلماً چنین نیست، تفکیک دو مسأله از یکدیگر «تعریف ضروری» و «احکام ضروری».
فصل هشتم و فصل نهم کتاب نیز در بخش دوم کتاب تحت عنوان مباحث جنبی آمده است.
عنوان فصل هشتم «اعتباریات و علم اصول» میباشد که در این فصل به این مباحث پرداخته میشود:
1 ) تعریف اعتباریات از نظر علامه طباطبایی؛
2 ) اعتباری بودن باید؛
3 ) اشاره اجمالی به بعضی از مسلکهای دیگر در حقیقت حکم؛
4 ) جریان صدق و کذب در اعتباریات؛
5 ) تأثیر بحث اعتباریات بر علم اصول.
در ذیل به برخی از عناوین آن اشاره میگردد:
انتقاد دکتر سروش از حوزههای علمیه و رد آن، ضرورت تخصص در رشتههای علمی، عدم تأثیر مسلک اعتباریت حکم در حل یا حذف مسائل اصولی، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، معنای اعتبار، اعتباری وصف چیست، هر اعتباری روی حقیقی استوار است، تفسیر دکتر سروش از کلام علامه طباطبایی و نقد این تفسیر، نقل کلمات شهید مطهری در ماهیت اعتبار، «باید» مفهومی اعتباری است، وجوب و حرمت چگونه اعتباریاند، اشکال در اعتباری بودن وجوب و حرمت، حقیقت حکم، منشأ توهم اتصاف اعتباریات به کذب و صدق، نقل کلام شهید مطهری در تأثیر نظریه اعتباریات بر استدلالات کلامی و اصولی، نظر محقق اصفهانی در اجتماع وجوب و حرمت.
فصل نهم کتاب که در بخش دوم کتاب جای دارد «پارادکس تأیید» نام دارد. مؤلف اعتقاد دارد تأییدهای پارادکسیکالی چه صحیح باشند و چه ناصحیح از مدعیات قبض و بسط بیگانهاند و تمسک صاحب مقالات قبض و بسط را به مسألهی پارادکس تأیید غیرمنطقی میداند. محورهای بحث این فصل به شرح ذیل است:
1 ) پارادکس تأیید: تحریر مسأله؛
اندیشه حوزه » شماره 41 (صفحه 387)
2 ) پارادکس تأیید و بیگانگی آن با مدعیات قبض و بسط؛
3 ) پاراداکس تأیید و قضایای تجربی؛
4 ) معنای تأیید در بحث حاضر؛
5 ) پارادکس تأیید و کلیت قضایای علمی؛
6 ) تأیید قضایای کلی به مصداق جزئی؛
7 ) پاسخ به پارهای انتقادات؛
8 ) تأیید قضایای ناسازگار به مؤید واحد؛
9 ) برهانی بر مدعا؛
10 ) تأیید یک تئوری و نتایج آن؛
11 ) پارادکس تأیید - راه حل مؤلف: بیان اجمالی؛
12 ) پارادکس تأیید - راه حل مؤلف: پاسخ تفصیل؛
13 ) ماهیت قوانین علمی؛
14 ) پارادکس تأیید نکات پایانی.
اینک در ذیل به برخی از عناوین این فصل میپردازیم: ارکان پارادکس تأیید، تأییدهای پارادکسی بر فرض صحت وقوع هر حادثه و تحقق هر وضعی یا شیءای را مؤید قضیه کلیهای مثل «هر برگ سبز است» میداند، خطای فاحش دکتر سروش در انشائی دانستن کلام فقیه که «نماز جمعه واجب است»، بسیاری از جملات بین انشاء و اخبار مشترکند، انحصار تأییدات پارادکس به قضایای تأییدپذیر تجربی خالی از هرگونه دلیل است، تأیید به معنای بالابردن احتمال صدق، تأیید مورد بحث همپل تأیید کیفی است نه کمی، با پذیرفتن کلیت قوانین علمی و صفر بودن احتمال اولیه آنها پارادکس تأیید در حیطه قوانین علمی موضوع نمییابد، در قضایای کلی، مقدمهی اول پارادکس منتفی است، در قضایای کلی، تأیید هر فرد از کل قضیه در حد صفر است، اشاره به مکانیزم بالارفتن احتمال قضیه، عدم تأیید مصادیق جزئی نسبت به قضیه کلی، شرایط همپل برای تعریف تأیید، اشکال به استدلال دکتر سروش به پارادکس تأیید، اشکال در کلیت این ادعا که «یافتن مصداق برای هر قضیهای کلی، مؤید آن قضیه است»، دشواریهای تحلیل قضایای کلی علمی به صورت قضایای حقیقیه، نقل کلام همپل در مورد ماهیت قوانین علمی، روش واتکینز در حل پارادکس تأیید، روش ریچارد
گراندی در حل پارادکس «تأیید گزینشی»، روش رابرت استالنیکر در حل پارادکس، روی باسکار در حل پارادکس.
آخرین قسمت کتاب نیز با عنوان خاتمه ختم میگردد. مؤلف در این قسمت به ارزیابی «توصیه» دکتر سروش میپردازد. توصیه دکتر سروش از نظر ایشان عبارتند از: برای باروری فهم دینی و برون شدن از تنگناهای موجود، باید هر چه بیشتر در معرفتهای بشری غور کرد و فهم دینی را به این وسیله عصری کرد» طبق نظر مؤلف توصیه مطرح شده نه تنها در مورد مجتهدان نامعقول است بلکه محققین علوم طبیعی هم قطعاً به توصیه آقای سروش اعتنایی نمیکنند و همچنین معتقد است اگر تز کلی صاحب مقالات قبض و بسط در مورد ارتباط کلی همه معارف ابطال نشود نمیتوان توصیهای را که مورد نظر ایشان است اثبات کند.
* محمدی، مجید/ دینشناسی معاصر/ ناشر: نشر قطره/ 1374 .
چکیده: مؤلف در ابتدا به شرح تحقیقات دین شناختی و انواع آن در سیر تاریخی و مدعای مباحث دین شناسان ایرانی در عصر حاضر پرداخته است. این اثر دارای شش فصل است که به بحث از دینشناسی میرزای نائینی، شریعتی، مطهری، بازرگان، نصر و سروش میپردازد. وی در هر فصل با توضیح مراحل تحصیل و تربیت مذهبی هر کدام از اشخاص مذکور به مبانی معرفتی و بستر اجتماعی افکار آنان پرداخته و با توضیح دیدگاه نظریه هر یک در ارتباط با دین و تلقیهای مختلف از دین به ذکر ایرادات این تلقیها پرداخته است. دینشناسی میرزای نائینی قبلاً به صورت مقاله در نگاه نو (شماره 29) به چاپ رسیده بود. محتوای این کتاب دربردارندهی جریان روشنفکری دینی در ایران و تغییر و تحولات معرفتی و نیز تفاوت مبانی معرفتی هر یک از آنان میباشد.
* معلمی، حسن/ معرفتشناسی/ ناشر: اندیشه جوان/ 1378.
چکیده: مؤلف کتاب بر آن است با بهرهگیری از فلسفهی اسلامی به شبهات برآمده از فلسفه غرب در خصوص معرفت پاسخ گوید. کتاب با نقد و ارزیابی استدلال شک گرایان آغازمی شود. سپس مؤلف به منظور به دست دادن معیار درستی یا نادرستی یقینها، انواع مبادی و کیفیت علم حصولی و حضوری، نیز انواع قضایا و تصدیقات را شرح و بررسی میکند.
* مهدوی زادگان، داود/ از قبض معنا تا بسط دنیا (معرفتشناسی انتقادی در فرآیند عرفی گرایی دکتر سروش)/ ناشر: دانش و اندیشه معاصر/ 1379 .
چکیده: این کتاب به نقد دیدگاه دکتر عبدالکریم سروش پیرامون فرایند عرفی شدن فقه شیعه پرداخته و تحولات فکری وی را از مرحلهی نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت تا گرایش به هرمنوتیک نسبی گرا تبیین کرده است. نویسنده، دکتر سروش را چهرهی فکری بارز نوسازی لیبرالیستی دین معرفی میکند و تحولات فکری وی در دین پژوهی را علت دیدگاه دنیاگرایانهی او میداند. در این اثر نقدی از جهانگیر صالح پور بر مقالهی فربهتر از ایدئولوژی سروش پیرامون ایدئولوژیک کردن دین نیز نقل شده است. برخی دیگر از عناوین کتاب عبارتند از: دینشناسی کمیت گرا، دینشناسی تجزیه نگر، دنیوی شدن دین و معرفت دینی، معرفتشناسی عوامل غیرمعرفتی در فهم بشری، روشنفکری در ایران و روشنفکر دینی. مؤلف جمع بین روشنفکری و دینداری را ناممکن دانسته است.
* نصر، سید حسین/ معرفت و امر قدسی/ ترجمه حاجی میرزایی، فرزاد/ ناشر: فروزان روز/ 1380 .
چکیده: این اثر دربردارندهی مباحثی پیرامون معرفت و تقدس آن از دیدگاه سنتی و تمدنهای شرق است. هدف بیان حقیقتی است که در قلب سنتهای شرقی دارد و آن معرفت قدسی است. نویسنده به شیوهی تحلیل کلام سنتی و با استفاده از منابع غربی این موضوع را بررسی کرده است. کتاب در ده فصل تنظیم شده که عبارتند از: معرفت و تقدس زدایی، مفهوم سنت و امر قدسی، احیای سنت، معرفت قدسی، عالم تجلی لاهوت، ابدیت و نظام گذاری گیتی، هنر سنتی، سرچشمهی لطف و معرفت آغازین و تکثر صدر قدسی و شناخت امر قدسی و طریق رستگاری.
* واعظی، احمد/ تحول فهم دین/ ناشر: مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر/ 1376 .
چکیده: مؤلف ابتدا به توصیف مختصری از نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت میپردازد و با تفکیک سه مرحله تبیین، توصیف و توصیه این نظریه در چهار فصل به نقد این موضوع میپردازد. در بخش تبیین عنوانی مانند تئوری قبض و بسط، ارتباط علوم و معارف، در بخش توصیف، صامت بودن شریعت و تحول عام معرفت دینی از نظر صاحب نظریه و نقد آن، و در بخش توصیه، تکاملی بودن معرفت و رابطهی تئوری قبض و بسط با شکاکیت و ایمان مذهبی و غیرمنطقی بودن بازبینی دینی به گونهای که مورد نظر تئوری مذکور بوده است میپردازد.
معرفی کتب دین و معرفت شناسی
* ابراهیمی دینانی، غلامحسین/ منطق و معرفت در نظر غزالی/ ناشر: امیرکبیر/ 1370.
* بنی هاشمی، محمد/ گوهر قدسی معرفت/ ناشر: نشر منیر/ 1378.
* جوادی آملی، عبداللّه/ تفسیر موضوعی قرآن کریم: معرفتشناسی در قرآن/ تهیه و تنظیم حمید پارسانیا/ ناشر: اسراء/ 1379.
* حسین زاده، محمد/ فلسفه دین: معیار ارزیابی عقاید دینی، مبانی معرفتشناسی باورهای دینی، تجربه دینی و ادلهی اثبات/ ناشر: حوزه علمیه قم، دفتر تبلیغات اسلامی/ 1376.
* حسین زاده، محمد/ معرفتشناسی/ ناشر: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی [قم]/ چاپ هشتم 1381.
* سجادی، ضیاءالدین/ سیری در اندیشه و شناخت (معرفت)/ ناشر: پاژنگ/ 1366.
* شمس، منصور/ آشنایی با معرفتشناسی/ ناشر: آیت عشق [قم]/ 1382.
* مؤسسه جهانی اندیشه اسلامی/ معرفتشناسی اسلامی، طرح، برنامه، عملکرد/ ناشر: انتشارات ایران و اسلام/ 1373.
* مولکی، مایکل/ علم و جامعهشناسی معرفت/ مترجم: حسین کچوئیان/ ناشر: نشر نی/ 1376.
* هارتناک، یوستوس/ نظریهی معرفت در فلسفهی کانت/ ترجمهی غلامعلی حداد عادل/ ناشر: فکر روز/ 1376.
* هاملین، دیویدوی/ تاریخ معرفتشناسی/ مترجم شاپور اعتماد/ ناشر: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی/ 1375.
* مجموعه مقالات هم اندیشی معرفت دینی (مجموعه سخنرانیها)/ ناشر: دانشگاه آزاد اسلامی (تهران)، واحد جنوب، معاونت پژوهشی و برنامه ریزی/ 1376.
مقالات توصیفی دین و معرفت شناسی
* جلالی نائینی، غلامرضا/ امام علی علیهالسلام و راهکارهای اصلاح معرفت/ حوزه، 102-101.
چکیده: این مقاله تلاشی است در شناساندن منابع، مواضع و راههای اصلاح معرفت از دیدگاه قرآن و سنت، نویسنده با انگیزه معرفی و اصلاح روشهای تفکر و کوشش برای یک دست کردن آن، این پژوهش را با بهرهگیری از نهج البلاغه سامان داده است. برخی مباحث این اثر عبارتند از: سرچشمههای معرفت و بازدارندههای آن، نقش اصلاحی امام علی علیهالسلام در حوزه معرفت، جایگاه ویژه معرفت در حیات معنوی انسان.
* خسرو پناه، عبدالحسین/ تئوریهای صدق/ ذهن، 1 (1379).
چکیده: محتوای این نوشتار تبیین نظریههای صدق است که از مهمترین مباحث معرفتشناسی است. نگارنده با توجه به منابع فلسفه اسلامی و غربی به روش توصیفی و به شیوه استدلالی به نقد فشرده این نظریه از دیدگاه، صاحب نظران غربی و مسلمان میپردازد. عناوین برخی از مباحث این مقاله عبارتند از: مبادی تئوریهای صدق، رویکردهای چیستی صدق که شامل تئوریهای تطابق، تلائم، پراگماتیسم، نسبیت و کاهشگر است. این مجموعه به همراه ارائه نقد و اشکالاتی است که بر این نظریهها به نظر مؤلف وارد است.
* محمد رضایی، محمد/ خاستگاه و پیشینهی نظریهی تکامل معرفت دینی/ قبسات، 18.
چکیده: مؤلف به معرفی مبانی و ارکان نظریه تکامل معرفت دینی و نقد آنها میپردازد. وی با تحلیل مسائل و با استناد به مقالات طرفداران نظریه فوق اصول و ارکان نظریهی تکامل معرفت دینی را برگرفته از متفکران و اندیشمندان مغرب زمین میداند و ضمن برشمردن ارکان نظریهی قبض و بسط دکتر سروش، به منابع آنها اشاره کرده و اثبات میکند که این نظریه، برگرفته از اندیشمندان غربی است.
نمایه مقالات دین و معرفتشناسی
* سوئین برن، ریچارد/ ارزش باور دینی عقلانی/ ترجمهی مهرداد وحدتی دانشمند/ نقد و نظر، 28 و 27 .
* پی پویمن، لوئیس/ معرفتشناسی و باور دینی/ ترجمهی ایرج احمدی/ نقد و نظر، 28 و 27 .
* قائمی نیا، علیرضا/ نگاهی به جایگاه معرفتشناسی متن (1 و 2)/ پگاه حوزه، 46و 45 .
* رضایی راد، محمد/ خردورزی انتقادی در چالش با اسطوره چارچوب: نگاهی به دو مقاله پوپر [اسطوره چارچوب و سرچشمههای دانایی و نادانی]/ کتاب ماه (ادبیات و فلسفه)، 49 .
* آرچیبالد ویلر، جان/ هرمن وایل و یگانگی معرفت/ ترجمهی محمد رضا عسجدی/ نقد و نظر، 28 و 27 .
* ولترستورف، نیکلاس/ دینداری معرفت شناسانه جان لاک: عقل شمع پروردگار است/ ترجمهی سایه میثمی/ نقد و نظر، 28 و 27 .
* غرویان، محسن/ تأثیر علوم برون دینی در معرفت دینی چگونه است/ رسالت، 16//81 .
* رضوی، مسعود/ مفاهیم قدسی و معرفت بشری/ همشهری، 25/4/80 .
* مؤدب، زهرا [ترجمه]/ تصویر دین در آیینه عقلانیت/ ایران، 16/4/81 .
* شیروانی، علی/ نگاهی تطبیقی و انتقادی به معرفتشناسی کانت/ ذهن، 4 .
* پیاژه، ژان/ معرفتشناسی ژنتیک (در تحقیقات ژان پیاژه: اندیشمندان جهان)/ ابرار، 22/7/81 .
* مورتون، ادم/ سرچشمههای یقین/ ترجمهی فریبرز مجیدی/ همشهری، 20 ، 21 و 23/9/81 .
* پورسینا، زهرا/ تأثیر گناه بر معرفت/ نامه مفید، 30 .
* طاهری، محمد/ جهان و معرفت از دیدگاه افلاطون/ انتخاب، 20/11/81 .
* عرب مؤمنی، ناصر/ رابطهی شناختشناسی با هستی شناسی/ خردنامه صدرا، 28 .
* حاجی حیدری، حامد/ عوامل پیشین معرفت به مثابه پیش شرط گفتگو؛ معرفتشناسی تطبیقی رئیس جمهور سید محمد خاتمی و دکتر عبدالکریم سروش [دربارهی فهم دینی]/ رسالت 15 و 17 و 26/11/81 .
* عباسی، ولی اللّه/ شکاکیت و معرفتشناسی/ کیهان فرهنگی، 195 .
* مارتین، میچل/ نقد معرفتشناسی دینی در آموزههای پلنتینجا/ ترجمهی احمد مازیار/ انتخاب، 24 و 25/12/81 .
* پلنتینجا، آلوین/ اصلاح معرفتشناسی کلاسیک/ ترجمهی مصطفی شهرآیینی/ گزارش گفتگو، 4 .
* غفاری، ابوالحسن/ زمان و مکان در معرفتشناسی کانت و هگل/ معرفت، 61 .
* مبینی، محمد علی/ باور دینی و اعتبار آن از منظر پلانتینگا/ معرفت، 62 .
* موسلی، احمد اس/ اسلامی کردن معرفت/ ترجمهی مالک ذوالقدر/ انتخاب، 30/2/82 .
* مصباح موسوی، محمد کاظم/ بررسی نقادانه نظریه عصریت کلام و معرفت دینی (1)/ پیام حوزه، 13 .
* پارسا، کی آرش/ انواع سه گانه معرفت دینی/ ایران فردا، 46 .
* فنایی، ابوالقاسم/ معرفت دینی در بستر زمان و مکان/ نقد و نظر، 6 .
* جوادی آملی، عبداللّه/ نقش عقل در معرفت دینی/ مجموعه سخنرانیهای قرآنی، ج 1 ص 531-521 .
* پارسانیا، حمید/ هویت معرفتی دین و سنت/ ذهن، 2 .
* شفیعی زاده، حسین/ نگاهی به مسألهی عقل در معرفت دینی/ مجله تخصصی کلام اسلامی، 35 .
* مصباح یزدی، محمد تقی/ معارف دینی، اسطوره یا آیینه حقیقت نما/ مجموعه: نظریهی سیاسی اسلام (سلسله سخنرانیهای قبل از خطبههای نماز جمعه تهران) ص 263-286 .
* نصر، حسین/ معرفت و معنویت/ ترجمهی انشاءاللّه رحمتی/ نقد و بررسی کتاب از احمد موسوی/ کتاب ماه (ادبیات و فلسفه)، 51 و 50 .
* نصر، حسین/ معرفت و امر قدسی/ نقد و بررسی کتاب از مهران رضایی: نیم قرن در جست و جوی امر قدسی/ ابرار، 7/12/80 .
* نصر، حسین/ معرفت و امر قدسی/ ترجمهی فرزاد حاجی میرزایی/ پل فیروزه، 2 .
نمایه گفتگو و مصاحبه دین و معرفتشناسی
* پایا، علی/ پوپر، استقرا و معرفتشناسی داروینی/ حمید رضا ابک، مهدی رزاقی/ همشهری، 15/7/81 .
اندیشه حوزه » شماره 41 (صفحه 394)
* علوی نیا، سهراب/ معرفتشناسی ریاضی ویتگنشتاین و کواین/ انتخاب، 16 و 17/2/81 .
* قیصری، علی/ جامعهشناسی معرفت و نسبتهای آن با دین و اسطوره/ پگاه حوزه، 52 .
* لومان، هابرماس/ به سوی معرفتشناسی غیربنیادگرا، مناظره، بازنگرسته نوشته اوا، نات. ترجمهی رضا مصیبی/ ارغنون، 17 .
* میرعابدینی، ابوطالب/ نسبت اسطوره و معرفت/ انتخاب 19 و 20/12/80 .
کتابشناسی توصیفی دین و معرفت شناسی
* آلستون، پی و دیگران/ دین و چشماندازهای نو/ ترجمهی غلامحسین توکلی/ ناشر: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی/ 1376 .
چکیده: این اثر در قلمرو معرفتشناسی دینی و فلسفهی دین و روانشناسی است و به قلم متکلمان بزرگی نگاشته شده است. این کتاب شامل هشت مقاله است و مقالات ابتدائی از پی. آلستون است با عناوین: دین، زبان دینی، تبیینهای روان شناختی از دین، سه مقاله بعدی از میلتون ینیگر با عناوین: احیای طبیعت گرایانه دین، دین و علم، و دین و نیازهای فرد در دو بخش. و مقالهی آخر این اثر با عنوان مبناگروی و شناختشناسی دین از محمد لگنهاوزن است.
* ابراهیمیان، حسین/ معرفتشناسی از دیدگاه برخی از فلاسفهی اسلامی و غرب/
ناشر: بوستان کتاب قم/ 1378 .
چکیده: نویسنده در این کتاب به بررسی تطبیقی مسألهی شناخت از دیدگاه فلاسفهی اسلامی و فلاسفهی غرب پرداخته است. وی کوشیده است با مقایسهی این نظریات، ضعف تفکر فلسفی غرب و نیز استحکام فلسفهی اسلامی را آشکار سازد. فصول این کتاب از مباحثی مانند ضرورت طرح مسألهی شناخت و نیز تعریف شناخت آغاز شده، سپس تاریخچه و ادلهی قائلان به عدم امکان شناخت، مورد بررسی قرار گرفته و به اثبات امکان شناخت انجامیده است. فصول بعدی دربردارندهی اقسام علم، مسألهی تصور و تصدیق و نیز اقسام مفاهیم کلیه است. در ادامه دیدگاههای پوزیتویسم منطقی و فلسفهی تحلیل زبانی و همچنین آراء فلاسفهی اسلامی مطرح شده است. بخش پایانی کتاب به بررسی ابزار شناخت و نیز ارزش و معیار شناخت اختصاص یافته است.
* ابراهیمیان، حسین/ معرفتشناسی در عرفان/ ناشر: حوزهی علمیهی قم، دفتر تبلیغات اسلامی، مرکز انتشارات/ 1378 .
چکیده: در این کتاب جایگاه عقل و برهان و معرفت و شهود عرفانی ارزیابی شده طی آن تفاوتها، رابطه و پیوند و طریقهی متحد ساختن این دو شیوه بررسی گردیده است. مباحث کتاب عبارتند از: ماهیت معرفت در عرفان، اعتبار جایگاه عقل از دیدگاه اهل معرفت و شهود عرفانی، عوامل برتری و شرافت عرفانی بر معرفت عقلی و فلسفی، اتحاد معرفت عرفانی و فلسفی، جایگاه معرفت عرفانی در قرآن و سنت، ابزار شناخت عرفانی، مراتب و درجات شناخت عرفانی، موانع و آفات معرفت و شهود قلبی (عرفانی) از دیدگاه قرآن، زمینهها و شرایط معرفت عرفانی از دیدگاه قرآن و معیار و میزان صدق در معرفت عرفانی.
* جوادی آملی، عبداللّه/ شریعت در آینهی معرفت/ ناشر: مرکز فرهنگی رجاء/ 1377 .
چکیده: در این اثر مؤلف گرامی به مبحث دینشناسی، مبادی و اصول موضوعهی فلسفی معرفتشناسی، تحلیل معرفت شناسانه و تمایز دینشناسی و معرفتشناسی دین، پرداخته است. نویسنده در این اثر ضمناً به نقد نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت پرداخته است تا جایی که مینویسد: لغزشهای فراوانی که در فریضهی قبض و بسط وجود دارد، ایجاب مینماید که آن را تهذیب بلکه احیا نمود. نویسنده به مطالب گوناگونی پرداخته که به طور خلاصه به عناوین برخی از مطالب اشاره میشود: احیای معرفت دینی، حقیقت دین، ثبات وبازسازی دین، دین فهمی و دین داری، ثبات و تحول فهم شریعت، معنای نسبیت، مبادی تصوری و تصدیقی مسألهی قداست، مسانخت علم و ایمان، علم و دین، همراهی وحی و عقل، خاتمیت و کمال دین و تفاسیر مختلف از آن، معرفت دین، ثبات و تغییر معرفت دینی، معرفتشناسی و مبادی آن، بازیگری و تماشا، داوریهای درجهی نخست و داوریهای معرفتشناسی و مسألهی نسبیت، تقدس مفاهیم دینی در فهم بشری. در چاپ دوم این اثر، ویراستار آن در مقدمهی جدیدی با عنوان «مطلع» به پاسخ گویی نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت پرداخته و مباحثی چون مبادی انتولوژیک معرفت و شناخت و تأثیر آن در معرفت دینی را به بحث گذاشته است.
* حسین زاده، محمد/ مبانی معرفت دینی/ ناشر: انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره / 1379 .
چکیده: انسان خود را با انبوهی از معارف رو به رو میبینید، این معرفتها متنوع و گوناگون است، برخی مربوط به امور حقیقیاند و برخی مربوط به امور اعتباری. میتوان مجموعهی معرفتهای انسان را، به لحاظ متعلق، به معرفت دینی و معرفت غیردینی تقسیم کرد. احیاناً به اشتباه از معرفت غیردینی به معرفت بشری تعبیر میشود. در حالی که معرفت دینی نیز نوعی معرفت بشری و به مجموعهی شناخت انسان از دین و ابعاد گوناگون آن اطلاق میگردد.
در این نوشتار فقط بخشی از تقسیم اخیر، یعنی معرفت دینی، مورد نظر است. پس از تعریف معرفت دینی و بیان تمایز آن با واژههای متشابه به بازنگری و ارزیابی این گونه معرفتهای بشری پرداخته، مباحثی بنیادین درباره آن طرح شده است و عقل معرفتهای انسان را بازنگری کرده مورد ارزیابی قرار میدهد و قلمرو آن را با قلمرو معارف تجربی با معارف عقل بررسی میکند و اگر تداخل یا تعارض داشته به چاره جویی و یافتن راه حلی میپردازد و بالاخره مباحث دیگری از دینشناسی معاصر همچون پلورالیسم دینی یا حقانیت همهی ادیان، هرمنوتیک و قرائتهای گوناگون از دین را مطرح میکند. مشغلهی اصلی کتاب، معرفی جایگاه معرفت دینی در میان دیگر معرفتهاست تا میزان ارزش و اعتبار آن مشخص گردد. مباحث این کتاب مشتمل بر ده فصل است: معرفت دینی و معرفتشناسی دین، ارزش معرفت دینی، ارزش معرفت بشری، تعارض علم و دین و تعارض عقل و دین، تغییر دین وتحول معرفت دینی، نظریهی قبض و بسط معرفت دینی، پلورالیسم دینی، حقانیت و رستگاری در بینش اسلامی، هرمنوتیک، قرائتهای مختلف از متن .
* حسین زاده، محمد/ معرفتشناسی/ ناشر: مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره / 1378 .
چکیده: این نوشتار در دو بخش شامل مباحث معرفتشناسی و معرفت دینی است. نویسنده پس از بحث از امکان معرفت و نقد و بررسی آراء سوفیسم، شک گرایی و نسبیت گرایی از علم حضوری و ویژگیهای آن و نیز علم حصولی، تصور و تصدیق و نهایتاً اقسام تصور سخن گفته است. وی در ادامه حقیقت مفاهیم کلی را مورد بحث قرار داده و نظریههای مختلف در مورد آن از قبیل نام گرایی، دیدگاه شبح گرایان، افلاطونیان و ارسطوئیان را طرح و بررسی نموده است. این بخش با عناوینی همچون نقش عقل و حس در تصورات و تصدیقات و نیز مسائل مربوط به ارزش شناخت به پایان میرسد. بخش دوم به تعریف، قلمرو و ابزار معرفت دینی پرداخته و از تعارض علم و دین و تحول معرفت دینی سخن گفته و در پایان تئوری قبض و بسط معرفت دینی را مورد نقد قرار داده است.
* حسینی طهرانی، سید محمد حسین/ نگرشی بر مقالهی بسط و قبض تئوریک شریعت/ ناشر: مؤسسه ترجمه و نشر دورههای علوم و معارف اسلامی/ 1415 ه. ق.
چکیده: این کتاب در نقد تنها دو مقاله از مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت پرداخته است. مطالب این کتاب قبلاً در ضمن جلد دوم از کتاب نور ملکوت قرآن (اثر خود مؤلف) آمده بود. از دیدگاه وی حجیت و ابدی بودن قرآن کریم در مقالات قبض و بسط مورد اشکال قرار گرفته است و به این نظریه دو اشکال مهم وارد میداند و به همین ترتیب مطالب کتاب به ده بخش تقسیم شده که عناوین آن بدین ترتیب ذکر میگردد: اصالت و ابدیت دین الهی و محدودیت فهم بشری، تقدم علوم اسلامی بر علوم امروزی، اساس حوزههای علمیه بر قرآن و عرفان است، اعراض روشنفکران از مبانی اسلامی در اثر فرهنگ خارجی، مجاز و استعارهی قرآن عین صدق و بلاغت است، تعدی از ظهورات قرآن اسقاط حجیت قرآن است، برهان علامهی طباطبایی در استناد علل طبیعی به علل مجرده، منطق قرآن در حجیت عقل و یقین است، نه فرضیههای وهمی، فطرت راه تکوینی کمال و احکام فطری رساننده به کمالند، نظریهی تبدیل انواع صرف فرضیه بوده و دلیل قطعی ندارد و در خاتمه عنوان: سر منعمعاندین در هر زمان از تعمق در قرآن جای گرفته است.
* دژاکام، علی/ نسبیت معرفت دینی در اندیشهی استاد مطهری/ ناشر: قادر/ 1378 .
چکیده: این مجموعه حاوی مقالاتی است پیرامون معرفتشناسی، علم کلام، فلسفهی اخلاق، آزادی و احیای دین همراه با دیدگاههای شهید مطهری در این رابطه، برخی از عناوین کتاب عبارتند از: نسبیت معرفت در اندیشهی استاد مطهری، نقد نظریههای اخلاقی، علم کلام از منظر شهید مطهری، ضرورت پیدایش کلام جدید، مذاهب کلامی اسلام، تأثیر متقابل فلسفه و کلام، آسیبشناسی دینی شهید مطهری، ضرورت احیای مفاهیم دینی، سیمانگاری خداوند در قرآن و عرفان، متد دینشناسی، عقل و اجتهاد، عقل و فلسفهی احکام.
* ربانی گلپایگانی، علی/ معرفت دینی از منظر معرفت شناسی/ ناشر: دانش و اندیشه معاصر/ 1378 .
چکیده: اصول عقلی شناخت بخش اول کتاب است. نویسنده توضیح میدهد که این بحث گرچه به معرفتشناسی دینی اختصاص ندارد ولی از آنجا که پیش فرض و مقدمهی هرگونه معرفت و شناختی است، طرح آن سودمند است. در فصل اول به پنج اصل عقلی در شناخت اشاره میکند و در فصل دوم ابزارهای شناخت (حس، شهود، عقل) را میسنجد. فصل سوم از صواب و خطا در معرفتهای دینی سخن میگوید و در فصل چهارم مسألهی حجیت در معرفت دینی بررسی میشود. پس از بحث درباره قداست معرفت دینی در فصل پنجم، فصل ششم به اندازهگیری میزان تأثیرگذاری معرفتهای برون دینی بر معرفتهای دینی میپردازد. بخش دوم کتاب شانزده فصل دارد با این عناوین؛ تبیین ماهیت بحث تکامل معرفت دینی، تکامل معرفت دینی، اقسام تحول و تکامل در معرفت دینی، ترابط و تحول در هندسه یا در گزارهها، مبنای معرفت شناختی نظریهی معرفت دینی، انواع رابطهها در علوم، کدام رابطهی معرفتی، بررسی دلایل عقل تئوری ترابط عمومی معارف بشری، بررسی شواهد استقرایی تئوری قبض و بسط. گفتنی است که اکثر مباحث این کتاب در نقد آراء عبدالکریم سروش در باب معرفت دینی است.
* سروش، عبدالکریم/ قبض و بسط تئوریک شریعت: نظریهی تکامل معرفت دینی/ ناشر: مؤسسهی فرهنگی صراط/ 1373 .
چکیده: نام کتاب نام یکی از مقالات خود کتاب است که شامل چهار بخش است که ابتدا درمجلهی کیهان فرهنگی (سال 69-67) به صورت سلسله مقالاتی منتشر شده بود. مقالات مذکور اساس کتاب میباشد و سایر مطالب کتاب به ذکر نقدها و پاسخ به مقالاتی است که بر این مقالات نوشته شده است. این کتاب دارای یک فهرست تفصیلی و مقدمههای چاپهای آن، چهار بخش و یک بخش ضمائم میباشد. عنوان بخش اول «فهم دین و کلام جدید» است که درسهای مؤلف بوده که در دانشگاه امام صادق علیهالسلام تهران برگزار شده است که مطالب آن با عنوان فهم دین و کلام جدید در پنج درس به شرح ذیل آمده است. درس اول شامل عناوینی از قبیل موضوع علم کلام، وظیفهی متکلمان، اختلاف متکلم با فیلسوف، شاخههای علم کلام جدید و ملاکهای مختلف در تمایز علوم است. درس دوم دربردارندهی موضوعاتی از قبیل موارد ذیل است: تقسیم علوم به مصرف کننده و تولید کننده، تأثیرات تحول علوم مختلف در علم کلام، معانی علم، مقام داوری و مقام گردآوری، مقام تعریف و مقام تحقق، معرفتشناسی پیشینی و پسینی، معنای دقیق بشری بودن معرفت دینی. در درس سوم نیز دربارهی فهم، مطالبی ذکر نموده است که به برخی از آنها اشارت میشود: معنای دقیق فهم عمیقتر، تحول فهم، ذومراتب بودن فهم یک قضیه، نقش تئوریهای پیشین در ارتباط افکندن میان امور، تأثیر تحول و فروکاستن(1) در فهم، تحول فهم ما از مفردات دینی. در درس چهارم نیز موضوعات ذیل به چشم میخورد: عدم تأثیر تحول فهم در ثبات تصدیق، نمونههایی از تحول فهم، نقش شناخت اضداد و اغیار در عمق فهم، تحول فلسفه، تأثیر عواملی مانند عوامل مولد یک علم، پیشنیهی تاریخی آن علم، شروط صدق، دانستن لوازم و نتایج کذب یک سخن در بهتر شدن فهم و تأثیر تحول در فهم معارف دینی. در درس پنجم نیز به این موارد میتوان اشاره نمود: ارتباط معارف با هم، تأثیر معرفتشناسی پسینی بر علم و فلسفه، ارتباطات میان علوم. در پایان این بخش مؤلف خلاصهی مدعیات خویش را در این مباحث، این گونه ذکر مینماید:
1 ) هیچ فهمی از دین وجود ندارد که به معرفتها و فهمهای برون دینی متکی نباشد.
2 ) اگر فهمهای بیرونی تحول یابند فهم دینی هم متحول میشود.
3 ) فهمهای بیرونی تحول یافتهاند.
بخش دوم که مهمترین و جنجال انگیزترین قسمت کتاب است شامل چهار مقاله با
______________________________
1. Reduction
______________________________
عنوان «قبض و بسط تئوریک شریعت» است و متضمن ادعای جدائی دین از معرفت دینی و تاریخیت معرفت دینی و تابعیت آن نسبت به معارف بشری است.
در مقالهی اول عناوین ذیل به چشم میخورد: تأثیر دانستههای پسین بر علوم پیشین، رشد کیفی معرفت، بسط درونی معرفت، تأثیر نظریهی حرکت زمین بر معارف دیگر، فهم دینی سیال و عصری و دینامیک است، دین هر کس فهم او از شریعت است، فهم متحول از شریعت باید روشمند و مضبوط باشد.
خلاصه مدعیات این مقاله:
1 ) فهم از شریعت در تحول مستمر بوده است و هر فهم نو از شریعت بر دو رکن معرفتی بنا میشود: رکن بیرونی (معلومات تازهای که پا به سرای ذهن میگذارد) و رکن درونی (سرمایهها و اندوختههای علمی پیشین شخص عالم).
2 ) متون دینی و تاریخ زندگی و سنن اولیای دین، اموری ثابتاند و آنچه تحول مییابد فهم روشمند و مضبوط از آنهاست زیرا فهمها و استنباط ها لاجرم مستند به رکن درونی یعنی اندوختههای معرفتی غیردینی عالمان است و اندوختهها نیز در تحول و تکامل مستمر هستند، به همین سبب اختلاف فهمها از شریعت امری است طبیعی و انسانی، و همچنین همواره فهم شریعت به مبانی بیرون از شریعت و فهم فقهی به مبانی بیرون از فقه (کلام و انسانشناسی و...) مستند و مسبوق است و این امر اختیاری نیست.
3 ) فهم دین تنها در برخورد با مقتضیات زندگی عصر جدید نو نمیشود بلکه با مبانی علمی جدید هم تغذیه میشود. لذا عصری شدن دین فقط به معنی حل مسائل مستحدثه نیست و بلکه به معنای هماهنگ شدن فهم دینی با دیگر فهمها و معرفتها و مبانی عصر هم هست.
در مقالهی دوم این بخش، عناوین ذیل قرار دارد: هر معرفتی مجموعهای است تکاملپذیر از آراء حق و باطل، تحقیق در رشد معرفت، بحثی تاریخی و درجهی دوم و ناظر به معارف درجهی اول است، معرفتشناس توصیف میکند نه داوری درجهی اول، معرفت دینی از نزاع ها، فربهتر میگردد، آگاهیهای پسین بر پیشین سه نوع تأثیر دارند: تأیید و اثبات، رد و ابطال و تغییر دایرهی معنا. از مهمترین علل تحول، بروز تعارض است، روش ابزار انگارانه برای حل تعارض علم و دین، تأثیر علوم جدید در تفسیر قرآن، روش تفسیر علامهی طباطبایی و لوازم آن، لوازم فهم عامیانهی شریعت و فهم برهانی و عقلانی آن و هماهنگیین دو فهم با معلومات دیگر صاحبان آن، اختلاف این دو فهم در امتداد عقل پس از معصوم، اخباریگری مسبوق به نظریهای معرفت شناختی است، تأثیر قرائن خارجی در فهم روایات، تأثیر اطلاعات خارجی فقیه در استنباط و تأثیر مبادی انسانشناسی و جهانشناسی در فتوای فقیه .
در مقالهی سوم نیز مطالبی در ذیل این عناوین مطرح شده است: ضامن دینی بودن معرفت، مراجعهی مستمر به کتاب و سنت است، همیشه دو فهم از دین با هم تعارض مییابند نه فهمی از دین با خود دین، فهم دینی همانند پذیرش دین، مسبوق به اصولی غیردینی است، خلوص متحول باید جایگزین خلوص ثابت گردد، تأثیر ندانستهها بر دانستهها، معرفت تاریخی نمونهی مناسبی برای مدعای قبض و بسط، تغییر معرفتشناسی کهن به نو، معرفت دینی نیز چون معرفت تاریخی، بلاموضوع و گزینشی است، رشد معرفت دینی تابع سؤالات دینداران از شریعت است و سؤالات هم متحول اند، مقام گردآوری و داوری معرفت، شریعت صامت است و پاسخ او به قدر پرسشهای ما و هم سطح آنهاست، طرح مسألهی فطرت از سوی مرحوم مطهری به دلیل تولد علم و سؤالات جدید است، گرهگشای مشکلات فقیه معلومات دیگر اوست نه فقط تهور و بصیرت و دقت، کلام علی علیهالسلام در به سخن درآوردن قرآن صامت. خلاصهی مطالب این مقاله را میتوان در محورهای زیر بیان نمود:
1 ) دانشهای بشری به طور سیستماتیک، سؤالاتی را در برابر شریعت مینهند و آن را استنطاق میکنند و نقش زایندگی و آرایندگی دارند و شریعت با پاسخ دادن یا ندادن، مضمون و غنای خود را آشکارتر میکند.
2 ) معرفت دینی مجموعهی پاسخهاست به تناسب سؤالات مطروحه و چون دانشها و سؤالات نوشوندهاند پاسخ های شریعت نیز نو میشوند و این نوشوندگی هم کمّی است و هم کیفی.
3 ) تئوریهای فلسفی و علمی هر عصر در برابر شریعت سه نقش ویژه دارند: یکی در انداختن سؤال و روشن کردن میدان کاوش و راههای جستجو، دوم ارائهی میزانی برای داوری پاسخ و سوم ارائهی چهارچوبی برای فهم آن.
در مقالهی چهارم به مطالبی پرداخته شده است که بعضی از عناوین آن بدین شرح است:
تفاوت تحول و تکامل با نسبیت و تغییر، گواهی جمیع معارف بشری بر تحول و تکامل فهم ما از همه چیز، قطعیات علوم و ضروریات دین، نقضی بر مدعای ما نیست، مجاری تأثیر دانستههای غیردینی در فهم دینی و غنای آن، تفاوت دینداری عالمانه و عامیانه، نقش پیش فرضها و تعدد ادله در فهم بهتر نتیجه و کلام، راز جدال عرفا با متکلمان، چگونه میتوان مراد متکلم را بهتر از خود متکلم فهمید، تفاوت معنا و مراد، با ذهن خالی و بیتکلف به سراغ شریعت رفتن، حاکم کردن درکهای عرفی و عامیانه است، شریعت کامل و خالص فقط نزد شارع است، راههای بهتر فهمیدن، معنای روشنتر پارادوکس تأیید (گودمن).
خلاصه مطالب این مقاله را میتوان در موارد زیر ارائه نمود:
1 ) معانی عبارات و نظریات مسبوق به تئوریهای عالماناند.
2 ) ظهور در گرو انس لفظ به معنا نیست بلکه در گرو انس ذهن با تئوریهاست.
3 ) در اثر تحول معرفت دینی گاه ظهوری عوض میشود و گاه حجیت ظهوری.
4 ) سخن واحد در هندسههای مختلف، افادهی معانی مختلف خواهد کرد.
5 ) دخالت عقل در فهم دین، کمکی است که تئوریهای علمی و فلسفی، کلامی و عرفانی به فهم دین میکنند.
6 ) کشف معانی طولی و تکاملی، که از طرفی برحق بودن اقوال شریعت و از طرف دیگر بر واقع نما بودن معارف بشری متکی است، فقط معانی ظاهر را منظور میدارد و بس. از همین معانی ظاهر فهم متکامل نصیب عالمان میشود.
7 ) در مقام تعلیم و تعلم باید فهم و معرفت اقرب و اشد را مقدم داشت.
بخش سوم کتاب مشتمل بر سه مقاله با عنوان «موانع فهم نظریهی تکامل معرفت دینی» است. این مقالات پاسخ غیرمستقیم به مخالفان نظریهی قبض و بسط است.
در مقالهی اول این بخش، عناوین ذیل به چشم میخورد: فهم این نظریه مبتنی بر معرفتشناسی و تاریخ علم است، اوصاف معرفتشناسی قدما و جدید، اهمیت تفاوت میان نگرش بیرونی و درونی، سؤال اصلی و درجهی دوم بحث ما و پاسخ آن، معرفت درجهی دوم تحول را در معارف درجهی اول میبیند و ناظر به خود نیست، لذا پارادوکسیکال نیست، تفاوت میان تفسیر همه چیز و تغییر فهم ما از همه چیز، موارد تمایز معرفت درجهی اول و دوم، مفاد ضروری دین که درجهی اول است با تحول آن که درجهی دوم است تنافی ندارد، بقای اعتقادبه کتاب و سنت غیر از ثبات فهم آنهاست، هر فهمی از دین مجاز نیست، حتی فهم صحیح از شریعت هم غیر از شریعت است، صحیح و کامل دانستن فهم خود مانع قبول تحول معرفت است، لوازم سوء یکی دانستن معرفت دینی با دین، پیش فرضهای مرحوم مجلسی و علامه طباطبایی برای فهم دین، تفاوت فهم علامهی طباطبایی با مولوی از علیت در قرآن، توصیه به تصحیح مبادی بیرونی منطقی و روشی است، تفاوت میان تکامل معرفت و شکاکیت، معرفت دینی نتیجهی ترکیب دو رکن بیرونی و درونی است و لذا عصری است.
خلاصهی مطالب این مقاله:
1 ) معرفتشناسی فنی است که شاخههای مختلف دانش بشری را پس از تولد و رشدشان و با هویت جمعی و تاریخی شان بررسی میکند، نه احکام ادراکات انسان را.
2 ) غلطها و صحیحها هر دو جزء معرفت درجهی اولاند.
3 ) معرفتشناسی یک معرفت درجهی دوم است و برآمیختن احکام دو گونه معرفت درجهی اول و دوم زمینهی مناسب برای مغالطه است.
4 ) معرفت دینی یک معرفت بشری است و معرفت درجهی دوم در طول معرفت درجهی اول است.
5 ) دو سؤال مهم در معرفتشناسی دینی وجود دارد: آیا معرفت دینی در تحول و تکامل است و معرفت دینی از چه منابعی تغذیه میکند؟
6 ) ایمان، شریعت و علم به شریعت (معرفت دینی) سه عنصر مرتبط ولی متمایزند.
7 ) معرفتشناسی ادعا نمیکند که همه چیز در تغییر است (که پارادوکسیکال است)، او حداکثر میتواند ادعا کند که همهی معارف درجهی اول در تحولاند (که هیچ عیب منطقی ندارد).
8 ) فهم دین نسبی و عصری است و این با نسبی و عصری بودن حقیقت فرسنگها فاصله دارد.
9 ) ثبات فهم پارهای از معارف دینی را نمیتوان دلیل استعفای آنها از مبانی بیرونی دانست چرا که هم ثباتشان مستند به بیرون است و هم تغییراتشان.
در مقالهی دوم این بخش مطالبی ذکر شده که به برخی از عناوین آن اشاره میگردد: بررسی این ادعا که معارف دینی متحول است، فهم ما از اصل تناقض بدیهی نیز بهتر و عمیق تر شده است، ربط انواع مختلف دارد، تقسیم روش شناسانهی علوم حقیقی، داد و ستدمیان علوم نقلی و تجربی و عقلی، سه روش عام عقل و نقل و تجربه، تقسیم علوم به تولید کننده و مصرف کننده، معرفت دینی خریدار است و لذا تابع علوم مولد خود میباشد، اهمیت بحث انتظارات ما از دین، مجموعهی معرفت بشری نه کامل است، نه صادق و نه خالص.
در مقالهی سوم این بخش مؤلف در پی تبیین اصناف عوامل مؤثر در تحول درک و اصناف نسبت و روابط ممکنه میان معارف بشری و تحلیل اصل ترابط کلی میان آنهاست.
در این مقاله عناوین ذیل آمده است: نتایج و لوازم ابطال فرمول شیمیایی آب (H2o)، دخالت علم و فلسفه و کلام و اصول روش شناختی و معرفت شناختی در بررسی یک قطره آب، علوم مورد بحث ما علم در مقام تحقق است، نه مقام تعریف، تعارض علم و دین شخص را به وارسی تمام معارف میکشاند و این دلیل ربط وثیق تمام معارف است، همکاری علوم در سیر تاریخی مشخص میشود نه در تقارب موضوع، اتحاد معرفت شناختی میان تمام علوم، نمونهای از تحول فکر در ملا محمد امین استر آبادی، پیوند دیالوگی میان پرسش و پاسخ مبین ارتباط میان آنهاست، علم میتواند برای فلسفه مسأله آفرین باشد و تفاوت فلسفهی ملاصدرا و بوعلی، انحای مختلف ترابط علوم که موجب شرکت آنها در تحول یکدیگر است.
خلاصه مطالب این مقاله را میتوان بدین گونه اشاره نمود:
1 ) داد و ستد علوم از یکدیگر و مشارکتشان در سود و زیان یکدیگر، بهترین نشانهی ارتباط علوم است.
2 ) علوم موجود، مرزهای نامشخص با یکدیگر دارند و هر روز ممکن است مسألهای از علمی به علم دیگر منتقل میشود.
3 ) نسبت بین معرفت دینی و سایر معارف نسبت داد و ستد و نفع و زیان است.
4 ) وقتی در علمی تعارضی پیش میآید، دورترین مبادی و مسائل و نتایج هم (چه در آن علم و چه در علوم دیگر) در ایجاد آن تعارض متهم میگردند و یا از وجود آن آسیب میبینند و لذا همه با آن ارتباط دارند.
5 ) غرض از علم، رشتهای علمی است در ظرف خارج نه در نفس عالم، و در ظرف تحقق نه در ظرف تعریف، و در مقام اثبات نه در مقام ثبوت، و دارندهی هویت جمعی و جاری و قائم به کوششهای روشمند و صائب و خاطی عالمان.
6 ) نکتهای (حق یا باطل) که امروز در علم الف به چنگ میافتد میتواند فردا در علمهایدیگر (بیگانه یا خویشاوند با علم الف) به کار آید و بدانها سودی یا زیانی برساند. این به کارآمدن موجب کشف و تأسیس نکتههای نو در آن علوم میگردد مانند اینکه یافتههای تجربی به کمک فلسفه برود و فلسفه را بارور کند و یافتههای جدید فلسفی نتیجه بدهد.
7 ) علوم به اعتبار میزان داوری به سه دستهی بزرگ عقلی و نقلی و تجربی تقسیم میشوند. داد و ستد و مساهمتشان در سود و زیان، همه را به یک خانواده بدل میکند.
8 ) بنابر پاردوکس تأیید، گزارههای علمی تجربی، همه مؤید یکدیگرند و بنابر وحدت روش شناختی علوم، جمیع علوم تجربی در یک دسته و علوم نقلی هم در یک دسته قرار میگیرند و همه محتویاتشان در سود و زیان هم شرکت میجویند و بنابر تلائم معرفت شناختی علوم، تحولی در فهم روش و زبان و یقین، تعادل مجموعه را به هم میزند و علوم نسبتهای تازه با هم مییابند و بدینسان آشکار میشود که علوم مختلف در فربهی و رنجوری و قبض و بسط یکدیگر سهیماند و با هم میتپند و میجوشند.
بخش چهارم کتاب شامل دو مقاله است: مقالهی اول «لب لباب نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت» نام دارد که خلاصهی مقالات قبض و بسط است و توسط آرش نراقی نگارش شده است. مقالهی دوم با نام «قبض و بسط در میزان بحث و نقد» سخنرانی مؤلف در جمعی از طلاب حوزهی علمیهی قم است و در آن نظریهی قبض و بسط را تشریح و به سؤالات پاسخ میدهد.
بخش پایانی کتاب که ضمائم آن است حاوی مقالات ذیل است:
1 ) نقدها را بود آیا که عیاری گیرند. این مقاله پاسخ مؤلف است به نقد این نظریه توسط حجةالاسلام صادق لاریجانی.
2 ) عمارت کردن قلعه سلطان. این مطلب پاسخ مختصری است به سه کتابی که در نقد نظریه نوشته شده است. این کتابها عبارتند از:
الف) نقد نظریهی شریعت صامت نوشتهی حسین غفاری.
ب ) فقر تاریخی نگری نوشتهی عطاء کریمی.
ج ) معرفت دینی نوشتهی حجةالاسلام صادق لاریجانی.
3 ) دعوی درویشی و وعدهی خاموشی، این مقاله پاسخ به نقد دیگری از حجةالاسلام صادق لاریجانی است.
4 ) پاسخ به مقالهی «ثبات و تغییر در اندیشهی دینی» این مطلب پاسخی است به نقد حبیباللّه پیمان.
5 ) بازآموزی پارادوکس تأیید، فکر دینی و جدال با مدعی، این مقاله نگارش حمید وحید دستجردی است که در آن به توضیح پارادوکس تأیید و تحول فکر دینی میپردازد.
* صانع پور، مریم/ نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی و درآمدی بر مبنای معرفتشناسی دینی/ ناشر: دانش و اندیشه معاصر/ 1378 .
چکیده: کتاب از چهار بخش و هر بخش از چندین فصل تشکیل شده است. در بخش نخست کتاب به تفصیل درباره تعریف و تاریخچهی اومانیسم بحث و بررسی میشود. در بخش دوم نگارنده به نقد و بررسی معرفتشناسی از دیدگاه فلاسفهی اومانیست میپردازد. در بخش سوم کتاب بن بست حاصل از اکتفا نمودن بر انسان به منزله مبنای معرفت در اندیشهی نیچه مطرح میشود و لزوم تفکری دیگر که هایدگر پیشرو آن است، مورد بررسی قرار میگیرد. در هر دو بخش پیش گفته، سعی شده است که فقط از منابع غربی و یا ترجمهی آنها استفاده شود. بخش چهارم کتاب دربارهی طرز تلقی نوع اول از مبانی معرفتشناسی، یعنی انسان به منزلهی جایگاه شناخت، تحقیق و بررسی میشود. نگارنده بارزترین مصداق این نگرش را تفکر دینی دانسته و میکوشد تا معنای شناخت را در دین اسلام بررسی کند. در این بخش به نحوی مجمل مبنای معرفتشناسی دینی - خواه به طریق نقلی و خواه به روش عقلی - بررسی میشود. و در پایان تصریح میگردد: انسان گرچه آزاد و مختار است اما به خود واگذار نشده تا در عرصهی شناخت که مقدمهی عمل است دچار گمراهی گردد. در این بخش به این نتیجه میرسد که خدابنیادی دینی بهترین راه برای رهایی از پارادوکس خودبنیادانگاری است.
* غفاری، حسین/ نقد نظریهی شریعت صامت (بررسی مقالات قبض و بسط شریعت از دکتر سروش)/ ناشر: انتشارات حکمت/ 1368 .
چکیده: مندرجات این کتاب که اولین کتاب در نقد مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت است در نقد دو بخش از آن مقالات است. بعضی از عناوین مطالب به شرح ذیل است: ویژگیهایی از مقالات قبض و بسط، مدعای بزرگ، نقد برهان منطقی، نقد و بررسی اشکالات مؤلف در معارف اسلامی و تحریفات مؤلف در کلمات علامهی طباطبایی قدسسره ، آشناییبا نظریهی شریعت صامت، نسبیت حقیقت مبنای نظریهی شریعت صامت، اجتهاد در «اجتهاد».
* فعالی، محمد تقی/ معرفتشناسی دینی/ ویراستهی مرتضوی زاده، سید محمد تقی/ ناشر: زلال کوثر/ 1380 .
چکیده: مؤلف با استناد به منابع فلسفی و کلام اسلامی و غربی، نخست جایگاه معرفت در سرشت آدمی، تعریف، موضوع، روش و پیشینهی معرفتشناسی را بیان کرده، آنگاه معرفتشناسی در عصر حاضر و تفاوتهای آن را در جهان اسلام و غرب بررسی کرده است. سپس رویکردهای مختلف را در موضوع معرفتشناسی دین، عوامل تجربهی دینی، نظریات گوناگون دربارهی ماهیت تجربهی دینی و تفاوت آن با مکاشفه را بیان کرده است و در پایان ویژگیهای ایمان در فرهنگ قرآن و روایات را مورد توجه قرار داده است.
* فنایی اشکوری، محمد/ تعهد به حقیقت/ ناشر: مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره / 1378 .
چکیده: کتاب مذکور شامل سلسله سخنرانیهای نگارنده دربارهی معرفتشناسی، اخلاق و سیاست است که در سال 1377 در جمع برخی از ایرانیان شهر مونترال کانادا ایراد گردیده است. مباحث کتاب عبارتند از: حقیقت و معرفت، موانع و محدودیتهای حقیقت، سرچشمههای اصیل معرفت، حوزههای اصلی معرفت، تعهد به حقیقت در اخلاق، تعهد به حقیقت در سیاست و روشنفکر کیست.
* فنایی اشکوری، محمد/ معرفتشناسی دینی/ ناشر: انتشارات برگ/ 1374 .
چکیده: مؤلف این اثر در سال 1372 در مونترال کانادا در جمعی از دانشجویان ایرانی مباحثی را دربارهی معرفتشناسی دینی ایراد نموده است که این کتاب خلاصه آن مباحث است. مباحث این کتاب در سه محور کلی ذیل دسته بندی شده است: 1 ) روش مواجهه با اندیشهها، 2 ) معرفتشناسی دینی، 3 ) معارف انسانی و تعالیم وحیانی. برخی عناوین و مباحث این کتاب بدین شرح است: اهمیت شناخت مغالطات، انتقاد سالم، خطا در فهم معارف دینی، تفکیک عناصر حق از باطل، انصاف و بیطرفی در فهم یک نقد و فرق مقام تحقیق و آموزش، تمایز دین، ایمان، معرفت دینی و معرفتشناسی، نظریهی مدرنیسم، شکاکیت و نسبیت، تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت، دین باوری در تاریخ، عقلانیت عصر جدید،یگاه تفکر دینی در عصر جدید، اسلام و اندیشههای نظری و سیر دوگانگی عقل و وحی در جهان اسلام با اشاره به آراء ابن تیمیه و افکار ابن رشد به عنوان دو نمایندهی اصل قرائتهای نقلی و عقلی از اسلام، اسلام و اندیشههای عملی، جامعیت علم فقه و طرح سؤالات: آیا مدرنیسم ملازم با سکولاریسم است و آیا حکومت اسلام فقط ارزشهای کلی را از دین میگیرد.
* کریمی، عطاءاللّه/ فقر تاریخی نگری (بررسی انتقادی مقالات قبض و بسط شریعت/ ناشر: چاپ و نشر علامه طباطبایی/ 1369 .
چکیده: این اثر در نقد و رد نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت است. مؤلف معتقد است: مدعای قبض و بسط با همهی تفصیل و تطویل به کار رفته در عبارات و مطالب آن، فاقد ارزش منطقی و بار علمی است. اگر در نگارش آن، نظم و ترتیب مقدمات و تقدیم و تأخیر مقومات و ارکان آن، منطقاً مرئی میگشت، بطلان آن واضح مینمود. بعضی از عناوین کتاب عبارتند از: آشفتگی قبض و بسط، آشنایی با مدعای قبض و بسط، کثرت دعاوی، ادراکی بودن تحول و ترابط، شریعت صامت نیست، معرفت روشمند مطلوبست یا صحیح و روشمند، روابط ادراکات، روابط نامربوط، رابطهی صوری ادراکات، رابطهی غیرصوری ادراکات، رابطهی مستقیم ادراکات، تحول معارف یا تکامل آن، هماهنگی علوم و معارف بشری، هماهنگی اندیشههای هر متفکر، تحقیق با همهی اندوختههای ذهن، غیرقابل اثبات بودن مدعای قبض و بسط.
* لاریجانی، صادق/ قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر/ ناشر: مرکز ترجمه و نشر کتاب/ 1372 .
چکیده: این اثر دربردارندهی دو مقاله است، ابتدا مقالهای با نام «قلعه سلطانی» میباشد که در رد مقالهی «عمارت کردن قلعه سلطان» نوشتهی دکتر سروش میباشد که در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت چاپ شده است و مقالهی دوم «قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر» نام دارد که این مقاله نیز پاسخ به مقالهی دیگری از دکتر سروش است، با عنوان «دعوی درویشی و وعدهی خاموشی». لازم به ذکر است که دکتر سروش مقالات مذکور را در جواب به کتاب معرفت دینی اثر مؤلف محترم است بنابر این کتاب حاضر نقد نقد نقد کتاب قبض و بسط است، چون کتاب معرفت دینی در جواب مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت میباشد. برخی از عناوین این کتاب عبارت است از: بطلان دعاوی قبض و بسط، تز شریعت صامت، بهتر فهمیدن مراد شارع، استناد معرفت دینی به معارف بیرونی، سطوح مختلف فهم دینی، برهان فرد بالذات، شکاکیت تمام عیار، پارادکس تأیید، قبض و بسط در نقاب تزهای مختلف، وام داری معرفت دینی به معارف بشری، مراتب فهم یک کلام، ظنی بودن علوم تجربی.
* لاریجانی، صادق/ معرفت دینی: نقدی بر نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت/ ناشر: مرکز ترجمه و نشر کتاب/ 1370 .
چکیده: نویسندهی کتاب قبلاً مقالاتی را در مجلهی کیهان فرهنگی (سال 5 شمارهی 7 ، سال 6 شمارهی 2 و 1) در همین موضوع به چاپ رسانیده بود و این کتاب به نحوی بازنویس و تکمیل همان مقالات است و موضوع آن نقد و رد مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت از دکتر سروش میباشد.
مؤلف معتقد است از لحاظ نظری و منطقی، نظریهی قبض و بسط کلاً نادرست و بلکه نامعقول است و بخش اعظم کتابش را به اثبات و تبیین همین امر اختصاص داده است. وی این نظریه را شامل سه رکن توصیفی، تبیینی و توصیهای میداند که هر سه رکن آن را غیرصحیح میداند و میگوید. «رکن توصیفی آن که میگوید همهی معرفتها و فهمها و از جمله فهمهای دینی در تحولند، برخلاف واقع است. رکن تبیینی آن که میگوید این تحول فهمها ناشی از آن است که هر فهم دینی با همهی فهمهای بشری گره خورده است، تحلیل غیرمنطقی و نادرستی ارائه میکند. و اما توصیهی این مقالات که باروری فهم دینی را در هر چه بیشتر انباشتن ذهن از معلومات بشری میداند، به طوری که در فهمی از کتاب و سنت سراسر معرفت بشر حاضر است و لذا برای فهم کاملتر و عصریتر باید فهم بشری از جهان و طبیعت را کاملتر و عصریتر نمود و به عنوان مثال مجتهد در استناط احکام شک در رکعات نماز باید مکانیک کوانتم بداند! توصیهای است غیرمنطقی و غیرعقلانی.» ایشان در ادامه به لوازم نظریهی قبض و بسط اشاره میکند و چهار مورد را ذکر مینماید.
1 ) تفسیر به رأی،
2 ) لغویت شریعت،
3 ) ترویج شکاکیت،
4 ) سست نمودن پایههای تقلید در احکام.
وی در توضیح این لوازم این گونه بیان میکند.
الف) تفسیر به رأی: «به گمان ما لازمهی نظریهی قبض و بسط، التزام به تفسیر به رأی، به نحوی وسیع و دامن گیر، در متون کتاب و سنت است. وقتی بنا شد کتاب و سنت را چه از لحاظ مفاهیم و مفردات و چه به لحاظ قضایای تصدیقی آن در پرتو نظریات غیردینی که بیشتر آنها صبغهی ظنی دارند، بفهمیم در واقع تفسیر به رأی را به کاملترین و وسیعترین نوع آن ملتزم شدهایم... وقتی گفتیم فهم کتاب و سنت همه جا محاط به فهمهای دیگر بشر است و بعد هم اکثر آن فهمها (و بلکه همهی آنها بر طبق مذاق ایشان [دکتر سروش]) را ظنی و نقدپذیر دانستیم، التزام به تفسیر به رأی گریزناپذیر است... در حالی که تفسیر به رأی هم عقلاً و هم شرعاً ممنوع و محرم است.
ب ) لغویت شریعت و مراجعه به کتاب و سنت: اگر مطالب پراکندهای که در مقالات قبض و بسط آمده است به هم منضم شوند از آن چنین استنباط میشود که اصلاً نزول شرایع و مراجعه به کتاب و سنت بیدلیل و لغو است... در جایی گفتهاند (مؤلف مقالات قبض و بسط) نیازهای فردی و جمعی بشر را علوم اجتماعی و مبانی آن تشخیص میدهند... اگر علوم اجتماعی نیازهای ما را تشخیص میدهند و علوم مولد بشری همهی انواع فهم کتاب و سنت را در قبضه گرفتهاند، پس کتاب و سنت به چه کاری میآید و چه دردی را دوا میکند چه آنکه هم درد از علوم مولد است و هم درمان... خوب با این وصف مراجعه به کتاب و سنت و تمسک به حبل اللّه متین یعنی چه؟ زمانی کتاب نور خدا است که خود با ما سخن بگوید، خود دردهایی را مطرح کند که انسان مادی مشغول به خوراک و پوشاک و شهوت جنسی از آن غافل است و خود راه چاره را نشان دهد... مدعای ما این است که کلام خدا و اولیای او، خود با ما سخن میگویند. ادلهی عقلی تا جایی که سخنی را به نحو قطعی معنا کنند از پذیرش آن چارهای نیست، اما این هیچ ربطی به ظنیات علوم طبیعی ندارد.
ج ) ترویج شکاکیت: یکی از توالی فاسد نظریهی قبض و بسط، ترویج شکاکیت تمام عیار است و این لازمه به نحو قطعی ثابت است. وقتی همهی فهمها را نقدپذیر میدانید و اینکه هیچ فهمی مقدس نیست و همهی فهمها در تحولند و همهی فهمها با هم مرتبطند به طوری که هر کشف نوینی یا مؤید آن فهم است یا مضعف و به هر حال بیطرف نیست و نیزدو امر بیگانهای ممکن است فردا در ظل تئوری خاصی آشنا شوند، پس جای هیچ گونه فهم یقینی وجود ندارد.
د ) سست نمودن پایههای تقلید در احکام: بر پایهی نظریهی ایشان، چنانکه خود هم تصریح کردهاند اجتهاد مجتهدانی که طبیعتشناسی و جهانشناسی و انسانشناسی خود را منقح نکردهاند قابل اعتماد نیست و مراد ایشان این نیست که آراء آنان در باب طبیعتشناسی یا انسانشناسی قابل اعتماد نیست، بلکه در احکام فقهی صرفی همچون «شک در رکعات نماز» و «حکم ایام استظهار حائض» و امثال آن نیز چنین اعتمادی وجود ندارد. این جملهی شرطی در زمان ما مقدمی ندارد. هیچ فقیهی یافت نمیشود که در همهی علوم طبیعی و فلسفه و عرفان به نظریات منقحی رسیده باشد... بنابر این فعلاً هیچ فقیهی نداریم که فقهش و نظرش در همان بابهایی مثل «شک در رکعات نماز» و امثال آن هم متبع باشد!... آقای سروش این معضله را در مورد اصحاب ائمه علیهمالسلام چگونه حل میکنند؟ در مورد بعضی از اصحاب ائمه علیهمالسلام که این نکته ثابت است که امام علیهالسلام تعلم احکام را به آنان ارجاع دادهاند...»
این کتاب شامل فهرست کوتاه و فهرست تفصیل مندرجات، دو بخش که دارای نه فصل میباشد و یک خاتمه است. بخش نخست در مباحث اصلی تز قبض و بسط است و دارای هفت فصل با این عناوین است:
1 ) تبیین موضوع بحث؛
2 ) ادعای تحول عام در معارف دینی و ارزیابی آن؛
3 ) ترابط عمومی معارف؛
4 ) مجاری فهم دینی؛
5 ) مجاری بهتر فهمیدن؛
6 ) فهم کتاب و سنت؛
7 ) موضع شکاکانه در مقالات قبض و بسط.
برخی از عناوین فصل اول: تبیین موضوع بحث، ارکان نظریهی قبض و بسط، تبیین اصطلاح «معرفت دینی»، اشکال به مقالهی قبض و بسط در اصطلاح «معرفت دینی»، معرفت دینی به معنای فهم کتاب و سنت منحصر در فقه و تفسیر نیست، تز قبض و بسطمنحصر به معرفتهای دینی نیست، خطای فاحش دکتر سروش در مورد معانی حرفیه، غفلت ناقد (دکتر سروش) از این نکتهی مهم که کتاب و سنت میتوانند متضمن مسائل اصولی و کلامی باشند.
تبیین رکن اول قبض و بسط، توصیف و تبیین موضوع تحول، آیا رشتههای معرفتی متحول میشود یا تکتک قضایا و مفاهیم، سر تحول معرفت دینی از دیدگاه مقالات قبض و بسط، معرفت دینی و معرفتشناسی دینی، روش مندی و مضبوطیت قیودی هستند که معرفتشناسی را به بازیگری میخوانند.
در فصل دوم با عنوان «ادعای تحول عام در همهی معارف دینی و ارزیابی آن» عناوین ذیل به چشم میخورد:
ادعای مقالات قبض و بسط در تحول همه جانبه کلی است و دلیل آن جزئی، مورد اتفاق بودن کلیات بسیاری از احکام و معارف اعتقادی نقض مسلمی بر مدعای دکتر سروش است، خطای مدعیان این است که تحول در یک حیثیت مسأله را به حیثیات دیگر آن سرایت میدهند، در حالی که هیچ دلیلی بر آن وجود ندارد.
در فصل سوم نیز با عنوان «ترابط عمومی معارف» عناوین ذیل آمده است: تلخیص دعاوی قبض و بسط، برای اثبات ترابط معلومات به استقرا باید چنین ربطی را در موارد جزئی ثابت کرد نه اینکه نشان داد عالمانی چنین ربطی را قائل بودهاند، مدعای دکتر سروش در مورد ربطی که معرفتشناسی به دنبال کشف آن است دائماً فرق میکند، ارتباط میان تولد سعدی در قرن هفتم و حقانیت قرآن!، ارتباطی که در مقالات قبض و بسط ادعا شده بود ارتباطی ثبوتی بین قضایا بوده است نه اثباتی، پاردوکس همپل، کلام بر سر وحدت روش اثبات نیست، نقل کلام دکتر سروش در مورد پارادکس همپل، اشکال اول بر کلام فوق [تلخیص اشکال: وحدت روش اثبات قضایا و ترابط از این حیث ربطی به ترابط خود قضایا ندارد و این از غلطترین نوع کلام است که انسان ابتدا ادعا میکند که معارف با هم مرتبطند و بعد (بدون هیچ قرینهای) بگوید مراد این است که روش اثبات معارف مختلف با هم یکی است.]، اشکال دوم، خبط واضح استدلال دکتر سروش ناشی از این گمان است که انکار ارتباط بین دو قضیه، مستلزم انکار خود این دو قضیه است، برخلاف گفته دکتر سروش حکم به بیربطی مطلق دو قضیه در مواردی ممکن است، الف: قضایایی که از وجدانیات حکایتمیکنند مثل «از ظلم متنفرم» با قضیه «خورشید مرکز است» میتواند کاملاً بیربط باشد. ب : در مورد بنائات عقلائیه مثل بنای عقلا در عمل به ظواهر الفاظ، باز ممکن است بتوان حکم کرد که بعضی امور هیچ ربطی به تحقق این بناء ندارد، تز قبض و بسط یک فرضیه است که ممکن است ابطال شود در حالی که سابقاً آن را برهانی میدانستهاند، اصل تعارض برهانی دیگر بر ترابط معارف، تفکیک سه مدعا که در کلام دکتر سروش مزج شدهاند، تعریف علوم تولید کننده و علوم مصرف کننده، خطای بزرگ دکتر سروش در خریدار دانستن علم فقه و تفسیر.
در فصل چهارم «مجاری فهم دین» به بحث گذارده شده است که به برخی از عناوین آن اشاره میشود: برخلاف ادعای آقای سروش بسیاری از تحولات حاصل در معرفت دینی ناشی از تلاشهای علمی کاوشگران در درون معرفت است، بطلان رأی دکتر سروش در معارف دیگر (ریاضیات)، اشکال این مدعا که اگر معارف بشری دچار قبض و بسط شوند، فهم ما هم از شریعت قبض و بسط میشود، سخافت ادعای ظنی شدن تاریخ انبیا و ائمه، مجاری چهارگانهی استمداد فهم دینی از معارف غیردینی، متکلم به هیچ معنایی صامت نیست، شریعت همچون دانشمندی است که خود بدون سؤالات ما لب به سخن گشوده است، با ظنی بودن اکثر قضایای کلی علمی، نمیتوان ادعا کرد که فهم ما از شریعت باید با فهم ما از طبیعت تصحیح و تعدیل شود، ظنی بودن علوم تجربی (قضایای کلی علمی) مستلزم ظنی بودن معرفتهای عقلی نیست، بیان سه اشکال بر نقش پیشفرضهای قبول دین از نظر مقالات قبض و بسط،
الف) فهم دین بما هو ربطی به قبول دین ندارد.
ب ) غلفت دکتر سروش از عوامل درون علمی و روانشناسی عالمان.
ج ) تحلیل ایشان از علل روی آوردن انسان به خدا و دین صحیح نیست، اشکال به تصویر مقالات قبض و بسط از نیاز فهم دینی به علوم اجتماعی و مبانی آن: سر جستجوی انسان از دین همیشه یک پاسخ ندارد و میتواند علل مختلفی داشته باشد، توقف دینداری بر تشخیص نیازهای آدمی غیر از توقف فهم دینی بر آن است. خطای فاحش دکتر سروش در کیفیت معانی الفاظ، نقد نظر دکتر سروش پیرامون کارکرد زبان، نقش وساطت آن.
خلاصهای از مطالب قبل: با توجه به تحلیل مؤلف از زبان، پاسخ سؤال ذیل منفی میباشد: آیا شناختن جهان شخص، شرط دریافتن زبان اوست و تا جهان کسی را به درستی نشناسیم زبان او را هم به درستی نمیفهمیم. این پاسخ منفی به دو طریق قابل استدلال است:
1 ) معنایی از سخن که اراده میشود همیشه همان معلومات و معتقدات متکلم نیست و لذا فیالمثل «آب» در جهان متکلم ممکن است عنصری مرکب باشد اما در سخن وی ابراز میشود که عنصری بسیط است.
2 ) معانی الفاظ و فهم عبارات دائر مدار وضع و معنادهی به آنها در حیات اجتماعی است این نکته جنبهای عینی و Objective دارد مراجعه به جهان متکلم شرط فهم کلام وی نیست آنچه که شرط است وقوف تام به پروسهی وضع و معنادهی عقلاء در عرف عام است که اساس زبان بر این جنبهی عمومی و اجتماعی آن استوار میباشد. البته الفاظی که به صورت اصطلاح از ناحیهی اشخاص یا شارع وضع میشوند، حکمی دیگر دارند و برای فهم معانی آنها نمیتوان به عرف عام یک جامعه رجوع کرد.
فصل پنجم کتاب مربوط به یکی از مسائلی است که قبلاً مطرح شده ولی در مقالات قبض و بسط مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است و آن مسألهی «بهتر فهمیدن» است.
از نظر مقالات قبض و بسط سه محور ذیل سه مجاری بهتر فهمیدن است:
1 ) بهتر شناختن جهان سخنگو؛
2 ) علم به ادله و پیش فرضهای یک مدعا؛
3 ) وامداری معانی به تئوریها.
و همچنین طبق ادعای دکتر سروش میتوان به این سؤال پاسخ مثبت داد که: آیا میتوان مراد یک متکلم را بهتر از خود او فهمید و به عبارت دیگر آیا معنی یک عبارت را میتوان بهتر از گوینده آن دانست. این فصل از کتاب در رد ادعای فوق دکتر سروش است. برخی از عناوین این بخش عبارتند از: طرح مسألهی بهتر فهمیدن، تفاوت مهم پدیدههای عینی و عبارات در مسألهی بهتر فهمیدن، آیا علاوه بر تکمیل کمی یک معنا یا فهم، تکمیل کیفی هم وجود دارد، بهتر شناختن جهان سخنگو و تأثیر آن بر بهتر فهمیدن، علم به ادلهی یک مدعا و مسألهی بهتر فهمیدن، بطلان این ادعا، تئوریهای حاکی از عالم خارج ابتدائاً ارتباطی با الفاظ ندارند، ناتوانی نظریهی دکتر سروش از توجیه پروسهی وضع و بیان موضوع له الفاظ، وضع الفاظ برای ماهیات مجهولة الکنه لغو است.
فصل ششم این کتاب با عنوان «فهم کتاب و سنت» نگاشته شده است.
اهمیت این بحث نزد مؤلف به این جهت است که کتاب و سنت متشکل از اقوال خداوند و ائمهی دین است و یکی از وسایل طبیعی ارتباط و استفهام ما از ائمهی دین و خداوند، الفاظ و کلمات است. (البته طرق دیگری مانند الهام و شهود میباشد که شخصی بوده و مفید عموم نیست) بنابر این، این بحث یعنی دقت و تأمل در کلمات شارع، از جمله تنقیح متد فهم، اهمیت خاصی دارد. وی در این بخش مطالب خویش را در محورهای ذیل آورده است.
الف) فهم کتاب و سنت و تفسیر به رأی؛ ایشان در این عنوان به توضیح اصطلاحاتی از قبیل نص و ظاهر اشاره مینماید و مراد خویش را از فهم کتاب و سنت این گونه بیان میکند: فهم کتاب و سنت یعنی فهمی که مستند و منسوب به کتاب و سنت باشد. غرض این است که به فهمی از کتاب و سنت برسیم که بتوان گفت کتاب و سنت بدان دلالت کرده است. بتوان گفت کتاب و سنت چنین میگوید نه هر فهمی از کتاب و سنت. بلکه اگر فهم ما منسوب و مستند به کتاب و سنت نباشد در واقع «فهم کتاب و سنت نیست بلکه فهم شیء دیگری است».
ب ) حجیت ظواهر کلام و طرق اثبات آن، مؤلف در این بحث در پی اثبات حجیت ظواهر کلام باری و پیشوایان است. وی در این راه از سه دلیل بهره میجوید:
1 ) بنای عقلا یعنی عقلا برطبق ظواهر کلام عمل مینمودند و تحقق این بنا از عقلا وجدانی است.
2 ) سیرهی متشرعه یعنی متشرعین در زمان پیامبر و ائمهی دین از ظواهر کتاب و سنت اخذ مینمودند.
3 ) برهان عقلی، منظور این است که در یک برهان سبر و تقسیم به این نتیجه میرسیم که عقلاً در برخورد با محاورات و کلمات فقط راه عمل به ظواهر کلام باقی میماند و بقیه راهها معقول و صحیح نیست.
ج ) بحثی در کیفیت پیدایش ظهور کلامی، هدف این مطلب این است که منشأ دلالت تصوری را بیان نماید یعنی علت انتقال ذهن ما از شنیدن یک لفظ خاص به سوی معنای خاصی چیست به عبارت دیگر آیا وضع الفاظ برای معانی، تعیینی بوده یا تعینی. و همچنین
ین بحث بیان میکند که کدام معنی را میتوانیم بر الفاظ گوینده حمل کنیم. معنایی را که متکلم اراده نموده و یا معنایی که مخاطب فهمیده است. اینک به برخی از عناوین این فصل اشاره میکنیم: اهمیت مباحث الفاظ در فهم کتاب و سنت و متد فهم کلمات در مقابل تحریف دین، معنای نص و توضیح مراد از فهم کتاب و سنت، حجیت ظواهر کلام، اشاره به موارد خطای نظریهی دکتر سروش دربارهی ظهور الفاظ و مرادات متکلم:
1 ) فهم یک زبان وابسته با علم ما به جهان متکلم نیست.
2 ) مراد متکلم نمیتواند معانی متعددی باشد که گاه متضادند.
3 ) موضوع حجیت ظواهر ظهور نوعی است نه ظهور شخصی، و فهم یک کلام را در سطوح مختلف میتوان مطرح کرد.
4 ) نزاع مرحوم طباطبایی و علامهی مجلسی در این نبود که آیا در فهم الفاظ و کلمات متکلم، ظواهر حجتاند یا نه بلکه هر دو همچون سایر محققین به حجیت ظواهر کلام فیحد نفسه معتقدند و اینکه اختلاف در امر دیگری است که آیا تأملات عقلانی میتواند مراد جدی یا مصادیق یک مفهوم یا کلام را نشان دهد یا نه و آیا این راه کشف مرادات جدید حجت است یا نه. نقل کلمات مرحوم علامهی طباطبایی، تفکیک معنا و مراد جدی، فهم کتاب و سنت ابتدائاً منوط به دانستن نظریات علمی نیست، اشاره به تفاوت مهم تکوینیات و تشریعیات در مسأله تعبد.
تلخیص بعضی از مطالب این فصل: اکثر تعالیم دینی ما با مراجعه به کتاب و سنت به دست میآید و این روش در سایر ادیان جاری است. این بحث در علم اصول به طور مستوفی بیان شده است که طریق عقلانی فهم مرادات از خطابات، اخذ به ظواهر کلام است و شارع نیز به عنوان رئیس عقلا نیز برخلاف ظهور کلام خویش معنایی را اراده نمیکند، بنابر این ظهورات بر ما حجت است، البته مادامی که قرینه برخلاف نباشد. قرینه چه مقالیه باشد، چه حالیه و یا عقلیه، متصله باشد یا منفصله، چه اینکه در فرض وجود چنین قرینهای کشف میشود مراد شارع ظهور ابتدایی کلام نبوده است، بنابر این معرفت دینی ابتدائاً ناشی از ظهورات کلمات شارع است و معلومات پیشین در فهم کلمات هیچ دخلی ندارد، البته پیش فرض اخذ به ظاهر کلام، امکان مفاد ظاهر است چون در فرض عدم امکان مفاد ظاهر کلام، در حقیقت ظهوری برای کلام منعقد نخواهد شد.
همچنین است بهره گرفتن از علوم عقلی و فلسفی، زیرا گاهی با براهین فلسفی امکان یا عدم امکان مفاد ثابت میشود و بهره گرفتن از نظریات علمی در صورتی است که در علمی ادعا شود قضیهای را به نحو قطع ثابت نمودهاند که مخالف ظاهر کلام شارع است که در این فرض، توجه به آن قضیهی علمی یا مبادی آن لازم است، چون دخیل در فهم مراد شراع است البته نسبت به علوم تجربی این ادعا صرف فرض است و خود علمای تجربی هم این ادعا را ننمودهاند که نظریات علمی را به طور یقینی و قطعی ثابت نمودهاند. به عبارت دیگر در ادلهی فلسفی و یافتههای علمی چنانچه مطالبی ارائه شود که خلاف ظواهر شریعت باشد این آموزهی علمی و یا فلسفی معنای ظاهر کتاب و سنت را تغییر نمیدهند بلکه تأثیر آن در مراد جدی مکشوف از معنا میکنند و از طرفی با توجه به حجیت ظواهر با وجود دلیل ظنی برخلاف آن نباید دست از معنای ظاهری کلام برداشت. از مطالب فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که فقط در صورتی ظاهر کلام حجت نیست که دلیل قطعی برخلاف آن اقامه گردد. بنابر این اگر علوم مدعی قطعیت در قضایای تجربی باشند لازم است عالم دین در مقام کشف مرادات شارع در زمینههای تکوین به این علوم مراجعه کند.
فصل هفتم این کتاب با عنوان «موضع شکاکانه در مقالات قبض و بسط» درج شده است. مؤلف قبلاً در نقد مقالات قبض و بسط به مطالبی پرداخته بود که خلاصه آن عبارتند از :
1 ) شکاکیت مقالات قبض و بسط یک شکاکیت تمام عیار است که در همهی معارف از جمله معارف دینی جاری است.
2 ) این شکاکیت کلی از نظر فلسفی و از نظر دینی مردود است.
3 ) ادعای تکامل در همهی معارف از جمله معارف دینی با شکاکیت کلی تعارض دارد.
پس از نقد مؤلف این نقد توسط آقای سروش و تابعین ایشان مورد اشکال واقع شد و این فصل در جواب به همین اشکالات نگاشته شده است. محورهای این فصل عبارتند از :
1 ) مقالات قبض و بسط و شکاکیت؛
2 ) شکاکیت کلی از نظر فلسفی؛
3 ) شکاکیت کلی از نظر دین در دو بخش:
الف) مخالفت شکاکیت با ایمان؛
ب ) مخالفت شکاکیت با ضروریات دینی.
در محور اول ابتدا مؤلف مراد خود را از لفظ شکاکیت این گونه بیان میکند که مراد تردید و شک در همهی معلومات است و سپس با نقل قول از مقالات قبض و بسط مراد از شکاکیت در نزد دکتر سروش را تبیین مینماید و در ادامه با ذکر دو پاسخ از دکتر سروش در مقابل نقد خویش در مقام جوابگوی به آنها برآمده است. در محور دوم نیز مؤلف با ذکر قرائن و شواهد در پی اثبات این است که مراد از شکاکیت در مقالات قبض و بسط همانا شکاکیت کلی است. در توضیح شکاکیت کلی نیز مراد خویش را ذکر مینماید که مراد از شکاکیت کلی این است که هیچ قضیهای به لحاظ عقلی یا عقلانی استحقاق قطع و یقین ندارد گرچه بعضی از مردم و یا حتی عموم آنها بدان یقین داشته باشند. آن گاه دو دلیل بر رد شکاکیت کلی اقامه مینماید:
الف) بداهت و وجدان خلاف آن است.
ب ) خود شمول شکاکیت کلی یعنی این قضیه که «همهی قضایا مشکوکند» خود را نیز شامل میشود بنابر این با قطع به مفاد آن سازگار نیست و کلیت آن مخدوش است.
در محور سوم مؤلف عنوان شکاکیت کلی را از نگاه دین از دو زاویه قابل بحث میداند:
الف) مخالفت شکاکیت با ایمان. در این عنوان با توجه به اینکه در تحقق ایمان وجود یقین شرط میباشد. با اشاره به آیات و روایات به رد شک و تردید پرداخته میشود و در اثنا به معانی کفر و ایمان و اظهار نظر دربارهی آن معانی اشاره میکند.
ب ) مخالفت شکاکیت با ضروریتهای دین. این عنوان نیز از دو نظر قابل بررسی است:
1 ) شکاکیت نافی ضرورتهای دینی است.
2 ) شکاکیت منافی اصل تحقق ضرورتهای دینی است.
در ادامه مؤلف به ذکر آراء سروش در مورد ضروریات دینی میپردازد و در پی پاسخ و نقد آن برآمده است.
در ذیل به برخی از عناوین این فصل اشاره می شود:
نقل آراء شکاکانهی قبض و بسط، کسانی که منکر قطع و یقین در همی قضایا میشوند در مسألهی ایمان با مشکل روبرو هستند، خودباختگی منتقدین در مقابل آراء غربیان، ایمان را نباید بیجهت به «دل بردگان انواع مذهب» تعمیم داد، سیر تفکر و مدارج ایمان همیشه ملازم هم نیستند، ضروری دین بودن علاوه بر حکم «لزوم اعتقاد به آن» دارای حیثیتی اپیستمولوژیک است، خطای بزرگ دکتر سروش در تعریف «ضروریات دین».، ضروری دین ازنخ بایدها نیست، لازمه تعریف دکتر سروش از ضروری این است که قضیه «منکر ضروری کافر است» توتولوژی باشد در حالی که مسلماً چنین نیست، تفکیک دو مسأله از یکدیگر «تعریف ضروری» و «احکام ضروری».
فصل هشتم و فصل نهم کتاب نیز در بخش دوم کتاب تحت عنوان مباحث جنبی آمده است.
عنوان فصل هشتم «اعتباریات و علم اصول» میباشد که در این فصل به این مباحث پرداخته میشود:
1 ) تعریف اعتباریات از نظر علامه طباطبایی؛
2 ) اعتباری بودن باید؛
3 ) اشاره اجمالی به بعضی از مسلکهای دیگر در حقیقت حکم؛
4 ) جریان صدق و کذب در اعتباریات؛
5 ) تأثیر بحث اعتباریات بر علم اصول.
در ذیل به برخی از عناوین آن اشاره میگردد:
انتقاد دکتر سروش از حوزههای علمیه و رد آن، ضرورت تخصص در رشتههای علمی، عدم تأثیر مسلک اعتباریت حکم در حل یا حذف مسائل اصولی، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، معنای اعتبار، اعتباری وصف چیست، هر اعتباری روی حقیقی استوار است، تفسیر دکتر سروش از کلام علامه طباطبایی و نقد این تفسیر، نقل کلمات شهید مطهری در ماهیت اعتبار، «باید» مفهومی اعتباری است، وجوب و حرمت چگونه اعتباریاند، اشکال در اعتباری بودن وجوب و حرمت، حقیقت حکم، منشأ توهم اتصاف اعتباریات به کذب و صدق، نقل کلام شهید مطهری در تأثیر نظریه اعتباریات بر استدلالات کلامی و اصولی، نظر محقق اصفهانی در اجتماع وجوب و حرمت.
فصل نهم کتاب که در بخش دوم کتاب جای دارد «پارادکس تأیید» نام دارد. مؤلف اعتقاد دارد تأییدهای پارادکسیکالی چه صحیح باشند و چه ناصحیح از مدعیات قبض و بسط بیگانهاند و تمسک صاحب مقالات قبض و بسط را به مسألهی پارادکس تأیید غیرمنطقی میداند. محورهای بحث این فصل به شرح ذیل است:
1 ) پارادکس تأیید: تحریر مسأله؛
اندیشه حوزه » شماره 41 (صفحه 387)
2 ) پارادکس تأیید و بیگانگی آن با مدعیات قبض و بسط؛
3 ) پاراداکس تأیید و قضایای تجربی؛
4 ) معنای تأیید در بحث حاضر؛
5 ) پارادکس تأیید و کلیت قضایای علمی؛
6 ) تأیید قضایای کلی به مصداق جزئی؛
7 ) پاسخ به پارهای انتقادات؛
8 ) تأیید قضایای ناسازگار به مؤید واحد؛
9 ) برهانی بر مدعا؛
10 ) تأیید یک تئوری و نتایج آن؛
11 ) پارادکس تأیید - راه حل مؤلف: بیان اجمالی؛
12 ) پارادکس تأیید - راه حل مؤلف: پاسخ تفصیل؛
13 ) ماهیت قوانین علمی؛
14 ) پارادکس تأیید نکات پایانی.
اینک در ذیل به برخی از عناوین این فصل میپردازیم: ارکان پارادکس تأیید، تأییدهای پارادکسی بر فرض صحت وقوع هر حادثه و تحقق هر وضعی یا شیءای را مؤید قضیه کلیهای مثل «هر برگ سبز است» میداند، خطای فاحش دکتر سروش در انشائی دانستن کلام فقیه که «نماز جمعه واجب است»، بسیاری از جملات بین انشاء و اخبار مشترکند، انحصار تأییدات پارادکس به قضایای تأییدپذیر تجربی خالی از هرگونه دلیل است، تأیید به معنای بالابردن احتمال صدق، تأیید مورد بحث همپل تأیید کیفی است نه کمی، با پذیرفتن کلیت قوانین علمی و صفر بودن احتمال اولیه آنها پارادکس تأیید در حیطه قوانین علمی موضوع نمییابد، در قضایای کلی، مقدمهی اول پارادکس منتفی است، در قضایای کلی، تأیید هر فرد از کل قضیه در حد صفر است، اشاره به مکانیزم بالارفتن احتمال قضیه، عدم تأیید مصادیق جزئی نسبت به قضیه کلی، شرایط همپل برای تعریف تأیید، اشکال به استدلال دکتر سروش به پارادکس تأیید، اشکال در کلیت این ادعا که «یافتن مصداق برای هر قضیهای کلی، مؤید آن قضیه است»، دشواریهای تحلیل قضایای کلی علمی به صورت قضایای حقیقیه، نقل کلام همپل در مورد ماهیت قوانین علمی، روش واتکینز در حل پارادکس تأیید، روش ریچارد
گراندی در حل پارادکس «تأیید گزینشی»، روش رابرت استالنیکر در حل پارادکس، روی باسکار در حل پارادکس.
آخرین قسمت کتاب نیز با عنوان خاتمه ختم میگردد. مؤلف در این قسمت به ارزیابی «توصیه» دکتر سروش میپردازد. توصیه دکتر سروش از نظر ایشان عبارتند از: برای باروری فهم دینی و برون شدن از تنگناهای موجود، باید هر چه بیشتر در معرفتهای بشری غور کرد و فهم دینی را به این وسیله عصری کرد» طبق نظر مؤلف توصیه مطرح شده نه تنها در مورد مجتهدان نامعقول است بلکه محققین علوم طبیعی هم قطعاً به توصیه آقای سروش اعتنایی نمیکنند و همچنین معتقد است اگر تز کلی صاحب مقالات قبض و بسط در مورد ارتباط کلی همه معارف ابطال نشود نمیتوان توصیهای را که مورد نظر ایشان است اثبات کند.
* محمدی، مجید/ دینشناسی معاصر/ ناشر: نشر قطره/ 1374 .
چکیده: مؤلف در ابتدا به شرح تحقیقات دین شناختی و انواع آن در سیر تاریخی و مدعای مباحث دین شناسان ایرانی در عصر حاضر پرداخته است. این اثر دارای شش فصل است که به بحث از دینشناسی میرزای نائینی، شریعتی، مطهری، بازرگان، نصر و سروش میپردازد. وی در هر فصل با توضیح مراحل تحصیل و تربیت مذهبی هر کدام از اشخاص مذکور به مبانی معرفتی و بستر اجتماعی افکار آنان پرداخته و با توضیح دیدگاه نظریه هر یک در ارتباط با دین و تلقیهای مختلف از دین به ذکر ایرادات این تلقیها پرداخته است. دینشناسی میرزای نائینی قبلاً به صورت مقاله در نگاه نو (شماره 29) به چاپ رسیده بود. محتوای این کتاب دربردارندهی جریان روشنفکری دینی در ایران و تغییر و تحولات معرفتی و نیز تفاوت مبانی معرفتی هر یک از آنان میباشد.
* معلمی، حسن/ معرفتشناسی/ ناشر: اندیشه جوان/ 1378.
چکیده: مؤلف کتاب بر آن است با بهرهگیری از فلسفهی اسلامی به شبهات برآمده از فلسفه غرب در خصوص معرفت پاسخ گوید. کتاب با نقد و ارزیابی استدلال شک گرایان آغازمی شود. سپس مؤلف به منظور به دست دادن معیار درستی یا نادرستی یقینها، انواع مبادی و کیفیت علم حصولی و حضوری، نیز انواع قضایا و تصدیقات را شرح و بررسی میکند.
* مهدوی زادگان، داود/ از قبض معنا تا بسط دنیا (معرفتشناسی انتقادی در فرآیند عرفی گرایی دکتر سروش)/ ناشر: دانش و اندیشه معاصر/ 1379 .
چکیده: این کتاب به نقد دیدگاه دکتر عبدالکریم سروش پیرامون فرایند عرفی شدن فقه شیعه پرداخته و تحولات فکری وی را از مرحلهی نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت تا گرایش به هرمنوتیک نسبی گرا تبیین کرده است. نویسنده، دکتر سروش را چهرهی فکری بارز نوسازی لیبرالیستی دین معرفی میکند و تحولات فکری وی در دین پژوهی را علت دیدگاه دنیاگرایانهی او میداند. در این اثر نقدی از جهانگیر صالح پور بر مقالهی فربهتر از ایدئولوژی سروش پیرامون ایدئولوژیک کردن دین نیز نقل شده است. برخی دیگر از عناوین کتاب عبارتند از: دینشناسی کمیت گرا، دینشناسی تجزیه نگر، دنیوی شدن دین و معرفت دینی، معرفتشناسی عوامل غیرمعرفتی در فهم بشری، روشنفکری در ایران و روشنفکر دینی. مؤلف جمع بین روشنفکری و دینداری را ناممکن دانسته است.
* نصر، سید حسین/ معرفت و امر قدسی/ ترجمه حاجی میرزایی، فرزاد/ ناشر: فروزان روز/ 1380 .
چکیده: این اثر دربردارندهی مباحثی پیرامون معرفت و تقدس آن از دیدگاه سنتی و تمدنهای شرق است. هدف بیان حقیقتی است که در قلب سنتهای شرقی دارد و آن معرفت قدسی است. نویسنده به شیوهی تحلیل کلام سنتی و با استفاده از منابع غربی این موضوع را بررسی کرده است. کتاب در ده فصل تنظیم شده که عبارتند از: معرفت و تقدس زدایی، مفهوم سنت و امر قدسی، احیای سنت، معرفت قدسی، عالم تجلی لاهوت، ابدیت و نظام گذاری گیتی، هنر سنتی، سرچشمهی لطف و معرفت آغازین و تکثر صدر قدسی و شناخت امر قدسی و طریق رستگاری.
* واعظی، احمد/ تحول فهم دین/ ناشر: مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر/ 1376 .
چکیده: مؤلف ابتدا به توصیف مختصری از نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت میپردازد و با تفکیک سه مرحله تبیین، توصیف و توصیه این نظریه در چهار فصل به نقد این موضوع میپردازد. در بخش تبیین عنوانی مانند تئوری قبض و بسط، ارتباط علوم و معارف، در بخش توصیف، صامت بودن شریعت و تحول عام معرفت دینی از نظر صاحب نظریه و نقد آن، و در بخش توصیه، تکاملی بودن معرفت و رابطهی تئوری قبض و بسط با شکاکیت و ایمان مذهبی و غیرمنطقی بودن بازبینی دینی به گونهای که مورد نظر تئوری مذکور بوده است میپردازد.
معرفی کتب دین و معرفت شناسی
* ابراهیمی دینانی، غلامحسین/ منطق و معرفت در نظر غزالی/ ناشر: امیرکبیر/ 1370.
* بنی هاشمی، محمد/ گوهر قدسی معرفت/ ناشر: نشر منیر/ 1378.
* جوادی آملی، عبداللّه/ تفسیر موضوعی قرآن کریم: معرفتشناسی در قرآن/ تهیه و تنظیم حمید پارسانیا/ ناشر: اسراء/ 1379.
* حسین زاده، محمد/ فلسفه دین: معیار ارزیابی عقاید دینی، مبانی معرفتشناسی باورهای دینی، تجربه دینی و ادلهی اثبات/ ناشر: حوزه علمیه قم، دفتر تبلیغات اسلامی/ 1376.
* حسین زاده، محمد/ معرفتشناسی/ ناشر: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی [قم]/ چاپ هشتم 1381.
* سجادی، ضیاءالدین/ سیری در اندیشه و شناخت (معرفت)/ ناشر: پاژنگ/ 1366.
* شمس، منصور/ آشنایی با معرفتشناسی/ ناشر: آیت عشق [قم]/ 1382.
* مؤسسه جهانی اندیشه اسلامی/ معرفتشناسی اسلامی، طرح، برنامه، عملکرد/ ناشر: انتشارات ایران و اسلام/ 1373.
* مولکی، مایکل/ علم و جامعهشناسی معرفت/ مترجم: حسین کچوئیان/ ناشر: نشر نی/ 1376.
* هارتناک، یوستوس/ نظریهی معرفت در فلسفهی کانت/ ترجمهی غلامعلی حداد عادل/ ناشر: فکر روز/ 1376.
* هاملین، دیویدوی/ تاریخ معرفتشناسی/ مترجم شاپور اعتماد/ ناشر: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی/ 1375.
* مجموعه مقالات هم اندیشی معرفت دینی (مجموعه سخنرانیها)/ ناشر: دانشگاه آزاد اسلامی (تهران)، واحد جنوب، معاونت پژوهشی و برنامه ریزی/ 1376.
مقالات توصیفی دین و معرفت شناسی
* جلالی نائینی، غلامرضا/ امام علی علیهالسلام و راهکارهای اصلاح معرفت/ حوزه، 102-101.
چکیده: این مقاله تلاشی است در شناساندن منابع، مواضع و راههای اصلاح معرفت از دیدگاه قرآن و سنت، نویسنده با انگیزه معرفی و اصلاح روشهای تفکر و کوشش برای یک دست کردن آن، این پژوهش را با بهرهگیری از نهج البلاغه سامان داده است. برخی مباحث این اثر عبارتند از: سرچشمههای معرفت و بازدارندههای آن، نقش اصلاحی امام علی علیهالسلام در حوزه معرفت، جایگاه ویژه معرفت در حیات معنوی انسان.
* خسرو پناه، عبدالحسین/ تئوریهای صدق/ ذهن، 1 (1379).
چکیده: محتوای این نوشتار تبیین نظریههای صدق است که از مهمترین مباحث معرفتشناسی است. نگارنده با توجه به منابع فلسفه اسلامی و غربی به روش توصیفی و به شیوه استدلالی به نقد فشرده این نظریه از دیدگاه، صاحب نظران غربی و مسلمان میپردازد. عناوین برخی از مباحث این مقاله عبارتند از: مبادی تئوریهای صدق، رویکردهای چیستی صدق که شامل تئوریهای تطابق، تلائم، پراگماتیسم، نسبیت و کاهشگر است. این مجموعه به همراه ارائه نقد و اشکالاتی است که بر این نظریهها به نظر مؤلف وارد است.
* محمد رضایی، محمد/ خاستگاه و پیشینهی نظریهی تکامل معرفت دینی/ قبسات، 18.
چکیده: مؤلف به معرفی مبانی و ارکان نظریه تکامل معرفت دینی و نقد آنها میپردازد. وی با تحلیل مسائل و با استناد به مقالات طرفداران نظریه فوق اصول و ارکان نظریهی تکامل معرفت دینی را برگرفته از متفکران و اندیشمندان مغرب زمین میداند و ضمن برشمردن ارکان نظریهی قبض و بسط دکتر سروش، به منابع آنها اشاره کرده و اثبات میکند که این نظریه، برگرفته از اندیشمندان غربی است.
نمایه مقالات دین و معرفتشناسی
* سوئین برن، ریچارد/ ارزش باور دینی عقلانی/ ترجمهی مهرداد وحدتی دانشمند/ نقد و نظر، 28 و 27 .
* پی پویمن، لوئیس/ معرفتشناسی و باور دینی/ ترجمهی ایرج احمدی/ نقد و نظر، 28 و 27 .
* قائمی نیا، علیرضا/ نگاهی به جایگاه معرفتشناسی متن (1 و 2)/ پگاه حوزه، 46و 45 .
* رضایی راد، محمد/ خردورزی انتقادی در چالش با اسطوره چارچوب: نگاهی به دو مقاله پوپر [اسطوره چارچوب و سرچشمههای دانایی و نادانی]/ کتاب ماه (ادبیات و فلسفه)، 49 .
* آرچیبالد ویلر، جان/ هرمن وایل و یگانگی معرفت/ ترجمهی محمد رضا عسجدی/ نقد و نظر، 28 و 27 .
* ولترستورف، نیکلاس/ دینداری معرفت شناسانه جان لاک: عقل شمع پروردگار است/ ترجمهی سایه میثمی/ نقد و نظر، 28 و 27 .
* غرویان، محسن/ تأثیر علوم برون دینی در معرفت دینی چگونه است/ رسالت، 16//81 .
* رضوی، مسعود/ مفاهیم قدسی و معرفت بشری/ همشهری، 25/4/80 .
* مؤدب، زهرا [ترجمه]/ تصویر دین در آیینه عقلانیت/ ایران، 16/4/81 .
* شیروانی، علی/ نگاهی تطبیقی و انتقادی به معرفتشناسی کانت/ ذهن، 4 .
* پیاژه، ژان/ معرفتشناسی ژنتیک (در تحقیقات ژان پیاژه: اندیشمندان جهان)/ ابرار، 22/7/81 .
* مورتون، ادم/ سرچشمههای یقین/ ترجمهی فریبرز مجیدی/ همشهری، 20 ، 21 و 23/9/81 .
* پورسینا، زهرا/ تأثیر گناه بر معرفت/ نامه مفید، 30 .
* طاهری، محمد/ جهان و معرفت از دیدگاه افلاطون/ انتخاب، 20/11/81 .
* عرب مؤمنی، ناصر/ رابطهی شناختشناسی با هستی شناسی/ خردنامه صدرا، 28 .
* حاجی حیدری، حامد/ عوامل پیشین معرفت به مثابه پیش شرط گفتگو؛ معرفتشناسی تطبیقی رئیس جمهور سید محمد خاتمی و دکتر عبدالکریم سروش [دربارهی فهم دینی]/ رسالت 15 و 17 و 26/11/81 .
* عباسی، ولی اللّه/ شکاکیت و معرفتشناسی/ کیهان فرهنگی، 195 .
* مارتین، میچل/ نقد معرفتشناسی دینی در آموزههای پلنتینجا/ ترجمهی احمد مازیار/ انتخاب، 24 و 25/12/81 .
* پلنتینجا، آلوین/ اصلاح معرفتشناسی کلاسیک/ ترجمهی مصطفی شهرآیینی/ گزارش گفتگو، 4 .
* غفاری، ابوالحسن/ زمان و مکان در معرفتشناسی کانت و هگل/ معرفت، 61 .
* مبینی، محمد علی/ باور دینی و اعتبار آن از منظر پلانتینگا/ معرفت، 62 .
* موسلی، احمد اس/ اسلامی کردن معرفت/ ترجمهی مالک ذوالقدر/ انتخاب، 30/2/82 .
* مصباح موسوی، محمد کاظم/ بررسی نقادانه نظریه عصریت کلام و معرفت دینی (1)/ پیام حوزه، 13 .
* پارسا، کی آرش/ انواع سه گانه معرفت دینی/ ایران فردا، 46 .
* فنایی، ابوالقاسم/ معرفت دینی در بستر زمان و مکان/ نقد و نظر، 6 .
* جوادی آملی، عبداللّه/ نقش عقل در معرفت دینی/ مجموعه سخنرانیهای قرآنی، ج 1 ص 531-521 .
* پارسانیا، حمید/ هویت معرفتی دین و سنت/ ذهن، 2 .
* شفیعی زاده، حسین/ نگاهی به مسألهی عقل در معرفت دینی/ مجله تخصصی کلام اسلامی، 35 .
* مصباح یزدی، محمد تقی/ معارف دینی، اسطوره یا آیینه حقیقت نما/ مجموعه: نظریهی سیاسی اسلام (سلسله سخنرانیهای قبل از خطبههای نماز جمعه تهران) ص 263-286 .
* نصر، حسین/ معرفت و معنویت/ ترجمهی انشاءاللّه رحمتی/ نقد و بررسی کتاب از احمد موسوی/ کتاب ماه (ادبیات و فلسفه)، 51 و 50 .
* نصر، حسین/ معرفت و امر قدسی/ نقد و بررسی کتاب از مهران رضایی: نیم قرن در جست و جوی امر قدسی/ ابرار، 7/12/80 .
* نصر، حسین/ معرفت و امر قدسی/ ترجمهی فرزاد حاجی میرزایی/ پل فیروزه، 2 .
نمایه گفتگو و مصاحبه دین و معرفتشناسی
* پایا، علی/ پوپر، استقرا و معرفتشناسی داروینی/ حمید رضا ابک، مهدی رزاقی/ همشهری، 15/7/81 .
اندیشه حوزه » شماره 41 (صفحه 394)
* علوی نیا، سهراب/ معرفتشناسی ریاضی ویتگنشتاین و کواین/ انتخاب، 16 و 17/2/81 .
* قیصری، علی/ جامعهشناسی معرفت و نسبتهای آن با دین و اسطوره/ پگاه حوزه، 52 .
* لومان، هابرماس/ به سوی معرفتشناسی غیربنیادگرا، مناظره، بازنگرسته نوشته اوا، نات. ترجمهی رضا مصیبی/ ارغنون، 17 .
* میرعابدینی، ابوطالب/ نسبت اسطوره و معرفت/ انتخاب 19 و 20/12/80 .