آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

لزوم صلاحیّت در مدیران
عنصر صلاحیت در مدیریت، از جمله مهمترین گزینه‏هایی است که همه انسانها به طور فطری، آن را در مدیران جستجو کرده و ضروری و لازم و قطعی می‏دانند.
صلاحیت، عبارت است از شایستگی و برخورداری از کمالات نفسانی که بر اثر این کمالات مدیر قادر باشد نقش‏خود را به بهترین وجه ممکن ایفا نماید. با بیان این وصف برای مدیریت باید اشاره کنیم که مدیریت صالح مدیریتی‏است که از کفایت نفسانی برخوردار بوده فعال و دوراندیش و دارای تفکر منطقی باشد، اهل درایت و بصیرت و فهم‏بوده و تیزبینی و آینده‏نگری لازم حوزه مدیریت را نیز دارا باشد.
علی علیه‏السلام چنین دیدگاهی را در خصوص مدیریت به صورت نظری و عملی ارائه داده است که باید مدیران جامعه از عنصر صلاحیت نفسانی برخوردار باشند، چه آنکه در پرتو چنین مدیریتی آرمانهای دینی، انسانی و الهی به مرحله بروز و ظهور و عینیت می‏رسد. چنانکه فرموده است: «ایها الناس انّ احقّ الناس بهذالامر اقواهم علیه و اعلمهم بامرالله فیه.(1)
«ای مردمان، بی‏گمان برای تصدی مقام مدیریت و رهبری اجتماع، سزاوارترین فرد کسی است که در اجرای «حق وحکومت» از دیگران نیرومندتر و در آشنایی با فرمان خداوند (در این زمینه) از همه داناتر باشد.
و در موردی دیگر، اقامه امرالهی را مشروط به سه شرط اساسی دانسته و فرموده است».
«لایقیم امراللّه الاّ من لایصانع و لایضارع و لایتبع المطامع(2)
«برپای نمی‏دارد امر خدای سبحان را مگر کسی که سازش ننموده (در اجرای حق، اهل مماشات با دیگران نباشد) وخود را به گونه باطل‏پیشگان در نیاورد (مضارعه در اینجا به مفهوم مشابهت با اهل باطل است) و از طمعها پیروی‏نکند (حرص و آزها زیر بنای اعمال مدیرتیش نباشد)».
اینکه علی علیه‏السلام چنین نگاهی را به مسأله مدیریت می‏افکند، به این جهت است که مدیریت، تابعی از چیستی هدف اصلی حکومت است. حکومت‏دینی و الهی، برای خود بایدهایی دارد که قاعدتاً جامعه دینی در چارچوبهای خاص، به این بایدها دل می‏سپارد واعمال آنها را ازمدیران اجتماع می‏طلبند. لذا سازماندهی مدیریت و صبغه و شاکله آن در طریق همین نمادهای دینی ومذهبی جهت می‏یابد و همین مطلب، فلسفه عملی سیاستگذاری در حوزه مدیریت را تبیین می‏نماید.
«وظیفه فلسفه عملی، مرتبط ساختن مجموعه همبسته و سازواری از اصول با حکومت است، یعنی اینکه بگوید حکومت برای تحقق بخشیدن به آن اصول چه باید بکند و برای اینکه این کارها را بکند، چگونه باید سازماندهی‏شود.»(3)
با چنین تذکری، طبیعی است که سیستم مدیریتی، طبق چند فاکتور به تنظیم ساختار و شاکله مدیریت‏می‏پردازد. آن فاکتورها به طور اجمال، عبارتند از:
1- پذیرش جامعه به عنوان یک هویت دیندار؛
2- حرکت در طریق منافع عمومی همین هویت که به شدت گرایش دینی و مذهبی دارد؛
3- زیرسازی کلی و ساختاری برای جذب، جلب و به صحنه در آوردن منافع اجتماعی؛
4- ارتباطات معقول سیاسی و اجتماعی؛
5- تدوین قانون مبتنی بر اهداف حکومت برای اداره سیستم‏های تحت نظارت؛
6- اجرای دقیق این قوانین و اصل قراردادن موضوعی همین قوانین.
چنین مدیریتی خودش مستلزم رشد اجتماعی است.
«مدیریت، که خود موضوع اصلی بحث است،خود مستلزم نوعی از رشد است: زیرا رهبری، در حقیقت عبارت است از بسیج کردن نیروی انسانها و بهره‏برداری‏صحیح از نیروهای انسانی.»(4)
البته این مدیریت هم قاعدتا مدیریت رشد است و مدیریت رشد یعنی:
«اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره‏برداری یکی از سرمایه‏ها و امکانات مادّی و یا معنوی که به او سپرده‏می‏شود، داشته باشد.»(5)
«مسائل رهبری با روان بشر سر و کار دارد. جلب همکاری روانها و به حرکت در آوردن آنها به سوی هدفی مقدس وعالی، مهارت و ظرافت فوق‏العاده می‏خواهد، کار هر کس نیست. امروز پس از پیشرفتهای حیرت‏انگیز روانشناسی وجامعه‏شناسی و بالاخرهانسان‏شناسی هنگامی که سیره رهبری اولیای خدا را مطالعه می‏کنیم، می‏بینیم بر دقیق‏ترین‏ملاحظات روانی و بر اصول دقیق علمی رهبری منطبق است و به این ترتیب بود که می‏توانستند تا اعماق دلهای مردم‏نفوذ کنند، مردم آنچه داشتند در طبق اخلاص می‏گذاشتند.»(6)
علی علیه‏السلام چنین رهبری است که با توجه به انگیزه‏های عالی الهی ساختار و مدیریت خود را تنظیم کرده و لذا انسانهای مومن و مخلص، جانشان را برای آن حضرت فدا می‏کردند. آن حضرت انگیزه خود از پذیرش امارت ومدیریت اجتماع را این گونه وصف می‏فرماید:
«بار خدایا تو می‏دانی آنچه که از ما بر امر حکومت رفته است از سر خواهش سلطنت و طلب چیزی از متاعهای دنیوی نیست. لکن برای این است که راه‏ها و نشانه‏های دینت را به موطن اصلی‏اش برگردانده و اصلاح امور را در بلاد تو ظاهر گردانیم، تا ستمدیدگان از بندگانت در امنیتی قرار گرفته و حدود تعطیل شده و برجای نهاده دینت را در میان جامعه برپا داریم»(7)
چالشها و آسیبهادر حوزه مدیریت
با توجه به ساختاری که از مدیریت صالح ارائه نمودیم، به این نتیجه دست یافتیم که تنها مدیریت صالح است که‏می‏تواند سلامت حرکت جامعه را تضمین نموده و در این راستا سیر معقول و تکامل آفرین آن را تنظیم نماید و اساساً مدیریتی که تصویری کلی را از آن ارائه نمودیم، یک مدیریت صالح، شایسته، کارآمد و توانمند در اداره جامعه انسانی است.
مادامی که مدیریت در مسیر هدفهای والا و ارزشی حرکت می‏کند، سیر حرکت اجتماعی هم به سوی کمال وتعالی است، اما از هنگامی که مدیریت هدفهای ارزشی و نهادی جامعه را که به مثابه روح کلی و معنوی حرکت‏اجتماع است به فراموشی می‏سپارد، دچار بحران، چالش و آسیب می‏شود، اینجا است که جامعه هم‏دستخوش ناخالصی‏ها، کاستی‏ها، تفرقه‏ها و نابسامانی‏ها می‏گردد.
آسیب‏شناسی در حوزه مدیریت، بحثی از فرایندهای مربوط به مدیریت ارائه می‏کند که به مطالعه و شناخت ریشه بی‏نظمی‏ها در ارگانیسم مدیریت می‏پردازد و هدف اساسی از این روند، چند نکته حائزاهمیت است.
1- مطالعه و شناخت آسیبهای مربوط به حوزه مدیریت و علل پیدایی آنها؛ زیرا تشخیص درست و به موقع دردها،نخستین شرط چاره‏جویی از نیمی از درمان دردهای جانکاه مربوط به این حوزه است و به فرموده علی علیه‏السلام باید دردها را قبل از اوان ظهور و بروز آنها شناسایی نمود تا ریشه‏کن ساختن آنها میسّر باشد.
«اَطلِق عن النّاس عقدة کل حقد و اَقْطِ سبب کلّ وتر...(8)
«باز نما از مردم گره هر کینه نهانی را و بگسل رشته هر کینه و بغضی در گلو را».
جمله فوق این نکته را بازگو می‏کند که نابسامانیها را پس از شناسایی مرتفع‏ساز
2- پیشگیری از وقوع نابهنجاری‏ها در حوزه مدیریت؛ چه آنکه مدیران نالایق، نهاد مدیریت را به مثابه پل بحران قرارخواهند داد، چنانکه در مدیریت عثمان و حاکمیت او بر اجتماع اسلامی خود مدیریت پل عبور به بحرانهای حادّ اجتماعی گردید. که اگر این انحرافات در حوزه مدیریت از آغاز مورد شناسایی قرار می‏گرفت، تاریخ اسفبار دوره‏های بعدی در تاریخ اسلامی ظاهر نمی‏شد و چهره تاریخ به گونه‏ای دیگر ترسیم و تصویر می‏گردید.
3- درمان کجروان در حوزه مدیریت و به کارگیری روشهای علمی و استفاده از شیوه‏های مناسب برای‏قطع ریشه‏ها و انگیزه‏های این کجرویها.
4- تداوم درمان برای پیشگیری و جلوگیری از بازگشت مجدد انحرافات در حوزه مدیریت؛ چنانکه علی علیه‏السلام به موقع آسیب‏شناسی نموده و نامه‏های فراوانی را در جلوگیری از انحرافات اندک و گاه گسترده مدیران وفرمانروایان حوزه حکومتی خودش نگاشته و با آنان در قدم اول پیدایش انحراف در ساخت مدیریتی، برخوردشایسته و مناسب نموده است. مثلاً نامه به عثمان‏بن حنیف، شاهد و نمونه گویایی است، که عثمان‏بن حنیف انصاری،فقط در یک مهمانی پر تنوع و دارای غذاهای رنگارنگ شرکت نموده و بس، و برای جلوگیری از انحراف بزرگتر این‏مدیر، آن نامه سخت و عقاب‏آمیز را می‏نگارد.
«اما بعد، ای پسر حنیف، به من گزارش رسیده که فردی از جوانان اهل بصره و از متمولان تو را به سفره‏ای دعوت کرده وتو در حضور شتاب ورزیده‏ای، غذاهای رنگارنگ برایتگردآورده و ظرفهای گونه‏گونه تدارک دیده و گمان نداشتم به‏سفره قومی حاضر شوی که فقیرش طرد شده و سرمایه‏دارش فراخوانده شده، پس بنگر از آنچه می‏خوری از این سفره،پس آنچه که بر تو حلیّتش مشتبه است بیفکن و آنچه را که اطمینان به طهارتش داری از آن تناول نما».(9)
و در نامه‏ای به‏بعض از فرمانروایان حکومتی‏اش می‏نویسد.
«اما بعد، از تو گزارش سر زدن کاری رسیده است که اگر به راستی مرتکبش شده باشی، بی‏تردید پروردگارت را به خشم‏آورده‏ای، در خط و فرمان امام خویش عصیان ورزیده‏ای و امانت خود را به ابتذال کشانده‏ای، شنیده‏ام که زمین رابرهنه کرده‏ای و هرچه را که قدرت داشته‏ای به سود خود گرفته‏ای و
اندیشه حوزه » شماره 32 (صفحه 244)
________________________________________
تمام سپرده‏های مردم را به مصرف خویش‏رسانده‏ای. بی‏درنگ ترازنامه مالی و حسابت را به نزد من بفرست و این را نیز بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی‏مردمان عظیم‏تر است».(10)
اگر در حوزه مدیریت اجتماع، هنجارهای مربوط به حوزه مدیریت مراعات نشود، کجروی و انحراف پدیدار می‏شود ورفتارهای فرد و جامعه و کلیت ساختارها آسیب می‏بیند، زیرا مدیران اجتماع هستند که با عملکردهای ناصواب‏خودشان، ناهنجاریها را در جامعه عمومی و همگانی می‏سازند، به گفته حافظ
مکن در این چمنم سرزنش به بدنامی     چنانکه پرورشم می‏دهند،
می‏رویم(11)
محورهای قابل کنکاش
در آسیب‏شناسی مدیریت
patologiy که علم آسیب‏شناسی است، کاملاً محوربندی شده است و لذا در آسیب‏شناسی مربوط به‏علوم زیستی، محورهای خاصی به شکل طبقه‏بندی شده مورد مطالعه پژوهشگر علوم زیستی قرار می‏گیرد، درخصوص مدیریت هم به همین گونه باید موضوع آسیب‏شناسی مدیریت را بررسی و ارزیابی نمود، لذا سه محوراساسی، باید در مورد آسیب‏شناسی مدیریت به کنکاش و کاوش درآید.
1- ساختار مدیریت
شناخت تیپهای مدیریت و ماهیت‏شناسی آن، مستلزم شناخت ساختار آن است، مثلاً اگر ساختار مدیریت، آسیب‏زده، آفت‏زده و آفت‏زا باشد، دقیقاً همین نابسامانی و آفت زده بودن ساختار و مدیریت به جامعه منتقل می‏شود. از این‏رو ساختار و شاکله کلی مدیریت باید مورد نگاههای تیز آسیب‏شناسانه قرار گیرد.
2- محور کارکردی مدیریت
در جامعه‏شناسی، مسأله کارکرد به نتایج و آثار عینی پدیده‏ها یا ساختها اطلاق می‏شود. منظور این است که مثلاً درخصوص مدیریت جامعه کارکرد معینی مورد انتظار است که در دوام حیات اجتماعی مدخلیت تام دارد، اگر آن آثار مورد انتظار برآورده نشود، مدیریت آسیب دیده است. مثلاً از مدیریت اسلامی جامعه، انتظار است که عدل، امنیت، اخلاق، معنویت و ... را در جامعه دینی حاکم کند، اگر این هنجارها موجود نباشد، مدیریت مدیریتی‏آسیب دیده است، یعنی کارکردهای نامناسب مدیریت کهنابهنجاریهایی را به جامعه منتقل می‏سازد، گویای این‏واقعیت است که مدیریت، آسیب دیده است.
3- محور فرهنگ آفرینی
در هر جامعه تا حدود زیادی فرهنگ عمومی از مجرای نهاد حاکمیت بسط می‏یابد، به گونه‏ای که می‏توانیم‏مجموعه هنجارها، باورها، سنتها، آیینها و عملکردهایی که از ناحیه مدیران به جامعه منتقل می‏شود را فرهنگ‏عمومی جامعه تلقی نماییم، زیرا فرهنگ فرایندی است که از طریق آموزش و عمل، از ناحیه دولتمردان و حاکمان‏جامعه به آنها منتقل می‏شود و لذا فرهنگ، امری انتقال یافته از مصدر نهاد و حاکمیت به قلمرو اجتماع است که البته فرایندی کاملاً تدریجی دارد. مثلاً فرهنگ حاکمیت رشوه در جامعه، کاملاً از مسائل جزئی و از سطوح خرد آغاز شده وتدریجاً تعمیم می‏یابد. که گناه این مسأله بر عهده مدیریتهای ناسالم اجتماع است.
علی علیه‏السلام برای اینکه رشوه خواری مدیران فرهنگ عمومی نگردد، برخوردی بسیار پرخاشگرانه با اشعث‏بن‏قیس می‏نماید. چنانکه در تاریخ آمده، اشعث‏بن قیس شبانه رشوه‏ای را در قالب هدیه برای آن حضرت می‏برد، حضرت برخورد سختی می‏کند تا این پدیده شوم در حوزه مدیریت و تدریجاً به مثابه یک باور، در اجتماع حاکمیت نیابد. امام به خوبی واقف و آگاه است که اگر این به ظاهر هدیه را پذیرا شود، پی آمدهای نابهنجاری را در پی خواهدداشت. لذا به او می‏فرماید:
«آمده‏ای که از طریق دین خدا فریبم دهی؟ اگر اقلیمهای هفتگانه را با هر آنچه که در خود نهفته دارد، در برابر ستمی که‏به مورچه‏ای روا دارم به من واگذارند، به چنین کاری دست نخواهم زد... به خدا پناه می‏برم از خواب گرفتگی عقل و زشتی لغزشها.»(12)
فرهنگ ستایش بیش از حد و تملق در برابر حاکمان و مدیران، فرهنگی مذموم و بسیار نکوهیده است که پیامدهای بسیار ناپسندی دارد. حال اگر این فرهنگ در جامعه حالتی عمومی یابد، خود فاجعه‏ای خواهد گردیدکه از ناحیه مدیران به جامعه بسط یافته است. چنانکه آن حضرت در برابر مردم انبار آن گونه برخورد شدید می‏فرماید، تا به مدیران باج ندهند و سنتی غلط رواج نیابد.
نظیر این برخورد را امام علیه‏السلام با حرب‏بن شرحبیل شبامی می‏فرماید. در هنگامی که حضرت به کوفه وارد شد و از منطقه شبامیین می‏گذشت، حرب‏بن‏شرحبیل شبامی پای برهنه و پیاده می‏خواست در رکاب آن حضرت حرکت کند که حضرت او را نهی فرمودند و چنین گفتند:
«بازگرد که این کار تو برای حکمران بلا و گرفتاری می‏آفریند و برای مؤمن موجب خواری است».(13)
حیطه‏بندی آسیبها
در حوزه مدیریت
آسیبهای مربوط به حوزه مدیریت در بخشهای ساختاری، کارکردی و فرهنگ‏سازی منفی را باید در چند حیطه خاص‏مورد جستجو قرار دهیم.
الف: آسیبهای حیطه نفسانی
قبل از اینکه به این آسیبها از منظر علوی بپردازیم، باید این واقعیت را بیان داریم که در هر نظام سالم اجتماعی بر اثرغلبه نفسانیات، به تدریج آفات و آسیبها خود را می‏نمایانند و درخت تنومند نظامهای سالم اجتماعی را از درون دچارآفت ساخته و می‏خشکانند. همچنین انقلابهای عظیم و تحول‏ساز و نهضتهای بزرگ فکری، اجتماعی و سیاسی، به طور طبیعی در معرض چالشها، مانعها و آسیبهای جدی که برخاسته از مسایل نفسانی‏است واقع می‏شوند و نفسانیات، ریشه و بنیان چنین چالشها و آسیبهایی می‏گردند.
«میکرب رجعت یا ارتجاع، دشمن بزرگ هر انقلاب است که به درون جوامع انقلابی نفوذ کرده و در آن رشد می‏نماید،نفوذ فساد و ایجاد تردید در اذهان جوانان نسبت به آرمانها، دنیاطلبی، اشتغال به زینتهای دنیوی و زندگی راحت درجامعه و بروز علائم زندگی تجملاتی در میان عناصر انقلابی، نشانه‏هایی از تاثیر میکرب ارتجاع و عقبگرد است. پرداختن به مال و مال‏اندوزی، دچار شدن به فسادهای اخلاقی، مالی و فساد اداری، درگیر شدن در اختلافات داخلی‏که خود یک فساد بسیار خطرناک است و نیز جاه‏طلبی‏های غلط و نامشروع، کاخ آرمان انقلاب اسلامی و هر حقیقت‏دیگری را ویران می‏کند.»(14)
1- دنیاگرایی مدیران و حاکمان
رسیدگی به نیازهای مادیِ شخصی، عاملی است که اگر از سوی رهبران حالت افراطی بگیرد، می‏تواند جامعه‏ای را در معرض زوال و نابودی قرار دهد. اگرحاکمان و کارگزاران حکومتی اسلام که در قول و سخن مدعی‏اند می‏خواهند زندگی به دور از تبعیض برای مردم بسازند و با چپاولگران اقتصادی مبارزه کنند، خودشان در معرض همین‏آفت قرار گرفتند و گرفتار شدید دنیاگرایی شدند، در این صورت ژرفای این انحراف از مسیر، آن قدر طولانی و عمیق است که همه آرزوهای جامعه و ایده‏آلها و آرمانهای آن‏ها را در خود خواهد بلعید. و هر روز ژرفای این فاجعه، هول‏انگیزتر شده و مال مردم در تصرف و تیول آنها درمی‏آید و مردم بسان بردگانی درخواهند آمد، چنانکه علی علیه‏السلام ظهور فتنه بنی‏امیه را در دوره‏های بعد از خویش، به همین گونه اعلام فرموده است.
«قسم به خدا بر پست قدرت باقی می‏مانند تا به جایی که باقی نمی‏گذارند حرامی را مگر که حلالش دارند و نه پیمانی رامگر که بگسلند و به گونه‏ای که هیچ خانه‏ای نماند مگر که ظلمشان و بدی مدیریتشان در آن داخل شود. به نوعی که دو کس بگریند، گریه کننده‏ای برای دینش و گریه‏کننده‏ای برای دنیایش که یاری طلبیدن کسی از شما از آنان همچون یاری خواستن برده از آقای خویش است که اگر در نزدش باشد اطاعتش کند و اگر آقایش غایب شود پشت گرداند و در این‏دوره رنج‏دیده‏ترین فرد خدا مدارترین است. اگر خداوند عافیتی پیش آورد استقبال نمایید و اگر به آزمون در آیید،صبر پیشه کنید که عاقبت کار از آن تقوا پیشه‏گان است».(15)
همین دنیاگرایی‏ها از دو جهت سبب شد که حکومت علی علیه‏السلام در انجام و ایفای نقش خودش توفیقی حاصل نکند و به‏شکست منجر شود.
1- دنیاگرایی شدید وابستگان به قدرت.
2- عدالت علوی در دادن امتیازات مادی.
2- رواج امتیاز خواهی‏های نفسانی
اگر پیوندهای نسبی، سببی، طیفی، قبیله‏ای و جناحی با مراکز قدرت و حکومت، سبب شود که پیرامونیان، از چرخانندگان اصلی سیستم قدرت، امتیاز خواهی‏های بی‏جهت و نفسانی بنمایند و همین امتیازخواهی‏ها منجر به امتیازدهی از جانب صاحبان اصلی قدرت شود، استفاده‏های خیانت‏باری از قدرت سیاسی وقدرت اقتصادی خواهد شد، حقوق انسانها پایمال شده، عده‏ای نورچشمی بهره‏های نامشروعی را خواهند برد وهمین‏ها بساط زورگویی، چپاول و ظلم بر ملت را خواهند گسترد. این قضیه از جدی‏ترین آسیبها در عرصه اداره‏حکومت و جامعه است.
ب: آسیبهای کارکردی سیستم مدیریت
منظور از آسیبهای کارکردی، آن جستارهای آسیب‏زایی است که مربوط به حوزه عملکردی سازمان مدیریت است وچیزهایی همچون سیستم برنامه‏ریزی، ساختارهای اداری، کیفیت اداره سیستم و... را شامل می‏گردد که خود، به عنوان ضابطه و اصل سازواره مدیریت محسوب می‏شود که گاهی از آن تعبیر به مدیریت سازمانی، مدیریت‏برنامه‏ریزی، مدیریت کیفیت ساختاری، مدیریت انضباط، روابط اجتماعی، تصمیم‏گیری و رشد و ... می‏گردد.
در طول تاریخ گذشته و هم‏اکنون در طیفی گسترده اندیشمندان دینی، مقوله مدیریت را در ابعاد گونه‏گونی مطرح‏نموده و به عنوان یکی از مهمترین دغدغه‏ها و دل مشغولی‏ها پنداشته‏اند.
مهم‏ترین اصل در مدیریت، مدیریت سازمانی و مدیریت برنامه‏ریزی است، زیرا برنامه‏ای موفق و تکامل بخش‏خواهد بود که ابتدا در بخش برنامه‏ریزی به طور دقیق و با فرایندهای خاص تکامل آفرینی تدوین و طراحی شده باشد. به ویژه با توجه به این مقوله که تفاوت جوهری وساختاری میان یک حکومت و مدیریت دینی با غیر دینی وجود دارد.
در مدیریت دینی تلاشی جدی بر قدسی ساختن امور است و در همه جهتگیری‏هایی که در مکتب الهی اسلام شده، عنوان حرکت به سمت خدا قرار گرفته که نشان می‏دهد، مدیریت اسلامی جامعه،فرایندی است که به نوعی تعالی منجر شده و خود از نوعی تعالی معنایی و قدسی برخوردار است و هدفش این است که انسانها به سمت امور قدسی و معنوی حرکت نموده و همه نهادهای اجتماعی‏از مقوله قدسیت برخودار شوند.
در دنیای متجدد، فرو کاستن جنبه‏های قدسی و شهودی و آوردن همه امور معنوی به مرحله عقل استدلالی منفعت‏گرا، تاآنجا پیش آمد که مدیریتها را بر حسب چنین رهیافتی ساختارسازی نمودند، که از همان لحظه ساختار سازی مدیریتها،فقدان جنبه‏های نوری اشراقی، معنوی، قدسی و شهودی در آن به وضوح نمایان شد. از آن پس، مدیریتها قالبی‏مادی و میان تهی از معنویت پیدا کردند. متاسفانه همین روند مشرق زمین را نیز در نوردید و مدیریتها با شاکله غربی ساختارسازی شدند.
علی علیه‏السلام مدیریت را با همین نگرش شهودی و اشراقی مورد تعاطی و توجه بشری قرار می‏دهد.
آنجا که می‏فرماید:
«به امر حکومت قیام نمودم، هنگامی که سستی ورزیدند در اجرای حق، خودم را برآوردم، هنگامی که سرشان را فروبردند، سخن از حق گفتم، هنگامی که به تردید و شک افتادند و به نور الهی راهی روشن را طی نمودم، هنگامی که از رفتن ایستادند، سخنم از همه کمتر ولی پیشروی‏ام از همه بیشتر بود. شتر و مرکب خلافت را به پیش راندم و تنهایی‏زمامش را به دست گرفتم، همچون کوه استواری که حادثه‏ای و طوفانی سهمگین او را نمی‏لرزاند، کسی نمی‏تواند مرامورد تمسخر و طعن قرار دهد. خوار شده در نزدم عزیز است که تا حقش بازستانم و توانمند در نزدم ضعیف است تاحق دیگران را از او باز گیرم. به حکم خدا راضی و تسلیم امرش می‏باشم».(16)
با توجه به این رهیافت کلی، به دست می‏آید که باید سیستمهای مدیریتی، دقیقاً با این انگیزه گرانمایه تنظیم ساختاری شوند و در غیر این صورت، بزرگترین آفتسیستم مدیریت نمایان خواهد شد، که در این مجال، چند آسیب در حوزه کارکردی مدیریت را ذکر می‏نماییم.
1- فقدان معنا و قداست در طرحهای کلان مدیریت
مدیریت در منظر دینی، یکی از زیر موضوعهای حکومت قدسی و دینی است که در اصل و ریشه به ذات الهی بازمی‏گردد. اراده چنین حکومتی اداره نظام بشری در جهت نیل جامعه به کانون معنوی جهان است، چون فسلفه‏حکومت دینی بسترسازی برای شکوفا شدن استعدادهای معنوی انسان است، لذا عنوان مدیریت هم در تعامل باهمین جریان کلی قرار می‏گیرد، یعنی باید ساختار مدیریت از همین منظر تبیین، تنظیم و مورد عمل قرار گیرد.
خروج ساختار مدیریت از این ساخت و میدان، به مثابه بزرگترین آسیب در یک حکومت دینی است. در قرآن مجید،نشانه یک مدیریت مطلوب را بیان فرموده، آنجا که می‏فرماید:
«الذین ان مکّنّاهم فی الارض اقاموا الصّلوة(17)
«صالحان و مدیران شایسته، کسانی هستند که اگر در زمین برای آنها میدان حاکیمتی را فراهم سازیم. نماز را اقامه‏می‏کنند (و ارزشهای دینی و قدسی را در جامعه حاکم می‏سازند)».
لذا علی علیه‏السلام در نامه به مالک همین قضیه را به عنوان معیار اصلی مدیران دینی بیان می‏فرماید:
«از کارهایی که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهی، انجام واجباتی است که ویژه پروردگارت است، پس در بخشی از شب و روز، تن را به پرستش خدا اختصاص ده، و آن چه تو را به خدا نزدیک می‏کند بی عیب و نقصانی انجام دهد، اگر چه دچار خستگی جسم شود.
هنگامی که نماز به جاعت می‏خوانی، نه باطولانی کردن نماز مردم را بپراکنی و نه آن که آن را تباه سازی، زیرا در میان مردم، بیمار یا صاحب حاجتی وجود دارد، آنگاه که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مرا به یمن می‏فرستاد از او پرسیدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: در حد توان ناتوان نماز بگذار و بر مؤمنان مهربان باش».(18)
در همین راستا، مسأله برنامه‏ریزی باید در راستای روحیات کلی جامعه دینی قرار بگیرد. یعنی سطح عمومی‏جامعه دینی و بایسته‏های آن مدّ نظر قرار گرفته و با این ساختار کلی مساله برنامه‏ریزی سامان گیرد، زیرا بین اخلاق، فرهنگ، گرایشهای اجتماعی و کیفیت مدیریت جامعه، رابطه نزدیکی وجود دارد و ممکن است یک مدیر قوی درهمین راستا، الهام‏بخش مردم خود باشد و به این صورت بین کیفیت مدیریت و سطح زندگی و افکار یک جامعه رابطه تنگاتنگ برقرار است. وقتی که مدیریت از افرادی درستکار و فداکار و لایق استفاده می‏کند و روحیه و وجدان و گرایشهای عموم جامعه را در نظر می‏گیرد، ارزشها به درون جامعه انتقال جدی می‏یابد، اما هنگامی که بین فرم کلی‏جامعه و ساختار کلی مدیریت نسبتی مکمّل وجود ندارد، هر دو دچار آسیب می‏شوند و این‏آسیب از رهگذر مدیریت به جامعه انتقال می‏یابد، زیرا مدیریت بحرانی و آسیب زده، روحیه جامعه را تباه نموده ودچار آسیب و آفت می‏سازد.
لذا امام علی علیه‏السلام در نامه خودش به مالک، همین مسأله را گوشزد فرموده و انحراف و اصطکاک مدیریت وجامعه را با این امر، مایه تباهی و فساد حکومت می‏داند.
«سنتی شایسته را که این امت بدان عمل می‏کند، درهم نشکن که این امت بدان انس یافته و توده‏های اجتماعی بر آن مدار قرار دارند. و سنتی ناپسند را ایجاد نکن که سبب درهم شکستن سنتهای صالحه گردد که گناهی بر تو به خاطرشکستن سنتهای صحیحه باشد».(19)
2- ضعف در تدبیر سیاسی
علی علیه‏السلام راجع به این موضوع اهتمام خاصی را خاطرنشان ساخته و می‏فرماید:
«آفه الزّعامه ضعف السیاسة».(20)
«آفت و آسیب مدیریت و رهبری، ضعف در سیاست و تدبیر سیاسی است».
اداره نظام اجتماعی نیازمند به هوشیاری و مدیریت مطلوب سیاسی است که به سبب چنین مدیریتی جامعه درمسیر تعالی و آرمانهای واحدی سیر نماید، لذا در این راه تفرقه و تضاد در سطح بالای مدیریت اجتماع موجب فروپاشی و از هم گسیختگی اجتماعی خواهد شد. چنانکه ثمره تلخ چنین رویکردی در تاریخ گذشته اسلام و ایران، خود را هویدا ساخته است.
امام علی علیه‏السلام راز تداوم انقلاب اجتماعی را دوری از تفرقه و تحکیم ارکان دولتی و ترغیب و فارش به آن معرفی
می‏فرماید:
«به خدا، قلب انسان می‏میرد و غمها برمی‏آید از اینکه این گروه بر باطل خویش وحدت نظر دارند و شما با وجود بودنتان در مسیر حق، با یکدیگر به اختلاف و تفرقه نظر پرداخته‏اید».
3- گماردن مسؤولان و مدیرانی نالایق بر جامعه
از آسیبهای دیگر مدیریت، گماشته شدن کارگزارانی نالایق توسط مدیریت کلان جامعه بر جامعه دینی است. پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه می‏فرماید:
«کسی که بگمارد بر کاری فرمانروایی را در حالی که می‏داند بهتر از او و داناتر به کتاب خدا و سنت پیامبر وجود دارد،به خدا و پیامبر خدا و جمیع مسلمین خیانت روا داشته است».(21)
اصل در مدیریتها، عنایت بر مسأله شایسته سالاری است که اگر به جای شایسته سالاری، تبار سالاری، قبیله سالاری و جناح سالاری حاکمیت یابد، از بزرگترین نقطه‏های آسیب‏خیز اجتماعی خود را نشان داده، چنانکه در تاریخ دوره عثمان می‏بینیم.
مسعودی در مروج الذهب آورده است.
«حکم بن العاص، عموی عثمان به سوی او آمد و پسرش مروان و غیر آن دو از بنی‏امیه، و او رانده شده پیامبر اکرم بود که آن حضرت حکم را از مدینه تبعید کرده و از جوار خودش او را خارج کرده بود. او را عثمان به جای خود آورده وبه مدیریت هم گمارد. عمال عثمان گروهی بودند که از جمله آنها ولیدبن عقبة بن ابی معیط بود که بر کوفه مسلط شد که پیامبر درباره‏اش خبر داده بود که جزء جهنمی‏ها است و عبدالله‏بن ابی سرج را بر مصر و معاویه بر شام و عبدالله‏عامر را بر بصره مسلط ساخت».(22)
با روی کار آمدن این جماعت ارزشهای دوره نبوی فراموش شده و افراد نسبت به مکتب اسلام بدبینی یافتند و به‏ظاهرسازیهای سالوسانه اکتفا ورزیده شد و تبار سالاری به جای شایسته سالاری نشست و عدالت اجتماعی به کلی به فراموشی سپرده گردید و هدفهای نهضت بزرگ پیامبر اسلام در نیمه راه متوقف ماند و بهترین دودمان پیامبر درمعرض شهادت و ظلم تاریخی قرار گرفته و بر تاریخ گذشت آنچه که نباید و همه این آسیبها و آفتها از رهگذرمدیریتهای ناصالح اجتماعی بود، امید آنکه مدیریت جامعه دینی ما، ازالگوهای مدیریتی امام علی علیه‏السلام رهنمودهای بایسته و درسهای همیشه تکرار شدنی را فرا بگیرد.
پی‏نوشتها
______________________________
1- صبحی صالح، نهج‏البلاغه، ص 247.
2- همان، ص 488.
3- دکتر سید علی اصغر کاظمی، مدیریت سیاسی و خط مشی دولتی، ص 54.
4- شهید مرتضی مطهری، مجموعه آثار 3، مقاله رهبری و مدیریت، ص 314.
5- همان، ص 314.
6- همان.
7- صبحی صالح، نهج‏البلاغه، ص 189.
8- همان، بخش‏نامه‏ها، نامه 53، ص 429.
9- همان، ص 426.
10- همان، ص 312.
11- ر.ک. مجموعه اشعار حافظ.
12- ابن ابی‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 11، ب 219، ص 245، ور.ک مجله اندیشه حوزه، شماره 20، ص 125 و128.
13- صبحی صالح، نهج‏البلاغه، حکمت 322، ص 532.
14- رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیه‏ا... سید علی خامنه‏ای(زیدعزه).
15- صبحی صالح، نهج‏البلاغه، ص 143.
16- صبحی صالح، نهج‏البلاغه، ص 81.
17- قرآن مجید.
18- صبحی صالح، نهج‏البلاغه، ص 440.
19- همان، ص 431.
20- همان، بخش کلمات قصار.
21- کنزالعمّال، ج 6، ص 11.
22- مسعودی، مروج‏الذهب، ج 2، ص 334.

تبلیغات