مدیریت اقتصادی امام علی (علیه السلام) تحقق بخش عدالت اجتماعی (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
سال 35 هجری فرا میرسد جامعه سر خورده از ظلم و ستم، اختلاف طبقاتی، تبعیضهای ناروا، زدوبندهای سیاسی و اقتصادی و اسیر و گرفتار هواها و هوسهای باند اموی به دنبال مصلحی میگردد تا خود را از چنین سر نوشت شومی که دچار گردیده برهاند و آب رفته را به جویبار حق و حقیقت بازگرداند و عطر دلانگیز و روحبخش مساوات و برادری را که ده سال حکومت پیامبر اکرم در مدینه به کام جانها چشانیده بود، بار دیگر جانهای تشنه عدالت و برابری را سیراب سازد و جامعه اسلامی را از انحرافات به وجود آمده در تمام ابعادش پاکسازی نموده و اصلاحات حقیقی را در سایه تأمین عدالت، امنیت و دستیابی همگان را به برخورداری از حقوق اجتماعی که خداوند حق مسلم آنها قرار داده و ابتداییترین آن برخورداری از زندگی شرافتمندانه انسانی است محقق سازد.
این مصلح کسی جز فرزند ابی طالب علی علیهالسلام نمیتوانست باشد؛ کسی که به تصریح قرآن کریم در اصلاحات اجتماعی و دفاع و حمایت از محرومین و مظلومین هیچ انگیزهای جز رضای خدا و اطاعت حقنمیتوانست او را به حرکت وا دارد. «انما نطعمکم لوجه اللّه لانرید منکم جزاءو لاشکورا»(انسان/9)
شخصیتی که با تمام وجودش معتقد بود محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام خود را در جای قدم آن حضرت بگذارد. «و احب الی اللّه المتأس بنبیه و المقتص لاثره»(خطبه 160)
از دیدگاه حضرت، انسانی میتواند ندای اصلاحطلبی را سردهد و هدایت جامعه را در این جهت به عهده بگیرد که خود باورمند به حساب و کتاب و جزای اعمال در قیامت باشد. کسی که خود آبستن به دنیاست و عقل وتدبیر و نظرش را دنیا فرا گرفته و گرفتار تمایلات نفسانی و خواستههای حیوانی خود است گر چه فریاد اصلاحطلبی سر بدهد، اما او ممکن است از مصادیق و من الناس من یعجبک قوله فی الحیوة الدنیا و یشهد اللّه علی ما فی قلبه و هوالدالخصام (بقره /204) باشد که سخنش آنچنان زیبا و دلفریب است که شنونده را دچار اعجاب و شگفتی میکند، اما زمانی که به قدرت دست مییابد «سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و اللّه لایحب الفساد.» به جای اصلاح دست به فساد و در نتیجه تباهی امکانات و سرمایههای مادی و انسانی میزند. علی علیهالسلام که خود تربیت یافته دامان نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله است و عصمت او را خدای سبحان نیز تأیید نموده است؛ در حالی که از چنین سرمایه عظیم و پشتوانه محکمی برخوردار است با تصریح به اینکه هرگز فریب مظاهر دلفریب دنیا را نخواهد خورد، خطاب به دنیا میگوید: «یا دنیا یا دنیا، الیک عنی، ابی تعرضت... هیهات! غُری غیری...» (حکمت /77) ای دنیا از من دور شو، و خود را به من ننمایان. آیا درصدد آنی که در دل و جان من برای خود جایگاهی بیابی؟! هرگز چنین چیزی ممکن نیست غیر مرا بفریب زیرا که من نیازمند تونیستم، و بین من وتو هیچ راه بازگشتی نیست.
با چنین بینش است که حضرت پرچم اصلاحات را بر افراشته میکند و با اعلان موضع به حق خود کار اصلاحات را با برخورد با ثروتهای بار آورده و بازپسگیری اموال به یغما رفته آغاز میکند.
اهمیت موضوع
علی علیه السلام وقتی میشنود که سپاهیان معاویه با تجاوز به شهر انبار زنانی را که در نظام اسلامی از شأن و منزلت خاصی برخوردارند مورد هجمه قرار میدهند و غیرت مسلمانان به جوشش در نمیآید، میگوید: «فلو ان امرء مسلما مات من بعد هذا اسفاماکان به ملوما بل کان به عندی جدیرا.»(خطبه /27)
اگر مرد مسلمانی از شنیدن چنین خبری بمیرد جای تأسف ندارد، بلکه از نظر من کار شایستهای انجام داده است.
حال اگر در جامعه اسلامی به سبب اختلافات طبقاتی و شدت نا برابرهای اجتماعی و اقتصادی، شخصیت حقیقی و واقعی انسان مورد تجاوز قرار بگیرد به گونهای که هر روز عفریت کریه ظلم در قالب انواع و اقسام تبعیضها و زدوبندهای حزبی وگروهی و انواع و اقسام مفاسد اجتماعی و فقر و حرمان عمومی خود را نمایان سازد، جای آن نیست که گفته شود فلوان امر مسلما مات... جای آن دارد که انسان مسلمان و درد آگاه از غم بمیرد، در حالی که حمله دشمن و تجاوز به نوامیس جامعه امری کوتاه مدت و گذراست اما متاسفانه گاهی ظلم و فساد در جامعه به صورت فرهنگ ماندگار میگردد. لذا ضرورت اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در بینش علوی از اهمیت ویژهای برخوردار است بلکه با هیچ مصلحتی قابل مقایسه نیست. در نظام علوی نمیتوان پذیرفت که شکاف طبقاتی و برخورداری از امکانات مادی و رفاهی عدهای را آنچنان در ناز و نعمت فرو بَرَد، که به عنوان مثال برای به دنیا آمدن فرزندشان بهترین و مجهزترین بیمارستانها در اختیار آنها باشد و افرادی هم به علت ناتوانی در پرداخت هزینه، در مقابل بیمارستان در پیادهرو خیابان وضع حمل نمایند.
علی نمیتواند ببیند که عدهای مانند طلحه و زبیر و مروان و... به علت دسترسی به منبع قدرت، سرمایههای نقدی و قابل انتقال آنها به قدری زیاد است که با جابجایی آن از بخشی به بخش دیگر حتی میتواند نظام اقتصادی کشور را دچار تغییرات اساسی سازد و مشکلات فراوانی را بوجود آورد و او تماشاگر صحنه باشد، لذا در بینش علوی اصلاح ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور چیزی نیست که بتوان با مسامحه و امروز و فردا کردن آن را به تأخیر انداخت و یا آن را به دست فراموشی سپرد. باور علی علیهالسلام براین است که نظامی را که او مسئولیت آن را به عهده گرفته و اختیاراتش به دست اوست نظامی است که باید بر شالوده حق و حقیقت و معیارهای الهی استوار گردد نه براساس هوی و هوس و خواستههای نفسانی که ریشه در نظام جاهلیت و کفر و شرک دارد.
ضرورت بحث
ظهور و بروز اصلاحات اجتماعی در غرب بعد از رنسانس این امید را در بعضی دلها زنده کرد که شاید بتوان به بشریت این نوید را داد که به دور از ظلم، تعدی، تجاوز و تبعیض در برخورداری از حقوق اجتماعی و... زندگی آرام و بی هول و هراسی را پایه ریزی کرد اما طولی نکشید که فریاد بسیاری از اندیشمندان این جوامع به آسمان بلند شد و زبان اعتراض به فجایعی که در پی اصلاحات به وجود آمد گشوده شد و به تعبیر هابز
«اگر قرار است انسانها از نابود کردن یکدیگر و تبدیل زندگی اجتماعی به جنگل یا محیط وحش بازداشته شوند، موانع بزرگتری باید به وجود آید تا آنها را سر جایشان بنشاند»
کارل یاسپرس با اذعان به قربانی شدن عدالت در نظام لیبرالیستی برخواسته از دامن اصلاحات در غرب میگوید:
«عدالت خواهی در برابر بی عدالتیها و بدبختیهای ناشی از اقتصاد آزاد دوره لیبرالیستی، قد برانداخته است.»(1)
وی در تشریح پیامد چنین نظامی میگوید:
«چنین پیدا است که راهی که جهان در پیش گرفته است به چنین بلایی خواهد انجامید که نتیجهاش چیزی جز هرج و مرج و بدبختی و بیچارگی نخواهد بود. چاره تنها در برقراری نظامی است استوار بر حق و قانون که چنان نیرومند باشد که بتواند صلح جهانی را پایدار نگه دارد و زور گویی و بی قانونی را جنایت شمارد و سربکوبد وهیچ زوری نتواند در برابرش ایستادگی کند.»(2)
نابرابریهای اقتصادی، اختلافات طبقاتی و تضادهای سیاسی و افزایش جرم و فساد و تبهکاری در جوامع غربی چیزی نبود که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت و آنرا به فراموشی سپرد، گرچه با رونق یافتن و افزایش پدیدههای جدیدی برای سرگرمی و به فراموشی کشاندن بسیاری از مشکلات اجتماعی، کافهها و مراکز تفریحی و سالنهای نمایشی وانواع و اقسام نشریات و مشروبات به وجود آمد و روی آوردن به مواد مخدر از جمله الکل که به آسانی دردسترس همگان قرار میگرفت از جمله عواملی بود برای فرار از مشکلاتاجتماعی به گونهای که یکی از ناظران در سال 1900 در مورد وضعیت کارگران نوشت:
«پناه بردن به الکل برای کارگران علت بدبختی نیست بلکه معلول آن است، این موردی استثنایی است که انسانی با داشتن غذایی خوب و کافی به یک میگسار معتاد تبدیل شود، اما هنگامی که یک کارگر دستمزد کافی برای غذا نداشته باشد، ضرورت طبیعی او را وامی دارد به الکل روی آورد.»(3)
بروز و افشای رسواییهای مالی در سطح دولت مردان، نقض حقوق بشر، خرید و فروش کودکان و گسترش فقر و فساد همگی حکایت از آن داشته و دارد که تیر اصلاحات در غرب به جای گشایش روزنه امید و شکافتن تیرگی شب برسینه شفق نشسته و طلوع فجر صادق را به تأخیر انداخته است. دولت انگلستان جهت مبارزه با فساد در سطح سیاستمداران و دولتمردان، کمیته ویژهای تشکیل داده است. در مجمع جهانی اقتصاد در دانوس سوئیس، مساله گسترش فساد به بحث و بررسی گذاشته میشود و تشکیل کمیتهای ضد فساد توسط مقامات قضایی و اقتصادی چهارقاره مورد تصویب قرار میگیرد، تا بتوان توسط این کمیته راه حلهایی راجهت مقابله با فساد رد سطح جهان یافت.(4)
«ایالات متحده در بحبوحه یک انقلاب دفتری و اداری، که بیشترین سرمایهگذاریهای سالهای اخیر بخش خصوصی در زمینه اتوماسیون را باعث شده است. این معما مطرح است که چرا دانش فنی وارد تشکیلات میشود، اما آنچه از آن خارج میگردد همانا بهره وری منفی است»(5)
درآمدهای طبقات متوسط و پایین جامعه روز به روز رو به کاهش و نقصان میگذارد و به تعبیر لسترتارو:
«حقایق مثل روز روشنند، نابرابری ثروتها و درآمدها همه جا رو به افزایش است، اکثر عظیم با تنزل دائمی فردهای واقعی خود رو به رو هستند... نظام تأمین اجتماعی که در صد سال گذشته درمان اصلی درد نابرابریها بوده است، در حال عقب نشینی است»(6)
همچنین به اعتقاد وی:
«این روندها حاصل نیروهایی چنان بنیادی هستند که همه میدانیم با اصلاحات آبکی سیاستهای اقتصادی، وارونه نمیگردند، تغییرات ساختاریبزرگی مورد نیاز است. این همان جایی است که پای دموکراسیها میلنگد.»(7)
حساسیت موضوع
انقلاب اسلامی که توسط بزرگ مصلح قرن بیستم امام خمینی (ره) در ایران به پیروزی رسید با بیان طرح نوینی از اصلاحات براساس تعالیم اسلام ناب محمدی ضرورت انجام آن و مبانی و اهداف آن را برای نظام اسلامی چنین به تصویر میکشد.
«اساس کار جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت و آزادی ملتها و مبارزه با فساد و تنظیم و تدوین قوانین است که در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با توجه به معیارهای اسلامی، اصلاحات لازم را به عمل آورد که این اصلاحات با مشارکت کامل مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چیز از بین بردن فقر و اصلاح شرایط زندگی برای اکثریت قاطع مردم ماست که از همه جهت مورد ظلم واقع شدهاند.»(8)
در بینش معمار انقلاب آنچه که به عنوان هدف اصلی و لاتغییر مورد توجه قرار گرفته و از آن میتوان به عنوان معیار اصلاحات نام برد، توجه جدی به از بین بردن فقر و محرومیت و ایجاد رفاه اجتماعی برای عامه مردم است. همان چیزی که به تعبیر مقام معظم رهبری:
«اگر مشکلات معیشتی مردم حل نشود و تلاش جدی برای حل این معضلات صورت نگیرد سایر خدمات و تلاشهای دولت تحت الشعاع قرار خواهد گرفت و عوارض جبران ناپذیری برای نظام اسلامی خواهد داشت.»(9)
این در حالی است که آمار منتشره از سوی منابع رسمی از جمله مرکز آمار ایران که به مقایسه بین درآمدها و هزینهها برای هر خانوار ایرانی در سال 78 پرداخته بطور متوسط برای هر خانوار ایرانی 200 هزار تومان کسری بودجه و درآمد را اعلان میدارد که نشان دهنده فقر عمومی در کشور است که در صورت بیتوجهی به آن میتواند فاجعه آفرین باشد.(10)
و از طرفی نظام سلطه گر آمریکا با طرح اصلاحات برگرفته از مبانی لیبرالیستی با اهداف استعماری در تلاش است تا اصلاحات مطابق میل و خوی استکباری را بر کشورها از جمله ایران تحمیل کند، آنچنان که اصلاحات دیکته شده خود را بر شوروی سابق تحمیل نمودو در راستای به ثمر رسیدن این اهداف استکباری است که ریچارد نیکسون به سیاستمداران این کشور توصیه میکند که:
«ضرورت ندارد که آمریکا از صحنه رقابت بینالمللی پاپس گذارد، برعکس، نیازمند آنیم که دولتمردان و صاحبان حرفه و فن برای تسخیر بازارهای خارجی جدید دست کمک به یکدیگر بدهند، زمان ایجاد شورای امنیت اقتصادی مانند شورای امنیت ملی که سیاستهای امنیتی ما را هماهنگ میسازد، برای تنظیم استراتژی اقتصادی بین المللی صلح فرارسیدن است. صلح و امنیت ایالات متحده پیوندی تنگاتنگ با سرنوشت اصلاحات سیاسی و اقتصادی روسیه دارد... امروز یلتسین برنامه رادیکال اصلاحات اقتصادی را اجرا کرده است... و پیامد قمار گستاخانه او بر تاریخ قرن 21 تاثیر بسزایی خواهد داشت... برای تعیین نقش جهانی آمریکا در لحظه انتخاب قرار داریم. در دوران جنگ سرد، نقش دراماتیک اما دفاعی در محاصره کردن کمونیسم داشتیم، در اواسط سالهای پس از جنگ، استراتژی دو شاخهای را برای بیرنگ کردن تهاجم غافل گیرانه مسکو به اروپا اجرا کردیم. استفاده از نیروی نظامی برای جلوگیری از تجاوز و نیروی اقتصادی از طریق طرح مارشال برای مقابله با هماوردطلبی عقیدتی کمونیسم.»(11)
حال چگونه میتوان پذیرفت که دولتمردان آمریکا به خود اجازه بدهند که ایران اسلامی به آسانی بتواند مشکلات اجتماعی و اقتصادی خود را بر طرف سازد تا جامعه مورد نظر اسلام را به نمایش بگذارد تا الگوی بیش از یک میلیارد انسان مسلمان در جهان قرار بگیرد.
نشریه مید در 28 فوریه 1992 نوشت:
«ایالات متحده آمریکا جمهوریهای آسیای میانه را تا مدتی از یاد برده بود. با آگاهی از نقش تازه ایران در سال 1992، چنان به خود آمد که به عنوان حامی جاه طلبیهای ملی گرایانه ترکها در منطقه و با این امید که از میزان نفوذ ایران بکاهد وارد عمل شد، جمیز بیکر، وزیر امور خارجه ایالات متحد آمریکا، در ماه فوریه از همه جمهوریهای شوروی دیدار کرد و قول کمکهایی را نیز به این جمهوریها داد.»(12)
حال با توجه به آنچه گفته شد ضرورت و اهمیت و نیز حساسیت اصلاحات، بهویژه اصلاحات اقتصادی در کشور روشن میشود و از آنجایی که نظام استکباری آمریکا با شبهه افکنی و تبلیغات سوء در تلاش است تا این باور غلط و استعماری را که اسلام ضد جریان نو سازی، توسعه و اصلاحات اقتصادی است به خورد جهانیان دهد تا بدینوسیله جلوی رشد اسلام خواهی و عدالتطلبی را گرفته و انقلاب اسلامی را در انزوا قرار دهد، بنابراین داشتن الگویی مناسب و تدوین آن براساس معیارهای اصیل اسلامی که برگرفته از قرآن و سنت و شیوه عملی حکومت اسلامی در صدر اسلام است به خصوص مدیریت اقتصادی حضرت علی علیهالسلام درزمان حکومتش برای انجام اصلاحات اقتصادی از دو جهت حائز اهمیت است:
نخست اینکه بدینوسیله میتواند در حدامکان جلوی تبلیغات سوء رسانههای استکباری را گرفته و اثر آنرا خنثی نماید.
دوم اینکه با تمسک به معیارهای اصیل اسلامی و با هوشیاری و دقت میتوان از افتادن در دام اصلاحات آمریکایی محفوظ ماند.
با توجه به این دو مطلب است که ضرورت پرداختن به مدیریت اصلاحات اقتصادی در نظام علوی دارای اهمیت بسیار میشود.
اصلاحات اقتصادی آن حضرت را در این نوشتار در دو بخش مورد بررسی اجمالی قرار خواهیم داد. در بخش اول به ساختار اقتصادی و اصلاحات بنیادی و اهمیت آن از نظر آن حضرت برای بالابردن توانمندیهای اقتصادی کشور به وسیله سروسامان دادن به تولیدات داخلی و توسعه اقتصادی و توجه به بخشهای زیر بنایی خواهیم پرداخت.
در بخش دوم، راهکارهای عملی دست یافتن به تحکیم بنیه اقتصادی از طریق عمل به عدالت اجتماعی و آثار مثبت آن در توسعه اقتصادی و اصلاحات اجتماعی بحث خواهد گردید.
اصلاحات در راستای تحکیم ساختار اقتصادی
نگاهی اجمالی به فرازی از دستورالعمل امام علیهالسلام به مالک در عهده نامه آنجا که میگوید:
باید تلاش و کوشش تو در توسعه و آبادانی منابع بیشتر از توجه تو به جمع آوری مالیات و خراج باشد.
گرچه در نگاه ابتدایی به این جمله این معنی تداعی میشود که حضرت به بحث مالیات و توجه دست اندرکاران حکومت در رعایت وضع مالیات از جهت زمان، مکان، مقدار و بقیه امور را مد نظر دارد، که البته در آن هیچ جای تردیدی نیست. ولی آنچه که بیش از بحث مالیات حائز اهمیت است و مالیات در واقع فرع برآن قرار میگیرد، توجه به بنیانهای تولیدی و ساختار اقتصادی کشور است. همان چیزی که استکبار جهانی قبل و بعد ازجنگ جهانی دوم توانست با تضعیف بنیانهای اقتصادی کشورهای تحت سلطه ساختار اقتصادی آنها را به گونهای پایهریزی کند که هرگز روی استقلال واقعی را به خود نبینند و دائما محتاج کشورهای سلطه گر برای رفع نیازهای اقتصادی خود باشند. امروز کدام صاحب نظر منصف است که اذعان و اعتراف نداشته باشد که بدون قدرت اقتصادی و توانمندهای تولید نمیتوان به استقال سیاسی، اقتصادی وفرهنگی دست یافت!
در بینش حضرت اگر قرار است جامعهای روی پای خودبایستد و حکومتها بتوانند در سایه و حمایت ملتها به اهداف خود دست پیدا کنند، قدم اول داشتن بنیه اقتصادی قوی و محکم و مستقل است و آن امکان ندارد مگر اینکه ساختار اقتصادی جامعه برگرفته از اصولی متقن و برشالودهای علمی و مطابق با شرایط فرهنگی، جغرافیایی، اجتماعی، اعتقادی و... استوار باشد. زیرا بدون چنین اصولی دستیابی به توسعه و توانمندیهای اقتصادی ممکن نیست. از آنجایی که کشاروزی به عنوان زیر بناییترین بخش اقتصادی در جامعه آن روز مطرح است و محور تمام فعالیتهای اقتصادی حول محور کشاورزی میگردد و از طریق تولیدات کشاروزی است که میتوان رونق اقتصادی و رفاه اجتماعی را برای جامعه فراهم نمود، اهمیت این مطلب در نزد آن حضرت به قدری زیاد است که معتقد است نظامی که بدون توجه به تقویت و تحکیم زیر ساختهای اقتصادی خود به دنبال ظاهر فریبی و تزیین روبناهای اقتصادی از طریق فشارهای مالیاتی و درآمدهای اجباری و لو به همراه فقر عمومی در صدد حفظ ظاهری حکومت برآید، بیجهت به خود زحمت میدهد زیرا حکومتش دوامی نخواهد یافت و امیدی به بقایش نخواهد بود.
تجربه عملی کشورهایی مانند آلمان و ژاپن نشان میدهد که با وجود ساختاراقتصادی صحیح و حتی جنگهایی مانند جنگ جهانی دوم نیز با همه ضربات مهلکی که بر اقتصاد این کشورها وارد ساخت، اما به سرعت در کمتر از نیم قرن توانستند نه تنها تمام خرابیهای جنگ و خسارتهای اقتصادی آن را جبران سازند، بلکه در صحنه اقتصاد جهانی به صورت دو قطب قدرتمند اقتصادی ظاهر شوند. از این جهت به نظر حضرت اصلاح ساختار اقتصادی کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است.
به عنوان مثال در حالی که قسمت اعظم منابع انرژی جهان در کشورهای اسلامی قرار دارد و از طریق این کشورها به بازار جهانی ارزانی میشود اگر روزی کشورهای اسلامی بخواهند جلوی نابودی این سرمایه خدا دادی را بگیرند و از هدر دادن آن خودداری کنند، آیا بجز تغییر ساختار اقتصادی و تبدیل بنیانهای درآمدی از تکیه به درآمدهای فروش مواد خام نفتی به درآمدهای تولیدات داخلی راه دیگری وجود دارد؟ چگونه میتوان تصورکرد کشوری که حداقل 50 درصد نیازهای داخلیاش از طریق فروش نفت خام در بازار جهانی تأمین میشود بتواند روزی باهمین ساختار اقتصادی جلوی فروش نفت را بگیرد و درعین حال از ثبات وامنیت برخوردار باشد.
از دید حضرت، اصلاحات حقیقی در بعد اقتصادی وقتی محقق میشود که جامعه بتواند روی پای خود بایستد و تا جایی که ممکن است نیازهای اساسی خود را از طریق تولیدات داخلی و فروش آن در بازار جهانی به قیمت واقعی تأمین کند.
مردم سالاری اقتصادی
مطلب دیگری که در این قسمت از دستورالعمل حضرت به مالک بسیار حائز اهمیت و به شدت در اصلاحات اقتصادی کشور مورد نیاز است، این است که همگان از جمله حکومتها باید هزینهها و نیازهایشان را از طریق درآمدهای مردمی آنهم بگونهای سهل و آسان تأمین کنند. لان الناس کلهم عیال علی الخراج و اهله، حال اگر قضیه به عکس شد و به جای اینکه دولتها برای تأمین هزینههای جاریشان نیازمند پرداختهای مردمی باشند، ساختار اقتصادی کشور به گونهای طراحی گردید که دولتها با دستیابی به منابع اقتصادی کوس استقلال و خودکفایی بزنند و خود را نانآور مردم بدانند خلاف سیره امیرالمؤمنین علیهالسلام عمل کردهاند، چرکه حضرت هیچگاه بیت المال را کنز نکرده و به محض جمع آوری آن، به سرعت آنرا توزیع میکردند و حتی محل آنرا نیز جاروب مینمودند،(13) زیرا اگر مردم حکومتها را نانآور خود بدانند از فعالیتهای تولیدی باز میمانند و در نتیجه خود را بنده حکومتها میدانند.
حضرت در نامهای که برای اهل مصر مینویسد (نامه 62) به سرزنش حکام قبلی پرداخته و از جمله عیوب آنها را نگهداری مال اللّه در دست خود و دست به دست گرداندن در بین طرفداران خودشان و به بردگی و بندگی کشاندن مردم بیان میکند. بدون تردید یکی از راههای به بردگی کشاندن مردم در اختیار گرفتن تامین نیازهای اساسی زندگی آنهاست. همان چیزی که قبل از انقلاب در دوران حکومت پهلوی با دستیابی به گنج بادآوردهای به نام نفت شکل گرفت و ساختار اقتصادی کشور را دگرگون ساخت و به جای استفاده از این سرمایه عظیم در جهت استحکام بنیانهای اقتصادی کشور و تقویت تولیدات داخلی به بهانه دفاع و حمایت از مصرف کننده و با واردات کالاو خدمات هرگز نگذاشتند تولید جایگاه واقعی خود را در کشور بیابد، در حالی که کشور از جهت رشد و توسعه اقتصادی از ظرفیت بالقوه بالایی برخوردار بوده و هست به عنوان مثال در بخش کشاورزی تحقیقات نشان میدهد که از 500 میلیارد متر مکعب آب قابل دسترسی درکشور تنها 30 میلیارد متر مکعب آن در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد. در صورتی که به اعتقاد محققان با یک کیلو متر مکعب [یک میلیارد متر مکعب [آب میتوان حداقل 200 هزار هکتار زمین را آبیاری نمود و 800 هزار تن گندم تولید کرد، و نان 4 میلیون نفر را درسال تأمین نمود.(14)
در حالی که در قسمت استفاده از زمینهای کشاورزی نیز فقط 36 درصد از زمینهایی که استعداد کشاورزی دارند مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.(15) حال کدام منطق اقتصادی است که بتواند توجیهگر این موضوع باشد که با توجه به توانایی و استعداد کشور برای تولید میلیونها تن گندم در سال که نه تنها نیازهای داخلی خود را میتواند تأمین کند بلکه مقدار زیادی از آن را میتواند در لیست کالاها و اقلام صادراتی قرار دهد، در عین حال سالیانه چندین میلیون تن گندم برای مصرف داخلی به کشور وارد سازد. نیز با کدام تفکر اقتصادی میتوان پذیرفت که دولت ازهزینه کردن برای خرید گندم وارداتی به تولید کننده خارجی حاضر شود برای هر کیلوی آن 200 تومان پرداخت کند اما در بازار داخلی از تولید کننده داخلی به کمتر از نیمی از آن قیمت اکتفا نماید.(16) با این وضع، طبیعی است که تولیدات کشاورزی نتواند به همراه سایر کالاها وخدمات تولیدی از رشد مناسبی برخوردار شده و قیمت واقعی خود را در بازار بیابد. به عنوان مثال رشد قیمت وسایل و ابزار کشاورزی از سال 1365 تا 1375 معادل 57 برابر رشد قیمت محصولات کشاروزی از جمله گندم در داخل کشور بوده است.(17) مثال دیگر اینکه صنعت مرغداری در کشور در حال ورشکستگی است اما دولت و یا سازمانها به بهانههای واهی به واردات گوشت مرغ میپردازند.
متاسفانه قیم انگاری حکومت به جای مردم سالاری اقتصادی و اتکاء دولت در تأمین بودجه به درآمدهای نفتی و عدم وابستگی آن به فعالیتهای اقتصادی و تولیدی در کشور به وسیله مردم، سبب شده است که حتی بعد از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی در حالی که در بعد سیاسی مردم سالاری دینی بحق توانسه است الگوی نوینی را در جهان ارائه دهد، اما درجهت اقتصادی به علت ساختار اقتصادی نادرست باقی مانده از دوران پهلوی در هیچ یک از بخشهای بنیادی اقتصادی نه در بخش کشاورزی و نه در بخش صنعت نتوانسته جایگاه مناسب خود را بیابد.
در بخش توزیع نیز هر ساله مبالغ هنگفتی از درآمدهای نفتی صرف یارانه درکشور میگردد. به گونهای که بر اساس محاسبات به عمل آمده سرانه یارانه هر فرد ایرانی در حدود 300 دلار که معادل 240 هزارتومان است در نظر گرفته شده و هزینه میگردد. اما در عین حال این رقم عظیم یارانهها که به صورت غیر مستقیم پرداخت میگردد نه تنها نتوانسته فقر و محرومیت را از کشور بزداید بلکه با توجه به ساختار توزیع نامناسب آن شکاف درآمدی و اختلاف طبقاتی را نیز در کشور افزایش داده و سهم طبقات کمدرآمد نیز نصیب طبقات بالا و پردرآمد جامعه میگردد.(18)
جامع نگری در اصلاحات اقتصادی
در نظام علوی جامع نگری سبب میشود که برخلاف آنچه که در غرب بعد از رنسانس اتفاق افتاد که انسان در خدمتاقتصاد و رفاه مادی قرار گرفت و به تعبیر ویل دورانت:
«با آباد شدن کارخانهها، خانهها ویران شد، زن همواره خواست تا در همه سکنات و رفتارها از مرد تقلید کند، زن چون مرد به شب زنده داری پرداخت و اندک اندک مادر شدن و تربیت فرزند به نوعی انحراف و ضد ارزش مبدل گردید.»(19)
در بینش علوی قبل از آن که انسان نسبت به آبادی این جهان مسئول باشد نسبت به خودش از مسئولیت بالاتری برخوردار است. زیرا خلق لکم مافی الارض جمیعا هر آنچه در زمین است برای انسان خلق شده و انسان برای هیچکدام از آنها آفریده نشده است. چون انسان خلیفه اللّه است و لذا به زیور کرّمنا آراسته گردیده است. براساس چنین باوری است که اصلاحات اقتصادی نمیتواند هیچ یک از جداییهایی که امروزه به سبب اصلاحات در غرب اتفاق افتاده را همراه داشته باشد.
«جدایی انسان از خدا، جدای دنیا از آخرت، جدایی دین از دنیا، جدایی انسان از انسان، جدایی دین از سیاست، جدایی مردم از دولت، جدایی ماده از معنا، جدایی حقوق از اخلاق، جدایی فرد از جامعه، جدایی اخلاق از فطرت، جدایی عدالت از حقوق، جدایی بشریت از رهبری الهی و...»(20)
پیامد اصلاحات تک بعدی
یکسو نگری و توجه افراطی به بعد مادی و پشت پازدن به باورهای دینی و به تعبیر حضرت، خود را به دنیا فروختن و از حقیقت این عالم و خود غافل شدن، از دنیای متمدن غرب چهرهای ساخته است که:
«باید بگوییم که هیچ لازم نیست کسی غیبگو و غیب دان باشد تا بفهمد که دنیای متجدد در همه زمینهها به ویژه در زمینههای اجتماعی و اقتصادی با بحرانی عمیق مواجه است، حتی اینکه کمونیسم قالب تهی کرده است و بسیاری از مردم گمان میکنند نظام جدیدی که در غرب تکوین و توسعه یافته کاملاً پیروز شده است. این بحران همچنان ادامه دارد و حتی بواقع وخیمتر شده است. این واقعیت رادر ساخت اجتماعی که از خود بیگانگی، خیانت، اعتیاد به مواد مخدر و بسیاری دیگر از آسیبها و اختلافات اجتماعی کل بافت جامعه جدید را تهدید میکند،یا در انهدام محیط زیست واینکه حیات کل بشریت را برروی زمین در معرض مخاطره جدی قرار داده است به وضوح میتوان دید.»(21)
بدون شک از نظر حضرت جز در سایه دین و باورهای اسلامی در جای دیگر نمیتوان به جامعیت اصلاحات دست یافت و تداوم آن را تضمین نمود. زیرا تا انسان به این باور و اعتقاد نرسد و ایمان پیدا نکند که همه انسانها یا در خلقت وآفرینش با او برابرند، و یا در دین با او برادرند (نامه /53) چگونه ممکن است از مصلحت اندیشیهای نفس مدارانه و خودخواهانه دست بردارد و دست به تبعیضات و تضییع حقوق دیگران نزند. به اعتقاد حضرت، جامعه وقتی میتواند به اصلاحات دست یابد و سامان اقتصادی مفید و مثمرثمری بیابد که بین اقتصاد و دین، اقتصاد واخلاق، اقتصاد وارزشها و فضائل انسانی رابطه تنگاتنگی وجود داشته باشد. براساس چنین باوری است که اللّه اللّه فی الطبقه السفلی (نامه /53) معنی و مفهوم پیدا میکند و قبل از آن که حاکم خود را جوابگوی طبقات محروم بداند خود را جوابگوی خدای سبحان میداند و قبل از آن که منافع خواص محور حرکت سیاستها و برنامههای نظام باشد، منافع عموم و مصالح عامه مورد توجه و دقت قرار میگیرد و در سایه این باورهاست که جامعه در دوران رشد و شکوفایی اقتصادی از بحرانهای بی نظمی عمومی و تبهکاری به جهت تکاثر و بخل و حسد و حرص و ولع محفوظ میماند و جامعه گرفتار شکاف طبقاتی و تجمل پرستی نمیگردد. به تعبیر بعضی از صاحبنظران ایندوران:
«برای نظم عمومی کمتر از بحران اقتصادی خطرناک نیست زیرا موجب توسعه تجمل وتولیدنیازمندیهای نوین است وچون تمام طبقات اجتماع به طور مساوی از رواج امور اقتصادی بهرهمند نمیگردند و اقناع حس تجمل جویی و برآوردن نیازمندیهای نوین برای همه از طرق مشروع ممکن نیست ناگزیر گروهی به ویژه جوانان به وسائل نامشروع متوسل ومرتکب جرم میگردند.»(22)
امروزه پیامد و خسارات جبرانناپذیر اصلاحات تک ساحتی به محیط زیست و منابع طبیعی به گونهای است که زنگ خطر جدی را برای تمامی ساکنان کره زمین به صدا در آورده است.
«در سی سال گذشته کشورهایغربی 4040362 تن سوخت پرتوزا و بیش از 4 میلیون متر مکعب زبالههای آلوده کننده تولید کردهاند، که بعضی از این مواد 25000 سال فعال باقی میمانند در سال 1979 بر اثر فروریختن یکی از سکوهای حفاری نفت در خلیج مکزیک روزانه 5000 تن نفت خام به مدت 10 ماه به دریا سرازیر شد و در جنگ اخیر کشورهای غربی با عراق میلیونها تن نفت وگاز، فضا و دریا را آلوده کرد در دریای مدیترانه سالیانه یک میلیون تن ئیدورکربن 120000 تن روغنهای معدنی، 60000 تن مواد پاک کننده، 240000 تن کلر و 100 تن جیوه سرازیر میشود، مسمومیت مواد آلی و جیوهای یک کارخانه در میناماتای ژاپن 20000 نفر را به اختلالات عصبی دچار کرد و 857 نفر را به هلاکت رساند، این مسمومیت در اثر خوردن ماهی آلوده بوجود آمد، تولید دیاکسیدکربن باعث افزایش اثر گلخانهای در جو زمین شده و پیشبینی میشود با افزایش دو درجه حرارت در کره زمین یخهای قطب شمال آب شده و باعث بالا آمدن آب دریا شود و حیات 300 میلیون نفر در کشورهای مختلف به مخاطره خواهد افتاد. این تهدید با تخریب جنگلها که قادر به جذب دی اکسیدکربن هستند جدی است.»(23)
در حالی که اصلاحات در نظام علوی از چنین پیامد شومی مبراست. زیرا در باور علوی انسانها نه تنها نسبت به خود و همنوع خود مسئولاند و در قیامت باید نزد خدا جوابگو باشند، بلکه نسبت به همه موجودات اعم از موجودات جاندار و بیجان نیز مسئولیت دارند. براساس چنین بینش و باوری است که اصلاحات اقتصادی در جامعه علوی بر مکانیسم دقیقی قرار داده میشود که سیستم و نظام در جهت ایجاد و تثبیت عدالت اجتماعی و محرومیت زدایی پیش میرود و نیازی نیست که دائما آنرا با وعدهها و وعیدها و آرام بخشهای مقطعی که در مواقع ضروری باید از آن استفاده کرد جامعه را سرپانگه داشت.
اما در برابر این تفکر آنچه امروز به عنوان اصلاحات اقتصادی زیر لوای جهانی شدن اقتصاد در دنیا مطرح است چه دستاوردی را برای جامعه جهانی به بار خواهد آورد، لویسانو و یولانته رئیس مجلس نمایندگان ایتالیا درباره پیامد جهانی شدن اقتصاد میگوید:
«جهانی شدن به ضعفا رحم نخواهد کرد و اگر کشوری فقیر است، باید برای پیوستن به روند جهانی شدن تلاش کند، به قدرت بیشتری دست یابد و در غیر این صورت از صحنه بین المللی محو خواهد شد.»(24)
عدالت اجتماعی وجایگاه
آن در اصلاحات اقتصادی
در بینش علوی اصلاحات اقتصادی وقتی ارزشمند و قابل دفاع و ستایش است که در راستای تحقق عدالت اجتماعی که اولین گام آن فقر زدایی است انجام پذیرد، از اینرو حضرت وقتی در کوفه با پیرمردی که دست نیاز به سوی افراد دراز کرده و تقاضای کمک مالی مینماید برخورد میکند، تعجباش برانگیخته میشود که چگونه در نظام علوی کسی در سنین از کار افتادگی از این طریق زندگی و معاش خود را تأمین میکند. در برابر چنین تعجبی پاسخ میشنود که این شخص مسلمان نیست، حضرت براین برداشت میخروشد و میگوید آیا جوانی و نیروی کارش را در چنین شهری مصرف نکرده و جامعه از توانمندیهای او بهره نگرفته است. اگر چنین است، پس چه دلیلی میتوان یافت که او در حالی که توان کار ندارد برای تحصیل معاش به این و آن متوسل بشود.(25)
به برکت اصلاحات اقتصادی، حضرت در مدت کوتاهی توانست با همه چالشها و موانعی که بر سر راه استقرار نظام علوی به وجود آوردند، در کوفه جنگ زده و آشوب زده آنزمان سرو سامانی به زندگی اجتماعی مردم بدهد، که درزمان خودش بینظیر بود و به تعبیر خود حضرت:
مااصبح بالکوفه احد الاناعما ان ادناهم منزله لیاکل البر و یجلس فی الظل و یشرب من ماء الفرات.(26)
«در کوفه کسی را نمیتوان یافت که زندگی او سر و سامان نداشته باشد و حتی پایینترین اقشار درآمدی از تغذیه سالم برخوردارند و امکانات رفاهی از قبیل مسکن و آب سالم برای همگان فراهم هست.
این سخن کسی نیست که براساس گزارش رسمی کارکنان و دستگاههای ذیربط سخن بگوید، یا برای موجه ساختن حکومت خود به سر هم کردن گزارشات بپردازد، بلکه این سخن شخصیتی است که خود از نزدیک به اوضاع و احوال و زندگی مردمان در شهر رسیدگی میکرد و شاهد و ناظر وضع معیشتی آنها بود.
عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی
از جمله مسائل مورد اختلاف نظر بین صاحبنظران مکاتب اقتصادی این است که آیا اصلاحات به سمت رشد و توسعه اقتصادی مقدم بر اصلاحات اقتصادی در جهت برقراری عدالت اجتماعی است یا خیر؟ نیز آیا درصورت تقدم عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی متوقف شده و یا دچار رشد منفی میگردد؟ و بالاخره آیا ممکن است بین عدالت اجتماعی و رشد اقتصادی جمع نمود؟
به نظر بعضی از اقتصاددانان مکتب نئوکلاسیک مانند نورکس و همفکران او اصلاحات اقتصادی در جهت رسیدن به عدالت اجتماعی در کشورهایی که رشد اقتصادی را تازه شروع کردهاند و هنوز به مرحله رشد مداوم نرسیدهاند، سبب کندی و تأثیر معکوس در رشد اقتصادی خواهد بود. زیرا رفتن به سمت عدالت اجتماعی که به همراه خود توزیع عادلانه ثروت را نیز خواهد داشت، سبب میشود که از انباشت سرمایه جلوگیری شود و سرمایهها به جای تمرکز و انباشتگی در جهت سرمایهگذاری برای تولید، صرف رفاه اجتماعی و مصرف کوتاه مدت گردد و جامعه را از تحرک و پویایی اقتصادی باز دارد.
مبنای چنین نظریهای این است که سرمایهها را فقط منحصر در سرمایههای فیزیکی میداند زیرا به اعتقاد نورکس:
«معنا و مفهوم تمرکز سرمایه این است که یک جامعه تمام ظرفیتهای مولد جاری خود را صرف تأمین نیازهای مصرفی خود نمیکند، بلکه بخشی از منابع مالی خود را صرف تولید کالاهای سرمایهای مانند ماشین آلات، تجهیزات، ابزارهای تولید، تسهیلات حمل و نقل و غیره میکند تمام اشکال سرمایه واقعی میتواند در بلند مدت ومیان مدت ظرفیتهای مولد و بازدهی اقتصادی را افزایش دهد... ماهیت یا جوهر جریان تمرکز سرمایه عبارت است از تخصیص بخشی از منابع جاری سرمایه جامعه به بخشهای دیگر به منظور افزایش ذخایر سرمایه به صورت کالاهای سرمایهای، تا بتوان در آینده امکان بسط و توسعه بخشهای تولید کالاهای مصرفی را ایجاد کرد.»(27)
نویسنده کتاب توسعه و رشد در توضیح مطلب نورکس میگوید:«تعریف نورکس از جریان تمرکز سرمایه به روند تمرکز سرمایه مادی منحصر است و در نتیجه از تعریف جریان تمرکز سرمایه انسانی غافل شده است.»
وی در تبیین بیشتر نظریه نورکس میگوید:
«نورکس معتقد است که میل نهایی به مصرف در طبقات کم درآمد اجتماع بسیار زیاد و نزدیک به یک و میل نهایی به پسانداز در میان افراد طبقات مرفه در کشورهای در حال توسعه بسیار زیاد است. در این شرایط توزیع عادلانه در آمد به معنی مصرف بیشتر و کاهش سرمایهگذاری و تولید است. البته اوتوزیع ناعادلانه درآمد را همیشگی نمیداند، بلکه معتقد است زمانی که اقتصاد در مرحله رشد مداوم قرار میگیرد، میتوان توزیع آن را عادلانهتر کرد تا بتوان از طریق تقویت بنیه مالی طرف تقاضا رشد طرف عرضه را تداوم بخشید.»(28)
دسته دیگر اقتصاددانانی هستند که برخلاف نورکس سرمایهها را خلاصه در سرمایههای مادی و فیزیکی نمیدانند، بلکه سرمایههای انسانی را نیز داخل در تمرکز سرمایه به حساب میآورند، مانند سینگر که معتقد است:
جریان تمرکز سرمایه هم شامل کالاهای قابل لمس مانند واحدهای صنعتی، ابزار تولید و ماشین آلات میشود و هم شامل کالاهای (خدمات) غیر قابل لمس (نامحسوس) مانند استاندارد بالاتر آموزش و پرورش، بهداشت، سطح علمی و تحقیقات میگردد.»(29)
از انیرو اقتصاددانان امروزه تأکید زیادی بر اهمیت سرمایهگذاری در زمینه بهداشت، آموزش و پروزش دارند و معتقدند:
«نقش مهمی که سرمایه انسانی، و نه صرفا سرمایه مادی میتواند در افزایش توسعه اقتصادی و تغییرات فنی داشته باشد باید در مدلها و سیاست گذاریهای توسعه بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.»(30)
میردال، اقتصاددان سوئدی نیز در بررسی مجدد دیدگاههای خود درباره توسعه به این نتیجه میرسد که:
«برای بالابردن سطح زندگی تودههای فقیر لازم است که اصلاحاتی اساسی در نهادها انجام شود. این امر سبب میشود تا به دو هدف با هم برسیم اول برابری بیشتر و دوم رشد اقتصادی.»(31)
به اعتقاد نویسنده کتاب رشد توسعه یک الگوی جدید:
«رشد توام با برابری باید موضوع اصلی اقتصاد توسعه باشد»
و به نظر این نویسنده:
«هیچ کشوری را که به توسعه اقتصادی رسیده باشد سراغ نداریم که درگام اول تغییرهای عمیقی در نهادهای اجتماعی به خصوص در زمینه توزیع مجدد ثروت و درآمد به وجود نیاورده باشد.»(32)
با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت صاحب نظرانی که به سرمایههای انسانی اهمیت داده و آنها را در جریان تمرکز سرمایه قرار میدهند و اولویتها را نیز در تقویت و حمایت از سرمایههای انسانی میدانند، حداقل نمیتوانند با تقدم یا همگامی عدالت اجتماعی نسبت به رشد اقتصادی به مخالفت برخیزند.
بی توجهی به عدالت اجتماعی
و پیامدهای آن
فرار سرمایه ها
از نظر عملی هم تجربه کشورهای در حال توسعه نشان میدهد که برخلاف انتظار طرفداران توزیع نا برابر در آمدها که انباشت سرمایه و به کارگیری آن در تولید توسط صاحبان سرمایه منجر به رشد و شکوفایی اقتصادی گردد، به عکس، این سرمایهها یا به خارج از کشور منتقل شده و یا صرف بالا بردن استاندارد زندگی شخصی و رساندن آن به سطح کشورهای سرمایهداری و تجمل گرایی شده است. در مورد فرار سرمایهها به خارج از کشور مسئله به قدری جدی است که حتی وامهایی که صاحبان قدرت اقتصادی از منابع داخلی و خارجی دریافت میکنند نیز از این امر مستثنی نبوده و نیست.
«عامل مهم دیگری که فاجعه اقتصادی کشورهای بدهکار را عمیقتر کرده، فرار سرمایه از این کشورها از سوی سرمایه داران محلی و نخبگان حکومتی است. مبالغ کلانی که به عنوان وام در ظاهر برای توسعه صنعتی و یا جبران کسری بودجه از بانکهای خصوصی تجاری و یا دولتهای غربی گرفته میشود دوباره به سوی غرب سرازیر شده، و به حسابهای سپردهسرمایه داران و مقامات دولتی و صاحبان شرکتهای محلی واریز میگردد.
بانک واریزهای بینالمللی تخمن زده است که در فاصله سالهای 1977 تا 1983، 55 میلیارد دلار از سرمایههای کشورهای آمریکای لاتین به بانکهای اروپایی و آمریکایی روانه شده است.در سال 1986 بانک آمریکایی مورگان کارانتی میزان فرار سرمایه از ده کشور عمده بدهکار آمریکای لاتین را معادل هفتاد درصد کل وامهای دریافتی آنان از 1983 تا 1985 اعلام نمود. در این لیست دولت مکزیک با وام دریافتی به میزان نه میلیارد دلار در طول دو سال و شانزده میلیارد دلار سرمایههای فراری به خارج در ردیف اول قرار دارد.
مدیر مکزیکی بانک توسعه آمریکای لاتین، رقم سرمایههای فراری از مکزیک در فاصله سالهای 1979 تا 1983 را نود میلیارد دلار اعلام نموده که این مبلغ بیشتر از کل بدهی خارجی مکزیک در آن زمان میباشد. یک نشریه مکزیکی در سال 1985 اسامی 575 نفر از مکزیکیهایی را چاپ کرد که هر کدام از آنان حداقل یک میلوین دلار در حسابهای سپرده خود را در بانکهای خارجی پسانداز کردهاند.»(33)
گزراش بانک جهانی در سال 1990 نشان میدهد که در سال 1989 ثروتهای انتقال یافته از کشورهای در حال توسعه به کشورهای سرمایهداری به رکورد تازهای دست یافته و از مرز 9/42 میلیارد دلار گذاشته است و این نشانگر افزایش سه میلیارد دلار نسبت به سال 1988 میباشد.(34)
نا امنی و بالارفتن هزینههای اجتماعی
آرتور لوئیس که از طرفرداران پروپاقرص توزیع نابرابر در آمدها در اصلاحات اقتصادی جهت افزایش رشد اقتصادی است، معتقد است:
«نسبت پسانداز به درآمد ملی نه تنها تابعی از توزیع ناعادلانه در آمد وثروت است، بلکه دقیقا تابعی از نسبت سود به درآمد ملی نیز هست.»(35)
لذا معیارهایی را که لوئیس جهت توسعه اقتصادی مطرح میکند سبب افزایش توزیع نابرابر در آمدهای میگردد.
پروفسور گادگیل در رد نظریه لوئیس و امکان اینکه چنین نظریهای در کشورهایجهان سوم جواب مثبت ندهد میگوید:
«افزایش سهم سود در درآمد ملی به بهای افزایش پسانداز برای تمرکز هر چه بیشتر سرمایه در کشورهای درحال توسعه که سازماندهی سیاسی محکمی ندارند، ایجاد اغتشاش و تنشهای سیاسی میکند و سرمایهگذاری رابرای طبقه سرمایهدار ناممکن و غیر اقتصادی میسازد زیرا طبقات سوداندوز لزوما تمایلی به افزایش و بهبود شرایط رفاهی زندگی تودههای مردم ندارند، بلکه هدف اصلی آنها تجمع ارزش اضافی وسود است.»(36)
گرچه گارگیل با کمی تردید نسبت به بیان زیانهای اجتماعی و بالا رفتن هزینههای سرمایهگذاری در بی توجهی به اصلاحات اقتصادی در جهت توزیع درآمدی و تحقق عدالت اجتماعی به اظهار نظر پرداخته است. اما واقعیت این است که این موضوع حتی کشورهایی که به نظر گارگیل از ثبات سیاسی نیز برخوردارند را دچار مشکل جدی ساخته است. به عنوان مثال:
«تبعیض اقتصادی واقعی، آمریکا را دوپاره میکند، در این دیار که از هر هشت کودک یکی به اندازه نیازش غذا ندارد، درصد مرگ و میر کودکان در فقیرنشینترین محلهها مدام افزایش مییابد و از میزان مرگ و میرهایی که در کشورهایی چون سریلانکا، پاناما، شیلی و جامائیکا میبینیم فراتر میرود. در پای کاپیتول، محلههایی یافت میشود که تمام انواع دردهای شهری آنها را در بر میگیرد: خشونت، بزهکاری، نوجوانهایی صاحب فرزند، فقر، سازمانهای آموزشی مبتذل، همه بر زمینهای از شکاف اجتماعی و مواد مخدر قوی. قطعا واشینکتن یکی از کلانترین بودجههای مربوط به امداد پزشکی کشور را دارد، ولی نظام بهداشتی در آنجا چنان است که تعداد زایمانهای پیش از هنگام، به خصوص درست پس از اول ماه که دولت کمکهای اجتماعی را پرداخت میکند، به شدت زیاد میشود. در نیمه دوم ماه باید با مسائلی از نوع دیگر مقابله کرد: پولی و جود ندارد و به این ترتیب چیزی برای خوردن یافت نمیشود. آن وقت زیر زمینی که به عنوان ستاد «برنامه سلامت نوزادان» مورد استفاده قرار میگیرد شاهد هجوم افراد میشود.»(37)
البته اینکه شکاف در آمدی واختلافات طبقاتی ناامنیهای اجتماعی وتحولات سیاسی را سبب میشود و گاهی حتی حکومتها را به سقوط میکشاند واقعیت غیر قابل انکاری است علی علیهالسلام در خطبه سوم نهجالبلاغه به بیان این واقعیت در مورد عثمان پرداخته و عامل قتل او را عملکرد وی در ایجاد اختلاف طبقاتی و دامن زدن به آن میداند. کمتر مورخ و تحلیلگری را میتوان یافت که به بیان تاریخ و تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی دوران حکومت عثمان پرداخته باشد و از علل اصلی شورش بر علیه حکومت او و کشته شدنش را زیر پا گذاشتن عدالت و تبعیضهای ناروا و بذل و بخششهای بی حساب و کتاب از بین المال و در نتیجه به وجودآمدن اختلاف طبقاتی در جامعه اسلامی نداند.
«این مسأله مورد اتفاق همه مورخان است که عثمان خلیفه سوم، حاتم بخشیهای عجیبی از بیت المال کرد و مبالغ فوق العادهای از آن را در میان اطرافیان و بستگان و دوستان خود تقسیم نمود و بر خلاف سنت پیامبر وحتی بر خلاف روش دو خلیفه پیشین تبعیضهای ناروایی در بیت المال مقرر داشت و همان بود که سبب قیام عمومی بر ضد او گردید و به قتل او انجامید.»(38)
نقش مسؤولان در تحقق اصلاحات اقتصادی
در باور علوی اصلاحات صرفا با صدور فرمانهای حکومتی امکانپذیر نیست بلکه افراد جامعه باید عدالت اجتماعی را در زندگی روزمره خود لمس کنند و در عمل آنرا ببینند، در این صورت است که در جامعه تحرک و پویایی و همبستگی و دلگرمی در کارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به وجود خواهد آمد. اما اگر افراد جامعه احساس کنند که کار و تلاش و کوشش و رنج و زحمت از آنهاست ولی بهرهگیری و آسایش و راحتی و تفریح و خوشی از آن دیگران است، یقینا تن به کار و کوشش و مجاهدت نخواهند داد و در چنین جامعهای شکوفایی و رونق اقتصادی هرگز به وقوع نخواهد پیوست و جامعه از درون دچار فقر عمومی خواهد شد. از نگاه حضرت از عوامل مهمی که میتواند عدالت اجتماعی را در جامعه خدشهدار سازد و زمینه فساد اجتماعی را فراهم سازد زندگی اشرافی و تجملاتی مسؤولان و دستاندر کاران نظام اجتماعی جامعهاست، زیرا بدون شک این گونه زندگی مسؤولان نه تنها موجب بروز انحرافات در عامه مردم میشود، بلکه سبب میگردد تا ردههای پایینتر مسؤولین که از آن نوع زندگی برخوردار نیستند، برای دستیابی به آن نوع زندگی که نداشتن آن نوعی حقارت و کمبود شخصیت برای آنها به دنبال دارد، دست به سرقت، ارتشاء، اختلاس و کارهایی از این قبیل بزنند. ابن خلدون در تحلیل این مطلب که همراهی و همگامی مسؤولین با مردم و زندگی ساده و به دور از زرق و برق آنها چه تأثیر به سزایی میتواند در رونق یافتن فعالیتهای اقتصادی و شکوفایی جامعه داشته باشد مینویسد:
«اگر حاکم، همراه و مهربان باشد آرزوهای رعیت گسترش مییابد و برای آبادانی و فراهم نمودن اسباب آن فعالتر میشوند. باید دانست که تجاوز به اموال مردم، آنان را از به دست آوردن و بارور کردن ثروت نومید میسازد، چرا که میبینند درچنین شرایطی، سرانجام هستی شان را به غارت میبرند و آنچه را به دست میآورند، از ایشان میربایند و هر گاه مردم از به دست آوردن و تولید ثروت نومید شوند، از کوشش و تلاش در راه آن دست بر میدارند... بنابراین، اگر مردم در راه معاش خود کوشش نکنند و دست از پیشهها بردارند، بازارهای اجتماعی و آبادانی بی رونق میشود و احوال متزلزل میگردد و مردم در جستجوی روزی از آن سرزمین رخت بر میبندند و در نواحی دیگر که بیرون از قلمرو فرمانروایی آن ناحیه است، پراکنده میشوند و در نتیجه، جمعیت آن ناحیه تقلیل مییابد و شهرهای آن از سکنه خالی میشود و شهرستانهان آن ویران میگردد و پریشانی آن دیار به دولت و سلطان هم سرایت میکند.»(39)
جلوگیری از اتلاف سرمایهها
در حالی که کشور به شدت نیازمند سرمایهگذاری در بخشهای تولیدی، اشتغالزا و کارآفرین میباشد و همگان اذعان دارند که باید سالیانه حداقل 700 تا 800 هزار شغل جدید درکشور ایجاد شود تا بتوان بیکاری را به درصد قابل قبولی رساند و در غیر این صورت با توجه به جوان بودن جمعیت کشور هر روز بر معضل بیکاری افزوده خواهد شد و راههای درمان را دشوارتر میسازد، اما در عین حال هر ساله درصد عظیمی از بودجهها ودرآمدهای کشور صرف ساختن ساختمانهای مجلل و کاخهای اداری و خرید ماشنیهای لوکس خارجی و تزئینات و تجملات میگردد
«آیا نمیشد و نمیتوان سرمایههای مالی را در شرایطی که کشور به شدت مواجه با افزایش بیکاری نیروی کار دانش آموخته است، به جای به کار انداختن در برج سازیها، کاخهای بزرگ اداری، ویلاهای تفریحی و خرید املاک و مستغلات به سمت کارخانه سازی، ایجاد مزارع، کارگاهها و بنگاههای کوچک ومتوسط تولیدی که تولید مشاغل دائمی و پایداری کنند هدایت کرد؟ تا از این طریق شمار بیشتری از نیروی کار وارد فرآیند مشارکت و رشدو سازندگی و تولید ثروت شده و بر اهمیت اجتماعی و انسانی جامعه افزوده شود.»(40)
از نگاه حضرت دامن زدن به تجملات و زندگی اشرافی جدای از آنکه پیامدهای ناگوار اجتماعی را به همراه دارد، از مصادیق بارز اسراف و از موارد «اعطاء مال فی غیر حقه» است که «یُکرمه فی الناس» که گر چه به ظاهر شخصیت کاذب اجتماعی برای شخص بوجود میآورد اما در واقع «یهینه عند اللّه» نزد خدا او خوار و پست شمرده میشود و مستوجب عقوبت الهی میگردد.(خطبه /126)
سخن پایانی
در بینش علوی انجام اصلاحات در راستای بهرهگیری صحیح از منابع و سرمایههای مادی و معنوی درجهت تحقق منافع عموم و ایجاد امنیت اجتماعی و اقتصادی صرفا به خاطر مطالبات مردمی نیست، که اگر کسی توانست به گونهای مردم را قانع سازد یا اگر مردم خود متوجه حق خود نبوده یا اصلاً خواستند از آن صرف نظر بکنند، شخص بتواند از زیر بار اصلاحات شانه خالی بکند، و یا نسبت به آن بی تفاوت گردد. بلکه انجام اصلاحات به عنوان یک باور دینی و وظیفهای الهی و تحقق حق و عدالت مطرح است. از نگاه حضرت خداوند برای انجام آن از عالمان عهد و پیمان گرفته است(خطبه 3) و این ریشه و مبنای افتراق دیدگاه علوی برای انجام اصلاحات با بقیه نظر گاههاست که اگر قدمی را در تحقق عدالت اجتماعی بر میدارند نه به عنوان یک باور و عقیده، بلکه به عنوان یک ابزار و از سر ناچاری و اضطرار پذیرا میشوند.«اقدام دولتهای نئولیبرال غربی برای کاهش هزینههای رفاهی، آموزش، بهداشت و دستمزدها به منظور مقابله با رکود، پیش از هر چیز مؤید این واقعیت است که لیبرالیسم در گذشته نیز نه بر پایه جهتگیری به سود عدالت اجتماعی بلکه از سر ناچاری و برای کنترل اعتراضات اجتماعی و هیجانات سیاسی گام به گام و با عدول از برخی اصول اساسی خود، درخواستهای نیروی کار را برای بهبود شرایط کار و زندگی پذیرا شد. بنابراین اگر ملاحظات سیاسی و امنیتی برای مهار بی ثباتی و بحران، مشوق دولتهای لیبرال برای تن دادن به اصلاحات اقتصادی، اجتماعی وسیاسی بوده است، پس چنانچه تعدیل در برنامههای رفاهی و تأمین، پیامدهای امنیتی و یا سیاسی حادی نداشته باشد، برای مقابله با بحران بزرگتر که بحران رکود است میتواند مورد توجه دولتهای نئولیبرال قرار بگیرد.»(41)
نوشتار را با سخنان آن حضرت که به تشریح انگیزه ابوذر در حرکت اصلاحیاشدر برابر مفاسد اجتماعی و نظام حکومتی که برخواسته از باورهای دینی و بینش الهی ابوذر است به پایان میبریم.
«ای اباذر، همانا تو به خاطر خدا به خشم آمدی پس امید تو به کسی باشد که به جهت او غضبناک گردیدی، این گروه برای (حفظ) دنیای خود از توترسیدند، ولی تو به سبب (حفظ) دین خود از آنان ترسیدی... آرامش خود را تنها در حق جستوجو کن و جز باطل چیزی تو را به وحشت نیاندازد، اگر تو دنیای این گروه را میپذیرفتی تو را دوست میداشتند، و اگر خود در آن شریک میشدی از تو دست بر میداشتند.(خطبه 130)
پی نوشتها
______________________________
1. کارل یاسپرس، آغاز و انجام تاریخ، ترجمه محمدحسن لطفی، چاپ دوم 1373، ص 237
2. همان، ص 277
3. فراتک ب. تایپتون... تاریخ اقتصادی و اجتماعی اروپا (1890 - 1939)، ترجمه کریم پیرحیاتی، 1375، ص 126
4. صفحه اول ش 38 - 37، سال پنجم مرداد 1374، ص 6
5. عبیری غلامحسین، معمای آزادی سازی، تازههای اقتصادی، ش پنجاه و نه، سال 1375 ص 8
6. لسترتارو، آینده سرمایهداری، ترجمه عزیز کیاوند، اول، 1376، ص 390
7. همان، ص 388
8. صحیفه نور ج 4، ص6
9. روزنامه کیهان پنج شنبه، یکم دی ماه 1379،ص 3
10. جمهوری اسلامی دوشنبه 4 مهر 1379، ص 14
11. ریچارد نیکسون، غفلت از نقش جهانی، صفحه اول ش نهم، ص 49
12. صفحه اول، ش نهم، ص 70
13. عطایی خراسانی، 4، امام علی علیهالسلام اولین مظلوم تاریخ، دوم، 1375، ص 303
14. صفحه اول، ش 13، ص 18
15. همان، ص 18
16. روزنامه ایران، سه شنبه 22 آذر 1379، ص 13
17. خراسان، 9 آبان 1377 ص 4
18. قدس، 27 آذر، 1379 ص 1
19. اصغری سید محمد، رشوه و افتکار، اول7 1377، ص 55، بنقل از ویل دورانت، لذات ـ فلسفه
20. همان، ص 59
21. همان، ص 58
22. قربان نیا ناصر، نگاهی به فقر از منظر جرمشناسی، نامه مفید ش 17، ص 170
23. یوسف پور قربان، انتقال تکنولوژی در جهان سوم وایران، 1376، ص 33
24. خراسان دوشنبه 7 آذر، ص 8
25. عطایی خراسانی، ع امام علی علیهالسلام ، ص 70، نقل و سائل الشیعه کتاب جهاد، باب 18
26. حکیمی محمدرضا، تعریف عدالت از زبان امام صادق علیهالسلام بنقل از بجارج 40، نقد نظر، سال سوم، ش دوم و سوم ص 72
27. قره باغیان، مرتضی، اقتصاد رشد و توسعه ج 2، چاپ دوم 1373، ص 525
28. همان، ش 524
29. همان
30. همان، ص 526
31. حیدر نقوی سید نواب، اقتصاد توسعه یک الگوی جدید، ترجمه حسن توانایان فرد، ص 112
32. همان، ص 113
33. مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم، به کوشش حاتم قادری، 1369، ص 64
34. روژه گاردی، آمریکا پیشتاز انحطاط، ترجمه قاسم صنعوی، چاپ دوم، 1377، ص 66
35. قره باغیان مرتضی، اقتصاد رشد و توسعه ج 2 ص 533
36. همان، ص 534
37. آمریکا پیشتاز انحطاط، ص 76-75
38. آیت ا... مکارم شیرازی، پیام امام (شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه جلد اول، 1375، ص 531
39. ابراهیم العسل، توسعه در اسلام، ترجمه عباس عرب، اول 1378، ص 103
40. علیزاده محمد، اشتغال، بازار کار و تأمین اجتماعی، فصلنامه تأمین اجتماعی ش 2 ص 395
41. ایمانی مصطفی، تأمین اجتماعی و امنیت ملی، فصلنامه تامین اجتماعی ش 2 ص 291
این مصلح کسی جز فرزند ابی طالب علی علیهالسلام نمیتوانست باشد؛ کسی که به تصریح قرآن کریم در اصلاحات اجتماعی و دفاع و حمایت از محرومین و مظلومین هیچ انگیزهای جز رضای خدا و اطاعت حقنمیتوانست او را به حرکت وا دارد. «انما نطعمکم لوجه اللّه لانرید منکم جزاءو لاشکورا»(انسان/9)
شخصیتی که با تمام وجودش معتقد بود محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام خود را در جای قدم آن حضرت بگذارد. «و احب الی اللّه المتأس بنبیه و المقتص لاثره»(خطبه 160)
از دیدگاه حضرت، انسانی میتواند ندای اصلاحطلبی را سردهد و هدایت جامعه را در این جهت به عهده بگیرد که خود باورمند به حساب و کتاب و جزای اعمال در قیامت باشد. کسی که خود آبستن به دنیاست و عقل وتدبیر و نظرش را دنیا فرا گرفته و گرفتار تمایلات نفسانی و خواستههای حیوانی خود است گر چه فریاد اصلاحطلبی سر بدهد، اما او ممکن است از مصادیق و من الناس من یعجبک قوله فی الحیوة الدنیا و یشهد اللّه علی ما فی قلبه و هوالدالخصام (بقره /204) باشد که سخنش آنچنان زیبا و دلفریب است که شنونده را دچار اعجاب و شگفتی میکند، اما زمانی که به قدرت دست مییابد «سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و اللّه لایحب الفساد.» به جای اصلاح دست به فساد و در نتیجه تباهی امکانات و سرمایههای مادی و انسانی میزند. علی علیهالسلام که خود تربیت یافته دامان نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله است و عصمت او را خدای سبحان نیز تأیید نموده است؛ در حالی که از چنین سرمایه عظیم و پشتوانه محکمی برخوردار است با تصریح به اینکه هرگز فریب مظاهر دلفریب دنیا را نخواهد خورد، خطاب به دنیا میگوید: «یا دنیا یا دنیا، الیک عنی، ابی تعرضت... هیهات! غُری غیری...» (حکمت /77) ای دنیا از من دور شو، و خود را به من ننمایان. آیا درصدد آنی که در دل و جان من برای خود جایگاهی بیابی؟! هرگز چنین چیزی ممکن نیست غیر مرا بفریب زیرا که من نیازمند تونیستم، و بین من وتو هیچ راه بازگشتی نیست.
با چنین بینش است که حضرت پرچم اصلاحات را بر افراشته میکند و با اعلان موضع به حق خود کار اصلاحات را با برخورد با ثروتهای بار آورده و بازپسگیری اموال به یغما رفته آغاز میکند.
اهمیت موضوع
علی علیه السلام وقتی میشنود که سپاهیان معاویه با تجاوز به شهر انبار زنانی را که در نظام اسلامی از شأن و منزلت خاصی برخوردارند مورد هجمه قرار میدهند و غیرت مسلمانان به جوشش در نمیآید، میگوید: «فلو ان امرء مسلما مات من بعد هذا اسفاماکان به ملوما بل کان به عندی جدیرا.»(خطبه /27)
اگر مرد مسلمانی از شنیدن چنین خبری بمیرد جای تأسف ندارد، بلکه از نظر من کار شایستهای انجام داده است.
حال اگر در جامعه اسلامی به سبب اختلافات طبقاتی و شدت نا برابرهای اجتماعی و اقتصادی، شخصیت حقیقی و واقعی انسان مورد تجاوز قرار بگیرد به گونهای که هر روز عفریت کریه ظلم در قالب انواع و اقسام تبعیضها و زدوبندهای حزبی وگروهی و انواع و اقسام مفاسد اجتماعی و فقر و حرمان عمومی خود را نمایان سازد، جای آن نیست که گفته شود فلوان امر مسلما مات... جای آن دارد که انسان مسلمان و درد آگاه از غم بمیرد، در حالی که حمله دشمن و تجاوز به نوامیس جامعه امری کوتاه مدت و گذراست اما متاسفانه گاهی ظلم و فساد در جامعه به صورت فرهنگ ماندگار میگردد. لذا ضرورت اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در بینش علوی از اهمیت ویژهای برخوردار است بلکه با هیچ مصلحتی قابل مقایسه نیست. در نظام علوی نمیتوان پذیرفت که شکاف طبقاتی و برخورداری از امکانات مادی و رفاهی عدهای را آنچنان در ناز و نعمت فرو بَرَد، که به عنوان مثال برای به دنیا آمدن فرزندشان بهترین و مجهزترین بیمارستانها در اختیار آنها باشد و افرادی هم به علت ناتوانی در پرداخت هزینه، در مقابل بیمارستان در پیادهرو خیابان وضع حمل نمایند.
علی نمیتواند ببیند که عدهای مانند طلحه و زبیر و مروان و... به علت دسترسی به منبع قدرت، سرمایههای نقدی و قابل انتقال آنها به قدری زیاد است که با جابجایی آن از بخشی به بخش دیگر حتی میتواند نظام اقتصادی کشور را دچار تغییرات اساسی سازد و مشکلات فراوانی را بوجود آورد و او تماشاگر صحنه باشد، لذا در بینش علوی اصلاح ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور چیزی نیست که بتوان با مسامحه و امروز و فردا کردن آن را به تأخیر انداخت و یا آن را به دست فراموشی سپرد. باور علی علیهالسلام براین است که نظامی را که او مسئولیت آن را به عهده گرفته و اختیاراتش به دست اوست نظامی است که باید بر شالوده حق و حقیقت و معیارهای الهی استوار گردد نه براساس هوی و هوس و خواستههای نفسانی که ریشه در نظام جاهلیت و کفر و شرک دارد.
ضرورت بحث
ظهور و بروز اصلاحات اجتماعی در غرب بعد از رنسانس این امید را در بعضی دلها زنده کرد که شاید بتوان به بشریت این نوید را داد که به دور از ظلم، تعدی، تجاوز و تبعیض در برخورداری از حقوق اجتماعی و... زندگی آرام و بی هول و هراسی را پایه ریزی کرد اما طولی نکشید که فریاد بسیاری از اندیشمندان این جوامع به آسمان بلند شد و زبان اعتراض به فجایعی که در پی اصلاحات به وجود آمد گشوده شد و به تعبیر هابز
«اگر قرار است انسانها از نابود کردن یکدیگر و تبدیل زندگی اجتماعی به جنگل یا محیط وحش بازداشته شوند، موانع بزرگتری باید به وجود آید تا آنها را سر جایشان بنشاند»
کارل یاسپرس با اذعان به قربانی شدن عدالت در نظام لیبرالیستی برخواسته از دامن اصلاحات در غرب میگوید:
«عدالت خواهی در برابر بی عدالتیها و بدبختیهای ناشی از اقتصاد آزاد دوره لیبرالیستی، قد برانداخته است.»(1)
وی در تشریح پیامد چنین نظامی میگوید:
«چنین پیدا است که راهی که جهان در پیش گرفته است به چنین بلایی خواهد انجامید که نتیجهاش چیزی جز هرج و مرج و بدبختی و بیچارگی نخواهد بود. چاره تنها در برقراری نظامی است استوار بر حق و قانون که چنان نیرومند باشد که بتواند صلح جهانی را پایدار نگه دارد و زور گویی و بی قانونی را جنایت شمارد و سربکوبد وهیچ زوری نتواند در برابرش ایستادگی کند.»(2)
نابرابریهای اقتصادی، اختلافات طبقاتی و تضادهای سیاسی و افزایش جرم و فساد و تبهکاری در جوامع غربی چیزی نبود که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت و آنرا به فراموشی سپرد، گرچه با رونق یافتن و افزایش پدیدههای جدیدی برای سرگرمی و به فراموشی کشاندن بسیاری از مشکلات اجتماعی، کافهها و مراکز تفریحی و سالنهای نمایشی وانواع و اقسام نشریات و مشروبات به وجود آمد و روی آوردن به مواد مخدر از جمله الکل که به آسانی دردسترس همگان قرار میگرفت از جمله عواملی بود برای فرار از مشکلاتاجتماعی به گونهای که یکی از ناظران در سال 1900 در مورد وضعیت کارگران نوشت:
«پناه بردن به الکل برای کارگران علت بدبختی نیست بلکه معلول آن است، این موردی استثنایی است که انسانی با داشتن غذایی خوب و کافی به یک میگسار معتاد تبدیل شود، اما هنگامی که یک کارگر دستمزد کافی برای غذا نداشته باشد، ضرورت طبیعی او را وامی دارد به الکل روی آورد.»(3)
بروز و افشای رسواییهای مالی در سطح دولت مردان، نقض حقوق بشر، خرید و فروش کودکان و گسترش فقر و فساد همگی حکایت از آن داشته و دارد که تیر اصلاحات در غرب به جای گشایش روزنه امید و شکافتن تیرگی شب برسینه شفق نشسته و طلوع فجر صادق را به تأخیر انداخته است. دولت انگلستان جهت مبارزه با فساد در سطح سیاستمداران و دولتمردان، کمیته ویژهای تشکیل داده است. در مجمع جهانی اقتصاد در دانوس سوئیس، مساله گسترش فساد به بحث و بررسی گذاشته میشود و تشکیل کمیتهای ضد فساد توسط مقامات قضایی و اقتصادی چهارقاره مورد تصویب قرار میگیرد، تا بتوان توسط این کمیته راه حلهایی راجهت مقابله با فساد رد سطح جهان یافت.(4)
«ایالات متحده در بحبوحه یک انقلاب دفتری و اداری، که بیشترین سرمایهگذاریهای سالهای اخیر بخش خصوصی در زمینه اتوماسیون را باعث شده است. این معما مطرح است که چرا دانش فنی وارد تشکیلات میشود، اما آنچه از آن خارج میگردد همانا بهره وری منفی است»(5)
درآمدهای طبقات متوسط و پایین جامعه روز به روز رو به کاهش و نقصان میگذارد و به تعبیر لسترتارو:
«حقایق مثل روز روشنند، نابرابری ثروتها و درآمدها همه جا رو به افزایش است، اکثر عظیم با تنزل دائمی فردهای واقعی خود رو به رو هستند... نظام تأمین اجتماعی که در صد سال گذشته درمان اصلی درد نابرابریها بوده است، در حال عقب نشینی است»(6)
همچنین به اعتقاد وی:
«این روندها حاصل نیروهایی چنان بنیادی هستند که همه میدانیم با اصلاحات آبکی سیاستهای اقتصادی، وارونه نمیگردند، تغییرات ساختاریبزرگی مورد نیاز است. این همان جایی است که پای دموکراسیها میلنگد.»(7)
حساسیت موضوع
انقلاب اسلامی که توسط بزرگ مصلح قرن بیستم امام خمینی (ره) در ایران به پیروزی رسید با بیان طرح نوینی از اصلاحات براساس تعالیم اسلام ناب محمدی ضرورت انجام آن و مبانی و اهداف آن را برای نظام اسلامی چنین به تصویر میکشد.
«اساس کار جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت و آزادی ملتها و مبارزه با فساد و تنظیم و تدوین قوانین است که در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با توجه به معیارهای اسلامی، اصلاحات لازم را به عمل آورد که این اصلاحات با مشارکت کامل مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چیز از بین بردن فقر و اصلاح شرایط زندگی برای اکثریت قاطع مردم ماست که از همه جهت مورد ظلم واقع شدهاند.»(8)
در بینش معمار انقلاب آنچه که به عنوان هدف اصلی و لاتغییر مورد توجه قرار گرفته و از آن میتوان به عنوان معیار اصلاحات نام برد، توجه جدی به از بین بردن فقر و محرومیت و ایجاد رفاه اجتماعی برای عامه مردم است. همان چیزی که به تعبیر مقام معظم رهبری:
«اگر مشکلات معیشتی مردم حل نشود و تلاش جدی برای حل این معضلات صورت نگیرد سایر خدمات و تلاشهای دولت تحت الشعاع قرار خواهد گرفت و عوارض جبران ناپذیری برای نظام اسلامی خواهد داشت.»(9)
این در حالی است که آمار منتشره از سوی منابع رسمی از جمله مرکز آمار ایران که به مقایسه بین درآمدها و هزینهها برای هر خانوار ایرانی در سال 78 پرداخته بطور متوسط برای هر خانوار ایرانی 200 هزار تومان کسری بودجه و درآمد را اعلان میدارد که نشان دهنده فقر عمومی در کشور است که در صورت بیتوجهی به آن میتواند فاجعه آفرین باشد.(10)
و از طرفی نظام سلطه گر آمریکا با طرح اصلاحات برگرفته از مبانی لیبرالیستی با اهداف استعماری در تلاش است تا اصلاحات مطابق میل و خوی استکباری را بر کشورها از جمله ایران تحمیل کند، آنچنان که اصلاحات دیکته شده خود را بر شوروی سابق تحمیل نمودو در راستای به ثمر رسیدن این اهداف استکباری است که ریچارد نیکسون به سیاستمداران این کشور توصیه میکند که:
«ضرورت ندارد که آمریکا از صحنه رقابت بینالمللی پاپس گذارد، برعکس، نیازمند آنیم که دولتمردان و صاحبان حرفه و فن برای تسخیر بازارهای خارجی جدید دست کمک به یکدیگر بدهند، زمان ایجاد شورای امنیت اقتصادی مانند شورای امنیت ملی که سیاستهای امنیتی ما را هماهنگ میسازد، برای تنظیم استراتژی اقتصادی بین المللی صلح فرارسیدن است. صلح و امنیت ایالات متحده پیوندی تنگاتنگ با سرنوشت اصلاحات سیاسی و اقتصادی روسیه دارد... امروز یلتسین برنامه رادیکال اصلاحات اقتصادی را اجرا کرده است... و پیامد قمار گستاخانه او بر تاریخ قرن 21 تاثیر بسزایی خواهد داشت... برای تعیین نقش جهانی آمریکا در لحظه انتخاب قرار داریم. در دوران جنگ سرد، نقش دراماتیک اما دفاعی در محاصره کردن کمونیسم داشتیم، در اواسط سالهای پس از جنگ، استراتژی دو شاخهای را برای بیرنگ کردن تهاجم غافل گیرانه مسکو به اروپا اجرا کردیم. استفاده از نیروی نظامی برای جلوگیری از تجاوز و نیروی اقتصادی از طریق طرح مارشال برای مقابله با هماوردطلبی عقیدتی کمونیسم.»(11)
حال چگونه میتوان پذیرفت که دولتمردان آمریکا به خود اجازه بدهند که ایران اسلامی به آسانی بتواند مشکلات اجتماعی و اقتصادی خود را بر طرف سازد تا جامعه مورد نظر اسلام را به نمایش بگذارد تا الگوی بیش از یک میلیارد انسان مسلمان در جهان قرار بگیرد.
نشریه مید در 28 فوریه 1992 نوشت:
«ایالات متحده آمریکا جمهوریهای آسیای میانه را تا مدتی از یاد برده بود. با آگاهی از نقش تازه ایران در سال 1992، چنان به خود آمد که به عنوان حامی جاه طلبیهای ملی گرایانه ترکها در منطقه و با این امید که از میزان نفوذ ایران بکاهد وارد عمل شد، جمیز بیکر، وزیر امور خارجه ایالات متحد آمریکا، در ماه فوریه از همه جمهوریهای شوروی دیدار کرد و قول کمکهایی را نیز به این جمهوریها داد.»(12)
حال با توجه به آنچه گفته شد ضرورت و اهمیت و نیز حساسیت اصلاحات، بهویژه اصلاحات اقتصادی در کشور روشن میشود و از آنجایی که نظام استکباری آمریکا با شبهه افکنی و تبلیغات سوء در تلاش است تا این باور غلط و استعماری را که اسلام ضد جریان نو سازی، توسعه و اصلاحات اقتصادی است به خورد جهانیان دهد تا بدینوسیله جلوی رشد اسلام خواهی و عدالتطلبی را گرفته و انقلاب اسلامی را در انزوا قرار دهد، بنابراین داشتن الگویی مناسب و تدوین آن براساس معیارهای اصیل اسلامی که برگرفته از قرآن و سنت و شیوه عملی حکومت اسلامی در صدر اسلام است به خصوص مدیریت اقتصادی حضرت علی علیهالسلام درزمان حکومتش برای انجام اصلاحات اقتصادی از دو جهت حائز اهمیت است:
نخست اینکه بدینوسیله میتواند در حدامکان جلوی تبلیغات سوء رسانههای استکباری را گرفته و اثر آنرا خنثی نماید.
دوم اینکه با تمسک به معیارهای اصیل اسلامی و با هوشیاری و دقت میتوان از افتادن در دام اصلاحات آمریکایی محفوظ ماند.
با توجه به این دو مطلب است که ضرورت پرداختن به مدیریت اصلاحات اقتصادی در نظام علوی دارای اهمیت بسیار میشود.
اصلاحات اقتصادی آن حضرت را در این نوشتار در دو بخش مورد بررسی اجمالی قرار خواهیم داد. در بخش اول به ساختار اقتصادی و اصلاحات بنیادی و اهمیت آن از نظر آن حضرت برای بالابردن توانمندیهای اقتصادی کشور به وسیله سروسامان دادن به تولیدات داخلی و توسعه اقتصادی و توجه به بخشهای زیر بنایی خواهیم پرداخت.
در بخش دوم، راهکارهای عملی دست یافتن به تحکیم بنیه اقتصادی از طریق عمل به عدالت اجتماعی و آثار مثبت آن در توسعه اقتصادی و اصلاحات اجتماعی بحث خواهد گردید.
اصلاحات در راستای تحکیم ساختار اقتصادی
نگاهی اجمالی به فرازی از دستورالعمل امام علیهالسلام به مالک در عهده نامه آنجا که میگوید:
باید تلاش و کوشش تو در توسعه و آبادانی منابع بیشتر از توجه تو به جمع آوری مالیات و خراج باشد.
گرچه در نگاه ابتدایی به این جمله این معنی تداعی میشود که حضرت به بحث مالیات و توجه دست اندرکاران حکومت در رعایت وضع مالیات از جهت زمان، مکان، مقدار و بقیه امور را مد نظر دارد، که البته در آن هیچ جای تردیدی نیست. ولی آنچه که بیش از بحث مالیات حائز اهمیت است و مالیات در واقع فرع برآن قرار میگیرد، توجه به بنیانهای تولیدی و ساختار اقتصادی کشور است. همان چیزی که استکبار جهانی قبل و بعد ازجنگ جهانی دوم توانست با تضعیف بنیانهای اقتصادی کشورهای تحت سلطه ساختار اقتصادی آنها را به گونهای پایهریزی کند که هرگز روی استقلال واقعی را به خود نبینند و دائما محتاج کشورهای سلطه گر برای رفع نیازهای اقتصادی خود باشند. امروز کدام صاحب نظر منصف است که اذعان و اعتراف نداشته باشد که بدون قدرت اقتصادی و توانمندهای تولید نمیتوان به استقال سیاسی، اقتصادی وفرهنگی دست یافت!
در بینش حضرت اگر قرار است جامعهای روی پای خودبایستد و حکومتها بتوانند در سایه و حمایت ملتها به اهداف خود دست پیدا کنند، قدم اول داشتن بنیه اقتصادی قوی و محکم و مستقل است و آن امکان ندارد مگر اینکه ساختار اقتصادی جامعه برگرفته از اصولی متقن و برشالودهای علمی و مطابق با شرایط فرهنگی، جغرافیایی، اجتماعی، اعتقادی و... استوار باشد. زیرا بدون چنین اصولی دستیابی به توسعه و توانمندیهای اقتصادی ممکن نیست. از آنجایی که کشاروزی به عنوان زیر بناییترین بخش اقتصادی در جامعه آن روز مطرح است و محور تمام فعالیتهای اقتصادی حول محور کشاورزی میگردد و از طریق تولیدات کشاروزی است که میتوان رونق اقتصادی و رفاه اجتماعی را برای جامعه فراهم نمود، اهمیت این مطلب در نزد آن حضرت به قدری زیاد است که معتقد است نظامی که بدون توجه به تقویت و تحکیم زیر ساختهای اقتصادی خود به دنبال ظاهر فریبی و تزیین روبناهای اقتصادی از طریق فشارهای مالیاتی و درآمدهای اجباری و لو به همراه فقر عمومی در صدد حفظ ظاهری حکومت برآید، بیجهت به خود زحمت میدهد زیرا حکومتش دوامی نخواهد یافت و امیدی به بقایش نخواهد بود.
تجربه عملی کشورهایی مانند آلمان و ژاپن نشان میدهد که با وجود ساختاراقتصادی صحیح و حتی جنگهایی مانند جنگ جهانی دوم نیز با همه ضربات مهلکی که بر اقتصاد این کشورها وارد ساخت، اما به سرعت در کمتر از نیم قرن توانستند نه تنها تمام خرابیهای جنگ و خسارتهای اقتصادی آن را جبران سازند، بلکه در صحنه اقتصاد جهانی به صورت دو قطب قدرتمند اقتصادی ظاهر شوند. از این جهت به نظر حضرت اصلاح ساختار اقتصادی کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است.
به عنوان مثال در حالی که قسمت اعظم منابع انرژی جهان در کشورهای اسلامی قرار دارد و از طریق این کشورها به بازار جهانی ارزانی میشود اگر روزی کشورهای اسلامی بخواهند جلوی نابودی این سرمایه خدا دادی را بگیرند و از هدر دادن آن خودداری کنند، آیا بجز تغییر ساختار اقتصادی و تبدیل بنیانهای درآمدی از تکیه به درآمدهای فروش مواد خام نفتی به درآمدهای تولیدات داخلی راه دیگری وجود دارد؟ چگونه میتوان تصورکرد کشوری که حداقل 50 درصد نیازهای داخلیاش از طریق فروش نفت خام در بازار جهانی تأمین میشود بتواند روزی باهمین ساختار اقتصادی جلوی فروش نفت را بگیرد و درعین حال از ثبات وامنیت برخوردار باشد.
از دید حضرت، اصلاحات حقیقی در بعد اقتصادی وقتی محقق میشود که جامعه بتواند روی پای خود بایستد و تا جایی که ممکن است نیازهای اساسی خود را از طریق تولیدات داخلی و فروش آن در بازار جهانی به قیمت واقعی تأمین کند.
مردم سالاری اقتصادی
مطلب دیگری که در این قسمت از دستورالعمل حضرت به مالک بسیار حائز اهمیت و به شدت در اصلاحات اقتصادی کشور مورد نیاز است، این است که همگان از جمله حکومتها باید هزینهها و نیازهایشان را از طریق درآمدهای مردمی آنهم بگونهای سهل و آسان تأمین کنند. لان الناس کلهم عیال علی الخراج و اهله، حال اگر قضیه به عکس شد و به جای اینکه دولتها برای تأمین هزینههای جاریشان نیازمند پرداختهای مردمی باشند، ساختار اقتصادی کشور به گونهای طراحی گردید که دولتها با دستیابی به منابع اقتصادی کوس استقلال و خودکفایی بزنند و خود را نانآور مردم بدانند خلاف سیره امیرالمؤمنین علیهالسلام عمل کردهاند، چرکه حضرت هیچگاه بیت المال را کنز نکرده و به محض جمع آوری آن، به سرعت آنرا توزیع میکردند و حتی محل آنرا نیز جاروب مینمودند،(13) زیرا اگر مردم حکومتها را نانآور خود بدانند از فعالیتهای تولیدی باز میمانند و در نتیجه خود را بنده حکومتها میدانند.
حضرت در نامهای که برای اهل مصر مینویسد (نامه 62) به سرزنش حکام قبلی پرداخته و از جمله عیوب آنها را نگهداری مال اللّه در دست خود و دست به دست گرداندن در بین طرفداران خودشان و به بردگی و بندگی کشاندن مردم بیان میکند. بدون تردید یکی از راههای به بردگی کشاندن مردم در اختیار گرفتن تامین نیازهای اساسی زندگی آنهاست. همان چیزی که قبل از انقلاب در دوران حکومت پهلوی با دستیابی به گنج بادآوردهای به نام نفت شکل گرفت و ساختار اقتصادی کشور را دگرگون ساخت و به جای استفاده از این سرمایه عظیم در جهت استحکام بنیانهای اقتصادی کشور و تقویت تولیدات داخلی به بهانه دفاع و حمایت از مصرف کننده و با واردات کالاو خدمات هرگز نگذاشتند تولید جایگاه واقعی خود را در کشور بیابد، در حالی که کشور از جهت رشد و توسعه اقتصادی از ظرفیت بالقوه بالایی برخوردار بوده و هست به عنوان مثال در بخش کشاورزی تحقیقات نشان میدهد که از 500 میلیارد متر مکعب آب قابل دسترسی درکشور تنها 30 میلیارد متر مکعب آن در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد. در صورتی که به اعتقاد محققان با یک کیلو متر مکعب [یک میلیارد متر مکعب [آب میتوان حداقل 200 هزار هکتار زمین را آبیاری نمود و 800 هزار تن گندم تولید کرد، و نان 4 میلیون نفر را درسال تأمین نمود.(14)
در حالی که در قسمت استفاده از زمینهای کشاورزی نیز فقط 36 درصد از زمینهایی که استعداد کشاورزی دارند مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.(15) حال کدام منطق اقتصادی است که بتواند توجیهگر این موضوع باشد که با توجه به توانایی و استعداد کشور برای تولید میلیونها تن گندم در سال که نه تنها نیازهای داخلی خود را میتواند تأمین کند بلکه مقدار زیادی از آن را میتواند در لیست کالاها و اقلام صادراتی قرار دهد، در عین حال سالیانه چندین میلیون تن گندم برای مصرف داخلی به کشور وارد سازد. نیز با کدام تفکر اقتصادی میتوان پذیرفت که دولت ازهزینه کردن برای خرید گندم وارداتی به تولید کننده خارجی حاضر شود برای هر کیلوی آن 200 تومان پرداخت کند اما در بازار داخلی از تولید کننده داخلی به کمتر از نیمی از آن قیمت اکتفا نماید.(16) با این وضع، طبیعی است که تولیدات کشاورزی نتواند به همراه سایر کالاها وخدمات تولیدی از رشد مناسبی برخوردار شده و قیمت واقعی خود را در بازار بیابد. به عنوان مثال رشد قیمت وسایل و ابزار کشاورزی از سال 1365 تا 1375 معادل 57 برابر رشد قیمت محصولات کشاروزی از جمله گندم در داخل کشور بوده است.(17) مثال دیگر اینکه صنعت مرغداری در کشور در حال ورشکستگی است اما دولت و یا سازمانها به بهانههای واهی به واردات گوشت مرغ میپردازند.
متاسفانه قیم انگاری حکومت به جای مردم سالاری اقتصادی و اتکاء دولت در تأمین بودجه به درآمدهای نفتی و عدم وابستگی آن به فعالیتهای اقتصادی و تولیدی در کشور به وسیله مردم، سبب شده است که حتی بعد از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی در حالی که در بعد سیاسی مردم سالاری دینی بحق توانسه است الگوی نوینی را در جهان ارائه دهد، اما درجهت اقتصادی به علت ساختار اقتصادی نادرست باقی مانده از دوران پهلوی در هیچ یک از بخشهای بنیادی اقتصادی نه در بخش کشاورزی و نه در بخش صنعت نتوانسته جایگاه مناسب خود را بیابد.
در بخش توزیع نیز هر ساله مبالغ هنگفتی از درآمدهای نفتی صرف یارانه درکشور میگردد. به گونهای که بر اساس محاسبات به عمل آمده سرانه یارانه هر فرد ایرانی در حدود 300 دلار که معادل 240 هزارتومان است در نظر گرفته شده و هزینه میگردد. اما در عین حال این رقم عظیم یارانهها که به صورت غیر مستقیم پرداخت میگردد نه تنها نتوانسته فقر و محرومیت را از کشور بزداید بلکه با توجه به ساختار توزیع نامناسب آن شکاف درآمدی و اختلاف طبقاتی را نیز در کشور افزایش داده و سهم طبقات کمدرآمد نیز نصیب طبقات بالا و پردرآمد جامعه میگردد.(18)
جامع نگری در اصلاحات اقتصادی
در نظام علوی جامع نگری سبب میشود که برخلاف آنچه که در غرب بعد از رنسانس اتفاق افتاد که انسان در خدمتاقتصاد و رفاه مادی قرار گرفت و به تعبیر ویل دورانت:
«با آباد شدن کارخانهها، خانهها ویران شد، زن همواره خواست تا در همه سکنات و رفتارها از مرد تقلید کند، زن چون مرد به شب زنده داری پرداخت و اندک اندک مادر شدن و تربیت فرزند به نوعی انحراف و ضد ارزش مبدل گردید.»(19)
در بینش علوی قبل از آن که انسان نسبت به آبادی این جهان مسئول باشد نسبت به خودش از مسئولیت بالاتری برخوردار است. زیرا خلق لکم مافی الارض جمیعا هر آنچه در زمین است برای انسان خلق شده و انسان برای هیچکدام از آنها آفریده نشده است. چون انسان خلیفه اللّه است و لذا به زیور کرّمنا آراسته گردیده است. براساس چنین باوری است که اصلاحات اقتصادی نمیتواند هیچ یک از جداییهایی که امروزه به سبب اصلاحات در غرب اتفاق افتاده را همراه داشته باشد.
«جدایی انسان از خدا، جدای دنیا از آخرت، جدایی دین از دنیا، جدایی انسان از انسان، جدایی دین از سیاست، جدایی مردم از دولت، جدایی ماده از معنا، جدایی حقوق از اخلاق، جدایی فرد از جامعه، جدایی اخلاق از فطرت، جدایی عدالت از حقوق، جدایی بشریت از رهبری الهی و...»(20)
پیامد اصلاحات تک بعدی
یکسو نگری و توجه افراطی به بعد مادی و پشت پازدن به باورهای دینی و به تعبیر حضرت، خود را به دنیا فروختن و از حقیقت این عالم و خود غافل شدن، از دنیای متمدن غرب چهرهای ساخته است که:
«باید بگوییم که هیچ لازم نیست کسی غیبگو و غیب دان باشد تا بفهمد که دنیای متجدد در همه زمینهها به ویژه در زمینههای اجتماعی و اقتصادی با بحرانی عمیق مواجه است، حتی اینکه کمونیسم قالب تهی کرده است و بسیاری از مردم گمان میکنند نظام جدیدی که در غرب تکوین و توسعه یافته کاملاً پیروز شده است. این بحران همچنان ادامه دارد و حتی بواقع وخیمتر شده است. این واقعیت رادر ساخت اجتماعی که از خود بیگانگی، خیانت، اعتیاد به مواد مخدر و بسیاری دیگر از آسیبها و اختلافات اجتماعی کل بافت جامعه جدید را تهدید میکند،یا در انهدام محیط زیست واینکه حیات کل بشریت را برروی زمین در معرض مخاطره جدی قرار داده است به وضوح میتوان دید.»(21)
بدون شک از نظر حضرت جز در سایه دین و باورهای اسلامی در جای دیگر نمیتوان به جامعیت اصلاحات دست یافت و تداوم آن را تضمین نمود. زیرا تا انسان به این باور و اعتقاد نرسد و ایمان پیدا نکند که همه انسانها یا در خلقت وآفرینش با او برابرند، و یا در دین با او برادرند (نامه /53) چگونه ممکن است از مصلحت اندیشیهای نفس مدارانه و خودخواهانه دست بردارد و دست به تبعیضات و تضییع حقوق دیگران نزند. به اعتقاد حضرت، جامعه وقتی میتواند به اصلاحات دست یابد و سامان اقتصادی مفید و مثمرثمری بیابد که بین اقتصاد و دین، اقتصاد واخلاق، اقتصاد وارزشها و فضائل انسانی رابطه تنگاتنگی وجود داشته باشد. براساس چنین باوری است که اللّه اللّه فی الطبقه السفلی (نامه /53) معنی و مفهوم پیدا میکند و قبل از آن که حاکم خود را جوابگوی طبقات محروم بداند خود را جوابگوی خدای سبحان میداند و قبل از آن که منافع خواص محور حرکت سیاستها و برنامههای نظام باشد، منافع عموم و مصالح عامه مورد توجه و دقت قرار میگیرد و در سایه این باورهاست که جامعه در دوران رشد و شکوفایی اقتصادی از بحرانهای بی نظمی عمومی و تبهکاری به جهت تکاثر و بخل و حسد و حرص و ولع محفوظ میماند و جامعه گرفتار شکاف طبقاتی و تجمل پرستی نمیگردد. به تعبیر بعضی از صاحبنظران ایندوران:
«برای نظم عمومی کمتر از بحران اقتصادی خطرناک نیست زیرا موجب توسعه تجمل وتولیدنیازمندیهای نوین است وچون تمام طبقات اجتماع به طور مساوی از رواج امور اقتصادی بهرهمند نمیگردند و اقناع حس تجمل جویی و برآوردن نیازمندیهای نوین برای همه از طرق مشروع ممکن نیست ناگزیر گروهی به ویژه جوانان به وسائل نامشروع متوسل ومرتکب جرم میگردند.»(22)
امروزه پیامد و خسارات جبرانناپذیر اصلاحات تک ساحتی به محیط زیست و منابع طبیعی به گونهای است که زنگ خطر جدی را برای تمامی ساکنان کره زمین به صدا در آورده است.
«در سی سال گذشته کشورهایغربی 4040362 تن سوخت پرتوزا و بیش از 4 میلیون متر مکعب زبالههای آلوده کننده تولید کردهاند، که بعضی از این مواد 25000 سال فعال باقی میمانند در سال 1979 بر اثر فروریختن یکی از سکوهای حفاری نفت در خلیج مکزیک روزانه 5000 تن نفت خام به مدت 10 ماه به دریا سرازیر شد و در جنگ اخیر کشورهای غربی با عراق میلیونها تن نفت وگاز، فضا و دریا را آلوده کرد در دریای مدیترانه سالیانه یک میلیون تن ئیدورکربن 120000 تن روغنهای معدنی، 60000 تن مواد پاک کننده، 240000 تن کلر و 100 تن جیوه سرازیر میشود، مسمومیت مواد آلی و جیوهای یک کارخانه در میناماتای ژاپن 20000 نفر را به اختلالات عصبی دچار کرد و 857 نفر را به هلاکت رساند، این مسمومیت در اثر خوردن ماهی آلوده بوجود آمد، تولید دیاکسیدکربن باعث افزایش اثر گلخانهای در جو زمین شده و پیشبینی میشود با افزایش دو درجه حرارت در کره زمین یخهای قطب شمال آب شده و باعث بالا آمدن آب دریا شود و حیات 300 میلیون نفر در کشورهای مختلف به مخاطره خواهد افتاد. این تهدید با تخریب جنگلها که قادر به جذب دی اکسیدکربن هستند جدی است.»(23)
در حالی که اصلاحات در نظام علوی از چنین پیامد شومی مبراست. زیرا در باور علوی انسانها نه تنها نسبت به خود و همنوع خود مسئولاند و در قیامت باید نزد خدا جوابگو باشند، بلکه نسبت به همه موجودات اعم از موجودات جاندار و بیجان نیز مسئولیت دارند. براساس چنین بینش و باوری است که اصلاحات اقتصادی در جامعه علوی بر مکانیسم دقیقی قرار داده میشود که سیستم و نظام در جهت ایجاد و تثبیت عدالت اجتماعی و محرومیت زدایی پیش میرود و نیازی نیست که دائما آنرا با وعدهها و وعیدها و آرام بخشهای مقطعی که در مواقع ضروری باید از آن استفاده کرد جامعه را سرپانگه داشت.
اما در برابر این تفکر آنچه امروز به عنوان اصلاحات اقتصادی زیر لوای جهانی شدن اقتصاد در دنیا مطرح است چه دستاوردی را برای جامعه جهانی به بار خواهد آورد، لویسانو و یولانته رئیس مجلس نمایندگان ایتالیا درباره پیامد جهانی شدن اقتصاد میگوید:
«جهانی شدن به ضعفا رحم نخواهد کرد و اگر کشوری فقیر است، باید برای پیوستن به روند جهانی شدن تلاش کند، به قدرت بیشتری دست یابد و در غیر این صورت از صحنه بین المللی محو خواهد شد.»(24)
عدالت اجتماعی وجایگاه
آن در اصلاحات اقتصادی
در بینش علوی اصلاحات اقتصادی وقتی ارزشمند و قابل دفاع و ستایش است که در راستای تحقق عدالت اجتماعی که اولین گام آن فقر زدایی است انجام پذیرد، از اینرو حضرت وقتی در کوفه با پیرمردی که دست نیاز به سوی افراد دراز کرده و تقاضای کمک مالی مینماید برخورد میکند، تعجباش برانگیخته میشود که چگونه در نظام علوی کسی در سنین از کار افتادگی از این طریق زندگی و معاش خود را تأمین میکند. در برابر چنین تعجبی پاسخ میشنود که این شخص مسلمان نیست، حضرت براین برداشت میخروشد و میگوید آیا جوانی و نیروی کارش را در چنین شهری مصرف نکرده و جامعه از توانمندیهای او بهره نگرفته است. اگر چنین است، پس چه دلیلی میتوان یافت که او در حالی که توان کار ندارد برای تحصیل معاش به این و آن متوسل بشود.(25)
به برکت اصلاحات اقتصادی، حضرت در مدت کوتاهی توانست با همه چالشها و موانعی که بر سر راه استقرار نظام علوی به وجود آوردند، در کوفه جنگ زده و آشوب زده آنزمان سرو سامانی به زندگی اجتماعی مردم بدهد، که درزمان خودش بینظیر بود و به تعبیر خود حضرت:
مااصبح بالکوفه احد الاناعما ان ادناهم منزله لیاکل البر و یجلس فی الظل و یشرب من ماء الفرات.(26)
«در کوفه کسی را نمیتوان یافت که زندگی او سر و سامان نداشته باشد و حتی پایینترین اقشار درآمدی از تغذیه سالم برخوردارند و امکانات رفاهی از قبیل مسکن و آب سالم برای همگان فراهم هست.
این سخن کسی نیست که براساس گزارش رسمی کارکنان و دستگاههای ذیربط سخن بگوید، یا برای موجه ساختن حکومت خود به سر هم کردن گزارشات بپردازد، بلکه این سخن شخصیتی است که خود از نزدیک به اوضاع و احوال و زندگی مردمان در شهر رسیدگی میکرد و شاهد و ناظر وضع معیشتی آنها بود.
عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی
از جمله مسائل مورد اختلاف نظر بین صاحبنظران مکاتب اقتصادی این است که آیا اصلاحات به سمت رشد و توسعه اقتصادی مقدم بر اصلاحات اقتصادی در جهت برقراری عدالت اجتماعی است یا خیر؟ نیز آیا درصورت تقدم عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی متوقف شده و یا دچار رشد منفی میگردد؟ و بالاخره آیا ممکن است بین عدالت اجتماعی و رشد اقتصادی جمع نمود؟
به نظر بعضی از اقتصاددانان مکتب نئوکلاسیک مانند نورکس و همفکران او اصلاحات اقتصادی در جهت رسیدن به عدالت اجتماعی در کشورهایی که رشد اقتصادی را تازه شروع کردهاند و هنوز به مرحله رشد مداوم نرسیدهاند، سبب کندی و تأثیر معکوس در رشد اقتصادی خواهد بود. زیرا رفتن به سمت عدالت اجتماعی که به همراه خود توزیع عادلانه ثروت را نیز خواهد داشت، سبب میشود که از انباشت سرمایه جلوگیری شود و سرمایهها به جای تمرکز و انباشتگی در جهت سرمایهگذاری برای تولید، صرف رفاه اجتماعی و مصرف کوتاه مدت گردد و جامعه را از تحرک و پویایی اقتصادی باز دارد.
مبنای چنین نظریهای این است که سرمایهها را فقط منحصر در سرمایههای فیزیکی میداند زیرا به اعتقاد نورکس:
«معنا و مفهوم تمرکز سرمایه این است که یک جامعه تمام ظرفیتهای مولد جاری خود را صرف تأمین نیازهای مصرفی خود نمیکند، بلکه بخشی از منابع مالی خود را صرف تولید کالاهای سرمایهای مانند ماشین آلات، تجهیزات، ابزارهای تولید، تسهیلات حمل و نقل و غیره میکند تمام اشکال سرمایه واقعی میتواند در بلند مدت ومیان مدت ظرفیتهای مولد و بازدهی اقتصادی را افزایش دهد... ماهیت یا جوهر جریان تمرکز سرمایه عبارت است از تخصیص بخشی از منابع جاری سرمایه جامعه به بخشهای دیگر به منظور افزایش ذخایر سرمایه به صورت کالاهای سرمایهای، تا بتوان در آینده امکان بسط و توسعه بخشهای تولید کالاهای مصرفی را ایجاد کرد.»(27)
نویسنده کتاب توسعه و رشد در توضیح مطلب نورکس میگوید:«تعریف نورکس از جریان تمرکز سرمایه به روند تمرکز سرمایه مادی منحصر است و در نتیجه از تعریف جریان تمرکز سرمایه انسانی غافل شده است.»
وی در تبیین بیشتر نظریه نورکس میگوید:
«نورکس معتقد است که میل نهایی به مصرف در طبقات کم درآمد اجتماع بسیار زیاد و نزدیک به یک و میل نهایی به پسانداز در میان افراد طبقات مرفه در کشورهای در حال توسعه بسیار زیاد است. در این شرایط توزیع عادلانه در آمد به معنی مصرف بیشتر و کاهش سرمایهگذاری و تولید است. البته اوتوزیع ناعادلانه درآمد را همیشگی نمیداند، بلکه معتقد است زمانی که اقتصاد در مرحله رشد مداوم قرار میگیرد، میتوان توزیع آن را عادلانهتر کرد تا بتوان از طریق تقویت بنیه مالی طرف تقاضا رشد طرف عرضه را تداوم بخشید.»(28)
دسته دیگر اقتصاددانانی هستند که برخلاف نورکس سرمایهها را خلاصه در سرمایههای مادی و فیزیکی نمیدانند، بلکه سرمایههای انسانی را نیز داخل در تمرکز سرمایه به حساب میآورند، مانند سینگر که معتقد است:
جریان تمرکز سرمایه هم شامل کالاهای قابل لمس مانند واحدهای صنعتی، ابزار تولید و ماشین آلات میشود و هم شامل کالاهای (خدمات) غیر قابل لمس (نامحسوس) مانند استاندارد بالاتر آموزش و پرورش، بهداشت، سطح علمی و تحقیقات میگردد.»(29)
از انیرو اقتصاددانان امروزه تأکید زیادی بر اهمیت سرمایهگذاری در زمینه بهداشت، آموزش و پروزش دارند و معتقدند:
«نقش مهمی که سرمایه انسانی، و نه صرفا سرمایه مادی میتواند در افزایش توسعه اقتصادی و تغییرات فنی داشته باشد باید در مدلها و سیاست گذاریهای توسعه بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.»(30)
میردال، اقتصاددان سوئدی نیز در بررسی مجدد دیدگاههای خود درباره توسعه به این نتیجه میرسد که:
«برای بالابردن سطح زندگی تودههای فقیر لازم است که اصلاحاتی اساسی در نهادها انجام شود. این امر سبب میشود تا به دو هدف با هم برسیم اول برابری بیشتر و دوم رشد اقتصادی.»(31)
به اعتقاد نویسنده کتاب رشد توسعه یک الگوی جدید:
«رشد توام با برابری باید موضوع اصلی اقتصاد توسعه باشد»
و به نظر این نویسنده:
«هیچ کشوری را که به توسعه اقتصادی رسیده باشد سراغ نداریم که درگام اول تغییرهای عمیقی در نهادهای اجتماعی به خصوص در زمینه توزیع مجدد ثروت و درآمد به وجود نیاورده باشد.»(32)
با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت صاحب نظرانی که به سرمایههای انسانی اهمیت داده و آنها را در جریان تمرکز سرمایه قرار میدهند و اولویتها را نیز در تقویت و حمایت از سرمایههای انسانی میدانند، حداقل نمیتوانند با تقدم یا همگامی عدالت اجتماعی نسبت به رشد اقتصادی به مخالفت برخیزند.
بی توجهی به عدالت اجتماعی
و پیامدهای آن
فرار سرمایه ها
از نظر عملی هم تجربه کشورهای در حال توسعه نشان میدهد که برخلاف انتظار طرفداران توزیع نا برابر در آمدها که انباشت سرمایه و به کارگیری آن در تولید توسط صاحبان سرمایه منجر به رشد و شکوفایی اقتصادی گردد، به عکس، این سرمایهها یا به خارج از کشور منتقل شده و یا صرف بالا بردن استاندارد زندگی شخصی و رساندن آن به سطح کشورهای سرمایهداری و تجمل گرایی شده است. در مورد فرار سرمایهها به خارج از کشور مسئله به قدری جدی است که حتی وامهایی که صاحبان قدرت اقتصادی از منابع داخلی و خارجی دریافت میکنند نیز از این امر مستثنی نبوده و نیست.
«عامل مهم دیگری که فاجعه اقتصادی کشورهای بدهکار را عمیقتر کرده، فرار سرمایه از این کشورها از سوی سرمایه داران محلی و نخبگان حکومتی است. مبالغ کلانی که به عنوان وام در ظاهر برای توسعه صنعتی و یا جبران کسری بودجه از بانکهای خصوصی تجاری و یا دولتهای غربی گرفته میشود دوباره به سوی غرب سرازیر شده، و به حسابهای سپردهسرمایه داران و مقامات دولتی و صاحبان شرکتهای محلی واریز میگردد.
بانک واریزهای بینالمللی تخمن زده است که در فاصله سالهای 1977 تا 1983، 55 میلیارد دلار از سرمایههای کشورهای آمریکای لاتین به بانکهای اروپایی و آمریکایی روانه شده است.در سال 1986 بانک آمریکایی مورگان کارانتی میزان فرار سرمایه از ده کشور عمده بدهکار آمریکای لاتین را معادل هفتاد درصد کل وامهای دریافتی آنان از 1983 تا 1985 اعلام نمود. در این لیست دولت مکزیک با وام دریافتی به میزان نه میلیارد دلار در طول دو سال و شانزده میلیارد دلار سرمایههای فراری به خارج در ردیف اول قرار دارد.
مدیر مکزیکی بانک توسعه آمریکای لاتین، رقم سرمایههای فراری از مکزیک در فاصله سالهای 1979 تا 1983 را نود میلیارد دلار اعلام نموده که این مبلغ بیشتر از کل بدهی خارجی مکزیک در آن زمان میباشد. یک نشریه مکزیکی در سال 1985 اسامی 575 نفر از مکزیکیهایی را چاپ کرد که هر کدام از آنان حداقل یک میلوین دلار در حسابهای سپرده خود را در بانکهای خارجی پسانداز کردهاند.»(33)
گزراش بانک جهانی در سال 1990 نشان میدهد که در سال 1989 ثروتهای انتقال یافته از کشورهای در حال توسعه به کشورهای سرمایهداری به رکورد تازهای دست یافته و از مرز 9/42 میلیارد دلار گذاشته است و این نشانگر افزایش سه میلیارد دلار نسبت به سال 1988 میباشد.(34)
نا امنی و بالارفتن هزینههای اجتماعی
آرتور لوئیس که از طرفرداران پروپاقرص توزیع نابرابر در آمدها در اصلاحات اقتصادی جهت افزایش رشد اقتصادی است، معتقد است:
«نسبت پسانداز به درآمد ملی نه تنها تابعی از توزیع ناعادلانه در آمد وثروت است، بلکه دقیقا تابعی از نسبت سود به درآمد ملی نیز هست.»(35)
لذا معیارهایی را که لوئیس جهت توسعه اقتصادی مطرح میکند سبب افزایش توزیع نابرابر در آمدهای میگردد.
پروفسور گادگیل در رد نظریه لوئیس و امکان اینکه چنین نظریهای در کشورهایجهان سوم جواب مثبت ندهد میگوید:
«افزایش سهم سود در درآمد ملی به بهای افزایش پسانداز برای تمرکز هر چه بیشتر سرمایه در کشورهای درحال توسعه که سازماندهی سیاسی محکمی ندارند، ایجاد اغتشاش و تنشهای سیاسی میکند و سرمایهگذاری رابرای طبقه سرمایهدار ناممکن و غیر اقتصادی میسازد زیرا طبقات سوداندوز لزوما تمایلی به افزایش و بهبود شرایط رفاهی زندگی تودههای مردم ندارند، بلکه هدف اصلی آنها تجمع ارزش اضافی وسود است.»(36)
گرچه گارگیل با کمی تردید نسبت به بیان زیانهای اجتماعی و بالا رفتن هزینههای سرمایهگذاری در بی توجهی به اصلاحات اقتصادی در جهت توزیع درآمدی و تحقق عدالت اجتماعی به اظهار نظر پرداخته است. اما واقعیت این است که این موضوع حتی کشورهایی که به نظر گارگیل از ثبات سیاسی نیز برخوردارند را دچار مشکل جدی ساخته است. به عنوان مثال:
«تبعیض اقتصادی واقعی، آمریکا را دوپاره میکند، در این دیار که از هر هشت کودک یکی به اندازه نیازش غذا ندارد، درصد مرگ و میر کودکان در فقیرنشینترین محلهها مدام افزایش مییابد و از میزان مرگ و میرهایی که در کشورهایی چون سریلانکا، پاناما، شیلی و جامائیکا میبینیم فراتر میرود. در پای کاپیتول، محلههایی یافت میشود که تمام انواع دردهای شهری آنها را در بر میگیرد: خشونت، بزهکاری، نوجوانهایی صاحب فرزند، فقر، سازمانهای آموزشی مبتذل، همه بر زمینهای از شکاف اجتماعی و مواد مخدر قوی. قطعا واشینکتن یکی از کلانترین بودجههای مربوط به امداد پزشکی کشور را دارد، ولی نظام بهداشتی در آنجا چنان است که تعداد زایمانهای پیش از هنگام، به خصوص درست پس از اول ماه که دولت کمکهای اجتماعی را پرداخت میکند، به شدت زیاد میشود. در نیمه دوم ماه باید با مسائلی از نوع دیگر مقابله کرد: پولی و جود ندارد و به این ترتیب چیزی برای خوردن یافت نمیشود. آن وقت زیر زمینی که به عنوان ستاد «برنامه سلامت نوزادان» مورد استفاده قرار میگیرد شاهد هجوم افراد میشود.»(37)
البته اینکه شکاف در آمدی واختلافات طبقاتی ناامنیهای اجتماعی وتحولات سیاسی را سبب میشود و گاهی حتی حکومتها را به سقوط میکشاند واقعیت غیر قابل انکاری است علی علیهالسلام در خطبه سوم نهجالبلاغه به بیان این واقعیت در مورد عثمان پرداخته و عامل قتل او را عملکرد وی در ایجاد اختلاف طبقاتی و دامن زدن به آن میداند. کمتر مورخ و تحلیلگری را میتوان یافت که به بیان تاریخ و تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی دوران حکومت عثمان پرداخته باشد و از علل اصلی شورش بر علیه حکومت او و کشته شدنش را زیر پا گذاشتن عدالت و تبعیضهای ناروا و بذل و بخششهای بی حساب و کتاب از بین المال و در نتیجه به وجودآمدن اختلاف طبقاتی در جامعه اسلامی نداند.
«این مسأله مورد اتفاق همه مورخان است که عثمان خلیفه سوم، حاتم بخشیهای عجیبی از بیت المال کرد و مبالغ فوق العادهای از آن را در میان اطرافیان و بستگان و دوستان خود تقسیم نمود و بر خلاف سنت پیامبر وحتی بر خلاف روش دو خلیفه پیشین تبعیضهای ناروایی در بیت المال مقرر داشت و همان بود که سبب قیام عمومی بر ضد او گردید و به قتل او انجامید.»(38)
نقش مسؤولان در تحقق اصلاحات اقتصادی
در باور علوی اصلاحات صرفا با صدور فرمانهای حکومتی امکانپذیر نیست بلکه افراد جامعه باید عدالت اجتماعی را در زندگی روزمره خود لمس کنند و در عمل آنرا ببینند، در این صورت است که در جامعه تحرک و پویایی و همبستگی و دلگرمی در کارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به وجود خواهد آمد. اما اگر افراد جامعه احساس کنند که کار و تلاش و کوشش و رنج و زحمت از آنهاست ولی بهرهگیری و آسایش و راحتی و تفریح و خوشی از آن دیگران است، یقینا تن به کار و کوشش و مجاهدت نخواهند داد و در چنین جامعهای شکوفایی و رونق اقتصادی هرگز به وقوع نخواهد پیوست و جامعه از درون دچار فقر عمومی خواهد شد. از نگاه حضرت از عوامل مهمی که میتواند عدالت اجتماعی را در جامعه خدشهدار سازد و زمینه فساد اجتماعی را فراهم سازد زندگی اشرافی و تجملاتی مسؤولان و دستاندر کاران نظام اجتماعی جامعهاست، زیرا بدون شک این گونه زندگی مسؤولان نه تنها موجب بروز انحرافات در عامه مردم میشود، بلکه سبب میگردد تا ردههای پایینتر مسؤولین که از آن نوع زندگی برخوردار نیستند، برای دستیابی به آن نوع زندگی که نداشتن آن نوعی حقارت و کمبود شخصیت برای آنها به دنبال دارد، دست به سرقت، ارتشاء، اختلاس و کارهایی از این قبیل بزنند. ابن خلدون در تحلیل این مطلب که همراهی و همگامی مسؤولین با مردم و زندگی ساده و به دور از زرق و برق آنها چه تأثیر به سزایی میتواند در رونق یافتن فعالیتهای اقتصادی و شکوفایی جامعه داشته باشد مینویسد:
«اگر حاکم، همراه و مهربان باشد آرزوهای رعیت گسترش مییابد و برای آبادانی و فراهم نمودن اسباب آن فعالتر میشوند. باید دانست که تجاوز به اموال مردم، آنان را از به دست آوردن و بارور کردن ثروت نومید میسازد، چرا که میبینند درچنین شرایطی، سرانجام هستی شان را به غارت میبرند و آنچه را به دست میآورند، از ایشان میربایند و هر گاه مردم از به دست آوردن و تولید ثروت نومید شوند، از کوشش و تلاش در راه آن دست بر میدارند... بنابراین، اگر مردم در راه معاش خود کوشش نکنند و دست از پیشهها بردارند، بازارهای اجتماعی و آبادانی بی رونق میشود و احوال متزلزل میگردد و مردم در جستجوی روزی از آن سرزمین رخت بر میبندند و در نواحی دیگر که بیرون از قلمرو فرمانروایی آن ناحیه است، پراکنده میشوند و در نتیجه، جمعیت آن ناحیه تقلیل مییابد و شهرهای آن از سکنه خالی میشود و شهرستانهان آن ویران میگردد و پریشانی آن دیار به دولت و سلطان هم سرایت میکند.»(39)
جلوگیری از اتلاف سرمایهها
در حالی که کشور به شدت نیازمند سرمایهگذاری در بخشهای تولیدی، اشتغالزا و کارآفرین میباشد و همگان اذعان دارند که باید سالیانه حداقل 700 تا 800 هزار شغل جدید درکشور ایجاد شود تا بتوان بیکاری را به درصد قابل قبولی رساند و در غیر این صورت با توجه به جوان بودن جمعیت کشور هر روز بر معضل بیکاری افزوده خواهد شد و راههای درمان را دشوارتر میسازد، اما در عین حال هر ساله درصد عظیمی از بودجهها ودرآمدهای کشور صرف ساختن ساختمانهای مجلل و کاخهای اداری و خرید ماشنیهای لوکس خارجی و تزئینات و تجملات میگردد
«آیا نمیشد و نمیتوان سرمایههای مالی را در شرایطی که کشور به شدت مواجه با افزایش بیکاری نیروی کار دانش آموخته است، به جای به کار انداختن در برج سازیها، کاخهای بزرگ اداری، ویلاهای تفریحی و خرید املاک و مستغلات به سمت کارخانه سازی، ایجاد مزارع، کارگاهها و بنگاههای کوچک ومتوسط تولیدی که تولید مشاغل دائمی و پایداری کنند هدایت کرد؟ تا از این طریق شمار بیشتری از نیروی کار وارد فرآیند مشارکت و رشدو سازندگی و تولید ثروت شده و بر اهمیت اجتماعی و انسانی جامعه افزوده شود.»(40)
از نگاه حضرت دامن زدن به تجملات و زندگی اشرافی جدای از آنکه پیامدهای ناگوار اجتماعی را به همراه دارد، از مصادیق بارز اسراف و از موارد «اعطاء مال فی غیر حقه» است که «یُکرمه فی الناس» که گر چه به ظاهر شخصیت کاذب اجتماعی برای شخص بوجود میآورد اما در واقع «یهینه عند اللّه» نزد خدا او خوار و پست شمرده میشود و مستوجب عقوبت الهی میگردد.(خطبه /126)
سخن پایانی
در بینش علوی انجام اصلاحات در راستای بهرهگیری صحیح از منابع و سرمایههای مادی و معنوی درجهت تحقق منافع عموم و ایجاد امنیت اجتماعی و اقتصادی صرفا به خاطر مطالبات مردمی نیست، که اگر کسی توانست به گونهای مردم را قانع سازد یا اگر مردم خود متوجه حق خود نبوده یا اصلاً خواستند از آن صرف نظر بکنند، شخص بتواند از زیر بار اصلاحات شانه خالی بکند، و یا نسبت به آن بی تفاوت گردد. بلکه انجام اصلاحات به عنوان یک باور دینی و وظیفهای الهی و تحقق حق و عدالت مطرح است. از نگاه حضرت خداوند برای انجام آن از عالمان عهد و پیمان گرفته است(خطبه 3) و این ریشه و مبنای افتراق دیدگاه علوی برای انجام اصلاحات با بقیه نظر گاههاست که اگر قدمی را در تحقق عدالت اجتماعی بر میدارند نه به عنوان یک باور و عقیده، بلکه به عنوان یک ابزار و از سر ناچاری و اضطرار پذیرا میشوند.«اقدام دولتهای نئولیبرال غربی برای کاهش هزینههای رفاهی، آموزش، بهداشت و دستمزدها به منظور مقابله با رکود، پیش از هر چیز مؤید این واقعیت است که لیبرالیسم در گذشته نیز نه بر پایه جهتگیری به سود عدالت اجتماعی بلکه از سر ناچاری و برای کنترل اعتراضات اجتماعی و هیجانات سیاسی گام به گام و با عدول از برخی اصول اساسی خود، درخواستهای نیروی کار را برای بهبود شرایط کار و زندگی پذیرا شد. بنابراین اگر ملاحظات سیاسی و امنیتی برای مهار بی ثباتی و بحران، مشوق دولتهای لیبرال برای تن دادن به اصلاحات اقتصادی، اجتماعی وسیاسی بوده است، پس چنانچه تعدیل در برنامههای رفاهی و تأمین، پیامدهای امنیتی و یا سیاسی حادی نداشته باشد، برای مقابله با بحران بزرگتر که بحران رکود است میتواند مورد توجه دولتهای نئولیبرال قرار بگیرد.»(41)
نوشتار را با سخنان آن حضرت که به تشریح انگیزه ابوذر در حرکت اصلاحیاشدر برابر مفاسد اجتماعی و نظام حکومتی که برخواسته از باورهای دینی و بینش الهی ابوذر است به پایان میبریم.
«ای اباذر، همانا تو به خاطر خدا به خشم آمدی پس امید تو به کسی باشد که به جهت او غضبناک گردیدی، این گروه برای (حفظ) دنیای خود از توترسیدند، ولی تو به سبب (حفظ) دین خود از آنان ترسیدی... آرامش خود را تنها در حق جستوجو کن و جز باطل چیزی تو را به وحشت نیاندازد، اگر تو دنیای این گروه را میپذیرفتی تو را دوست میداشتند، و اگر خود در آن شریک میشدی از تو دست بر میداشتند.(خطبه 130)
پی نوشتها
______________________________
1. کارل یاسپرس، آغاز و انجام تاریخ، ترجمه محمدحسن لطفی، چاپ دوم 1373، ص 237
2. همان، ص 277
3. فراتک ب. تایپتون... تاریخ اقتصادی و اجتماعی اروپا (1890 - 1939)، ترجمه کریم پیرحیاتی، 1375، ص 126
4. صفحه اول ش 38 - 37، سال پنجم مرداد 1374، ص 6
5. عبیری غلامحسین، معمای آزادی سازی، تازههای اقتصادی، ش پنجاه و نه، سال 1375 ص 8
6. لسترتارو، آینده سرمایهداری، ترجمه عزیز کیاوند، اول، 1376، ص 390
7. همان، ص 388
8. صحیفه نور ج 4، ص6
9. روزنامه کیهان پنج شنبه، یکم دی ماه 1379،ص 3
10. جمهوری اسلامی دوشنبه 4 مهر 1379، ص 14
11. ریچارد نیکسون، غفلت از نقش جهانی، صفحه اول ش نهم، ص 49
12. صفحه اول، ش نهم، ص 70
13. عطایی خراسانی، 4، امام علی علیهالسلام اولین مظلوم تاریخ، دوم، 1375، ص 303
14. صفحه اول، ش 13، ص 18
15. همان، ص 18
16. روزنامه ایران، سه شنبه 22 آذر 1379، ص 13
17. خراسان، 9 آبان 1377 ص 4
18. قدس، 27 آذر، 1379 ص 1
19. اصغری سید محمد، رشوه و افتکار، اول7 1377، ص 55، بنقل از ویل دورانت، لذات ـ فلسفه
20. همان، ص 59
21. همان، ص 58
22. قربان نیا ناصر، نگاهی به فقر از منظر جرمشناسی، نامه مفید ش 17، ص 170
23. یوسف پور قربان، انتقال تکنولوژی در جهان سوم وایران، 1376، ص 33
24. خراسان دوشنبه 7 آذر، ص 8
25. عطایی خراسانی، ع امام علی علیهالسلام ، ص 70، نقل و سائل الشیعه کتاب جهاد، باب 18
26. حکیمی محمدرضا، تعریف عدالت از زبان امام صادق علیهالسلام بنقل از بجارج 40، نقد نظر، سال سوم، ش دوم و سوم ص 72
27. قره باغیان، مرتضی، اقتصاد رشد و توسعه ج 2، چاپ دوم 1373، ص 525
28. همان، ش 524
29. همان
30. همان، ص 526
31. حیدر نقوی سید نواب، اقتصاد توسعه یک الگوی جدید، ترجمه حسن توانایان فرد، ص 112
32. همان، ص 113
33. مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم، به کوشش حاتم قادری، 1369، ص 64
34. روژه گاردی، آمریکا پیشتاز انحطاط، ترجمه قاسم صنعوی، چاپ دوم، 1377، ص 66
35. قره باغیان مرتضی، اقتصاد رشد و توسعه ج 2 ص 533
36. همان، ص 534
37. آمریکا پیشتاز انحطاط، ص 76-75
38. آیت ا... مکارم شیرازی، پیام امام (شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه جلد اول، 1375، ص 531
39. ابراهیم العسل، توسعه در اسلام، ترجمه عباس عرب، اول 1378، ص 103
40. علیزاده محمد، اشتغال، بازار کار و تأمین اجتماعی، فصلنامه تأمین اجتماعی ش 2 ص 395
41. ایمانی مصطفی، تأمین اجتماعی و امنیت ملی، فصلنامه تامین اجتماعی ش 2 ص 291