دین، توسعه، عدالت (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
* پل کلاوال یکی از برجستهترین جغرافیدانان فرانسوی و رئیس کمیته جغرافیای فرهنگی انجمن جغرافیدانان دنیاست و نیز بنیانگذار مجله جغرافیا و فرهنگها میباشد.
اندیشه حوزه:
بسماللّهالرحمن الرحیم
قبلاً از همکاری و قبول زحمت شما سپاسگزاریم. لطفا تعریفی از دین، توسعه و عدالت اجتماعی و نحوه ارتباط میان آنها ارائه بفرمایید.
پروفسور کلاوال:
من کاتولیک هستم و همسرم پروتستان است، ما با هم زندگی میکنیم. ما متوجه شدهایم که نمیشود انسان زندگی کند و این سؤال برای او مطرح نباشد که اینک من در کجا هستم و بعد از این به کجا خواهم شتافت. در واقع، مذهب از یک نگرانی بسیار عمیق حکایت میکند.
درهمه جای دنیاـ تا آن جا که من بررسی کردهام ـ دیدهام مذهب برخاسته از این نبودِ آرامش عمیقی است که انسان در دنیا آن را احساس میکند. در واقع مذهب پاسخی برای این ناآرامی درونی است.
کلمه توسعه از دیدگاه من دو مفهوم دارد: یک مفهوم اقتصادی و یک مفهوم بسیار وسیعتر از مفهوم اقتصادی. مفهوم اقتصادی آن به معنای افزایش عوائد است، اما توسعه دیگری هم داریم و آن توسعه عبارت است از بهبود وضع انسان، به این معنی که انسان امکانات بیشتری داشته باشد که درخودش به تفکر بپردازد. از این رهگذر، آن توسعه اول نیز در این کار نقش آفرینی میکند، به این معنی که اگر آن راحتی که از طریق نعمتهای دنیوی فراهم میشود موجود نباشد، انسان به اندیشه و تفکر نمیتوان بپردازد. بدین سان در این جا توسعه اول جنبه اخلاقی پیدا میکند ؛ یعنی زمینه روحی فراهم میشود برای توسعه وسیعتر و انسانی.
حال برمی گردیم به موضوع انسان. وقتی که از عدالت اجتماعی سخن میگوییم، مقصود آن چیزی نیست که جنبه فرضی و خیالی و حالتی کاملاً دگم داشته باشد که در عالم واقعی نتواند محقق شود، بلکه مراد ما از عدالت اجتماعی این است که به هر انسان این امکان داده شود که به گونهای شایسته بتواند زندگی کند. بحث این نیست که همه را با هم مساوی کنیم ؛ تعریف من از عدالت اجتماعی این است که باید به هر انسانی این امکان داده شود که به گونهای شایسته آن موقعیت انسانی خودش را بتواند بروز دهد.
اما درباره ارتباط دین با توسعه میتوان گفت که هدف دین به طورکلی این است که انسان بتواند به شایستگی زندگی کند و این شایستگی وقتی فراهم میشود که از رهگذر توسعه، از امکانات مادی مناسب برخوردار باشد، تا بتواند به مسائل اخلاقی بپردازد. توسعه در واقع یکامر اخلاقی و مذهبیاست و نمیشود آن را از دین جدا کرد؛ زیرا اگر انسان در مضیقه و تنگدستی باشد نمیتواند به وظایفی که دین برای او تعیین کرده عمل کند. دین هم آمده تا برای انسان چنین موقعیتی فراهم کند که انسان بتواند به شایستگی زندگی کند.
اندیشه حوزه:
لطفا بفرمایید که به نظر شما توسعه مقدم است، یا عدالت اجتماعی؟ کدام یک تقدم دارد، یا این که این دو باید با هم در حرکت باشند؟
پروفسورکلاوال :
برای این که عدالت اجتماعی بتواند عملی شود به یک سطحی از توسعه نیاز دارد. اگر بگوییم ابتدا عدالت اجتماعی برقرار کنیم، بعد به توسعه بپردازیم و از اغنیا بگیریم و به فقرا بدهیم، این دیدگاه از نظر اقتصادی کارایی ندارد، بلکه باید بتدریج که توسعه پیش میرود، کم کم از قشر مرفه گرفت و به فقرا کمک کرد و به این ترتیب عدالت اجتماعی نهایتا تأمین میشود. از نظر من این دو با هم وابستگی مطلق دارند و هردو باید با هم باشند.
اندیشه حوزه:
ارزیابی شما نسبت به نقش ادیان در توسعه و عدالت اجتماعی چیست؟
پروفسورکلاوال :
نقش ادیان گوناگون است. بعضی ادیان نوعی ریاضت کشی و عاری شدن از نعمتهای دنیایی را پیشنهاد و ترویج میکنند و این میتواند مانع پیشرفت شود. این همان چیزی است که میگویند انسان باید جهان را طلاق بدهد. این ایرادی است که بر مذهب کاتولیک وارد است؛ در حالی که بعضی از فِرَق دیگر مسیحیت مانند پروتستانها و کالوینیسمها به توسعه و پیشرفت این جهان معتقدند. از بهترین باورهای کالوینیسمها این است که وقتی خدا انسان را آفرید. به او وعده پیشرفت داد ؛ از این رو آنها بیشتر کار میکنند تا بتوانند به پیشرفت برسند. از سوی دیگراز دیدگاه آنها چنین نیست که انسان پولی که از راه کارش به دست میآورد فقط برای خودش خرج کند، بلکه باید آن را سرمایهگذاری کند. به طور کلی بین توسعه و ادیان روابط یکسانی برقرار نیست. بعضی مذاهب هستند که از توسعه جلوگیری میکنند و بعضی دیگر سبب توسعه میشوند.
اندیشه حوزه:
اگر درباره اسلام در همین زمینه اطلاعی دارید بفرمایید.
پروفسورکلاوال :
من تخصصی در اسلام ندارم، ولی میدانم در اسلام فرقه هایی هست و در آفریقای شمالی یک گروهی وجود دارد که اینها بیشتر به توسعه تمایل دارند ؛ یعنی در تجارت و صنعت خیلی فعال هستند. به نسبت مذهب اهل تسنن که بر شمال آفریقا حاکم است، این فرقه بیشتر به توسعه تمایل دارند.
همان طور که در چهارچوب مسیحیت از این لحاظ اختلافاتی وجود دارد، در اسلام هم قدر مسلّم باید اختلافاتی وجود داشته باشد ؛ یعنی برخی سبب شوند که تودههای معتقد به آن مذهب به طرف توسعه بروند و برخی هم آنها را از توسعه باز دارند. در هرصورت تخصص در حوزه اسلام ندارم، ولی میدانم که باید در اسلام هم توسعه وجود داشته باشد.
اندیشه حوزه:
نقش نظامهای سیاسی را در زمینه توسعه و عدالت اجتماعی با توجه به بحث جهانی شدن اقتصاد بیان کنید.
پروفسورکلاوال :
تا دهه 60 قرن بیستم، دولتها در بسیج امور اقتصادی نقش فراوانی داشتند، به این شکل که مؤسساتی ایجاد کنند که به اشخاص فقیر کمک شود، ولی از سال 1970 به این سو با توسعه یافتن وسائل ارتباطی و غیر آن، دیگر تسلط دولتها بر موسسات اقتصادی و غیر آن کمرنگ شده است.
بحث مسأله عدالت اجتماعی را در این جا یکی در مقیاس محلی و یکی هم در مقیاس بینالمللی بررسی میکنیم. به نظر میرسد در مقیاس محلی یا در مقیاس بین المللی، ملتها در واقع نمیتوانند کاری انجام دهند. من فکر میکنم همکاری بین دولتها در این زمینه خیلی ضرورت دارد و همه باهم باید همکاری داشته باشند.
اندیشه حوزه:
ارزیابی عملکرد آنها را باتوجه به جهانی شدن اقتصاد بیان کنید.
پروفسورکلاوال :
تاسال 1970 نقشی که نظام سیاسی یعنی دولت به سود فقرا ایفا میکرد، مؤثر بود. این امر که هرکجا توسعه دولتْ ملت وجود داشته باشد بهتر است یا دولت، دولت ملت با توفیق همراه شده ؛ مثلاً در آسیای جنوب شرقی در واقع این دولتْ ملتها وجود داشتند و چون قضیه برگشته به طرف جهانی شدن، وقتی دولت ملت بوده این امر در آنجا موفقیتآمیز بوده است، اما همین کار در آفریقا تلاش شده انجام گیرد، ولی چون در آن جا دولت مؤثر و کارا وجود نداشته، این کار عملی نشده و از این رو، وضعیت آسیای شرقی از آفریقا بهتر شده است. تصور من این است که اکنون خیلی از دولتها متوجه شدهاند که چنین وضعیتی درجهانی شدن نقش اساسی دارد، ولی متأسفانه هرکاری کردهاند موفق نشدهاند راهکاری برای مشکلشان پیدا کنند.
اندیشه حوزه:
شرکتهای چند ملیتی در این قضایا با توجه به خصوصی شدن اقتصاد در جهان چه دستاوردها یا آثار مثبتی میتوانند داشته باشند؟
پروفسور کلاول:
به نظر من شرکتهای چندملیتی ممکن است در صورت دیگرش از این مسألهجهانی شدن سوءاستفاده کنند؛ از باب مثال کودکان را به کار گیرند. بنابراین همکاری ملتها و تفاهم میان دولتها که باهم باشند و تصمیمات مشترک اخذ کنند، میتواند موثر باشد و از بروز سوءاستفاده از جانب شرکتهای بزرگ چندملیتی جلوگیری کند.
اندیشه حوزه:
به نظر شما علل توسعه نیافتگی بخش اعظم کشورها در چیست ؟
اولین دلیلش این است که در واقع توسعه در آغاز، مخصوصا قبل از انقلاب اسلامی ایران، درچند کشور شروع شد و بعد به کشورهای دیگر رخنه کرد. بنابراین بعضی از کشورها از این توسعه و پیشرفت غافل بودهاند و بعد توسعه به آنها راه پیدا کرده است.
دلیل دوم ساختارهای اجتماعی است. وقتی که اکثریت مردم کشوری کشاورزهای سادهای هستند که مشغول کشاورزی خودشان هستند و زندگی میکنند، برای آنها چه نفعی دارد که ما محصول تازهای بخریم که خریدار نداشته باشد. در چنین کشوری وقتی کسی پول دارد، بیشتر فکرش این است که پولش را به ربح بدهد تا این که پولش را بخواهد سرمایهگذاری کند، و در واقع نتیجهاش یک دوره دائم فقر است.
به نظر من یکی دیگر از علل توسعه نیافتگی، فقر اکثریت جمعیت روستایی این کشورها میباشد. همچنین در کشورهایی که بین طبقه اغنیا و ضعفای آن هیچ نوع احساس همدردی و همکاری وجود نداشته باشد، دراین جوامع توسعه خیلی مشکل است. کشوری که توسعه در آن جا نضج گرفته مثل ژاپن، کشوری است که بین فقیر و غنی حس معاضدت و تعاون مشترک وجود داشته و از این رو ژاپن به نحو چشمگیری توسعه پیدا کرده است. در اروپای غربی نیز اندیشههای سیاسی و مذهب به برابری و توسعه کمک کرده. از دوره رنسانس و نوزایی در قرن شانزدهم در اروپا و قرن پانزدهم درایتالیا، یک طرز تفکردمکراتیکی با پیدایش مذهب پروتستان پدید آمد و بعد هم طرز تفکرهایی مثل ملیت گرایی و سوسیالیسم سبب شدند که اغنیا به فقرا بیندیشند و به فکر چاره برای آنها باشند.
آنچه یاد شد، توجیهاتی است که کاملاً به نظر عقلانی میرسد و درست است.
اندیشه حوزه:
چه چالشی بر سرراه کنار گذاشتن علل عقب ماندگی کشورهای توسعه نیافته وجود دارد؟و راهحلرادر چه میبینید؟
پروفسورکلاوال :
بهترین چیزی که میشود در ابتدا انجام داد آموزش است، آن هم با استفاده از همه امکانات ممکن. دوم این است که در میان مردم ما این حس تعاون مشترک و معاضدت را بیدار کنیم و به نظر من مذهب می تواند نقش بسیار مهمی را در این زمینه ایفاکند؛ مذهب میتواند اهمیت عدالت اجتماعی را برای مردم تبیین کند و آنها را برای کمک به یکدیگر برانگیزد.
اندیشه حوزه:
با جهانی شدن اقتصاد، آینده توسعه و عدالت اجتماعی را در کشورهای توسعه نیافته چگونه ارزیابی میکنید؟
پروفسورکلاوال :
اول باید بگوییم در سه سال اخیر مسائل توسعه نیافتگی خیلی تغییر کرده است. وقتی از کشوری مثل ایران دیدن میکنیم، میبینیم تمام امکانات را دارد ؛ مثلاً مدارس مختلفی دارد و اکثرا به مدارس میروند و تمام تأسیساتی که برای توسعه لازم است وجود دارد، افراد تحصیلکرده وجود دارد و... درسالهای 60، ما توسعه را بیشتر از طریق افزایش درآمدهای دولت در نظر میگرفتیم، دولت باید عوائد فراوانی داشته باشد تا در این سو و آن سو سرمایهگذاری کند و به این ترتیب کشور توسعه پیدا کند. اینک دیگر این گونه عوائد دولت برای راه انداختن توسعه کفایت نمیکند ؛ زیرا عناصر مؤسسات و تأسیساتی که نماینده و نشاندهنده توسعه هستند بسیار متحرکند و عناصر ثابتی نیستند که دولت روی آنها کارکند ؛ مثلاً شرکت چند ملیتی است که از این جا میرود به آن جا و از آن جا به جای دیگر و دائم در گردش است.
ولی هنوز راه حلهای اساسی برای این مسأله پیدا نشده، به گونهای که حتی مسؤولان سازمان ملل هم در نشستهای اخیری که داشتهاند، اذعان کردهاند که تمام سیاستهای توسعه اقتصادی را که پیشبینی کرده و به کشورها ارائه دادهاند، موفقیتآمیز نبوده است و اینک باردیگر در این باره میاندیشند که چگونه میتوانند این موانع را برطرف کنند.
من فکر نمیکنم این بحثی که بعضی کشورهای توسعه یافته و بعضی کشورهای عقب مانده را در دو کفه ترازو بگذاریم و اینها را رویاروی هم قرار دهیم منطقی باشد، بلکه به نظر من بحث ماهوی نیست، بلکه بحث کیفی است؛ یعنی سطح یکی در توسعه بالاست و سطح دیگری پایینتر.
به هرحال، عوائدی که برای دولتها در نظر گرفتهاند که باید برای توسعه هزینه شود کافی نیست. این مسألهای است که برای من مطرح است و شاید برای صدها پژوهشگر دیگر هم مطرح باشد و باید برای رهایی از این وضع چارهای اندیشیده شود.
اندیشه حوزه:
سؤال دیگر در باره اقتصاد جهانی و جهانی شدن اقتصاد و آثار آن است. شما در یکی از آثارتان این گونه بیان میکنید که جهانی شدن اقتصاد سبب میشود یک جهان بینی بر دنیا حاکم شود. لطفا در این باره توضیح دهید که منظورتان چیست؟
پروفسورکلاوال :
مقصود من از جهان بینی واحد این است که وقتی شما با توسعه که به این صورت است، با جهانی شدن وضع به جایی میرسد که همه تان از یک وسائل خاص استفاده میکنید؛ مثلاً همین ضبط صوتی که در دست شماست و ازآن استفاده میکنید نظر من این است که این خودش سبب عروض یک نوع ناراحتی و برخورهایی میشود، اما سبب این که هویتها هم سان شوند نمیشود و به آنجا منتهی نمیگردد.
اندیشه حوزه:
چگونه میتوان به یک توسعه همه جانبه و پایدار دست یافت ؟
پروفسورکلاوال :
در گذشته چنین بوده که یک منطقه با امکاناتی که داشته، سعی میکرده نیازهای خود را مرتفع کند، اما امروزه با گسترش وسائل ارتباطی، یک شهری مثل تهران که اصلاً هیچ مزرعه گندمی در حوالی آن وجود ندارد و با حدود ده میلیون جمعیت، زندگی میکند و هیچ وقت هم سؤال نمیشود که اینها این همه امکانات و وسائل زندگی آنها از کجا تأمین میشود، اما در کنار همین یک مشکل دیگری برای تهران پیش میآید که مشکل آلودگی است. حال ممکن است بگویید، این مشکل محلی است، ولی نه این یک آلودگی است که ممکن است فردا در سطح جهان مطرح شود. بنابراین به نظر من مسأله این نیست که توسعه پایدار نباشد، توسعه پایدار وجود دارد، ولی مسائلی از این دست به وجود میآورد که باید به فکر حلّ آنها بود.
اندیشه حوزه:
شکاف طبقاتی موجود در کشورهای توسعه یافته خصوصا آمریکا را چگونه میتوان با روند توسعه فعلی در آن کشورها توجیه کرد؟
پروفسورکلاوال :
یکی از مسائل مهم جهان کنونی این است که چگونه میشود این شکاف را با جهانی شدن سیستم اقتصادی وغیره پر کرد. این سؤالی که شما کردید برای ما هم مطرح است. در کشور ما البته همچون آمریکا شکاف طبقاتی عمیق نیست ؛ با این حال ما برای این که بتوانیم این شکاف را پر کنیم، به امکانات دولت اندیشیدهایم و من میدانم که این نمیتواند راه حل باشد. این یکی از مسائلی است که پاسخش هنوز روشن نیست و ما در این باره که چگونه میتوان این شکاف و اختلاف میان طبقات را از میان برد، در حال مطالعه و بررسی هستیم .
اندیشه حوزه:
فکر نمیکنید که ریشه مشکلات از اینجا بوجود آمده باشد و آن این که غرب پس از رنسانس به سوی اصالت لذت روی آورده و افراد تشویق شدهاند که هرچه بیشتر از زندگی لذت ببرند. حال با توجه به این زیربنای فکری در رابطه با مسائل اقتصادی، آیا نمیتوان ریشه اصلی شکاف طبقاتی را در این قسمت جست و جو کرد، و آیا امیدی هست که جهان به سوی کاهش شکاف طبقاتی پیش برود؟
پروفسورکلاوال :
کشورهای غربی با یک بحران ارزشهای اخلاقی روبرو هستند و به همین دلیل است که من احساس میکنم برخی فرقههای مذهبی و برخی گروههای هوادار محیط زیست دچار دغدغه و نگرانی جدی هستند.
اندیشه حوزه:
با تقدیر و تشکر مجدد از جناب عالی و تأسف از اینکه با توجه به تمام شدن وقت و مجمل ماندن بعضی از سؤالات و جوابها نتوانستیم استفاه و بهره لازم را ببریم ؛ امید است در فرصتی دیگر بتوانیم به بحث پیرامون این مطلب بپردازیم.
پروفسورکلاوال :
من هم خوشحالی خود را از این مصاحبه اظهار میکنم.
اندیشه حوزه:
بسماللّهالرحمن الرحیم
قبلاً از همکاری و قبول زحمت شما سپاسگزاریم. لطفا تعریفی از دین، توسعه و عدالت اجتماعی و نحوه ارتباط میان آنها ارائه بفرمایید.
پروفسور کلاوال:
من کاتولیک هستم و همسرم پروتستان است، ما با هم زندگی میکنیم. ما متوجه شدهایم که نمیشود انسان زندگی کند و این سؤال برای او مطرح نباشد که اینک من در کجا هستم و بعد از این به کجا خواهم شتافت. در واقع، مذهب از یک نگرانی بسیار عمیق حکایت میکند.
درهمه جای دنیاـ تا آن جا که من بررسی کردهام ـ دیدهام مذهب برخاسته از این نبودِ آرامش عمیقی است که انسان در دنیا آن را احساس میکند. در واقع مذهب پاسخی برای این ناآرامی درونی است.
کلمه توسعه از دیدگاه من دو مفهوم دارد: یک مفهوم اقتصادی و یک مفهوم بسیار وسیعتر از مفهوم اقتصادی. مفهوم اقتصادی آن به معنای افزایش عوائد است، اما توسعه دیگری هم داریم و آن توسعه عبارت است از بهبود وضع انسان، به این معنی که انسان امکانات بیشتری داشته باشد که درخودش به تفکر بپردازد. از این رهگذر، آن توسعه اول نیز در این کار نقش آفرینی میکند، به این معنی که اگر آن راحتی که از طریق نعمتهای دنیوی فراهم میشود موجود نباشد، انسان به اندیشه و تفکر نمیتوان بپردازد. بدین سان در این جا توسعه اول جنبه اخلاقی پیدا میکند ؛ یعنی زمینه روحی فراهم میشود برای توسعه وسیعتر و انسانی.
حال برمی گردیم به موضوع انسان. وقتی که از عدالت اجتماعی سخن میگوییم، مقصود آن چیزی نیست که جنبه فرضی و خیالی و حالتی کاملاً دگم داشته باشد که در عالم واقعی نتواند محقق شود، بلکه مراد ما از عدالت اجتماعی این است که به هر انسان این امکان داده شود که به گونهای شایسته بتواند زندگی کند. بحث این نیست که همه را با هم مساوی کنیم ؛ تعریف من از عدالت اجتماعی این است که باید به هر انسانی این امکان داده شود که به گونهای شایسته آن موقعیت انسانی خودش را بتواند بروز دهد.
اما درباره ارتباط دین با توسعه میتوان گفت که هدف دین به طورکلی این است که انسان بتواند به شایستگی زندگی کند و این شایستگی وقتی فراهم میشود که از رهگذر توسعه، از امکانات مادی مناسب برخوردار باشد، تا بتواند به مسائل اخلاقی بپردازد. توسعه در واقع یکامر اخلاقی و مذهبیاست و نمیشود آن را از دین جدا کرد؛ زیرا اگر انسان در مضیقه و تنگدستی باشد نمیتواند به وظایفی که دین برای او تعیین کرده عمل کند. دین هم آمده تا برای انسان چنین موقعیتی فراهم کند که انسان بتواند به شایستگی زندگی کند.
اندیشه حوزه:
لطفا بفرمایید که به نظر شما توسعه مقدم است، یا عدالت اجتماعی؟ کدام یک تقدم دارد، یا این که این دو باید با هم در حرکت باشند؟
پروفسورکلاوال :
برای این که عدالت اجتماعی بتواند عملی شود به یک سطحی از توسعه نیاز دارد. اگر بگوییم ابتدا عدالت اجتماعی برقرار کنیم، بعد به توسعه بپردازیم و از اغنیا بگیریم و به فقرا بدهیم، این دیدگاه از نظر اقتصادی کارایی ندارد، بلکه باید بتدریج که توسعه پیش میرود، کم کم از قشر مرفه گرفت و به فقرا کمک کرد و به این ترتیب عدالت اجتماعی نهایتا تأمین میشود. از نظر من این دو با هم وابستگی مطلق دارند و هردو باید با هم باشند.
اندیشه حوزه:
ارزیابی شما نسبت به نقش ادیان در توسعه و عدالت اجتماعی چیست؟
پروفسورکلاوال :
نقش ادیان گوناگون است. بعضی ادیان نوعی ریاضت کشی و عاری شدن از نعمتهای دنیایی را پیشنهاد و ترویج میکنند و این میتواند مانع پیشرفت شود. این همان چیزی است که میگویند انسان باید جهان را طلاق بدهد. این ایرادی است که بر مذهب کاتولیک وارد است؛ در حالی که بعضی از فِرَق دیگر مسیحیت مانند پروتستانها و کالوینیسمها به توسعه و پیشرفت این جهان معتقدند. از بهترین باورهای کالوینیسمها این است که وقتی خدا انسان را آفرید. به او وعده پیشرفت داد ؛ از این رو آنها بیشتر کار میکنند تا بتوانند به پیشرفت برسند. از سوی دیگراز دیدگاه آنها چنین نیست که انسان پولی که از راه کارش به دست میآورد فقط برای خودش خرج کند، بلکه باید آن را سرمایهگذاری کند. به طور کلی بین توسعه و ادیان روابط یکسانی برقرار نیست. بعضی مذاهب هستند که از توسعه جلوگیری میکنند و بعضی دیگر سبب توسعه میشوند.
اندیشه حوزه:
اگر درباره اسلام در همین زمینه اطلاعی دارید بفرمایید.
پروفسورکلاوال :
من تخصصی در اسلام ندارم، ولی میدانم در اسلام فرقه هایی هست و در آفریقای شمالی یک گروهی وجود دارد که اینها بیشتر به توسعه تمایل دارند ؛ یعنی در تجارت و صنعت خیلی فعال هستند. به نسبت مذهب اهل تسنن که بر شمال آفریقا حاکم است، این فرقه بیشتر به توسعه تمایل دارند.
همان طور که در چهارچوب مسیحیت از این لحاظ اختلافاتی وجود دارد، در اسلام هم قدر مسلّم باید اختلافاتی وجود داشته باشد ؛ یعنی برخی سبب شوند که تودههای معتقد به آن مذهب به طرف توسعه بروند و برخی هم آنها را از توسعه باز دارند. در هرصورت تخصص در حوزه اسلام ندارم، ولی میدانم که باید در اسلام هم توسعه وجود داشته باشد.
اندیشه حوزه:
نقش نظامهای سیاسی را در زمینه توسعه و عدالت اجتماعی با توجه به بحث جهانی شدن اقتصاد بیان کنید.
پروفسورکلاوال :
تا دهه 60 قرن بیستم، دولتها در بسیج امور اقتصادی نقش فراوانی داشتند، به این شکل که مؤسساتی ایجاد کنند که به اشخاص فقیر کمک شود، ولی از سال 1970 به این سو با توسعه یافتن وسائل ارتباطی و غیر آن، دیگر تسلط دولتها بر موسسات اقتصادی و غیر آن کمرنگ شده است.
بحث مسأله عدالت اجتماعی را در این جا یکی در مقیاس محلی و یکی هم در مقیاس بینالمللی بررسی میکنیم. به نظر میرسد در مقیاس محلی یا در مقیاس بین المللی، ملتها در واقع نمیتوانند کاری انجام دهند. من فکر میکنم همکاری بین دولتها در این زمینه خیلی ضرورت دارد و همه باهم باید همکاری داشته باشند.
اندیشه حوزه:
ارزیابی عملکرد آنها را باتوجه به جهانی شدن اقتصاد بیان کنید.
پروفسورکلاوال :
تاسال 1970 نقشی که نظام سیاسی یعنی دولت به سود فقرا ایفا میکرد، مؤثر بود. این امر که هرکجا توسعه دولتْ ملت وجود داشته باشد بهتر است یا دولت، دولت ملت با توفیق همراه شده ؛ مثلاً در آسیای جنوب شرقی در واقع این دولتْ ملتها وجود داشتند و چون قضیه برگشته به طرف جهانی شدن، وقتی دولت ملت بوده این امر در آنجا موفقیتآمیز بوده است، اما همین کار در آفریقا تلاش شده انجام گیرد، ولی چون در آن جا دولت مؤثر و کارا وجود نداشته، این کار عملی نشده و از این رو، وضعیت آسیای شرقی از آفریقا بهتر شده است. تصور من این است که اکنون خیلی از دولتها متوجه شدهاند که چنین وضعیتی درجهانی شدن نقش اساسی دارد، ولی متأسفانه هرکاری کردهاند موفق نشدهاند راهکاری برای مشکلشان پیدا کنند.
اندیشه حوزه:
شرکتهای چند ملیتی در این قضایا با توجه به خصوصی شدن اقتصاد در جهان چه دستاوردها یا آثار مثبتی میتوانند داشته باشند؟
پروفسور کلاول:
به نظر من شرکتهای چندملیتی ممکن است در صورت دیگرش از این مسألهجهانی شدن سوءاستفاده کنند؛ از باب مثال کودکان را به کار گیرند. بنابراین همکاری ملتها و تفاهم میان دولتها که باهم باشند و تصمیمات مشترک اخذ کنند، میتواند موثر باشد و از بروز سوءاستفاده از جانب شرکتهای بزرگ چندملیتی جلوگیری کند.
اندیشه حوزه:
به نظر شما علل توسعه نیافتگی بخش اعظم کشورها در چیست ؟
اولین دلیلش این است که در واقع توسعه در آغاز، مخصوصا قبل از انقلاب اسلامی ایران، درچند کشور شروع شد و بعد به کشورهای دیگر رخنه کرد. بنابراین بعضی از کشورها از این توسعه و پیشرفت غافل بودهاند و بعد توسعه به آنها راه پیدا کرده است.
دلیل دوم ساختارهای اجتماعی است. وقتی که اکثریت مردم کشوری کشاورزهای سادهای هستند که مشغول کشاورزی خودشان هستند و زندگی میکنند، برای آنها چه نفعی دارد که ما محصول تازهای بخریم که خریدار نداشته باشد. در چنین کشوری وقتی کسی پول دارد، بیشتر فکرش این است که پولش را به ربح بدهد تا این که پولش را بخواهد سرمایهگذاری کند، و در واقع نتیجهاش یک دوره دائم فقر است.
به نظر من یکی دیگر از علل توسعه نیافتگی، فقر اکثریت جمعیت روستایی این کشورها میباشد. همچنین در کشورهایی که بین طبقه اغنیا و ضعفای آن هیچ نوع احساس همدردی و همکاری وجود نداشته باشد، دراین جوامع توسعه خیلی مشکل است. کشوری که توسعه در آن جا نضج گرفته مثل ژاپن، کشوری است که بین فقیر و غنی حس معاضدت و تعاون مشترک وجود داشته و از این رو ژاپن به نحو چشمگیری توسعه پیدا کرده است. در اروپای غربی نیز اندیشههای سیاسی و مذهب به برابری و توسعه کمک کرده. از دوره رنسانس و نوزایی در قرن شانزدهم در اروپا و قرن پانزدهم درایتالیا، یک طرز تفکردمکراتیکی با پیدایش مذهب پروتستان پدید آمد و بعد هم طرز تفکرهایی مثل ملیت گرایی و سوسیالیسم سبب شدند که اغنیا به فقرا بیندیشند و به فکر چاره برای آنها باشند.
آنچه یاد شد، توجیهاتی است که کاملاً به نظر عقلانی میرسد و درست است.
اندیشه حوزه:
چه چالشی بر سرراه کنار گذاشتن علل عقب ماندگی کشورهای توسعه نیافته وجود دارد؟و راهحلرادر چه میبینید؟
پروفسورکلاوال :
بهترین چیزی که میشود در ابتدا انجام داد آموزش است، آن هم با استفاده از همه امکانات ممکن. دوم این است که در میان مردم ما این حس تعاون مشترک و معاضدت را بیدار کنیم و به نظر من مذهب می تواند نقش بسیار مهمی را در این زمینه ایفاکند؛ مذهب میتواند اهمیت عدالت اجتماعی را برای مردم تبیین کند و آنها را برای کمک به یکدیگر برانگیزد.
اندیشه حوزه:
با جهانی شدن اقتصاد، آینده توسعه و عدالت اجتماعی را در کشورهای توسعه نیافته چگونه ارزیابی میکنید؟
پروفسورکلاوال :
اول باید بگوییم در سه سال اخیر مسائل توسعه نیافتگی خیلی تغییر کرده است. وقتی از کشوری مثل ایران دیدن میکنیم، میبینیم تمام امکانات را دارد ؛ مثلاً مدارس مختلفی دارد و اکثرا به مدارس میروند و تمام تأسیساتی که برای توسعه لازم است وجود دارد، افراد تحصیلکرده وجود دارد و... درسالهای 60، ما توسعه را بیشتر از طریق افزایش درآمدهای دولت در نظر میگرفتیم، دولت باید عوائد فراوانی داشته باشد تا در این سو و آن سو سرمایهگذاری کند و به این ترتیب کشور توسعه پیدا کند. اینک دیگر این گونه عوائد دولت برای راه انداختن توسعه کفایت نمیکند ؛ زیرا عناصر مؤسسات و تأسیساتی که نماینده و نشاندهنده توسعه هستند بسیار متحرکند و عناصر ثابتی نیستند که دولت روی آنها کارکند ؛ مثلاً شرکت چند ملیتی است که از این جا میرود به آن جا و از آن جا به جای دیگر و دائم در گردش است.
ولی هنوز راه حلهای اساسی برای این مسأله پیدا نشده، به گونهای که حتی مسؤولان سازمان ملل هم در نشستهای اخیری که داشتهاند، اذعان کردهاند که تمام سیاستهای توسعه اقتصادی را که پیشبینی کرده و به کشورها ارائه دادهاند، موفقیتآمیز نبوده است و اینک باردیگر در این باره میاندیشند که چگونه میتوانند این موانع را برطرف کنند.
من فکر نمیکنم این بحثی که بعضی کشورهای توسعه یافته و بعضی کشورهای عقب مانده را در دو کفه ترازو بگذاریم و اینها را رویاروی هم قرار دهیم منطقی باشد، بلکه به نظر من بحث ماهوی نیست، بلکه بحث کیفی است؛ یعنی سطح یکی در توسعه بالاست و سطح دیگری پایینتر.
به هرحال، عوائدی که برای دولتها در نظر گرفتهاند که باید برای توسعه هزینه شود کافی نیست. این مسألهای است که برای من مطرح است و شاید برای صدها پژوهشگر دیگر هم مطرح باشد و باید برای رهایی از این وضع چارهای اندیشیده شود.
اندیشه حوزه:
سؤال دیگر در باره اقتصاد جهانی و جهانی شدن اقتصاد و آثار آن است. شما در یکی از آثارتان این گونه بیان میکنید که جهانی شدن اقتصاد سبب میشود یک جهان بینی بر دنیا حاکم شود. لطفا در این باره توضیح دهید که منظورتان چیست؟
پروفسورکلاوال :
مقصود من از جهان بینی واحد این است که وقتی شما با توسعه که به این صورت است، با جهانی شدن وضع به جایی میرسد که همه تان از یک وسائل خاص استفاده میکنید؛ مثلاً همین ضبط صوتی که در دست شماست و ازآن استفاده میکنید نظر من این است که این خودش سبب عروض یک نوع ناراحتی و برخورهایی میشود، اما سبب این که هویتها هم سان شوند نمیشود و به آنجا منتهی نمیگردد.
اندیشه حوزه:
چگونه میتوان به یک توسعه همه جانبه و پایدار دست یافت ؟
پروفسورکلاوال :
در گذشته چنین بوده که یک منطقه با امکاناتی که داشته، سعی میکرده نیازهای خود را مرتفع کند، اما امروزه با گسترش وسائل ارتباطی، یک شهری مثل تهران که اصلاً هیچ مزرعه گندمی در حوالی آن وجود ندارد و با حدود ده میلیون جمعیت، زندگی میکند و هیچ وقت هم سؤال نمیشود که اینها این همه امکانات و وسائل زندگی آنها از کجا تأمین میشود، اما در کنار همین یک مشکل دیگری برای تهران پیش میآید که مشکل آلودگی است. حال ممکن است بگویید، این مشکل محلی است، ولی نه این یک آلودگی است که ممکن است فردا در سطح جهان مطرح شود. بنابراین به نظر من مسأله این نیست که توسعه پایدار نباشد، توسعه پایدار وجود دارد، ولی مسائلی از این دست به وجود میآورد که باید به فکر حلّ آنها بود.
اندیشه حوزه:
شکاف طبقاتی موجود در کشورهای توسعه یافته خصوصا آمریکا را چگونه میتوان با روند توسعه فعلی در آن کشورها توجیه کرد؟
پروفسورکلاوال :
یکی از مسائل مهم جهان کنونی این است که چگونه میشود این شکاف را با جهانی شدن سیستم اقتصادی وغیره پر کرد. این سؤالی که شما کردید برای ما هم مطرح است. در کشور ما البته همچون آمریکا شکاف طبقاتی عمیق نیست ؛ با این حال ما برای این که بتوانیم این شکاف را پر کنیم، به امکانات دولت اندیشیدهایم و من میدانم که این نمیتواند راه حل باشد. این یکی از مسائلی است که پاسخش هنوز روشن نیست و ما در این باره که چگونه میتوان این شکاف و اختلاف میان طبقات را از میان برد، در حال مطالعه و بررسی هستیم .
اندیشه حوزه:
فکر نمیکنید که ریشه مشکلات از اینجا بوجود آمده باشد و آن این که غرب پس از رنسانس به سوی اصالت لذت روی آورده و افراد تشویق شدهاند که هرچه بیشتر از زندگی لذت ببرند. حال با توجه به این زیربنای فکری در رابطه با مسائل اقتصادی، آیا نمیتوان ریشه اصلی شکاف طبقاتی را در این قسمت جست و جو کرد، و آیا امیدی هست که جهان به سوی کاهش شکاف طبقاتی پیش برود؟
پروفسورکلاوال :
کشورهای غربی با یک بحران ارزشهای اخلاقی روبرو هستند و به همین دلیل است که من احساس میکنم برخی فرقههای مذهبی و برخی گروههای هوادار محیط زیست دچار دغدغه و نگرانی جدی هستند.
اندیشه حوزه:
با تقدیر و تشکر مجدد از جناب عالی و تأسف از اینکه با توجه به تمام شدن وقت و مجمل ماندن بعضی از سؤالات و جوابها نتوانستیم استفاه و بهره لازم را ببریم ؛ امید است در فرصتی دیگر بتوانیم به بحث پیرامون این مطلب بپردازیم.
پروفسورکلاوال :
من هم خوشحالی خود را از این مصاحبه اظهار میکنم.