آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

 

حوزه امروز در بوته آزمایشی سخت و سترگ قرار گرفته است؛ آزمایشی الهی و انسانی. دنیای ما با دیدگانی مسلح به جدیدترین تکنولوژی، منتظر است تا فرجام و انقلابی را که حوزه خاستگاه و آفرینشگر آن بوده است ببیند. دنیا می‏خواهد بداند و ببیند که حوزه در عرصه اقتصاد، سیاست، فن‏آوری، اطلاعات و ارتباطات جهانی و نظام تک‏قطبی چه خواهد کرد؟ آیا این علت موجده که خواب جهانی را پریشان کرد و بر دیدگان فروخفته در خواب آب بیداری پاشید و در این میان هزاران دد و دیو خفته را نیز بیدار کرد و خود را در نوک پیکان کینه‏های آنان قرار داد، خواهد توانست علت مبقیه نیز باشد؟
ناگفته پیداست که این هنرمند سترگ که بزرگمردی چون بنیانگذار این بنیاد ملکوتی را پرورده است، در پناه آن نَفَس ملکوتی و عیسوی و خلف صالح او توانسته است بارها و بارها سر دیو را به سنگ بکوبد، اما آیا این دو زخم‏خورده که وسوسه‏های خود را پیچیده‏تر و رنگینتر ساخته است و هنوز نیز در راه پیچیده‏تر کردن آن می‏کوشد، بسادگی از فتنه و وسوسه دست برخواهد داشت؟ آیا حوزه که امروز بیشتر از هر زمان، روز میدانداری اوست، این فتنه‏ها را به شایستگی و بایستگی پاسخ خواهد داد؟
اینها سؤالهایی است که ذهن دوست و دشمن سخت بدانها مشغول است. دوستان نگران و دشمنان مترصد هستند و هر کدام از زاویه‏ای و به شکلی درصدد یافتن پاسخ می‏باشند و صد البته پاسخ،پاسخی حیاتی است.
حوزه طی سالهای گذشته این پرسش را بارها و بارها برای خود مطرح کرده و جواب آن را جسته است. پاسخ به این پرسش مسلماً در نگاهی ارزیابانه، کارشناسانه و نقّادانه میسر است و خوشبختانه این نگاه دقیق و عمیق امروز وجود دارد.
به نظر خیلی از صاحبنظران، کارشناسان و فرهیختگان، حوزه نیز مانند دیگر مراکز علمی کشور نیازمند نقد و نقادی است.1 و در این باب، نظریات ارزشمند و دقیق رهبر فرزانه انقلاب راهگشایی مطمئن و تکیه‏گاهی شایان توجه است.2 نقد حوزه البته ممکن است با مخالفتهایی مواجه شود، اما این کار در دنیایی که نوشوندگی و نوآوری ویژگی عمده آن است و تصرم و تطور در آن حرف اول را می‏زند،3 ضرورتی انکارناپذیر است؛ بویژه در این روزگار که برهه‏ای نو در حیات حوزه آغاز گردیده و این برهه، مسائل، نیازها، و خواسته‏های جدیدی پدید آورده است که پیش از آن هرگز وجود نداشته‏اند.
حوزه علمیه با وجود بیمهایی که در مورد نقد و نوآوری داشته، خوشبختانه همواره نوپردازانی ارجمند در سینه خود پرورده است و هر از چندی مردی که بیم نقد و نوآوری نداشته به خلق آثار و اندیشه‏های گرانسنگی دست یازیده است و همین نقادیها و نوآوریها بوده که پایایی و پویایی حوزه علمیه شیعه را تضمین کرده و بالندگی و پیش‏روندگی را به آن هدیه کرده است.
حوزه هر چند داستان معروف و مشهور ابن‏ادریس حلّی و قصه جوانمرگی آن عالم فرزانه را به دلیل مخالفت با آرای ارجمند شیخ طوسی (ره) شنیده است، اما بیم جوانمرگی را در خود کشته و نوآوری و خلق را فراموش نکرده است.
در عین حال نگارنده معتقد است که نقد و ارزیابی حوزه نباید شتابزده و بی‏برنامه باشد، بلکه باید براساس استراتژی و برنامه‏ای دقیق و مدون صورت گیرد تا از پیدایش تالی‏های فاسد پیشگیری شود.
نقد و ارزیابی حوزه را می‏توان در دو بخش «نقد ماضی» و «نقد حال» ارائه کرد:
نقد ماضی
نقد ماضی را با معرفی حوزه‏های معتبر شیعه آغاز می‏کنیم. این نقد و ارزیابی از آن جهت ضرورت دارد که می‏تواند چراغی پرفروغ فراراه آینده حوزه باشد. جست‏وجو و کاوش در تاریخ حوزه ضرورتی است که متأسفانه کمتر بدان پرداخته شده است، در حالی که در میان اهل سنّت این امر صورت گرفته است.4
حوزه‏های نامدار شیعه عبارتند از:
1 ـ حوزه مدینه
این حوزه را پیامبر گرامی اسلام بنیان نهادند و توسط «باب مدینة‏العلم» امام علی علیه‏السلام گسترش و تکامل یافت. آن حضرت برخلاف جوّ موجود و به رغم روایاتی که کتابت حدیث را منع می‏کرد،5 به تدوین و جمع‏آوری احادیث پرداخت. مرحوم صدر مؤلف کتاب گرانسنگ تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، معتقد است که آن حضرت در عهد پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مبادرت به تدوین حدیث کرد.6
افزون بر این، شاگردان آن حضرت مانند: ابورافع مولی رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، سلمان، ابوذر، اصبغ‏بن نباته، حارث بن عبداللّه‏ همدانی، عبیداللّه‏ بن ابی‏رافع (کاتب امیرالمؤمنین علیه‏السلام )، میثم تمار و سلیم بن قیس هلالی به تدوین و جمع‏آوری احادیث مبادرت کردند و جالب این که «نجّاشی» رجالی معروف درباره علی بن ابی‏رافع می‏گوید:
«حفظ علی بن ابی رافع کثیرا وجَمَع کتاباً فی فنون الفقه... تَفَقَّه علی امیرالمؤمنین وجمعه فی ایّامه.»7
این حوزه در عهد امامان شیعه مردان نامداری چون: سعید بن مسیب، سعیدبن جبیر، قاسم بم محمدبن ابی‏بکر، و دو ابوخالد کابلی اصغر و اکبر و جز آنان پرورد، تا این که در زمان صادقین علیهم‏السلام به نقطه اوج خود رسید و اندیشه‏های اصیل اسلامی و شیعی را به گونه‏ای درخور، تبیین و تدوین کرد. در این دوره کتابهای بسیاری در باب حدیث و فقه تدوین شد که «اصول اربع‏مائه» از نامورترین آنها به شمار می‏آیند. از این چهارصد کتاب که متأسفانه از بین رفته است، تعداد زیادی نزد علاّمه مجلسی، شیخ حرّ عاملی و حاجی میرزا حسین نوری محدث خبیر وجود داشته است. در مقدمه شرح لمعه آمده است که هشام کلبی بیشتر از دویست کتاب، ابن شاذان صد و هشتاد کتاب، ابن دُؤَل صد کتاب و ابن ابی‏عمیر نودوچهار کتاب تألیف کرده‏اند.8
در این حوزه علاوه بر فقه و حدیث، به علوم اسلامی مانند تفسیر، کلام، عرفان، اصول، فقه و... اهتمامی ویژه وجود داشت و متون گرانسنگی که نشان‏دهنده اوج دانش در آن حوزه بوده، هنوز نیز وجود دارد. کتابهایی مانند توحید مفضل در کلام و یا مصباح الشریعه که از متون ارجمند عرفانی است، به دست ما رسیده است.9 در علم اصول، معیارهای اصیل توسط آن حضرت بویژه در روزگاری که قیاس، استحسان، مصالح مرسله و... رواج یافته بود، تبیین گردید و موجب پی‏ریزی بنای شکوهمند علم اصول در ادوار بعدی گردید.
این حوزه به علوم اسلامی بسنده نمی‏کرد، بلکه به شیمی، فیزیک،کانی‏شناسی، هیئت، نجوم و... می‏پرداخت و در این حیطه دانشمندان بزرگی را به عالم اسلام هدیه کرد.10
2 ـ حوزه کوفه
کوفه به دلیل اهمیت و امتیازی که در دوران حکومت حضرت علی علیه‏السلام کسب کرد، در تاریخ اسلام بویژه در قرون اولیه اسلامی به عنوان شهری شیعی و ارادتمند به اهل‏بیت شناخته شده است. این شهر به‏دلیل موقعیت ممتازی که در جغرافیای ممالک اسلامی داشت، مرکز برخورد اندیشه‏های رایج در سده‏های اولیه اسلام بود. نزدیکی این شهر به پایتخت ساسانیان «تیسفون» یا مدائن و نیز نزدیکی آن به امپراتوری بیزانس و روم شرقی، جایگاه ویژه سوق‏الجیشی و فرهنگی به آن بخشیده بود. حکومت پنج ساله امام علی علیه‏السلام به مرکزیت کوفه، این شهر را درگیر جنگهای متوالی و عرصه برخورد و مبارزه بین امویان و کوفیان کرده بود، اما همین سالهای اندک، بذر علم و دانش را نیز در این سرزمین پاشید، به گونه‏ای که عالمان بزرگی از آن شهر به جهان اسلام اهدا شد که برخی از آنان را پیشتر نام بردیم.
«براقی در تاریخ کوفه نام 148 تن از اصحاب پیغمبر را ذکر می‏کند که به کوفه مهاجرت کرده و در آن جا زندگی می‏کردند و این جز هزاران تن از علماست که در آن جا به سر می‏بردند و در فقه و سایر علوم اسلامی ورود داشتند و نیز ابن‏سعد در طبقات شرح حال 850 تن از تابعین را آورده است که در کوفه سکونت گزیده بودند.»11
پس از ورود امام صادق علیه‏السلام به شهر کوفه که در دوران حکومت سفاح صورت گرفت، این شهر به کانون توجه عالمان مسلمان و شیعه تبدیل شد؛ هر چند پیش از حضور آن حضرت نیز شاگردان مکتب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام که به صورتی گسترده در این شهر وجود و حضور داشتند، آن را به صورت کانون تفکرات شیعی درآورده بودند.
حسین بن علی وشّاء درباره مسجد کوفه به ابن عیسای قمی گفت: «در این مسجد نهصد عالم را دیدم که همه آنان در درسهای خود به امام صادق علیه‏السلام اشاره می‏کردند و حدّثنی جعفربن محمّد علیه‏السلام می‏گفتند.»12
ویژگی مهم این حوزه آن بود که به دلیل بُعد مسافت و گسترش سرزمینهای اسلامی که موجب گردیده بود شیعیان به امام عصر خویش دسترسی نداشته باشند، امامان شیعه به شاگردان عمدتاً کوفی خویش، چهارچوب استنباط احکام را آموختند. قواعدی مانند: استصحاب، برائت، تخییر، احتیاط، قاعده ید، قاعده طهارت، توجه به عرف و... که اساس علم اصول را تشکیل می‏دهند، در این دوران پایه‏ریزی و به فقیهان شیعه آموخته شد. بنابراین می‏توان اساس و پایه علم اصول را در عهد صادقین علیهماالسلام و در حوزه کوفه دانست.
در این حوزه در عهد صادقین علیهماالسلام ابان‏بن تغلب و محمدبن مسلم وجود داشتند که اولی 30 هزار و دومی 40 هزار حدیث از صادقین علیهماالسلام نقل می‏کردند.13
3 ـ حوزه قم
این حوزه در عهد ائمه ثلاثه امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم‏السلام بنیان نهاده شد و در آن، خاندان اشعری قمی بویژه سعدبن عبداللّه‏ قمی اشعری و نیز علی‏بن ابراهیم قمی، محمدبن حسن صفار قمی و... حضور داشتند.
این حوزه پس از عصر غیبت وارد مرحله جدیدی شد ومحدثان و فقهای نامداری را به عالم شیعه ارزانی داشت و توانست مهمترین حوزه علمیه شیعه در جهان آن روز باشد. البته این امر مولود شرایط ویژه‏ای بود که بر جهان اسلام در آن روزگار حکمفرما بود. کوفه به دلیل نزدیکی به پایتخت عباسیان در معرض کینه‏های دیرینه بنی‏عباس و سرداران ترک آنان بود و نمی‏توانست پایگاهی مطمئن برای فعالیتهای فرهنگی شیعه باشد. از این‏رو، عالمان شیعه در ایران بویژه قم و ری که تحت فرمانروایی حاکمان شیعی آل‏بویه قرار داشت، نشو و نما یافتند و اقتدار آنان باعث شده بود که این دو شهر به عنوان کانونهای نشر فرهنگ شیعه در میدان فرهنگی آن روزگار ظهور و تجلی یابند.
در این دو شهر خاندان بابویه، علی بن حسین بن بابویه، صاحب کتابهای فقهی متعدد و نیز کتابهای الامامة، قرب‏الانساب، کتاب التفسیر و... فرزند او محمّدبن علی ملقب به صدوق و مؤلف کتاب معروف من‏لایحضره الفقیه و نیز برادر او حسین بن علی و برادرزاده او حسن بن حسین بن علی و محمدبن یعقوب کلینی رازی، مؤلف کتاب گرانسنگ کافی و... ظهور کردند.
ویژگی این حوزه توجه جدّی به تدوین و جمع‏آوری احادیث و نیز تنظیم و تبویب آن بود. پیشتر از این گفته شد که اهل سنت به مقتضای برخی احادیث از جمع‏آوری و تدوین حدیث امتناع می‏کردند. امامان شیعه برعکس آنان توجه جدی به تدوین حدیث داشتند و این امر در طول دوران امامت انجام گردید، اما این احادیث منظم و مبوب نبود و موضوعات مختلف در کتب جمع‏آوری می‏شد. در این دوره و در این حوزه، احادیث منظم و مبوب گردید و کار دستیابی به حدیث را آسان کرد.
مرحله دوم در حیات حوزه علمیه قم پس از ورود فقیه بزرگوار و عالم ارجمندمرحوم شیخ عبدالکریم حائری است که در این دوره توانست نقشی ارجمند و بایسته در تاریخ اسلام و حوزه ایفا کند. این نقش در زمان مرحوم آیت‏اللّه‏ بروجردی و با تربیت شاگردانی چون امام راحل (رضوان اللّه‏ علیه) به اوج خود رسید. بحث در این‏باره نیازمند زمانی بیشتر و مجالی گسترده‏تر است، اما این دوره را می‏توان دوران شکوفایی علوم اسلامی نامید.
4 ـ حوزه بغداد
بغداد به عنوان پایتخت عباسیان از جمله شهرهای فرهنگی عهد عباسی به‏شمار می‏رفت. این شهر در بدو امر کانون سیاست، فرهنگ و اقتصاد بود. اقتدار عباسیان در دوران نخست حکومت عباسی باعث شده بود که بغداد مرکز عالمان اهل سنت باشد، اما پس از افول ستاره عباسیان و تضعیف قدرت آنان توسط ترکان، دیگر فرق اسلامی نیز در آن راه یافتند. این امر در مورد شیعه با قدرت یافتن «آل‏حمدان» که حاکمان شیعه جزیره و موصل بودند تسهیل گردید و با انتخاب «ناصرالدوله» امیر حمدانی به عنوان امیرالامرای خلیفه عباسی، کفه قدرت به نفع شیعیان سنگین شد14 و پس از استیلای آل‏بویه (عضدالدوله دیلمی) بر بغداد، زمینه برای فعالیت علمی شیعیان مساعد گردید و در همین برهه اندک، عالمان بزرگی در دنیای تفکرات شیعی پا به عرصه نهادند و حوزه علمی ارجمندی را پایه‏گذاری کردند.
در این حوزه، مردان نامداری چون شیخ مفید، سیدمرتضی، سید رضی، ابن ابی‏عقیل، ابن جنید اسکافی، ابن قولویه و... ظهور کردند. این حوزه برخلاف حوزه قم، حوزه‏ای استدلالی بود و در آن علم اصول برای اولین‏بار در قالب کتاب الذریعة الی اصول الشریعة، توسط سید مرتضی تدوین گردید و نیز کتابهای المقنعه (از شیخ مفید) و الانتصار (از سید مرتضی) تألیف گردید که در آن مسائل فقهی به صورت تطبیقی و مبوب جمع‏آوری گردیده است.
شخصیت عظیم و ارزشمند شیخ مفید و سیدین بویژه سیدمرتضی که علاوه بر مکانت ارجمند علمی از جایگاه بلند اجتماعی نیز برخوردار بود و از سوی خلیفه به عنوان «نقیب» هاشمیان معرفی و انتخاب گردیده بود، باعث شد که حوزه بغداد در مدت عمر نسبتاً کوتاه خود منشأ اثری عمیق و والا در تاریخ حوزه‏های علمی شیعیان گردد و استدلالی شدن فقه شیعه و نیز تألیف و تدوین علم اصول جایگاهی ویژه برای شیعیان و اندیشه‏های شیعی فراهم کرد.
5 ـ حوزه نجف
پس از پدید آمدن اغتشاشهایی که بغداد را برای شیعیان ناامن کرد و سبب سوختن کتابخانه و خانه شیخ‏الطائفه طوسی رحمه‏الله گردید، آن مرحوم، حوزه نجف را بنیان نهاد و بحق این حوزه، در تاریخ شیعه اثری ماندگار و ارجمند داشته است. بنیانگذار این حوزه مرحوم شیخ طوسی از چنان مکانت و موقعیتی در میان امامیه برخوردار است که کمتر نصیب کسی گردیده اسیت. مرحوم شیخ در راه تدوین و تنظیم اصول و فقه چنان درخشید که حتی معاندان را نیز به تعظیم در برابر عظمت و موقعیت علمی خویش وادار ساخت.
حوزه‏ای که شیخ‏الطائفه بنیان نهاد، از جهات بسیاری قابل توجه است. این حوزه، حوزه‏ای کامل بود، زیرا توانسته بود استدلال و عقل را همپای نقل و حدیث ارج بخشد و در عین حال در راه استدلال و خردگرایی راه افراط نپوید، در حالی که حوزه‏های پیشین معمولاً گرفتار یکی از این دو شده بودند.
در این حوزه فقه مقارن و تطبیقی که در حوزه بغداد متولد شده بود، با کتاب الخلاف شیخ طوسی به کمال رسید و اهل سنت را در مقابل عظمت فقه شیعه به تعظیم واداشت. افزون بر این، دو کتاب مرجع شیعه تهذیب و الاستبصار، توسط شیخ تدوین گردید که اولی 13590 حدیث و دومی 5511 حدیث را گرد آورده است.
درباره شیخ طوسی رحمه‏الله و حوزه‏ای که او بنیان نهاد، مجالی بس فراتر از این نیاز است و در ذکر عظمت او همین بس که آن مرحوم چنان پایگاهی در میان علمای شیعه یافت که بیش از یک قرن پس از او کسی را یارای مخالفت با آرای وی نبود و از این‏رو عصر پس از وی را عصر و یا قرن «مقلده» نامیده‏اند.15
حوزه علمیه نجف در اثر آشوبها و درگیریهایی که اواخر عهد عباسیان را در برگرفت و به حمله مغولان به بغداد انجامید، از رونق افتاد و حوزه‏های حلّه و اصفهان جایگزین آن شد، اما پس از آن این حوزه با ظهور مردان نام‏آوری چون وحید بهبهانی، سید بحرالعلوم، کاشف الغطاء، ملا احمد نراقی و بویژه شیخ مرتضی انصاری بازدرخشید. در این میان، مرحوم بهبهانی به خاطر شکستن دیوار اخباریگری و میدانداری باشکوه وی در عرصه تجدید استدلال، جایگاهی ویژه دارد و نیز شیخ مرتضی انصاری که سعی بلیغ او چهره فقه شیعه را دگرگون کرد و چنان موشکافانه در عرصه فقه تجلی کرد که براستی شایان بزرگترین و رساترین ستایشها است.
پس از مرحوم شیخ، حوزه نجف درعرصه اجتماعی و مردم نیز ظهور و بروزی شایان توجه دارد. حضور در اشکال فرهنگی ـ اقتصادی مانند قضیه تنباکو و امتیاز رژی و در شکل نظامی مانند مبارزه شیعیان با استعمارگران انگلیسی در عراق و در بعد سیاسی مانند حضور در برابر استبداد قاجار در لباس مشروطیت توسط مرحوم نائینی و آخوند خراسانی رحمه‏الله ، از جمله ارجمندترین و بزرگترین نمودهای حیات و پویایی این حوزه است.
6 ـ حوزه حلّه
پس از استیلای مغولان بر عراق، جمعی از بزرگان حلّه نزد هلاکو رفتند و از وی امان خواستند و او چون از صداقت آنان اطمینان یافت، مردم حلّه را امان داد. البته در این میان، نقش خواجه نصیرالدین طوسی که در دستگاه وی جایگاهی ویژه داشت نیز بی‏تأثیر نبوده است.
این شهر پس از این، کانون درس و بحث و تألیف گردید و حوزه‏ای ارجمند در آن به وجود آمد که مردان نامداری در دامان آن نشو و نما یافتند که محقق حلی، ابن‏ادریس حلی، علامه حلی، فخرالمحققین فرزند علامه، شهید اول، سیدبن طاوس و... از آن جمله‏اند. در این حوزه، کتابهایی چون شرایع الاسلام، مختلف الشیعه، تبصره، منتهی المطلب، ایضاح الفوائد، و اللمعة الدمشقیه تحریر یافت که هر کدام از منابع و متون درسی حوزه‏های علمیه شیعه در طول سالیان متمادی بوده‏اند.
پرهیز از تقلید و پایبندی به استدلال و اجتهاد در این حوزه حرف اول را می‏زد و علاوه بر این نسبت به سایر علوم اسلامی نیز اهتمامی ویژه مبذول می‏شد. در یک کلام، این حوزه حوزه تطور فقه، و اندیشه‏های ناب شیعی بود.
7 ـ حوزه اصفهان
با روی کار آمدن حکومت صفوی در ایران و رسمیت یافتن مذهب شیعه، حوزه‏ای بزرگ در مرکز حکومت صفویان به وجود آمد. این حوزه دارای دو گرایش اصولی و اخباری بود.
حوزه اصفهان را می‏توان حوزه تدوین دایرة‏المعارفهای بزرگ شیعی نامید، زیرا در این حوزه بحارالانوار، وافی، و وسائل‏الشیعه تدوین شد و نقش این کتابهای ارجمند بر کسی پوشیده نیست.
همچنین این حوزه را (چنان که گفته شد) به دلیل حضور اصولیان متبحر و پیدایش اخباریان می‏توان حوزه‏ای دو گرایشی نامید، زیرا از سویی محقق کرکی را که صاحب اندیشه‏ای والا و نوگرا در فقه بود، در خود داشت.16 و از سوی دیگر ملا محمد امین استرآبادی، طراح اخباریگری را در خود پرورد.17
دیگر حوزه‏ها
آنچه گفته شد، درباره حوزه‏های اصلی شیعی بود که محط رحال علمای اعلام و محل پرورش نخبگان و صاحبان اثر در اندیشه شیعی بود، اما این بدان معنی نیست که در دیگر شهرهای اسلامی، حوزه‏های شیعی وجود نداشته است، بلکه حوزه‏های علمی شیعه تقریباً در تمامی بلاد اسلامی وجود داشته است که از جمله معتبرترین آنها می‏توان حوزه علمیه مشهد را نام برد که در قرون اخیر و بویژه در سالهای اخیر جایگاهی بایسته و والا در نشر و تدوین اندیشه‏های شیعی داشته و دارد و ما امیدواریم که در این خصوص مقاله‏ای مستقل ارائه کنیم.
نقد و نظر
حوزه علمیه شیعی در عهد امامان، حوزه‏ای جامع بود و فقه، تفسیر، کلام، عرفان، حدیث و... در آن به بحث گذاشته می‏شد، اما اهتمام ائمه معصومین علیهم‏السلام به جمع احادیث برای حوزه قم و ری این تصور را به وجود آورد که اولویت با جمع احادیث است و از همین رو به این بُعد اهتمام بیشتری شد و دیگر ابعاد کمتر مورد توجه قرار گرفت. اما بزودی این نقیصه با پیدایش حوزه بغداد برطرف شد و در حوزه نجف و حلّه تکامل یافت؛ هر چند در حوزه بغداد نیز کسانی یافت شدند که در خردگرایی راه افراط پیمودند، اما اینان نیز در حوزه بغداد و نجف راه به جایی نبردند.
پیدایش حوزه اصفهان و بویژه ظهور استرآبادی که منادی بازگشت به عهد کلینی و ائمه بود، می‏رفت که به تعطیل عقل و استدلال بینجامد، اما ظهور بهبهانی و شاگردان او، حیات را به کالبد حوزه بازگرداند و اندیشه استدلالی شیعه در عهد شیخ چنان تکامل یافت که شیخ می‏فرمود اگر استرآبادی زنده بود، اصول مرا می‏پذیرفت.
حوزه در یک نگاه حوزه‏ای پاسخگو بوده است، نیازهای زمان را دریافته و جواب مناسب آن را داده است و در عین این که هر روز گامهای بلندی به پیش برداشته است و همیشه از زمان جلوتر بوده است، اما از نیازهای زمان نیز غفلت نورزیده است و همواره کهف ملهوفین و ملجأ نیازمندان فرهنگی بوده است.
تنوع آثار و نوشته‏های دانشمندان شیعی که حکایتگر پرداختن آنان به مسائل متنوع می‏باشد، به حدی است که احصای آن کاری سترگ است.
نقد حال
نقد حال را می‏توان به دو بخش تقسیم کرد:
1 ـ نقد نظری
2 ـ نقد عملی
نقد نظری
به نظر می‏رسد که حوزه علمیه دربخش نظری با برخی از کاستیها مواجه است که برای رفع آن انجام و پیگیری برخی اقدامات لازم و ضروری است. این اقدامات و ضرورتها عبارتند از:
اول: ضرورت روزآمد کردن علوم حوزوی
دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری از خاصیّت تصرّم و نوشوندگی برخوردار شده است. سرعت بیش از حد دستیابی به اطلاعات و علوم و شتاب روزافزون انتقال فرهنگها، نظریه مارشال را تحقق بخشیده و دنیای بزرگ ما را به ده‏کوره‏ای کوچک تبدیل کرده است. امواج رادیو، ماهواره، رایانه، و اینترنت با سرعتی شگفت، فرهنگها و علوم و در کنار آن تبلیغات و خواسته‏ها را به جای جای عالم منتقل می‏کنند و عملاً مفهوم مرز و دیوار از بین رفته است.
ایران اسلامی به یُمن پیشرفتهای قابل ملاحظه‏ای که در زمینه برخورداری از وسائل ارتباط جمعی داشته و با توجه ویژه‏ای که دشمنان به امر تبلیغات علیه آن داشته‏اند، در معرض تمامی عوامل تبلیغی و رسانه‏های جمعی قرار گرفته است و از عکس و پوستر گرفته تا امواج ماهواره و اینترنت در ایران به وفور یافت می‏شود و متأسفانه کاربردی قابل توجه نیز داشته است. در چنین دنیایی که هر روز شبهه‏ای نو، سؤالی جدید و مکتب و مسلکی تازه خلق می‏شود، روزآمد کردن علوم حوزوی (به عنوان پاسدار ارزشها و اصول الهی) ضرورتی انکارناپذیر است امروز در زمینه مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، مسائلی مطرح است که در حوزه کمتر به آنها پرداخته شده است.
به نظر می‏رسد برای تحقق این امر نیاز به کار و برنامه‏ریزی در چند مورد ذیل باشد:
الف. شناخت شبهات و پاسخ به آن
هر از چندی در جامعه ما یک «ایسم» مطرح می‏شود: «اومانیسم»، «پوزیتویسم»، «نئوپوزیتویسم»، «سکولاریسم»، «پلورالیسم» و... . این مکاتب و سایر مکاتب و ایسمهای مطرح شده در مجلات شبه روشنفکری ایران، محصول اروپای قرون وسطی و حوالی رنسانس و پس از آن است که برای بیرون راندن دین و کلیسا از زندگی مردم غرب پا به عرصه وجود نهاد. اندیشمندان ماتریالیست و غیرماتریالیست غربی هر کدام با خلق یک «ایسم» به جان کلیسا افتادند تا ریشه آن را برآورند و البته تا حدودی در این کار موفق نیز شدند.
غرب که این تجربه موفق را در مبارزه با دین در سرزمینهای خود آزموده و به نتیجه رسیده است، با همان سلاح وارد کارزار علیه مسلمانان و مسجد شده است و بدیهی است که هر روز یک «ایسم» از همان‏گونه در ایران نیز (به امید حصول نتیجه) مطرح گردد.
برای پاسخ به این شبهات، نخست شناخت آن و شناخت آفرینندگان آن لازم است. حوزه باید در خصوص احیا و تطوّر منطقی کلام و فلسفه گام بردارد و نگارنده پیشنهاد می‏کند که در حوزه رشته غرب‏شناسی یا درس آن به وجود آید و مؤلّفه‏های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی غرب مورد مداقّه و تحلیل قرار گیرد تا اساس تهاجم فرهنگی که جدیدترین و خطرناک‏ترین تهاجم به مرزهای عقیده و ایمان ماست، شناخته و از بن برداشته شود.
ب. طرح اندیشه‏های نو
به نظر می‏رسد که گاه حوزه از طرح اندیشه‏های نو و خلق فکر طفره می‏رود، در حالی که طرح اندیشه‏های نو در زمینه‏های مختلف فرهنگی و اجتماعی، پویایی و پیش‏روندگی آن را تضمین می‏کند و افزون بر آن خلأ موجود در جامعه را که سبب گرایش به اندیشه‏های ناسالم وارداتی می‏گردد نیز برطرف می‏سازد. به نظر می‏رسد که همین خلأ به علاوه طرح نشدن مسائل اسلامی به صورتی نو و اصولی باعث گردیده است که اندیشه‏ها و شبه اندیشه‏های وارداتی بازار خوبی را در بین قشر دانشگاهی و جوان جامعه یافته و سبب شده است که «خزف» بازار «لعل» را بشکند.
ج. حضورفعال در عرصه‏اندیشه‏واجتماع
متأسفانه هر چه حضور فرهنگهای وارداتی در عرصه جامعه ما بیشتر شده است، حوزه و متولیان فرهنگی، نقشی منفعل‏تر به خود گرفته‏اند، به گونه‏ای که حوزه امروز منتظر است تا طرح دشمن عرضه گردد و آن گاه در مقابل آن عکس‏العمل نشان دهد و حتی گاه مشاهده می‏شود که یک خرده فرهنگ وارداتی مدتها در جامعه عمل می‏کند و گروهی از جوانان این مرز و بوم را اسیر خود می‏نماید و آن گاه حوزه و متولیان فرهنگی شتابزده به محکوم کردن و یا مقابله با آن اقدام می‏کنند.
برای روزآمد کردن علوم حوزوی، حضور فعال در عرصه‏های اندیشه و اجتماع ضروری است و در صورتی حوزه خواهد توانست میداندار عرصه فرهنگ باشد که شناختی دقیق از جامعه و آنچه در آن روی می‏دهد داشته باشد و مؤلفه‏ها و عناصر موجده و علل تأثیر فرهنگهای دخیل را بشناسد.
بحث در این باره را با بیان مقام معظم رهبری (دام ظله) که لبّ و خلاصه یک دنیا سخن است به پایان می‏بریم که فرمود:
«امروز این‏گونه نیست. امروز حوزه از زمان خودش خیلی عقب است. حساب یک ذره و دو ذره نیست... در حال حاضر امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق دنیا را فراگرفته است ما وقتی به خودمان برگردیم خیلی فاصله داریم... ما از این دنیا عقبیم، دیگر چرا این را منکر بشویم. این یک عیب قطعی است که حوزه ما امروز آن را دارد.»18
دوم: تغییر و اصلاح متون درسی
متون درسی حوزه نوعا دارای اشکالهایی است که چشمپوشی از آن موجب تضییع عمر طلاب می‏شود. کتب درسی حوزه از جامع‏المقدمات گرفته تا سیوطی و مغنی و معالم و رسائل و کفایه از کاستیهای آشکاری (به عنوان کتاب درسی) رنج می‏برند. این فقیر مانند تمامی طلاب به یاد دارم که برای ساختن فعل «ضربتنّ» ساعتها وقت صرف کردم و صرف میر که گفته می‏شد:
هر که خواند صرف میر میر را     بشکند صد قفل و صد زنجیر را
برایم حکم یک کابوس را داشت و یا گمان نمی‏کنم که طلبه‏ای در این جمله آغازین کتاب منطق کبری که «بدان که آدمی را قوه‏ای است درّاکه که منقش گردد در وی صور اشیاء، چنانچه در آئینه، لکن در آئینه حاصل نمی‏شود مگر صور محسوسات» نمانده باشد و زبان فارسی کبری برایش از عربی مشکلتر نباشد.
نیز در ابتدای حاشیه می‏خوانیم: «فان قلت حدیث الابتداء مروی فی کل من التسمیة والتحمید فکیف التوفیق قلت الابتداء فی حدیث التّسمیة محمول علی الحقیقی وفی حدیث التحمید محمول علی الاحنافی او علی العرفی اوفی کلیهما علی العرنی» و بعد جدولی ترسیم شده بود که 9 خانه داشت و «ثلاثة شقوق صحیحة ومعتبرة وثلاثة شقوق صحیحة وغیر معتبرة وثلاثة شقوق غیر صحیحة وغیر معتبرة» و مدتی وقت طلبه صرف آموختن همان جمله و این جدول می‏شد، در حالی که اصل بحث اصلاً جای بحث ندارد! یا در کتابهای فقهی، اصولی و صرف نحو چقدر یک طلبه باید رنج ببرد تا مرجع یک ضمیر را بیابد؛ مثلاً در کتاب کفایه (که در بین کتب درسی از جمله منظمترین و حساب شده‏ترین است و حقیقتاً کتابی عالی است) آمده است:
«الفرق بین المشتق ومبدئه مفهوماً انّه بمفهومه لایأبی عن الحمل علی ما تلبس بالمبدء ولایعصی عن الجری علیه لما هما علیه من نحو من الاتحاد بخلاف المبدء فانه بمعناه یأبی عن ذلک بل اذا قیس ونسب الیه کان غیره لاهوهو.»
ملاحظه می‏فرمایید که در همین جمله 12 ضمیر منفصل آمده است که به علاوه ضمایر متصل و اسماء اشاره و موصولات خیلی بیشتر می‏شود و طلبه باید مرجع هر کدام را بیابد.
و یا در معالم که کتابی اصولی است، اصلاً تعریف اصول فقه نیامده و تنها فقه تعریف شده است:
«الفقه فی اللغة الفهم و فی الاصطلاح العلم...»
و یا استفاده از کلمه «فافهم»، «فتأمّل»، «فتدبّر» و «فتدبّر جیدا» که گاه خود حاوی یک دنیا سخن و یک مجموعه اشکال است، در کتب فقهی و اصولی امری رایج است.
علاوه بر اینها پیچیده‏گویی و استفاده از نثر متکلف و مصنوع، امری رایج و بلکه ضروری در عمده کتب درسی حوزه است و گاه طلبه را مدتها مشغول الفاظ و عبارات می‏کند و این امر باعث شده است که یک کتاب درسی چندین شرح داشته باشد.
مهمتر از بُعد نگارشی، بُعد محتوایی است که کمتر به آن توجه شده است و با توجه به این واقعیت که ایام جوانی معدود و محدود است، ضرورت دارد که در این خصوص بازنگری شود و از جمله مواردی که وقت طلبه را سالها می‏گیرد، ادبیات عرب است که متأسفانه وقت و انرژی فراوانی از طلاب را هدر می‏کند. واقعاً چه ضرورتی دارد که یک طلبه کتاب مغنی و مطول و یا حتی مختصر را با تمامی طول و تفصیل آن بخواند و عمر خود را در مسائل بیهوده و یا آموختن اشعار شاعران بیهوده‏گوی عرب که در وصف معشوق «ذی‏شادی» خود و یا امثال آن گفته است، صرف کند؟ آیا هدف از آموختن ادبیات عرب، توصّل به فقه و اصول است، یا این که خود ادبیات هدف است؟ و این امر در حوزه مشهد که صبغه‏ای ادبیاتی دارد، مشهودتر است.
در حوزه فقه و اصول نیز این امر صادق است. مکاسب مرحوم شیخ حداقل چهار یا پنج سال از عمر یک طلبه را به خود اختصاص می‏دهد، در حالی که پاره‏ای از مباحث آن واقعاً غیرضروری است و این کتاب باید به عنوان منبعی برای تدریس خارج مورد استفاده قرار گیرد.
ادامه دارد.
پی‏نوشتها
1 . به نظر ما نقد مراکز علمی ضرورتی است که متأسفانه کمتر بدان پرداخته شده است. نقد دانشگاه و مراکز عالی آموزش و نگاهی ارزیابانه و نقادانه می‏تواند بسیاری از کاستیهای این مراکز را برطرف کند. این نقد در باب علوم انسانی و علوم پایه هر دو وجود دارد و امیدواریم که کسانی به این کار دست یازند.
2 . مجموعه ارشادات و راهنماییهای ارزنده رهبر فرزانه انقلاب در جزوه‏ای تحت نام «بایستگیهای حوزه از نگاه رهبری» توسط شورای مدیریت حوزه علمیه خراسان گردآوری و تدوین شده است و در بخش دوم این مقاله از آن استفاده شده است.
3 . ناگفته پیداست که مقصود همرنگ زمانه شدن نیست، بلکه پاسخگویی به نیازهای دنیای مقصوم و متطور است.
4 . شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام، نقیصه علم تدوین تاریخ فقه را در میان شیعه ذکر کرده است. هر چند پس از ایشان و در سالهای اخیر تا حدودی در این خصوص فعالیتهایی صورت گرفته است، اما بی تردید این اقدامات ناکافی است.
5 . از جمله در این زمینه روایت معروفی (نزد اهل سنت) نقل شده است که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «لاتکتبوا عنّی ومن کتب عنّی غیر القرآن فلیُمحِه» اما این روایت چنان که مرحوم صدر گفته است، با تقریر رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نسبت به کتابت حدیث از سوی امام علی علیه‏السلام منافات دارد و به اعتقاد شیعه انگیزه‏های دیگری در این خصوص دخالت داشته‏اند.
6 . سید حسن صدر، تأسیس الشیعه، (شرکة النشر والطباعة العراقیه المحدوده، (1370 ه)، ص278.
7. رجال نجاشی، احمدبن علی بن عباس نجاشی، ص115.
8 . بنگرید به: مقدّمه کتاب شرح لمعه، ده جلدی، محمد مهدی آصفی، چاپ نجف و نیز وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج3، ص523.
9 . کتاب مصباح الشریعه منسوب به فضیل بن عیاض است. او در طی یک داستان شگفت‏انگیز به خیل اهل عرفان پیوست. این کتاب برحسب اعتماد محدث متبحر قرن اخیر حاجی میرزا حسین نوری و اعتقاد وی، سلسله درسهایی است که فضیل از امام صادق علیه‏السلام آموخته است. بنگرید به: کتابهای خدمات متقابل اسلام و ایران و نیز کتاب آشنایی با علوم اسلامی، شهید مرتضی مطهری، (انتشارات صدرا)، ج2، ص100.
10 . بنگرید به: مقدمه کتاب مغز متفکر جهان شیعه.
11 . مبادی فقه و اصول، علیرضا فیض، ص128.
12 . تاریخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجی، ص115، به نقل از: رجال نجاشی.
13 . بنگرید به: هزاره شیخ طوسی ونیز منبع پیشین.
14 . برای اطلاع بیشتر، بنگرید به: تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، فصل دوران امیرالامرایی.
15 . این دوره از سال 460 تا 598 که زمان ابن‏ادریس حلی بود استمرار یافت.
برای اطلاع بیشتر به کتاب هزاره شیخ طوسی مراجعه کنید.
16 . محقق کرکی اصولی متبحر و فقیه ارجمند حوزه شیعه و مؤلف کتاب «جامع المقاصد» است که به دلیل آمیختگی فقه با زندگی مردم و منصب شیخ الاسلامی که محقق داشت، حاوی نظریات جدید و ارزشمندی است.
17 . ملا محمد امین استرآبادی داعیه‏دار بازگشت به عهد کلینی رحمه‏الله بود و کتاب فوائد المدینه، بیانیه وی در خصوص مقابله با اصول و ترویج اخباریگری است.
18 . بایستگیهای حوزه از نگاه رهبری، شورای برنامه‏ریزی مدیریت حوزه علمیه خراسان.

تبلیغات