نقد و ارزیابی حوزه؛ ماضی و حال (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
حوزه امروز در بوته آزمایشی سخت و سترگ قرار گرفته است؛ آزمایشی الهی و انسانی. دنیای ما با دیدگانی مسلح به جدیدترین تکنولوژی، منتظر است تا فرجام و انقلابی را که حوزه خاستگاه و آفرینشگر آن بوده است ببیند. دنیا میخواهد بداند و ببیند که حوزه در عرصه اقتصاد، سیاست، فنآوری، اطلاعات و ارتباطات جهانی و نظام تکقطبی چه خواهد کرد؟ آیا این علت موجده که خواب جهانی را پریشان کرد و بر دیدگان فروخفته در خواب آب بیداری پاشید و در این میان هزاران دد و دیو خفته را نیز بیدار کرد و خود را در نوک پیکان کینههای آنان قرار داد، خواهد توانست علت مبقیه نیز باشد؟
ناگفته پیداست که این هنرمند سترگ که بزرگمردی چون بنیانگذار این بنیاد ملکوتی را پرورده است، در پناه آن نَفَس ملکوتی و عیسوی و خلف صالح او توانسته است بارها و بارها سر دیو را به سنگ بکوبد، اما آیا این دو زخمخورده که وسوسههای خود را پیچیدهتر و رنگینتر ساخته است و هنوز نیز در راه پیچیدهتر کردن آن میکوشد، بسادگی از فتنه و وسوسه دست برخواهد داشت؟ آیا حوزه که امروز بیشتر از هر زمان، روز میدانداری اوست، این فتنهها را به شایستگی و بایستگی پاسخ خواهد داد؟
اینها سؤالهایی است که ذهن دوست و دشمن سخت بدانها مشغول است. دوستان نگران و دشمنان مترصد هستند و هر کدام از زاویهای و به شکلی درصدد یافتن پاسخ میباشند و صد البته پاسخ،پاسخی حیاتی است.
حوزه طی سالهای گذشته این پرسش را بارها و بارها برای خود مطرح کرده و جواب آن را جسته است. پاسخ به این پرسش مسلماً در نگاهی ارزیابانه، کارشناسانه و نقّادانه میسر است و خوشبختانه این نگاه دقیق و عمیق امروز وجود دارد.
به نظر خیلی از صاحبنظران، کارشناسان و فرهیختگان، حوزه نیز مانند دیگر مراکز علمی کشور نیازمند نقد و نقادی است.1 و در این باب، نظریات ارزشمند و دقیق رهبر فرزانه انقلاب راهگشایی مطمئن و تکیهگاهی شایان توجه است.2 نقد حوزه البته ممکن است با مخالفتهایی مواجه شود، اما این کار در دنیایی که نوشوندگی و نوآوری ویژگی عمده آن است و تصرم و تطور در آن حرف اول را میزند،3 ضرورتی انکارناپذیر است؛ بویژه در این روزگار که برههای نو در حیات حوزه آغاز گردیده و این برهه، مسائل، نیازها، و خواستههای جدیدی پدید آورده است که پیش از آن هرگز وجود نداشتهاند.
حوزه علمیه با وجود بیمهایی که در مورد نقد و نوآوری داشته، خوشبختانه همواره نوپردازانی ارجمند در سینه خود پرورده است و هر از چندی مردی که بیم نقد و نوآوری نداشته به خلق آثار و اندیشههای گرانسنگی دست یازیده است و همین نقادیها و نوآوریها بوده که پایایی و پویایی حوزه علمیه شیعه را تضمین کرده و بالندگی و پیشروندگی را به آن هدیه کرده است.
حوزه هر چند داستان معروف و مشهور ابنادریس حلّی و قصه جوانمرگی آن عالم فرزانه را به دلیل مخالفت با آرای ارجمند شیخ طوسی (ره) شنیده است، اما بیم جوانمرگی را در خود کشته و نوآوری و خلق را فراموش نکرده است.
در عین حال نگارنده معتقد است که نقد و ارزیابی حوزه نباید شتابزده و بیبرنامه باشد، بلکه باید براساس استراتژی و برنامهای دقیق و مدون صورت گیرد تا از پیدایش تالیهای فاسد پیشگیری شود.
نقد و ارزیابی حوزه را میتوان در دو بخش «نقد ماضی» و «نقد حال» ارائه کرد:
نقد ماضی
نقد ماضی را با معرفی حوزههای معتبر شیعه آغاز میکنیم. این نقد و ارزیابی از آن جهت ضرورت دارد که میتواند چراغی پرفروغ فراراه آینده حوزه باشد. جستوجو و کاوش در تاریخ حوزه ضرورتی است که متأسفانه کمتر بدان پرداخته شده است، در حالی که در میان اهل سنّت این امر صورت گرفته است.4
حوزههای نامدار شیعه عبارتند از:
1 ـ حوزه مدینه
این حوزه را پیامبر گرامی اسلام بنیان نهادند و توسط «باب مدینةالعلم» امام علی علیهالسلام گسترش و تکامل یافت. آن حضرت برخلاف جوّ موجود و به رغم روایاتی که کتابت حدیث را منع میکرد،5 به تدوین و جمعآوری احادیث پرداخت. مرحوم صدر مؤلف کتاب گرانسنگ تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، معتقد است که آن حضرت در عهد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مبادرت به تدوین حدیث کرد.6
افزون بر این، شاگردان آن حضرت مانند: ابورافع مولی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، سلمان، ابوذر، اصبغبن نباته، حارث بن عبداللّه همدانی، عبیداللّه بن ابیرافع (کاتب امیرالمؤمنین علیهالسلام )، میثم تمار و سلیم بن قیس هلالی به تدوین و جمعآوری احادیث مبادرت کردند و جالب این که «نجّاشی» رجالی معروف درباره علی بن ابیرافع میگوید:
«حفظ علی بن ابی رافع کثیرا وجَمَع کتاباً فی فنون الفقه... تَفَقَّه علی امیرالمؤمنین وجمعه فی ایّامه.»7
این حوزه در عهد امامان شیعه مردان نامداری چون: سعید بن مسیب، سعیدبن جبیر، قاسم بم محمدبن ابیبکر، و دو ابوخالد کابلی اصغر و اکبر و جز آنان پرورد، تا این که در زمان صادقین علیهمالسلام به نقطه اوج خود رسید و اندیشههای اصیل اسلامی و شیعی را به گونهای درخور، تبیین و تدوین کرد. در این دوره کتابهای بسیاری در باب حدیث و فقه تدوین شد که «اصول اربعمائه» از نامورترین آنها به شمار میآیند. از این چهارصد کتاب که متأسفانه از بین رفته است، تعداد زیادی نزد علاّمه مجلسی، شیخ حرّ عاملی و حاجی میرزا حسین نوری محدث خبیر وجود داشته است. در مقدمه شرح لمعه آمده است که هشام کلبی بیشتر از دویست کتاب، ابن شاذان صد و هشتاد کتاب، ابن دُؤَل صد کتاب و ابن ابیعمیر نودوچهار کتاب تألیف کردهاند.8
در این حوزه علاوه بر فقه و حدیث، به علوم اسلامی مانند تفسیر، کلام، عرفان، اصول، فقه و... اهتمامی ویژه وجود داشت و متون گرانسنگی که نشاندهنده اوج دانش در آن حوزه بوده، هنوز نیز وجود دارد. کتابهایی مانند توحید مفضل در کلام و یا مصباح الشریعه که از متون ارجمند عرفانی است، به دست ما رسیده است.9 در علم اصول، معیارهای اصیل توسط آن حضرت بویژه در روزگاری که قیاس، استحسان، مصالح مرسله و... رواج یافته بود، تبیین گردید و موجب پیریزی بنای شکوهمند علم اصول در ادوار بعدی گردید.
این حوزه به علوم اسلامی بسنده نمیکرد، بلکه به شیمی، فیزیک،کانیشناسی، هیئت، نجوم و... میپرداخت و در این حیطه دانشمندان بزرگی را به عالم اسلام هدیه کرد.10
2 ـ حوزه کوفه
کوفه به دلیل اهمیت و امتیازی که در دوران حکومت حضرت علی علیهالسلام کسب کرد، در تاریخ اسلام بویژه در قرون اولیه اسلامی به عنوان شهری شیعی و ارادتمند به اهلبیت شناخته شده است. این شهر بهدلیل موقعیت ممتازی که در جغرافیای ممالک اسلامی داشت، مرکز برخورد اندیشههای رایج در سدههای اولیه اسلام بود. نزدیکی این شهر به پایتخت ساسانیان «تیسفون» یا مدائن و نیز نزدیکی آن به امپراتوری بیزانس و روم شرقی، جایگاه ویژه سوقالجیشی و فرهنگی به آن بخشیده بود. حکومت پنج ساله امام علی علیهالسلام به مرکزیت کوفه، این شهر را درگیر جنگهای متوالی و عرصه برخورد و مبارزه بین امویان و کوفیان کرده بود، اما همین سالهای اندک، بذر علم و دانش را نیز در این سرزمین پاشید، به گونهای که عالمان بزرگی از آن شهر به جهان اسلام اهدا شد که برخی از آنان را پیشتر نام بردیم.
«براقی در تاریخ کوفه نام 148 تن از اصحاب پیغمبر را ذکر میکند که به کوفه مهاجرت کرده و در آن جا زندگی میکردند و این جز هزاران تن از علماست که در آن جا به سر میبردند و در فقه و سایر علوم اسلامی ورود داشتند و نیز ابنسعد در طبقات شرح حال 850 تن از تابعین را آورده است که در کوفه سکونت گزیده بودند.»11
پس از ورود امام صادق علیهالسلام به شهر کوفه که در دوران حکومت سفاح صورت گرفت، این شهر به کانون توجه عالمان مسلمان و شیعه تبدیل شد؛ هر چند پیش از حضور آن حضرت نیز شاگردان مکتب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام که به صورتی گسترده در این شهر وجود و حضور داشتند، آن را به صورت کانون تفکرات شیعی درآورده بودند.
حسین بن علی وشّاء درباره مسجد کوفه به ابن عیسای قمی گفت: «در این مسجد نهصد عالم را دیدم که همه آنان در درسهای خود به امام صادق علیهالسلام اشاره میکردند و حدّثنی جعفربن محمّد علیهالسلام میگفتند.»12
ویژگی مهم این حوزه آن بود که به دلیل بُعد مسافت و گسترش سرزمینهای اسلامی که موجب گردیده بود شیعیان به امام عصر خویش دسترسی نداشته باشند، امامان شیعه به شاگردان عمدتاً کوفی خویش، چهارچوب استنباط احکام را آموختند. قواعدی مانند: استصحاب، برائت، تخییر، احتیاط، قاعده ید، قاعده طهارت، توجه به عرف و... که اساس علم اصول را تشکیل میدهند، در این دوران پایهریزی و به فقیهان شیعه آموخته شد. بنابراین میتوان اساس و پایه علم اصول را در عهد صادقین علیهماالسلام و در حوزه کوفه دانست.
در این حوزه در عهد صادقین علیهماالسلام ابانبن تغلب و محمدبن مسلم وجود داشتند که اولی 30 هزار و دومی 40 هزار حدیث از صادقین علیهماالسلام نقل میکردند.13
3 ـ حوزه قم
این حوزه در عهد ائمه ثلاثه امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام بنیان نهاده شد و در آن، خاندان اشعری قمی بویژه سعدبن عبداللّه قمی اشعری و نیز علیبن ابراهیم قمی، محمدبن حسن صفار قمی و... حضور داشتند.
این حوزه پس از عصر غیبت وارد مرحله جدیدی شد ومحدثان و فقهای نامداری را به عالم شیعه ارزانی داشت و توانست مهمترین حوزه علمیه شیعه در جهان آن روز باشد. البته این امر مولود شرایط ویژهای بود که بر جهان اسلام در آن روزگار حکمفرما بود. کوفه به دلیل نزدیکی به پایتخت عباسیان در معرض کینههای دیرینه بنیعباس و سرداران ترک آنان بود و نمیتوانست پایگاهی مطمئن برای فعالیتهای فرهنگی شیعه باشد. از اینرو، عالمان شیعه در ایران بویژه قم و ری که تحت فرمانروایی حاکمان شیعی آلبویه قرار داشت، نشو و نما یافتند و اقتدار آنان باعث شده بود که این دو شهر به عنوان کانونهای نشر فرهنگ شیعه در میدان فرهنگی آن روزگار ظهور و تجلی یابند.
در این دو شهر خاندان بابویه، علی بن حسین بن بابویه، صاحب کتابهای فقهی متعدد و نیز کتابهای الامامة، قربالانساب، کتاب التفسیر و... فرزند او محمّدبن علی ملقب به صدوق و مؤلف کتاب معروف منلایحضره الفقیه و نیز برادر او حسین بن علی و برادرزاده او حسن بن حسین بن علی و محمدبن یعقوب کلینی رازی، مؤلف کتاب گرانسنگ کافی و... ظهور کردند.
ویژگی این حوزه توجه جدّی به تدوین و جمعآوری احادیث و نیز تنظیم و تبویب آن بود. پیشتر از این گفته شد که اهل سنت به مقتضای برخی احادیث از جمعآوری و تدوین حدیث امتناع میکردند. امامان شیعه برعکس آنان توجه جدی به تدوین حدیث داشتند و این امر در طول دوران امامت انجام گردید، اما این احادیث منظم و مبوب نبود و موضوعات مختلف در کتب جمعآوری میشد. در این دوره و در این حوزه، احادیث منظم و مبوب گردید و کار دستیابی به حدیث را آسان کرد.
مرحله دوم در حیات حوزه علمیه قم پس از ورود فقیه بزرگوار و عالم ارجمندمرحوم شیخ عبدالکریم حائری است که در این دوره توانست نقشی ارجمند و بایسته در تاریخ اسلام و حوزه ایفا کند. این نقش در زمان مرحوم آیتاللّه بروجردی و با تربیت شاگردانی چون امام راحل (رضوان اللّه علیه) به اوج خود رسید. بحث در اینباره نیازمند زمانی بیشتر و مجالی گستردهتر است، اما این دوره را میتوان دوران شکوفایی علوم اسلامی نامید.
4 ـ حوزه بغداد
بغداد به عنوان پایتخت عباسیان از جمله شهرهای فرهنگی عهد عباسی بهشمار میرفت. این شهر در بدو امر کانون سیاست، فرهنگ و اقتصاد بود. اقتدار عباسیان در دوران نخست حکومت عباسی باعث شده بود که بغداد مرکز عالمان اهل سنت باشد، اما پس از افول ستاره عباسیان و تضعیف قدرت آنان توسط ترکان، دیگر فرق اسلامی نیز در آن راه یافتند. این امر در مورد شیعه با قدرت یافتن «آلحمدان» که حاکمان شیعه جزیره و موصل بودند تسهیل گردید و با انتخاب «ناصرالدوله» امیر حمدانی به عنوان امیرالامرای خلیفه عباسی، کفه قدرت به نفع شیعیان سنگین شد14 و پس از استیلای آلبویه (عضدالدوله دیلمی) بر بغداد، زمینه برای فعالیت علمی شیعیان مساعد گردید و در همین برهه اندک، عالمان بزرگی در دنیای تفکرات شیعی پا به عرصه نهادند و حوزه علمی ارجمندی را پایهگذاری کردند.
در این حوزه، مردان نامداری چون شیخ مفید، سیدمرتضی، سید رضی، ابن ابیعقیل، ابن جنید اسکافی، ابن قولویه و... ظهور کردند. این حوزه برخلاف حوزه قم، حوزهای استدلالی بود و در آن علم اصول برای اولینبار در قالب کتاب الذریعة الی اصول الشریعة، توسط سید مرتضی تدوین گردید و نیز کتابهای المقنعه (از شیخ مفید) و الانتصار (از سید مرتضی) تألیف گردید که در آن مسائل فقهی به صورت تطبیقی و مبوب جمعآوری گردیده است.
شخصیت عظیم و ارزشمند شیخ مفید و سیدین بویژه سیدمرتضی که علاوه بر مکانت ارجمند علمی از جایگاه بلند اجتماعی نیز برخوردار بود و از سوی خلیفه به عنوان «نقیب» هاشمیان معرفی و انتخاب گردیده بود، باعث شد که حوزه بغداد در مدت عمر نسبتاً کوتاه خود منشأ اثری عمیق و والا در تاریخ حوزههای علمی شیعیان گردد و استدلالی شدن فقه شیعه و نیز تألیف و تدوین علم اصول جایگاهی ویژه برای شیعیان و اندیشههای شیعی فراهم کرد.
5 ـ حوزه نجف
پس از پدید آمدن اغتشاشهایی که بغداد را برای شیعیان ناامن کرد و سبب سوختن کتابخانه و خانه شیخالطائفه طوسی رحمهالله گردید، آن مرحوم، حوزه نجف را بنیان نهاد و بحق این حوزه، در تاریخ شیعه اثری ماندگار و ارجمند داشته است. بنیانگذار این حوزه مرحوم شیخ طوسی از چنان مکانت و موقعیتی در میان امامیه برخوردار است که کمتر نصیب کسی گردیده اسیت. مرحوم شیخ در راه تدوین و تنظیم اصول و فقه چنان درخشید که حتی معاندان را نیز به تعظیم در برابر عظمت و موقعیت علمی خویش وادار ساخت.
حوزهای که شیخالطائفه بنیان نهاد، از جهات بسیاری قابل توجه است. این حوزه، حوزهای کامل بود، زیرا توانسته بود استدلال و عقل را همپای نقل و حدیث ارج بخشد و در عین حال در راه استدلال و خردگرایی راه افراط نپوید، در حالی که حوزههای پیشین معمولاً گرفتار یکی از این دو شده بودند.
در این حوزه فقه مقارن و تطبیقی که در حوزه بغداد متولد شده بود، با کتاب الخلاف شیخ طوسی به کمال رسید و اهل سنت را در مقابل عظمت فقه شیعه به تعظیم واداشت. افزون بر این، دو کتاب مرجع شیعه تهذیب و الاستبصار، توسط شیخ تدوین گردید که اولی 13590 حدیث و دومی 5511 حدیث را گرد آورده است.
درباره شیخ طوسی رحمهالله و حوزهای که او بنیان نهاد، مجالی بس فراتر از این نیاز است و در ذکر عظمت او همین بس که آن مرحوم چنان پایگاهی در میان علمای شیعه یافت که بیش از یک قرن پس از او کسی را یارای مخالفت با آرای وی نبود و از اینرو عصر پس از وی را عصر و یا قرن «مقلده» نامیدهاند.15
حوزه علمیه نجف در اثر آشوبها و درگیریهایی که اواخر عهد عباسیان را در برگرفت و به حمله مغولان به بغداد انجامید، از رونق افتاد و حوزههای حلّه و اصفهان جایگزین آن شد، اما پس از آن این حوزه با ظهور مردان نامآوری چون وحید بهبهانی، سید بحرالعلوم، کاشف الغطاء، ملا احمد نراقی و بویژه شیخ مرتضی انصاری بازدرخشید. در این میان، مرحوم بهبهانی به خاطر شکستن دیوار اخباریگری و میدانداری باشکوه وی در عرصه تجدید استدلال، جایگاهی ویژه دارد و نیز شیخ مرتضی انصاری که سعی بلیغ او چهره فقه شیعه را دگرگون کرد و چنان موشکافانه در عرصه فقه تجلی کرد که براستی شایان بزرگترین و رساترین ستایشها است.
پس از مرحوم شیخ، حوزه نجف درعرصه اجتماعی و مردم نیز ظهور و بروزی شایان توجه دارد. حضور در اشکال فرهنگی ـ اقتصادی مانند قضیه تنباکو و امتیاز رژی و در شکل نظامی مانند مبارزه شیعیان با استعمارگران انگلیسی در عراق و در بعد سیاسی مانند حضور در برابر استبداد قاجار در لباس مشروطیت توسط مرحوم نائینی و آخوند خراسانی رحمهالله ، از جمله ارجمندترین و بزرگترین نمودهای حیات و پویایی این حوزه است.
6 ـ حوزه حلّه
پس از استیلای مغولان بر عراق، جمعی از بزرگان حلّه نزد هلاکو رفتند و از وی امان خواستند و او چون از صداقت آنان اطمینان یافت، مردم حلّه را امان داد. البته در این میان، نقش خواجه نصیرالدین طوسی که در دستگاه وی جایگاهی ویژه داشت نیز بیتأثیر نبوده است.
این شهر پس از این، کانون درس و بحث و تألیف گردید و حوزهای ارجمند در آن به وجود آمد که مردان نامداری در دامان آن نشو و نما یافتند که محقق حلی، ابنادریس حلی، علامه حلی، فخرالمحققین فرزند علامه، شهید اول، سیدبن طاوس و... از آن جملهاند. در این حوزه، کتابهایی چون شرایع الاسلام، مختلف الشیعه، تبصره، منتهی المطلب، ایضاح الفوائد، و اللمعة الدمشقیه تحریر یافت که هر کدام از منابع و متون درسی حوزههای علمیه شیعه در طول سالیان متمادی بودهاند.
پرهیز از تقلید و پایبندی به استدلال و اجتهاد در این حوزه حرف اول را میزد و علاوه بر این نسبت به سایر علوم اسلامی نیز اهتمامی ویژه مبذول میشد. در یک کلام، این حوزه حوزه تطور فقه، و اندیشههای ناب شیعی بود.
7 ـ حوزه اصفهان
با روی کار آمدن حکومت صفوی در ایران و رسمیت یافتن مذهب شیعه، حوزهای بزرگ در مرکز حکومت صفویان به وجود آمد. این حوزه دارای دو گرایش اصولی و اخباری بود.
حوزه اصفهان را میتوان حوزه تدوین دایرةالمعارفهای بزرگ شیعی نامید، زیرا در این حوزه بحارالانوار، وافی، و وسائلالشیعه تدوین شد و نقش این کتابهای ارجمند بر کسی پوشیده نیست.
همچنین این حوزه را (چنان که گفته شد) به دلیل حضور اصولیان متبحر و پیدایش اخباریان میتوان حوزهای دو گرایشی نامید، زیرا از سویی محقق کرکی را که صاحب اندیشهای والا و نوگرا در فقه بود، در خود داشت.16 و از سوی دیگر ملا محمد امین استرآبادی، طراح اخباریگری را در خود پرورد.17
دیگر حوزهها
آنچه گفته شد، درباره حوزههای اصلی شیعی بود که محط رحال علمای اعلام و محل پرورش نخبگان و صاحبان اثر در اندیشه شیعی بود، اما این بدان معنی نیست که در دیگر شهرهای اسلامی، حوزههای شیعی وجود نداشته است، بلکه حوزههای علمی شیعه تقریباً در تمامی بلاد اسلامی وجود داشته است که از جمله معتبرترین آنها میتوان حوزه علمیه مشهد را نام برد که در قرون اخیر و بویژه در سالهای اخیر جایگاهی بایسته و والا در نشر و تدوین اندیشههای شیعی داشته و دارد و ما امیدواریم که در این خصوص مقالهای مستقل ارائه کنیم.
نقد و نظر
حوزه علمیه شیعی در عهد امامان، حوزهای جامع بود و فقه، تفسیر، کلام، عرفان، حدیث و... در آن به بحث گذاشته میشد، اما اهتمام ائمه معصومین علیهمالسلام به جمع احادیث برای حوزه قم و ری این تصور را به وجود آورد که اولویت با جمع احادیث است و از همین رو به این بُعد اهتمام بیشتری شد و دیگر ابعاد کمتر مورد توجه قرار گرفت. اما بزودی این نقیصه با پیدایش حوزه بغداد برطرف شد و در حوزه نجف و حلّه تکامل یافت؛ هر چند در حوزه بغداد نیز کسانی یافت شدند که در خردگرایی راه افراط پیمودند، اما اینان نیز در حوزه بغداد و نجف راه به جایی نبردند.
پیدایش حوزه اصفهان و بویژه ظهور استرآبادی که منادی بازگشت به عهد کلینی و ائمه بود، میرفت که به تعطیل عقل و استدلال بینجامد، اما ظهور بهبهانی و شاگردان او، حیات را به کالبد حوزه بازگرداند و اندیشه استدلالی شیعه در عهد شیخ چنان تکامل یافت که شیخ میفرمود اگر استرآبادی زنده بود، اصول مرا میپذیرفت.
حوزه در یک نگاه حوزهای پاسخگو بوده است، نیازهای زمان را دریافته و جواب مناسب آن را داده است و در عین این که هر روز گامهای بلندی به پیش برداشته است و همیشه از زمان جلوتر بوده است، اما از نیازهای زمان نیز غفلت نورزیده است و همواره کهف ملهوفین و ملجأ نیازمندان فرهنگی بوده است.
تنوع آثار و نوشتههای دانشمندان شیعی که حکایتگر پرداختن آنان به مسائل متنوع میباشد، به حدی است که احصای آن کاری سترگ است.
نقد حال
نقد حال را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
1 ـ نقد نظری
2 ـ نقد عملی
نقد نظری
به نظر میرسد که حوزه علمیه دربخش نظری با برخی از کاستیها مواجه است که برای رفع آن انجام و پیگیری برخی اقدامات لازم و ضروری است. این اقدامات و ضرورتها عبارتند از:
اول: ضرورت روزآمد کردن علوم حوزوی
دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری از خاصیّت تصرّم و نوشوندگی برخوردار شده است. سرعت بیش از حد دستیابی به اطلاعات و علوم و شتاب روزافزون انتقال فرهنگها، نظریه مارشال را تحقق بخشیده و دنیای بزرگ ما را به دهکورهای کوچک تبدیل کرده است. امواج رادیو، ماهواره، رایانه، و اینترنت با سرعتی شگفت، فرهنگها و علوم و در کنار آن تبلیغات و خواستهها را به جای جای عالم منتقل میکنند و عملاً مفهوم مرز و دیوار از بین رفته است.
ایران اسلامی به یُمن پیشرفتهای قابل ملاحظهای که در زمینه برخورداری از وسائل ارتباط جمعی داشته و با توجه ویژهای که دشمنان به امر تبلیغات علیه آن داشتهاند، در معرض تمامی عوامل تبلیغی و رسانههای جمعی قرار گرفته است و از عکس و پوستر گرفته تا امواج ماهواره و اینترنت در ایران به وفور یافت میشود و متأسفانه کاربردی قابل توجه نیز داشته است. در چنین دنیایی که هر روز شبههای نو، سؤالی جدید و مکتب و مسلکی تازه خلق میشود، روزآمد کردن علوم حوزوی (به عنوان پاسدار ارزشها و اصول الهی) ضرورتی انکارناپذیر است امروز در زمینه مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، مسائلی مطرح است که در حوزه کمتر به آنها پرداخته شده است.
به نظر میرسد برای تحقق این امر نیاز به کار و برنامهریزی در چند مورد ذیل باشد:
الف. شناخت شبهات و پاسخ به آن
هر از چندی در جامعه ما یک «ایسم» مطرح میشود: «اومانیسم»، «پوزیتویسم»، «نئوپوزیتویسم»، «سکولاریسم»، «پلورالیسم» و... . این مکاتب و سایر مکاتب و ایسمهای مطرح شده در مجلات شبه روشنفکری ایران، محصول اروپای قرون وسطی و حوالی رنسانس و پس از آن است که برای بیرون راندن دین و کلیسا از زندگی مردم غرب پا به عرصه وجود نهاد. اندیشمندان ماتریالیست و غیرماتریالیست غربی هر کدام با خلق یک «ایسم» به جان کلیسا افتادند تا ریشه آن را برآورند و البته تا حدودی در این کار موفق نیز شدند.
غرب که این تجربه موفق را در مبارزه با دین در سرزمینهای خود آزموده و به نتیجه رسیده است، با همان سلاح وارد کارزار علیه مسلمانان و مسجد شده است و بدیهی است که هر روز یک «ایسم» از همانگونه در ایران نیز (به امید حصول نتیجه) مطرح گردد.
برای پاسخ به این شبهات، نخست شناخت آن و شناخت آفرینندگان آن لازم است. حوزه باید در خصوص احیا و تطوّر منطقی کلام و فلسفه گام بردارد و نگارنده پیشنهاد میکند که در حوزه رشته غربشناسی یا درس آن به وجود آید و مؤلّفههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی غرب مورد مداقّه و تحلیل قرار گیرد تا اساس تهاجم فرهنگی که جدیدترین و خطرناکترین تهاجم به مرزهای عقیده و ایمان ماست، شناخته و از بن برداشته شود.
ب. طرح اندیشههای نو
به نظر میرسد که گاه حوزه از طرح اندیشههای نو و خلق فکر طفره میرود، در حالی که طرح اندیشههای نو در زمینههای مختلف فرهنگی و اجتماعی، پویایی و پیشروندگی آن را تضمین میکند و افزون بر آن خلأ موجود در جامعه را که سبب گرایش به اندیشههای ناسالم وارداتی میگردد نیز برطرف میسازد. به نظر میرسد که همین خلأ به علاوه طرح نشدن مسائل اسلامی به صورتی نو و اصولی باعث گردیده است که اندیشهها و شبه اندیشههای وارداتی بازار خوبی را در بین قشر دانشگاهی و جوان جامعه یافته و سبب شده است که «خزف» بازار «لعل» را بشکند.
ج. حضورفعال در عرصهاندیشهواجتماع
متأسفانه هر چه حضور فرهنگهای وارداتی در عرصه جامعه ما بیشتر شده است، حوزه و متولیان فرهنگی، نقشی منفعلتر به خود گرفتهاند، به گونهای که حوزه امروز منتظر است تا طرح دشمن عرضه گردد و آن گاه در مقابل آن عکسالعمل نشان دهد و حتی گاه مشاهده میشود که یک خرده فرهنگ وارداتی مدتها در جامعه عمل میکند و گروهی از جوانان این مرز و بوم را اسیر خود مینماید و آن گاه حوزه و متولیان فرهنگی شتابزده به محکوم کردن و یا مقابله با آن اقدام میکنند.
برای روزآمد کردن علوم حوزوی، حضور فعال در عرصههای اندیشه و اجتماع ضروری است و در صورتی حوزه خواهد توانست میداندار عرصه فرهنگ باشد که شناختی دقیق از جامعه و آنچه در آن روی میدهد داشته باشد و مؤلفهها و عناصر موجده و علل تأثیر فرهنگهای دخیل را بشناسد.
بحث در این باره را با بیان مقام معظم رهبری (دام ظله) که لبّ و خلاصه یک دنیا سخن است به پایان میبریم که فرمود:
«امروز اینگونه نیست. امروز حوزه از زمان خودش خیلی عقب است. حساب یک ذره و دو ذره نیست... در حال حاضر امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق دنیا را فراگرفته است ما وقتی به خودمان برگردیم خیلی فاصله داریم... ما از این دنیا عقبیم، دیگر چرا این را منکر بشویم. این یک عیب قطعی است که حوزه ما امروز آن را دارد.»18
دوم: تغییر و اصلاح متون درسی
متون درسی حوزه نوعا دارای اشکالهایی است که چشمپوشی از آن موجب تضییع عمر طلاب میشود. کتب درسی حوزه از جامعالمقدمات گرفته تا سیوطی و مغنی و معالم و رسائل و کفایه از کاستیهای آشکاری (به عنوان کتاب درسی) رنج میبرند. این فقیر مانند تمامی طلاب به یاد دارم که برای ساختن فعل «ضربتنّ» ساعتها وقت صرف کردم و صرف میر که گفته میشد:
هر که خواند صرف میر میر را بشکند صد قفل و صد زنجیر را
برایم حکم یک کابوس را داشت و یا گمان نمیکنم که طلبهای در این جمله آغازین کتاب منطق کبری که «بدان که آدمی را قوهای است درّاکه که منقش گردد در وی صور اشیاء، چنانچه در آئینه، لکن در آئینه حاصل نمیشود مگر صور محسوسات» نمانده باشد و زبان فارسی کبری برایش از عربی مشکلتر نباشد.
نیز در ابتدای حاشیه میخوانیم: «فان قلت حدیث الابتداء مروی فی کل من التسمیة والتحمید فکیف التوفیق قلت الابتداء فی حدیث التّسمیة محمول علی الحقیقی وفی حدیث التحمید محمول علی الاحنافی او علی العرفی اوفی کلیهما علی العرنی» و بعد جدولی ترسیم شده بود که 9 خانه داشت و «ثلاثة شقوق صحیحة ومعتبرة وثلاثة شقوق صحیحة وغیر معتبرة وثلاثة شقوق غیر صحیحة وغیر معتبرة» و مدتی وقت طلبه صرف آموختن همان جمله و این جدول میشد، در حالی که اصل بحث اصلاً جای بحث ندارد! یا در کتابهای فقهی، اصولی و صرف نحو چقدر یک طلبه باید رنج ببرد تا مرجع یک ضمیر را بیابد؛ مثلاً در کتاب کفایه (که در بین کتب درسی از جمله منظمترین و حساب شدهترین است و حقیقتاً کتابی عالی است) آمده است:
«الفرق بین المشتق ومبدئه مفهوماً انّه بمفهومه لایأبی عن الحمل علی ما تلبس بالمبدء ولایعصی عن الجری علیه لما هما علیه من نحو من الاتحاد بخلاف المبدء فانه بمعناه یأبی عن ذلک بل اذا قیس ونسب الیه کان غیره لاهوهو.»
ملاحظه میفرمایید که در همین جمله 12 ضمیر منفصل آمده است که به علاوه ضمایر متصل و اسماء اشاره و موصولات خیلی بیشتر میشود و طلبه باید مرجع هر کدام را بیابد.
و یا در معالم که کتابی اصولی است، اصلاً تعریف اصول فقه نیامده و تنها فقه تعریف شده است:
«الفقه فی اللغة الفهم و فی الاصطلاح العلم...»
و یا استفاده از کلمه «فافهم»، «فتأمّل»، «فتدبّر» و «فتدبّر جیدا» که گاه خود حاوی یک دنیا سخن و یک مجموعه اشکال است، در کتب فقهی و اصولی امری رایج است.
علاوه بر اینها پیچیدهگویی و استفاده از نثر متکلف و مصنوع، امری رایج و بلکه ضروری در عمده کتب درسی حوزه است و گاه طلبه را مدتها مشغول الفاظ و عبارات میکند و این امر باعث شده است که یک کتاب درسی چندین شرح داشته باشد.
مهمتر از بُعد نگارشی، بُعد محتوایی است که کمتر به آن توجه شده است و با توجه به این واقعیت که ایام جوانی معدود و محدود است، ضرورت دارد که در این خصوص بازنگری شود و از جمله مواردی که وقت طلبه را سالها میگیرد، ادبیات عرب است که متأسفانه وقت و انرژی فراوانی از طلاب را هدر میکند. واقعاً چه ضرورتی دارد که یک طلبه کتاب مغنی و مطول و یا حتی مختصر را با تمامی طول و تفصیل آن بخواند و عمر خود را در مسائل بیهوده و یا آموختن اشعار شاعران بیهودهگوی عرب که در وصف معشوق «ذیشادی» خود و یا امثال آن گفته است، صرف کند؟ آیا هدف از آموختن ادبیات عرب، توصّل به فقه و اصول است، یا این که خود ادبیات هدف است؟ و این امر در حوزه مشهد که صبغهای ادبیاتی دارد، مشهودتر است.
در حوزه فقه و اصول نیز این امر صادق است. مکاسب مرحوم شیخ حداقل چهار یا پنج سال از عمر یک طلبه را به خود اختصاص میدهد، در حالی که پارهای از مباحث آن واقعاً غیرضروری است و این کتاب باید به عنوان منبعی برای تدریس خارج مورد استفاده قرار گیرد.
ادامه دارد.
پینوشتها
1 . به نظر ما نقد مراکز علمی ضرورتی است که متأسفانه کمتر بدان پرداخته شده است. نقد دانشگاه و مراکز عالی آموزش و نگاهی ارزیابانه و نقادانه میتواند بسیاری از کاستیهای این مراکز را برطرف کند. این نقد در باب علوم انسانی و علوم پایه هر دو وجود دارد و امیدواریم که کسانی به این کار دست یازند.
2 . مجموعه ارشادات و راهنماییهای ارزنده رهبر فرزانه انقلاب در جزوهای تحت نام «بایستگیهای حوزه از نگاه رهبری» توسط شورای مدیریت حوزه علمیه خراسان گردآوری و تدوین شده است و در بخش دوم این مقاله از آن استفاده شده است.
3 . ناگفته پیداست که مقصود همرنگ زمانه شدن نیست، بلکه پاسخگویی به نیازهای دنیای مقصوم و متطور است.
4 . شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام، نقیصه علم تدوین تاریخ فقه را در میان شیعه ذکر کرده است. هر چند پس از ایشان و در سالهای اخیر تا حدودی در این خصوص فعالیتهایی صورت گرفته است، اما بی تردید این اقدامات ناکافی است.
5 . از جمله در این زمینه روایت معروفی (نزد اهل سنت) نقل شده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «لاتکتبوا عنّی ومن کتب عنّی غیر القرآن فلیُمحِه» اما این روایت چنان که مرحوم صدر گفته است، با تقریر رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نسبت به کتابت حدیث از سوی امام علی علیهالسلام منافات دارد و به اعتقاد شیعه انگیزههای دیگری در این خصوص دخالت داشتهاند.
6 . سید حسن صدر، تأسیس الشیعه، (شرکة النشر والطباعة العراقیه المحدوده، (1370 ه)، ص278.
7. رجال نجاشی، احمدبن علی بن عباس نجاشی، ص115.
8 . بنگرید به: مقدّمه کتاب شرح لمعه، ده جلدی، محمد مهدی آصفی، چاپ نجف و نیز وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج3، ص523.
9 . کتاب مصباح الشریعه منسوب به فضیل بن عیاض است. او در طی یک داستان شگفتانگیز به خیل اهل عرفان پیوست. این کتاب برحسب اعتماد محدث متبحر قرن اخیر حاجی میرزا حسین نوری و اعتقاد وی، سلسله درسهایی است که فضیل از امام صادق علیهالسلام آموخته است. بنگرید به: کتابهای خدمات متقابل اسلام و ایران و نیز کتاب آشنایی با علوم اسلامی، شهید مرتضی مطهری، (انتشارات صدرا)، ج2، ص100.
10 . بنگرید به: مقدمه کتاب مغز متفکر جهان شیعه.
11 . مبادی فقه و اصول، علیرضا فیض، ص128.
12 . تاریخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجی، ص115، به نقل از: رجال نجاشی.
13 . بنگرید به: هزاره شیخ طوسی ونیز منبع پیشین.
14 . برای اطلاع بیشتر، بنگرید به: تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، فصل دوران امیرالامرایی.
15 . این دوره از سال 460 تا 598 که زمان ابنادریس حلی بود استمرار یافت.
برای اطلاع بیشتر به کتاب هزاره شیخ طوسی مراجعه کنید.
16 . محقق کرکی اصولی متبحر و فقیه ارجمند حوزه شیعه و مؤلف کتاب «جامع المقاصد» است که به دلیل آمیختگی فقه با زندگی مردم و منصب شیخ الاسلامی که محقق داشت، حاوی نظریات جدید و ارزشمندی است.
17 . ملا محمد امین استرآبادی داعیهدار بازگشت به عهد کلینی رحمهالله بود و کتاب فوائد المدینه، بیانیه وی در خصوص مقابله با اصول و ترویج اخباریگری است.
18 . بایستگیهای حوزه از نگاه رهبری، شورای برنامهریزی مدیریت حوزه علمیه خراسان.
ناگفته پیداست که این هنرمند سترگ که بزرگمردی چون بنیانگذار این بنیاد ملکوتی را پرورده است، در پناه آن نَفَس ملکوتی و عیسوی و خلف صالح او توانسته است بارها و بارها سر دیو را به سنگ بکوبد، اما آیا این دو زخمخورده که وسوسههای خود را پیچیدهتر و رنگینتر ساخته است و هنوز نیز در راه پیچیدهتر کردن آن میکوشد، بسادگی از فتنه و وسوسه دست برخواهد داشت؟ آیا حوزه که امروز بیشتر از هر زمان، روز میدانداری اوست، این فتنهها را به شایستگی و بایستگی پاسخ خواهد داد؟
اینها سؤالهایی است که ذهن دوست و دشمن سخت بدانها مشغول است. دوستان نگران و دشمنان مترصد هستند و هر کدام از زاویهای و به شکلی درصدد یافتن پاسخ میباشند و صد البته پاسخ،پاسخی حیاتی است.
حوزه طی سالهای گذشته این پرسش را بارها و بارها برای خود مطرح کرده و جواب آن را جسته است. پاسخ به این پرسش مسلماً در نگاهی ارزیابانه، کارشناسانه و نقّادانه میسر است و خوشبختانه این نگاه دقیق و عمیق امروز وجود دارد.
به نظر خیلی از صاحبنظران، کارشناسان و فرهیختگان، حوزه نیز مانند دیگر مراکز علمی کشور نیازمند نقد و نقادی است.1 و در این باب، نظریات ارزشمند و دقیق رهبر فرزانه انقلاب راهگشایی مطمئن و تکیهگاهی شایان توجه است.2 نقد حوزه البته ممکن است با مخالفتهایی مواجه شود، اما این کار در دنیایی که نوشوندگی و نوآوری ویژگی عمده آن است و تصرم و تطور در آن حرف اول را میزند،3 ضرورتی انکارناپذیر است؛ بویژه در این روزگار که برههای نو در حیات حوزه آغاز گردیده و این برهه، مسائل، نیازها، و خواستههای جدیدی پدید آورده است که پیش از آن هرگز وجود نداشتهاند.
حوزه علمیه با وجود بیمهایی که در مورد نقد و نوآوری داشته، خوشبختانه همواره نوپردازانی ارجمند در سینه خود پرورده است و هر از چندی مردی که بیم نقد و نوآوری نداشته به خلق آثار و اندیشههای گرانسنگی دست یازیده است و همین نقادیها و نوآوریها بوده که پایایی و پویایی حوزه علمیه شیعه را تضمین کرده و بالندگی و پیشروندگی را به آن هدیه کرده است.
حوزه هر چند داستان معروف و مشهور ابنادریس حلّی و قصه جوانمرگی آن عالم فرزانه را به دلیل مخالفت با آرای ارجمند شیخ طوسی (ره) شنیده است، اما بیم جوانمرگی را در خود کشته و نوآوری و خلق را فراموش نکرده است.
در عین حال نگارنده معتقد است که نقد و ارزیابی حوزه نباید شتابزده و بیبرنامه باشد، بلکه باید براساس استراتژی و برنامهای دقیق و مدون صورت گیرد تا از پیدایش تالیهای فاسد پیشگیری شود.
نقد و ارزیابی حوزه را میتوان در دو بخش «نقد ماضی» و «نقد حال» ارائه کرد:
نقد ماضی
نقد ماضی را با معرفی حوزههای معتبر شیعه آغاز میکنیم. این نقد و ارزیابی از آن جهت ضرورت دارد که میتواند چراغی پرفروغ فراراه آینده حوزه باشد. جستوجو و کاوش در تاریخ حوزه ضرورتی است که متأسفانه کمتر بدان پرداخته شده است، در حالی که در میان اهل سنّت این امر صورت گرفته است.4
حوزههای نامدار شیعه عبارتند از:
1 ـ حوزه مدینه
این حوزه را پیامبر گرامی اسلام بنیان نهادند و توسط «باب مدینةالعلم» امام علی علیهالسلام گسترش و تکامل یافت. آن حضرت برخلاف جوّ موجود و به رغم روایاتی که کتابت حدیث را منع میکرد،5 به تدوین و جمعآوری احادیث پرداخت. مرحوم صدر مؤلف کتاب گرانسنگ تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، معتقد است که آن حضرت در عهد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مبادرت به تدوین حدیث کرد.6
افزون بر این، شاگردان آن حضرت مانند: ابورافع مولی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، سلمان، ابوذر، اصبغبن نباته، حارث بن عبداللّه همدانی، عبیداللّه بن ابیرافع (کاتب امیرالمؤمنین علیهالسلام )، میثم تمار و سلیم بن قیس هلالی به تدوین و جمعآوری احادیث مبادرت کردند و جالب این که «نجّاشی» رجالی معروف درباره علی بن ابیرافع میگوید:
«حفظ علی بن ابی رافع کثیرا وجَمَع کتاباً فی فنون الفقه... تَفَقَّه علی امیرالمؤمنین وجمعه فی ایّامه.»7
این حوزه در عهد امامان شیعه مردان نامداری چون: سعید بن مسیب، سعیدبن جبیر، قاسم بم محمدبن ابیبکر، و دو ابوخالد کابلی اصغر و اکبر و جز آنان پرورد، تا این که در زمان صادقین علیهمالسلام به نقطه اوج خود رسید و اندیشههای اصیل اسلامی و شیعی را به گونهای درخور، تبیین و تدوین کرد. در این دوره کتابهای بسیاری در باب حدیث و فقه تدوین شد که «اصول اربعمائه» از نامورترین آنها به شمار میآیند. از این چهارصد کتاب که متأسفانه از بین رفته است، تعداد زیادی نزد علاّمه مجلسی، شیخ حرّ عاملی و حاجی میرزا حسین نوری محدث خبیر وجود داشته است. در مقدمه شرح لمعه آمده است که هشام کلبی بیشتر از دویست کتاب، ابن شاذان صد و هشتاد کتاب، ابن دُؤَل صد کتاب و ابن ابیعمیر نودوچهار کتاب تألیف کردهاند.8
در این حوزه علاوه بر فقه و حدیث، به علوم اسلامی مانند تفسیر، کلام، عرفان، اصول، فقه و... اهتمامی ویژه وجود داشت و متون گرانسنگی که نشاندهنده اوج دانش در آن حوزه بوده، هنوز نیز وجود دارد. کتابهایی مانند توحید مفضل در کلام و یا مصباح الشریعه که از متون ارجمند عرفانی است، به دست ما رسیده است.9 در علم اصول، معیارهای اصیل توسط آن حضرت بویژه در روزگاری که قیاس، استحسان، مصالح مرسله و... رواج یافته بود، تبیین گردید و موجب پیریزی بنای شکوهمند علم اصول در ادوار بعدی گردید.
این حوزه به علوم اسلامی بسنده نمیکرد، بلکه به شیمی، فیزیک،کانیشناسی، هیئت، نجوم و... میپرداخت و در این حیطه دانشمندان بزرگی را به عالم اسلام هدیه کرد.10
2 ـ حوزه کوفه
کوفه به دلیل اهمیت و امتیازی که در دوران حکومت حضرت علی علیهالسلام کسب کرد، در تاریخ اسلام بویژه در قرون اولیه اسلامی به عنوان شهری شیعی و ارادتمند به اهلبیت شناخته شده است. این شهر بهدلیل موقعیت ممتازی که در جغرافیای ممالک اسلامی داشت، مرکز برخورد اندیشههای رایج در سدههای اولیه اسلام بود. نزدیکی این شهر به پایتخت ساسانیان «تیسفون» یا مدائن و نیز نزدیکی آن به امپراتوری بیزانس و روم شرقی، جایگاه ویژه سوقالجیشی و فرهنگی به آن بخشیده بود. حکومت پنج ساله امام علی علیهالسلام به مرکزیت کوفه، این شهر را درگیر جنگهای متوالی و عرصه برخورد و مبارزه بین امویان و کوفیان کرده بود، اما همین سالهای اندک، بذر علم و دانش را نیز در این سرزمین پاشید، به گونهای که عالمان بزرگی از آن شهر به جهان اسلام اهدا شد که برخی از آنان را پیشتر نام بردیم.
«براقی در تاریخ کوفه نام 148 تن از اصحاب پیغمبر را ذکر میکند که به کوفه مهاجرت کرده و در آن جا زندگی میکردند و این جز هزاران تن از علماست که در آن جا به سر میبردند و در فقه و سایر علوم اسلامی ورود داشتند و نیز ابنسعد در طبقات شرح حال 850 تن از تابعین را آورده است که در کوفه سکونت گزیده بودند.»11
پس از ورود امام صادق علیهالسلام به شهر کوفه که در دوران حکومت سفاح صورت گرفت، این شهر به کانون توجه عالمان مسلمان و شیعه تبدیل شد؛ هر چند پیش از حضور آن حضرت نیز شاگردان مکتب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام که به صورتی گسترده در این شهر وجود و حضور داشتند، آن را به صورت کانون تفکرات شیعی درآورده بودند.
حسین بن علی وشّاء درباره مسجد کوفه به ابن عیسای قمی گفت: «در این مسجد نهصد عالم را دیدم که همه آنان در درسهای خود به امام صادق علیهالسلام اشاره میکردند و حدّثنی جعفربن محمّد علیهالسلام میگفتند.»12
ویژگی مهم این حوزه آن بود که به دلیل بُعد مسافت و گسترش سرزمینهای اسلامی که موجب گردیده بود شیعیان به امام عصر خویش دسترسی نداشته باشند، امامان شیعه به شاگردان عمدتاً کوفی خویش، چهارچوب استنباط احکام را آموختند. قواعدی مانند: استصحاب، برائت، تخییر، احتیاط، قاعده ید، قاعده طهارت، توجه به عرف و... که اساس علم اصول را تشکیل میدهند، در این دوران پایهریزی و به فقیهان شیعه آموخته شد. بنابراین میتوان اساس و پایه علم اصول را در عهد صادقین علیهماالسلام و در حوزه کوفه دانست.
در این حوزه در عهد صادقین علیهماالسلام ابانبن تغلب و محمدبن مسلم وجود داشتند که اولی 30 هزار و دومی 40 هزار حدیث از صادقین علیهماالسلام نقل میکردند.13
3 ـ حوزه قم
این حوزه در عهد ائمه ثلاثه امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام بنیان نهاده شد و در آن، خاندان اشعری قمی بویژه سعدبن عبداللّه قمی اشعری و نیز علیبن ابراهیم قمی، محمدبن حسن صفار قمی و... حضور داشتند.
این حوزه پس از عصر غیبت وارد مرحله جدیدی شد ومحدثان و فقهای نامداری را به عالم شیعه ارزانی داشت و توانست مهمترین حوزه علمیه شیعه در جهان آن روز باشد. البته این امر مولود شرایط ویژهای بود که بر جهان اسلام در آن روزگار حکمفرما بود. کوفه به دلیل نزدیکی به پایتخت عباسیان در معرض کینههای دیرینه بنیعباس و سرداران ترک آنان بود و نمیتوانست پایگاهی مطمئن برای فعالیتهای فرهنگی شیعه باشد. از اینرو، عالمان شیعه در ایران بویژه قم و ری که تحت فرمانروایی حاکمان شیعی آلبویه قرار داشت، نشو و نما یافتند و اقتدار آنان باعث شده بود که این دو شهر به عنوان کانونهای نشر فرهنگ شیعه در میدان فرهنگی آن روزگار ظهور و تجلی یابند.
در این دو شهر خاندان بابویه، علی بن حسین بن بابویه، صاحب کتابهای فقهی متعدد و نیز کتابهای الامامة، قربالانساب، کتاب التفسیر و... فرزند او محمّدبن علی ملقب به صدوق و مؤلف کتاب معروف منلایحضره الفقیه و نیز برادر او حسین بن علی و برادرزاده او حسن بن حسین بن علی و محمدبن یعقوب کلینی رازی، مؤلف کتاب گرانسنگ کافی و... ظهور کردند.
ویژگی این حوزه توجه جدّی به تدوین و جمعآوری احادیث و نیز تنظیم و تبویب آن بود. پیشتر از این گفته شد که اهل سنت به مقتضای برخی احادیث از جمعآوری و تدوین حدیث امتناع میکردند. امامان شیعه برعکس آنان توجه جدی به تدوین حدیث داشتند و این امر در طول دوران امامت انجام گردید، اما این احادیث منظم و مبوب نبود و موضوعات مختلف در کتب جمعآوری میشد. در این دوره و در این حوزه، احادیث منظم و مبوب گردید و کار دستیابی به حدیث را آسان کرد.
مرحله دوم در حیات حوزه علمیه قم پس از ورود فقیه بزرگوار و عالم ارجمندمرحوم شیخ عبدالکریم حائری است که در این دوره توانست نقشی ارجمند و بایسته در تاریخ اسلام و حوزه ایفا کند. این نقش در زمان مرحوم آیتاللّه بروجردی و با تربیت شاگردانی چون امام راحل (رضوان اللّه علیه) به اوج خود رسید. بحث در اینباره نیازمند زمانی بیشتر و مجالی گستردهتر است، اما این دوره را میتوان دوران شکوفایی علوم اسلامی نامید.
4 ـ حوزه بغداد
بغداد به عنوان پایتخت عباسیان از جمله شهرهای فرهنگی عهد عباسی بهشمار میرفت. این شهر در بدو امر کانون سیاست، فرهنگ و اقتصاد بود. اقتدار عباسیان در دوران نخست حکومت عباسی باعث شده بود که بغداد مرکز عالمان اهل سنت باشد، اما پس از افول ستاره عباسیان و تضعیف قدرت آنان توسط ترکان، دیگر فرق اسلامی نیز در آن راه یافتند. این امر در مورد شیعه با قدرت یافتن «آلحمدان» که حاکمان شیعه جزیره و موصل بودند تسهیل گردید و با انتخاب «ناصرالدوله» امیر حمدانی به عنوان امیرالامرای خلیفه عباسی، کفه قدرت به نفع شیعیان سنگین شد14 و پس از استیلای آلبویه (عضدالدوله دیلمی) بر بغداد، زمینه برای فعالیت علمی شیعیان مساعد گردید و در همین برهه اندک، عالمان بزرگی در دنیای تفکرات شیعی پا به عرصه نهادند و حوزه علمی ارجمندی را پایهگذاری کردند.
در این حوزه، مردان نامداری چون شیخ مفید، سیدمرتضی، سید رضی، ابن ابیعقیل، ابن جنید اسکافی، ابن قولویه و... ظهور کردند. این حوزه برخلاف حوزه قم، حوزهای استدلالی بود و در آن علم اصول برای اولینبار در قالب کتاب الذریعة الی اصول الشریعة، توسط سید مرتضی تدوین گردید و نیز کتابهای المقنعه (از شیخ مفید) و الانتصار (از سید مرتضی) تألیف گردید که در آن مسائل فقهی به صورت تطبیقی و مبوب جمعآوری گردیده است.
شخصیت عظیم و ارزشمند شیخ مفید و سیدین بویژه سیدمرتضی که علاوه بر مکانت ارجمند علمی از جایگاه بلند اجتماعی نیز برخوردار بود و از سوی خلیفه به عنوان «نقیب» هاشمیان معرفی و انتخاب گردیده بود، باعث شد که حوزه بغداد در مدت عمر نسبتاً کوتاه خود منشأ اثری عمیق و والا در تاریخ حوزههای علمی شیعیان گردد و استدلالی شدن فقه شیعه و نیز تألیف و تدوین علم اصول جایگاهی ویژه برای شیعیان و اندیشههای شیعی فراهم کرد.
5 ـ حوزه نجف
پس از پدید آمدن اغتشاشهایی که بغداد را برای شیعیان ناامن کرد و سبب سوختن کتابخانه و خانه شیخالطائفه طوسی رحمهالله گردید، آن مرحوم، حوزه نجف را بنیان نهاد و بحق این حوزه، در تاریخ شیعه اثری ماندگار و ارجمند داشته است. بنیانگذار این حوزه مرحوم شیخ طوسی از چنان مکانت و موقعیتی در میان امامیه برخوردار است که کمتر نصیب کسی گردیده اسیت. مرحوم شیخ در راه تدوین و تنظیم اصول و فقه چنان درخشید که حتی معاندان را نیز به تعظیم در برابر عظمت و موقعیت علمی خویش وادار ساخت.
حوزهای که شیخالطائفه بنیان نهاد، از جهات بسیاری قابل توجه است. این حوزه، حوزهای کامل بود، زیرا توانسته بود استدلال و عقل را همپای نقل و حدیث ارج بخشد و در عین حال در راه استدلال و خردگرایی راه افراط نپوید، در حالی که حوزههای پیشین معمولاً گرفتار یکی از این دو شده بودند.
در این حوزه فقه مقارن و تطبیقی که در حوزه بغداد متولد شده بود، با کتاب الخلاف شیخ طوسی به کمال رسید و اهل سنت را در مقابل عظمت فقه شیعه به تعظیم واداشت. افزون بر این، دو کتاب مرجع شیعه تهذیب و الاستبصار، توسط شیخ تدوین گردید که اولی 13590 حدیث و دومی 5511 حدیث را گرد آورده است.
درباره شیخ طوسی رحمهالله و حوزهای که او بنیان نهاد، مجالی بس فراتر از این نیاز است و در ذکر عظمت او همین بس که آن مرحوم چنان پایگاهی در میان علمای شیعه یافت که بیش از یک قرن پس از او کسی را یارای مخالفت با آرای وی نبود و از اینرو عصر پس از وی را عصر و یا قرن «مقلده» نامیدهاند.15
حوزه علمیه نجف در اثر آشوبها و درگیریهایی که اواخر عهد عباسیان را در برگرفت و به حمله مغولان به بغداد انجامید، از رونق افتاد و حوزههای حلّه و اصفهان جایگزین آن شد، اما پس از آن این حوزه با ظهور مردان نامآوری چون وحید بهبهانی، سید بحرالعلوم، کاشف الغطاء، ملا احمد نراقی و بویژه شیخ مرتضی انصاری بازدرخشید. در این میان، مرحوم بهبهانی به خاطر شکستن دیوار اخباریگری و میدانداری باشکوه وی در عرصه تجدید استدلال، جایگاهی ویژه دارد و نیز شیخ مرتضی انصاری که سعی بلیغ او چهره فقه شیعه را دگرگون کرد و چنان موشکافانه در عرصه فقه تجلی کرد که براستی شایان بزرگترین و رساترین ستایشها است.
پس از مرحوم شیخ، حوزه نجف درعرصه اجتماعی و مردم نیز ظهور و بروزی شایان توجه دارد. حضور در اشکال فرهنگی ـ اقتصادی مانند قضیه تنباکو و امتیاز رژی و در شکل نظامی مانند مبارزه شیعیان با استعمارگران انگلیسی در عراق و در بعد سیاسی مانند حضور در برابر استبداد قاجار در لباس مشروطیت توسط مرحوم نائینی و آخوند خراسانی رحمهالله ، از جمله ارجمندترین و بزرگترین نمودهای حیات و پویایی این حوزه است.
6 ـ حوزه حلّه
پس از استیلای مغولان بر عراق، جمعی از بزرگان حلّه نزد هلاکو رفتند و از وی امان خواستند و او چون از صداقت آنان اطمینان یافت، مردم حلّه را امان داد. البته در این میان، نقش خواجه نصیرالدین طوسی که در دستگاه وی جایگاهی ویژه داشت نیز بیتأثیر نبوده است.
این شهر پس از این، کانون درس و بحث و تألیف گردید و حوزهای ارجمند در آن به وجود آمد که مردان نامداری در دامان آن نشو و نما یافتند که محقق حلی، ابنادریس حلی، علامه حلی، فخرالمحققین فرزند علامه، شهید اول، سیدبن طاوس و... از آن جملهاند. در این حوزه، کتابهایی چون شرایع الاسلام، مختلف الشیعه، تبصره، منتهی المطلب، ایضاح الفوائد، و اللمعة الدمشقیه تحریر یافت که هر کدام از منابع و متون درسی حوزههای علمیه شیعه در طول سالیان متمادی بودهاند.
پرهیز از تقلید و پایبندی به استدلال و اجتهاد در این حوزه حرف اول را میزد و علاوه بر این نسبت به سایر علوم اسلامی نیز اهتمامی ویژه مبذول میشد. در یک کلام، این حوزه حوزه تطور فقه، و اندیشههای ناب شیعی بود.
7 ـ حوزه اصفهان
با روی کار آمدن حکومت صفوی در ایران و رسمیت یافتن مذهب شیعه، حوزهای بزرگ در مرکز حکومت صفویان به وجود آمد. این حوزه دارای دو گرایش اصولی و اخباری بود.
حوزه اصفهان را میتوان حوزه تدوین دایرةالمعارفهای بزرگ شیعی نامید، زیرا در این حوزه بحارالانوار، وافی، و وسائلالشیعه تدوین شد و نقش این کتابهای ارجمند بر کسی پوشیده نیست.
همچنین این حوزه را (چنان که گفته شد) به دلیل حضور اصولیان متبحر و پیدایش اخباریان میتوان حوزهای دو گرایشی نامید، زیرا از سویی محقق کرکی را که صاحب اندیشهای والا و نوگرا در فقه بود، در خود داشت.16 و از سوی دیگر ملا محمد امین استرآبادی، طراح اخباریگری را در خود پرورد.17
دیگر حوزهها
آنچه گفته شد، درباره حوزههای اصلی شیعی بود که محط رحال علمای اعلام و محل پرورش نخبگان و صاحبان اثر در اندیشه شیعی بود، اما این بدان معنی نیست که در دیگر شهرهای اسلامی، حوزههای شیعی وجود نداشته است، بلکه حوزههای علمی شیعه تقریباً در تمامی بلاد اسلامی وجود داشته است که از جمله معتبرترین آنها میتوان حوزه علمیه مشهد را نام برد که در قرون اخیر و بویژه در سالهای اخیر جایگاهی بایسته و والا در نشر و تدوین اندیشههای شیعی داشته و دارد و ما امیدواریم که در این خصوص مقالهای مستقل ارائه کنیم.
نقد و نظر
حوزه علمیه شیعی در عهد امامان، حوزهای جامع بود و فقه، تفسیر، کلام، عرفان، حدیث و... در آن به بحث گذاشته میشد، اما اهتمام ائمه معصومین علیهمالسلام به جمع احادیث برای حوزه قم و ری این تصور را به وجود آورد که اولویت با جمع احادیث است و از همین رو به این بُعد اهتمام بیشتری شد و دیگر ابعاد کمتر مورد توجه قرار گرفت. اما بزودی این نقیصه با پیدایش حوزه بغداد برطرف شد و در حوزه نجف و حلّه تکامل یافت؛ هر چند در حوزه بغداد نیز کسانی یافت شدند که در خردگرایی راه افراط پیمودند، اما اینان نیز در حوزه بغداد و نجف راه به جایی نبردند.
پیدایش حوزه اصفهان و بویژه ظهور استرآبادی که منادی بازگشت به عهد کلینی و ائمه بود، میرفت که به تعطیل عقل و استدلال بینجامد، اما ظهور بهبهانی و شاگردان او، حیات را به کالبد حوزه بازگرداند و اندیشه استدلالی شیعه در عهد شیخ چنان تکامل یافت که شیخ میفرمود اگر استرآبادی زنده بود، اصول مرا میپذیرفت.
حوزه در یک نگاه حوزهای پاسخگو بوده است، نیازهای زمان را دریافته و جواب مناسب آن را داده است و در عین این که هر روز گامهای بلندی به پیش برداشته است و همیشه از زمان جلوتر بوده است، اما از نیازهای زمان نیز غفلت نورزیده است و همواره کهف ملهوفین و ملجأ نیازمندان فرهنگی بوده است.
تنوع آثار و نوشتههای دانشمندان شیعی که حکایتگر پرداختن آنان به مسائل متنوع میباشد، به حدی است که احصای آن کاری سترگ است.
نقد حال
نقد حال را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
1 ـ نقد نظری
2 ـ نقد عملی
نقد نظری
به نظر میرسد که حوزه علمیه دربخش نظری با برخی از کاستیها مواجه است که برای رفع آن انجام و پیگیری برخی اقدامات لازم و ضروری است. این اقدامات و ضرورتها عبارتند از:
اول: ضرورت روزآمد کردن علوم حوزوی
دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری از خاصیّت تصرّم و نوشوندگی برخوردار شده است. سرعت بیش از حد دستیابی به اطلاعات و علوم و شتاب روزافزون انتقال فرهنگها، نظریه مارشال را تحقق بخشیده و دنیای بزرگ ما را به دهکورهای کوچک تبدیل کرده است. امواج رادیو، ماهواره، رایانه، و اینترنت با سرعتی شگفت، فرهنگها و علوم و در کنار آن تبلیغات و خواستهها را به جای جای عالم منتقل میکنند و عملاً مفهوم مرز و دیوار از بین رفته است.
ایران اسلامی به یُمن پیشرفتهای قابل ملاحظهای که در زمینه برخورداری از وسائل ارتباط جمعی داشته و با توجه ویژهای که دشمنان به امر تبلیغات علیه آن داشتهاند، در معرض تمامی عوامل تبلیغی و رسانههای جمعی قرار گرفته است و از عکس و پوستر گرفته تا امواج ماهواره و اینترنت در ایران به وفور یافت میشود و متأسفانه کاربردی قابل توجه نیز داشته است. در چنین دنیایی که هر روز شبههای نو، سؤالی جدید و مکتب و مسلکی تازه خلق میشود، روزآمد کردن علوم حوزوی (به عنوان پاسدار ارزشها و اصول الهی) ضرورتی انکارناپذیر است امروز در زمینه مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، مسائلی مطرح است که در حوزه کمتر به آنها پرداخته شده است.
به نظر میرسد برای تحقق این امر نیاز به کار و برنامهریزی در چند مورد ذیل باشد:
الف. شناخت شبهات و پاسخ به آن
هر از چندی در جامعه ما یک «ایسم» مطرح میشود: «اومانیسم»، «پوزیتویسم»، «نئوپوزیتویسم»، «سکولاریسم»، «پلورالیسم» و... . این مکاتب و سایر مکاتب و ایسمهای مطرح شده در مجلات شبه روشنفکری ایران، محصول اروپای قرون وسطی و حوالی رنسانس و پس از آن است که برای بیرون راندن دین و کلیسا از زندگی مردم غرب پا به عرصه وجود نهاد. اندیشمندان ماتریالیست و غیرماتریالیست غربی هر کدام با خلق یک «ایسم» به جان کلیسا افتادند تا ریشه آن را برآورند و البته تا حدودی در این کار موفق نیز شدند.
غرب که این تجربه موفق را در مبارزه با دین در سرزمینهای خود آزموده و به نتیجه رسیده است، با همان سلاح وارد کارزار علیه مسلمانان و مسجد شده است و بدیهی است که هر روز یک «ایسم» از همانگونه در ایران نیز (به امید حصول نتیجه) مطرح گردد.
برای پاسخ به این شبهات، نخست شناخت آن و شناخت آفرینندگان آن لازم است. حوزه باید در خصوص احیا و تطوّر منطقی کلام و فلسفه گام بردارد و نگارنده پیشنهاد میکند که در حوزه رشته غربشناسی یا درس آن به وجود آید و مؤلّفههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی غرب مورد مداقّه و تحلیل قرار گیرد تا اساس تهاجم فرهنگی که جدیدترین و خطرناکترین تهاجم به مرزهای عقیده و ایمان ماست، شناخته و از بن برداشته شود.
ب. طرح اندیشههای نو
به نظر میرسد که گاه حوزه از طرح اندیشههای نو و خلق فکر طفره میرود، در حالی که طرح اندیشههای نو در زمینههای مختلف فرهنگی و اجتماعی، پویایی و پیشروندگی آن را تضمین میکند و افزون بر آن خلأ موجود در جامعه را که سبب گرایش به اندیشههای ناسالم وارداتی میگردد نیز برطرف میسازد. به نظر میرسد که همین خلأ به علاوه طرح نشدن مسائل اسلامی به صورتی نو و اصولی باعث گردیده است که اندیشهها و شبه اندیشههای وارداتی بازار خوبی را در بین قشر دانشگاهی و جوان جامعه یافته و سبب شده است که «خزف» بازار «لعل» را بشکند.
ج. حضورفعال در عرصهاندیشهواجتماع
متأسفانه هر چه حضور فرهنگهای وارداتی در عرصه جامعه ما بیشتر شده است، حوزه و متولیان فرهنگی، نقشی منفعلتر به خود گرفتهاند، به گونهای که حوزه امروز منتظر است تا طرح دشمن عرضه گردد و آن گاه در مقابل آن عکسالعمل نشان دهد و حتی گاه مشاهده میشود که یک خرده فرهنگ وارداتی مدتها در جامعه عمل میکند و گروهی از جوانان این مرز و بوم را اسیر خود مینماید و آن گاه حوزه و متولیان فرهنگی شتابزده به محکوم کردن و یا مقابله با آن اقدام میکنند.
برای روزآمد کردن علوم حوزوی، حضور فعال در عرصههای اندیشه و اجتماع ضروری است و در صورتی حوزه خواهد توانست میداندار عرصه فرهنگ باشد که شناختی دقیق از جامعه و آنچه در آن روی میدهد داشته باشد و مؤلفهها و عناصر موجده و علل تأثیر فرهنگهای دخیل را بشناسد.
بحث در این باره را با بیان مقام معظم رهبری (دام ظله) که لبّ و خلاصه یک دنیا سخن است به پایان میبریم که فرمود:
«امروز اینگونه نیست. امروز حوزه از زمان خودش خیلی عقب است. حساب یک ذره و دو ذره نیست... در حال حاضر امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق دنیا را فراگرفته است ما وقتی به خودمان برگردیم خیلی فاصله داریم... ما از این دنیا عقبیم، دیگر چرا این را منکر بشویم. این یک عیب قطعی است که حوزه ما امروز آن را دارد.»18
دوم: تغییر و اصلاح متون درسی
متون درسی حوزه نوعا دارای اشکالهایی است که چشمپوشی از آن موجب تضییع عمر طلاب میشود. کتب درسی حوزه از جامعالمقدمات گرفته تا سیوطی و مغنی و معالم و رسائل و کفایه از کاستیهای آشکاری (به عنوان کتاب درسی) رنج میبرند. این فقیر مانند تمامی طلاب به یاد دارم که برای ساختن فعل «ضربتنّ» ساعتها وقت صرف کردم و صرف میر که گفته میشد:
هر که خواند صرف میر میر را بشکند صد قفل و صد زنجیر را
برایم حکم یک کابوس را داشت و یا گمان نمیکنم که طلبهای در این جمله آغازین کتاب منطق کبری که «بدان که آدمی را قوهای است درّاکه که منقش گردد در وی صور اشیاء، چنانچه در آئینه، لکن در آئینه حاصل نمیشود مگر صور محسوسات» نمانده باشد و زبان فارسی کبری برایش از عربی مشکلتر نباشد.
نیز در ابتدای حاشیه میخوانیم: «فان قلت حدیث الابتداء مروی فی کل من التسمیة والتحمید فکیف التوفیق قلت الابتداء فی حدیث التّسمیة محمول علی الحقیقی وفی حدیث التحمید محمول علی الاحنافی او علی العرفی اوفی کلیهما علی العرنی» و بعد جدولی ترسیم شده بود که 9 خانه داشت و «ثلاثة شقوق صحیحة ومعتبرة وثلاثة شقوق صحیحة وغیر معتبرة وثلاثة شقوق غیر صحیحة وغیر معتبرة» و مدتی وقت طلبه صرف آموختن همان جمله و این جدول میشد، در حالی که اصل بحث اصلاً جای بحث ندارد! یا در کتابهای فقهی، اصولی و صرف نحو چقدر یک طلبه باید رنج ببرد تا مرجع یک ضمیر را بیابد؛ مثلاً در کتاب کفایه (که در بین کتب درسی از جمله منظمترین و حساب شدهترین است و حقیقتاً کتابی عالی است) آمده است:
«الفرق بین المشتق ومبدئه مفهوماً انّه بمفهومه لایأبی عن الحمل علی ما تلبس بالمبدء ولایعصی عن الجری علیه لما هما علیه من نحو من الاتحاد بخلاف المبدء فانه بمعناه یأبی عن ذلک بل اذا قیس ونسب الیه کان غیره لاهوهو.»
ملاحظه میفرمایید که در همین جمله 12 ضمیر منفصل آمده است که به علاوه ضمایر متصل و اسماء اشاره و موصولات خیلی بیشتر میشود و طلبه باید مرجع هر کدام را بیابد.
و یا در معالم که کتابی اصولی است، اصلاً تعریف اصول فقه نیامده و تنها فقه تعریف شده است:
«الفقه فی اللغة الفهم و فی الاصطلاح العلم...»
و یا استفاده از کلمه «فافهم»، «فتأمّل»، «فتدبّر» و «فتدبّر جیدا» که گاه خود حاوی یک دنیا سخن و یک مجموعه اشکال است، در کتب فقهی و اصولی امری رایج است.
علاوه بر اینها پیچیدهگویی و استفاده از نثر متکلف و مصنوع، امری رایج و بلکه ضروری در عمده کتب درسی حوزه است و گاه طلبه را مدتها مشغول الفاظ و عبارات میکند و این امر باعث شده است که یک کتاب درسی چندین شرح داشته باشد.
مهمتر از بُعد نگارشی، بُعد محتوایی است که کمتر به آن توجه شده است و با توجه به این واقعیت که ایام جوانی معدود و محدود است، ضرورت دارد که در این خصوص بازنگری شود و از جمله مواردی که وقت طلبه را سالها میگیرد، ادبیات عرب است که متأسفانه وقت و انرژی فراوانی از طلاب را هدر میکند. واقعاً چه ضرورتی دارد که یک طلبه کتاب مغنی و مطول و یا حتی مختصر را با تمامی طول و تفصیل آن بخواند و عمر خود را در مسائل بیهوده و یا آموختن اشعار شاعران بیهودهگوی عرب که در وصف معشوق «ذیشادی» خود و یا امثال آن گفته است، صرف کند؟ آیا هدف از آموختن ادبیات عرب، توصّل به فقه و اصول است، یا این که خود ادبیات هدف است؟ و این امر در حوزه مشهد که صبغهای ادبیاتی دارد، مشهودتر است.
در حوزه فقه و اصول نیز این امر صادق است. مکاسب مرحوم شیخ حداقل چهار یا پنج سال از عمر یک طلبه را به خود اختصاص میدهد، در حالی که پارهای از مباحث آن واقعاً غیرضروری است و این کتاب باید به عنوان منبعی برای تدریس خارج مورد استفاده قرار گیرد.
ادامه دارد.
پینوشتها
1 . به نظر ما نقد مراکز علمی ضرورتی است که متأسفانه کمتر بدان پرداخته شده است. نقد دانشگاه و مراکز عالی آموزش و نگاهی ارزیابانه و نقادانه میتواند بسیاری از کاستیهای این مراکز را برطرف کند. این نقد در باب علوم انسانی و علوم پایه هر دو وجود دارد و امیدواریم که کسانی به این کار دست یازند.
2 . مجموعه ارشادات و راهنماییهای ارزنده رهبر فرزانه انقلاب در جزوهای تحت نام «بایستگیهای حوزه از نگاه رهبری» توسط شورای مدیریت حوزه علمیه خراسان گردآوری و تدوین شده است و در بخش دوم این مقاله از آن استفاده شده است.
3 . ناگفته پیداست که مقصود همرنگ زمانه شدن نیست، بلکه پاسخگویی به نیازهای دنیای مقصوم و متطور است.
4 . شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام، نقیصه علم تدوین تاریخ فقه را در میان شیعه ذکر کرده است. هر چند پس از ایشان و در سالهای اخیر تا حدودی در این خصوص فعالیتهایی صورت گرفته است، اما بی تردید این اقدامات ناکافی است.
5 . از جمله در این زمینه روایت معروفی (نزد اهل سنت) نقل شده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «لاتکتبوا عنّی ومن کتب عنّی غیر القرآن فلیُمحِه» اما این روایت چنان که مرحوم صدر گفته است، با تقریر رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نسبت به کتابت حدیث از سوی امام علی علیهالسلام منافات دارد و به اعتقاد شیعه انگیزههای دیگری در این خصوص دخالت داشتهاند.
6 . سید حسن صدر، تأسیس الشیعه، (شرکة النشر والطباعة العراقیه المحدوده، (1370 ه)، ص278.
7. رجال نجاشی، احمدبن علی بن عباس نجاشی، ص115.
8 . بنگرید به: مقدّمه کتاب شرح لمعه، ده جلدی، محمد مهدی آصفی، چاپ نجف و نیز وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج3، ص523.
9 . کتاب مصباح الشریعه منسوب به فضیل بن عیاض است. او در طی یک داستان شگفتانگیز به خیل اهل عرفان پیوست. این کتاب برحسب اعتماد محدث متبحر قرن اخیر حاجی میرزا حسین نوری و اعتقاد وی، سلسله درسهایی است که فضیل از امام صادق علیهالسلام آموخته است. بنگرید به: کتابهای خدمات متقابل اسلام و ایران و نیز کتاب آشنایی با علوم اسلامی، شهید مرتضی مطهری، (انتشارات صدرا)، ج2، ص100.
10 . بنگرید به: مقدمه کتاب مغز متفکر جهان شیعه.
11 . مبادی فقه و اصول، علیرضا فیض، ص128.
12 . تاریخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجی، ص115، به نقل از: رجال نجاشی.
13 . بنگرید به: هزاره شیخ طوسی ونیز منبع پیشین.
14 . برای اطلاع بیشتر، بنگرید به: تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، فصل دوران امیرالامرایی.
15 . این دوره از سال 460 تا 598 که زمان ابنادریس حلی بود استمرار یافت.
برای اطلاع بیشتر به کتاب هزاره شیخ طوسی مراجعه کنید.
16 . محقق کرکی اصولی متبحر و فقیه ارجمند حوزه شیعه و مؤلف کتاب «جامع المقاصد» است که به دلیل آمیختگی فقه با زندگی مردم و منصب شیخ الاسلامی که محقق داشت، حاوی نظریات جدید و ارزشمندی است.
17 . ملا محمد امین استرآبادی داعیهدار بازگشت به عهد کلینی رحمهالله بود و کتاب فوائد المدینه، بیانیه وی در خصوص مقابله با اصول و ترویج اخباریگری است.
18 . بایستگیهای حوزه از نگاه رهبری، شورای برنامهریزی مدیریت حوزه علمیه خراسان.