آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

مبحث«تغییرات اجتماعی»از دیرباز مورد توجه متفکران مختلفی، از ارسطو و افلاطون گرفته تا نظریه‏پردازان جدید متأخر همانند مارکس، مارکوزه و آرنت، بوده و در این باره طیف متنوعی از تئوریها پیشنهاد شده است، با این حال حساسیت و اهمیت موضوع می‏طلبد تا از منظر تازه‏ای در این پدیده مهم سیاسی، بازنگری شود.از این رو، مشاهده می‏شود که به رغم حجم گسترده تحقیقات به عمل آمده در زمینه«شناسایی انقلاب»، هنوز هم گفتنیهای بسیاری وجود دارد که جای آنها در مطالعات موردی، خالی است.مهمترین نمونه این ادعا، وقوع انقلاب اسلامی در ایران می‏باشد که تعدادی از متفکران بنام این رشته را به تجدیدنظر در یافته‏های قبلی‏شان وادار کرده است. ضرورت این بازنگری از صبغه مذهبی انقلاب ما ناشی می‏شود و این‏که انقلاب اسلامی در نوع خود منحصر به فرد می‏باشد و لازم است تا در گونه شناسی انقلاب، جایگاه متمایزی را به خود اختصاص دهد. لذا ما در این نوشتار به ارائه یک تقسیم‏بندی جدید از انقلابها همت می‏گماریم که در آن، انقلابها بر اساس آرمانهای انقلابیون، از یکدیگر تفکیک می‏شوند.این تقسیم‏بندی در کنار دیگر موارد مشابه-تقسیم‏بندیهایی که بر اساس ملاکهای فلسفی، تاریخی، اقتصادی، انسانی، اخلاقی و...صورت پذیرفته‏اند-می‏تواند در معرّفی هر چه بهتر انقلاب اسلامی مؤثر باشد.
توضیح آن‏که انقلابها را می‏توان از این دیدگاه به سه دسته تقسیم نمود:
نخست:انقلابهایی که آرمان عالی و اولیه آنها نیل به یک جامعه بی طبقه است؛ جامعه‏ای که در آن مساوات اقتصادی نمود کامل داشته باشد.تحولات انقلابی رخ داده در کشورهای مارکسیستی را می‏توان در این قسمت قرار داد.
دوم:انقلابهایی که تأسیس یک جامعه مبتنی بر آزادی فردی و رفاه شخصی را به عنوان آرمان متعالی خود برگزیده‏اند و در این راستا هر آنچه را که به گونه‏ای در تقابل با این آزادی افسار گسیخته باشد، به کناری می‏نهند.جوامع به اصطلاح لیبرال، چنین فرآیندی را پشت سر گذاشته‏اند و هم اکنون سعی دارند در قالب شعارهای انسان دوستانه، کالاهای فرهنگی خود را به دیگر کشورها صادر نمایند.
سوم:انقلابهایی که اصل را بر تربیت «انسانهای الهی»گذارده‏اند و تأسیس یک جامعه خداپسند را آرمان عالی خود قرار داده‏اند.در این انقلابها فقط تأمین معاش دنیوی و آسایش عمومی ملاک نیست، بلکه غرض اصلی به کار گیری این ابزار برای تحقق یک وضعیت متعالیتر در درون جامعه است و آن این‏که جامعه‏ای صالح و پاک ایجاد شود که افراد در درون آن بتوانند به تکامل معنوی خویش نایل آیند.انقلاب بزرگ حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در صدر اسلام، نمونه عالی این دیدگاه است و در عصر حاضر«انقلاب اسلامی ایران»را داریم که در نوع خود منحصر به فرد می‏باشد.
اگر چه امکان دستیابی به نمونه‏هایی که ترکیبی از دو یا سه دیدگاه یاد شده باشند نیز وجود دارد، ولیکن مهمترین آنها-در سطح مقاله حاضر-همان است که در بالا آمد. برای درک هر چه بهتر این گونه شناسی، تذکر مطالب زیر ضروری است:
1.انقلاب در گفتمان اسلامی، تعریف خاص خود را دارد و برای همین منظور، لفظ ویژه‏ای نیز جعل شده است.همان گونه که می‏دانیم، انقلاب به معنای«زیر و رو شدن»، «و اگر دیدن»و«برگشتن»در سده هفدهم به عنوان یک اصطلاح شایع و مقبول در حوزه سیاسی مطرح می‏شود که معنای اصطلاحی آن«واژگونی تمام عیار حکومت و یا دولت و جایگزینی حاکم و یا دولت جدید از طریق خشونت»می‏باشد. این مفهوم در طی زمان از ظرافت و ابعاد تئوریک تازه‏ای برخوردار گردیده است-به گونه‏ای که امروز با طیف وسیع و متنوعی از تئوریهای انقلاب روبرو هستیم 2 -ولیکن در مقام ارزیابی بایستی اعتراف کرد که تماما از تبیین جامع انقلاب اسلامی ناتوانند، 3 چرا که مقوله انقلاب در بینش اسلامی دارای تعریفی ویژه خود می‏باشد که با تعاریف مشابه از حیث محتوا متفاوت است.
لفظ انقلاب اگر چه در گفتمان اسلامی به معنای سیاسی‏اش نیامده است، ولی اصطلاح«امر به معروف و نهی از منکر»به طور آشکار بر این معنی دلالت دارد.این اصطلاح، تمامی شکلها و صورتهای تغییر اجتماعی از اصلاح گرفته تا انقلاب را در بر می‏گیرد و دارای سه مؤلفه اساسی است: 4
نخست:بعد آرمانی انقلاب که به انگیزه متعالی«آمر به معروف و ناهی از منکر» باز می‏گردد.بر این اساس، تنها آرمان مشروع برای اقدام به انقلاب«بسامان کردن امور جامعه متناسب با سیره و ارزشهای نبوی» می‏باشد و اگر این بعد معنوی از انقلاب ستانده شود، دیگر انقلاب اسلامی نیست. 5
دوم:بعد مادی انقلاب که به شکل تعارض انقلابیون با حکام ستمگر متجلی می‏گردد و در اصطلاح رایج از آن به خشونت یاد می‏شود.
سوم:بعد معرفتی انقلاب که به«آگاهی توده‏های انقلابی»بر می‏گردد.
توضیح آن‏که آمر به معروف و ناهی از منکر باید با آگاهی در این راه گام بردارد و اگر به مقتضای آگاهی کاذب و یا جهل خود دست به حرکتی بزند، دیگر نمی‏توان آن را «انقلاب اسلامی»قلمداد کرد. 6
حال می‏توان«انقلاب»را این گونه تعریف کرد:
«انقلاب عبارت است از«امر به معروف و نهی از منکری که توسط مردمی آگاه، متحول و شعور یافته با انتخاب و اختیار، به طور همزمان و جمعی در مقابل سلطان یا پادشاه و هیأت حاکمه ستمگر، طی مراحلی خاص برای تغییر در ساختها، نهادها، ارزشهای مسلط و به تعبیری بهتر، احیاء سنتهای رسول خدا و اماته بدعتها، تحریفات و منکرات، تحت رهبری فردی واجد شرایط به طریقی خشونت‏آمیز، صورت می‏گیرد.» 7
بدین ترتیب معلوم می‏شود که«انقلاب اسلامی»از حیث محتوا و تا حدودی در روش، از دیگر انقلابها متمایز است و آنچه با عنوان«بعد آرمانی انقلاب»طرح می‏گردد، ناظر بر همین وجه است.
2.انقلاب اسلامی ایران در این نوشتار، به محدوده تاریخی 1342 تا 1357 منحصر نمی‏شود، بلکه دوران تأسیس جمهوری اسلامی را نیز در بر می‏گیرد.لذا تفکیک تحولات ایران به دوران انقلاب و حکومت درست به نظر نمی‏رسد، چرا که تبعات سوئی را در پی دارد.از آن جمله تفکیک مزبور، منجر به طرح این شبهه می‏شود که مقتضیات، اهداف، روش و اصول مورد قبول دوران حکومت با دوره انقلاب متفاوتند.در حالی که اندیشه اسلامی این استدلال را برنمی‏تابد و معتقد است ارزشها، آرمانها و خواسته‏های انقلابی می‏باید در دوران تأسیس دولت دنبال شوند و از این حیث این دو مرحله پیوند درونی دارند و به عبارت بهتر، دوران تأسیس، مرحله تحقق‏عینی آرمانهای انقلابی است.به همین سبب در نوشتار حاضر سعی شده مجموعه آرمانهای انقلاب در ساختاری واحد برای آگاهی بخشی به مسؤولان و مردم ارائه گردند.
3.ماهیت اصلی این بحث «آسیب شناسانه»است، بدین معنی که تلاش شده با قبول اصل یاد شده در بند دوم، آرمانهایی که انقلاب برای تحقق آنها رخ داده، به طور روشن و شفاف از زبان امام خمینی قدّس سرّه ارائه گردد و بدین وسیله مسؤولان از رسالت خطیرشان و ملت از جایگاه رفیع‏شان مبنی بر جلوگیری از بروز هر گونه انحرافی در روند مستمر انقلاب، آگاه شوند. بدیهی است که آگاهی، شرط اول برای عمل صالح است و تذکر این مطالب می‏تواند برای همگان سودمند باشد. 8 البته تقسیم‏بندی حاضر را نمی‏توان به عنوان تنها الگوی ممکن مطرح کرد، چه بسا هدف فوق از طریق ارائه الگوهای دیگری نیز تأمین شود که در آن صورت می‏توان آنها را به عنوان مکمل بحث حاضر طرح و بررسی کرد.
4.با توجه به تعریف ما از انقلاب معلوم می‏شود که«رهبری»در آن نقش مهمی را ایفا می‏نماید.بنابراین، در نگارش مقاله حاضر روشی اتخاذ شده است که بتواند در تبیین آرمانهای انقلاب مؤثر و کارآمد باشد. برای این منظور ضمن اتخاذ رویکردی توصیفی-ترکیبی به«انقلاب اسلامی»، مجموعه سخنان امام خمینی قدّس سرّه را فراروی خود قرار داده، سعی نموده‏ایم با ارائه ترکیبی مناسب از گفتارهای ایشان، دو غرض کلّی را تأمین کنیم:
نخست:یادآوری آرمانهای اصیل انقلاب از زبان امام خمینی قدّس سرّه.
دوم:مشخص نمودن«بایدهای» سیاستهای اجرایی جمهوری اسلامی و ملت ایران، برای آبادانی هر چه بیشتر کشور در دهه‏های آینده.
از این رو، به شرح آرمانهای انقلاب اسلامی در سه حوزه فرهنگی-تربیتی، اقتصادی و سیاسی خواهیم پرداخت.
الف.آرمانهای فرهنگی-تربیتی
آرمانهای فرهنگی-تربیتی مهمترین حوزه تأملات نظری انقلابیون را تشکیل می‏دهد و از این حیث انقلاب اسلامی کاملا متأثر از رهیافت فرهنگی اسلام می‏باشد؛آن جا که اسلام خود را دین انسانساز معرفی می‏نماید.بر همین اساس، امام قدّس سرّه«تربیت انسان صالح»را در رأس برنامه‏های انقلابی خویش قرار داده، بصراحت اظهار می‏دارد:
«آن قدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضر نیست و آن قدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع، هیچ ملائکه‏ای و هیچ موجودی آن قدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است.» 9به همین سبب است که می‏بینیم آرمانهای انقلابی امام خمینی قدّس سرّه بیشتر صبغه تربیتی می‏یابد که می‏توان آنها را در دو بعد مورد بررسی قرار داد:
1.بعد فردی:تربیت انسانهایی فرهیخته و متّقی
شهید مطهری در تبیین این بعد از انقلاب اسلامی بیان داشته‏اند:
معنویت از ارکان واقعی این انقلاب بوده و مایه حیات انسان می‏باشد.لذا تحقق یک جامعه اسلامی که در آن ارزشهای الهی نمود تام دارند، منوط به پرورش انسانهایی است که مزین به آداب و ارزشهای اسلامی باشند. 10
به تعبیر دیگر، «حکومت صالحان»از این حیث حکومتی است که در آن افراد به ایمان الهی تمسک جسته، 11 تهذیب نفسانی 12 را پیشه خود ساخته و به طور کامل ارزشهای الهی را بر مملکت وجودی خویش مسلّط ساخته‏اند، 13 به گونه‏ای که در آن از خودبینی و غول سرکش«منیّت» 14 هیچ گونه خبری نیست.
این نکته از آن نظر در خور توجه است که در بینشهای غیر الهی، امر خطیر پرورش انسانها به فراموشی سپرده می‏شود و معمولا مسائل اقتصادی، سیاسی و...به غلط در کانون تحلیلها و حرکتهای انقلابی قرار می‏گیرند، در حالی که امام خمینی قدّس سرّه اصل اولیه را بر تحول افراد گذارده، بروشنی می‏فرماید:
«تمام عبادات وسیله است...که آنچه بالقوه است و لبّ انسان است به فعلیّت برسد و انسان بشود...یک انسانی الهی بشود.» 15
2.بعد اجتماعی:ایجاد یک جامعه خداپسند
معنویت به نظر امام قدّس سرّه منحصر به مملکت درونی افراد نمی‏باشد و چنان نیست که قوای درونی افراد را به اعتدال و سلامت رهنمون شود، بلکه فراتر از آن، نسیم معنویت می‏باید در تمام زوایای اجتماعی بوزد و برای این منظور لازم است تا«تبلیغ»اصول اسلامی به صورت نهادی در درون جامعه اسلامی دنبال شود و در ضمن، فرهنگ دعوت به«ارزشهای متعالی اسلامی»در میان کلیه آحاد اجتماعی جاری و حاکم شود.به همین سبب، امام خمینی قدّس سرّه نخست رو به عموم مردم نموده، وظیفه الهی آنان را تبیین می‏نمایند و سپس مؤسسات مختلف تربیتی را-تک تک-مورد خطاب قرار داده، رسالتشان را یادآوری می‏شوند.به طور کلی آرمانهای تربیتی امام خمینی قدّس سرّه را می‏توان به شکل ذیل دسته‏بندی کرد:
گروه اول:آرمانهای همگانی
نخست:حاکمیت روحیه دلسوزی نسبت به سرنوشت کلیه انسانها بر جامعه
امام خمینی قدّس سرّه در این باره می‏فرماید:
«پیغمبر اسلام برای این‏که مردم‏تربیت نمی‏شدند، غصّه می‏خوردند، به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسکین می‏داد...و هر انسانی باید این طور باشد که متأسف باشد برای آنهایی که نمی‏آیند به خط اسلام و خط انسانیت.» 16
بنیان«امر به معروف و نهی از منکر»در جامعه اسلامی بر این اصل گذارده شده است و این‏که در جامعه اسلامی افراد نمی‏توانند نسبت به سرنوشت دیگران بی اعتنا باشند.لذا از روی«دلسوزی»و نه «طمع»و یا«کینه»برای نجات آنها از گمراهی به پا می‏خیزند و به اصطلاح امر به معروف و نهی از منکر می‏نمایند.وجود چنین روحیه‏ای است که جامعه آرمانی را به قبول اصل دوم رهنمون می‏شود و آن پذیرش«مسؤولیت دسته جمعی»در قبال هدایت جامعه می‏باشد.
دوم:داشتن مسؤولیت دسته جمعی
از نکات جالب توجه در کلام امام قدّس سرّه یکی این است که ایشان هیچ گاه یک مؤسسه یا نهاد خاص را مسؤول و عهده‏دار تربیت مردم نمی‏دانستند، بلکه ضمن اشاره به کارکرد و رسالت هر یک از این نهادها، نهایتا متذکر می‏شدند که ملت و دولت لازم است در راه اصلاح فرهنگ جامعه دست به دست هم بدهند و کاستیها را رفع نمایند.به عنوان مثال اگر چه مدارس را مکلّف به تربیت صحیح دانش‏آموزان می‏نمایند، 17 ولی به همان بسنده نکرده، والدین و خانواده‏های آنها را نیز مورد خطاب قرار می‏دهند و مسؤولیت شرعی‏شان را یادآوری می‏شوند 18 و در کنار همه اینها به دیگر نهادهای اجتماعی گوشزد می‏نمایند که باید این نسل را از مفاسد و بلایای اجتماعی حفظ کنند. لذا یک جامعه آرمانی، جامعه‏ای است که افراد آن در قبال سرنوشت تمامی مردم مسؤولند.
گروه دوم:آرمانهای ویژه مؤسسات تربیتی- فرهنگی
البته امام خمینی قدّس سرّه واقع‏گراتر از آن بودند هک امر خطیری همچون تربیت انسانها را تنها به احساس درونی افراد موکول سازند.برای همین روی تک تک مؤسسات تربیتی انگشت گذارده، نحوه فعالیتهای آنها را متذکر می‏شوند.آنچه در این جا مدّنظر می‏باشد، نه شیوه‏های عملی بل اصول کلی حاکم بر کلیه مؤسسات است که در مجموع نشاندهنده وضعیت آرمانی مؤسسات تربیتی در جامعه اسلامی می‏باشد؛وضعیتی که در آن اصول ذیل نمود تام دارند:
اصل اول:صالح بودن کارگزاران امور تربیتی.
حوزه، دانشگاه، رادیو، تلویزیون، مطبوعات، و دیگر نهادهای تربیتی آن گاه می‏توانند ثمربخش واقع شوند که در مقام نخست، خود صالح باشند.لذا وجود نهادهای صالح از جمله بلندترین آرمانهای امام قدّس سرّه به حساب می‏آیند:
«آن قدر که کشور ما از دانشگاه و فیضیه صدمه دیده است، از جاهای دیگر ندیده است.باید هر دوی اینها مهذب باشند و علمای اسلام و اساتید دانشگاه با هم پیوند داشته باشند.» 19
اصل دوم:وجود توافق عمومی بین کلیه مؤسسات برای نیل به هدفی واحد (بویژه حوزه و دانشگاه)
هماهنگ بودن نهادهای تربیتی در راستای نیل به این هدف مقدس، بارها مورد تأکید امام قدّس سرّه قرار گرفته است و ایشان به تناسب در مواقع مختلف این اصل مهم را تذکر داده‏اند:
«دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیون و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه‏ها و توطئه‏های دشمن غدّار غافل نباشند.» 20
و یا این‏که:
«لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی با هم احترام متقابل داشته باشند...از تبلیغات سوئی که بر ضد آنها در این چند صد سال شده...تا از تفرقه استفاده هر چه بیشتر ببرند، احتراز کنند.» 21
اصل سوم:جمع تعهد و تخصص در کلیه نهادها
مقام تربیت برای معلمانی است که در کار خود تخصص دارند و نسبت به اهداف متعالی آن از تعهد لازم برخوردارند.لذا حضرت امام قدّس سرّه سفارش اکید دارند که این منصب تنها به کسانی واگذار شود که دارای این ویژگی باشند و اگر روزی برسد که تمامی مسؤولان اجتماعی متعهد و متخصص باشند، در آن صورت وصول به یک جامعه اسلامی به میزان قابل توجهی ممکن و میسور به نظر خواهد رسید:
«ما انسان دانشگاهی می‏خواهیم نه معلم و دانشجو، دانشگاه باید انسان ایجاد کند...مهم این است که یک کسی که از دانشگاه بیرون می‏آید بفهمد که من با بودجه این مملکت تحصیل کرده‏ام... و باید برای این مملکت خدمت بکنم.» 22
و یا این‏که:
«ما با تخصص مخالف نیستیم، با علم مخالف نیستیم، با نوکری اجانب مخالفیم...ما می‏خواهیم متخصصینی در دانشگاه تربیت بشوند که برای ملت خودشان باشند.» 23
تعبیر دیگر حضرت امام خمینی قدّس سرّه در این خصوص«حضور حزب اللهی‏ها»ی با سواد و متدین در تمامی صحنه‏های انقلاب می‏باشد که نهادهای تربیتی با توجه با اهمیت‏شان در اولویت هستند. 24
ب.آرمانهای سیاسی انقلاب اسلامی
تحول در ساختار سیاسی، نمود اولیه هر انقلابی 25 است.لذا می‏بینیم که داعیه رهبران‏انقلابی ما نیز آن بود که از پی خرابی نظام شاهنشاهی، نظام تازه‏ای را آورده‏اند که آرمانهای ویژه خود را دارد.بی شک تأسیس چنین نظامی، بزرگترین آرمان سیاسی امام قدّس سرّه را تشکیل می‏داد، چرا که بعد از حکومت اسلامی حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام، تاریخ اسلام از داشتن یک «حکومت اسلامی»به زعامت ولیّ آگاه، مدیر و مدبّر محروم مانده بود و انقلاب اسلامی زمینه حاکمیت چنین نظامی را فراهم آورد.
1.تأسیس جمهوری اسلامی
«جمهوری اسلامی»در دیدگاه امام خمینی قدّس سرّه دارای تعریف و ویژگیهای خاص می‏باشد که از همان ابتدا توسط ایشان مورد تأکید بوده‏اند:
«حکومت اسلامی حکومتی است بر پایه قوانین اسلامی.در حکومت اسلامی استقلال کامل حفظ می‏شود.ما خواستار جمهوری اسلامی می‏باشیم. جمهوری، فرم و شکل حکومت را تشکیل می‏دهد و اسلامی، یعنی محتوای آن فرم، که قوانین الهی است.» 26
لذا اعتبار جمهوری اسلامی به«پیاده کردن احکام الهی»و«احقاق حقوق مستضعفان» 27 است و این‏که سیره عملی حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السّلام را فراروی قرار داده، برای تحقق عملی آنها در عصر حاضر تلاش نماید. 28
2.احقاق حقوق مستضعفان
«حکومت اسلامی»بنا بر نص الهی، خود را موظف می‏داند که از مظلوم حمایت کند و بر ظالم بتازد و در این راستا به نفی عملی کاربرد«پول»و«قدرت»در تعیین سیاستهای اجرایی نظام بپردازد. 29 لذا می‏بینیم که ایشان با صراحت می‏فرماید:
«بحمد اللّه امروز همه دست اندرکارهایمان کاخ نشین نیستند.دولت ما یک دولت کاخ نشین نیست.آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم... خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسؤولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه‏داری گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار بشوند.معاذاللّه که این با سیره و روش انبیاء و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین علیهم السّلام سازگار نیست.» 30
تأکید حضرت امام قدّس سرّه بر جایگاه رفیع ملت سختکوش ایران و بیان خصال نکوی ایشان که در طول تاریخ اسلام کمتر سابقه دارد، در همین راستا انجام پذیرفته است و این کلام امام قدّس سرّه سرلوحه کار همه عاشقان «خدمت به ملت»می‏باشد:
«به مجلس و دولت و دست‏اندرکاران توصیه می‏کنم که قدر این ملت را بدانندو در خدمتگزاری به آنان...فروگذار نکنند.» 31
3.جلب رضایت مردم در چارچوب دستورهای الهی
در نظر امام«دولت مزاحم»نمی‏تواند یک نمونه خوب از حکومت اسلامی به شمار آید، چرا که حکمت جعل دولت، برآوردن نیازهای دنیایی و اخروی مردم می‏باشد.لذا یک دولت اسلامی آرمانی آن است که برای مردم ایجاد زحمت نکند، بلکه با ارائه خدمات لازم، رضایت آنها را جلب نماید:
«ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل ردن حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می‏شود...بنابراین حقیقت ملموس باید کوشش در جلب نظر ملت‏[نمود].» 32
به همین منظور است که امام قدّس سرّه ایجاد یک رابطه صمیمی بین دولت و مردم، 33 عدم بهانه‏جویی و نپرداختن به کاغذبازی 34 را به عنوان جلوه‏های عملی از این وضعیت آرمانی مورد تأکید قرار می‏دهند.
4.ایجاد فضایی مملوّ از صلح و دوستی
سیاست مطلوب از دیدگاه امام قدّس سرّه آن است که بتواند در نهایت«صلح و دوستی» را در فضای داخلی و حتی جهانی، حاکم سازد.لذا مشاهده می‏شود که حضرت امام قدّس سرّه آرمان بلندی همچون«تحقق صلح جهانی»را به عنوان هدف غایی انقلاب اسلامی مطرح می‏سازند:
«ما صلح می‏خواهیم، ما با همه مردم دنیا صلح می‏خواهیم باشیم.ما می‏خواهیم مسالمت با همه دنیا داشته باشیم.» 35
البته روش نیل به این هدف را امام قدّس سرّه با وضوح تمام برای کلیه دولتهای جهانی تشریح می‏نماید، تا ادعای مزبور حمل بر ضعف و سستی و یا محافظه‏کاری دست‏اندرکاران انقلاب اسالمی در ایران نگردد.لذا می‏بینیم که ایشان شعار«نه ظلم می‏کنیم و نه مظلوم واقع می‏شویم» 36 را سرلوحه برنامه سیاسی انقلاب قرار داده، با تأکید بر رسالت الهی«حمایت از مظلومان» اظهار می‏دارند که در پی ایجاد یک فضای مسالمت‏آمیز با ملل اسلامی 37 و تمامی مردمان جهان هستند. 38 با قبول این روش است که می‏توان عملکرد دوستانه ملت و دولت ایران را در برابر جامعه جهانی درک کرد؛سیاستی که مبتنی بر دوستی با هر دولت و ملتی است که حداقل بر اساس«اصول انسانی»عمل می‏نماید. 39
5.حاکمیت بلا منازع ارزشهای الهی و نفی تمامی اولویتهای غیر اسلامی
حضرت امام قدّس سرّه از ابتدای شروع نهضت، بارها اظهار می‏داشتند که جامعه اسلامی باید به آن جایی برسد که همه خود را در برابر حضرت حق و خلق خدا مسؤول‏بدانند و چنان نباشد که کسی به واسطه دوستی، دارایی، توانایی و...بخواهد از زیر بار وظایف شرعی خویش شانه خالی کند:
«این یک سفارش عمومی است که پیش من اهمیت دارد و باید عرض بکنم به همه، به همه قشرهای ملت باید عرض بکنم، با کمال دقت توجه کنید که یک قدم خلاف اسلام‏[در مملکت‏] نباشد.» 40
این اصل کلی، نخست شامل مسؤولان مملکتی، روحانیون، افراد ذی نفوذ و سپس تمامی آحاد مردم می‏شود و چنان نیست که «مقام»و یا«قدرت»کسی را معاف کرده، یا تخصیص بزند، بلکه بر عکس، مسؤولیت فرد را زیادتر می‏کند:
«با کمال دقّت ملاحظه کنید که کسانی... به عنوان اسلام، به عنوان مسلمین، به عنوان معممین، یک قدم خلاف برندارند...این در نظر من از همه چیز اهمیّتش بیشتر است و مسؤولیتش هم بیشتر.» 41
چگونگی بیان این آرمان توسط حضرت امام قدّس سرّه نیز بسیار در خور توجه است.ایشان ابتدا خود را مثال زده، می‏فرماید:
«اگر من، یک پایم را کنار گذاشته، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن...توجه داشته باشند که مبادا من یک وقت یک کمله بر خلاف مقررات اسلام بگویم، [آنها موظفند]اعتراض کنند، بنویسند، بگویند.» 42
سپس به مقامات دولتی اشاره کرده، می‏فرمایند مردم بایستی مواظب انحرافهای احتمالی آنها باشند:
«آن روز که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت‏طلبی و از حیث مال‏طلبی، در کشور، در وزیرها پیدا شد، در رئیس جمهور پیدا شد...آن وقت باید جلوش را بگیرند...» 43
در نهایت، به مردم خطاب می‏نمایند که خود ایشان نیز باید در راه مستقیم الهی بوده باشند و از هر گونه خطا و لغزشی دوری نمایند. 44
ج.آرمانهای اقتصادی
توجه به اصل مهم تحقق عینی ارزشهای الهی در جامعه، نه تنها امام قدّس سرّه را از پرداختن به مسائل معیشتی مردم باز نمی‏داشت، بلکه موجب آن شد تا ایشان با رویکردی تازه به این مهم بنگرند و«آرمان تأسیس اقتصاد اسلامی»در ایران را طرح نمایند.بر این اساس است که امام قدّس سرّه اقتصاد اسلامی را چیزی متفاوت با«سرمایه‏داری»و «سوسیالیسم» 45 معرفی کرده، از اندیشمندان و علمای اسلامی می‏خواهند تا هر چه سریعتر و بهتر روش، اصول و ماهیت «اقتصاد اسلامی»را تدوین و تشریح‏نمایند. 46 با این حال، آنچه بدیهی می‏نماید، این است که بنای اقتصاد اسلامی بر پایه «عدالت»استوار است و تحقق«عدالت اقتصادی»مهمترین جزء چنین آرمان بلندی است.
1.تحقق«عدالت اقتصادی»در جامعه
«عدالت اقتصادی»از دیدگاه حضرت امام قدّس سرّه، به تعدیل کل ساختار اقتصادی در جامعه منجر می‏شود، به طوری که همگان به حقوق اقتصادی شرعی-قانونی خود می‏رسند و«گردن کلفت‏ها»دیگر نمی‏توانند به بهانه‏های مختلف مردم را استثمار کرده، برای خود«زندگی اشرافی»ترتیب دهند:
«اسلام است که جلو منافع شخصی را می‏گیرد.اسلام است که نمی‏گذارد این گردن کلفت‏ها زندگی اشرافی بکنند... اسلام تعدیل می‏کند.» 47
به تعبیر ساده‏تر، حکومت اسلامی بر پایه «عدالت»استوار است و این نکته، الهام گرفته از اندیشه ناب اسلامی است که رهبران را مکلف می‏سازد تا خود را در سطح ضعفای جامعه قرار داده، حقوق مستضعفان را از اغنیا بستانند، تا بدین ترتیب بین افراد مختلف جامعه شکاف طبقاتی کشنده ایجاد نشود. 48 امام خمینی قدّس سرّه که رهرو صادق حضرت علی علیه السّلام بودند، با تمسک به همین اصول است که می‏فرمایند:
«من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل شود و مزایایی که در حکومت اسلامی هست بر بشر روشن گردد، تا بشریت بفهمند که اولا اسلام چگونه است، ...طرز اجرای عدالت به چه صورت است و شخص اول مملکت در زندگی با رعیت هیچ فرقی ندارد...این نوع حکومت سابقه ندارد.» 49
و یا این‏که:
«دشمنانتان می‏خواهند که جیبهایشان پر شود و اسلام جیب پرکن نیست، اسلام با ضعفاست.اسلام آن است که امیرش می‏فرماید که من می‏ترسم در آن طرف مملکت یک کسی گرسنه باشد، شاید آن جاها چیزی نداشته باشد بخورد، من باید زندگیم این باشد، خودم دلم آرام نباشد...» 50
2.نیل به استقلال اقتصادی
استقلال اقتصادی از آن حیث که زمینه مناسب رشد و تعالی انسان و طرح آرمانهای متعالی اسلامی را در سطح جهانی، فراهم می‏آورد، همیشه و بارها مورد توجه حضرت امام قدّس سرّه بوده است، به طوری که نیل به آن را به قیمت تحمل سختیها و مرارتهای بسیار تکلیف شرعی-ملی ملت و دولت، معرفی می‏نمایند:
«مردم وفادار و انقلابی کشورمان برای به دست آوردن استقلال واقعی و رسیدن به خودکفایی، خیلی بیش از اینها آماده صبر و فداکاری هستند و من‏مطمئنم که ملت عزیز ایران یک لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال زندگی در ناز و نعمت، ولی وابسته به اجانب و بیگانگان معاوضه نمی‏کنند.» 51
نکته قابل توجه آن‏که، اقتصاد در بینش امام قدّس سرّه در نهایت، ابزاری مفید و کارآمد است که به هیچ وجه جنبه«زیربنایی» 52 پیدا نمی‏کند.لذا آرمان اقتصادی انقلاب اسلامی، رسیدن به حالتی است که در آن بر اساس«توحید»-که زیربنا را شکل می‏دهد-ساختار اقتصادی به شکلی سامان یابد که هم خودکفا باشد و هم بستر مناسب رشد معنوی انسانها را با برآوردن نیازهای مشروعشان، فراهم آورد.به همین سبب است که در آخرین وصایای امام قدّس سرّه آمده است:
«وصیت من به همه، آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال با همه ابعادش به پیش روید و بی تردید دست خدا با شماست.» 53
نتیجه‏گیری
«انقلاب اسلامی ایران»به رهبری حضرت امام خمینی قدّس سرّه در راستای ادای تکلیف شرعی آنانی که با خدا عهد بسته بودند که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم صبر نکرده و تا احقاق حق مستضعفان و تحقق عینی ارزشهای الهی بر روی زمین لحظه‏ای از پای ننشینند، 54 در ایران به وقوع پیوست.البته در پرتو همین انگیزه الهی، انقلاب اسلامی تحقق عینی آرمانهای متعالیی را در درون خود می‏پرورانید که وجود آنها به تن خسته محرومان و عاشقان ارزشهای الهی، گرما می‏بخشید.اگر چه برای آگاهی از این آرمانها راههای بسیاری وجود دارد، ولیکن چشمه‏سار زلال کلام امام قدّس سرّه معمولا بهترین منبع برای نیل به هدف مزبور ارزیابی می‏شود و به همین سبب در نوشتار حاضر ضمن بررسی مجموعه سخنان حضرت امام قدّس سرّه، سعی شد مهمترین آرمانهای انقلاب استخراج، دسته‏بندی و عرضه گردند.این کار، دو فایده مهم می‏تواند داشته باشد:
نخست آن‏که:مقاله تذکایر است برای آنانی که سعی دارند با شناسایی خط اصیل انقلاب و معرفی آن به جامعه، از انحراف احتمالی آن ممانعت نمایند.
دوم آن‏که:آگاهی از این آرمانها ضمانتی است برای اجرای صحیح برنامه‏های آتی انقلاب، چرا که اصول مورد اشاره همگی جنبه کلی دارند و به عبارتی«راه انقلاب»را در فردای حیاتش به ما نشان می‏دهند.این آرمانها به ما می‏گویند که اگر حضرت امام قدّس سرّه در قید حیات بودند، در برابر مسائل پیش آمده چه سیاستی را پیشه خود می‏ساختند و از این راه کمکی هستند برای دست‏اندرکاران اجرایی انقلاب.
بدین سان، آرمانهای مورد نظر حضرت‏امام قدّس سرّه را در سه بخش مورد بررسی قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که امام قدّس سرّه ضمن توجه به«وجه اللّه»، با واقع‏گرایی خاص خود، نیازهای دنیوی و اخروی یک جامعه اسلامی را لحاظ کرده، آرمانهای متناسب هر یک را در طول دوره حیاتی‏شان ترسیم نمودند.به این ترتیب، نخست به حوزه تربیت و فرهنگ پرداختیم، ضمن تأکید بر دو عنصر فرد و جامعه، آرمان «پرورش انسانهایی فرهیخته در جامعه‏ای خداپسند»را طرح نمودیم که غایت انقلاب اسلامی را شکل می‏دهد.امام قدّس سرّه در همین راستا به دو حوزه مهم دیگر، یعنی سیاست و اقتصاد اشاره می‏نمایند و از تحقق عدالت سیاسی و اقتصادی، تأسیس یک جمهوری اسلامی مستقل و مقتدر که در آن آزادیهای شرعی برای همگان به منظور پرورش و تهذیب معنوی وجود دارد و گسترش اسلام به تمامی جهان، به عنوان آرمانهای اولیه انقلاب یاد می‏نمایند.نکته قابل توجه آن‏که، امام قدّس سرّه به صورت تک بعدی انسان و جامعه اسلامی را مورد بررسی قرار نمی‏دهند، بلکه کلیه نیازهای دنیوی و اخروی او را مدنظر قرار داده، سعی می‏نمایند در ارائه آرمانها، دیدگاهی جامع و مانع را ترسیم کنند.نمودار ذیل ضمن آن‏که آرمانهای انقلاب اسلامی از دیدگاه حضرت امام قدّس سرّه را به ما می‏شناساند، کلیت و وحدت درونی آنها را نیز بخوبی نشان می‏دهد.
تأسیس یک جامعه خداپسند با افرادی مهذّب
پی نوشتها
1.محقق مرکز پژوهش و تحقیقات سازمان تبلیغات اسلامی.
2.برای مطالعه تاریخچه این بحث، بنگرید به: هانا آرنت، انقلاب، ترجمه عزت اللّه فولادوند، (تهران، خوارزمی، 1361)؛کارل ورت، پیتر، انقلاب، ترجمه ابوالفضل صادقپور، (تهران، زوار، 1348)؛ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، (تهران، 1364).
3.تداسکا چپول از تئوریسنهای شهیر حوزه «انقلاب»خود شخصا به نارسایی تئوری‏اش اعتراف کرده و بیان داشته است که ضروری است در این تئوریها پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران تجدیدنظر شود.
4.از جمله کارهای انجام شده در این زمینه که حکم بنیان اولیه بحث انقلاب را دارند، می‏توان به کتابهای زیر اشاره کرد:
مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، (تهران، صدرا، 1368)؛مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، (تهران، صدرا)؛ ابوالفضل عزتی، اسلام انقلاب و انقلاب اسلامی، (تهران، هدی)؛عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‏های آن، (تهران، کتاب سیاسی، 1367)؛جلال‏الدین فارسی، انقلاب تکاملی اسلام، (تهران، آسیا).
5.از این جمله، حضرت سیدالشهداء استنباط شده است که فرمودند، همانا من خودخواهانه و از سر خودخواهی و همچون ستمگران قیام ننموده‏ام، بلکه خواهان امر به معروف و نهی از منکر هستم و این‏که بر اساس سیره جدّم، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله حرکت نمایم.
6.شایان ذکر است که دیدگاه شیعه نسبت به اهل تسنن در این زمینه انقلابیتر می‏باشد، به طوری که در میان اهل تسنن هستند فقهایی که حکم به تحریم انقلاب داده‏اند، و لیکن شیعه عموما قیام علیه حاکم غیر الهی را نه تنها جایز، بل واجب معرفی کرده است.بدین منظور می‏توان به فتاوای علمای هر دو فرقه در ذیل عنوان «امر به معروف و نهی از منکر»در سطح حاکمان مراجعه نمود.
7.گفتنی است که در این زمینه تحقیقی به قلم آقای محمدرضا حاتمی در مرکز پژوهش و تحقیقات سازمان تبلیغات اسلامی در دست برریس و انتشار است که با عنوان«تئوری انقلاب از دیدگاه اسلام»به تحلیل دیدگاه اهل تشیع و تسنن پیرامون، «جواز شرعی انقلاب» پرداخته است.مؤلف واژه معادل انقلاب اسلامی را در فرهنگ اسلامی«امر به معروف و نهی از منکر»می‏داند.
8.چنان که در قرآن آمده است:فذکّر انّ الذّکری تنفع المؤمنین«ای پیامبر مؤمنان را به کارهای خوب تذکر بده که همانا تذکر، مؤمنان را نفع می‏رساند.»
9.صحیفه نور، ج 14، ص 103.
10.بنگرید به:پیرامون جمهوری اسلامی، ص 60 و 172 و 174.
11.امام خمینی قدّس سرّه:«ایمان عبارت است از این‏که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‏اید، آن مسائل را قلبتان هم به آن آگاه بشود، باورش بیاید...بفهمید که همه عالم محضر خداست... اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند...از معصیت کنار می‏رود.»(صحیفه نور، ج 11، ص 82).
12.امام خمینی قدّس سرّه:«همه در رأس برنامه‏هایشان در این جمهوری اسلامی باید این معنا باشد که مهذب باشند، قبل از این‏که عالم هستند. مهذب باشند، قبل از این‏که محصل هستند.» (صحیفه نور، ج 14، ص 113-112).
13.امام خمینی قدّس سرّه:«این ادعیه انسان را از این ظلمت بیرون می‏برد...همین ادعیه و همین خطبه‏های نهج‏البلاغه و همین مفاتیح‏الجنان... همه کمک انسانند برای این‏که او را آدم کنند.»تفسیر سوره مبارکه حمد، ص 54.
«یزکّیهم و یعلّمهم الحکمةاین شاید غایت این تلاوت باشد...پس انگیزه بعثت، نزول وحی است و نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا کند.»(صحیفه نور، ج 14، ص 252).
14.امام خمینی قدّس سرّه:«اگر چنانچه‏[انسانها]تزکیه بشوند طغیان پیش نمی‏آید...اختلافاتی که بین همه بشر هست...این اختلافات ریشه‏اش این طغیانی است که در نفسهاست.»(صحیفه نور، ج 24، ص 254).
15.امام خمینی قدّس سرّه، تفسیر سوره مبارکه حمد، ص 75-74.
16.صحیفه نور، ج 19، ص 215.
17.امام خمینی قدّس سرّه:«نقش خانواده‏ها و[خصوصا] مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمایت پدران متعهد به طور شایسته و با آموزش صحیح تربیت شده و به مدارس فرستاده شوند، کار معلمان نیز آسانتر خواهد بود.»(صحیفه نور، ج 15، ص 162-161).
18.امام خمینی قدّس سرّه:«معلم امانتداری است که غیر همه امانتها، انسان امانت اوست...شما باید این عده‏ای که در دست شماست‏[را]تعلیم کنید و اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید.» (صحیفه نور، ج 14، ص 30-29).
19.همان، ص 113-112.
20.وصیت نامه حضرت امام خمینی قدّس سرّه، (چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، ص 12.
21.صحیفه نور، ج 2، ص 20.
22.همان، ج 13، ص 211-209.
23.همان، ح 14، ص 234-232.
24.امام خمینی قدّس سرّه:«باید توجه داشته باشید که در این سازمان مسلمانان متعهد حتی یک نفرشان نباید بیرون بروند مگر تخلفاتی بکنند که این یک مسأله دیگری است و فرقی با دیگران ندارند.»(صحیفه نور، ج 21، ص 30).
25.منظور در این جا از لفظ انقلاب، همان«انقلاب سیاسی»می‏باشد و انقلابهای ادبی، هنری و... را شامل نمی‏شود.
26.صحیفه نور، ج 4، ص 157.
27.امام خمینی قدّس سرّه:«ما جمهوری اسلامی را می‏خواهیم که احکام اسلام در آن جمهوری تحقق پیدا کند.مقصد اعلی عبارت از این است که یک حکومت عدلی، یک حکومت اسلامی عدلی مبتنی بر قواعد اسلامی حاصل بشود.»(صحیفه نور، ج 7، ص 91).
28.امام خمینی قدّس سرّه:«آنچه میزان حکومت و مربوط به اجتماع و سیاست است، ارزشهای معنوی است.در صدر اسلام در دو زمان، دو بار حکومت اصیل اسلام محقق شد:یکی زمان حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و دیگر وقتی که در کوفه علی بن ابی طالب علیه السّلام حکومت می‏کرد.» (صحیفه نور، ج 1، ص 168).
29.قوه قضاییه و مقننه در این زمینه بطور اخص مورد خطاب امام قدّس سرّه قرار داشته‏اند، به گونه‏ای که در موارد متعددی این مطلب را امام قدّس سرّه به ایشان تذکر داده است؛بنگرید به:صحیفه نور، ج 21، ص 130؛ج 18، ص 272.
30.همان، ج 2، ص 129.
31.وصیت نامه سیاسی الهی حضرت امام قدّس سرّه، ص 13.
32.همان، ص 21.
33.امام خمینی قدّس سرّه:«شما کاری نکنید که مردم از شما بترسند، شما کاری بکنید که مردم به شما متوجه بشوند...کاری بکنید که دل مردم را به دست بیاورید.»(صحیفه نور، ج 7، ص 253).
34.امام خمینی قدّس سرّه:«به مسؤولین محترم جمهوری اسلامی ایران برای چندمین بار سفارش می‏کنم و این نصیحت و سفارش من همیشگی است، که...در شرایط کنونی و آینده‏های دور...از بهانه‏جویی و سنگ‏اندازی و مانع‏تراشی و کاغذبازی که مانع رشد...ملت دلاور اسلام است، خودداری ورزند.»(صحیفه نور، ج 19، ص 297).
35.همان، ج 18، ص 231.
36.امام خمینی قدّس سرّه:«ملت اسلام پیرو مکتبی است که برنامه آن مکتب خلاصه می‏شود در دو کلمه لا تظلمون و لا تظلمون»(نه ستم می‏کنند و نه ستم را پذیرا می‏شوند.»(بقره/279).(صحیفه نور، ج 14، ص 66؛ج 12، ص 269).
37.امام خمینی قدّس سرّه:«الان بر رؤسای اسلام، بر سلاطین اسلام، بر رؤسای جمهور اسلام تکلیف است که این اختلافات جزئی موسمی را که گاهی دارند، این اختلافات را کنار بگذارند، عرب و عجم ندارد، ترک و فارس ندارد.»(صحیفه نور، ج 1، ص 121-120).
38.امام خمینی قدّس سرّه:«ما با هیچ ملتی بد نیستیم... اسلام برای همه است، دلسوز برای بشر است...»)صحیفه نور، ج 10، ص 164).
39.امام خمینی قدّس سرّه:«ما با هر کس که به طور انسانی رفتار کند-ما با او-دوستیم.»(صحیفه نور، ج 10، ص 164)و همین قید، دولتهای ستمگری همچون اسرائیل را از آرمان یاد شده مستثنی می‏نماید.
40.همان، ج 7، ص 33.
41.همان.
42.همان، ج 7، ص 34.
43.همان، ج 16، ص 34-30.
44.وصیت نامه سیاسی الهی حضرت امام قدّس سرّه، ص 14.
45.امام خمینی قدّس سرّه:«اسلام نه با سرمایه‏داری ظالمانه و بی حساب و محروم کننده توده‏های تحت ستم و مظلوم موافق است...و نه‏[با] رژیمی مانند رژیم کمونیستی و مارکسیسم لنینیسم.»(وصیت‏نامه سیاسی الهی حضرت امام قدّس سرّه)
46.امام خمینی قدّس سرّه:«یکی از مسائل مهمی که به عهده علما و فقها و روحانیت است، مقابله جدی با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادی شرق و غرب‏[است‏]...و این‏که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم به جهان اسلام، طرحها و برنامه‏های سازنده و در برگیرنده منافع محرومین و پابرهنه‏ها را ارائه دهند.»(صحیفه نور، ج 20، ص 128).
47.همان، ج 4، ص 272.
48.حضرت علی علیه السّلام:«بر رهبران حق است که در خوراک و پوشاک همانند ضعیفترین مردم رفتار نمایند و از هیچ چیز اضافه که مردم قادر به تهیه آن نیستند برخوردار نباشند.» محمد باقر محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة، (بیروت، مؤسسه التضامن الفکری، 1385 ق)، ج 2، ص 49.
و یا این‏که فرمودند:«خدای تعالی به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردمان تنگدست برابر نهند، تا این‏که فقیر و تنگدست را پریشانیش فشار نیاورد، نگران نسازد.» (نهج البلاغه، ترجمه فیض‏الاسلام، خطبه 200، ص 664).
49.صحیفه نور، ج 3، ص 84.
50.همان، ج 7، ص 146.
51.همان، ج 21، ص 56.
52.امام خمینی قدّس سرّه:«آنها که دم از اقتصاد می‏زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد می‏دانند، آنها از باب این‏که انسان را نمی‏دانند یعنی چه، خیال می‏کنند که انسان هم یک حیوانی است... حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیربنا[در نظام ما]توحید است.»(صحیفه نور، ج 9، ص 72).
53.همان، ج 21، ص 204.
54.حضرت علی علیه السّلام:«لو لا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود النّاصر و ما اخذ اللّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیت حبلها علی غاربها...»نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدی، ص 11.

تبلیغات