آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

یادکردی از حماسه بزرگ دوازده فروردین 58
به اعتراف دانشمندان و آگاهان تاریخ، در نیمه دوم این قرن در همه یا بیشتر کشورهای اسلامی به طور پنهان و یا آشکار، نهضتهایی در حال شکل گرفتن است و عملا درگیریهایی میان گروههای اسلامی و قدرتهای استبدادی و استعماری سرمایه‏داری و یا مسلکهای مادی وابسته به استعمار تازه‏پای دیگر، در جریان است.
کارشناسان اذعان دارند که مسلمانان پس از یک دوره فروریختگی و از هم پاشیدگی ذهنی، بار دیگر در جست و جوی هویت اسلامی خود در برابر غرب سرمایه‏داری و شرق کمونیستی برآمده‏اند، ولی مسلما در هیچ یک از کشورهای اسلامی، نهضتی به ژرفا و گستره نهضت و انقلاب ایران وجود ندارد؛آنچه از آن به پدیده شگفت قرن و یا اعجاز قرن بیستم تعبیر می‏شود.انقلابی که در عین چالش طلبی سه جریان امپریالیسم، کمونیسم و صهیونیسم، نسیم پیامهای فرحبخش آن جانها را دگرگون کرد و طلیعه صبح رهایی از ظلمتها و بارقه نور امید را در دل همه محرومان و مستضعفان عالم دمید، روح تعالی خواهی جایگزین حقارت طلبی پیشین گردید و بدین سان بذر خودباوری را در کویر خودباختگی یک ملت پاشید، افق روشن معنویت را در برابر دیدگان کم سوی همگان گشود و دلها با ملکوت هستی پیوندی همیشگی یافت.زنجیرگران دنیاگرایی و فزون طلبی را که حاکم بر جهان آن‏روز بود، از دست و پای و روح و جان نیروهای انقلاب گسست و در پی آن، ملت بزرگ ایران آزادی بیرونی و درونی را به دست آورد.
بی شک مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، بر پایی نظامی مبتنی بر دین(جمهوری اسلامی)در قالب ولایت فقیه با پشتوانه مردمی 2/98 درصد آراء مردم بود.
فلسفه وجودی نظام اسلامی برپا نمودن نظام اجتماعی مستقل و عزّت بخش، اصلاح کامل اجتماعی، جهت بخشی به زندگی انسانها، پرورش استعدادها برای نیل به تعالی، نشر معنوی، فردی و اجتماعی بود.به تعبیر کوتاهتر در بیان امام علی علیه السّلام، نظام در پی تحقق چهار اصلی کلی است: 1
بازتاب بخشیدن به آثار و نشانه‏های دین:احیای نشانه‏های محو شده راه خدا که همان اصول واقعی اسلام است و بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین ساختن؛یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشه‏ها.
حاکم نمودن شیوه‏های اصلاحی در کشور:ایجاد اصلاحات اساسی و آشکار و چشمگیر در شهرها و مجامع، به گونه‏ای که نظر هر بیننده را جلب نماید و نشانه‏های بهبود وضع زندگی مردم کاملا هویدا باشد؛یعنی تحول بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا.
ایجاد محیطی امن برای مردم:بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول از سر ستمدیدگان کوتاه شود؛یعنی اصلاحی در روابط اجتماعی انسانها.
روشن نمودن مرزهای فراموش شده دینی:مقررات تعطیل شده و قانونهای نقض شده اسام بار دیگر به پا داشته و حاکم بر زندگی اجتماعی مردم گردد.
بدون تردید برپایی نظام اسلامی فرصتی را فراهم آورد تا اسلام در قالب اصیل و ناب خود به دنیا عرضه شود، گرد و غبار تحریف و سلطه غاصبانه حکومتهای جور زدوده گردد، مفاهیم دینی به دور از سنگینی سلطه دیو صفتان از نوعی بازسازی و پالایش برخوردار شود، و عزت و کرامت از دست رفته مسلمانان دوباره فرا چنگشان آید.اما باید دانست که دوام و بقا و بالندگی یک نظام، نخست در بعد ایجابی در گرو حفاظت و حراست از دستاوردهای آن است و سپس در مقابله جدی با چالشها و آسیبهایی است که بنیان آن را تهدید می‏کند.
اینک پس از گذشت نزدیک به دو دهه از عمر نظام، فرصتی است تا از سویی به بازگویی عوامل باروری و رشد آن و از دیگر سو به بازشناسی هر آنچه به رنجوری، و ناکارآمدی این شجره طیبه می‏انجامد، بپردازیم.از آن جا که هر نظام به منظور تحقق اهداف و آرمانهای خویش به دو چیز نیاز دارد:یکی تبیین و توضیح مقاصد و آرمانهای خود و دیگری تشریح راهکارهایی نیل بدان مقاصد و آرمانها، باید هم اهداف و آرمانهای نظام راهر چه بیشتر شفاف کرد و هم به موانع و عوامل ناکارآمدی آن توجه نمود.
اهداف و آرمانهای نظام اسلامی تا اندازه‏ای مشخص است که در آغاز به برخی از آنها اشارتی داشتیم، اما در کنار این اهداف، شناخت آسیبهایی که پیکره نظام را تهدید می‏کند، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
این‏که چه عواملی به عنوان آفات نظام و چالشهای آن تلقی می‏شود، یا چگونه در اولویت‏بندی‏ها به یک جمع‏بندی مطمئن می‏توان دست یافت، ریشه در ویژگیها و اهداف حکومت اسلامی دارد؛یعنی با توجه به اهداف خاص نظام اسلامی نقطه‏های حساس آسیب‏پذیری هم خواهد داشت که ضمن تأکید بر این نکته که در تبیین و زدایش آسیبها و مقابله با چالشها دیدگاه نظام‏مند و توجه به ارتباط و پیوستگی کلیه ساختارهای اجتماعی یک امر ضروری است، به چند مسأله در این مورد اشاره می‏شود:
1-حرمت شکنی اصول و ارزشهای نظام یا پاس نداشتن حریم حرمتها
هر نظامی دارای اصول، نوامیس و حریمهایی است که حیات معنوی اجتماعات انسانی بر مبنای آنها پا می‏گیرد و تداوم آن نیز به برقراری و استواری آنها بستگی دارد.حساسیت مردم در برابر این اصول و یا حرمت نهادن به آنها و متقابلا بر نتابیدن تضعیف و یا شکستن این حرمتها از سوی آنان، امری عقلانی و پذیرفته شده است و اختصاص به نظام، ملت و یا کشور خاصی ندارد.در فرهنگ سیاسی جهان امروز معمولا کشورها و دولتها اصول و حریمهای یاد شده را به مفاهیمی چون امنیت ملی، منافع ملی، وحدت ملی و استقلال کشور پیوند می‏زنند و آنها را جزء«خط قرمزهای»نظام خود می‏دانند و آزادی شهروندان را نیز در زمینه‏های قلم و زبان، تنها در محدوده این خط قرمزها مجاز می‏شمارند.
در نظام ما افزون بر این حریمها که با دیگران مشترک است، حریمهای ویژه دیگری نیز وجود دارد که به فرهنگ و اعتقادات دینی و انقلابی ملت ما برمی‏گردد و در قانون اساسی که میثاق دینی و ملی ماست، مشخص شده است.
در میان این اصول و حریمها، اصلهایی وجود دارند که از حساسیت بیشتری برخوردارند که از آن جمله مسأله ولایت فقیه می‏باشد که بنیان نظام بر آنها نهاده شده است.از این رو برای حفظ کل نظام باید آن را پاس داشت، چه آن‏که رهبری دینی امّت اسلام در همه زمانها موضوعی بس مهم و زیربنایی است و در رأس همه مسائل جامعه قرار دارد و کارآمدی حکومت در پرتو حاکمیت پیشوای عادل دینی و اطاعت از دستورات اوست.در جامعه ما به برکت مجاهدتهای امام راحل قدّس سرّه، اصل حاکمیت و رهبری در راستای ارزشهای الهی قرار گرفت و با تثبیت حاکمیت الهی، زمینه حاکمیت دین و گسترش فرهنگ اسلامی فراهم آمد و اینک بر ماست که اگر در جایی منافعمان با برنامه‏های حکومت همراه نبود، به‏خاطر منافع فردی یا سلیقه شخصی یا حتی فهم فردی خود، رهبری را با مشکل روبرو نسازیم و در برابر وی موضع نگیریم و آن را تضعیف نکنیم.البته اگر در موردی طرح پیشنهادی تازه یا انتقادی باشد باید ارائه شود، اما شرطش آن است که اصل حاکمیت یا اقتدار رهبری خدشه‏دار نگردد که به حکم روایات و دلیل عقل جایز نیست و شگفت این است که چگونه برخی از تئوریسینهای ولایت فقیه که با هزاران دلیل اصل ولایت فقیه را ثابت کرده‏اند، خود نخستین گامها را برای متزلزل ساختن آن برمی‏دارند، با این‏که خود بخوبی می‏دانند که حیات و تداوم این انقلاب و حفظ همه دستاوردهای آن همچون استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، در گرو ولایت فقیه است؛آنچه ضامن حفظ کشور از خطر انحرافات و تلاطمات است، چنان که امام راحل قدّس سرّه، فرموده بود:
«پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد.» 2
مسأله ولایت فقیه گر چه پیش از پیروزی انقلاب یک مسأله فقهی و یا حوزوی تلقی می‏شد، اما پس از پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی، از اصول حیاتی و اساسی انقلاب اسلامی و ریسمان محکم وحدت امت اسلامی به شمار می‏رود و هر گونه خدشه وارد کردن در آن به هر بهانه ولو بحث و تعاطی افکار، مردود و مطرود است.
2.فقدان طرح و برنامه کارآمد و مکانیزم اجرایی دقیق
میزان موفقیت یک نظام به توانایی آن در خلق و آفرینش ارزشهای انسانی و تلاش در حفظ و حراست از آن بازمی‏گردد.در بینش اسلامی، حکومت خود هدف و دارای ارزش ذاتی نیست، بلکه ابزاری برای تحقق‏بخشی به اهداف دین در قالب یک نظام اجتماعی است.
امام علی علیه السّلام در سخنی می‏فرماید:
«ارزش حکومت در نظر من از یک لنگه کفش کمتر است، مگر آن‏که موجب برپایی حق یا نابودی باطل گردد.» 3
بدین سان میزان کارآمدی نظام در گرو موفقیت در این دو عرصه است:تحقق ارزشهای اسلامی و حق محوری و محو ارزشهای باطل.
همچنین ارزش طرحها و کارآمد بودن آنها به جامع نگری هر چه بیشتر به تمام زوایا و ابعاد زندگی انسان و پاسخگویی به مسائل مادی و معنوی، فردی و اجتماعی وی بستگی دارد.مبهم بودن و ناکارآمدی طرحها و نگرش روزمرّگی آنها را از توانمندی بایسته باز می‏دارد و علاوه بر این خود زمینه ساز آسیبهای جنبی دیگری چون جذب شدن دوستان انقلاب به سلسله نظریات بیگانه با مکتب و عرضه نمودن آگاهانه یا ناآگاهانه آن در قالب مکتب؛و نیز تکدّی دوستان ناآگاه از افکار و نظرات بیگانه و بهره‏برداری دشمن در این‏معرکه در جهت استقرار سیطره خویش بر مسلمانان، و تحریف احکام و اندیشه‏های اسلامی نیز هست.در چنین شرایطی، دشمنان اسلام با طرح نیازهای جدید اجتماعی و فقدان تفسیر و پاسخ درست و به موقع، آن را دستاویز قرار داده، و دین را شریعت ناقصی معرفی می‏کنند و در صدد نفوذ اندیشه‏های مغایر خویش با مکتب در قالب مارکهای تقلبی اسلامی برمی‏آیند؛اندیشه‏هایی چون جدایی دیانت از سیاست، مدیریت علمی از فقهی، مباینت دین و حکومت، تفکیک حکومت از ولایت، ولایت دینی از سیاسی، وکالت به ولایت و...که می‏تواند بسیاری از کسانی را که با مباحث نظری آشنایی ندارند به بیراهه بکشاند و با توسل به شبه استدلالهای عوامفریبانه، مشهودات و مقبولات اعتباری را به جای حقیقت جا زده، یا به آنها رنگ مکتب بزنند.
گاه این ناکارآمدی نه به سبب ابهام و اجمال طرحها و یا فقدان قوانین لازم، بلکه از فقدان مکانیزم اجرایی دقیق و درست سرچشمه می‏گیرد که در نهایت به ضعف در مقام اجرا می‏انجامد و این خود می‏تواند برخاسته از عوامل مختلفی همچون تخطی کارگزاران اجرایی نظام از وظایف محوله، کجروی و انحراف در خط مشی‏ها، ضعف نظام نظارت و کنترل، واگذاری مسؤولیتهای بزرگ به نیروهای ضعیف، جایگزینی مدیریت خرد به جای مدیریّت کلان، رواج بی قانونی و تبعیض، تفکر کارپردازانه در حکومت و...باشد.
یکی از راههای کارآمد کردن طرحها و استفاده از مکانیزم اجرایی درست، بهره گیری از دو عنصر زمان و مکان در تعیین موضوعات و ارائه حکم آنها با استفاده از اجتهاد پویا و دیگر، بهره‏گیری از کارشناسان متعهد در فهم موضوعات است.
3.کم سو شدن عدالت اجتماعی
اصل عدالت اجتماعی از ارکان نظام جمهوری اسلامی است که نه تنها پیوندی ناگسستنی با فرهنگ معنوی دارد، بلکه فلسفه اجتماعی نبوّت و بالاتر دین شمرده می‏شود. از این رو، هر اندازه این اصل در نظام نمود بیشتری داشته باشد، دستیابی به آرمانهای اجتماعی اسلام نزدیکتر می‏شود.جامعه بی عدالت، جامعه بی تعادل است و در چنین جامعه‏ای، فاصله طبقاتی گزیرناپذیر است.
بدین سان باید دست‏اندرکاران نظام هشیار باشند که اصل عدالت، همیار و قرین اصل معنویت است و بدون اجرای عدالت، راهیابی به معنویتی گسترده و فراگیر در سطح جامعه سخت و دشوار می‏نماید.
بسی جای تأسف است که شاهدیم آثار عافیت طلبی در تار و پود گروهی از مسؤولینمان شتابان ریشه می‏دواند.زندگیهای مرفّه و آسوده مورد تمنای خیلی از ما شده و گنج بی رنج و پولهای باد آورده رؤیایمان گشته و بالاتر، که برای بعضی این رؤیا تعبیر نیز شده و به بارنشسته است.فرهنگ تنبلی و رخوت، جایگزین فرهنگ کار و تلاش شده و با اندک بهانه‏های بچه‏گانه دست از دعاوی برداشته می‏شود و شعارهای اساسی نظام که از مهمترین آنها عدالت اجتماعی و اقتصادی است، به جّد پاس داشته نمی‏شود.
بنابراین، بر مسؤولین نظام است تا در این باره چاره‏ای جدّی بیندیشند و با کمرنگ ساختن اصل عدالت اجتماعی، نظام مقدس اسلامی را دچار آسیب نساخته، جاذبه آن را از میان نبرند.
4.طرح الگوهای کاذب و غلط انداز
الگوسازی و الگوپذیری خصیصه‏ای انسانی است.الگوها آغازگران قصه سترگ انسانی و دمندگان جان تازه در پیکر فسرده و منجمد مردمند.اینانند که با برهم زدن زندگی و پیرایه‏هایی که بر در و دیوار حیات آدمی سایه افکنده، حیاتی تازه می‏بخشند، الگوها نقش اساسی در گرایشهای جوامع دارند.این است که باید بر روحیه معنوی اقشار و گروههایی که نقش مقتدا و الگوی اجتماعی دارند، تأکید مضاعف کرد و زندگی و فرهنگ و جهان بینی آنان را مورد مطالعه قرار داد و برای محو آفت فساد دنیاخواهی در جان آنان چاره‏ای اندیشید و یا با نظارت مستمر، آنان را کنترل کرد؛وگرنه روزبروز بر آسیب رسانی و تقویت و تعمیم چنان مسأله‏ای افزوده خواهد گشت.
انقلاب اسلامی در آغاز درخشش خود توانست الگوها را در جامعه دگرگون سازد و تیپهای آرمانی را از ستاره‏های زمینی به الگوهای آسمانی رفعت دهد و در نتیجه قدیسان، شهیدان، کوخ نشینان بی ادعا، کارگران زحمتکش و...مقتدای ملّت شدند، اما اینک با ورود به دوره غفلت از ارزشهای حقیقی، ستاره‏های زمینی رخ نموده‏اند؛همانند ستاره‏های سینما و تلویزیون، ستاره‏های ورزش، روشنفکران متفلسف و فیلسوف‏نماها و...
کودک و نوجوان امروز ما شاید نامی از شهیدانی چون حسین فهمیده‏ها، کلاهدوزها، کاوه‏ها و...نشنیده باشد، اما این بلبلان خوشخوان، نام فوتبالیستهای برزیلی و آلمانی و...را با غرور و افتخاری خاص بر زبان می‏رانند.بایگانی عکسهای آنان را از آلبوم خانوادگی خود ارجمندتر می‏دارند و برای آن جان و دل می‏سوزانند و آن نامهای دشوار و نا مأنوس را از لبهای کوچک خویش بیرون می‏ریزند.مگر نه این‏که فرهنگ انقلاب به ما آموخت که غرب مدینه فاضله نیست، تا این قدر مجذوب آن قرار نگیریم و برای ادامه حیات نیازی به این خودباختگی نیست، بلکه می‏توان با قدرت و اعتلا، نه تنها همپای آن، که بر آن فائق آمد.اینک الگوهای کاذب دوباره آرمان شهر غرب را واگویه می‏کنند و از فضائل آن بسامانیان و اذناب آنها افسانه می‏سرایند و با دیدگاهها و رفتار خویش، ضعف و زبونی خود را باز می‏نمایند.این آسیبی جدی برای انقلاب و نظام ما است که دوباره باز بر غرب باوری‏تأکید کنند.
بیمای غرب زدگی با سابقه دیرینه آن همیشه برای ملت ما دردی جانکاه و بیماری کشنده؛و با آثاری دردناک بوده است.متأسفیم که اگر دیروز بیگانگان و وابستگان آنها آن را زمزمه می‏کردند، امروز از جانب خودیها که همچون غریبه‏ها مفتون و مجذوب آن شده‏اند؛ می‏شنویم.اصلاح طلبان آغازگر نهضت به کنار نهاده شده‏اند و فرصت طلبان درصدد نفوذ می‏شنویم.اصلاح طلبان آغازگر نهضت به کنار نهاده شده‏اند و فرصت طلبان درصدد نفوذ در مصادر کلیدی نظام اسلامی و دسترسی به غنایم انقلاب به سر می‏برند.
باید در برابر تقلید کورکورانه از تمدن و فرهنگ خیالی غرب، که آفتی است بزرگ و نظام اسلامی را تهدید می‏کند ایستاد و با آنها که وابسته به غربند و نه تنها فرهنگ بیگانه را قبله خویش ساخته که برای حاکمیت آن به تحقیر و استهزاء فرهنگ اسلامی ایرانی خود پرداخته و بر هر چه ارزش خودی است می‏تازند، به مقابله جدی پرداخت.
5-استحاله فرهنگی
تلاش هماهنگ و حسابشده در جهت استحاله فرهنگی، واقعیتی خطرناک و در عین حال غیر قابل انکار و مقوله‏ای پیچیده و دشوار است.شاید به دلیل همین پیچیدگی باشد که متأسفانه برخی از خودیها چنان که باید و شاید، ژرفای این حرکت خانمان‏برانداز را حس نمی‏کنند.
حرکتی سازمان یافته با اهداف سیاسی در جهت تضعیف و نهایتا براندازی نظامی در حال شکل‏گیری است.عهده‏داران این معرکه در چهره طراحان هدف‏دار و با برنامه‏گاه خودنمایی می‏کنند که بر آن هستند تا با تغییر ذائقه و ازرشهای مورد قبول مردم و رسوخ در ایمان و اعتقادات آنها، روند استحاله فرهنگی را شتاب بخشند؛از این رو، گاه در قالب مجریان آگاه و ناآگاه خودی که تحت تأثیر باورهای غربی و تفسیرهای تجدیدنظر طلبی و لیبرالی از دین در پوشش آراء اومانیستی و بهره‏گیری از تعابیر و واژه‏های دینی و روآوری به نوعی رفورمیسم مذهبی و به تعبیر غربیها اسلام متجدد یا مدرنیستی این عمل انجام می‏گیرد و متأسفانه با شگفتی باید یاد کرد که گاه آتش بیاران این معرکه، مسؤولان فرهنگی هستند که تفسیر درستی از تساهل و تسامح و حدود آن در اسلام ندارند و با گرفتار شدن در امواج تبلیغاتی ساخته شده توسط دشمن، میدان را برای فعالیت روشنفکران لائیک و مدعی جمهوری سوم و پلورالیسم دینی هموار می‏کنند.
موضوع چالشها و آسیبهایی که امروز در برابر نظام اسلامی ما خودنمایی می‏کند، بیش از آن چیزی است که آوردیم و آنچه یاد شد، تنها از باب نمونه بود و سخن را در همین جا با فرازی از سخنان امام خمینی قدّس سرّه به پایان می‏بریم، به امید آن‏که آویزه گوش همگان قرار گیرد:
«من بصراحت اعلام می‏کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای‏هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه‏گذاری می‏کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد.ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم برنامه‏ریزی کنیم.ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلام انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب، تشکیل شود و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود.» 4
پی نوشتها
1.«اللّهمّ انک تعلم منّا انّه لم یکن منافسة فی سلطان و لا التماس شی‏ء من فضول الحطام و لکن لنرة المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک.» نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 131، 6-407؛تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، ص 272.
2.صحیفه نور، ج 10، ص 87.
3.نهج البلاغه، خطبه 33، ص 11.
4.پیام برائت، 1362.

تبلیغات