سر مقاله: جمهوری اسلامی، چالشها و مراقبتها (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یادکردی از حماسه بزرگ دوازده فروردین 58
به اعتراف دانشمندان و آگاهان تاریخ، در نیمه دوم این قرن در همه یا بیشتر کشورهای اسلامی به طور پنهان و یا آشکار، نهضتهایی در حال شکل گرفتن است و عملا درگیریهایی میان گروههای اسلامی و قدرتهای استبدادی و استعماری سرمایهداری و یا مسلکهای مادی وابسته به استعمار تازهپای دیگر، در جریان است.
کارشناسان اذعان دارند که مسلمانان پس از یک دوره فروریختگی و از هم پاشیدگی ذهنی، بار دیگر در جست و جوی هویت اسلامی خود در برابر غرب سرمایهداری و شرق کمونیستی برآمدهاند، ولی مسلما در هیچ یک از کشورهای اسلامی، نهضتی به ژرفا و گستره نهضت و انقلاب ایران وجود ندارد؛آنچه از آن به پدیده شگفت قرن و یا اعجاز قرن بیستم تعبیر میشود.انقلابی که در عین چالش طلبی سه جریان امپریالیسم، کمونیسم و صهیونیسم، نسیم پیامهای فرحبخش آن جانها را دگرگون کرد و طلیعه صبح رهایی از ظلمتها و بارقه نور امید را در دل همه محرومان و مستضعفان عالم دمید، روح تعالی خواهی جایگزین حقارت طلبی پیشین گردید و بدین سان بذر خودباوری را در کویر خودباختگی یک ملت پاشید، افق روشن معنویت را در برابر دیدگان کم سوی همگان گشود و دلها با ملکوت هستی پیوندی همیشگی یافت.زنجیرگران دنیاگرایی و فزون طلبی را که حاکم بر جهان آنروز بود، از دست و پای و روح و جان نیروهای انقلاب گسست و در پی آن، ملت بزرگ ایران آزادی بیرونی و درونی را به دست آورد.
بی شک مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، بر پایی نظامی مبتنی بر دین(جمهوری اسلامی)در قالب ولایت فقیه با پشتوانه مردمی 2/98 درصد آراء مردم بود.
فلسفه وجودی نظام اسلامی برپا نمودن نظام اجتماعی مستقل و عزّت بخش، اصلاح کامل اجتماعی، جهت بخشی به زندگی انسانها، پرورش استعدادها برای نیل به تعالی، نشر معنوی، فردی و اجتماعی بود.به تعبیر کوتاهتر در بیان امام علی علیه السّلام، نظام در پی تحقق چهار اصلی کلی است: 1
بازتاب بخشیدن به آثار و نشانههای دین:احیای نشانههای محو شده راه خدا که همان اصول واقعی اسلام است و بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین ساختن؛یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشهها.
حاکم نمودن شیوههای اصلاحی در کشور:ایجاد اصلاحات اساسی و آشکار و چشمگیر در شهرها و مجامع، به گونهای که نظر هر بیننده را جلب نماید و نشانههای بهبود وضع زندگی مردم کاملا هویدا باشد؛یعنی تحول بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا.
ایجاد محیطی امن برای مردم:بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول از سر ستمدیدگان کوتاه شود؛یعنی اصلاحی در روابط اجتماعی انسانها.
روشن نمودن مرزهای فراموش شده دینی:مقررات تعطیل شده و قانونهای نقض شده اسام بار دیگر به پا داشته و حاکم بر زندگی اجتماعی مردم گردد.
بدون تردید برپایی نظام اسلامی فرصتی را فراهم آورد تا اسلام در قالب اصیل و ناب خود به دنیا عرضه شود، گرد و غبار تحریف و سلطه غاصبانه حکومتهای جور زدوده گردد، مفاهیم دینی به دور از سنگینی سلطه دیو صفتان از نوعی بازسازی و پالایش برخوردار شود، و عزت و کرامت از دست رفته مسلمانان دوباره فرا چنگشان آید.اما باید دانست که دوام و بقا و بالندگی یک نظام، نخست در بعد ایجابی در گرو حفاظت و حراست از دستاوردهای آن است و سپس در مقابله جدی با چالشها و آسیبهایی است که بنیان آن را تهدید میکند.
اینک پس از گذشت نزدیک به دو دهه از عمر نظام، فرصتی است تا از سویی به بازگویی عوامل باروری و رشد آن و از دیگر سو به بازشناسی هر آنچه به رنجوری، و ناکارآمدی این شجره طیبه میانجامد، بپردازیم.از آن جا که هر نظام به منظور تحقق اهداف و آرمانهای خویش به دو چیز نیاز دارد:یکی تبیین و توضیح مقاصد و آرمانهای خود و دیگری تشریح راهکارهایی نیل بدان مقاصد و آرمانها، باید هم اهداف و آرمانهای نظام راهر چه بیشتر شفاف کرد و هم به موانع و عوامل ناکارآمدی آن توجه نمود.
اهداف و آرمانهای نظام اسلامی تا اندازهای مشخص است که در آغاز به برخی از آنها اشارتی داشتیم، اما در کنار این اهداف، شناخت آسیبهایی که پیکره نظام را تهدید میکند، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
اینکه چه عواملی به عنوان آفات نظام و چالشهای آن تلقی میشود، یا چگونه در اولویتبندیها به یک جمعبندی مطمئن میتوان دست یافت، ریشه در ویژگیها و اهداف حکومت اسلامی دارد؛یعنی با توجه به اهداف خاص نظام اسلامی نقطههای حساس آسیبپذیری هم خواهد داشت که ضمن تأکید بر این نکته که در تبیین و زدایش آسیبها و مقابله با چالشها دیدگاه نظاممند و توجه به ارتباط و پیوستگی کلیه ساختارهای اجتماعی یک امر ضروری است، به چند مسأله در این مورد اشاره میشود:
1-حرمت شکنی اصول و ارزشهای نظام یا پاس نداشتن حریم حرمتها
هر نظامی دارای اصول، نوامیس و حریمهایی است که حیات معنوی اجتماعات انسانی بر مبنای آنها پا میگیرد و تداوم آن نیز به برقراری و استواری آنها بستگی دارد.حساسیت مردم در برابر این اصول و یا حرمت نهادن به آنها و متقابلا بر نتابیدن تضعیف و یا شکستن این حرمتها از سوی آنان، امری عقلانی و پذیرفته شده است و اختصاص به نظام، ملت و یا کشور خاصی ندارد.در فرهنگ سیاسی جهان امروز معمولا کشورها و دولتها اصول و حریمهای یاد شده را به مفاهیمی چون امنیت ملی، منافع ملی، وحدت ملی و استقلال کشور پیوند میزنند و آنها را جزء«خط قرمزهای»نظام خود میدانند و آزادی شهروندان را نیز در زمینههای قلم و زبان، تنها در محدوده این خط قرمزها مجاز میشمارند.
در نظام ما افزون بر این حریمها که با دیگران مشترک است، حریمهای ویژه دیگری نیز وجود دارد که به فرهنگ و اعتقادات دینی و انقلابی ملت ما برمیگردد و در قانون اساسی که میثاق دینی و ملی ماست، مشخص شده است.
در میان این اصول و حریمها، اصلهایی وجود دارند که از حساسیت بیشتری برخوردارند که از آن جمله مسأله ولایت فقیه میباشد که بنیان نظام بر آنها نهاده شده است.از این رو برای حفظ کل نظام باید آن را پاس داشت، چه آنکه رهبری دینی امّت اسلام در همه زمانها موضوعی بس مهم و زیربنایی است و در رأس همه مسائل جامعه قرار دارد و کارآمدی حکومت در پرتو حاکمیت پیشوای عادل دینی و اطاعت از دستورات اوست.در جامعه ما به برکت مجاهدتهای امام راحل قدّس سرّه، اصل حاکمیت و رهبری در راستای ارزشهای الهی قرار گرفت و با تثبیت حاکمیت الهی، زمینه حاکمیت دین و گسترش فرهنگ اسلامی فراهم آمد و اینک بر ماست که اگر در جایی منافعمان با برنامههای حکومت همراه نبود، بهخاطر منافع فردی یا سلیقه شخصی یا حتی فهم فردی خود، رهبری را با مشکل روبرو نسازیم و در برابر وی موضع نگیریم و آن را تضعیف نکنیم.البته اگر در موردی طرح پیشنهادی تازه یا انتقادی باشد باید ارائه شود، اما شرطش آن است که اصل حاکمیت یا اقتدار رهبری خدشهدار نگردد که به حکم روایات و دلیل عقل جایز نیست و شگفت این است که چگونه برخی از تئوریسینهای ولایت فقیه که با هزاران دلیل اصل ولایت فقیه را ثابت کردهاند، خود نخستین گامها را برای متزلزل ساختن آن برمیدارند، با اینکه خود بخوبی میدانند که حیات و تداوم این انقلاب و حفظ همه دستاوردهای آن همچون استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، در گرو ولایت فقیه است؛آنچه ضامن حفظ کشور از خطر انحرافات و تلاطمات است، چنان که امام راحل قدّس سرّه، فرموده بود:
«پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد.» 2
مسأله ولایت فقیه گر چه پیش از پیروزی انقلاب یک مسأله فقهی و یا حوزوی تلقی میشد، اما پس از پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی، از اصول حیاتی و اساسی انقلاب اسلامی و ریسمان محکم وحدت امت اسلامی به شمار میرود و هر گونه خدشه وارد کردن در آن به هر بهانه ولو بحث و تعاطی افکار، مردود و مطرود است.
2.فقدان طرح و برنامه کارآمد و مکانیزم اجرایی دقیق
میزان موفقیت یک نظام به توانایی آن در خلق و آفرینش ارزشهای انسانی و تلاش در حفظ و حراست از آن بازمیگردد.در بینش اسلامی، حکومت خود هدف و دارای ارزش ذاتی نیست، بلکه ابزاری برای تحققبخشی به اهداف دین در قالب یک نظام اجتماعی است.
امام علی علیه السّلام در سخنی میفرماید:
«ارزش حکومت در نظر من از یک لنگه کفش کمتر است، مگر آنکه موجب برپایی حق یا نابودی باطل گردد.» 3
بدین سان میزان کارآمدی نظام در گرو موفقیت در این دو عرصه است:تحقق ارزشهای اسلامی و حق محوری و محو ارزشهای باطل.
همچنین ارزش طرحها و کارآمد بودن آنها به جامع نگری هر چه بیشتر به تمام زوایا و ابعاد زندگی انسان و پاسخگویی به مسائل مادی و معنوی، فردی و اجتماعی وی بستگی دارد.مبهم بودن و ناکارآمدی طرحها و نگرش روزمرّگی آنها را از توانمندی بایسته باز میدارد و علاوه بر این خود زمینه ساز آسیبهای جنبی دیگری چون جذب شدن دوستان انقلاب به سلسله نظریات بیگانه با مکتب و عرضه نمودن آگاهانه یا ناآگاهانه آن در قالب مکتب؛و نیز تکدّی دوستان ناآگاه از افکار و نظرات بیگانه و بهرهبرداری دشمن در اینمعرکه در جهت استقرار سیطره خویش بر مسلمانان، و تحریف احکام و اندیشههای اسلامی نیز هست.در چنین شرایطی، دشمنان اسلام با طرح نیازهای جدید اجتماعی و فقدان تفسیر و پاسخ درست و به موقع، آن را دستاویز قرار داده، و دین را شریعت ناقصی معرفی میکنند و در صدد نفوذ اندیشههای مغایر خویش با مکتب در قالب مارکهای تقلبی اسلامی برمیآیند؛اندیشههایی چون جدایی دیانت از سیاست، مدیریت علمی از فقهی، مباینت دین و حکومت، تفکیک حکومت از ولایت، ولایت دینی از سیاسی، وکالت به ولایت و...که میتواند بسیاری از کسانی را که با مباحث نظری آشنایی ندارند به بیراهه بکشاند و با توسل به شبه استدلالهای عوامفریبانه، مشهودات و مقبولات اعتباری را به جای حقیقت جا زده، یا به آنها رنگ مکتب بزنند.
گاه این ناکارآمدی نه به سبب ابهام و اجمال طرحها و یا فقدان قوانین لازم، بلکه از فقدان مکانیزم اجرایی دقیق و درست سرچشمه میگیرد که در نهایت به ضعف در مقام اجرا میانجامد و این خود میتواند برخاسته از عوامل مختلفی همچون تخطی کارگزاران اجرایی نظام از وظایف محوله، کجروی و انحراف در خط مشیها، ضعف نظام نظارت و کنترل، واگذاری مسؤولیتهای بزرگ به نیروهای ضعیف، جایگزینی مدیریت خرد به جای مدیریّت کلان، رواج بی قانونی و تبعیض، تفکر کارپردازانه در حکومت و...باشد.
یکی از راههای کارآمد کردن طرحها و استفاده از مکانیزم اجرایی درست، بهره گیری از دو عنصر زمان و مکان در تعیین موضوعات و ارائه حکم آنها با استفاده از اجتهاد پویا و دیگر، بهرهگیری از کارشناسان متعهد در فهم موضوعات است.
3.کم سو شدن عدالت اجتماعی
اصل عدالت اجتماعی از ارکان نظام جمهوری اسلامی است که نه تنها پیوندی ناگسستنی با فرهنگ معنوی دارد، بلکه فلسفه اجتماعی نبوّت و بالاتر دین شمرده میشود. از این رو، هر اندازه این اصل در نظام نمود بیشتری داشته باشد، دستیابی به آرمانهای اجتماعی اسلام نزدیکتر میشود.جامعه بی عدالت، جامعه بی تعادل است و در چنین جامعهای، فاصله طبقاتی گزیرناپذیر است.
بدین سان باید دستاندرکاران نظام هشیار باشند که اصل عدالت، همیار و قرین اصل معنویت است و بدون اجرای عدالت، راهیابی به معنویتی گسترده و فراگیر در سطح جامعه سخت و دشوار مینماید.
بسی جای تأسف است که شاهدیم آثار عافیت طلبی در تار و پود گروهی از مسؤولینمان شتابان ریشه میدواند.زندگیهای مرفّه و آسوده مورد تمنای خیلی از ما شده و گنج بی رنج و پولهای باد آورده رؤیایمان گشته و بالاتر، که برای بعضی این رؤیا تعبیر نیز شده و به بارنشسته است.فرهنگ تنبلی و رخوت، جایگزین فرهنگ کار و تلاش شده و با اندک بهانههای بچهگانه دست از دعاوی برداشته میشود و شعارهای اساسی نظام که از مهمترین آنها عدالت اجتماعی و اقتصادی است، به جّد پاس داشته نمیشود.
بنابراین، بر مسؤولین نظام است تا در این باره چارهای جدّی بیندیشند و با کمرنگ ساختن اصل عدالت اجتماعی، نظام مقدس اسلامی را دچار آسیب نساخته، جاذبه آن را از میان نبرند.
4.طرح الگوهای کاذب و غلط انداز
الگوسازی و الگوپذیری خصیصهای انسانی است.الگوها آغازگران قصه سترگ انسانی و دمندگان جان تازه در پیکر فسرده و منجمد مردمند.اینانند که با برهم زدن زندگی و پیرایههایی که بر در و دیوار حیات آدمی سایه افکنده، حیاتی تازه میبخشند، الگوها نقش اساسی در گرایشهای جوامع دارند.این است که باید بر روحیه معنوی اقشار و گروههایی که نقش مقتدا و الگوی اجتماعی دارند، تأکید مضاعف کرد و زندگی و فرهنگ و جهان بینی آنان را مورد مطالعه قرار داد و برای محو آفت فساد دنیاخواهی در جان آنان چارهای اندیشید و یا با نظارت مستمر، آنان را کنترل کرد؛وگرنه روزبروز بر آسیب رسانی و تقویت و تعمیم چنان مسألهای افزوده خواهد گشت.
انقلاب اسلامی در آغاز درخشش خود توانست الگوها را در جامعه دگرگون سازد و تیپهای آرمانی را از ستارههای زمینی به الگوهای آسمانی رفعت دهد و در نتیجه قدیسان، شهیدان، کوخ نشینان بی ادعا، کارگران زحمتکش و...مقتدای ملّت شدند، اما اینک با ورود به دوره غفلت از ارزشهای حقیقی، ستارههای زمینی رخ نمودهاند؛همانند ستارههای سینما و تلویزیون، ستارههای ورزش، روشنفکران متفلسف و فیلسوفنماها و...
کودک و نوجوان امروز ما شاید نامی از شهیدانی چون حسین فهمیدهها، کلاهدوزها، کاوهها و...نشنیده باشد، اما این بلبلان خوشخوان، نام فوتبالیستهای برزیلی و آلمانی و...را با غرور و افتخاری خاص بر زبان میرانند.بایگانی عکسهای آنان را از آلبوم خانوادگی خود ارجمندتر میدارند و برای آن جان و دل میسوزانند و آن نامهای دشوار و نا مأنوس را از لبهای کوچک خویش بیرون میریزند.مگر نه اینکه فرهنگ انقلاب به ما آموخت که غرب مدینه فاضله نیست، تا این قدر مجذوب آن قرار نگیریم و برای ادامه حیات نیازی به این خودباختگی نیست، بلکه میتوان با قدرت و اعتلا، نه تنها همپای آن، که بر آن فائق آمد.اینک الگوهای کاذب دوباره آرمان شهر غرب را واگویه میکنند و از فضائل آن بسامانیان و اذناب آنها افسانه میسرایند و با دیدگاهها و رفتار خویش، ضعف و زبونی خود را باز مینمایند.این آسیبی جدی برای انقلاب و نظام ما است که دوباره باز بر غرب باوریتأکید کنند.
بیمای غرب زدگی با سابقه دیرینه آن همیشه برای ملت ما دردی جانکاه و بیماری کشنده؛و با آثاری دردناک بوده است.متأسفیم که اگر دیروز بیگانگان و وابستگان آنها آن را زمزمه میکردند، امروز از جانب خودیها که همچون غریبهها مفتون و مجذوب آن شدهاند؛ میشنویم.اصلاح طلبان آغازگر نهضت به کنار نهاده شدهاند و فرصت طلبان درصدد نفوذ میشنویم.اصلاح طلبان آغازگر نهضت به کنار نهاده شدهاند و فرصت طلبان درصدد نفوذ در مصادر کلیدی نظام اسلامی و دسترسی به غنایم انقلاب به سر میبرند.
باید در برابر تقلید کورکورانه از تمدن و فرهنگ خیالی غرب، که آفتی است بزرگ و نظام اسلامی را تهدید میکند ایستاد و با آنها که وابسته به غربند و نه تنها فرهنگ بیگانه را قبله خویش ساخته که برای حاکمیت آن به تحقیر و استهزاء فرهنگ اسلامی ایرانی خود پرداخته و بر هر چه ارزش خودی است میتازند، به مقابله جدی پرداخت.
5-استحاله فرهنگی
تلاش هماهنگ و حسابشده در جهت استحاله فرهنگی، واقعیتی خطرناک و در عین حال غیر قابل انکار و مقولهای پیچیده و دشوار است.شاید به دلیل همین پیچیدگی باشد که متأسفانه برخی از خودیها چنان که باید و شاید، ژرفای این حرکت خانمانبرانداز را حس نمیکنند.
حرکتی سازمان یافته با اهداف سیاسی در جهت تضعیف و نهایتا براندازی نظامی در حال شکلگیری است.عهدهداران این معرکه در چهره طراحان هدفدار و با برنامهگاه خودنمایی میکنند که بر آن هستند تا با تغییر ذائقه و ازرشهای مورد قبول مردم و رسوخ در ایمان و اعتقادات آنها، روند استحاله فرهنگی را شتاب بخشند؛از این رو، گاه در قالب مجریان آگاه و ناآگاه خودی که تحت تأثیر باورهای غربی و تفسیرهای تجدیدنظر طلبی و لیبرالی از دین در پوشش آراء اومانیستی و بهرهگیری از تعابیر و واژههای دینی و روآوری به نوعی رفورمیسم مذهبی و به تعبیر غربیها اسلام متجدد یا مدرنیستی این عمل انجام میگیرد و متأسفانه با شگفتی باید یاد کرد که گاه آتش بیاران این معرکه، مسؤولان فرهنگی هستند که تفسیر درستی از تساهل و تسامح و حدود آن در اسلام ندارند و با گرفتار شدن در امواج تبلیغاتی ساخته شده توسط دشمن، میدان را برای فعالیت روشنفکران لائیک و مدعی جمهوری سوم و پلورالیسم دینی هموار میکنند.
موضوع چالشها و آسیبهایی که امروز در برابر نظام اسلامی ما خودنمایی میکند، بیش از آن چیزی است که آوردیم و آنچه یاد شد، تنها از باب نمونه بود و سخن را در همین جا با فرازی از سخنان امام خمینی قدّس سرّه به پایان میبریم، به امید آنکه آویزه گوش همگان قرار گیرد:
«من بصراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیایهویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد.ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم برنامهریزی کنیم.ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلام انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب، تشکیل شود و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود.» 4
پی نوشتها
1.«اللّهمّ انک تعلم منّا انّه لم یکن منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لکن لنرة المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک.» نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 131، 6-407؛تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، ص 272.
2.صحیفه نور، ج 10، ص 87.
3.نهج البلاغه، خطبه 33، ص 11.
4.پیام برائت، 1362.
به اعتراف دانشمندان و آگاهان تاریخ، در نیمه دوم این قرن در همه یا بیشتر کشورهای اسلامی به طور پنهان و یا آشکار، نهضتهایی در حال شکل گرفتن است و عملا درگیریهایی میان گروههای اسلامی و قدرتهای استبدادی و استعماری سرمایهداری و یا مسلکهای مادی وابسته به استعمار تازهپای دیگر، در جریان است.
کارشناسان اذعان دارند که مسلمانان پس از یک دوره فروریختگی و از هم پاشیدگی ذهنی، بار دیگر در جست و جوی هویت اسلامی خود در برابر غرب سرمایهداری و شرق کمونیستی برآمدهاند، ولی مسلما در هیچ یک از کشورهای اسلامی، نهضتی به ژرفا و گستره نهضت و انقلاب ایران وجود ندارد؛آنچه از آن به پدیده شگفت قرن و یا اعجاز قرن بیستم تعبیر میشود.انقلابی که در عین چالش طلبی سه جریان امپریالیسم، کمونیسم و صهیونیسم، نسیم پیامهای فرحبخش آن جانها را دگرگون کرد و طلیعه صبح رهایی از ظلمتها و بارقه نور امید را در دل همه محرومان و مستضعفان عالم دمید، روح تعالی خواهی جایگزین حقارت طلبی پیشین گردید و بدین سان بذر خودباوری را در کویر خودباختگی یک ملت پاشید، افق روشن معنویت را در برابر دیدگان کم سوی همگان گشود و دلها با ملکوت هستی پیوندی همیشگی یافت.زنجیرگران دنیاگرایی و فزون طلبی را که حاکم بر جهان آنروز بود، از دست و پای و روح و جان نیروهای انقلاب گسست و در پی آن، ملت بزرگ ایران آزادی بیرونی و درونی را به دست آورد.
بی شک مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، بر پایی نظامی مبتنی بر دین(جمهوری اسلامی)در قالب ولایت فقیه با پشتوانه مردمی 2/98 درصد آراء مردم بود.
فلسفه وجودی نظام اسلامی برپا نمودن نظام اجتماعی مستقل و عزّت بخش، اصلاح کامل اجتماعی، جهت بخشی به زندگی انسانها، پرورش استعدادها برای نیل به تعالی، نشر معنوی، فردی و اجتماعی بود.به تعبیر کوتاهتر در بیان امام علی علیه السّلام، نظام در پی تحقق چهار اصلی کلی است: 1
بازتاب بخشیدن به آثار و نشانههای دین:احیای نشانههای محو شده راه خدا که همان اصول واقعی اسلام است و بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین ساختن؛یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشهها.
حاکم نمودن شیوههای اصلاحی در کشور:ایجاد اصلاحات اساسی و آشکار و چشمگیر در شهرها و مجامع، به گونهای که نظر هر بیننده را جلب نماید و نشانههای بهبود وضع زندگی مردم کاملا هویدا باشد؛یعنی تحول بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا.
ایجاد محیطی امن برای مردم:بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول از سر ستمدیدگان کوتاه شود؛یعنی اصلاحی در روابط اجتماعی انسانها.
روشن نمودن مرزهای فراموش شده دینی:مقررات تعطیل شده و قانونهای نقض شده اسام بار دیگر به پا داشته و حاکم بر زندگی اجتماعی مردم گردد.
بدون تردید برپایی نظام اسلامی فرصتی را فراهم آورد تا اسلام در قالب اصیل و ناب خود به دنیا عرضه شود، گرد و غبار تحریف و سلطه غاصبانه حکومتهای جور زدوده گردد، مفاهیم دینی به دور از سنگینی سلطه دیو صفتان از نوعی بازسازی و پالایش برخوردار شود، و عزت و کرامت از دست رفته مسلمانان دوباره فرا چنگشان آید.اما باید دانست که دوام و بقا و بالندگی یک نظام، نخست در بعد ایجابی در گرو حفاظت و حراست از دستاوردهای آن است و سپس در مقابله جدی با چالشها و آسیبهایی است که بنیان آن را تهدید میکند.
اینک پس از گذشت نزدیک به دو دهه از عمر نظام، فرصتی است تا از سویی به بازگویی عوامل باروری و رشد آن و از دیگر سو به بازشناسی هر آنچه به رنجوری، و ناکارآمدی این شجره طیبه میانجامد، بپردازیم.از آن جا که هر نظام به منظور تحقق اهداف و آرمانهای خویش به دو چیز نیاز دارد:یکی تبیین و توضیح مقاصد و آرمانهای خود و دیگری تشریح راهکارهایی نیل بدان مقاصد و آرمانها، باید هم اهداف و آرمانهای نظام راهر چه بیشتر شفاف کرد و هم به موانع و عوامل ناکارآمدی آن توجه نمود.
اهداف و آرمانهای نظام اسلامی تا اندازهای مشخص است که در آغاز به برخی از آنها اشارتی داشتیم، اما در کنار این اهداف، شناخت آسیبهایی که پیکره نظام را تهدید میکند، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
اینکه چه عواملی به عنوان آفات نظام و چالشهای آن تلقی میشود، یا چگونه در اولویتبندیها به یک جمعبندی مطمئن میتوان دست یافت، ریشه در ویژگیها و اهداف حکومت اسلامی دارد؛یعنی با توجه به اهداف خاص نظام اسلامی نقطههای حساس آسیبپذیری هم خواهد داشت که ضمن تأکید بر این نکته که در تبیین و زدایش آسیبها و مقابله با چالشها دیدگاه نظاممند و توجه به ارتباط و پیوستگی کلیه ساختارهای اجتماعی یک امر ضروری است، به چند مسأله در این مورد اشاره میشود:
1-حرمت شکنی اصول و ارزشهای نظام یا پاس نداشتن حریم حرمتها
هر نظامی دارای اصول، نوامیس و حریمهایی است که حیات معنوی اجتماعات انسانی بر مبنای آنها پا میگیرد و تداوم آن نیز به برقراری و استواری آنها بستگی دارد.حساسیت مردم در برابر این اصول و یا حرمت نهادن به آنها و متقابلا بر نتابیدن تضعیف و یا شکستن این حرمتها از سوی آنان، امری عقلانی و پذیرفته شده است و اختصاص به نظام، ملت و یا کشور خاصی ندارد.در فرهنگ سیاسی جهان امروز معمولا کشورها و دولتها اصول و حریمهای یاد شده را به مفاهیمی چون امنیت ملی، منافع ملی، وحدت ملی و استقلال کشور پیوند میزنند و آنها را جزء«خط قرمزهای»نظام خود میدانند و آزادی شهروندان را نیز در زمینههای قلم و زبان، تنها در محدوده این خط قرمزها مجاز میشمارند.
در نظام ما افزون بر این حریمها که با دیگران مشترک است، حریمهای ویژه دیگری نیز وجود دارد که به فرهنگ و اعتقادات دینی و انقلابی ملت ما برمیگردد و در قانون اساسی که میثاق دینی و ملی ماست، مشخص شده است.
در میان این اصول و حریمها، اصلهایی وجود دارند که از حساسیت بیشتری برخوردارند که از آن جمله مسأله ولایت فقیه میباشد که بنیان نظام بر آنها نهاده شده است.از این رو برای حفظ کل نظام باید آن را پاس داشت، چه آنکه رهبری دینی امّت اسلام در همه زمانها موضوعی بس مهم و زیربنایی است و در رأس همه مسائل جامعه قرار دارد و کارآمدی حکومت در پرتو حاکمیت پیشوای عادل دینی و اطاعت از دستورات اوست.در جامعه ما به برکت مجاهدتهای امام راحل قدّس سرّه، اصل حاکمیت و رهبری در راستای ارزشهای الهی قرار گرفت و با تثبیت حاکمیت الهی، زمینه حاکمیت دین و گسترش فرهنگ اسلامی فراهم آمد و اینک بر ماست که اگر در جایی منافعمان با برنامههای حکومت همراه نبود، بهخاطر منافع فردی یا سلیقه شخصی یا حتی فهم فردی خود، رهبری را با مشکل روبرو نسازیم و در برابر وی موضع نگیریم و آن را تضعیف نکنیم.البته اگر در موردی طرح پیشنهادی تازه یا انتقادی باشد باید ارائه شود، اما شرطش آن است که اصل حاکمیت یا اقتدار رهبری خدشهدار نگردد که به حکم روایات و دلیل عقل جایز نیست و شگفت این است که چگونه برخی از تئوریسینهای ولایت فقیه که با هزاران دلیل اصل ولایت فقیه را ثابت کردهاند، خود نخستین گامها را برای متزلزل ساختن آن برمیدارند، با اینکه خود بخوبی میدانند که حیات و تداوم این انقلاب و حفظ همه دستاوردهای آن همچون استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، در گرو ولایت فقیه است؛آنچه ضامن حفظ کشور از خطر انحرافات و تلاطمات است، چنان که امام راحل قدّس سرّه، فرموده بود:
«پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد.» 2
مسأله ولایت فقیه گر چه پیش از پیروزی انقلاب یک مسأله فقهی و یا حوزوی تلقی میشد، اما پس از پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی، از اصول حیاتی و اساسی انقلاب اسلامی و ریسمان محکم وحدت امت اسلامی به شمار میرود و هر گونه خدشه وارد کردن در آن به هر بهانه ولو بحث و تعاطی افکار، مردود و مطرود است.
2.فقدان طرح و برنامه کارآمد و مکانیزم اجرایی دقیق
میزان موفقیت یک نظام به توانایی آن در خلق و آفرینش ارزشهای انسانی و تلاش در حفظ و حراست از آن بازمیگردد.در بینش اسلامی، حکومت خود هدف و دارای ارزش ذاتی نیست، بلکه ابزاری برای تحققبخشی به اهداف دین در قالب یک نظام اجتماعی است.
امام علی علیه السّلام در سخنی میفرماید:
«ارزش حکومت در نظر من از یک لنگه کفش کمتر است، مگر آنکه موجب برپایی حق یا نابودی باطل گردد.» 3
بدین سان میزان کارآمدی نظام در گرو موفقیت در این دو عرصه است:تحقق ارزشهای اسلامی و حق محوری و محو ارزشهای باطل.
همچنین ارزش طرحها و کارآمد بودن آنها به جامع نگری هر چه بیشتر به تمام زوایا و ابعاد زندگی انسان و پاسخگویی به مسائل مادی و معنوی، فردی و اجتماعی وی بستگی دارد.مبهم بودن و ناکارآمدی طرحها و نگرش روزمرّگی آنها را از توانمندی بایسته باز میدارد و علاوه بر این خود زمینه ساز آسیبهای جنبی دیگری چون جذب شدن دوستان انقلاب به سلسله نظریات بیگانه با مکتب و عرضه نمودن آگاهانه یا ناآگاهانه آن در قالب مکتب؛و نیز تکدّی دوستان ناآگاه از افکار و نظرات بیگانه و بهرهبرداری دشمن در اینمعرکه در جهت استقرار سیطره خویش بر مسلمانان، و تحریف احکام و اندیشههای اسلامی نیز هست.در چنین شرایطی، دشمنان اسلام با طرح نیازهای جدید اجتماعی و فقدان تفسیر و پاسخ درست و به موقع، آن را دستاویز قرار داده، و دین را شریعت ناقصی معرفی میکنند و در صدد نفوذ اندیشههای مغایر خویش با مکتب در قالب مارکهای تقلبی اسلامی برمیآیند؛اندیشههایی چون جدایی دیانت از سیاست، مدیریت علمی از فقهی، مباینت دین و حکومت، تفکیک حکومت از ولایت، ولایت دینی از سیاسی، وکالت به ولایت و...که میتواند بسیاری از کسانی را که با مباحث نظری آشنایی ندارند به بیراهه بکشاند و با توسل به شبه استدلالهای عوامفریبانه، مشهودات و مقبولات اعتباری را به جای حقیقت جا زده، یا به آنها رنگ مکتب بزنند.
گاه این ناکارآمدی نه به سبب ابهام و اجمال طرحها و یا فقدان قوانین لازم، بلکه از فقدان مکانیزم اجرایی دقیق و درست سرچشمه میگیرد که در نهایت به ضعف در مقام اجرا میانجامد و این خود میتواند برخاسته از عوامل مختلفی همچون تخطی کارگزاران اجرایی نظام از وظایف محوله، کجروی و انحراف در خط مشیها، ضعف نظام نظارت و کنترل، واگذاری مسؤولیتهای بزرگ به نیروهای ضعیف، جایگزینی مدیریت خرد به جای مدیریّت کلان، رواج بی قانونی و تبعیض، تفکر کارپردازانه در حکومت و...باشد.
یکی از راههای کارآمد کردن طرحها و استفاده از مکانیزم اجرایی درست، بهره گیری از دو عنصر زمان و مکان در تعیین موضوعات و ارائه حکم آنها با استفاده از اجتهاد پویا و دیگر، بهرهگیری از کارشناسان متعهد در فهم موضوعات است.
3.کم سو شدن عدالت اجتماعی
اصل عدالت اجتماعی از ارکان نظام جمهوری اسلامی است که نه تنها پیوندی ناگسستنی با فرهنگ معنوی دارد، بلکه فلسفه اجتماعی نبوّت و بالاتر دین شمرده میشود. از این رو، هر اندازه این اصل در نظام نمود بیشتری داشته باشد، دستیابی به آرمانهای اجتماعی اسلام نزدیکتر میشود.جامعه بی عدالت، جامعه بی تعادل است و در چنین جامعهای، فاصله طبقاتی گزیرناپذیر است.
بدین سان باید دستاندرکاران نظام هشیار باشند که اصل عدالت، همیار و قرین اصل معنویت است و بدون اجرای عدالت، راهیابی به معنویتی گسترده و فراگیر در سطح جامعه سخت و دشوار مینماید.
بسی جای تأسف است که شاهدیم آثار عافیت طلبی در تار و پود گروهی از مسؤولینمان شتابان ریشه میدواند.زندگیهای مرفّه و آسوده مورد تمنای خیلی از ما شده و گنج بی رنج و پولهای باد آورده رؤیایمان گشته و بالاتر، که برای بعضی این رؤیا تعبیر نیز شده و به بارنشسته است.فرهنگ تنبلی و رخوت، جایگزین فرهنگ کار و تلاش شده و با اندک بهانههای بچهگانه دست از دعاوی برداشته میشود و شعارهای اساسی نظام که از مهمترین آنها عدالت اجتماعی و اقتصادی است، به جّد پاس داشته نمیشود.
بنابراین، بر مسؤولین نظام است تا در این باره چارهای جدّی بیندیشند و با کمرنگ ساختن اصل عدالت اجتماعی، نظام مقدس اسلامی را دچار آسیب نساخته، جاذبه آن را از میان نبرند.
4.طرح الگوهای کاذب و غلط انداز
الگوسازی و الگوپذیری خصیصهای انسانی است.الگوها آغازگران قصه سترگ انسانی و دمندگان جان تازه در پیکر فسرده و منجمد مردمند.اینانند که با برهم زدن زندگی و پیرایههایی که بر در و دیوار حیات آدمی سایه افکنده، حیاتی تازه میبخشند، الگوها نقش اساسی در گرایشهای جوامع دارند.این است که باید بر روحیه معنوی اقشار و گروههایی که نقش مقتدا و الگوی اجتماعی دارند، تأکید مضاعف کرد و زندگی و فرهنگ و جهان بینی آنان را مورد مطالعه قرار داد و برای محو آفت فساد دنیاخواهی در جان آنان چارهای اندیشید و یا با نظارت مستمر، آنان را کنترل کرد؛وگرنه روزبروز بر آسیب رسانی و تقویت و تعمیم چنان مسألهای افزوده خواهد گشت.
انقلاب اسلامی در آغاز درخشش خود توانست الگوها را در جامعه دگرگون سازد و تیپهای آرمانی را از ستارههای زمینی به الگوهای آسمانی رفعت دهد و در نتیجه قدیسان، شهیدان، کوخ نشینان بی ادعا، کارگران زحمتکش و...مقتدای ملّت شدند، اما اینک با ورود به دوره غفلت از ارزشهای حقیقی، ستارههای زمینی رخ نمودهاند؛همانند ستارههای سینما و تلویزیون، ستارههای ورزش، روشنفکران متفلسف و فیلسوفنماها و...
کودک و نوجوان امروز ما شاید نامی از شهیدانی چون حسین فهمیدهها، کلاهدوزها، کاوهها و...نشنیده باشد، اما این بلبلان خوشخوان، نام فوتبالیستهای برزیلی و آلمانی و...را با غرور و افتخاری خاص بر زبان میرانند.بایگانی عکسهای آنان را از آلبوم خانوادگی خود ارجمندتر میدارند و برای آن جان و دل میسوزانند و آن نامهای دشوار و نا مأنوس را از لبهای کوچک خویش بیرون میریزند.مگر نه اینکه فرهنگ انقلاب به ما آموخت که غرب مدینه فاضله نیست، تا این قدر مجذوب آن قرار نگیریم و برای ادامه حیات نیازی به این خودباختگی نیست، بلکه میتوان با قدرت و اعتلا، نه تنها همپای آن، که بر آن فائق آمد.اینک الگوهای کاذب دوباره آرمان شهر غرب را واگویه میکنند و از فضائل آن بسامانیان و اذناب آنها افسانه میسرایند و با دیدگاهها و رفتار خویش، ضعف و زبونی خود را باز مینمایند.این آسیبی جدی برای انقلاب و نظام ما است که دوباره باز بر غرب باوریتأکید کنند.
بیمای غرب زدگی با سابقه دیرینه آن همیشه برای ملت ما دردی جانکاه و بیماری کشنده؛و با آثاری دردناک بوده است.متأسفیم که اگر دیروز بیگانگان و وابستگان آنها آن را زمزمه میکردند، امروز از جانب خودیها که همچون غریبهها مفتون و مجذوب آن شدهاند؛ میشنویم.اصلاح طلبان آغازگر نهضت به کنار نهاده شدهاند و فرصت طلبان درصدد نفوذ میشنویم.اصلاح طلبان آغازگر نهضت به کنار نهاده شدهاند و فرصت طلبان درصدد نفوذ در مصادر کلیدی نظام اسلامی و دسترسی به غنایم انقلاب به سر میبرند.
باید در برابر تقلید کورکورانه از تمدن و فرهنگ خیالی غرب، که آفتی است بزرگ و نظام اسلامی را تهدید میکند ایستاد و با آنها که وابسته به غربند و نه تنها فرهنگ بیگانه را قبله خویش ساخته که برای حاکمیت آن به تحقیر و استهزاء فرهنگ اسلامی ایرانی خود پرداخته و بر هر چه ارزش خودی است میتازند، به مقابله جدی پرداخت.
5-استحاله فرهنگی
تلاش هماهنگ و حسابشده در جهت استحاله فرهنگی، واقعیتی خطرناک و در عین حال غیر قابل انکار و مقولهای پیچیده و دشوار است.شاید به دلیل همین پیچیدگی باشد که متأسفانه برخی از خودیها چنان که باید و شاید، ژرفای این حرکت خانمانبرانداز را حس نمیکنند.
حرکتی سازمان یافته با اهداف سیاسی در جهت تضعیف و نهایتا براندازی نظامی در حال شکلگیری است.عهدهداران این معرکه در چهره طراحان هدفدار و با برنامهگاه خودنمایی میکنند که بر آن هستند تا با تغییر ذائقه و ازرشهای مورد قبول مردم و رسوخ در ایمان و اعتقادات آنها، روند استحاله فرهنگی را شتاب بخشند؛از این رو، گاه در قالب مجریان آگاه و ناآگاه خودی که تحت تأثیر باورهای غربی و تفسیرهای تجدیدنظر طلبی و لیبرالی از دین در پوشش آراء اومانیستی و بهرهگیری از تعابیر و واژههای دینی و روآوری به نوعی رفورمیسم مذهبی و به تعبیر غربیها اسلام متجدد یا مدرنیستی این عمل انجام میگیرد و متأسفانه با شگفتی باید یاد کرد که گاه آتش بیاران این معرکه، مسؤولان فرهنگی هستند که تفسیر درستی از تساهل و تسامح و حدود آن در اسلام ندارند و با گرفتار شدن در امواج تبلیغاتی ساخته شده توسط دشمن، میدان را برای فعالیت روشنفکران لائیک و مدعی جمهوری سوم و پلورالیسم دینی هموار میکنند.
موضوع چالشها و آسیبهایی که امروز در برابر نظام اسلامی ما خودنمایی میکند، بیش از آن چیزی است که آوردیم و آنچه یاد شد، تنها از باب نمونه بود و سخن را در همین جا با فرازی از سخنان امام خمینی قدّس سرّه به پایان میبریم، به امید آنکه آویزه گوش همگان قرار گیرد:
«من بصراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیایهویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد.ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم برنامهریزی کنیم.ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلام انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب، تشکیل شود و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود.» 4
پی نوشتها
1.«اللّهمّ انک تعلم منّا انّه لم یکن منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لکن لنرة المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک.» نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 131، 6-407؛تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، ص 272.
2.صحیفه نور، ج 10، ص 87.
3.نهج البلاغه، خطبه 33، ص 11.
4.پیام برائت، 1362.