بررسی فقهی و اقتصادی سود تضمین شده(علی الحساب) در سیستم بانکداری بدون ربا (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
بخش اول
و اللّه للرّبا فی هذه الامّة اخفی من دبیب النمل علی الصفا.(امام علی علیه السّلام، کافی، آداب تجارب)
بیش از دوازه سال از تصویب قانون عملیات بانکی بدون ربا و اجرای سیستم بانکی مبتنی بر آن میگذرد.هدف قانونگذار از طراحی سیستم مزبور، طرد ربا از شبکه بانکی کشور بوده است.آیا این آرمان مقدس، عملی شده است؟پاسخ طراحان و مجریان نظام بانکداری در کشور به این سؤال مثبت است.در تحقیق حاضر، درستی این پاسخ مورد تردید قرار گرفته و نشان داده شده است که سیستم بانکداری بدون ربا در ایران به رغم حذف ظاهری و صوری ربا از عملیات بانکی، در واقع از آثار سوء سیطره ربا رهایی نیافته است.
مقدمه
در قرآن کریم و دیگر منابع فقه اسلامی، بر حرمت ربا تصریح شده است.شیوه خاص قرآن در بیان تدریجی حکم حرمت ربا، و بیان نهایی آن(بقره، آیات 275 تا 280)جای هیچ گونه تردیدی در مورد«حکم»ربا برای صاحبنظران اسلامی باقی نگذاشته است.از سوی دیگر، مشاهده موفقیتهای اقتصادی کشورهای صنعتی که ربا رکن اساسی اقتصاد آنها را تشکیل میدهد، برخی از اندیشهوران را وا داشته است تا به تأمل و تدقیق در «موضوع»ربا بپردازند. (1) برخی به این باور رسیدهاند که«ربای محرم در قانون اسلام»بر پارهای از شکلهای رایج معاملات ربوی در دنیای امروز صدق نمیکند.طرح مسائلی از این قبیل که:
-آیا ادله حرمت ربا ناظر بر ربای استهلاکی(مصرفی)است، یا ربای استغلالی(تولیدی)را نیز شامل میشود؟
-آیا با نوعی تعمیم و تنقیح مناط نمیتوان معامله ربوی را که یک طرف آن دولت است، همچون رابطه ربوی بین پدر و فرزند، تجویز نمود؟
-آیه بهره، همان رباست یا این دو در ماهیت با هم متفاوتند؟
و سؤالات دیگری از این دست، تلاشهایی است که تحت عنوان«موضوعشناسی ربا»صورت گرفته است.
به نظر میرسد که موضوع ربا همچون حکم آن، صریح و بیپرده در منابع اسلامی و بویژه در عرف متشرعه قابل شناسایی است.معاملات ربوی رایج در نظامهای ربوی-اعم از وامهای مصرفی و تولیدی و اعم از دولتی و غیر دولتی-نمونههای روشن و صریح ربا هستند.
فقهای شیعه در رسالههای عملیه خود در باب قرض، موضوع و حکم ربا را یکجا 1.برای آشنایی با برخی از این تأملات میتوان به منابع زیرا مراجعه کرد:
محمدهادی معرفت، مصاحبه با روزنامه قدس؛محمد وعظ زاده خراسانی، مجموعه مقالات فارسی اولین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی، (بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1370)، ج 3، ص 117؛علیاکبر مدنی، به نقل از:«بررسی و ارزیابی بانکداری بدون ربا در ایران»پروژه اجرا شده توسط آقای سید حسین میر جلیلی و همکاران، (وزارت امور اقتصادی و دارائی، 1374)، ص 59؛اکبر طاهری، مسأله ربا و بانک، (انتشارات قلم، 1354)؛مهدی بازرگان، به نقل از:شهید مطهری، «ربا، بانک، بیمه»، (چاپ اول:انتشارات صدرا، 1364).بیان کردهاند:
«اگر کسی که قرض میدهد شرط کند که زیادتر از مقداری که میدهد بگیرد؛مثلا یک من گندم بدهد و شرط کند که یک من و پنج سیر بگیرد، یا ده تخم مرغ بدهد که یازده تا بگیرد، ربا و حرام است.» (1)
تمسک به حیلههای شرعیه به منظور فرار از ربا، بهترین شاهد بر مبهم نبودن موضوع رباست، چه اینکه اساس حیله شرعیه بر جستجوی مفری برای خروج موضوعی از رباست.
صراحت قرآن در بیان حکم و شهادت متون فقهی و سیره مسلمانان بر مبهم نبودن موضوع ربا ایجاب میکند که پیش و بیش از پرداختن به«موضوعشناسی»ربا به «حکمشناسی»آن بپردازیم.منظور از حکمشناسی ربا، تحقیق برای یافتن حکم فقهی ربا از میان احکام پنج گانه نیست، زیرا-همان گونه که گذشت-بیان ویژه قرآن مجالی برای تردید در حرمت ربا باقی نگذاشته است، بلکه مراد، کند و کاو در ملاکها و حکمتهایی است که صدور این حکم را الزامی کردهاند؛چه اینکه امامیه-همچون همه موحدان راستاندیش-معتقد هستند که احکام تابع ملاکاتند.بنابراین، منظور از حکمشناسی ربا، در واقع«حکمتشناسی»رباست.حکم مؤکدی که از آیات پایانی سوره بقره برداشت میشود، بروشنی نشان میدهد که«ربا متضمن مفسدهای عظیم است»؛چه اینکه حکمت اقتضا میکند که همچنان که اصل احکام تابع مصالح و مفاسد هستند، شدت و ضعف بیان آنها نیز معلول شدت و ضعف آن مصالح و مفاسد باشند.
در سالهای پیش و بخصوص پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، اندیشهوران متعهد حوزوی و دانشگاهی سعی بلیغ کردهاند که ننگ بزرگ«رباخواری»را از آستان مقدس انقلاب و جامعه اسلامی بزدایند.حاصل یک رشته از این تلاشها در شهریور ماه سال 1362 تحت عنوان«قانون عملیات بانکی بدون ربا»صورت قانونی به خود گرفت.قانون مزبور از ابتدای سال 1363 به اجرا گذاشته شد.منظور از«سیستم 1.امام خمینی، رساله عملیه، مسأله 2283.بانکداری بدون ربا»در این تحقیق، سیستمی است که بر پایه قانون پیشگفته، بیش از یک دهه در کشور اعمال میشود.اجزای حقوقی و آموزشی سیستم مزبور بدین شرح است: -قانون عملیات بانکی بدون ربا مصوب شهریور ماه 1362 مجلس شورای اسلامی؛ -آییننامههای اجرایی مصوب هیأت وزیران؛
-دستورالعملهای اجرایی مصوب شورای پول و اعتبار؛
-بخشنامههای بانک مرکزی در این زمینه؛
-متون آموزشی تهیه شده از سوی بانکها برای آموزش بانکداری بدون ربا به کارمندان.
به هر حال، اینک پس از گذشت نزدیک به دوازده سال از آغاز به کار سیستم نوین بانکداری در ایران، طراحان و مجریان این سیستم مصرانه مدعی حذف ربا از پیکره نظام بانکی کشور هستند.مروی بر اظهارات برخی از طراحان و مجریان محترم بانکداری بدون ربا در ایران برای اثبات این ادعا کافی است:
*«ما سعی کردهایم مسأله ربا را از بانکداری حذف کنیم که در این باره هم موفق شدهایم.» (1)
*«دیگر احتیاجی نداریم که راجع به بانکداری اسلامی و ضرورتهای آن بحث کنیم، چون عامه مردم، علما و اهل نظر، این سیستم را به عنوان یک حرکت درست پذیرفتهاند.» (2) *«بانکداری سنتی مبتنی بر ربا بکلی منسوخ گردیده و بانکداری اسلامی یا بانکداری بدون ربا به عنوان شاخصترین صفت ممیزه نظام اقتصاد اسلامی مطرح شده است.» (3)
*«عملیات بانکی در ایران بر پایه موازین اسلامی به نحوی طراحی و تدوین شده 1.غلامرضا رضوانی، مصاحبه 15/6/72 منتشر شده توسط مدیریت امور فرهنگی روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران.
2.علی اکبر هاشمی رفسنجانی، ماهنامه تازههای اقتصاد، مهرماه 1374، ص 6.
3.علی فرهندی، رئیس مؤسسه بانکداری اسلامی در مجموعه قوانین و مقررات بانکداری.
_____________
است که این عملیات نه تنها از لحاظ شکلی بلکه از لحاظ ماهوی نیز"ربوی"نباشد.»
از اظهارات خوشبینانه طراحان و مجریان نظام نوین بانکداری که بگذریم، اندیشهوران بیطرف، کارگزاران نظام بانکی و مراجعان به بانکها، به گونهای کاملا متفاوت به قضیه مینگرند.
دیدگاه برخی از صاحبنظران در این زمینه ذیلا نقل میشود:
*«بانکهای شما، حرمت ربا و مصوبات مجلس شورای اسلامی را در رابطه با نظام بانکداری اسلامی جدی نمیگیرند و از روش مضاربهای تنها از اسم مضاربه به عنوان مشروعیت بخشیدن به کارهای خود استفاده میکنند؛مثلا در فرمهایی که به مشتریان ارائه میشود سخن از مضاربه و مزارعه و مساقات و...رفته است، ولی با کمال تأسف مشاهده میکنیم که هیچ اعتنایی به محتوایی این فرمها نشده و فقط برای مشروعیت بخشیدن به کار خویش از این اوراق استفاده میکنند و حتی در رسانههای گروهی بعضی از مقامات بانکی همچون افراد بیاعتنا به احکام اسلامی، رسما سخن از بهره چند درصد میگویند، گویی خبر از تصویب قوانین بانکداری اسلامی ندارند و در چارچوب این نظام مقدس به سر نمیبرند.» (1)
*«تصور مردم غالبا این است که فعالیت بانکها امروزه به طور عمده ربوی است. تنها اسم و عنوان و قالب کارها تغییر کرده است، ولی واقعیت کارها همان شیوه عملکرد بانک ربوی است.این تصور چه درست باشد و چه نادرست، زیانهای فراوان دارد.یکی از آثار زیانبار آن این است که حرمت رباخواری در ذهن و فکر عامه مردم از بین میرود یا بسیار کمرنگ میشود و میگویند اگر واقعا ربا حرام است، چرا بیشتر داد و ستدهای بانکها در نظام جمهوری اسلامی بر اساس رباست؟
اثر دیگر آن، همکاری نکردن افراد با ایمان با بانکهاست.اینان به جهت پرهیز از مبتلا شدن به ربا اقدام به افتتاح حساب سپرده سرمایهگذاری یا اخذ تسهیلات بانکی 1.احمد آذری قمی، «امه سرگشاده به محسن عادلی، رئیس کل وقت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران»، نور علم.جهت حل مشکل خود نمیکنند یا حداکثر این کار را با اکراه و در شرایط ضرورت و اضطرار انجام میدهند.» (1)
*«در کیفیت فعلی که آقایان برای حل مسأله بانکها طرح دادهاند و عمل هم میشود، که مردم با بانک در کارهای عمرانی و تولیدی شریک شوند، اگر واقعا شرکت باشد حرفی نیست، اما اگر صورتا شرکت است و واقعا ربا، کار درستی نیست و باعث نارضایتی مردم است.یا اینکه به عنوان خرید نقدی متاع توسط بانک و اخذ اقساط آن بتدریج و در پایان مدت، انتقال قطعی جنس به مشتری.بنده خودم یک ماشین پیکان از ایران خودرو گرفتم.پول نداشتم.یکی از بانکها پول به قرض بنده داد به این کیفیت که ماشین را نقد خرید و پولش را داد و بعد به اقساط به بنده فروخت و سرانجام ششهزار تومان از بنده گرفتند.به نظر بنده این یک کلاه شرعی است و انسان احساس میکند که با کلاه شرعی بانک از او بهره گرفته است....این کار همان حیلههای شرعیهای است که از قدیم مورد بحث یا انکار محققان بوده و در تفسیر المناز از قول عبده بشدت مورد انکار قرار گرفته است و در برخی از آثار حضرت امام مدظله هم به آن اشاره شده است.این یک نوع کلاهگذاری یا کلاهبرداری و یا کلاه شرعی درست کردن است.بلی اگر حقیقتا شرکت باشد و مؤسساتی تحت عنوان مساقات، مزارعه، مضاربه تشکیل شود که واقعا کارشان شرکت با مردم باشد و در ضمن مشکل مردم هم حل شود، این کار درستی است.» (2)
*«شیوه عملکرد بانکهای کشورمان این نکته را به اذهان تداعی میکند که تفاوت بانکداری فعلی با بانکداری ربوی تنها در تغییر اسم و عنوان بوده است.گرچه به دلیل حرمت ربا بر اساس قانون عملیات بانکی بدون ربا میبایست ربا از بانکها حذف گردد، ولی هنوز به اسم بهره و یا سود، همان مبالغ بهره که در بانکداری ربوی رایج 1.غلامرضا مصباحی، پارهای از مشکلات بانکداری بدون ربا، (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه).
2.محمد واعظ زاده خراسانی، مجموعه مقالات فارسی اولین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی، ج 3، ص 120.
_____________
میباشد از افراد گرفته میشود و یا به آنان در برابر سپردههایشان پرداخت میگردد و یا تسهیلات را در قالبهایی همچون مضاربه و یا مشارکت اعطا نموده، ولی به هنگام محاسبه سود، از همان شیوه ربوی بهره میگیرند و براساس نظرخواهی انجام شده از مراجعین بانکها، اکثرا مطلب فوق الذکر را تأیید نموده و تغییرات بانکداری کنونی را تغییراتی لفظی و کلاه شرعی دانسته اند و تفاوتی بین عملکرد بانکداری کنونی و ربوی قائل نشدهاند.» (1)
واقعیت این است که رباخواری یک«عمل اقتصادی»است که آثار«واقعی» گوناگونی بر آن مترتب است.کلیه تمهیداتی که برای مبارزه با رباخواری معمول میگردد، باید بتواند آثار«واقعی»-و نه صوری-ربا را از بین ببرد.
بدین ترتیب، ارزیابی میزان موفقیت سیستم بانکداری در ایران، تا چه حد موفق به طرد آثار واقعی ربا از جامعه شده است؟و اصولا آیا قانون بانکداری بدون ربا و ضمایم آن، به لحاظ نظری -و به اصطلاح فقهی در مقام ثبوت-میتواند با آثار واقعی ربا تنافی و ستیز داشته باشد؟ تحقیق حاضر، برای پاسخگویی به همین دو سؤال، انجام شده است.
رابطه معکوس بین نرخ بهره با سرمایهگذاری و سطح تولید از اصول مسلّم علم اقتصاد است.ویژگی تحلیل ارائه شده در این پژوهش این است که طی آن، منطق و چرایی این رابطه معکوس با استفاده از عنصر«مخاطره»و نقش آن در تولید، به تصویر کشیده شده و نشان داده شده است که طرح هر گونه«نرخ سود علی الحساب»که سپردهگذار نسبت به حصول آن«مطمئن»شده باشد، کارکردی همانند نرخ بهره داشته و از طریق مکانیزمی که دقیقا مشابه مکانیزم تأثیر نرخ بهره بر سرمایهگذاری است، نیروی ریسکپذیری بالفعل 1.سید حسین میر جلیلی و همکاران، بررسی و ارزیابی بانکداری بدون ربا در ایران، (پروژه اجرا شده در وزارت امور اقتصادی و دارائی، 1372).جامعه، بهرهوری نیروی ریسک و مآلا تولید ملی را کاهش میدهد.
شیوه کار در این تحقیق، بدین صورت است که ابتدا نقشهای انسانی موجود در فرایند تولید مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده است جایگاه و نقش عنصر«مخاطره»و نهاده«مخاطرهپذیر»در فرایند تولید، بدرستی تبیین شود.
در دومین بخش که ان شاء الله در شماره آینده تقدیم خوانندگان گرامی خواهد شد، نقش مخاطره در اقتصاد اسلامی مورد بحث قرار گرفته و نشان داده شده است که در مکتب اقتصادی اسلام نیز، نهاده مخاطرهپذیر به عنوان یکی از نهادههای تولید مورد توجه قرار گرفته است.عدم مصونیت بانک و سپردهگذار در مقابل زیان ناشی از پروژههای اقتصادی و لزوم تحمل بخشی از مخاطرات توسط آنان، از همین واقعیت ریشه میگیرد.
انگیزه اصلی طرح این بحث، نقد نظریهای است که آیت الله شهید سید محمدباقر صدر در کتاب«اقتصادنا»مطرح نموده و ضمن آن، عنصر مخاطره را از دیدگاه مکتب اقتصادی اسلام، بدون نقش اعلام کردهاند.
نکته مهم در رابطه با فصل مزبور و همچنین در مورد عنوان مقاله حاضر این است که منظور از«بررسی فقهی سیستم بانکداری بدون ربا»، تحقیق درباره جواز یا عدم جواز فقهی آن نیست؛این مهم، رسالت فقهای عظام است و از توان و صلاحیت این مقاله و نویسنده آن خارج میباشد.علاوه بر اینکه کلیات سیستم مزبور به تأیید فقهای محترم شورای نگهبان نیز رسیده است.کاری که در این تحقیق انجام شد، ارائه و تنظیم شواهدی از متون فقهی(به شیوه شهید صدر در کتاب اقتصادنا)برای نشان دادن نقش مخاطره از دیدگاه اقتصاد اسلامی است.در حقیقت، این کار پایههای دینی ایده ارائه شده در تحقیق حاضر را استحکام بخشیده است.
در بخش سوم، ضمن بیان این واقعیت که اثر واقعی حضور ربا در اقتصاد، کاستن از نیروی ریسکپذیری جامعه و مآلا کاهش تولید ملی است (1) ، مبانی نظری و عملی نظام 1.این بخش از مقاله به دلیل در بر داشتن روشها و استدلالات ریاضی، به صورت کاملا تلخیص شده ارائه خواهد شد.
بانکداری در کشورمان را بررسی کرده و نشان خواهیم داد که نظام نوین بانکداری در جمهوری اسلامی ایران به گونهای طراحی و قانونمند شده است که به رغم حذف ظاهری و صوری ربا، نیروی ریسک جامعه را تحلیل میبرد و تأثیری همانند رباخواری در اقتصاد کشور اسلامی بر جای مینهد.
بخش اول:جایگاه«مخاطره»در اقتصاد
اهمیت ریسک در اقتصاد
تولید، مهمترین مبحث اقتصاد را تشکیل میدهد.در تئوریهای بسیاری که برای نیل به رشد اقتصادی ارائه شده است، بدون استثنا افزایش تولید ناخالص ملی مورد توجه قرار گرفته است.
تولید چیست؟طبق سادهترین تعریف، تولید عبارت است از فراندی که طی آن نهادهها(Inputs)به ستاده(Output)تبدیل میشوند.
بذر، کود، ابزار کاشت و برداشت، نیروی انسانی، زمین و آب با یکدیگر ترکیب میشوند تا ستادهای به نام گندم را تولید کنند.
سنگ آهن، ذغال کک، اکسیژن، نیروی انسانی، مواد شیمیایی کمکی، زمین، ماشینآلات و دهها نهاده دیگر فرایندی هستند که در نهایت فراوردههای مختلف فولادی را نتیجه میدهند.
کامیون، راننده و کمک راننده(نیروی انسانی)، سوخت و...نهادههای لازم برای تولید خدمتی هستند که فولاد ساخته شده در کارخانه ذوب آهن را به محل مصرف انتقال میدهد.
اینها و هزاران مثال دیگر، زمینههایی برای سرمایهگذاری اقتصادی هستند.طبیعت سرمایهگذاریهای اقتصادی ایجاب میکند که بین زمان هزینه کردن سرمایه لازم و دریافت درآمد حاصل از فروش ستاده، یک فاصله زمانی وجود داشته باشد.این فاصلهزمانی بسته به اندازه و خصوصیات پروژهها متفاوت است، ولی به هر حال وجود دارد.
در فرایند تولید یعنی تبدیل نهاده به ستاده(یا هزینه به درآمد)، متغیرهای بسیاری مؤثر هستند که سرمایهگذار تنها بر تعداد کمی از آنها کنترل دارد.
سرمایهگذار میتواند تحت کنترل خود را از ابتدای امر با قاطعیت تعیین کند، ولی در مورد متغیرهای غیر قابل کنترل تنها میتواند به پیشبینی اکتفا نماید.
تصمیم کارفرمایی که میخواهد در تولید گندم سرمایهگذاری کند، در مورد متغیرهای زیر چقدر میتواند تعیین کننده باشد؟
-میزان کل زمینهایی که در سال جاری زراعی در کشور به زیر کشت گندم میروند؛ -میزان بارندگی(و در نتیجه میزان بازدهی زمینهای زیر کشت دیم)؛
-میزان واردات گندم در سال جاری و سال آینده؛
-احتمال حمله ملخ به مزارع گندم؛
-احتمال آتشسوزی مزارع گندم در اثر صاعهه؛
-احتمال سوختن موتور پمپاژ آب که مزرعه به وسیله آن مشروب میشود؛
-دستمزد کارگر در فصل برداشت؛
و....
طبیعی است که تولید کننده بر هیچ یک از موارد یاد شده، کنترل و تأثیر عمدهای نداشته و باید آنها را به عنوان متغیرهای غیر قابل کنترل در نظر بگیرد.بیشترین کاری که او میتواند بکند این است که با در نظر گرفتن آمارهای موجود از سالهای گذشته، پیشبینیهای هواشناسی، اوضاع سیاسی و اقتصادی و بالاخره قضاوتهای شخصی خویش، در مورد هر یک از این متغیرها به پیشبینی بپردازد.
ناگفته نماند که تولید کننده با توسل به مکانیسمهایی همچون استفاده از بیمه تعبیه دستگاههای ایمنی برای جلوگیری از آتشسوزی و سرقت، استفاده از سموم دفع آفات نباتی و...میتواند ضریب مخاطره موجود در پروژه را کاهش دهد، ولی هیچ گاه قادر نخواهد بود که فضایی کاملا مطمئن و عاری از هر گونه ریسک را برای خود فراهم سازد.ا توجه به همین نکته است که در ادبیات اقتصادی، خطر به دو نوع بیمه شدنی و بیمه ناشدنی تقسیم شده است (1) .آرو، در سومین مقاله از کتابی که در زمینه ریسک به رشته تحریر درآورده است، مینویسد:
«پول ناز است.با این وجود چرا افراد به جای خرید اوراق قرضه یا هر نوع سرمایهگذاری دیگر که میتواند برای آنها درآمدزا باشد، به نگهداری پول نقد یا سپردههای دیداری مبادرت میورزند؟تئوری اقتصادی در این مورد دو توجیه دارد. نخستین توجیه این است که تبدی سرمایه به پول نقد در موقع نیاز، مستلزم صرف وقت و تحمل زحمت است.دومین توجیه این است که تمامی اشکال سرمایهگذاری متضمن ریسک هستند و غریزه ریسکگریزی افراد تنها با نگهداری بخشی از ثروت خود در اشکال غیر سودآور ولی مطمئن ارضا میشود.» (2)
هدف از نقل اظهارات آرو، تأکید بر این نکته است که«تمامی اشکال سرمایهگذاری متضمن ریسک هستند.»به عبارت دیگر، در دنیای واقعی هیچ گونه سرمایهگذاری مطمئن وجود ندارد، و تقبل خطر، شرط لازم برای گذار از Input به Output است.
یکی از زمینههای بسیار با اهمیت که به صورت کاملا معنیداری با رشد و توسعه جوامع ارتباط دارد، زمینه«تحقیق و توسعه»یا«R and D» (3) است.عنصر ریسک در این زمینه حیاتی اقتصاد نیز بشدت خودنمایی میکند.
دیوید بگ و استانلی فیشر، در کتاب خود اشارهای گذرا به این مقوله دارند:
«پیشرفتهای تکنیکی بر دو پایه«اختراع» (4) و«نوآوری» (5) استوارند.اختراع عبارت است از کشف دانشهای جدید و نوآوری عبارت است از ایجاد زمینه لازم برای به کارگیری آن دانشها در تولید.
1.منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی، (چاپ ششم:نشر نو، 1369)، ص 1100.
2.k.J.Arrow,Essays in the Theory of Risk Bearing,first edition,1974,p.91.
3.Research and Development.
4.Invention.
5.Innovation.
_____________
...چه عواملی میزان اختراعات در یک جامعه را تعیین میکنند؟کنجکاویهای خردمندانه و داشتن این باور که«باید راه بهتری برای انجام این کار وجود داشته باشد»، به ظهور ایدههای نو میانجامد، اما میزان تولید«فکر»در هر جامعه مانند بسیاری فعالیتهای دیگر، تا حدود زیادی بستگی به منابعی دارد که به آن اختصاص داده میشود. میزان اختصاص منابع نیز به نوبه خود به هزینه مربوطه و چشمانداز منافع حاصله بستگی دارد.
عوائد حاصل از تحقیقات ریسکی است.محققان هیچ گاه نمیدانند که آیا خواهند توانست به کشف جدیدی نائل شوند یا خیر.پژوهش به یک سرماهگذاری مخاطرهآمیز میماند:قبل از اینکه جریان درآمدهای احتمالی آغاز شود، وجوه لازم بایستی هزینه گردد.» (1)
نقشهای انسانی شرکت کننده در فرایند تولید کدامند؟
زمین، ابزار تولید، مواد اولیه، انرژی و ارتباطات به طور معمول برای هر پروسه تولیدی ضرورت دارند.از این نهادههای مادی که بگذریم، سه نقش یا عامل انسانی نیز ضرورتا بایستی در پروسه تولید حضور داشته باشند.این سه عامل انسانی عبارتند از:1. کارگر، 2.تأمین کننده هزینه، 3.کارفرما.
توضیح مختصری در مورد هر یک از این عوامل، خالی از فایده نیست:
کارگر:
امروزه اقتصاددانان از واژه کارگر تنها نیروی کار ساده را اراده نمیکنند.طبق تعاریف جدید به کلیه نیروهای انسانی مؤثر در فرایند تولید که با نیروی کار خویش-اعم از نیروی فیزیکی و فکری-تولید را یاری میدهند، «کارگر»اطلاق میشود.بدین ترتیب، نیروی کار گسترهای را شامل میشود که از کارگر ساده بستهبندی تا مهندسان و متخصصان عالیرتبه و بالاخره مدیران شرکت را در بر میگیرد.
1.David Begg and Stanly Fischer, Economics,3rd edition,1990,London,p.549.
_____________
توجه به این نکته ضروری است که مدیر یک شرکت-مادام که به عنوان مدیر یعنی شخصی که واجد فنون و تخصصهای لازم برای اداره یک پروسه تولید است، مطرح است -جز یک کارگر عالی نیست.از این رو، بین مدیر یک شرکت و دیگر کارگران آن، تفاوتی وجود ندارد.همه ایشان در این امر مشترکند که از تخصص خویش برای پیشبرد تولید بهره میگیرند.البته مدیر ممکن است علاوه بر حیثیت مدیریت، بخشی از هزینه شرکت را هم تأمین کرده باشد و بدین ترتیب نقش«تأمینکننده هزینه»را هم به عهده داشته باشد و یا طبق قرارداد، قسمتی از زیانهای احتمالی فرایند تولید را متقبل شده باشد و بنابراین به عنوان کارفرما هم ایفای نقش کند.ولی به هر حال، انیها حیثیتهای دیگری برای مدیر، غیر از حیثیت مدیریت اوست.همین مطلب در مورد سایر کارگران شرکت نیز صادق است. یک کارگر ساده میتواند با تأمین بخشی از هزینه تولید و یا با تقبل درصدی از زیانهای احتمالی آن، در نقش«تأمین کننده هزینه»و«کارفرما»هم مشارکت نماید.
تأمینکننده هزینه
ماهیت بیشتر عوامل تولید به گونهای است که معمولا بالفعل در اختیار تولید کننده نیست و باید آنها را از بازارهای مربوطه تهیه کهند.این تهیه کردن، بسته به مورد ممکن است به شکل خرید یا اجاره باشد.به هر حال، تولید کننده باید پیش از به ثمر رسیدن تولید، یکباره یا در فواصل زمانی معین، وجوهی را جهت تأمین نهادههای لازم«هزینه»کند.البته این کار از لوازم اقتاصدهای پیچیده است و گرنه در یک اقتصاد ساده و ابتدایی، به راه افتادن یک پروسه کوچک تولیدی بدون واسطه وجه نقد، قابل تصور است.
در مبادلات ساده تهاتری، پول معنی و جایگاهی ندارد.این مطلب در مورد«تولید تهاتری»نیز صادق است.منظور از تولید تهاتری، شیوهای از تولید است که در آن تمامی نهادههای تولید بدون دریافت شئ معین در اختیار فرآیند تولید قرار میگیرند.کارگر در برابر کاری که انجام میدهد اجرت و دستمزد مطالبه نمیکند؛بابت زمینی که در اختیار پروژه قرار میگیرد، اجارهای پرداخت نمیشود؛ابزار کار و مواد اولیه نیز بدون دریافت اجرت یا تضمین به فرایند تولید عرضه میشوند.در چنین وضعیتی، تمامیدستاندرکاران تولید(صاحب عوامل تولید)در تحمل هزینههای مربوط به تولید سهیم هستند.
فرض میکنیم برای کشت یک هکتار زمین به نهادههای زیر نیاز باشد:
زمین، گندم، کارگر، تراکتور.
اگر مالک زمین، کارگر و صاحب تراکتور حاضر باشن از دریافت اجرت ثابت چشمپوشی کنند و مالک بذر نیز ما به ازاء معینی در برابر آنچه در اختیار فرایند تولید میگذارد خواستار نباشد، و در عوض همگی از محصولی که احتمالا تولید خواهد شد بهرهای داشته باشند، در حقیقت، نوعی تولید تهاتری سازماندهی شده است.
در تولید تهاتری پول مطرح نیست؛چه اینکه هر یک از دستاندرکاران تولید، «نهاده»میآورد و«محصول»میبرد.
حال اگر یکی از صاحبان عوامل تولید، حاضر به پذیرش مخاطره ناشی از تولید نباشد، لاجرم بایستی اجرت وی پرداخت یا تضمین گردد.در این فرض، گرچه تنها راه حل ممکن، ورود پول به فرایند تولید نیست، ولی پول میتواند به عنوان بهترین راه برای انتقال ریسک از مالک یک عامل تولید به دیگری مطرح شود.بدین ترتیب، کارکرد پول در فرایند تولید روشن میگردد.این کارکرد عبارت است از انتقال ریسک از مالک یک عامل تولید واقعی(مثل زمین، کار و...)به مالک پول.وجه نقد در اصل، هیچ نقشی در تولید ندارد و تنها به عنوان تسهیل کننده حرکت چرخهای تولید-به عنوان کاتالیزور-عمل میکند.به هر حال، این عنصر برای شکلگیری تولید، بخصوص در اقتصادهای پیچیده امروزی اجتنابناپذیر است، و اگر این تعریف را برای نهاده یا عامل تولید بپذیریم که «نهاده تولید هر چیزی است که حضورش در پروسه تولید ضروری بوده و بدون آن تولید متوقف میشود»، اطلاق عنوان نهادی تولید بر وجه نقد بیاشکال خواهد بود.در عین حال، باید توجه داشت که فرق پول با نهادههای واقعی تولید این است که نهادههای مزبور ضمن اینکه میتوانند خصلت مخاطرهپذیری را به خود بگیرند(با چشمپوشی از اجرت از پیش تعیین شده و تضمین)، نقشی واقعی هم در تولید ایفا میکنند؛مثلا کارگر نیروی کار خود را به فرآیند تولید تزریق میکند اعم از اینکه اجرت ثابتی دریافت کند یا دریافتنکند.در همان حال، اگر وی از دیافت اجرت ثابت چشم بپوشد و نیروی کار خود را تنها به امید شرکت در محصول نهایی که احتمالا تولید خواهد شد در اختیار بگذارد، علاوه بر «نیروی کار»، «نیروی ریسک»هم خواهد بود.اما پول نقد، جدای از مشارکت در«نیروی ریسک»هیچ کارکرد واقعی در فرایند تولید ندارد.به همین دلیل است که اگر مالک پولی که به تولید تزریق میشود، هیچ گونه خطری را تحمل نکند، منطقا حق کسب درآمد از رهگذر فرایند مزبور را نخواهد داشت، چه اینکه عنصر پول اصولا برای انتقال ریسک از یک نهاده واقعی تولید به مالک پول، در فرایند تولید موضوعیت مییابد و هیچ کارکردی جز خطرپذیری برای آن متصور نیست.
توجه به این نکته لازم است که در مکتب سرمایهداری خطر با توجه به«هزینه فرصت»تعریف میشود، در حالی که در مکتب اقتصادی اسلام هزینه فرصت قطعی برای وجه نقد و سایر کالاهایی که بهرهبرداری از آنها جز با اتلاف عین ممکن نیست، در نظر گرفته نشده است.ثمره عملی این اختلاف این است که مکتب سرمایهداری پول را در صورتی در معرض خطر میبیند که با احتمال برخورداری از سودی کمتر از هزینه فرصت آن-نرخ بهره متعارف-مواجه باشد، اما از دیدگاه مکتب اسلام، پول نقد تنها در صورتی در معرض خطر است که با احتمال عدم برگشت اصل خود مواجه باشد و به عبارت دیگر در معرض«نقصان»باشد.
این بحث به طور مشروح و مستدل در شماره آینده بازگو خواهد شد.در این بخش آنچه فعلا مورد نظر است تبیین جایگاه و کارکرد پول در فرایند تولید میباشد و دیدیم که کارکرد پول، انتقال مخاطره از مالک یک نهاده واقعی به مالک پول است.
بدین ترتیب میتوان هزینههای تولید را به دو نوع واقعی و پولی تقسیم کرد. تأمین کننده هزینههای واقعی تولید در صورت چشمپوشی از دریافت اجرت یا تضمین به طور همزمان، نقش نهاده مخاطرهپذیر را هم ایفا خواهد کرد.تأمینکننده هزینه پولی نیز در صورت تحمل خطر(چشمپوشی از بهره متعارف از دیدگاه مکتب سرمایهداری و چشمپوشی از تضمین اصل پول در مکتب اسلام)به عضویت نیروی ریسک درمیآید.درغیر این صورت تنها عنوان«تأمینکننده هزینه»را خواهد داشت. (1)
کارفرما(نیروی ریسک)
ممکن است در ابتدا این گونه تصور شود که با تعریفی که اقتصاددانان امروزی از نیروی کارکردهاند-که مدیران شرکت را هم شامل میشود-برای سازمان دادن به یک فرایند تولید، وجود دو نقش«تأمینکننده هزینه»و«کارگر»کافی باشد.این تصور نادرست وقتی پیدا میشود که حیثیت مدیر با شخصیت واقعی وی مشتبه گردد.مدیر-به عنوان مدیر-یک کارگر متخصص عالیرتبه بیشتر نیست.
برای روشن شدن جایگاه کارفرما در تولید، تحلیل دقیقتری لازم است:
در یک نشست اقتصادی، تعدادی کارگر ساده و متخصص ریسندگی، یک شخص زمیندار، یک نفر مالک ابزار و لوازم ریسندگی، یک نفر تاجر پنبه و یک نفر ثروتمند گرد هم آمدهاند.موضوع مورد بحث، تفاهم بر سر ایجاد یک کارخانه نخریسی است.طبق برآورد انجام شده، کارگران ساده متخصص حاضر در جلسه از انجام امور مربوط به ایجاد و اداره کارخانه برمیآیند؛زمینی که شخص زمیندار در اختیار دارد برای احداث کارخانه مناسب است؛ابزار و مواد اولیه موجود تکافوی نیازهای کارخانه را میکند و بالاخره وجه نقدی که در اختیار فرد ثروتمند است، برای تأمین سرمایه درگردش کارخانه -پرداخت مزدها، اجاره، خرید مواد اولیه و سایر هزینهها-کافی است.
کارگران، در ازای کاری که انجام خواهند داد خواستار مزد معینی هستند.زمیندار و صاحب ابزار تولید، اجارهای مقطوع و معین در مقابل زمین و ابزار تحت تملک خویش مطالبه میکنند و بالاخره کسی که سرمایه پولی مورد نیاز کارخانه را تأمین خواهد کرد، خواستار دریافت سودی ثابت است.
تجزیه و تحلیل طرح نشان میدهد«در صورتی که همه چیز مطابق نقشه پیش برود»، 1.احتراز از استعمال واژه«سرمایهگذار»و جایگزینی آن با«تأمینکننده هزینه»به این دلیل است که بتوانیم نقشهای مختلف موجود در پروسه تولید را بروشنی تفکیک نماییم.سود حاصل از پروژه میتواند خواسته تمامی افراد را برآورده سازد.اما همانگونه که از آرو، نقل کردیم، «تمامی اشکال سرمایهگذاری متضمن ریسک هستند.»و این پیش شرط که«همه چیز مطابق نقشه پیش برود»، به هر حال امری«محتمل و نه قطعی»است.احتمال زیادی وجود دارد که پروژه مزبور مواجه با زیان شود و یا لااقل آن قدر سود نداشته باشد که بتواند خواستههای از پیش تعیینشده تمامی عوامل را برآورده سازد.به رغم وجود این احتمال، باز هم همه افراد بر مواضع خویش ایستادهاند و خواستار مزد، اجاره یا سود ثابت هستند.آیا این پروژه از مرحله گفتگو خارج خواهد شد؟
در این میان یک خلأ بسیار اساسی وجود دارد که هیچ یک از عوامل یاد شده حاضر به پرکردن آن نیستند.این فرایند، یک حلقه مفقوده دارد و یک نهاده اساسی را فاقد است؛ نهادهای که تنها وظیفه او«تقبل زیانهای احتمالی ناشی از پروژه»میباشد. (1) این نقش مهم را کارفرما(نیروی ریسک)به عهده دارد.
از طرف دیگر، همان گونه که احتمال عدم دستیابی پروژه به سود مورد نظر وجود دارد، این احتمال نیز متصور است که از سودآوری بالاتری برخوردار شود.سود اضافی به چه کسی تعلق خواهد داشت؟اقتصاددانان این سود اضافی را پاداش خطرپذیری کارفرما و محرک او برای اقدام به تولید میدانند.ویلیام پ.آلبرت تصریح میکند:
«زمین، کار و سرمایه به خودی خود جهت شرکت در یک فرایند تولید با یکدیگر نمیآمیزند.این عوامل باید در جهت تولید سازماندهی شوند.کسی که این سازماندهی را به عهده میگیرد، کارفرماست.او نهاده باقیمانده تولید را، که همانا کارفرمایی است، عرضه میکند.چشمانداز سود، انگیزه کافی برای ریسکپذیری کارفرما را تأمین مینماید.» (2)
در مورد کارفرما دو بحث قابل پیگیری است:
1.آیا میتوان کارفرما را یکی از عوامل تولید محسوب داشت؟
1.وظایف متعددی برای کارفرما-Entrepreneur-بر شمردهاند، ولی به گونهای که توضیح خواهیم داد تنها وظیفه اصلی وی، ریسکپذیری است.
2.William p.Albrcht Jr.,Economics,3th edition,p.635.
_____________
2.در صورتی که پاسخ مثبت باشد، ویژگی اصیل کارفرما چیست؟به عبارت دیگر نقش«کارفرما»برای انجام چه وظیفهای در پروسه تولید حضور مییابد؟
پاسخ سؤال نخست بروشنی مثبت است.تصویری که پیشتر از یک نشست اقتصادی ارائه کردیم-و برای شکل گرفتن هر پروسه تولیدی، تشکیل چنین نشستی ضروری است- نشان داد که اگر نقش کارفرما را از فرایند تولید حذف کنیم، حتی در صورت فراهم بودن سایر عوامل، تولید پا نخواهد گرفت.اجتماع تمامی عوامل تولید بدون حضور کارفرما به قطار طویلی میماند که از نظر تعداد واگن تکمیل است، اما لوکوموتیو ندارد.
فرهنگ اقتصادی مکمیلان تصریح میکند:
«در تحلیل اقتصادی بنگاه، نهاده کارفرما بحق به عنوان یکی از عوامل تولید تلقی میشود.» (1)
دونالد موفت نیز در فرهنگ اقتصادی خویش ذیل عنوان Economic Resources مینویسد:
«مدتها منابع اقتصادی را در سه مقوله زمین، کار و سرمایه منحصر میدانستند. نویسندگان متأخر، معمولا منبع اقتصادی چهارمی را به منابع سهگانه قبلی اضافه میکنند که عبارت است از استعداد کارفرمایی.» (2)
وی همچنین در ذیل عنوان Factors of Production عوامل تولید را بدین صورت برمیشمارد:
«زمین، کار، سرمایه و استعداد کارفرمایی.» (3)
اصولا با توجه به تعریف نهاده یا عامل تولید مبنی بر اینکه«نهاده تولید هر چیزی است که حضورش در پروسه تولید ضروری بوده و بدون آن، تولید متوقف میشود»و یا 1.David W.Pearce,Macmillan Dictionary of Modern Economics,the Macmillan Press,1985,p.130.
2.Donald W.Moffat,Economics Dictionary,second edition,Oxford,1984,p.101.
3.همان مأخذ، ص 116.
_____________
«اموال و خدمات مختلفی که ثروت بیشتر را جمعا تولید میکنند.» (1) ، نقش کارفرما امری مسلم و انکارناپذیر است.به همین دلیل، فرهنگهای اقتصادی آن را جزء عوامل تولید و در کنار کار و سرمایه و زمین ذکر کردهاند.
دومین بحثی که درباره کارفرما باید بررسی شود این است که«وظیفه و ویژگی اصلی کارفرما چیست؟»این بحث از اهمیت مضاعفی برخوردار است.
در متون اقتصادی، وظایف بسیاری به کارفرما نسبت داده شده است، از جمله: سازماندهی پروسه تولید، تقبل خطرات ناشی از تولید، تصمیم در مورد نوع، مقدار و شیوه تولید، نوآوری، بازاریابی و....
به عنوان مثال، فرهنگ علوم اقتصادی دکتر منوچهر فرهنگ در ذیل عنوان Entrepreneur مینویسد:
«کسی که در عمل تولید مسؤولیت تشکیلات، مدیریت و مقابله با خطر برد و باخت در یک فعالیت اقتصادی را به عهده میگیرد.صاحبکار اقتصادی موقعیتها را مورد توجه قرار میدهد تا محصول جدید یا شیوه نوین و یا سازمان بهتر را در آن وارد سازد. سازماندهنده کار و کسب به قصد تحصیل سود، دارای مسؤولیتهای زیر است:
الف.مقابله با خطرات احتمالی و نفع نامسلم؛
ب.اتخاذ تصمیم برای میزان و طرز تولید و چگونگی عوامل تولید؛ پ.بازاریابی و بازاررسی برای این کالاها و خدمات.» (2)
همچنین دونالد موفت وظایف چهارگانه زیر را به کارفرما و مدیر تفکیک نشده و به نظر میرسد تعاریف مزبور تنها قابل انطباق بر شخص یا اشخاصی است که دو حیثیت «مدیریت»و«کارفرمایی»را به طور همزمان دارا هستند.دکتر فرهنگ، در جایی دیگر از 1.منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی، ص 420.
2.همان مأخذ، ص 383.
3.دونالد موفت، فرهنگ اقتصادی، ص 101.
_____________
کتاب خود، کارفرما را با دقت و ظرافت بیشتری تعریف کرده است:
«یک نفر یا گروهی از افراد که خطرات احتمالی یک واحد اقتصادی کسب و کار را به عهده میگیرند.» (1)
وی در ادامه تصریح میکند:
«مدیران کار و کسب وقتی که خطرات احتمالی مالکیت را به عهده نگیرند، در ردیف کارگر طبقهبندی میشوند.» (2)
به عبارت دیگر، مدیر-مادام که بخشی از خطرات پروژه یا بنگاه را تقبل نکرده است- جز یک کارگر عالی نیست.بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که تنها نخستین وظیفه از وظایف سهگانهای که پیشتر برای کارفرما ذکر شد-یعنی مقابله با خطرات احتمالی نفع نامسلم-واقعا و اصالتا وظیفه اوست و دو وظیفه دیگر به مدیر مربوط میشود.
علت این خلط وظایف مدیر و کارفرما را بایستی در ماهیت بنگاههای قدیمی دانست.بنگاههای قدیمی به علت کوچک بودن ابعادشان، عملا توسط شخص کارفرما اداره میشدهاند.در حقیقت یک فرد به طور همزمان در دو نقش کارفرما و مدیر انجام وظیفه میکرده است.حتی در بسیاری از موارد، وی خود تأمینکننده سرمایه نیز بوده است.اقتصاددانان، نقش کارفرما-انتروپرونر-را در چنین زمینهای شناخته بودند و هر گاه این واژه را استعمال میکردند، ناخودآگاه، معجونی از مدیریت، سازماندهی و ریسکپذیری در ذهنشان تداعی میشده است.از این رو، وقتی قلم به دست گرفته و به تعریف کارفرما پرداختهاند، نتوانستهاند نقش واقعی و اصیل وی را از نقشهای غیر واقعی و فرعی او جدا کنند.با وجود این، ظهور بنگاههای بزرگ و پیچیده امروزی، این امکان را پدید آورده است که دو نقش مدیریت و ریسکپذیری به طور محسوس و مستدل از یکدیگر تفکیک گردند.
فرهنگ اقتصادی مک میلان در ذیل واژه Entrepreneur مینویسد:
1.منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی، ص 383.
2.همان مأخذ.
_____________
«...به عنوان نمونه، در شرکتهای کاملا خصوصی، کارفرما هم خطرات مالی بنگاه را تقبل میکند و هم مدیریت آن را به عهده دارد.از طرف دیگر، در شرکتهای سهامی عام، این دو نقش اصلی بین سهامداران و هیأت مدیره تقسیم شده است.سهامداران، مالکین بنگاه هستند و ریسک ناشی از عملیات بنگاه را تحمل میکنند، در حالی که کنترل واقعی بنگاه، اتخاذ تصمیمات، سیاستگذاری و در یک کلام؛مدیریت شرکت را هیأت مدیره به عهده دارند.» (1)
این نکته قابل تأکید است که کارفرما ریسکپذیر است و به همین دلیل، نقش حیاتی در هر پروسه تولیدی ایفا میکند.به تعبیر دونالد موفت، کارفرما کسی است که به گروهی از عوامل تولید، «جان میبخشد.»
نایت(Knight)اصولا فلسفه پیدایش«بنگاه»را وجود«مخاطره»در سیستم اقتصادی میداند.کوآس(Coas)عقیده وی را چنین بازگو میکند:
«در این وضعیت، باید افراد متهوری پیدا شوند که درآمد مطمئنی را برای افراد ریسکگریز تضمین نمایند و بدین ترتیب آنها را وادار به تولید نمایند.گروهی با گرفتن تضمین از کارفرما برای داشتن درآمد مطمئن به اطاعت از کارفرما و انقیاد در مقابل فرامین او تن میدهند.» (2) .
بسته به تعریفی که هر کس میتواند از کارفرما، نوآور و...داشته باشد، وظایف فرعی دیگری را نیز میتوان به کارفرما نسبت داد.به هر حا، نباید از مهمترین ویژگی وی که همانا تحمل خطرات احتمالی ناشی از تولید است، غفلت نمود.از این رو، کاملا منطقی است که عرضه«نهاده کارفرمایی»را مساوی با عرضه«نهاده ریسکپذیری»به اقتصاد بدانیم.به عنوان مثال وقتی دونالد موفت اظهار میدارد که«در شرایط مساوی، اقتصادی که از حجم بیشتری از توانایی کارفرمایی برخوردار است، بالقوه قدرت تولید بیشتری دارد.» (3) بدین معنی است که هر اقتصاد با قدرت ریسکپذیری بیشتر، از قدرت تولید 1.Macmilan Dictionary of Modern Economics,p.130.
2.Coase.The Nature of the Firm,1973.
3.دونالد موفت، فرهنگ اقتصادی، ص 101.
_____________
بالاتر برخوردار است، زیرا همان گونه که گفتیم، کارفرمایی اولا و بالذات در ریسکپذیری تجلی میکند.
با توجه به تعریفهایی که از دو نقش«کارفرما»و«تأمین کننده هزینه»ارائه گردید، خلط و یکی دانستن این دو نقش نیز خلاف تحقیق است.اصولا این دو نقش در دو حوزه متفاوت عمل میکنند و به اصطلاح«دو گوشه مختلف کار را میگیرند.»اینکه در مبحث پیشین به جای اصطلاح رایج«سرمایهگذار»از واژه«تأمینکننده هزینه»استفاده کردیم، برای پرهیز از خلط دو نقش کارفرما و تأمینکننده هزینه بود.اصولا هدف این مبحث، تفکیک دقیق نقشهاست.
شومپیتر تصریح میکند:
«نوآور (1) با سرمایهدار متفاوت است، زیرا نفر دوم صاحب پول است و نفر اول باید او را متقاعد کند که هر گاه پول خود را برای تأمین مالی ابداع قرض بدهد، نه تنها اصل آن بازپرداخت خواهد شد، بلکه از این بابت عایدی ویژهای به شکل بهره نیز دریافت خواهد کرد.» (2)
تا بدینجا حاصل بحث این شده است که در هر پروسه تولیدی حضور سه نقش انسانی«کارگر»، «تأمینکننده هزینه»و«کارفرما»الزامی است.اقتصاددانان، نوعا، در ارائه تعریفها و شرح وظایف هر یک از این نقشهای سهگانه، نوعی مسامحه روا داشتهاند؛مثلا در تعریف و تنظیم شرح وظایف کارفرما، برخی از وظایف دو نقش دیگر را به وی نسبت دادهاند.با تدفین در ماهیت هر نقش، بخصوص با مطالعه روابط و نقشهای موجود در کانگلومریتها و شرکتهای پیچیده امروزی، که سهامداران آنان، عملا هیچ نقشی در مدیریت شرکت ندارند، میتوان به پیرایش و تنقیح نقش کارفرما پرداخت و او در قالب وظیفه واقعی و اصیل خویش-که همانا ریسکپذیری است-مشاهده نمود.
ادامه دارد
1.منظور، کارفرما(Entrepreneur)است.
2.فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی از افلاطون تا دوره، معاصر(نشر نی، 1372)، ص 397.
و اللّه للرّبا فی هذه الامّة اخفی من دبیب النمل علی الصفا.(امام علی علیه السّلام، کافی، آداب تجارب)
بیش از دوازه سال از تصویب قانون عملیات بانکی بدون ربا و اجرای سیستم بانکی مبتنی بر آن میگذرد.هدف قانونگذار از طراحی سیستم مزبور، طرد ربا از شبکه بانکی کشور بوده است.آیا این آرمان مقدس، عملی شده است؟پاسخ طراحان و مجریان نظام بانکداری در کشور به این سؤال مثبت است.در تحقیق حاضر، درستی این پاسخ مورد تردید قرار گرفته و نشان داده شده است که سیستم بانکداری بدون ربا در ایران به رغم حذف ظاهری و صوری ربا از عملیات بانکی، در واقع از آثار سوء سیطره ربا رهایی نیافته است.
مقدمه
در قرآن کریم و دیگر منابع فقه اسلامی، بر حرمت ربا تصریح شده است.شیوه خاص قرآن در بیان تدریجی حکم حرمت ربا، و بیان نهایی آن(بقره، آیات 275 تا 280)جای هیچ گونه تردیدی در مورد«حکم»ربا برای صاحبنظران اسلامی باقی نگذاشته است.از سوی دیگر، مشاهده موفقیتهای اقتصادی کشورهای صنعتی که ربا رکن اساسی اقتصاد آنها را تشکیل میدهد، برخی از اندیشهوران را وا داشته است تا به تأمل و تدقیق در «موضوع»ربا بپردازند. (1) برخی به این باور رسیدهاند که«ربای محرم در قانون اسلام»بر پارهای از شکلهای رایج معاملات ربوی در دنیای امروز صدق نمیکند.طرح مسائلی از این قبیل که:
-آیا ادله حرمت ربا ناظر بر ربای استهلاکی(مصرفی)است، یا ربای استغلالی(تولیدی)را نیز شامل میشود؟
-آیا با نوعی تعمیم و تنقیح مناط نمیتوان معامله ربوی را که یک طرف آن دولت است، همچون رابطه ربوی بین پدر و فرزند، تجویز نمود؟
-آیه بهره، همان رباست یا این دو در ماهیت با هم متفاوتند؟
و سؤالات دیگری از این دست، تلاشهایی است که تحت عنوان«موضوعشناسی ربا»صورت گرفته است.
به نظر میرسد که موضوع ربا همچون حکم آن، صریح و بیپرده در منابع اسلامی و بویژه در عرف متشرعه قابل شناسایی است.معاملات ربوی رایج در نظامهای ربوی-اعم از وامهای مصرفی و تولیدی و اعم از دولتی و غیر دولتی-نمونههای روشن و صریح ربا هستند.
فقهای شیعه در رسالههای عملیه خود در باب قرض، موضوع و حکم ربا را یکجا 1.برای آشنایی با برخی از این تأملات میتوان به منابع زیرا مراجعه کرد:
محمدهادی معرفت، مصاحبه با روزنامه قدس؛محمد وعظ زاده خراسانی، مجموعه مقالات فارسی اولین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی، (بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1370)، ج 3، ص 117؛علیاکبر مدنی، به نقل از:«بررسی و ارزیابی بانکداری بدون ربا در ایران»پروژه اجرا شده توسط آقای سید حسین میر جلیلی و همکاران، (وزارت امور اقتصادی و دارائی، 1374)، ص 59؛اکبر طاهری، مسأله ربا و بانک، (انتشارات قلم، 1354)؛مهدی بازرگان، به نقل از:شهید مطهری، «ربا، بانک، بیمه»، (چاپ اول:انتشارات صدرا، 1364).بیان کردهاند:
«اگر کسی که قرض میدهد شرط کند که زیادتر از مقداری که میدهد بگیرد؛مثلا یک من گندم بدهد و شرط کند که یک من و پنج سیر بگیرد، یا ده تخم مرغ بدهد که یازده تا بگیرد، ربا و حرام است.» (1)
تمسک به حیلههای شرعیه به منظور فرار از ربا، بهترین شاهد بر مبهم نبودن موضوع رباست، چه اینکه اساس حیله شرعیه بر جستجوی مفری برای خروج موضوعی از رباست.
صراحت قرآن در بیان حکم و شهادت متون فقهی و سیره مسلمانان بر مبهم نبودن موضوع ربا ایجاب میکند که پیش و بیش از پرداختن به«موضوعشناسی»ربا به «حکمشناسی»آن بپردازیم.منظور از حکمشناسی ربا، تحقیق برای یافتن حکم فقهی ربا از میان احکام پنج گانه نیست، زیرا-همان گونه که گذشت-بیان ویژه قرآن مجالی برای تردید در حرمت ربا باقی نگذاشته است، بلکه مراد، کند و کاو در ملاکها و حکمتهایی است که صدور این حکم را الزامی کردهاند؛چه اینکه امامیه-همچون همه موحدان راستاندیش-معتقد هستند که احکام تابع ملاکاتند.بنابراین، منظور از حکمشناسی ربا، در واقع«حکمتشناسی»رباست.حکم مؤکدی که از آیات پایانی سوره بقره برداشت میشود، بروشنی نشان میدهد که«ربا متضمن مفسدهای عظیم است»؛چه اینکه حکمت اقتضا میکند که همچنان که اصل احکام تابع مصالح و مفاسد هستند، شدت و ضعف بیان آنها نیز معلول شدت و ضعف آن مصالح و مفاسد باشند.
در سالهای پیش و بخصوص پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، اندیشهوران متعهد حوزوی و دانشگاهی سعی بلیغ کردهاند که ننگ بزرگ«رباخواری»را از آستان مقدس انقلاب و جامعه اسلامی بزدایند.حاصل یک رشته از این تلاشها در شهریور ماه سال 1362 تحت عنوان«قانون عملیات بانکی بدون ربا»صورت قانونی به خود گرفت.قانون مزبور از ابتدای سال 1363 به اجرا گذاشته شد.منظور از«سیستم 1.امام خمینی، رساله عملیه، مسأله 2283.بانکداری بدون ربا»در این تحقیق، سیستمی است که بر پایه قانون پیشگفته، بیش از یک دهه در کشور اعمال میشود.اجزای حقوقی و آموزشی سیستم مزبور بدین شرح است: -قانون عملیات بانکی بدون ربا مصوب شهریور ماه 1362 مجلس شورای اسلامی؛ -آییننامههای اجرایی مصوب هیأت وزیران؛
-دستورالعملهای اجرایی مصوب شورای پول و اعتبار؛
-بخشنامههای بانک مرکزی در این زمینه؛
-متون آموزشی تهیه شده از سوی بانکها برای آموزش بانکداری بدون ربا به کارمندان.
به هر حال، اینک پس از گذشت نزدیک به دوازده سال از آغاز به کار سیستم نوین بانکداری در ایران، طراحان و مجریان این سیستم مصرانه مدعی حذف ربا از پیکره نظام بانکی کشور هستند.مروی بر اظهارات برخی از طراحان و مجریان محترم بانکداری بدون ربا در ایران برای اثبات این ادعا کافی است:
*«ما سعی کردهایم مسأله ربا را از بانکداری حذف کنیم که در این باره هم موفق شدهایم.» (1)
*«دیگر احتیاجی نداریم که راجع به بانکداری اسلامی و ضرورتهای آن بحث کنیم، چون عامه مردم، علما و اهل نظر، این سیستم را به عنوان یک حرکت درست پذیرفتهاند.» (2) *«بانکداری سنتی مبتنی بر ربا بکلی منسوخ گردیده و بانکداری اسلامی یا بانکداری بدون ربا به عنوان شاخصترین صفت ممیزه نظام اقتصاد اسلامی مطرح شده است.» (3)
*«عملیات بانکی در ایران بر پایه موازین اسلامی به نحوی طراحی و تدوین شده 1.غلامرضا رضوانی، مصاحبه 15/6/72 منتشر شده توسط مدیریت امور فرهنگی روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران.
2.علی اکبر هاشمی رفسنجانی، ماهنامه تازههای اقتصاد، مهرماه 1374، ص 6.
3.علی فرهندی، رئیس مؤسسه بانکداری اسلامی در مجموعه قوانین و مقررات بانکداری.
_____________
است که این عملیات نه تنها از لحاظ شکلی بلکه از لحاظ ماهوی نیز"ربوی"نباشد.»
از اظهارات خوشبینانه طراحان و مجریان نظام نوین بانکداری که بگذریم، اندیشهوران بیطرف، کارگزاران نظام بانکی و مراجعان به بانکها، به گونهای کاملا متفاوت به قضیه مینگرند.
دیدگاه برخی از صاحبنظران در این زمینه ذیلا نقل میشود:
*«بانکهای شما، حرمت ربا و مصوبات مجلس شورای اسلامی را در رابطه با نظام بانکداری اسلامی جدی نمیگیرند و از روش مضاربهای تنها از اسم مضاربه به عنوان مشروعیت بخشیدن به کارهای خود استفاده میکنند؛مثلا در فرمهایی که به مشتریان ارائه میشود سخن از مضاربه و مزارعه و مساقات و...رفته است، ولی با کمال تأسف مشاهده میکنیم که هیچ اعتنایی به محتوایی این فرمها نشده و فقط برای مشروعیت بخشیدن به کار خویش از این اوراق استفاده میکنند و حتی در رسانههای گروهی بعضی از مقامات بانکی همچون افراد بیاعتنا به احکام اسلامی، رسما سخن از بهره چند درصد میگویند، گویی خبر از تصویب قوانین بانکداری اسلامی ندارند و در چارچوب این نظام مقدس به سر نمیبرند.» (1)
*«تصور مردم غالبا این است که فعالیت بانکها امروزه به طور عمده ربوی است. تنها اسم و عنوان و قالب کارها تغییر کرده است، ولی واقعیت کارها همان شیوه عملکرد بانک ربوی است.این تصور چه درست باشد و چه نادرست، زیانهای فراوان دارد.یکی از آثار زیانبار آن این است که حرمت رباخواری در ذهن و فکر عامه مردم از بین میرود یا بسیار کمرنگ میشود و میگویند اگر واقعا ربا حرام است، چرا بیشتر داد و ستدهای بانکها در نظام جمهوری اسلامی بر اساس رباست؟
اثر دیگر آن، همکاری نکردن افراد با ایمان با بانکهاست.اینان به جهت پرهیز از مبتلا شدن به ربا اقدام به افتتاح حساب سپرده سرمایهگذاری یا اخذ تسهیلات بانکی 1.احمد آذری قمی، «امه سرگشاده به محسن عادلی، رئیس کل وقت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران»، نور علم.جهت حل مشکل خود نمیکنند یا حداکثر این کار را با اکراه و در شرایط ضرورت و اضطرار انجام میدهند.» (1)
*«در کیفیت فعلی که آقایان برای حل مسأله بانکها طرح دادهاند و عمل هم میشود، که مردم با بانک در کارهای عمرانی و تولیدی شریک شوند، اگر واقعا شرکت باشد حرفی نیست، اما اگر صورتا شرکت است و واقعا ربا، کار درستی نیست و باعث نارضایتی مردم است.یا اینکه به عنوان خرید نقدی متاع توسط بانک و اخذ اقساط آن بتدریج و در پایان مدت، انتقال قطعی جنس به مشتری.بنده خودم یک ماشین پیکان از ایران خودرو گرفتم.پول نداشتم.یکی از بانکها پول به قرض بنده داد به این کیفیت که ماشین را نقد خرید و پولش را داد و بعد به اقساط به بنده فروخت و سرانجام ششهزار تومان از بنده گرفتند.به نظر بنده این یک کلاه شرعی است و انسان احساس میکند که با کلاه شرعی بانک از او بهره گرفته است....این کار همان حیلههای شرعیهای است که از قدیم مورد بحث یا انکار محققان بوده و در تفسیر المناز از قول عبده بشدت مورد انکار قرار گرفته است و در برخی از آثار حضرت امام مدظله هم به آن اشاره شده است.این یک نوع کلاهگذاری یا کلاهبرداری و یا کلاه شرعی درست کردن است.بلی اگر حقیقتا شرکت باشد و مؤسساتی تحت عنوان مساقات، مزارعه، مضاربه تشکیل شود که واقعا کارشان شرکت با مردم باشد و در ضمن مشکل مردم هم حل شود، این کار درستی است.» (2)
*«شیوه عملکرد بانکهای کشورمان این نکته را به اذهان تداعی میکند که تفاوت بانکداری فعلی با بانکداری ربوی تنها در تغییر اسم و عنوان بوده است.گرچه به دلیل حرمت ربا بر اساس قانون عملیات بانکی بدون ربا میبایست ربا از بانکها حذف گردد، ولی هنوز به اسم بهره و یا سود، همان مبالغ بهره که در بانکداری ربوی رایج 1.غلامرضا مصباحی، پارهای از مشکلات بانکداری بدون ربا، (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه).
2.محمد واعظ زاده خراسانی، مجموعه مقالات فارسی اولین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی، ج 3، ص 120.
_____________
میباشد از افراد گرفته میشود و یا به آنان در برابر سپردههایشان پرداخت میگردد و یا تسهیلات را در قالبهایی همچون مضاربه و یا مشارکت اعطا نموده، ولی به هنگام محاسبه سود، از همان شیوه ربوی بهره میگیرند و براساس نظرخواهی انجام شده از مراجعین بانکها، اکثرا مطلب فوق الذکر را تأیید نموده و تغییرات بانکداری کنونی را تغییراتی لفظی و کلاه شرعی دانسته اند و تفاوتی بین عملکرد بانکداری کنونی و ربوی قائل نشدهاند.» (1)
واقعیت این است که رباخواری یک«عمل اقتصادی»است که آثار«واقعی» گوناگونی بر آن مترتب است.کلیه تمهیداتی که برای مبارزه با رباخواری معمول میگردد، باید بتواند آثار«واقعی»-و نه صوری-ربا را از بین ببرد.
بدین ترتیب، ارزیابی میزان موفقیت سیستم بانکداری در ایران، تا چه حد موفق به طرد آثار واقعی ربا از جامعه شده است؟و اصولا آیا قانون بانکداری بدون ربا و ضمایم آن، به لحاظ نظری -و به اصطلاح فقهی در مقام ثبوت-میتواند با آثار واقعی ربا تنافی و ستیز داشته باشد؟ تحقیق حاضر، برای پاسخگویی به همین دو سؤال، انجام شده است.
رابطه معکوس بین نرخ بهره با سرمایهگذاری و سطح تولید از اصول مسلّم علم اقتصاد است.ویژگی تحلیل ارائه شده در این پژوهش این است که طی آن، منطق و چرایی این رابطه معکوس با استفاده از عنصر«مخاطره»و نقش آن در تولید، به تصویر کشیده شده و نشان داده شده است که طرح هر گونه«نرخ سود علی الحساب»که سپردهگذار نسبت به حصول آن«مطمئن»شده باشد، کارکردی همانند نرخ بهره داشته و از طریق مکانیزمی که دقیقا مشابه مکانیزم تأثیر نرخ بهره بر سرمایهگذاری است، نیروی ریسکپذیری بالفعل 1.سید حسین میر جلیلی و همکاران، بررسی و ارزیابی بانکداری بدون ربا در ایران، (پروژه اجرا شده در وزارت امور اقتصادی و دارائی، 1372).جامعه، بهرهوری نیروی ریسک و مآلا تولید ملی را کاهش میدهد.
شیوه کار در این تحقیق، بدین صورت است که ابتدا نقشهای انسانی موجود در فرایند تولید مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده است جایگاه و نقش عنصر«مخاطره»و نهاده«مخاطرهپذیر»در فرایند تولید، بدرستی تبیین شود.
در دومین بخش که ان شاء الله در شماره آینده تقدیم خوانندگان گرامی خواهد شد، نقش مخاطره در اقتصاد اسلامی مورد بحث قرار گرفته و نشان داده شده است که در مکتب اقتصادی اسلام نیز، نهاده مخاطرهپذیر به عنوان یکی از نهادههای تولید مورد توجه قرار گرفته است.عدم مصونیت بانک و سپردهگذار در مقابل زیان ناشی از پروژههای اقتصادی و لزوم تحمل بخشی از مخاطرات توسط آنان، از همین واقعیت ریشه میگیرد.
انگیزه اصلی طرح این بحث، نقد نظریهای است که آیت الله شهید سید محمدباقر صدر در کتاب«اقتصادنا»مطرح نموده و ضمن آن، عنصر مخاطره را از دیدگاه مکتب اقتصادی اسلام، بدون نقش اعلام کردهاند.
نکته مهم در رابطه با فصل مزبور و همچنین در مورد عنوان مقاله حاضر این است که منظور از«بررسی فقهی سیستم بانکداری بدون ربا»، تحقیق درباره جواز یا عدم جواز فقهی آن نیست؛این مهم، رسالت فقهای عظام است و از توان و صلاحیت این مقاله و نویسنده آن خارج میباشد.علاوه بر اینکه کلیات سیستم مزبور به تأیید فقهای محترم شورای نگهبان نیز رسیده است.کاری که در این تحقیق انجام شد، ارائه و تنظیم شواهدی از متون فقهی(به شیوه شهید صدر در کتاب اقتصادنا)برای نشان دادن نقش مخاطره از دیدگاه اقتصاد اسلامی است.در حقیقت، این کار پایههای دینی ایده ارائه شده در تحقیق حاضر را استحکام بخشیده است.
در بخش سوم، ضمن بیان این واقعیت که اثر واقعی حضور ربا در اقتصاد، کاستن از نیروی ریسکپذیری جامعه و مآلا کاهش تولید ملی است (1) ، مبانی نظری و عملی نظام 1.این بخش از مقاله به دلیل در بر داشتن روشها و استدلالات ریاضی، به صورت کاملا تلخیص شده ارائه خواهد شد.
بانکداری در کشورمان را بررسی کرده و نشان خواهیم داد که نظام نوین بانکداری در جمهوری اسلامی ایران به گونهای طراحی و قانونمند شده است که به رغم حذف ظاهری و صوری ربا، نیروی ریسک جامعه را تحلیل میبرد و تأثیری همانند رباخواری در اقتصاد کشور اسلامی بر جای مینهد.
بخش اول:جایگاه«مخاطره»در اقتصاد
اهمیت ریسک در اقتصاد
تولید، مهمترین مبحث اقتصاد را تشکیل میدهد.در تئوریهای بسیاری که برای نیل به رشد اقتصادی ارائه شده است، بدون استثنا افزایش تولید ناخالص ملی مورد توجه قرار گرفته است.
تولید چیست؟طبق سادهترین تعریف، تولید عبارت است از فراندی که طی آن نهادهها(Inputs)به ستاده(Output)تبدیل میشوند.
بذر، کود، ابزار کاشت و برداشت، نیروی انسانی، زمین و آب با یکدیگر ترکیب میشوند تا ستادهای به نام گندم را تولید کنند.
سنگ آهن، ذغال کک، اکسیژن، نیروی انسانی، مواد شیمیایی کمکی، زمین، ماشینآلات و دهها نهاده دیگر فرایندی هستند که در نهایت فراوردههای مختلف فولادی را نتیجه میدهند.
کامیون، راننده و کمک راننده(نیروی انسانی)، سوخت و...نهادههای لازم برای تولید خدمتی هستند که فولاد ساخته شده در کارخانه ذوب آهن را به محل مصرف انتقال میدهد.
اینها و هزاران مثال دیگر، زمینههایی برای سرمایهگذاری اقتصادی هستند.طبیعت سرمایهگذاریهای اقتصادی ایجاب میکند که بین زمان هزینه کردن سرمایه لازم و دریافت درآمد حاصل از فروش ستاده، یک فاصله زمانی وجود داشته باشد.این فاصلهزمانی بسته به اندازه و خصوصیات پروژهها متفاوت است، ولی به هر حال وجود دارد.
در فرایند تولید یعنی تبدیل نهاده به ستاده(یا هزینه به درآمد)، متغیرهای بسیاری مؤثر هستند که سرمایهگذار تنها بر تعداد کمی از آنها کنترل دارد.
سرمایهگذار میتواند تحت کنترل خود را از ابتدای امر با قاطعیت تعیین کند، ولی در مورد متغیرهای غیر قابل کنترل تنها میتواند به پیشبینی اکتفا نماید.
تصمیم کارفرمایی که میخواهد در تولید گندم سرمایهگذاری کند، در مورد متغیرهای زیر چقدر میتواند تعیین کننده باشد؟
-میزان کل زمینهایی که در سال جاری زراعی در کشور به زیر کشت گندم میروند؛ -میزان بارندگی(و در نتیجه میزان بازدهی زمینهای زیر کشت دیم)؛
-میزان واردات گندم در سال جاری و سال آینده؛
-احتمال حمله ملخ به مزارع گندم؛
-احتمال آتشسوزی مزارع گندم در اثر صاعهه؛
-احتمال سوختن موتور پمپاژ آب که مزرعه به وسیله آن مشروب میشود؛
-دستمزد کارگر در فصل برداشت؛
و....
طبیعی است که تولید کننده بر هیچ یک از موارد یاد شده، کنترل و تأثیر عمدهای نداشته و باید آنها را به عنوان متغیرهای غیر قابل کنترل در نظر بگیرد.بیشترین کاری که او میتواند بکند این است که با در نظر گرفتن آمارهای موجود از سالهای گذشته، پیشبینیهای هواشناسی، اوضاع سیاسی و اقتصادی و بالاخره قضاوتهای شخصی خویش، در مورد هر یک از این متغیرها به پیشبینی بپردازد.
ناگفته نماند که تولید کننده با توسل به مکانیسمهایی همچون استفاده از بیمه تعبیه دستگاههای ایمنی برای جلوگیری از آتشسوزی و سرقت، استفاده از سموم دفع آفات نباتی و...میتواند ضریب مخاطره موجود در پروژه را کاهش دهد، ولی هیچ گاه قادر نخواهد بود که فضایی کاملا مطمئن و عاری از هر گونه ریسک را برای خود فراهم سازد.ا توجه به همین نکته است که در ادبیات اقتصادی، خطر به دو نوع بیمه شدنی و بیمه ناشدنی تقسیم شده است (1) .آرو، در سومین مقاله از کتابی که در زمینه ریسک به رشته تحریر درآورده است، مینویسد:
«پول ناز است.با این وجود چرا افراد به جای خرید اوراق قرضه یا هر نوع سرمایهگذاری دیگر که میتواند برای آنها درآمدزا باشد، به نگهداری پول نقد یا سپردههای دیداری مبادرت میورزند؟تئوری اقتصادی در این مورد دو توجیه دارد. نخستین توجیه این است که تبدی سرمایه به پول نقد در موقع نیاز، مستلزم صرف وقت و تحمل زحمت است.دومین توجیه این است که تمامی اشکال سرمایهگذاری متضمن ریسک هستند و غریزه ریسکگریزی افراد تنها با نگهداری بخشی از ثروت خود در اشکال غیر سودآور ولی مطمئن ارضا میشود.» (2)
هدف از نقل اظهارات آرو، تأکید بر این نکته است که«تمامی اشکال سرمایهگذاری متضمن ریسک هستند.»به عبارت دیگر، در دنیای واقعی هیچ گونه سرمایهگذاری مطمئن وجود ندارد، و تقبل خطر، شرط لازم برای گذار از Input به Output است.
یکی از زمینههای بسیار با اهمیت که به صورت کاملا معنیداری با رشد و توسعه جوامع ارتباط دارد، زمینه«تحقیق و توسعه»یا«R and D» (3) است.عنصر ریسک در این زمینه حیاتی اقتصاد نیز بشدت خودنمایی میکند.
دیوید بگ و استانلی فیشر، در کتاب خود اشارهای گذرا به این مقوله دارند:
«پیشرفتهای تکنیکی بر دو پایه«اختراع» (4) و«نوآوری» (5) استوارند.اختراع عبارت است از کشف دانشهای جدید و نوآوری عبارت است از ایجاد زمینه لازم برای به کارگیری آن دانشها در تولید.
1.منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی، (چاپ ششم:نشر نو، 1369)، ص 1100.
2.k.J.Arrow,Essays in the Theory of Risk Bearing,first edition,1974,p.91.
3.Research and Development.
4.Invention.
5.Innovation.
_____________
...چه عواملی میزان اختراعات در یک جامعه را تعیین میکنند؟کنجکاویهای خردمندانه و داشتن این باور که«باید راه بهتری برای انجام این کار وجود داشته باشد»، به ظهور ایدههای نو میانجامد، اما میزان تولید«فکر»در هر جامعه مانند بسیاری فعالیتهای دیگر، تا حدود زیادی بستگی به منابعی دارد که به آن اختصاص داده میشود. میزان اختصاص منابع نیز به نوبه خود به هزینه مربوطه و چشمانداز منافع حاصله بستگی دارد.
عوائد حاصل از تحقیقات ریسکی است.محققان هیچ گاه نمیدانند که آیا خواهند توانست به کشف جدیدی نائل شوند یا خیر.پژوهش به یک سرماهگذاری مخاطرهآمیز میماند:قبل از اینکه جریان درآمدهای احتمالی آغاز شود، وجوه لازم بایستی هزینه گردد.» (1)
نقشهای انسانی شرکت کننده در فرایند تولید کدامند؟
زمین، ابزار تولید، مواد اولیه، انرژی و ارتباطات به طور معمول برای هر پروسه تولیدی ضرورت دارند.از این نهادههای مادی که بگذریم، سه نقش یا عامل انسانی نیز ضرورتا بایستی در پروسه تولید حضور داشته باشند.این سه عامل انسانی عبارتند از:1. کارگر، 2.تأمین کننده هزینه، 3.کارفرما.
توضیح مختصری در مورد هر یک از این عوامل، خالی از فایده نیست:
کارگر:
امروزه اقتصاددانان از واژه کارگر تنها نیروی کار ساده را اراده نمیکنند.طبق تعاریف جدید به کلیه نیروهای انسانی مؤثر در فرایند تولید که با نیروی کار خویش-اعم از نیروی فیزیکی و فکری-تولید را یاری میدهند، «کارگر»اطلاق میشود.بدین ترتیب، نیروی کار گسترهای را شامل میشود که از کارگر ساده بستهبندی تا مهندسان و متخصصان عالیرتبه و بالاخره مدیران شرکت را در بر میگیرد.
1.David Begg and Stanly Fischer, Economics,3rd edition,1990,London,p.549.
_____________
توجه به این نکته ضروری است که مدیر یک شرکت-مادام که به عنوان مدیر یعنی شخصی که واجد فنون و تخصصهای لازم برای اداره یک پروسه تولید است، مطرح است -جز یک کارگر عالی نیست.از این رو، بین مدیر یک شرکت و دیگر کارگران آن، تفاوتی وجود ندارد.همه ایشان در این امر مشترکند که از تخصص خویش برای پیشبرد تولید بهره میگیرند.البته مدیر ممکن است علاوه بر حیثیت مدیریت، بخشی از هزینه شرکت را هم تأمین کرده باشد و بدین ترتیب نقش«تأمینکننده هزینه»را هم به عهده داشته باشد و یا طبق قرارداد، قسمتی از زیانهای احتمالی فرایند تولید را متقبل شده باشد و بنابراین به عنوان کارفرما هم ایفای نقش کند.ولی به هر حال، انیها حیثیتهای دیگری برای مدیر، غیر از حیثیت مدیریت اوست.همین مطلب در مورد سایر کارگران شرکت نیز صادق است. یک کارگر ساده میتواند با تأمین بخشی از هزینه تولید و یا با تقبل درصدی از زیانهای احتمالی آن، در نقش«تأمین کننده هزینه»و«کارفرما»هم مشارکت نماید.
تأمینکننده هزینه
ماهیت بیشتر عوامل تولید به گونهای است که معمولا بالفعل در اختیار تولید کننده نیست و باید آنها را از بازارهای مربوطه تهیه کهند.این تهیه کردن، بسته به مورد ممکن است به شکل خرید یا اجاره باشد.به هر حال، تولید کننده باید پیش از به ثمر رسیدن تولید، یکباره یا در فواصل زمانی معین، وجوهی را جهت تأمین نهادههای لازم«هزینه»کند.البته این کار از لوازم اقتاصدهای پیچیده است و گرنه در یک اقتصاد ساده و ابتدایی، به راه افتادن یک پروسه کوچک تولیدی بدون واسطه وجه نقد، قابل تصور است.
در مبادلات ساده تهاتری، پول معنی و جایگاهی ندارد.این مطلب در مورد«تولید تهاتری»نیز صادق است.منظور از تولید تهاتری، شیوهای از تولید است که در آن تمامی نهادههای تولید بدون دریافت شئ معین در اختیار فرآیند تولید قرار میگیرند.کارگر در برابر کاری که انجام میدهد اجرت و دستمزد مطالبه نمیکند؛بابت زمینی که در اختیار پروژه قرار میگیرد، اجارهای پرداخت نمیشود؛ابزار کار و مواد اولیه نیز بدون دریافت اجرت یا تضمین به فرایند تولید عرضه میشوند.در چنین وضعیتی، تمامیدستاندرکاران تولید(صاحب عوامل تولید)در تحمل هزینههای مربوط به تولید سهیم هستند.
فرض میکنیم برای کشت یک هکتار زمین به نهادههای زیر نیاز باشد:
زمین، گندم، کارگر، تراکتور.
اگر مالک زمین، کارگر و صاحب تراکتور حاضر باشن از دریافت اجرت ثابت چشمپوشی کنند و مالک بذر نیز ما به ازاء معینی در برابر آنچه در اختیار فرایند تولید میگذارد خواستار نباشد، و در عوض همگی از محصولی که احتمالا تولید خواهد شد بهرهای داشته باشند، در حقیقت، نوعی تولید تهاتری سازماندهی شده است.
در تولید تهاتری پول مطرح نیست؛چه اینکه هر یک از دستاندرکاران تولید، «نهاده»میآورد و«محصول»میبرد.
حال اگر یکی از صاحبان عوامل تولید، حاضر به پذیرش مخاطره ناشی از تولید نباشد، لاجرم بایستی اجرت وی پرداخت یا تضمین گردد.در این فرض، گرچه تنها راه حل ممکن، ورود پول به فرایند تولید نیست، ولی پول میتواند به عنوان بهترین راه برای انتقال ریسک از مالک یک عامل تولید به دیگری مطرح شود.بدین ترتیب، کارکرد پول در فرایند تولید روشن میگردد.این کارکرد عبارت است از انتقال ریسک از مالک یک عامل تولید واقعی(مثل زمین، کار و...)به مالک پول.وجه نقد در اصل، هیچ نقشی در تولید ندارد و تنها به عنوان تسهیل کننده حرکت چرخهای تولید-به عنوان کاتالیزور-عمل میکند.به هر حال، این عنصر برای شکلگیری تولید، بخصوص در اقتصادهای پیچیده امروزی اجتنابناپذیر است، و اگر این تعریف را برای نهاده یا عامل تولید بپذیریم که «نهاده تولید هر چیزی است که حضورش در پروسه تولید ضروری بوده و بدون آن تولید متوقف میشود»، اطلاق عنوان نهادی تولید بر وجه نقد بیاشکال خواهد بود.در عین حال، باید توجه داشت که فرق پول با نهادههای واقعی تولید این است که نهادههای مزبور ضمن اینکه میتوانند خصلت مخاطرهپذیری را به خود بگیرند(با چشمپوشی از اجرت از پیش تعیین شده و تضمین)، نقشی واقعی هم در تولید ایفا میکنند؛مثلا کارگر نیروی کار خود را به فرآیند تولید تزریق میکند اعم از اینکه اجرت ثابتی دریافت کند یا دریافتنکند.در همان حال، اگر وی از دیافت اجرت ثابت چشم بپوشد و نیروی کار خود را تنها به امید شرکت در محصول نهایی که احتمالا تولید خواهد شد در اختیار بگذارد، علاوه بر «نیروی کار»، «نیروی ریسک»هم خواهد بود.اما پول نقد، جدای از مشارکت در«نیروی ریسک»هیچ کارکرد واقعی در فرایند تولید ندارد.به همین دلیل است که اگر مالک پولی که به تولید تزریق میشود، هیچ گونه خطری را تحمل نکند، منطقا حق کسب درآمد از رهگذر فرایند مزبور را نخواهد داشت، چه اینکه عنصر پول اصولا برای انتقال ریسک از یک نهاده واقعی تولید به مالک پول، در فرایند تولید موضوعیت مییابد و هیچ کارکردی جز خطرپذیری برای آن متصور نیست.
توجه به این نکته لازم است که در مکتب سرمایهداری خطر با توجه به«هزینه فرصت»تعریف میشود، در حالی که در مکتب اقتصادی اسلام هزینه فرصت قطعی برای وجه نقد و سایر کالاهایی که بهرهبرداری از آنها جز با اتلاف عین ممکن نیست، در نظر گرفته نشده است.ثمره عملی این اختلاف این است که مکتب سرمایهداری پول را در صورتی در معرض خطر میبیند که با احتمال برخورداری از سودی کمتر از هزینه فرصت آن-نرخ بهره متعارف-مواجه باشد، اما از دیدگاه مکتب اسلام، پول نقد تنها در صورتی در معرض خطر است که با احتمال عدم برگشت اصل خود مواجه باشد و به عبارت دیگر در معرض«نقصان»باشد.
این بحث به طور مشروح و مستدل در شماره آینده بازگو خواهد شد.در این بخش آنچه فعلا مورد نظر است تبیین جایگاه و کارکرد پول در فرایند تولید میباشد و دیدیم که کارکرد پول، انتقال مخاطره از مالک یک نهاده واقعی به مالک پول است.
بدین ترتیب میتوان هزینههای تولید را به دو نوع واقعی و پولی تقسیم کرد. تأمین کننده هزینههای واقعی تولید در صورت چشمپوشی از دریافت اجرت یا تضمین به طور همزمان، نقش نهاده مخاطرهپذیر را هم ایفا خواهد کرد.تأمینکننده هزینه پولی نیز در صورت تحمل خطر(چشمپوشی از بهره متعارف از دیدگاه مکتب سرمایهداری و چشمپوشی از تضمین اصل پول در مکتب اسلام)به عضویت نیروی ریسک درمیآید.درغیر این صورت تنها عنوان«تأمینکننده هزینه»را خواهد داشت. (1)
کارفرما(نیروی ریسک)
ممکن است در ابتدا این گونه تصور شود که با تعریفی که اقتصاددانان امروزی از نیروی کارکردهاند-که مدیران شرکت را هم شامل میشود-برای سازمان دادن به یک فرایند تولید، وجود دو نقش«تأمینکننده هزینه»و«کارگر»کافی باشد.این تصور نادرست وقتی پیدا میشود که حیثیت مدیر با شخصیت واقعی وی مشتبه گردد.مدیر-به عنوان مدیر-یک کارگر متخصص عالیرتبه بیشتر نیست.
برای روشن شدن جایگاه کارفرما در تولید، تحلیل دقیقتری لازم است:
در یک نشست اقتصادی، تعدادی کارگر ساده و متخصص ریسندگی، یک شخص زمیندار، یک نفر مالک ابزار و لوازم ریسندگی، یک نفر تاجر پنبه و یک نفر ثروتمند گرد هم آمدهاند.موضوع مورد بحث، تفاهم بر سر ایجاد یک کارخانه نخریسی است.طبق برآورد انجام شده، کارگران ساده متخصص حاضر در جلسه از انجام امور مربوط به ایجاد و اداره کارخانه برمیآیند؛زمینی که شخص زمیندار در اختیار دارد برای احداث کارخانه مناسب است؛ابزار و مواد اولیه موجود تکافوی نیازهای کارخانه را میکند و بالاخره وجه نقدی که در اختیار فرد ثروتمند است، برای تأمین سرمایه درگردش کارخانه -پرداخت مزدها، اجاره، خرید مواد اولیه و سایر هزینهها-کافی است.
کارگران، در ازای کاری که انجام خواهند داد خواستار مزد معینی هستند.زمیندار و صاحب ابزار تولید، اجارهای مقطوع و معین در مقابل زمین و ابزار تحت تملک خویش مطالبه میکنند و بالاخره کسی که سرمایه پولی مورد نیاز کارخانه را تأمین خواهد کرد، خواستار دریافت سودی ثابت است.
تجزیه و تحلیل طرح نشان میدهد«در صورتی که همه چیز مطابق نقشه پیش برود»، 1.احتراز از استعمال واژه«سرمایهگذار»و جایگزینی آن با«تأمینکننده هزینه»به این دلیل است که بتوانیم نقشهای مختلف موجود در پروسه تولید را بروشنی تفکیک نماییم.سود حاصل از پروژه میتواند خواسته تمامی افراد را برآورده سازد.اما همانگونه که از آرو، نقل کردیم، «تمامی اشکال سرمایهگذاری متضمن ریسک هستند.»و این پیش شرط که«همه چیز مطابق نقشه پیش برود»، به هر حال امری«محتمل و نه قطعی»است.احتمال زیادی وجود دارد که پروژه مزبور مواجه با زیان شود و یا لااقل آن قدر سود نداشته باشد که بتواند خواستههای از پیش تعیینشده تمامی عوامل را برآورده سازد.به رغم وجود این احتمال، باز هم همه افراد بر مواضع خویش ایستادهاند و خواستار مزد، اجاره یا سود ثابت هستند.آیا این پروژه از مرحله گفتگو خارج خواهد شد؟
در این میان یک خلأ بسیار اساسی وجود دارد که هیچ یک از عوامل یاد شده حاضر به پرکردن آن نیستند.این فرایند، یک حلقه مفقوده دارد و یک نهاده اساسی را فاقد است؛ نهادهای که تنها وظیفه او«تقبل زیانهای احتمالی ناشی از پروژه»میباشد. (1) این نقش مهم را کارفرما(نیروی ریسک)به عهده دارد.
از طرف دیگر، همان گونه که احتمال عدم دستیابی پروژه به سود مورد نظر وجود دارد، این احتمال نیز متصور است که از سودآوری بالاتری برخوردار شود.سود اضافی به چه کسی تعلق خواهد داشت؟اقتصاددانان این سود اضافی را پاداش خطرپذیری کارفرما و محرک او برای اقدام به تولید میدانند.ویلیام پ.آلبرت تصریح میکند:
«زمین، کار و سرمایه به خودی خود جهت شرکت در یک فرایند تولید با یکدیگر نمیآمیزند.این عوامل باید در جهت تولید سازماندهی شوند.کسی که این سازماندهی را به عهده میگیرد، کارفرماست.او نهاده باقیمانده تولید را، که همانا کارفرمایی است، عرضه میکند.چشمانداز سود، انگیزه کافی برای ریسکپذیری کارفرما را تأمین مینماید.» (2)
در مورد کارفرما دو بحث قابل پیگیری است:
1.آیا میتوان کارفرما را یکی از عوامل تولید محسوب داشت؟
1.وظایف متعددی برای کارفرما-Entrepreneur-بر شمردهاند، ولی به گونهای که توضیح خواهیم داد تنها وظیفه اصلی وی، ریسکپذیری است.
2.William p.Albrcht Jr.,Economics,3th edition,p.635.
_____________
2.در صورتی که پاسخ مثبت باشد، ویژگی اصیل کارفرما چیست؟به عبارت دیگر نقش«کارفرما»برای انجام چه وظیفهای در پروسه تولید حضور مییابد؟
پاسخ سؤال نخست بروشنی مثبت است.تصویری که پیشتر از یک نشست اقتصادی ارائه کردیم-و برای شکل گرفتن هر پروسه تولیدی، تشکیل چنین نشستی ضروری است- نشان داد که اگر نقش کارفرما را از فرایند تولید حذف کنیم، حتی در صورت فراهم بودن سایر عوامل، تولید پا نخواهد گرفت.اجتماع تمامی عوامل تولید بدون حضور کارفرما به قطار طویلی میماند که از نظر تعداد واگن تکمیل است، اما لوکوموتیو ندارد.
فرهنگ اقتصادی مکمیلان تصریح میکند:
«در تحلیل اقتصادی بنگاه، نهاده کارفرما بحق به عنوان یکی از عوامل تولید تلقی میشود.» (1)
دونالد موفت نیز در فرهنگ اقتصادی خویش ذیل عنوان Economic Resources مینویسد:
«مدتها منابع اقتصادی را در سه مقوله زمین، کار و سرمایه منحصر میدانستند. نویسندگان متأخر، معمولا منبع اقتصادی چهارمی را به منابع سهگانه قبلی اضافه میکنند که عبارت است از استعداد کارفرمایی.» (2)
وی همچنین در ذیل عنوان Factors of Production عوامل تولید را بدین صورت برمیشمارد:
«زمین، کار، سرمایه و استعداد کارفرمایی.» (3)
اصولا با توجه به تعریف نهاده یا عامل تولید مبنی بر اینکه«نهاده تولید هر چیزی است که حضورش در پروسه تولید ضروری بوده و بدون آن، تولید متوقف میشود»و یا 1.David W.Pearce,Macmillan Dictionary of Modern Economics,the Macmillan Press,1985,p.130.
2.Donald W.Moffat,Economics Dictionary,second edition,Oxford,1984,p.101.
3.همان مأخذ، ص 116.
_____________
«اموال و خدمات مختلفی که ثروت بیشتر را جمعا تولید میکنند.» (1) ، نقش کارفرما امری مسلم و انکارناپذیر است.به همین دلیل، فرهنگهای اقتصادی آن را جزء عوامل تولید و در کنار کار و سرمایه و زمین ذکر کردهاند.
دومین بحثی که درباره کارفرما باید بررسی شود این است که«وظیفه و ویژگی اصلی کارفرما چیست؟»این بحث از اهمیت مضاعفی برخوردار است.
در متون اقتصادی، وظایف بسیاری به کارفرما نسبت داده شده است، از جمله: سازماندهی پروسه تولید، تقبل خطرات ناشی از تولید، تصمیم در مورد نوع، مقدار و شیوه تولید، نوآوری، بازاریابی و....
به عنوان مثال، فرهنگ علوم اقتصادی دکتر منوچهر فرهنگ در ذیل عنوان Entrepreneur مینویسد:
«کسی که در عمل تولید مسؤولیت تشکیلات، مدیریت و مقابله با خطر برد و باخت در یک فعالیت اقتصادی را به عهده میگیرد.صاحبکار اقتصادی موقعیتها را مورد توجه قرار میدهد تا محصول جدید یا شیوه نوین و یا سازمان بهتر را در آن وارد سازد. سازماندهنده کار و کسب به قصد تحصیل سود، دارای مسؤولیتهای زیر است:
الف.مقابله با خطرات احتمالی و نفع نامسلم؛
ب.اتخاذ تصمیم برای میزان و طرز تولید و چگونگی عوامل تولید؛ پ.بازاریابی و بازاررسی برای این کالاها و خدمات.» (2)
همچنین دونالد موفت وظایف چهارگانه زیر را به کارفرما و مدیر تفکیک نشده و به نظر میرسد تعاریف مزبور تنها قابل انطباق بر شخص یا اشخاصی است که دو حیثیت «مدیریت»و«کارفرمایی»را به طور همزمان دارا هستند.دکتر فرهنگ، در جایی دیگر از 1.منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی، ص 420.
2.همان مأخذ، ص 383.
3.دونالد موفت، فرهنگ اقتصادی، ص 101.
_____________
کتاب خود، کارفرما را با دقت و ظرافت بیشتری تعریف کرده است:
«یک نفر یا گروهی از افراد که خطرات احتمالی یک واحد اقتصادی کسب و کار را به عهده میگیرند.» (1)
وی در ادامه تصریح میکند:
«مدیران کار و کسب وقتی که خطرات احتمالی مالکیت را به عهده نگیرند، در ردیف کارگر طبقهبندی میشوند.» (2)
به عبارت دیگر، مدیر-مادام که بخشی از خطرات پروژه یا بنگاه را تقبل نکرده است- جز یک کارگر عالی نیست.بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که تنها نخستین وظیفه از وظایف سهگانهای که پیشتر برای کارفرما ذکر شد-یعنی مقابله با خطرات احتمالی نفع نامسلم-واقعا و اصالتا وظیفه اوست و دو وظیفه دیگر به مدیر مربوط میشود.
علت این خلط وظایف مدیر و کارفرما را بایستی در ماهیت بنگاههای قدیمی دانست.بنگاههای قدیمی به علت کوچک بودن ابعادشان، عملا توسط شخص کارفرما اداره میشدهاند.در حقیقت یک فرد به طور همزمان در دو نقش کارفرما و مدیر انجام وظیفه میکرده است.حتی در بسیاری از موارد، وی خود تأمینکننده سرمایه نیز بوده است.اقتصاددانان، نقش کارفرما-انتروپرونر-را در چنین زمینهای شناخته بودند و هر گاه این واژه را استعمال میکردند، ناخودآگاه، معجونی از مدیریت، سازماندهی و ریسکپذیری در ذهنشان تداعی میشده است.از این رو، وقتی قلم به دست گرفته و به تعریف کارفرما پرداختهاند، نتوانستهاند نقش واقعی و اصیل وی را از نقشهای غیر واقعی و فرعی او جدا کنند.با وجود این، ظهور بنگاههای بزرگ و پیچیده امروزی، این امکان را پدید آورده است که دو نقش مدیریت و ریسکپذیری به طور محسوس و مستدل از یکدیگر تفکیک گردند.
فرهنگ اقتصادی مک میلان در ذیل واژه Entrepreneur مینویسد:
1.منوچهر فرهنگ، فرهنگ علوم اقتصادی، ص 383.
2.همان مأخذ.
_____________
«...به عنوان نمونه، در شرکتهای کاملا خصوصی، کارفرما هم خطرات مالی بنگاه را تقبل میکند و هم مدیریت آن را به عهده دارد.از طرف دیگر، در شرکتهای سهامی عام، این دو نقش اصلی بین سهامداران و هیأت مدیره تقسیم شده است.سهامداران، مالکین بنگاه هستند و ریسک ناشی از عملیات بنگاه را تحمل میکنند، در حالی که کنترل واقعی بنگاه، اتخاذ تصمیمات، سیاستگذاری و در یک کلام؛مدیریت شرکت را هیأت مدیره به عهده دارند.» (1)
این نکته قابل تأکید است که کارفرما ریسکپذیر است و به همین دلیل، نقش حیاتی در هر پروسه تولیدی ایفا میکند.به تعبیر دونالد موفت، کارفرما کسی است که به گروهی از عوامل تولید، «جان میبخشد.»
نایت(Knight)اصولا فلسفه پیدایش«بنگاه»را وجود«مخاطره»در سیستم اقتصادی میداند.کوآس(Coas)عقیده وی را چنین بازگو میکند:
«در این وضعیت، باید افراد متهوری پیدا شوند که درآمد مطمئنی را برای افراد ریسکگریز تضمین نمایند و بدین ترتیب آنها را وادار به تولید نمایند.گروهی با گرفتن تضمین از کارفرما برای داشتن درآمد مطمئن به اطاعت از کارفرما و انقیاد در مقابل فرامین او تن میدهند.» (2) .
بسته به تعریفی که هر کس میتواند از کارفرما، نوآور و...داشته باشد، وظایف فرعی دیگری را نیز میتوان به کارفرما نسبت داد.به هر حا، نباید از مهمترین ویژگی وی که همانا تحمل خطرات احتمالی ناشی از تولید است، غفلت نمود.از این رو، کاملا منطقی است که عرضه«نهاده کارفرمایی»را مساوی با عرضه«نهاده ریسکپذیری»به اقتصاد بدانیم.به عنوان مثال وقتی دونالد موفت اظهار میدارد که«در شرایط مساوی، اقتصادی که از حجم بیشتری از توانایی کارفرمایی برخوردار است، بالقوه قدرت تولید بیشتری دارد.» (3) بدین معنی است که هر اقتصاد با قدرت ریسکپذیری بیشتر، از قدرت تولید 1.Macmilan Dictionary of Modern Economics,p.130.
2.Coase.The Nature of the Firm,1973.
3.دونالد موفت، فرهنگ اقتصادی، ص 101.
_____________
بالاتر برخوردار است، زیرا همان گونه که گفتیم، کارفرمایی اولا و بالذات در ریسکپذیری تجلی میکند.
با توجه به تعریفهایی که از دو نقش«کارفرما»و«تأمین کننده هزینه»ارائه گردید، خلط و یکی دانستن این دو نقش نیز خلاف تحقیق است.اصولا این دو نقش در دو حوزه متفاوت عمل میکنند و به اصطلاح«دو گوشه مختلف کار را میگیرند.»اینکه در مبحث پیشین به جای اصطلاح رایج«سرمایهگذار»از واژه«تأمینکننده هزینه»استفاده کردیم، برای پرهیز از خلط دو نقش کارفرما و تأمینکننده هزینه بود.اصولا هدف این مبحث، تفکیک دقیق نقشهاست.
شومپیتر تصریح میکند:
«نوآور (1) با سرمایهدار متفاوت است، زیرا نفر دوم صاحب پول است و نفر اول باید او را متقاعد کند که هر گاه پول خود را برای تأمین مالی ابداع قرض بدهد، نه تنها اصل آن بازپرداخت خواهد شد، بلکه از این بابت عایدی ویژهای به شکل بهره نیز دریافت خواهد کرد.» (2)
تا بدینجا حاصل بحث این شده است که در هر پروسه تولیدی حضور سه نقش انسانی«کارگر»، «تأمینکننده هزینه»و«کارفرما»الزامی است.اقتصاددانان، نوعا، در ارائه تعریفها و شرح وظایف هر یک از این نقشهای سهگانه، نوعی مسامحه روا داشتهاند؛مثلا در تعریف و تنظیم شرح وظایف کارفرما، برخی از وظایف دو نقش دیگر را به وی نسبت دادهاند.با تدفین در ماهیت هر نقش، بخصوص با مطالعه روابط و نقشهای موجود در کانگلومریتها و شرکتهای پیچیده امروزی، که سهامداران آنان، عملا هیچ نقشی در مدیریت شرکت ندارند، میتوان به پیرایش و تنقیح نقش کارفرما پرداخت و او در قالب وظیفه واقعی و اصیل خویش-که همانا ریسکپذیری است-مشاهده نمود.
ادامه دارد
1.منظور، کارفرما(Entrepreneur)است.
2.فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی از افلاطون تا دوره، معاصر(نشر نی، 1372)، ص 397.