حاکمیت و آرای عمومی (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
در شریعت اسلامی، حاکمیت بر بشر یک میراث نیست که افراد جامعه وارثان آن بوده و نسبت به اجزای آن، حق مشاع داشته باشند، بلکه حکومت یک مفهوم معنوی و ارزشی است که بر آن مالکیت تعلّق نمیگیرد.بر این اساس، حاکمیت یک مرحله ثبوت دارد و یک مرحله اثبات.
حاکمیت در مرحله ثبوت و بر اساس اصل نخستین، از آن خداوند است:«ان الحکم الاّ للّه»و بدین صورت حاکمیت مشروعیّتی ذاتی مییابد؛مشروعیتی که به اعتبار هیچ کس نیازمند نیست و رأی انسان در حقّانیّت یا عدم حقّانیّت آن هیچ گونه کارایی و نقش ندارد، زیرا حاکمیت، ولایت قطعی الهی است که به عنوان حقّ اولی و ذاتی بر آحاد جامعه بشری، سلطه شرعی و الهی دارد و تفوّقی است حکمی و فرمانی بر افراد جامعه که حق امر و نهی دارد، زمانبردار نیست، در حیطه خواستهای نفسانی بشر عمل نمیکند و از طریق انسانهای صالح و واجد شرایطی که به صورت مستقیم از طرف خداوند به عنوان رسول و یا ولیّ و یا به صورت غیر مستقیم و با تعیین ملاکها و ویژگیهای متناسب تعیین میگردند، اعمال میشود.
همچنین در حوزه حاکمیت الهی، فقاهت، خود یک اندیشه سیاسی میشود وفقاهت در واقع درک قانونمندیهای اداره این نوع حاکمیّت است، زیرا ولیّ بایستی دینشناس و فقیه باشد تا تمام ابزار سیاسی حاکمیت را از درون شریعت کشف و استخراج نماید.بنابراین، فقیه هم که در راستای حاکمیت بر اساس لیاقتهای علمی و صلاحیتهای عملی خویش، با دارا بودن نشانهها میخواهد عمل کند و حاکمیت الهی را به بار نشاند، به تبع مشروعیّت ذاتی حاکمیت، دارای یک مشروعیّت ولایتی ذاتی میگردد که فقط او میتواند عهدهدار مسؤولیت سنگین حکومت الهی باشد.
نقش آرای عمومی
در این میان، نقش آرای عمومی نقشی کاربردی است؛یعنی همان امر مشروع نفسی را کارآمد میسازد و تا این کارآمدی نباشد و مردم با رأی خویش، آن را عینیت نبخشند، مشروعیت جنبه عملی نخواهد گرفت، زیرا بهترین حاکم، بهترین سیستم حکومتی و حتی حکومت الهی و ولایت نیز با رأی مردم، توان اجرایی و تنفیذی مییابد و شایستهترین افراد بدون یاور و نیروی تودهای نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
به دیگر سخن، کلیت نظام(سیستم و فرد حاکم)را آرای عمومی کارآمد میسازد و فقیه با رأی خبرگان منتخب مردم بر سر کار میآید، چنان که حضرت علی علیه السّلام به آرای عمومی بها داده، آن را عامل پذیرش خلافت میشمارد:
«فما راعنی الاّ و الناس الیّ کعرف الضّبع ینثالون الیّ من کلّ جانب حتی لقد وطیء الحسنان و شقّ عطفای، مجتمعین حولی کربیضة الغنم.» 1
هیچ امری مرا وانداشت بر پذیرش خلافت، مگر آنکه دیدم مردم دور من اجتماع نمودند همچون اجتماع موهای دور گردن کفتار(کنایه از شدّت ازدحام مردم).به من از هر جانب هجوم میآوردند تا آنکه حسن و حسینم زیر دست و پا رفتند و دو سوی جامهام پاره شد، پیرامونم گرد آمدند همچون گلههای گوسفند.
با این تفکر و بر مبنای این اندیشه است که آرای عمومی، قدرت شگرفی در نصب و 1.نهجالبلاغه صبحی صالح، ص 48.
عزل مییابد و نمونه آن را در بزرگترین همهپرسی تاریخ ایران(در دوازدهم فروردین 58)مشاهده کردیم؛یعنی مردم مسلمان ایران با شناخت دین و قوانین کلی آن آگاه بودن به لزوم اجرای قوانین الهی، خواستار اجرای کامل احکام مکتب و شریعت شدند.در چنین فضا و شرایطی، دیگر جایی برای لحاظ نمودن خواستهای نفسانی بشر نیست تا دموکراسی به مفهوم غربی آنکه همان نفی اندیشه خدایی است، حضور یابد، بلکه در این جا تنها مشارکت عمومی و تودهای است که عینیت یافته و حاکمیت و ولایت را به بار میآورد، چنان که این مشارکت عمومی با رأیی افزودن بر 2/98%نظام جمهوری اسلامی را رسمیت بخشید.
این مشارکت مردمی، پس از آن همهپرسی بزرگ به کرّات در تاریخ انقلاب اسلامی، تجربه شده است، چه اینکه حکومت یک اندیشه جدّی و سیاسی است؛یعنی مردم در روند حاکمیت ولیّ، نظارت دارند و حضور آحاد جامعه در متن سیاستگذاری حاکمیت متبلور است، چون حکومت همه حیات جامعه را در برمیگیرد و حضور همگان را در جریان آن برمیطلبد.بنابراین، مشارکت در حاکمیت، اندیشهای فراگیر و سیاسی است و باید همواره مشارکت سیاسی، اجتماعی ملّت در جریان حکومت پشتیبان مبانی حاکمیت باشد.امام خمینی قدّس سرّه در وصیّتنامه سیاسی الهی خویش بر این نکته اصرار میورزد:
«این جانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیّت میکنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت اللّه برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران داخل و خارج از کشورمان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است.»
امام با این اندیشه که آرای عمومی و مشارکت آنان، مظهر قدرت حاکمیت است و حضور آنان نقش عمدهای را در پیروزی حاکمیت دارد، در پایان وصیّتنامه خویش همین نکته را دوباره یادآور شده، میفرماید:
«یک مرتبه دیگر در خاتمه این وصیّتنامه به ملّت شریف ایران وصیّت میکنم که در جهان، حجم تحمّل زحمتها و فدارکاریها و جان نثاریها و محرومیّتها مناسب حجمبزرگی مقصود و ارزشمندی و علوّ رتبه آن است.آنچه که شما ملّت شریف و مجاهد برای آن به پا خاسته و دنبال میکنید و برای آن جان و مال نثار کرده و میکنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که در از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معنای وسیع آن و ایده توحید با ایده رفیع آن است.»
قداست آرای مردم
آرای مردم تجلّی عمیقترین خواسته یک ملّت است و به این جهت قداستی ذاتی و معنوی دارد.الیته این قداست به نوع جهتگیری ملّی بستگی دارد که عمدهترین آن جهتگیری الهی ملّت است و باید چنین اندیشهها و آرایی را مقدس هم دانست.آرای عمومی با این دیدگاه، به عنوان شرکای سیاسی اداره جامعه، حاکمیت را در انجام اهداف آن، کارآمد میسازند.
در این راستا مردم بزرگ ایران، قهرمانیهای بزرگی را با مشارکت خویش آفریدند و به شرق و غرب تفهیم نمودند که ما در راه آرمانهای متعالی اسلام به پیش میرویم:
«البته پر واضح است که همه اقشار کشور ما در انقلاب سهیم و شریکند و همه برای خدا و انجام وظیفه الهی خود وارد صحنهها شدهاند و مقصد خداست و هرگز آمال بلند و الهی خود را به مسائل مادی آلوده نمیکنند و با کمبودها از میدان به درنمیروند، چرا که کسی که برای خدا جان و مال فدا میکند، به خاطر شکم و دنیا از پای در نمیآید.» 1
آگاهانه بودن آرای مردمی
مردم ایران، آگاهانه به جمهوری اسلامی رأی دادند و رأیشان با سنجه عقل و اندیشه شکل گرفت و بر مبنای احساسات نبود و کارآمدی نظام ما در شرایط فعلی و قدرت حاصل شده حکومت اسلامی، مرهون همین آرای مبتنی بر آگاهی است که هماره در 2.امام خمینی، منشور اول انقلاب.هنگامههای نیاز، به صورت رأی عمومی تجلّی یافته و به رغم همه ترفندها هیچ گاه در نوسان قرار نگرفته و در ماجرای جنگ و محاصره اقتصادی و...»هرگز در آن خللی ایجاد نگشته است و به فرموده معمار بزرگ انقلاب اسلامی:
«جامعه ما امتحان و تقیّد خود را به احکام اسلامی تا سرحدّ قربانی نمودن چندین عزیز و جوان و بذل همه هستی خود دادهاند و در همه صحنهها بودهاند و ان شاء اللّه خواهند بود.» 1
با آگاهانه بودن آرای عمومی است که قدرتی در جامعه برمیآید و نمود مییابد که نمیتوان حدّی را برای آن در انگاره خیال آورد؛قدرتی که هم در مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی حضور مییابد و به کارآمد شدن آنها میانجامد و هم در قدرت حاکمیت متبلور میگردد و عامل حفظ هویّت و بنیاد نظام میگردد.خوشبختانه هم اکنون این قدرت در ایران به طور جدّی در صحنه حضور دارد که میتوان آن را در انتخابات پنجمین دوره مجلس لمس کرد که مردم مسلمان با شرکتی فعّال در انتخابات، باری دیگر قدرت حاکمیت را به نمایش گذاردند.
احترام به آرای عمومی
آنچه در این جا شایان تأمّل و یادکرد است، احترام واقعی نهادن به رأی و اندیشه سیاسی و اجتماعی مردم است.آنان وقتی به پای صندوقهای رأی میروند و رأی میدهند، بر اساس دیدگاهها و انتظارات مشروعشان چنین اقدامی مینمایند و قطعا انتظار دارند که به دیدگاهها و خواستها و نیازهای بحقّ آنان پرداخته شود.
در واقع افکار عمومی همچون یک محکمه، عمل میکنند:محاکمه میکنند، قضاوت میکنند، حکم صادر میکنند و در نهایت ممکن است عناصری را عزل کنند، و دیگرانی را بر سر کار بگمارند.البته این بار نیز آرای عمومی به نظارت مینشینند و اگر به آرای آنان احترام بایستهای گذارده شود به پشتیبانی و حمایت بیدریغ میپردازند و اگر به آرای آنها 1.امام خمینی، منشور اول انقلاب.
کم توجهی یا بیمهری شود، امکان دست کشیدن از حمایت وجود دارد.بدین جهت کسانی که با رأی مردم مسؤولیتی را عهدهدار میشوند، باید هماره وامداری خویش به حضور و مشارکت و رأی همه اقشار جامعه را مدّنظر داشته باشند و یک لحظه از فکر خدمتگذاری به این مردم غافل نشوند.مردمی که امام راحل قدّس سرّه خود را خادم آنان معرفی کرده، میفرماید:«به من خادم بگویید بهتر است از اینکه رهبر بگویید.»
امید آنکه در نتیجه دستاوردهای بزرگی که تاکنون از حضور مردمی در صحنههای گوناگون انقلاب داشتهایم و بر اساس پیروی از مشی امام قدّس سرّه در پیاده ساختن آرمانهای بلند اسلام و ملّت مسلمان ایران توفیق یابیم.
حاکمیت در مرحله ثبوت و بر اساس اصل نخستین، از آن خداوند است:«ان الحکم الاّ للّه»و بدین صورت حاکمیت مشروعیّتی ذاتی مییابد؛مشروعیتی که به اعتبار هیچ کس نیازمند نیست و رأی انسان در حقّانیّت یا عدم حقّانیّت آن هیچ گونه کارایی و نقش ندارد، زیرا حاکمیت، ولایت قطعی الهی است که به عنوان حقّ اولی و ذاتی بر آحاد جامعه بشری، سلطه شرعی و الهی دارد و تفوّقی است حکمی و فرمانی بر افراد جامعه که حق امر و نهی دارد، زمانبردار نیست، در حیطه خواستهای نفسانی بشر عمل نمیکند و از طریق انسانهای صالح و واجد شرایطی که به صورت مستقیم از طرف خداوند به عنوان رسول و یا ولیّ و یا به صورت غیر مستقیم و با تعیین ملاکها و ویژگیهای متناسب تعیین میگردند، اعمال میشود.
همچنین در حوزه حاکمیت الهی، فقاهت، خود یک اندیشه سیاسی میشود وفقاهت در واقع درک قانونمندیهای اداره این نوع حاکمیّت است، زیرا ولیّ بایستی دینشناس و فقیه باشد تا تمام ابزار سیاسی حاکمیت را از درون شریعت کشف و استخراج نماید.بنابراین، فقیه هم که در راستای حاکمیت بر اساس لیاقتهای علمی و صلاحیتهای عملی خویش، با دارا بودن نشانهها میخواهد عمل کند و حاکمیت الهی را به بار نشاند، به تبع مشروعیّت ذاتی حاکمیت، دارای یک مشروعیّت ولایتی ذاتی میگردد که فقط او میتواند عهدهدار مسؤولیت سنگین حکومت الهی باشد.
نقش آرای عمومی
در این میان، نقش آرای عمومی نقشی کاربردی است؛یعنی همان امر مشروع نفسی را کارآمد میسازد و تا این کارآمدی نباشد و مردم با رأی خویش، آن را عینیت نبخشند، مشروعیت جنبه عملی نخواهد گرفت، زیرا بهترین حاکم، بهترین سیستم حکومتی و حتی حکومت الهی و ولایت نیز با رأی مردم، توان اجرایی و تنفیذی مییابد و شایستهترین افراد بدون یاور و نیروی تودهای نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
به دیگر سخن، کلیت نظام(سیستم و فرد حاکم)را آرای عمومی کارآمد میسازد و فقیه با رأی خبرگان منتخب مردم بر سر کار میآید، چنان که حضرت علی علیه السّلام به آرای عمومی بها داده، آن را عامل پذیرش خلافت میشمارد:
«فما راعنی الاّ و الناس الیّ کعرف الضّبع ینثالون الیّ من کلّ جانب حتی لقد وطیء الحسنان و شقّ عطفای، مجتمعین حولی کربیضة الغنم.» 1
هیچ امری مرا وانداشت بر پذیرش خلافت، مگر آنکه دیدم مردم دور من اجتماع نمودند همچون اجتماع موهای دور گردن کفتار(کنایه از شدّت ازدحام مردم).به من از هر جانب هجوم میآوردند تا آنکه حسن و حسینم زیر دست و پا رفتند و دو سوی جامهام پاره شد، پیرامونم گرد آمدند همچون گلههای گوسفند.
با این تفکر و بر مبنای این اندیشه است که آرای عمومی، قدرت شگرفی در نصب و 1.نهجالبلاغه صبحی صالح، ص 48.
عزل مییابد و نمونه آن را در بزرگترین همهپرسی تاریخ ایران(در دوازدهم فروردین 58)مشاهده کردیم؛یعنی مردم مسلمان ایران با شناخت دین و قوانین کلی آن آگاه بودن به لزوم اجرای قوانین الهی، خواستار اجرای کامل احکام مکتب و شریعت شدند.در چنین فضا و شرایطی، دیگر جایی برای لحاظ نمودن خواستهای نفسانی بشر نیست تا دموکراسی به مفهوم غربی آنکه همان نفی اندیشه خدایی است، حضور یابد، بلکه در این جا تنها مشارکت عمومی و تودهای است که عینیت یافته و حاکمیت و ولایت را به بار میآورد، چنان که این مشارکت عمومی با رأیی افزودن بر 2/98%نظام جمهوری اسلامی را رسمیت بخشید.
این مشارکت مردمی، پس از آن همهپرسی بزرگ به کرّات در تاریخ انقلاب اسلامی، تجربه شده است، چه اینکه حکومت یک اندیشه جدّی و سیاسی است؛یعنی مردم در روند حاکمیت ولیّ، نظارت دارند و حضور آحاد جامعه در متن سیاستگذاری حاکمیت متبلور است، چون حکومت همه حیات جامعه را در برمیگیرد و حضور همگان را در جریان آن برمیطلبد.بنابراین، مشارکت در حاکمیت، اندیشهای فراگیر و سیاسی است و باید همواره مشارکت سیاسی، اجتماعی ملّت در جریان حکومت پشتیبان مبانی حاکمیت باشد.امام خمینی قدّس سرّه در وصیّتنامه سیاسی الهی خویش بر این نکته اصرار میورزد:
«این جانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیّت میکنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت اللّه برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران داخل و خارج از کشورمان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است.»
امام با این اندیشه که آرای عمومی و مشارکت آنان، مظهر قدرت حاکمیت است و حضور آنان نقش عمدهای را در پیروزی حاکمیت دارد، در پایان وصیّتنامه خویش همین نکته را دوباره یادآور شده، میفرماید:
«یک مرتبه دیگر در خاتمه این وصیّتنامه به ملّت شریف ایران وصیّت میکنم که در جهان، حجم تحمّل زحمتها و فدارکاریها و جان نثاریها و محرومیّتها مناسب حجمبزرگی مقصود و ارزشمندی و علوّ رتبه آن است.آنچه که شما ملّت شریف و مجاهد برای آن به پا خاسته و دنبال میکنید و برای آن جان و مال نثار کرده و میکنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که در از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معنای وسیع آن و ایده توحید با ایده رفیع آن است.»
قداست آرای مردم
آرای مردم تجلّی عمیقترین خواسته یک ملّت است و به این جهت قداستی ذاتی و معنوی دارد.الیته این قداست به نوع جهتگیری ملّی بستگی دارد که عمدهترین آن جهتگیری الهی ملّت است و باید چنین اندیشهها و آرایی را مقدس هم دانست.آرای عمومی با این دیدگاه، به عنوان شرکای سیاسی اداره جامعه، حاکمیت را در انجام اهداف آن، کارآمد میسازند.
در این راستا مردم بزرگ ایران، قهرمانیهای بزرگی را با مشارکت خویش آفریدند و به شرق و غرب تفهیم نمودند که ما در راه آرمانهای متعالی اسلام به پیش میرویم:
«البته پر واضح است که همه اقشار کشور ما در انقلاب سهیم و شریکند و همه برای خدا و انجام وظیفه الهی خود وارد صحنهها شدهاند و مقصد خداست و هرگز آمال بلند و الهی خود را به مسائل مادی آلوده نمیکنند و با کمبودها از میدان به درنمیروند، چرا که کسی که برای خدا جان و مال فدا میکند، به خاطر شکم و دنیا از پای در نمیآید.» 1
آگاهانه بودن آرای مردمی
مردم ایران، آگاهانه به جمهوری اسلامی رأی دادند و رأیشان با سنجه عقل و اندیشه شکل گرفت و بر مبنای احساسات نبود و کارآمدی نظام ما در شرایط فعلی و قدرت حاصل شده حکومت اسلامی، مرهون همین آرای مبتنی بر آگاهی است که هماره در 2.امام خمینی، منشور اول انقلاب.هنگامههای نیاز، به صورت رأی عمومی تجلّی یافته و به رغم همه ترفندها هیچ گاه در نوسان قرار نگرفته و در ماجرای جنگ و محاصره اقتصادی و...»هرگز در آن خللی ایجاد نگشته است و به فرموده معمار بزرگ انقلاب اسلامی:
«جامعه ما امتحان و تقیّد خود را به احکام اسلامی تا سرحدّ قربانی نمودن چندین عزیز و جوان و بذل همه هستی خود دادهاند و در همه صحنهها بودهاند و ان شاء اللّه خواهند بود.» 1
با آگاهانه بودن آرای عمومی است که قدرتی در جامعه برمیآید و نمود مییابد که نمیتوان حدّی را برای آن در انگاره خیال آورد؛قدرتی که هم در مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی حضور مییابد و به کارآمد شدن آنها میانجامد و هم در قدرت حاکمیت متبلور میگردد و عامل حفظ هویّت و بنیاد نظام میگردد.خوشبختانه هم اکنون این قدرت در ایران به طور جدّی در صحنه حضور دارد که میتوان آن را در انتخابات پنجمین دوره مجلس لمس کرد که مردم مسلمان با شرکتی فعّال در انتخابات، باری دیگر قدرت حاکمیت را به نمایش گذاردند.
احترام به آرای عمومی
آنچه در این جا شایان تأمّل و یادکرد است، احترام واقعی نهادن به رأی و اندیشه سیاسی و اجتماعی مردم است.آنان وقتی به پای صندوقهای رأی میروند و رأی میدهند، بر اساس دیدگاهها و انتظارات مشروعشان چنین اقدامی مینمایند و قطعا انتظار دارند که به دیدگاهها و خواستها و نیازهای بحقّ آنان پرداخته شود.
در واقع افکار عمومی همچون یک محکمه، عمل میکنند:محاکمه میکنند، قضاوت میکنند، حکم صادر میکنند و در نهایت ممکن است عناصری را عزل کنند، و دیگرانی را بر سر کار بگمارند.البته این بار نیز آرای عمومی به نظارت مینشینند و اگر به آرای آنان احترام بایستهای گذارده شود به پشتیبانی و حمایت بیدریغ میپردازند و اگر به آرای آنها 1.امام خمینی، منشور اول انقلاب.
کم توجهی یا بیمهری شود، امکان دست کشیدن از حمایت وجود دارد.بدین جهت کسانی که با رأی مردم مسؤولیتی را عهدهدار میشوند، باید هماره وامداری خویش به حضور و مشارکت و رأی همه اقشار جامعه را مدّنظر داشته باشند و یک لحظه از فکر خدمتگذاری به این مردم غافل نشوند.مردمی که امام راحل قدّس سرّه خود را خادم آنان معرفی کرده، میفرماید:«به من خادم بگویید بهتر است از اینکه رهبر بگویید.»
امید آنکه در نتیجه دستاوردهای بزرگی که تاکنون از حضور مردمی در صحنههای گوناگون انقلاب داشتهایم و بر اساس پیروی از مشی امام قدّس سرّه در پیاده ساختن آرمانهای بلند اسلام و ملّت مسلمان ایران توفیق یابیم.