آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

متن

درآمدی بر آسیب شناسی فهم احادیث با تکیه بر :« ضرورت معرفت شیعه در درایت روایت »
چکیده:
مقاله حاضر با هدف تأکید بر ضرورت معرفت شیعه در فهم و درایت حدیث، به کتاب «تلخیص و تحقیق مقباس الهدآیه» استاد دکتر علی اکبر غفاری رحمه الله استناد کرده است. زیرا یکی از ملحقات این استاد را در پایان این کتاب تحت عنوان «فهم و درایت حدیث» بهترین شاهد مثال برای حدیث امام صادق علیه السلام می‌توان یافت که فرمودند: «إن الله لم یأخذ علی الجهال عهداً بطلب العلم، حتی أخذ علی العلماء عهداً ببذل العلم للجهال»1 خداوند قبل از اینکه مردم عوام را بر فراگرفتن علم دین متعهد سازد، علماء را بر دریغ نکردن علم از عوام، متعهد ساخت.
استاد علی اکبر غفاری رحمه الله با استدلال به ملزومات فهم و درایت حدیث در هفت محور: عرضه محتوای روایت به آیات قرآن کریم، تحقیق و تفحص در مورد وضعیت صدور حدیث، تتبع و جستجوی کامل در تشخیص و یافتن اصل حدیث از لفظ منقول آن، تشخیص و تمیز مفهوم حدیث بر اساس معنای ظاهری یا غیر آن، شناخت عام و خاص، مطلق و مقید احادیث، تشخیص ناسخ و منسوخ احادیث و شناخت و آگاهی نسبت به وضعیت صدور احادیث در شرایط تقیه، با ذکر مثال‌های روشن ضمن اظهار تعهد و انجام رسالت الهی با نگرانی از کاربرد احادیث در وجوه نامناسب و در نتیجه آسیب‌پذیری آن سخن می‌گوید.
در عصر حاضر بیشتر از همه اعصار سخن از شناخت اسلام به گوش می‌رسد. از یک طرف خاورشناسان غربی و از سویی دانش آموختگان شرقی در غرب و از جانب سوم نیمه درس‌خواندگان مسلمان نفوذشان از دو دسته دیگر بیشتر است. به طوری که دسته اول به خاطر عدم صداقت و بی‌نظری لازم در بحث تحقیقی و عدم احاطه بر زبان و فرهنگ اسلام از شناخت صحیح و دقیق اسلام محرومند، دسته دوم گرچه ممکن است از صداقت بی بهره نباشند؛ امّا عدم احاطه علمی و خودباختگی در برابر غرب، آنها را از درک حقیقت محروم ساخته است.
محرومیت گروه سوم هم نیازمند دلیل نیست. زیرا درس و مطالعه و تتبّع کافی نداشتن، خود دلیل وافی برای نشناختن و صاحب نظر نبودن در مسائل اسلامی است.
بنابراین تنها عالم خبیر و محیط بر همه علوم اسلامی در مصادر دینی مرد این میدان است. آنهم در صورتی که وارستگی علمی دینی به تمام داشته باشد.
از این‌رو اگر کسانی به سبب داشتن علاقه‌های باطنی و شور دینى، در تبلیغ اسلام قصد اظهار نظر درباره مباحث اسلامی دارند، ناگریز باید آن قدر معلومات مقدماتی کسب کنند که بتوانند به مصادر تفکر اسلام دست‌یابند و براساس آن سخن بگویند و یا بر پایه آن بنویسند... راه دیگری وجود ندارد.
اما سؤال اینجاست که صمت و اصالت در یک بحث اسلامی از کجا به دست می‌آید و این مرغ بلند آشیان اسیر دام چه کسی می‌شود؟2
پس از قرآن کریم دومین مرجع شناخت احکام و عقائد اسلامی سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و احادیث معصومین علیه السلام است. در این مورد خداوند با نزول آیه 44 از سوره نحل رسول خود را مکلف به تبیین مسائل قرآنی فرمود و نبی اکرم نیز با صدور حدیث ثقلین حجیت سنت و سیره عترت خویش را امضا کرد. ضمن آنکه عصمت و صلاحیت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله در آیه 31 سوره احزاب و آیه 79 از سوره واقعه مورد تاکید قرار گرفته است.
بدیهی است تا پیامبر صلی الله علیه و آله در میان مردم بود و دسترسی به منبع فیض نبوی به سهولت میسر می‌شد اهمیت حدیث چنانکه باید مشهود نبود، ولی هنگامی که حضرتش رخت از این جهان بست، مردم حس کردند نیاز بیشتری به احادیث پیامبر دارند، لذا در بین مسلمانان، اهل سنت مطابق بینش اعتقادی خود تنها حدیث رسول خدا را حجت دانسته و رجوع به آن را از ضروریات دینی شمردند. به عقیده آنان آراء صحابه و تابعین نیز به عنوان کارشناسان مذهب مورد اعتماد است. به این ترتیب دانشمندان اهل سنت از ابتدای قرن دوم هجری در صدد جمع آوری و تدوین سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله برآمدند و جوامع متعددی از بیانات آن بزرگوار فراهم نمودند.
اما در مذهب شیعه از آنجا که امامان معصوم جانشینان قطعی رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و از دو موهبت علم الهی و عصمت برخوردارند از همان آغاز قول و فعل آنان همانند قول و فعل رسول خدا صلی الله علیه و آله حجت شرعی قلمداد شده و به عنوان مأخذ در شناخت احکام و عقاید محل رجوع شیعیان قرار گرفت. منتهی به دلیل وجود اختناق و فشار شدید نسبت به شیعیان و امامان، مذهب حاکم بر دوران قبل امام باقر علیه السلام حدیث شیعه رونق و رواج چندانی نداشت. به عکس، در دوره امامان باقر و صادق علیهما السلام این فرصت طلایی به وجود آمد تا آن دو بزرگوار به نشر فقه و حدیث روی آورده و بنای محکمی در ساخت عقاید شیعه پی‌ریزی نمایند.3
باید دانست که کلیه احادیث منقوله به صحت نپیوسته و به واسطه دلایل و شواهدى، دست جعل در میراث نبوت و ولایت برده شده است.
سید مرتضی می‌فرماید: همانا احادیثی در کتب شیعه و سایر مذاهب اسلامی نقل شده که متضمن انواع اشتباهات و اموری است که بطلان آن یقینی است. محقق نیز می‌گوید: قال علی علیه السلام: «قد کذب علی رسول الله علی عهده حتی قام خطیباً فقال ایهاالناس قد کثرت الکذابه فمن کذب علی متعمداً فلیتبوء مقعده من النار ثم کذب علیه من بعده»
همچنین از امام صادق علیه السلام نقل می‌کنند که برای هر یک از ما اهل‌بیت، مردی که به دروغ سخنی به ما نسبت می‌دهد وجود دارد. از این رو تشخیص صحیح از سقیم حدیث مشکل گردیده است. در نتیجه شایسته نیست که هر کس به هر منقولی اعتماد نماید و آن را به ساحت قدس نبوی و ولائی نسبت دهد.
هم‌اکنون در مجامع مختلف شاهد هستیم که گاه یک بحث صد در صد ضد اسلامی را می‌توان یافت که به حدیثی یا احادیثی چند مستند شده است و یا کسی سخنی دور از حقیقت و بیگانه از اسلام را به آیتی از کتاب کریمه استناد می‌دهد!
بنابراین تنها به نام اسلام سخن گفتن، شرط کافی نیست؛ تنها استناد به حدیث یا احادیثی مهجور، اسلامی بودن و صحت یک تحقیق را تضمین نمی‌کند، بلکه بررسی و دقت کامل و نقادانه در مجموعه متون دینی لازم است که خود نیازمند به یک رشته علوم مقدماتی است. امّا هنوز کافی نیست و برای رسیدن کاروان دانش به خط پایان (شناخت اسلام) و منزلگاه حقیقت، بی‌نظری عالم و دوری جستن او از پیش‌داوری و عدم انتساب و تمایل او به مکتبی از مکاتب قدیم یا جدید غیرالهی است. او بایستی با ذهنی خالی از تعصب و دلی وارسته و تفکری آزاد از مکاتب غیردینی برخوردار باشد، تا بتواند بدون رأی و نظر از قبل انتخاب شده و یا به اصطلاح پیش‌داوری به استقبال حقایق برود.4
استاد مرحوم دکترعلی اکبر غفاری رحمه الله از دانشمندان محقق و صاحب بصیرتی بود که با تلخیص و تحقیق «مقباس الهدایه» علامه عبدالله المامقانی (1290-1351 هجری قمری) به انتخاب لب مطالب و گزیده مباحث مربوط به علم درایت حدیث (شناخت متن و سند حدیث و طرق تحمل آن و شناسایی حدیث صحیح از سقیم و علیل) پرداخته است و سپس برای تبیین مطالب برای خواننده، دو مبحث را در پایان کتاب می‌افزاید. یکی بحثی در تاریخ تدوین حدیث و کتابت آن و دیگری بحثی در فهم و درایت حدیث. مبحث اخیر، امور مهمی را برای فهم حدیث و شناخت اسرار شرع مبین اسلام یادآور می‌شود که بایستی پس از فراغت از تحقیق سند یک حدیث و تعیین میزان اعتماد به آن، رعایت کرد.
آنچه که استاد در این قسمت از اثر خود بر آن تأکید دارد، ناظر به معنایی است که در اصطلاح محدثین از فقه الحدیث آمده است. به عبارت دیگر فقه در لغت به معنی علم و دانستن هر چیزی است و فهمیدن مطلب و درست درک کردن آن. یعنی شخص آن معنی را که مقصود آیه و حدیث است درک کند. صدوق رحمه الله در معانی الاخبار به سند از امام صادق از پدرش امام باقر علیهما السلام نقل کرده است که یا بنی اعرف منازل الشیعه علی قدر روایتهم و معرفتهم؛ ای پسرم شخصیت و منزلت شیعه را به اندازه‌ای که روایت را می‌شناسند و می‌فهمند، بدان. پس منظور از معرفت همان فهم روایت است و فهم روایات، مقام مؤمن را به بالاترین درجات ایمان بالا می‌برد. زیرا در نوشته‌ای که از علی علیه السلام بود این نکته را دیدم که: «انّ قیمه کلّ إمرءٍ و قدره» قیمت و ارزش هر کس به اندازه معرفتش است و خداوند متعال مردم را به اندازه‌ای که در دنیا عقل و فهم داشته‌اند، محاسبه می‌کند.5
بررسی علل جعل حدیث
همان طورکه در آغاز این گفتار آمد، تعمق در تاریخ حدیث شیعه بیانگر انبوهی از حوادث تلخ و شیرین در این عرصه است. شیرین از آن جهت که تلاش‌ها و مجاهدت‌های بسیار بزرگان دین در مراقبت از معالم و مواریث مذهبی سبب گردید تا مواریث امامان از طریق نقل‌های سینه به سینه و ثبت اصول و دفاتر اولیه راه خود را به سمت مجموعه‌های بزرگ‌تر حدیثی در قرن سوم باز کند و سرانجام با همت بلند و دست توانای محدثان سه گانه اولیه در کتب همیشه جاوید اربعه آرامش و استقرار یابد و تلخ از آن جهت که دست جعل در میراث نبوت و ولایت برده شده است و از آسیب شرایط زمانه در امان نبوده است. همین مطلب سبب نگارش کتاب‌های بسیاری در زمینه شناسایی احادیث مجعول از غیر آن شده است.
قبل از ورود به بحث اصلی مقاله مهم‌ترین اختلافات وحوادث بین مسلمین که منجر به جعل احادیث بعد از پیغمبر شد برخی وضاعین حدیث و برخی احادیث مجعول یادآوری می‌شود تا خواننده گرامی متوجه عمق موضوع شده و نگرانی جامعه علمی کشور را از نقل احادیث موضوع و مجعول توسط وعاظ و افراد ناآگاه در سخنرانی‌ها و مجامع مختلف فرهنگی اجتماعی، حق بدانند.
1. موضوع خلافت و جانشینی پیامبر؛
2. روی کار آمدن معاویه، به دستاویز خونخواهی کشندگان عثمان؛
ممنوعیت نگارش حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که در پی رحلت آن بزرگوار و از سوی مکتب خلفا به وقوع پیوست، موجب گردید تا گروه کثیری از فقها و محدثان عامه از نگارش و تدوین حدیث خودداری کرده و به عبارتی فرمان منع را محترم شمارند. روشن است که اجرای این سیاست باعث گردید تا بسیاری از روآیات نبوی-خاصه روآیاتی که در مورد فضایل اهل بیت وارد شده بود- از مدار نقل خارج گشته و یا به بوته فراموشی سپرده شود.
افزون بر این موضوع در دوران خلافت معاویه، به مسئله جعل حدیث برضد علی علیه السلام و خاندان وی به عنوان یک سیاست خصمانه فرهنگی و جعل حدیث در فضیلت خود و کارگزارانش پی‌ریزی شد6 و در این رابطه بخشنامه‌های مکرری از سوی معاویه خطاب به استاندارانش صادر گردید که شرح آن را ابن‌ابی‌الحدید آورده است.7
3. داخل کردن اسرائیلیات در میان احادیث؛
اصولاً اعراب قبل از اسلام نسبت به یهود و نصاری به دیده احترام نگاه می‌کردند و آنها را اهل کتاب و تمدن و فرهنگ می‌دانستند. باقی ماندن این روحیه در پاره‌ای از زمامداران، باعث می‌شد تمیم‌داری و کعب‌الاحبار به همان دیده احترام و عظمت نگریسته شوند و به عنوان دانشمند و مرجع علمی مورد توجه قرار گیرند. حضور اینگونه کسان به صورت یکی از عوامل بزرگ تحریف اسلام درآمد. اینها در تخریب اسلام راستین در ابعاد گوناگون و عرضه یک دین آکنده از جعلیات و خرافات موفق شدند. اینگونه کسان که در تاریخ اسلام به قصاصین مشهور شده‌اند، جزء عوامل ناشناخته تحریف اسلام‌اند. علامه عسگری در این مورد می‌نویسد: این بنده خدا به دهها مجلد تاریخ و تفسیر و سیره و کتب رجالی مراجعه کرده تا اندکی از کارکرد و عمل تخریبی اینان را شناسایی نموده است. تاریخ و تفسیر اسلام به ویژه از نتیجه کارهای کعب الاحبار آکنده گشته ، او از همه چیز : خدا، قیامت، حشر، نشر، خلقت، آسمان، زمین، عرش، کعبه، بیت المقدس، سلیمان، داود، پیامبران و فرشتگان سخن گفته و اینگونه سخنان به صورت تفسیر و تاریخ و سیره اسلام درآمده است.8
.4افتخارات قبائل و بلاد اسلامی بر یکدیگر؛
5 .موضوع خوارج؛
6. تشعبات مذهبی مانند زندیه، معتزله، ظاهریه، غلات، کرامیه؛
پیدایش اختلافات فقهی- کلامی در بین تابعین از یک طرف و تأثیرگذاری آنان بر افکار و عقاید شیعیان از طرف دیگر باعث شکل‌گیری فرق و مذاهب مختلفی نظیر مذاهب فقهی اهل سنت، خوارج، زیدیه و... شد. جریانات مذکور هر یک به نحوی در مسیر شکل دادن به افکار و عقاید شیعیان دخالت داشته و در این مسیر حتی از تفسیر به رای یا جعل و تحریف احادیث ابایی نداشته‌اند. مثلاً اندیشه غالیگری در آغاز با پوشش دوستی و محبت اهل بیت علیه السلام پا به عرصه وجود گذاشت و در حق حضرت رسول صلی الله علیه و آله یا ائمه مخصوصاً علی بن ابیطالب علیه السلام غلو کرده و به ایشان مقام الوهیت داده‌اند. یکی از مسائل قابل توجه در این قسمت پی‌بردن به نقش غلات در مسیر جعل حدیث است. به طوری که از سخنان سید مرتضی در کتاب امالی برمی‌آید، ضربه‌ای که زنادقه9 از رهگذر جعل حدیث و ایجاد توهم در مسیر اعتقادات مسلمین به اسلام وارد ساخته‌اند، کفار و مشرکین عهد جاهلیت چنین ضربه‌ای وارد نکرده‌اند؛ زیرا زنادقه در عین بی‌اعتقادی به مبانی اسلام در صفوف مسلمانان حاضر شده و با القای شبهات و پراکندن احادیث جعلی در بین احادیث صحیح به انحراف آنان خصوصاً جوانان، اقدام می‌کرده‌اند. چنانکه این مطلب از اقرار بعضی از زنادقه همچون ابن‌ابی‌العوجاء در لحظه مرگ به دست می‌آید.
ابوالفرج اصفهانی در کتاب اغانی ضمن روایتی می‌نویسد: عبدالکریم بن‌ابی‌العوجاء به گمراهی جوانان می‌پرداخت. پس عمروبن عبید به او گفت: به من خبر داده‌اند که تو با جوانان معاشرت کرده آنان را گمراه می‌کنی و پیرو خود می‌گردانی. از شهر ما خارج شو وگرنه جانت را به خطر می‌اندازم. ابن‌ابی‌العوجاء به کوفه رفت؛ اما در آنجا به دست محمدبن سلیمان دستگیر شد و به دار آویخته گشت؛ اما چون وی یقین پیدا کرد که او را می‌کشند، گفت: حال که مرا می‌کشید پس بدانید که من در بین احادیث شما چهار هزار حدیث جعلی وارد کرده‌ام. احادیثی که بر مبنای آن، روزهایی را که باید روزه بگیرید، افطار خواهید نمود و روزهایی را که باید افطار کنید، روزه خواهید داشت.10
7. ظهور بنی العباس واشغال دستگاه خلافت اسلامى؛
8. جعل احادیث از ناحیه متشرعین و مقدسین برای ترغیب مردم به اعمال دینى؛
9. احترام فوق العاده‌ای که عموم نسبت به ناقلین و محدثین مرعی داشتند؛
10. افتخارات به خاندانها و انساب؛
11. تشدید و مبالغه در موضوعات کوچک و کم ارزش از سوی وعاظ بی‌مایه و قصه‌گویان؛
این امر از ناحیه معرکه‌گیران و وعاظ بی‌مآیه و قصه‌گویان ترویج می‌گردید؛ زیرا با اینگونه احادیث مجلس خود را توجیه و سخنان بی‌پآیه خود را مهم قلمداد می‌کردند؛ مثلاً حدیث «من قاد اعمی اربعین خطوه غفر الله له» یعنی کسی که کوری را چهل گام رهبری کند خدایش می‌آمرزد، شیخ بهائی آن را در اربعین خود از جمله موضوعات می‌شمارد.
12. نزدیک شدن یک عده از راویان حدیث به خلفا و جعل حدیث برای جلب نظر آنان؛
مثلاً آورده‌اند: وقتی غیث بن ابراهیم بر مهدی عباسی وارد شد و کبوترانی در منزل خلیفه مشاهده کرد، برای خشنودی خلیفه حدیث: «لا سبق الافی خف او حافر أو حمامه» یعنی دراسلام مسابقه‌ای به جز در مورد شتر و اسب و کبوتر روا نیست را جعل کرد.
این حدیث در کتب شیعه بدین‌سان آمده است: « لاسبق الافی خف أو حافر أو ریش» که مراد از ریش (پر) تیر اندازی است؛ زیرا در تیرها معمولاً پر به کار برده می‌شده است. غیاث این معنی را به پرنده تبدیل نموده، آنگاه مراد از پرنده را بازی کبوتر تفسیر کرده است.
13. اختلاف در مکتب فقهی وتأیید آراء شخصی با احادیث؛
14. نقل احادیث عالی السند به منظور معرفی خود در شمار محدثین سابقه‌دار؛ مانند ابراهیم بن هدیه که از اوزاعی حدیث روایت می‌کرد با این که او را درک نکرده بود.
15 جا زدن خود در شمار صحابه‌ای که بلا واسطه از پیامبر نقل حدیث کرده‌اند؛
16. عقیده واجتهاد نادرست؛
برخی از راویان فقط اصل موضوع حدیث را در نظر می‌گرفتند که اگر با عقل توافق داشت، آن را نقل و به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت می‌دادند. چنانکه از محمد بن سعید دمشقی نقل شده که می‌گفت: سخن اگر نیکو باشد باکی از این ندارم که آن را به پیامبر نسبت دهم.
17. استشهاد متصوفه به احایث ضعیف و بی‌پایه برای تذکره و ترقیق قلوب و تبدیل آنها به حدیث قطعی در کتابها؛ تمام این جهات و نیز علل دیگری سبب گردید که احادیثی از ناحیه استفاده‌جویان وضع و به پیامبر نسبت داده شود.11
گرچه در قرن سوم و چهارم که مجامع حدیث تدوین شد، اهتمام بلیغی در جدا ساختن احادیث صحاح از غیر آن به عمل آمد؛ ولی با گذشتن دو قرن یا بیشتر از زمان صدور احادیث، دشواری این امر پیداست. مخصوصاً که پاره‌ای از علل جعل در همان ازمنه مثل تماس زنادقه با مسلمین یا کار قصه‌گویان و محدثین حرفه‌اى، نیز موجود بوده است. مثلاً ابن جوزی نقل می‌کند که: احمد بن حنبل و یحیی بن معین در مسجد رصافه نماز می‌گذاردند. قصه‌گویی در این اثنا بساط خود را در مسجد باز و به نقل حدیثی از احمد و یحیی سخن باز کرد که این دو از فلان از فلان و وی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد که هر که «لا اله الا الله» بگوید، خداوند مرغی که منقارش از طلا و بالش از مرجان و... سپس سخن خود را در وصف مرغ و ثواب گوینده به جایی رسانید که در حدود بیست ورق نمی‌گنجید، پس از جمع‌آوری بخشش‌های مردم، ابن حنبل ویحیی از وی سوال کردند چه کسی تو را به این حدیث خبر داد؟ پاسخ داد احمد بن حنبل و یحیی بن معین، یحیی به وی گفت: من یحیی واین ابن حنبل است، ما خود از این حدیث خبر نداریم. قصاص گفت: من کراراً شنیده بودم که یحیی بن معین مرد احمقی است تا کنون یقیین نداشتم. گویی در جهان فقط یحیی واحمد حنبل شمایید. همانا من از هفده احمد حنبل و یحیی حدیث نوشته‌ام و با تمسخر از آنان جدا شد.12
وضاعین احادیث
عده‌ای از معروفین به کذب و وضع حدیث، به نقل از ائمه فن و رجالیون عبارتند از:
ابوسعید ابان بن جعفر دجرى: وی کذابی است که از پیامبر جعل حدیث می‌نمود و حتی بیش از سیصد حدیث از ابو حنیفه نقل کرده که وی هیچ یک از آنها را روایت ننموده است.
ابو عبدالله باهلی و سلیمان نخعی که از زهاد بوده‌اند؛ ولی به جعل و وضع حدیث شهرت داشته‌اند و حتی به وی اعتراض شد که این احادیث را از کجا و چرا نقل نموده‌اى؟ گفت: برای نرم کردن قلوب عامه جعل کردم.
ابوبشیر مروزی که فقیهی نیکو و خوش بیان بوده، مع ذلک احادیثی از پدر و جدش نقل کرده و سلسله سند صحیح برای آن احادیث با تغییر مختصری وضع می‌نمود.
صاحب الغدیر شرح حال هفتصد تن از مشاهیر کذابین و وضاعین را آورده که گروهی از این جماعت از زهاد و عباد قوم به شمار می‌رفته‌اند و به خاطر عقاید اشتباه از جعل و وضع حدیث باک نداشتند؛ بلکه خود را از این امر مثاب و مدجور می‌دیدند. مثلاً از یکی از زهاد که جعل حدیث می‌کرد پرسیدند: مگر نشنیده‌ای که پیامبر فرمود: هر کس به من دروغ ببندد جایگاهش پر از آتش گردد؟ گفت من بر وی دروغ نبستم، بلکه به نفع وی حدیث ساختم. و دیگری گفته است: من برای ترغیب مردم وضع حدیث نمودم و اجر خویش را از خدا می‌طلبم.
بنابراین منظور از ذکر مطالب فوق این است که به مجرد زهد و نیکی اشخاص سلسله حدیث نمی‌توان حکم به صحت آن نمود، بلکه باید به وثاقت ناقلین، اطمینان پیدا نمود و آنگاه که به صحت سند وثوق داشت، از دیگر فنون فهم حدیث بهره گرفت.
ابوهریره خود اعتراف کرده احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده که از پیامبر صلی الله علیه و آله آن احادیث را نشنیده بوده است. چنانکه احمد بن حنبل امام حنابله در مسند خود روایت کرده که ابوهریره حدیثی را روایت کرد، حاضران به او گفتند: این را از که نقل کردی از پیامبر صلی الله علیه و آله است یا از کیسه خودت؟ ابوهریره گفت: لا هذا من کیس أبی هریره!13
آیا می‌توان دانست که ابوهریره از اینگونه روایات ساختگی چه مقدار از کیسه خود بیرون آورده است؟
آیا می‌توان دانست که اینگونه احادیث چهره اسلام عزیز را تا چه اندازه تغییر داده است؟
مجموعه افزون از پنج هزار حدیث ابوهریره، تعداد بسیاری از آن ساخته‌های خود اوست و یا به تعبیر مردم عصرش از کیسه خود وی بیرون آمده است.14
یا در مورد سابقه تاریخی غلات و سیر تحول این جریان آمده است: «کشی در رجال خود مؤسس این جریان را در اسلام شخصی به نام عبدالله سبا ذکر کرده است که شخصی یهودی بوده که به اسلام گراییده و از دوستداران علی بن ابیطالب علیه السلام گردید؛ اما همان‌طور که او در دوران یهودیت خود درباره یوشع بن نون عقیده‌ای غلو آمیز داشت، پس از گرایش به اسلام نیز، در مورد علی علیه السلام راه غلو و افراط در پیش گرفت» در حالی که بعضی از دانشمندان در اصالت آن تشکیک نموده و ثابت کرده‌اند شخصیتی به عنوان عبدالله بن سبا وجود خارجی نداشته و روایات کشّی از نظر متن و سند خدشه‌دار است. دانشمند گرامی سید مرتضی عسگری در کتاب عبدالله بن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی ثابت کرده است که مورخان اسلامی از جمله طبی، ماجرای عبدالله بن سبا را توسط فردی به نام سیف بن عمرنقل کرده‌اند و این شخص در افسانه سرایی و خلق آثار و شخصیت‌های خیالی دستی قوی داشته، به گونه‌ای که حتی از ناحیه رجالیون اهل سنت نیز تضعیف شده است.
نمونه‌ای از احادیث مجعوله15
حدیث: الشقی من شقی فی بطن امه: شقی و بد سرشت در شکم مادرش شقی است.
الجنه دار الأسخیاء: بهشت خانه سخاوتمندان است.
طاعه النساء ندامه: اطاعت از زنان موجب پشیمانی است.
الموت کفاره لکل مسلم: مرگ کفاره گناه هر مسلمانی است.
زرغباًٌ تزد دحباً: یک روز در میان به دیدار هم روید تا دوستیتان زیاد شود.
العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان: علم منحصر به دو نوع است علم دین و علم جسم.
راه‌های شناخت احادیث مجعوله
ابو جعفر طوسی در کتاب عده الاصول به مواردی برای شناخت صحت خبر اشاره می‌کند: موافقت با ادله عقلیه، مطابقت با کتاب خدا، موافقت با سنت قطعیه، موافقت با آنچه فرقه امامیه به آن اجماع نموده‌اند. سپس اضافه می‌کند که این قرائن شواهدی بر صحت مضمون خبر است، نه بر نفس خبر؛ زیرا ممکن است راوى، حدیثی با چنین خصوصیات ساخته باشد.
برخی دیگر از علما برای تشخیص موضوعات امور زیر را ذکر کرده‌اند:
1. اعتراف واضع به جعل حدیث؛
2. مشاهده غلط‌هایی از لحاظ قواعد ادبی در الفاظ حدیث یا رکاکتی در معنا؛
3. مخالفت مفاد و معنی حدیث با عقل یا حس و مشاهده انسان طوری که تأویل آن ممکن نباشد. مانند اینکه عبد الرحمن بن زید از پدرش... از رسول خدا صلی الله علیه و آله حدیث کرد که کشتی نوح دور خانه خدا طواف کرده آنگاه در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گذارد.
4. مبالغه زیاد در باره موضوعی بی‌اهمیت و کوچک؛
5 معروفیت ناقل حدیث به وضع و جعل حدیث دروغ و کذب و مشهور بودن وی.
مقدماتی در ورود به فهم احادیث
اولین مقدمه برای ورود به فهم حدیث کلامی است از امام باقر و امام صادق علیهما السلام در مورد شیعیان خود که قبل از هر چیز بر صدق حدیث و راستگویی آنان تأکید می‌کردند. در این مورد عمروبن ابی‌المقدام گوید: نخستین مرتبه‌ای که بر امام باقر علیه السلام وارد شدم فرمود: « قبل از آموزش حدیث، راستگویی را فراگیرید»16
اما با توجه به باز شدن باب جعل حدیث، جمعی به نقادی حدیث پرداختند و قواعدی برای تشخیص صحیح از سقیم وضع نمودند که به عنوان مقدمات بعدی عبارتند از:
1. آشنایی نسبتاً کامل به لغت و قواعد زبان عربی که لسان صدور اخبار است؛
2. دانستن تاریخ اسلام و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام و تاریخ مذاهب و فرق اسلامی و اجمالی از آراء و معتقدات ملل و نحل؛
3. دانستن علم معرفه الرجال و فهم حدیث (درایه الحدیث)
اما این نکته حائز اهمیت بسیار است که اطلاع بر متون سه گانه (درایه الحدیث و رجال، لغت و قواعد زبان، تاریخ و ملل و نحل) پس از وصول هر فرد به ذوق سلیم و تخلیه ذهن از تعصبات است. استاد علی اکبر غفاری در تلخیص و تحقیق «مقباس الهدایه علامه المامقانی» برای فهم حدیث مواردی را با شاهد مثال برای تقریب اذهان آورده است:
عرضه محتوای روایت به آیات قرآن کریم
چرا که در قرآن آمده است: «الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» یعنی اگر باطلی در حدیث ندیدید، پس آن حدیثی است بر اساس سنت که مسلمانان در آن اختلاف ندارند. کلینی در صحیح از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که پیامبر اکرم در منا خطبه فرمودند17که: «ایها الناس ما جاء کم عنی یوافق کتاب الله فأنا قلته، وما جاء کم یخالف کتاب الله فلم أقله»
ای مردم هر چه از من به شما رسید اگر موافق کتاب خدا بود پس آن از من است و اگر با قرآن مخالفت می‌کرد پس آن از من نیست.
در امالی شیخ طوسی حدیثی از جابر الجعفی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمودند: «بنگرید امر ما را و آنچه از طرف ما به شما می‌رسد، پس اگر آن را موافق قرآن یافتید بگیرید و اگر در قرآن موافق آن را نیافتید و امر بر شما مشتبه شد پس آن را کنار بگذارید»
پس احادیث صحیح، حسن و موثق18 زیادی هستند که محتوای آنها مخالف حکم کتاب خدا، سنت و یا هر دو است و این نشان می‌دهد این چنین روایاتی به دلایلی مانند خطا و سهو و فراموشی از معصومین روایت شده‌اند، اگر چه راویان آنها از نظر عظمت و جلالت و ایمان در بالاترین مقام باشند. مثال آن روایتی است که صدوق و کلینی با اسناد صحیح از امام باقر علیه السلام در باب دیات نقل کرده‌اند که از امام علیه السلام در باره زن و پسر بچه‌ای که به بلوغ نرسیده و از روی خطا مرتکب قتل شده‌اند، سوال کردند، حضرت فرمودند: «إن خطأ المرأه و الغلام عمد» یعنی خطای زن و پسر بچه ، قتل عمد به حساب می‌آید. پس اگر اولیاء مقتول خواستند هر دو را قصاص می‌کنند و به اولیاء پسر بچه پنج هزار درهم برگردانند و اگر خواستند پسر بچه را قصاص کنند پس زن به اندازه ربع دیه به اولیاء پسر بچه باز می‌گرداند و اگر اولیاء مقتول خواستند زن را قصاص کنند، پسر بچه به اولیاء زن به اندازه ربع دیه باز می‌گرداند. همچنین فرمودند: اگر اولیاء مقتول بخواهند دیه بگیرند، نصف دیه بر پسر بچه و نصف دیه بر عهده زن است.
همان طور که در حدیث دیده می‌شود خطای زن و پسر بچه‌ای که به بلوغ نرسیده است، قتل عمد به حساب می‌آید و این برخلاف آیات قرآن است که می‌فرماید: « ومن قتل مؤمناً خطأً فتحریر رقبه مؤ منه ودیه مسلمه الی اهله الا ان یصدقوا» و خلاف سنت است که حتی عمل عمد بچه را خطا قرار می‌دهد.
در قرب الاسناد حمیری نیز با اسناد به امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که در کتاب علی علیه السلام خواندم که فرموده بود: « فما جاءکم عنی من حدیث وافق کتاب الله فهو حدیثی و اما ما خالف کتاب الله فلیس من حدیثی»
اما دانشمندان برای شرط رجوع به قرآن کریم مقدماتی را لازم می‌دانند. مانند اینکه فرد مورد نظر باید آیات محکم و متشابه را از هم تشخیص دهد. در غیر این صورت برای فهم آیات متشابه می‌بایست به متخصصین در علم قرآن و سنت رجوع کند وگرنه مشمول قول خداوند می‌شود که «أما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله» شرط دیگر رجوع به قرآن کریم آن است که رجوع کننده به راستی بخواهد از قرآن کریم علمی و مطلبی بیاموزد، نه آنکه خود مطلبی را معتقد بوده و به قرآن کریم و دیگر منابع اولیه اسلامی رجوع کند تا دلیلی بر مدعای خود اقامه کند. چنین شخصی قرآن کریم و حدیث را تأویل به رای خود می‌کند و به بیان دیگر رای خود را بر قرآن و حدیث بار می‌کند. حضرت امام رضا علیه السلام از پدرانش از امیر المومنین از رسول خدا روایت می‌فرماید که خداوند جل جلاله فرموده: « ایمان به من نیاورده است آن کس که کلام مرا به رای خودش تفسیر کند»19 و نیز از پیامبر روایت شده است که فرمودند: بیشترین چیزی که پس از خود بر امتم بیمناکم، از مردی است که قرآن را در غیر معنایش تأویل می‌کند.20
2.تحقیق و تفحص در مورد وضعیت صدور حدیث
یکی از مواردی که به عنوان مدخلی برای فهم محتوای حدیث لازم است، تحقیق و بررسی درباره مقتضیات زمانی و مکانی صدور حدیث است.
در این مورد دکتر علی اکبرغفاری رحمه الله حدیثی از رسول خدا را نقل می‌کند که فرموده‌اند: «من بشرنی بخروج آذار فله الجنه» آنچه از ظاهر حدیث فهمیده می‌شود، اطلاق این مفهوم است که پیامبر صلی الله علیه و آله از این ماه21 و بودن در این ماه کراهت داشته‌اند، پس منتظر خروج از این ماه بودند و بهشت را برای کسی که بشارت خروج ازآن را به حضرت دهند ضمانت می‌کند؛ ولیکن اصل حدیث همان‌طور که در معانی الاخبار صدوق به صورت حدیثی مسند از ابن عباس آمده است عبارت از این است که پیامبر اکرم روزی در مسجد قبا22 در جمع عده زیادی از اصحابش فرموند: «اول من یدخل علیکم الساعه رجل من اهل الجنه» یعنی اولین کسی که هم اکنون بر شما وارد می‌شود، مردی از اهل بهشت است. پس چند نفر که این مطلب را شنیدند از یک در مسجد خارج شدند تا از در دیگر وارد شوند و اول کسی باشند که مستحق بهشت گردند. پیامبر که متوجه این موضوع شدند، به عده‌ای که در مسجد باقی مانده بودند، فرمودند: «إنه سیدخل علیکم جماعه یستبقون فمن بشرنی بخروج آذار فله الجنه» یعنی هم اکنون عده زیادی از در مسجد وارد می‌شوند، تنها کسی که مرا به پایان ماه آذار خبر دهد، او اهل بهشت است. پس آن عده برگشته و وارد مسجد شدند در حالی که ابوذر در بین آنها بود. پیامبر از آنان پرسید: «فی أی شهرٍ نحن من شهور الرومیه؟ یعنی در کدام ماه از ماههای رومی قرارداریم؟ تنها ابوذر گفت: یا رسول الله از ماه آذار خارج شده‌ایم. پیامبر فرمود: ابوذر، این را می‌دانستم ولیکن دوست داشتم اصحاب من مردی را که اهل بهشت است بشناسند.
استاد غفاری معتقد بودند صحبت رسول خدا صلی الله علیه و آله در این زمان در مورد تبیین صفات مومنین بود و برای آوردن شاهد با علم لدنی خود اشاره کردند که اولین کسی که از در مسجد وارد شود او چنین صفاتی را داشته و اهل بهشت خواهد بود؛ اما چون متوجه تحرکات عده‌ای از اصحاب شدند این مطلب را که «هرکس مرا به خروج ماه آذار خبر دهد او اهل بهشت است» شرطی برای معرفی چنین شخصی یادآور شدند؛ زیرا حضرت صلی الله علیه و آله با علم لدنی خود می‌دانستند که ابوذر به ماههای رومی آشناست و تنها او می‌تواند به این سؤال پاسخ دهد. لذا به محض ورود عده‌ای به مسجد این سؤال را مطرح کردند که کدام یک از شما می‌دانید اکنون در چه ماهی از ماه‌های رومی قرار داریم؟ که ابوذر پاسخ صحیح را می‌دهد و آن حضرت ابوذر را به عنوان مرد بهشتی معرفی می‌کند. لذا قول پیامبر صلی الله علیه و آله تنها در همان زمان و مکان به عنوان شرطی برای معرفی مرد بهشتی دارای مفهوم است و نه به معنای مطلق آن در همه زمانها و مکانها. در حالی که همین حدیث امروزه در بین برخی شیعیان اینگونه مطرح شده است که هرکس در پایان ماه صفر در هفت مسجد را بزند و به پیامبر پایان ماه صفر را خبر دهد او اهل بهشت خواهد بود.
در اینجا مفهوم حدیث معنای لفظی نیست؛ اگر چه فرد، متخصص علم صرف و نحو عرب باشد. این موضوعی است که به تتبع بسیار در موقعیت صدور حدیث بستگی دارد.
3.تتبع و جستجوی کامل در تشخیص و یافتن اصل حدیث از لفظ منقول آن
احادیث زیادی وجود دارد که لفظ یا معنای نقل شده آنها از لفظ اصلی‌شان مشهورتر شده است و چه بسا که معنای اصلی از معنای منقول آن ابا دارد. مانند این حدیث مشهور که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» در این حدیث قلم نویسندگان بر خون شهدا فضیلت داده شده است؛ ولیکن با تحقیق متوجه می‌شویم اصل حدیث در روایت صدوق در«من لا یحضره الفقیه»23 به صورت حدیثی مسند از مدرک بن عبدالرحمن اینگونه آمده است که حضرت فرمودند: «اذا کان یوم القیمه جمع الله عزّ و جلّ الناس فی صعید واحد و وضعت الموازین، فتوزن دماءالشهداء مع مداد العلماء، فیرجح مداد العلماء علی دماءالشهداء».
پس همان‌طور که از ظاهر حدیث بر می‌آید قلم دانشمندان و علما بر خون شهداء برتری ندارد؛ بلکه این حدیث از حقیقتی خبر می‌دهد که در روز قیامت وقتی میزان فعالیت‌های دانشمندان را که دست به نگارش علوم و معارف زده‌اند و این چنین به دعوت و نشرتوحید پرداخته‌اند در یک کفه ترازو می‌گذارند و خون شهداء که با همین هدف در راه حق ریخته شده است در کفه دیگر گذاشته و مقایسه می‌کنند، معلوم می‌شود کفه میزان فعالیت‌های دانشمندان از کفه دیگر از نظر حجم و وزن بیشتر است. مفهوم این حدیث آن است که دعوت و نشر دین الهی بیشتر از طریق دانشمندان و قلم‌های آنان صورت گرفته است که با استدلال و برهان همراه است، نه با جنگ و شهادت و خون ریختن!
آیا این معنی از لفظ مشهور«مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» فهمیده می‌شود؟!
دکتر غفاری به حدیث «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی» نیز پرداخته است که به همین صورت در بین مردم مشهور شده است و دلالت بر کراهت و نهی پیامبر اکرم از عزوبت و تجرد دارد. در حالی که با تحقیق وتتبع معلوم می‌شود لفظ این حدیث در هیچ یک از کتب حدیثی وجود ندارد؛ بلکه اصل این حدیث همان‌طوری که حمادبن سلمه از ثابت از انس بن مالک نقل کرده است، این چنین است که «برخی از اصحاب رسول خدا می‌گفتند: ما ازدواج نمی‌کنیم، عده‌ای می‌گفتند: ما گوشت نمی‌خوریم، بعضی می‌گفتند: ما در رختخواب نمی‌خوابیم و برخی دیگر می‌گفتند: ما هر روز روزه می‌گیریم. پس وقتی این خبرها به پیامبر رسید. حضرت همه را دعوت کرد و خطبه خواند و فرمودند: چه شده که عده‌ای از جوانان این‌طور می‌گویند؟! «لکنی اصلی و أنام و أصوم و افطر، و اتزوج النساء، فمن رغب عن سنتی فلیس منی» یعنی چرا این ‌طور می‌گویید درحالی که من نماز می‌گذارم و می‌خوابم، روزه می‌گیرم و افطار می‌کنم و با زنان ازدواج می‌کنم، پس همه اینها سنت من است و اگر کسی از سنت من دوری کند از من نیست. همان طور که از ظاهر اصلی حدیث بر می‌اید لفظ« النکاح سنتی» به عنوان یکی از سنت‌های رسول خدا است. در حالی که به کار بردن این قسمت حدیث به تنهایی حصر می‌آورد و معنی را کاملاً اشتباه می‌کند.
استاد غفاری می‌نویسد: اگر چه این حدیث به انحای مختلف از لفظ اصلی‌اش به لفظ دیگری نقل و مشهور شده است اما پیامبر اکرم فرمودند: «نضر الله إمرءأً سمع منا حدیثاً فحفظه حتی یبلغه غیره...» خداوند برومند کند کسی را که عین حرف‌های مرا می‌گوید!
4.تشخیص و تمیز مفهوم حدیث بر اساس معنای ظاهری یا غیر آن
گاهی در لفظ حدیثی کلماتی به کار رفته‌اند که ظاهر آنها مراد و مقصود گوینده نیست، بلکه به صورت متشابه و کنآیه و مثال و... آورده شده است، لذا بر نقل کننده حدیث لازم است با دقت و تیزبینی مفهوم این احادیث را بفهمد و از اکتفا به ظاهر لفظ خودداری کند. این امر مستلزم آشنا بودن فرد به کنآیه‌ها و متشابهات و... در زبان و ادبیات عرب است.
استاد غفاری مثال‌های متعددی را به منظور تبیین موضوع ذکر کرده است. مثلاً با ذکر حدیثی که از قول پیامبر صلی الله علیه و آله به همسرانش نقل شده است، دقت درمعنای کنایی را مورد تأکید قرار می‌دهد. روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «أسرعکن لحاقاً أطولکن یداً» یعنی کسی از شما بعد از فوتم زودتر به من ملحق می‌شود که دستش بلندتر باشد، عایشه گفت: آن من هستم؛ زیرا دست من بلندتر است؛ ولیکن اول کسی که از همسران پیامبر به او ملحق شد زینب بنت جحش بود؛ زیرا او بیشتر از دیگران صدقه می‌داد. پس منظور از حدیث معنای کنایی آن یعنی «أطولکن یداً بالإعطاء» است.
یا در حدیثی از امام صادق نقل شده است که: «من مثّل مثالاً أواقتنی کلباً فقد خرج عن الاسلام» ظاهر کلام به این معنی است که کسی که مجسمه بسازد یا سگ نگهدارد از اسلام خارج شده است. از آن حضرت پرسیده شد: اگر این چنین باشد بیشتر مردم هلاک شده‌اند؛ زیرا بسیاری از مردم سگ دارند ( نظیرچوپانان). ایشان فرمودند: این‌طور که شما فکر می‌کنید نیست. منظور از «من مثّل مثالاً» کسی است که دینی غیر از دین خدا می‌سازد و مردم را به آن دعوت می‌کند و منظور از «من اقتنی کلباً» یعنی کسی که دشمن ما اهل بیت را در خانه‌اش راه می‌دهد و از آنها پذیرایی می‌کند. پس کسی که این‌چنین کارهایی را انجام می‌دهد محققاً از اسلام خارج شده است.
اما گاهی در حدیثی معنی عرفی کلمه یا کلمات مراد است نه معنی اصطلاحی آنها و این مهم باید با دقت فرد مراجعه کننده به حدیث فهمیده شود؛ مثلاً در حدیثی آمده است:«آفه الدین ثلاثه: فقیه فاجر و امام جائر و مجتهد جاهل» شاهد مثال در این حدیث کلمه «مجتهد جاهل» است؛ زیرا چگونه می‌توان تصور کرد که فرد مجتهدی جاهل باشد! لذا معنی صحیح حدیث در صورتی فهمیده می‌شود که کلمه «مجتهد» به معنی غیر اصطلاحی آن منظور شده باشد. به بیان دیگر معنی لغوی این کلمه عبارت است از کسی که شبانه روز مجدانه عبادت می‌کند ولی نمی‌داند احکام آن چیست و جهل او بر سایر فعالیت‌های او مقدم است، مورد نظر معصوم علیه السلام است.
5شناخت عام و خاص و مطلق و مقید احادیث
منظور از خاص در اصطلاح محدثین عبارت است از حکمی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یا ائمه معصومین علیهم السلام درباره گروه خاص یا فرد خاص وارد شده است، مثل نکوهش اهل اجتهاد و متکلمین و صوفیه که به گروه خاصی که اهل تعصب و بدعت بوده‌اند وارد شده است. یا آنچه در نکوهش رفت و آمد با کردها، بازاری‌ها و مذمت شعراء وارد شده است، به طایفه خاصی از آنها که دارای صفت یا عمل یا عقیده‌ای بوده‌اند که مورد رضایت شارع نبوده است اطلاق می‌شود.
احادیث عام نیز احادیثی هستند که حکم آنها شامل همه افراد و قبایل و طوائف می‌شود. اگر چه در مورد خاصی گفته شده باشد. مثل حکم عامی که به عنوان جواز بیع فضولی از فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به شخص عروه البارقی (به صورت خاص) فهمیده می‌شود. آنگاه که به او مبلغی دادند تا گوسفندی بخرد در حالی که وی با همان مبلغ دو گوسفند خرید و پیامبر با جمله «بارک الله فی صفقه یمینک» کار او را تایید و امضاء فرمودند.
دکتر علی اکبر غفاری رحمه الله در این باره معتقد است آنطور که برخی گمان می‌کنند، شناخت عام و خاص احادیث از روی قیاس نیست. بلکه با فهم و درایت حدیث است که مشخص می‌شود لفظ حدیث بر مورد خاص یا بر جمیع موارد دلالت می‌کند یا اینکه گاهی لفظ خاص ذکر شده در حالی که بر عموم دلالت دارد.
مثلاً نقل شده که امام صادق علیه السلام امر کردند که بر کفن فرزندشان بنویسند: «إسماعیل یشهد أن لا اله الا الله» پس می‌توان این معنا را که مستحب است بر هر کسی که این جمله را بر کفن‌اش بنویسد، فهمید. نظایر این در احادیث فراوان است. در حالی که آنچه از نهی رفت و آمد و معامله با اکراد آمده است، نمی‌توان شمول آن را بر همه اکراد فهمید بلکه بر جماعت خاصی از آنها وارد شده است.
در همین جا مناسب است از احادیثی سخن رود که در مورد طب و درمان از پیامبر صلی الله علیه و آله یا ائمه معصومین نقل شده است. این احادیث که از صدوق تحت عنوان «أخبار الواردة فی الطب» آمده است، حاکی از آن است که این اخبار بر چند وجه است: گاهی امام آنچه در درمان بیماریی فرموده است، درباره اهل مکه و مدینه بوده است که دارای شرایط اقلیمی و آب و هوایی خاص خودشان هستند که جایز نیست سایر افراد که از مناطق مختلف با شرایط جغرافیایی دیگری هستند از آن استفاده کنند. گاهی امام از روی شناختی که نسبت به طبع و مزاج سؤال کننده دارد تجویزی برای او کرده است که برای دیگران که به طبع خودشان آگاه‌ترند شایسته نیست که از حدیث تبعیت کنند. مثلاً حدیثی در مورد عسل آمده است که می‌گوید: «أنه شفاء من کل داءٍ» یعنی عسل برای هر دردی دواست. این حدیث درست است، لکن «من کل داء بارد» یعنی برای امراضی که از رطوبت بروز کرده اند و...
در اینجا استاد غفاری به سخن شیخ مفید استناد می‌کند که گفته است: برخی از داروها مریض را شفا می‌دهد در حالی که همان دارو در سرزمین دیگر مریض را می‌کشد. این نشان می‌دهد گاهی احادیث طب با توجه به سرزمین خاص و فرد خاصی وارد شده‌اند که جنبه عمومی ندارد.
اما شناخت مطلق و مقید و مجمل و مبین در احادیث، امر دیگری است که در فهم حدیث، مهم و ضروری است. زیرا بسیاری از برداشت‌های اشتباه از احادیث به خاطر عدم توجه عوام و افراد ناآگاه به این مسائل است. مثلاً حدیثی که صدوق به طور مسند از عبدالله بن الفضل الهاشمی روایت می‌کند که نزد امام صادق بودم که مردی بر او وارد شد و در مورد کسی سؤال کرد که نمی‌داند یک رکعت خواند یا دو رکعت؟ امام پاسخ دادند: «یعید الصلاه» آن مرد گفت: پس این سخن که فرمودی: «أن الفقیه لا یعید الصلاه» چیست؟ حضرت فرمودند:«إنما ذلک فی الثلاث و الاربع» یعنی حدیث مقید شده است به رکعت سوم و چهارم.
یا حدیثی که شیعه و اهل سنت آن را از پیامبر نقل کرده‌اند که: «من شهد أن لا اله الا الله و أن محمداً رسول الله حرّم الله علیه النار» از ظاهر بر می‌اید که جمیع کسانی که شهادتین را گفته‌اند وارد آتش نمی‌شوند. یا به بیان دیگر مفهوم اطلاق از حدیث فهمیده می‌شود؛ ولیکن دلایل قاطعی از آیات قرآن و احادیث دیگر است که مؤمنین گناهکار نیز عذاب می‌شوند لیکن به واسطه عفو و شفاعت و... از آن خارج می‌شوند. پس ظاهر حدیث مقصود گوینده نبوده است. بلکه همان طور که آمده است این حدیث به کسانی مقید شده است که «عمل صالح» انجام دهند یا قبل از مرگ توبه کرده باشند یا در برخی روآیات مقید به «مخلصاً» شده است. یعنی کسی که ایمانش را از آنچه امور شر و هواهای نفسانی است، پاک نگه دارد.
این در حالی است که عده‌ای از غلات باطنیه با تمسک به همین حدیث، به زعم آنکه شهادتین برای رهایی از آتش کافی است، تکالیف شرعی و احکام واجب را کنار گذاردند.
در همین موضوع حدیثی را صدوق رحمه الله در المعانی از فضیل بن عثمان الاعور روایت می‌کند که از امام صادق علیه السلام در مورد جماعتی از افراد خبیث سؤال شد که با نقل روایتی از پدر آن حضرت علیه السلام که فرموده است: «إذا عرفت فاعمل ما شئت» همه محرمات را حلال می‌دانند؟ امام فرمودند: «إذا عرفت الحق فاعمل ما شئت من خیر یقبل منک» یعنی منظور این حدیث آن است که وقتی حق را شناختی، پس عمل کن به آنچه می‌خواهی از اعمال خیر از تو قبول شود!
حاصل سخن آنکه برای فهمیدن و درایت حدیث لازم است نسبت به شناخت مطلق و مقید آن و عام و خاص آن با مراجعه به اسناد و مدارکی که حاکی از مقتضیات زمانی و مکانی و احوالی صدور حدیث است، تحقیق و جستجو شود.
6.شناخت ناسخ و منسوخ احادیث
« نسخ» در لغت به معنی از بین بردن و در اصطلاح عبارت است از برداشته شدن حکم ثابت به دلیل شرعی یا برداشته شدن حکم به دلیل شرعی دیگری به طوری که اگر حکم دوم نیامده بود، حکم اول ثابت باشد. با توجه به این نکته که از نظر محققین حکم اول باطل نشده است بلکه، مدت آن حکم تمام شده است.
در قرآن مواردی از نسخ از طرف دانشمندان علوم قرآنی بیان شده است؛ اما در مورد احادیث به روایتی از کلینی استناد می‌شود که از أبان بن أبی عیاش از سلیم بن قیس نقل شده است که گفته است: به امیر المؤمنین علیه السلام گفتم: من از سلمان و مقداد و ابوذر چیزی از تفسیر قرآن و احادیثی از پیامبر- به جز آن چیزی که در دست مردم هست- شنیدم. سپس از شما تصدیق آنها را شنیدم؛ اما در دست مردم چیزهای زیادی از تفسیر قرآن و احادیث پیامبر دیدم که شما با آن مخالفید و آنها را باطل می‌دانید. ایا مردم بر رسول خدا دروغ می‌بندند و قرآن را به رای خود تفسیر می‌کنند؟ حضرت فرمودند: سؤال کردی، پس جواب آن را بشنو: «إن فی ایدی الناس حقاً و باطلاً، و صدقاً و کذباً، و عاماً و خاصاً، و محکماً و متشابهاً، و حفظاً و وهماً- الی آخر الحدیث» یعنی در دست مردم هم حق و هم باطل، هم راست و هم دروغ، هم عام و خاص، و هم محکم و متشابه، و هم درست و اشتباه وجود دارد...24
دکتر غفاری رحمه الله ضمن شرح مبسوط انواع نسخ؛ نسخ در قرآن با قرآن و سنت متواتر، به عدم وجود نسخ در سنت با قرآن اشاره می‌کند و می‌نویسد: نسخ سنت متواتر با سنت متواتر و خبر واحد، مثالی که مورد اطمینان باشد، نداریم یا به ندرت یافت می‌شود.
مانند احادیثی که بریده از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می‌کند که فرمودند: «کنت نهیکم عن الاشربه الا فی ظروف الادم فاشربوا فی کل وعاء» یا «کنت نهیتکم عن إدخار لحوم الاضاحی فوق ثلاث ألا فادّخروها» یا «کنت نهیتکم عن زیاره القبور ألا فزوروها»
استاد در این موارد معتقد بودند گاه ممکن است به خاطر عدم رعایت بهداشت توسط مردم، آنها از خوردن آب در ظروف چرمی نهی شده‌اند و آنگاه آن مشکل حل شده است حکم به خوردن اشربه از تمام ظروف کرده‌اند یا ممکن است به خاطر مصالحی از نگهداری گوشت بیشتر از سه روز نهی کرده‌اند (مانند رعایت بهداشت و کم شدن فقیر و...) اما پس از سپری شدن آن به نگهداری گوشت بیش از سه روز امر کرده‌اند. یا به خاطر انجام اعمال نادرست در زیارت قبور، از آن نهی شده و سپس با برطرف شدن مشکل حکم قبلی از بین رفته است.
دکتر غفاری رحمه الله ضمن تأکید بر اصل بودن عدم وجود نسخ، توقف در حکم به خاطر احتمال منسوخ بودن آن را جایز نمی‌داند. وی می‌نویسد: همان طور که شارع مقدس در قرآن کریم مانند نسخ تورات صریحاً به نسخ اشاره می‌کند یا کلام را به گونه‌ای می‌آورد مانند «الآن خففّ الله عنکم-آیه» که معنی نسخ از آن فهمیده می‌شود. در سخن پیامبر اکرم نیز که فرمودند: «کنت نهیتکم عن زیاره المقابر ألا فزوروها» با علم به متأخر معنی حدیث را در مفهوم دوم می‌یابیم. استاد در ضمن بحث مذکور در بحث کلاسی تأکید می‌کنند: باید در این فهم حدیث توجه و تعمق ویژه مبذول داشت؛ زیرا گاه غفلت انسان از نکات ظریف در فهم کلام، او را دچار اشتباه می‌کند. مثلاً اگر در محاورات روزمره چند بار از کسی در مورد اینکه اگر لالی عصایش را بخواهد، چه می‌کند؟ و یا اگر فلان وسیله را بخواهد چه می‌کند سؤال کنی و بلافاصله سخنت را با ظرافت به اینکه اگر کوری عصایش را بخواهد چه می‌کند؟ ببرید، مخاطب شما بدون تأمل با حرکات دست خود به شما نشان می‌دهد، بدون توجه به اینکه کور، لال نیست و بدون مشکلی می تواند نام وسیله را بر زبان بیاورد!!!
7.شناخت و آگاهی نسبت به وضعیت صدور احادیث در شرایط تقیه25
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، از قول امام باقر علیه السلام روایت مفصلی ذکر کرده است که در آن حضرت گزارشی از مظالم وارد بر شیعه را ارائه کرده است. بنابراین روایت این مظالم پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله شروع گشته و در زمان بنی امیه به اوج خود رسید. امام در بخشی از این روایت می‌فرماید: «با به قدرت رسیدن حجاج او گروه کثیری از شیعیان را به شهادت رساند و با کوچک‌ترین تهمت یا گمانی آنان را دستگیر می‌نمود به گونه‌ای که تهمت کافر یا زندیق برای اشخاص خوشایندتر از آن بود که به آنان شیعه گفته شود.»
به طوری که در سیره امامان نیز دیده می‌شود، آنان هر گوشی را شایسته القای مطالب خود نمی‌دیدند و هر دلی را ظرف حقایق معنوی نمی‌یافتند و به همین دلیل بسیاری از حقایق را در قلب خود مکتوم نگه داشته و چون به شخص مستعدی برخورد می‌کردند، آن را در اختیار وی قرار می‌دادند. علی علیه السلام در بین اصحاب خود، کمیل را اختیار نمود و در نوبتی که با وی به صحرا رفته بود به دور از اغیار به سینه خود اشاره کرد و فرمود: «ان ههنا لعلما جما» یعنی در این سینه علوم زیادی متراکم شده است و آنگاه شمه‌ای از دانش خود را به او تعلیم فرمود. به همین ترتیب در بین یاران صادقین علیهما السلام خاندان اعین از قرابت خاصی با آن دو بزرگوار برخوردار بودند.
همانگونه که صدور حدیث در شرایط تقیه متضمن فوائدی بوده است، باید گفت: عامل تقیه و استتار تأثیر نامطلوبی بر حدیث شیعه داشته است. این تأثیرات به نوبه خود سبب گردید تا شیعیان از نظر عقیدتی یا شناخت تکالیف و وظایف دینی دچار مشکلاتی شوند.
لذا یکی دیگر از نکات قابل توجه در فهم صحیح از حدیث، شناخت وضعیت صدور آن از نظر وجود شرایط تقیه است؛ زیرا وجود برخی احادیث معارض به خاطر رعایت شرایط مزبور از طرف ائمه علیهم السلام بیان شده‌اند که بر هر فرد فهیمی دانستن موقعیت زمانی و مکانی آن دوران لازم است.
بنابراین ما در اولین قدم برای بررسی معارف اسلام در تمام ابعاد آن، نیازمند به شناخت تخصصی زبان و لغت و ادبیات عرب هستیم. لازمه شناخت تخصصی زبان عرب این است که مفردات الفاظ عربی و جمله بندی‌های آن، مجازات و کنآیات و استعارات فراوانش، جستجو و شناخته شود. دستور زبان و ادبیات عرب در حد یک صاحب نظر و مجتهد فن تحقیق گردد تا شخص بتواند، متون اسلامی را مانند یک عرب هم عصر و مخاطب آنها درک کند؛ زیرا هر زبانی در ادوار مختلف حیات خویش تحت تأثیر عوامل گوناگون، تطور می‌یابد. یک لغت بسیار زیبا و شکیل در طول زمان، زشت و مستهجن می شود. یک واژه، مفهوم اصلی خود را از دست می‌دهد و معنایی درست ضد معنای اولیه خویش پیدا می‌کند. گاه دامنه مفهوم یک لفظ تنگ شده و گاه وسعت می‌یابد و... از این جهت شناخت زبان و لغت و قواعد دستوری عربی، تا آن حد که بتواند ما را بر این تطورات محیط کند و قدرت درنوردیدن زمان و مکان را به ما عطا نماید، لازم است. بنابراین اولین وسیله برای حرکت به سوی شناخت اسلام، آشنایی در حد اجتهاد و تخصص با زبان و لغت عرب است.
از طرف دیگر از آنجا که بین ما و پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام یک سلسله عظیم از روات و مؤلفین کتب فاصله شده‌اند، اسلام‌شناس بایستی در شناسایی صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام و انبوه روات و مؤلفین بی‌شمار متون اسلامی، صاحب نظر باشد تا بتواند صحت یا سقم روآیات تاریخ و سیره و احادیث را تشخیص دهد و این تخصص تا حدی که بتواند اخباری همچون اسرائیلیات که به متون اسلامی نفوذ کرده را از غیر آنها جدا کند و یا نفوذ فرهنگ‌های بیگانه را در مدارک دینی اسلامی تشخیص دهد و بتواند متون سالم و دست نخورده را برای استنباط حقایق اسلامی یک دست نماید، لازم است. واضح است که برای این کار دانستن مبانی تفکر و فلسفه و اعتقادات بیگانه نیز لزوم دارد و تا انسان این مبانی را به طور عمیق و دقیق نشناسد از چگونگی نفوذ آن در مکتب مورد تحقیق خود، آگاه نخواهد شد.
این علوم نیز به عنوان دومین مقدمه لازم برای شناخت اسلام است و بدون آنها دریافت صحیح اسلام به عنوان یک متخصص محال است. از این دو دسته علوم مقدماتی که بگذریم به اصل متون می‌رسیم، متونی که متخصص علوم مقدماتی، آنها را به تحقیق می‌گیرد و خطوط اصلی تفکر و ریزه‌کاری و فروعات اسلام را از آنها استنباط می‌کند.26 محورهای هفت‌گانه مورد بررسی از دیدگاه دکتر علی اکبر غفاری رحمه الله ناظر برتوجه به محتوای متون حدیثی بود که در حد وسع این مقال ذکر شد.
پی‌نوشت‌ها:
1. کلینی به نقل از وصول الاخیار، ص 112. به نقل از:کاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث و درآیه الحدیث، تهران: انتشارات اسلامی،1372، ص 122.
2. سید مرتضی عسگری، نقش ائمه در احیاء دین، تهران: مجمع علمی اسلامی، 1376، جلد اول، مقدمه چاپ اول .
3. برگرفته از: مجید معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، تهران: مؤسسه فرهنگی و هنری ضریح، سال 1376، مقدمه کتاب.
4. نقش ائمه در احیاء دین، پیشین، ص8..
5 علی اکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدآیه، تهران: دانشگاه امام صادق،1369، ص 243.
6. در جلد پنجم الغدیر پاره ای از احادیث موضوعه در فضایل ائمه اربعه آمده است.
7. بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص46-44 به نقل پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، پیشین، ص 29.
8. نقش ائمه در احیاء دین، پیشین، جلد ششم، ص 121.
9. به عقیده بعضی از محققان، غالی در شیعه عبارت از همان زندیق در اهل سنت است. ر.ک: پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، پیشین،ص 299.
10. پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، پیشین، ص300-294.
11. موارد مذکور به نقل از کتاب علم الحدیث و درآیه الحدیث، کاظم مدیر شانه چی آورده شده است.
12. علم الحدیث و درآیه الحدیث، پیشین، ص289.
13. مسند احمد بن احنبل 2/252 . به نقل از علامه سید مرتضی عسگری، همین حدیث در صحیح بخاری ، کتاب النفقات، باب وجوب النفقه علی الاهل و العیال، 3/191 نیز آمده است
14. همان، جلد اول ، ص 248-247.
15 به نقل از علم الحدیث و درآیه الحدیث، پیشین، ص 113-110 .
16. کلینی، الکافی، ج2 ص 104، ر.ک: پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، پیشین، ص 314.
17. استاد غفاری رحمه الله معتقد بودند از آنجا که منی در حج واجب است. لذا این حدیث در اواخر عمر حضرت بوده و دو ماه بعد آن حضرت از دنیا رفتند.
18. حدیث صحیح یعنی حدیثی که همه راویان آن شیعه اثنی عشری، عادل و توثیق شده اند. حدیث حسن یعنی حدیثی که راویان آن شیعه اثنی عشری بوده ولی همه توثیق نشده اند. حدیث موثق حدیثی است که همه راویان آن عادلند؛ ولی بعضی از افراد آن شیعه اثنی عشری نیستند.
19. بحار، کتاب القرآن، باب تفسیر القرآن بالرای، جلد 92، ص 107. نقش ائمه در احیاء دین،پیشین، جلد 7، ص 87.
20. همان، ج 92، ص 122.
21. ماه آذار ماهی از ماههای رومیان است که بعد از ماه شباط و قبل از ماه نیسان قرار داشت و در این زمان مصادف بود با پایان ماه صفر از ماههای قمری.
22. استاد غفاری در توضیح این مطلب فرمودند: مسجد قبا اولین مسجدی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله در موقع ورود از سمت جنوب مدینه در زمان هجرت از مکه به مدینه بنیانگذاری کردند و دارای دو در در دوجهت مخالف هم بود. اما پس از آن روزهای چهارشنبه به این مسجد می‌آمدند و نماز ظهر را اقامه کرده و پس از آن مردم را موعظه می نمودند.
23. تلخیص مقباس الهدآیه، پیشین، ص 247.
24. تلخیص و تحقیق مقباس الهدآیه، پیشین، ص 261-260 .
25 برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر.ک: پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، پیشین، صص 289-264.
26. نقش ائمه در احیاء دین، پیشین، ص 11-9.
منابع:
1. عسگری سید مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، مجمع علمی اسلامی، تهران، 1376.
2. غفاری، علی اکبر، تلخیص مقیاس الهدآیه، تهران: دانشگاه امام صادق،1369.
3. مدیرشانه چی، کاظم، علم الحدیث و درآیه الحدیث، انتشارات اسلامی، تهران، 1372.
4. معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، مؤسسه فرهنگی و هنری ضریح، تهران، سال 1376.
پدیدآورنده: ناهید دامن پاک مقدم کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث

تبلیغات