آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۳

چکیده

هرچند دغدغه اصلی ریچارد رورتی پراگماتیسم و فلسفه تحلیلی بود، هیچ گاه از امکانات موجود در دیگر سنت های فکری و حتی ادبی برای بهبود و اصلاح داشته های خود و در صورت امکان گسترش و بسط آن ها غافل نبود. او از غربی و یونانی بودن فلسفه و نیز نفی فلسفه شرقی به طور عام و فلسفه چینی به طور خاص سخن گفته است؛ البته بدون آنکه همچون کانت و هگل نگاه نژادپرستانه و سلسله مراتبی به شرق داشته باشد. در نگاه نخست، رویکرد رورتی درباره تفکر شرق با روح حاکم بر تفکرش ناسازگار می نماید. زیرا از متفکری که درصدد برقراری ارتباط بین دو سنت فلسفی قاره ای و تحلیلی، به رغم تفاوت های بنیادین آن ها، بوده و فراتر از آن از همنشینی فلسفه با ادبیات سخن گفته و همواره توصیه می کرده برای پیشبرد اهداف فلسفی باید از رمان استفاده کرد انتظار می رفت خود را از امکانات فلسفه شرق، که به لحاظ غنای اندیشه ای به مراتب برتر از رمان های مورد نظر اوست، محروم نسازد. رورتی با مطالعه تطبیقی در سنت فلسفی غرب نه تنها مخالفتی نداشت که در برخی از موارد پیشتاز بود. از این رو، در این مقاله بر فلسفه تطبیقی با رویکرد میان فرهنگی تمرکز شده و دلایل مخالفت وی با این نوع خاص از تطبیق مورد ارزیابی قرار گرفته است.

A Reflection on the Reasons for Rorty's Opposition to Comparative Philosophy

Richard Rorty never limited himself to a single philosophical school. Although pragmatism and analytical philosophy are his primary philosophical concerns and most of his works are in this field, he was never unaware of the possibilities available in other intellectual and even literary traditions to improve and modify his own thinking, and, if possible, to expand them. Rorty has discussed the Western and Greek foundations of philosophy and the negation of Eastern philosophy in general, and Chinese philosophy in particular, without having a racist and hierarchical view to the East like Kant and Hegel. At first glance, Rorty's approach to Eastern thought seems incompatible with the spirit that governs his thinking. Therefore, this question naturally arises for the readers of Rorty's works: how can a thinker who tried to establish a connection between the two continental and analytical philosophical traditions -considering their fundamental differences- and who also spoke about the coexistence of philosophy with literature, while constantly recommending that novels should be used to advance philosophical goals, neglect the possibilities offered by Eastern philosophy? In terms of richness of thought, Eastern philosophy is far superior to his novels. In this article, citing Rorty's works, the reasons for his opposition to comparative philosophy are evaluated.

تبلیغات