تحلیلی بر رابطه حس مکان با تعلق در محلات شهری (نمونه موردی: محله باقرآباد شهر رشت) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
تعلق از موضاعات کلیدی مطالعات شهری می باشد. در نوسازی محلاتی که در محدوده مرکزی شهرها واقع شده اند، مشارکت ساکنان در نوسازی، عاملی اساسی بشمار می رود. تعلق زمینه ای را برای مشارکت فراهم می آورد. با توجه به رواج اقتصاد خدماتی و مصرف گرایی در شهرها، تعلق بیشتر بصورت نمادین و عملگرا جلوه می کند. بیشتر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه نیز، ماهیت اجتماعی و عمل گرای تعلق را در فرایند تغییرات محلات مورد توجه قرار می دهند و از عاملیت انسانی و ذهنیت گرایی(حس مکان) در این مسئله غفلت می کنند. این پژوهش در پی پر کردن این شکاف و بررسی همبستگی بین این دو می باشد. به این ترتیب هدف این مقاله این است که نشان دهد با وجود تنوع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در محله تاکید صرف بر تعلق نمادین و عملگرا باعث بوجود آمدن جدایی گزینی اجتماعی می شود و حس مکان (بودن در مکان) این مسئله را تعدیل می کند و باعث انسجام بیشتر می شود. جامعه آماری پژوهش ساکنین محله باقرآباد شهر رشت می باشند که محدوده آن توسط طرح جامع رشت و سند توسعه محلات تعیین شده است. با استفاده از جدول مورگان 375 نفر با عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شدند. داده ها از طریق پیمایش و تکمیل پرسشنامه جمع آوری شده و با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق حاکی از این است که ارتباط معنی دار مثبت بین حس مکان و تعلق وجود دارد و حس مکان در سطح متوسط بر تعلق اثر می گذارد. احساسات شخصی افراد همواره در اعمال و رفتارهایی که بیانگر تعلقشان است تاثیر گذار است. این بدان معناست که احساس شخصی و صمیمانه فرد برای تعلق داشتن به یک مکان باید همیشه با گفتارها و اشکال مطالبات اجتماعی - مکانی مطابقت داشته باشد . همچنین نتایج تحقیق مشخص می کند که مهم ترین شاخص حس مکان احساس عمیق محله که 84 % از واریانس و مهمترین شاخص تعلق، تحقق نیاز ها که 64% از واریانس را تبیین می کند.An Analysis of the Relation between Sense of Place and Belonging in Urban Neighborhoods (Case Study: Bagherabad Neighborhood of Rasht)
Belonging is one of the key themes of urban studies. In the redevlopment of neighborhoods located in the Inner city, the participation of residents in redevlompment is a key factor. Belonging provides a platform for participation. Given the prevalence of Service industry and consumerism in cities, belonging is more symbolic and pragmatic. Most of the research in this field also pays attention to the social and pragmatic nature of belonging in the process of neighborhood change and neglects human agency and subjectivism (sense of place) in this issue. This study seeks to fill this gap and examine the correlation between the two. Thus, the purpose of this article is to show that despite the cultural, social and economic diversity in the neighborhoods, the mere emphasis on symbolic and pragmatic belonging causes social segregation and moderates the sense of place (being in place). And it makes for more coherence. The statistical population of the study is the residents of Bagherabad neighborhood of Rasht, the area of which is determined by the comprehensive plan of Rasht and the neighborhood development document. Using Morgan table, 375 people were selected as the study sample. Data were collected by surveying and completing a questionnaire and analyzed using descriptive and inferential statistics. The results indicate that there is a significant positive relationship between sense of place and belonging and sense of place affects belonging at a moderate level. Honestly' personal feelings are always influential in the actions and behaviors that express their belonging. This means that a person's personal and sincere feeling of belonging to a place must always be consistent with the words and forms of socio-spatial demands. The results also show that the most important indicator sense of place is the Neighbourhood sentiment, which is 84% of the variance, and the most important indicator of belonging is the Influence, which explains 64% of the variance.