بررسی تحلیلی تاریخچه نظریه انقلاب نسبت (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
پیشینه شناسی مسائل و نظریه های مطرح در علوم، از اهمیت به سزایی برخوردار است. در جستار حاضر، پیشینه نظریه انقلاب نسبت به عنوان یک نظریه اصولی موردبررسی قرار گرفته است. با مراجعه به منابع مکتوب فقهی و اصولی از قدمای فقهی و اصولی تا دوران ملااحمد نراقی، کسی که از وی به عنوان مبدع نظریه انقلاب نسبت یاد می شود، و تحلیل برخی فتاوای فقهی و شیوه استدلال و نقد دیدگاه های مطرح درباره آن فرع فقهی، این نتیجه به دست آمده است: شیوه بررسی و حل ادله متعارض در مواردی که اطراف تعارض بیش از دو دلیل است، در نظر برخی فقها همچون شیخ طوسی، محقق حلی، علامه حلی، فخرالمحققین، مقدس اردبیلی، محقق سبزواری و دیگران، همان روش مرسوم به انقلاب نسبت است. بنابراین هرچند این نظریه به اقرار اندیشه وران اصولی منسوب به ملااحمد نراقی است که برای اولین بار توسط ایشان به صراحت تبیین و تنقیح اولیه شده است، اما ریشه هایی از جریان این روش در کلمات گذشتگان دو علم فقه و اصول نیز، به صورت پراکنده و در برخی فروع فقهی، مشاهده می شود. لذا این نظریه را می توان دارای پشتوانه ای نسبتاً مناسب و قوی در میان فقها و اصولیان دانست.Analytical Study of the History of the Theory of Inqilāb-e Nisbat
Knowing the history of issues and theories which is proposed in sciences is very important. The present study has examined and investigated the history of the theory of inqilāb-e nisbat as an uṣūlī theory. By referring to the written fiqhī and uṣūlī sources from the earlier scholars to the era of Mullā Aḥmad Narāqī, who is known as the innovator of the theory of inqilāb-e nisbat , and analyzing some fiqhī fatwās , the way of reasoning, and criticizing the proposed views about that fiqhī branch, this result has been achieved that, based on some jurists such as Shaykh al-Ṭūsī, Muḥaqqiq al-Ḥillī, ʻAllāmah al-Ḥillī, Fakhr al-Muḥaqiqqīn, Muqaddas al-Ardabīlī, Muḥaqqiq Sabzawārī and others, the method of study and resolving conflicting evidence in cases where there are more than two evidences surrounding the conflict, is the same method titled to inqilāb-e nisbat. Therefore, although according to the confession of uṣūlī scholars, this theory is attributed to Mullā Aḥmad Narāqī, which it was clearly explained and refined by him for the first time, the roots of this method can be found in the words of the predecessor scholars of fiqh and uṣūl and, sporadically, in some fiqhī branches. Thus, this theory can be considered as a theory that has a relatively suitable and strong support among scholars of fiqh and uṣūl .