تاثیر حاکمیت شرکتی، سودآوری و اندازه شرکت بر ارزش شرکت با نقش میانجی سرمایه فکری
آرشیو
چکیده
هدف: پژوهش حاضر جهت ارائه شواهدی در خصوص ارتباط میان حاکمیت شرکتی، سودآوری و اندازه شرکت با ارزش شرکت و نقش میانجی سرمایه فکری بر این رابطه انجام شد. روش: در راستای تحقق اهداف پژوهش، از شاخص کیوتوبین برای سنجش ارزش شرکت استفاده شده است. همچنین، از شاخص های اندازه هیئت مدیره، استقلال هیئت مدیره و حضور زن در هیئت مدیره برای متغیر حاکمیت شرکتی استفاده گردید. برای متغیر سودآوری نیز شاخص های بازده دارایی، بازده حقوق صاحبان سهام و بازده فروش مورد استفاده قرار گرفت. متغیر اندازه شرکت نیز با استفاده از شاخص های لگاریتم طبیعی کل دارایی ها، لگاریتم طبیعی فروش و لگاریتم طبیعی ارزش بازار وارد مدل شد. در نهایت، از کارایی سرمایه فکری، کارایی سرمایه ساختاری و کارایی سرمایه انسانی به عنوان شاخص های سرمایه فکری استفاده شد. فرضیه های پژوهش با استفاده از نمونه ای متشکل از 142 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1391- 1399 و با بهره گیری از مدل یابی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده حاکی از آن است که حاکمیت شرکتی تاثیر معناداری بر سرمایه فکری و ارزش شرکت ندارد. همچنین، تاثیر سودآوری بر سرمایه فکری و ارزش شرکت تأیید شد. اندازه شرکت نیز تاثیر معناداری بر ارزش شرکت داشته است، در حالی که تاثیر آن بر سرمایه فکری تایید نگردید. علاوه بر این، تاثیر سرمایه فکری بر ارزش شرکت نیز مورد تأیید قرار نگرفت. در نهایت نتایج نشان داد که نقش میانجی سرمایه فکری در رابطه بین حاکمیت شرکت، سودآوری و اندازه شرکت، با ارزش شرکت قابل پذیرش نیست. نتیجه گیری: اندازه شرکت بازتابی از ارزش کل دارایی شرکت است. این امر بر انتظار سرمایه گذار از سود سهام شرکت تأثیر می گذارد و در نتیجه افزایش تقاضا برای سهام شرکت قادر به افزایش قیمت سهام در بازار سرمایه خواهد بود. در شرکت های مورد بررسی، دارایی ها و سرمایه های فیزیکی نقشی اساسی در تبیین ارزش شرکت داشته و در نتیجه به سرمایه فکری توجهی نشده است. حاکمیت شرکتی مناسب می تواند به جذب سرمایه فکری کمک کند و از آنجا که سرمایه فکری یک منبع دانش در رابطه با دارایی های نامشهود است، می تواند ارزش شرکت را نیز بهبود بخشد. سرمایه فکری در تبیین اندازه شرکت و ارزش شرکت نیز نسبت به سرمایه فیزیکی، از اهمیت به مراتب کمتری برخوردار است.The Effect of Corporate Governance, Profitability, and Firm Size on Firm Value with the Intervention of Intellectual Capital
Purpose: The purpose of the present study is to present some evidence about the impact of corporate governance, profitability, and firm size on firm value and also determine the intervening role of intellectual capital in this relationship. Methods: To substantiate the research objectives, Tobin’s Q index was used to measure firm value. Also, some other indices such as the size and independence of board of directors as well as the presence of women among them were used as variables of corporate governance. Indices of return on asset, return on equity, and return on sales were used as profitability variables. Firm size variable was also included in the model by the natural logarithm of all assets, sales, and market value. Finally, the efficiency of intellectual, structural, and human capital was used as variables for intellectual capital. By structural equation modeling, the research hypotheses were tested through a sample consisting of 142 companies accepted in Tehran Stock Exchange from 2012 to 2020. Findings: The obtained results indicate that corporate governance had no significant impact on intellectual capital and firm value. Moreover, the effect of profitability on intellectual capital and firm value was confirmed. Firm size also had a significant impact on firm value but its effect on intellectual capital was not confirmed. Finally, the results showed that the intervention of intellectual capital is not acceptable in the impact of corporate governance, profitability, and firm size on firm value. Conclusion: Firm size is a reflection of corporate total assets. It is effective on investors’ expectation of corporate dividends and as a result of increase in demand, the corporations will be able to increase the price of their shares in the market. In corporations under study in this research, physical assets and capital have a basic role to determine firm value and therefore, intellectual capital has been neglected. Suitable corporate governance can facilitate attraction of intellectual capital and since it is a source of knowledge in terms of invisible assets, it can improve firm value, too. Yet, it has a relatively less significant importance compared to physical capital to determine firm size and value.