آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

شمس الدین سمرقندی در دو کتاب قسطاس الأفکار و شرح القسطاس تحلیل هایی از قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه ارائه کرده است که متفاوت از منطق دانان پیش از او است و از این رو، نسبت هایی میان آن قضایا برقرار کرده است که پیامدهای جدیدی در روابط استنتاجی میان آنها دارد. او در موجبه ها، قضیه خارجیه را به «وجود خارجیِ» طرفین و قضیه حقیقیه را به «امکانِ» وجود خارجی طرفین مشروط کرده و قضیه ذهنیه را نامشروط به این دو شرط دانسته است. او هم چنین در موجبه ها، قضیه خارجیه را اخص از حقیقیه و حقیقیه را اخص از ذهنیه برشمرده و به عکس این نسبت ها در سالبه ها حکم کرده است و در بیان این احکام میان کلیه ها و جزئیه ها هیچ تمایزی قائل نشده است. این نسبت های استنتاجی مورد ادعای سمرقندی متفاوت است با نسبت های بیان شده در آثار دیگر منطق دانان مسلمان مانند افضل الدین خونجی و قطب الدین رازی که گویا تنها منطق دانان مسلمانی هستند که صراحتا به این بحث پرداخته اند. در این مقاله به تجزیه و تحلیل مدعیات سمرقندی و نقد و بررسی آنها پرداخته و نشان داده ایم که نسبت های استنتاجی مورد ادعای سمرقندی با مثال هایی که برای قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه می آورد مطابقت نمی کنند و از این رو، از دقت کافی برخوردار نیستند.

Samarqndi on Haqiqi and Khariji Propositions

Shams al-Din Samarqandi in his books Qistas al-afkar and Sharh al-Qistas presented two new analyses of the khariji, haqiqi and mental propositions which are different from those of his predecessors. He held relations among these propositions which have new consequences on the inferential relations between them. Samarqandi conditioned the khariji proposition on the "external existence" of its subject and predicate, also conditioned the haqiqi proposition on the "possibility" of the external existence of its subject and predicate, and considered the mental proposition unconditional to these two conditions. He has also regarded the khariji as implying the haqiqi and the haqiqi as implying the mental, all these in the affirmative propositions and the converse of these relations in the negatives, without distinguishing the universals from the particulars. These inferential relations claimed by Samarqandi are different from those expressed in the works of other Muslim logicians such as Afzal al-Din Khunaji and Qutb al-Din Razi, who seem to be the only Muslim logicians who have explicitly discussed this issue. In this article, we have analyzed and critiqued the claims of Samarqandi and shown that the inferential relations claimed by him do not correspond to the examples he gives for khariji, haqiqi and mental propositions, and are therefore not accurate enough.

تبلیغات