چکیده

دخالت ارزشهای غیرمعرفتی در استدلال علمی بحث های زیادی به همراه داشته است. یکی از راه هایی که می تواند این دخالت را توجیه نماید، استدلال از راه ریسک استقرائی است. هدف این مقاله، بررسی نسخه ای از این استدلال است که توسط داگلاس ارائه می گردد. وی با طرح پرسش در مورد «حد کفایت شواهد» استدلالش را پیش می برد. ما با مفروض گرفتن درستی استدلال داگلاس، سعی می کنیم که پاسخ پرسش از «حدکفایت شواهد» را با توجه نتیجه گیری استدلالش مشخص سازیم. نشان خواهیم داد که با درنظرگرفتن توأمان ارزش های معرفتی و غیرمعرفتی نمی توان پاسخ مناسبی برای حدکفایت به دست آورید، زیرا یا گرفتار دور می شویم و یا مجبور به اضافه کردن اموری مبهم. همچنین، توضیح خواهیم داد که داگلاس می توانست پاسخ به پرسش از حد کفایت را با تاکید بیشتر بر عمل دانشمندان و کاربران واقعی علم جست وجو کند که در آن، الزامی بر ادغام مدعیات علمی با حیطه های سیاست گذارانه علم وجود ندارد.

تبلیغات