چکیده

حدوث پدیده های سیاسی و اجتماعی با قرائت های مختلفی به بحث گذاشته می شود؛ اما تفاسیر متکثّر لزوماً بیانگر واقعیت های گوناگون نیست. طبق این فهم، هر نوع پردازشی از این پدیده ها، گزینشی خواهد بود. وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به مثابه یکی از تحوّلات سیاسی قرن بیستم، با خوانش های نظری گوناگونی مورد تحلیل رفتارشناسان، سیاست پژوهان و علمای اجتماعی قرار گرفت. با وجود تعدّد روایی، نقش شناسه های سیاسی و اجتماعی بومی ایران در این تحلیل ها مغفول واقع شد. نظریه نوسازی و انقلاب برینگتن مور هم در این راستا قابل ارزیابی است. طبق این امر، تلاش برای تحلیل قابلیت ها و ظرفیت های نظریه نئومارکسیستی مور جهت درک انقلاب ایران، اهتمام اصلی نگاشته جاری است. طبق فرضیه پژوهش، انقلاب اسلامی ایران نه تنها از نظر بنیان ها و پایه ها با نقش تعیین کننده طبقات و نیروهای اجتماعی و الگوهای انباشت سرمایه برینگتن مور تطابق ندارد؛ بلکه از نظر چگونگی تکوین، جهت گیری و نتایج آن هم کاملاً متفاوت است. مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیلی- تطبیقی و نظریه جامعه شناسی تاریخی، درصدد آزمون فرضیه جاری است.

Studying the Feasibility of the analysis of the Islamic Revolution of Iran from the perspective of Brighton Moore's theory

The rise of political and social phenomena is discussed with different readings; But multiple interpretations do not necessarily reflect different facts. According to this understanding, any kind of processing of these phenomena will be selective. The occurrence of the Islamic Revolution of Iran in 1978, as one of the political developments of the twentieth century, was analyzed by behaviorists, political scientists, and social scholars with various theoretical readings. Despite the multiplicity of narratives, the role of Iranian indigenous political and social identities in these analysis was neglected. Brighton Moore's theory of modernization and revolution can also be evaluated in this regard. Accordingly, the attempt to analyze the capabilities and capacities of Moore's neo-Marxist theory to understand the Iranian revolution is the main concern of the current writing. According to the research hypothesis, the Islamic Revolution of Iran, not only in terms of foundations, does not correspond to the determining role of classes and social forces and patterns of capital accumulation in Brighton Moore; But is also completely different in terms of  its development, its orientation and its results. The present article tries to test the current hypothesis using  an analytical-comparative method along with a historical sociological theory.

تبلیغات