مبانی مکتب تفکیک از نظر محمدرضا حکیمی (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
محمدرضا حکیمی نگرش عده ای از فقها به علوم بشری را، که از بیرون وارد حوزه دینی شده اند، «مکتب تفکیک» خواند. پیروان این مکتب، درمورد علوم بشری، بیشتر دغدغه ای اعتقادی و معارفی داشته اند. آنان در مباحث فقهی و سیاسی اختلاف اجتهادی داشته اند، ولی در این نکته با هم موافق بوده اند که باید اصل دین را، که نص صریح کتاب و سنت است، از علوم بشری، که هر لحظه در حال تغییر و دگرگونی است، جدا کرد و از ورود این علوم به حوزه دین جلوگیری کرد تا بتوان حقیقت نظر قرآن و اهل بیت را در مباحث گوناگون درک کرد. پیداست که وارد شدن این علوم به حوزه دین باعث پدید آمدن تأویل های تازه از قرآن و سنت می شود و همین به دور شدن از مکتب وحی می انجامد. تفکیک یعنی منفک کردن فهم متون دینی از فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی که خود از علوم بشری قلمداد می شوند. حکیمی تعقل را از فلسفه جدا می داند و معتقد است مخالفت با فلسفه لزوماً مخالفت با تعقل نیست، بلکه می توان در «سایه وحی» از «تعقل فطری و الستی» بهره برد و به تازه هایی از معارف دینی دست یافت. این نوشتار می کوشد مبانی فکری حکیمی در این حوزه را آشکار کند.The Foundations of ‘the School of Separation’ from Mohammad-Reza Hakimi’s Viewpoint
Mohammad-Reza Hakimi called some jurists’ attitude towards human sciences, which entered the religious field from other fields, ‘the School of Separation’. The followers of this school, facing the human sciences, have had more concerns about ideology and divine teachings. They have differing views in jurisprudence and politics, but they have agreed on the fact that the religion, which is based on the clear text of the Qur’an and Sunna , must be separated from the human sciences, which are changing and transforming every moment; these sciences must be prevented from entering into the realm of religion so that the truth of the views of the Qur’an and Ahl al-Bayt could be understood in various topics. It is obvious that if these sciences enter into the realm of religion, they lead to the emergence of new interpretations of the Qur’an and Sunna , which results in moving away from the school of revelation. ‘Separation’ here means separating the understanding of religious texts from Islamic philosophy and Islamic mysticism, which are among human sciences. Hakimi separated intellection from philosophy, and believed that opposition to philosophy is not necessarily opposition to intellection, but one can make use of ‘innate and inherent intellection’ in ‘the light of Revelation’, and achieve new religious teachings. This study seeks to reveal Hakimi’s intellectual foundations in this field.