آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

هنگامی که درباره امنیت جمعی و به خصوص امنیت جمعی به مثابه یک «سیستم» سخن می گوییم، فرض بر وجود نوعی نظم و شکلی از حکومت قانون گذاشته می شود. این در حالی است که نحوه توزیع قدرت پس از جنگ جهانی دوم با پیروی از الگوی دیرینه موازنه قدرت، به نحوی نبوده است که بتواند امنیت جمعی را در شکل کمال یافته خود- به صورت بازدارندگی کامل در برابر نقض قاعده ممنوعیت توسل به زور- تحقق بخشد. هم در اینجاست که مسئله تروریسم بین المللی به مثابه نقطه عطف تاریخ معاصر، دوگانه «دفاع مشروع» و «امنیت جمعی» را که دیرزمانی است در رقابت مداوم با یکدیگرند، بیش از پیش عیان می سازد. به نظر می رسد این رویارویی به تضعیف- اگر نگوییم نابودی- نظام امنیت جمعی و جایگزینی آن با سیاست های یکجانبه گرایانه انجامیده است.

A Critical Analysis of the Concept of Collective Security in the Current International System

When it comes to collective security, and specifically collective security as a “system”, the existence of a sort of order and a form of rule of law is presumed. However, the distribution of power in the post-World War II era, which is based on the old balance-of-power pattern, has failed to realize collective security in its most developed form, i.e., as a deterrent against any violation of the prohibition on the use of force. That is where the issue of international terrorism, as a turning point in contemporary history, has made the dichotomy between self-defense and collective security more evident. It seems that the clash between these two concepts has caused the collective security system to be undermined if not completely destroyed, and thus be replaced with unilateral policies.

تبلیغات