چکیده

 ادبیات کودک یکی از شاخه های نوپای ادبیات کهن سال است که با روان شناسی دوران کودکی ارتباطی تنگاتنگ و جدایی ناپذیر دارد؛ چنان که می توان با استمداد از علم روان شناسی، ادبیات کودک را تحلیل و بررسی کرد. با توجه به اهمیت داستان های کودکان در شکل گیری شخصیت آن ها، این مقاله برآن بوده تا به بررسی شخصیت های داستان های برگزیده کودک و نوجوان براساس غلبه نیاز به قدرت در شخصیت های داستانی و چگونگی مواجه شدن شخصیت ها با این انگیزش و نیز تحلیل این داستان ها براساس نظریه انتخاب ویلیام گلاسر بپردازد. پس از مطالعه داستان های برگزیده از ابتدای شکل گیری ادبیات کودک تا کنون و استخراج 100 داستان به روش نمونه گیری هدفمند، به تحلیل شخصیت های اصلی و فرعی پرداخته شد. نتیجه پژوهش نشان داد که نیاز به قدرت در شخصیت های اصلی و فرعی 26 داستان به دو صورت مثبت و منفی (مساوی) قابل مشاهده و پیگیری است. و در این میان، شخصیت هایی که با نیازهای مثبت برانگیخته می شوند، برای برآوردن نیاز خود، رفتارهایی عاقلانه بروز می دهند و به دلیل انتخاب درست، به مقصود می رسند. 

تبلیغات