چکیده

نمایشنامه ادیپ شهریار، یکی از مشهورترین نمایشنامه های تاریخ ادبیات نمایشی جهان است. این تراژدی در قرن پنج ق.م در یونان باستان به قلم سوفوکلس پدید آمده است. ادیپ شهریار را به عنوان یک نمونه تمام عیار تئاتر یا تراژدی ارسطویی می دانند. این اثر از زوایای متعددی از جمله روانشناسی، جامعه شناسی و نقد ادبی تحلیل و بررسی شده است. ساختارگرایی به عنوان یک روش نقد و تحلیل متون ادبی تأثیر عمیقی بر تاریخ ادبیات گذاشته است. ولادیمیر پراپ با تمرکز بر ادبیات فولکلوریک و افسانه های عامیانه، در پژوهشی موسوم به ریخت شناسی قصه پریان، روش جدیدی برای تفسیر و واکاوی ساختار قصه و روایت مطرح کرد. روش پراپ بر عملکرد شخصیت ها و خویشکاری آنها است. او در نظریه اش هفت شخصیت تکرارشونده را بر اساس عملکردهای شان معرفی می کند. ادیپوس به عنوان قهرمان تراژدی به سبب اعمالش، مرتکب گناهی بزرگ می شود و از جایگاه رفیعش سقوط می کند و تباه می شود. به نظر می رسد شخصیت ادیپ شهریار براساس الگوی پراپ درباره شخصیت های تکرارشونده قابل تحلیل است. در حقیقت پژوهش حاضر که به روش توصیفی-کیفی و با استناد به منابع کتابخانه ای و مطالعه متون پدید آمده است، تلاش دارد نشان دهد تک تک شخصیت های مورد نظر پراپ در تحلیل ساختاگرایانه اش، خود ادیپوس هستند یا به عبارتی دیگر شخصیت ادیپوس به گونه ای است که تمام شخصیت های پراپ را در خود دارد. در این پژوهش با تکیه بر روش پراپ در تحلیل ساختاری روایت و شخصیت ادیپوس به عنوان عنصری سازنده در نمایشنامه، به پرسش های تحقیق پاسخ داده شده و نتایج به دست آمده ارائه گردیده است.

تبلیغات