دیدگاه افراد درباره چیستیِ هستی و نسبت انسان و خدا با کلّ هستی، در نحوه معنویت گرایی آنها مؤثر است. شیوه معنویت گرایی فردی که هستی(طبیعت، ماوراء طبیعت، انسان و خدا) را یک کلّ یکپارچه و بدون تمایز فرض می کند با فردی که عرصه غیب و شهود را متمایز می داند و انسان و خدا را دو موجود مستقل به حساب می آورد تفاوت هایی بسیار دارد. در این مقاله با استفاده از پژوهش های موجود درباره عقاید معنویت گرایان جدید نشان خواهیم داد که انگاره هستی در این جریان چگونه ترسیم می شود و هستی شناسی برخاسته از این انگاره چه تأثیراتی در خداشناسی و انسان شناسی معنویت گرایان جدید دارد. در مقاله حاضر با استفاده از مفهوم مونیسم سعی خواهیم کرد این مدل هستی شناختی را تبیین کرده و به اجمال به برخی لوازم اعتقادی آن اشاره کنیم.