چکیده

خوانش های رسمی، معمولاً برای تأکید بر موضع رادیکالِ هنرهای اجراییِ آوانگارد قرن بیستم، بر گسستِ آنها از هنر رومانتیک تصریح می کنند. برخلاف این نظرگاه، در این پژوهش به دنبال یافتن سیاست مشترکی هستیم که آوانگاردیسم های قرن بیستمی را در ادامه تلاش رومانتیک ها قرار می دهد. برای اثبات این مدعا، ابتدا به بررسی برآمدنِ پروبلماتیک هنر رومانتیک از خلال نقدهای سه گانه کانت می پردازیم که چگونه عرصه تجربه استتیک را به مثابه یگانه عرصه تحققِ آرمان آزادی در قلمرو تعیّنِ مادی برمی نهد. سپس سراغ بسط این نظریه استتیک در متون نظری رومانتیک ها، با تأکید بر نامه هایی در تربیت استتیک انسان اثر شیلر می رویم و در وهله بعد، به بسط این چشم انداز در اجراهای رومانتیک و پست رومانتیک (با تأکید بر گوته و واگنر) می پردازیم. پس از بررسی این اجراهای شاخص و مطابقت آنها با پروبلماتیک رومانتیکِ هنر، بررسی خود را به اجراهای آوانگارد قرن بیستم، به خصوص نمایشگاه های اجراییِ دادائیست ها و سوررئالیست ها و در حاشیه آن، برآمدنِ شکل های اجرایی در هنرها و جنبش های دیگرِ آوانگارد از قبیل نقاشی کنشی و هپنینگ در آمریکا - معطوف کرده ایم تا اجراهای آنان را در پرتو همان پروبلماتیک رومانتیک، بازخوانی کرده باشیم و نهایتاً به این نتیجه برسیم که اتفاقاً از این منظر، موضعِ رادیکال سیاسیِ اجرای آوانگاردِ قرن بیستم، ریشه در پروبلماتیک هنر رومانتیک ها و جایگاه مرکزیِ اجرا در آن دارد.

تبلیغات