چکیده

فقر شهری پدیده ی چند بعدی است وشهرنشینان به خاطر بسیاری از محرومیت ها؛ از جمله عدم دسترسی به فرصت های اشتغال، مسکن و زیرساخت های مناسب، نبود تأمین اجتماعی و دسترسی به بهداشت، آموزش و امنیت فردی دررنج و مضیقه اند. فقر شهری تنها محدود به ویژگی های نام برده نبوده واشاره به شرایط ناپایدار منجربه آسیب پذیری وناتوانی درمقابل آسیب ها نیزدارد. با توجه به اهمیت موضوع فقر شهری، دولت ها همواره در حال اندیشیدن به سیاست هایی هستند که منجر به کاهش فقر شهری شود. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است. و جامعه آماری این پژوهش شامل گزارشاتی است که در دسترس هستند و مضمون اصلی آنها در مورد سیاست های کاهش فقر شهری است که نمونه آماری آن مربوط می شود به شهر نیویورک و کشورهای برزیل و اندونزی. نتایج پژوهش حاضر بیان کننده این مطب است که برنامه ها و سیاست های کاهش فقر در نیویورک موفق به نظر می رسد و دلیل این موفقیت این است که این برنامه کاهش فقر صرفا به بعد اقتصادی فقر تاکید ندارد و بعد اجتماعی آن را نیز مد نظر قرار می دهد. در ارتباط با برنامه و سیاست کاهش فقر کشور اندونزی و برزیل می توان چنین نتیجه گرفت که این کشورها برای شناسایی فقر به عنوان یک پدیده چند بعدی تنها به بعد اقتصادی تاکید دارند و با توجه به نادیده گرفتن ابعاد دیگر فقر شهری ، تعداد کثیری از فقرا در برنامه های کاهش فقر نادیده گرفته می شوند.

تبلیغات