تاکنون بیشتر پژوهش هایی که پیرامون جهان بینی حکیم عمر خیام نیشابوری صورت گرفته است، بر بی تفاوتی اش نسبت به جهان هستی و جهان آخرت، اهمیت دم غنیمت شماری و مانند آن ها تأکید کرده اند و این سبب شده تنها یک قرائت از افکار او براین نوشته ها حاکم باشد. در این مقاله سعی گردیده از نگاهی دیگر به اندیشه ی خیام نگریسته شود و تلاش شده با توجه به فضای برخورد دولت سلجوقی با اندیشمندان، به ویژه با دگراندیشانی که با سیاست های حاکم بر نظامیه ها هماهنگ نبوده اند این سؤال را مطرح کند که آیا منظور خیام از به کار بردن واژه ایی مانند کوزه، لاله رخ ، نازنین، سبزه و مانند آن ها نمی تواند معنای استعاره ای و در واقع اشاره به دانشمندانی باشد که در این فضای سخت مورد بی مهری و آزار و احیاناً کشتار قرار گرفته اند. با بررسی اشعار خیام در بستر زمانی اش این پژوهش بر آن است که اشعار خیام در اعتراض نسبت به عملکرد دولت مردان سلجوقی و سرکوب هرگونه خردورزی و تفکر فلسفی و مبارزه آنان با دانشمندان علوم عقلی باشد. این مقاله تأکید دارد که اشعار خیام گویا به چنین قصدی سروده شده باشد و او کوشیده است از دانشمندانی که در گمنامی به سر برده اند با این تعابیر یاد کند و امیدوار به روزی باشد که جامعه ی ایرانی پی به ارزش آنان برده واز آنان قدر شناسی نماید.