در اندیشه ی شمار زیادی از عارفان، شادی به حق تعالی در سیر الی الله از اثر ارتقابخش و تعالی دهنده ی بسیار برخوردار است و سالک را به دریافت حقایقی نائل می کند که با سال ها نماز و روزه و مجاهده به دست نمی آید. با وجود اهمّیّت این موضوع و تأثیرگذاری آن بر سلوک بسیاری از عارفان، آنچه عمدتاً از عرفان اسلامی انعکاس یافته و برجسته شده، تأکید بر اندیشه ی سلبی و حزن مدارانه ی شماری از متصوّفه است که پیوسته اوقات خود را در ترس و اندوه سپری می کنند و از هرگونه خوشی رویگردان و از هر لذّتی بی بهره اند. همین امر، باعث شده که سیمای درست و دقیقی از عرفان اسلامی ارائه نگردد و بخش مهم و زیبایی از این جریان فکری و عملی، مخفی بماند. در این مقاله، سیمای شادی در عرفان اسلامی از آغاز تا سده ی پنجم بررسی شده و تحوّلات آن در قرون مختلف و عوامل مؤثر بر آن تبیین گردیده است. رویکرد غالب بر اذهان زاهدان و صوفیان نخستین به دلایلی آکنده از خوف و اندوه است؛ امّا سیر تطوّر شادی در عرفان، نشان می دهد که با ورود مباحث عمیق عرفانی و طرح موضوعاتی چون معرفت و قرب الهی، رجا و رضا، سکر و فنا، تجلّی جمالی، انس و عشق ورزی با خدا، نگرش اخروی محض و خوف مدارانه در نزد عارفان به تدریج رنگ باخته و ایشان در همین دنیا از لذّت محبّت و شادی معرفت و مشاهده ی جمال حق بهره مند شده و بهشت و دوزخ خود را در پیوستگی به حق یا جدایی از او دیده اند.