نقد ادبی به عنوان دست مایه ای برای ورود به دنیای شعر و شاعری و شناخت شعر و درک غثّ و ثمین آن از دیرباز در فرهنگ اسلامی ایرانی مطرح بوده است. این مبحث که از یک سو در فرهنگ غنی ایرانی و از سوی دیگر در معارف اسلامی ریشه دارد، در پی آن است که شاعران را از ابتدای ورود به عالم شعر دستگیری کند، پا به پای آنان پیش رود و شعر آنان را به درجات عالی رسانده، جاودانه سازد. شاعران داستان سرا به عنوان پدیدآورندگان یکی از انواع فاخر ادبی، خود دارای نظریه ای هماهنگ و همسان در نقد شعر هستند که این نظریه از لابه لای اشعار آنان به خوبی قابل استخراج است. در این پژوهش کوشیده ایم نگاه این شاعران را به شعر و شاعری و بایدها و نبایدهای آن بررسی کنیم. معیارهای شعر خوب، لزوم راستگویی، نقش تجربه ی عاشقانه در داستان سرایی، کمال صورت و معنا، رعایت اعتدال و توصیه به کم گفتن از جمله مباحثی است که در این جستار مورد مطالعه قرار گرفته اند. نتیجه ی این پژوهش، ما را به این نکته واقف می سازد که این دسته از شاعران، از موهبت نظریه و نقد ادبی بهره مند بوده اند و سنّت داستان سرایی فارسی در رهگذر این آرا، کمابیش توانسته است در مسیری که درستی آن مورد اجماع و اتّفاق منتقدان ادبی است، حرکت کند.