چکیده

       ازآن جا که پرسشگری یکی از مهم ترین مسأله های فلسفه بوده و هست، این مقاله از رهیافت اندیشه های« هایدگر» فیلسوف آلمانی در سده ی بیستم، به بیتی از حافظ نظر انداخته است. مسأله ی مهم در این بیت به جای دریافت پاسخ، خودِ پرسشگری است که حافظ آن را مورد تأکید قرار داده است. متفکّر پرسشگر، به جای پرداختن به هستنده ها (موجودات) به هستی، نظر افکنده و موقعیت مندی انسان را   مهم ترین وجه زیستی وی دانسته است. انسان از آن جا که درجهان بودنِ خود یا ازجهان بودن خود را دریافته، می داند که او تنها مُدرِک یا دریابنده ی هستی نیست بلکه مورد ادراک نیز قرار می گیرد. از این روست که به جای باور به فاعل شناسا (سوژه) و ابژه، بر این باور است که او وحدتی است از هر دو؛ درعین حال که هیچ یک از آن ها هم نیست. انسان به عنوان «دازاینی» است که در جهان حضور دارد و این حضور است که به او هستی اصیل، ارزانی داشته و وی را وا می دارد تا نسبت به هستی حیرت زده، پرسندگی خود را در فرصتِ پدیداری یا نمود، تداوم بخشد.

تبلیغات