حقیقت دارای جایگاه محوری در فلسفه است و اساساً فیلسوف می خواهد به عمق یک پدیده بنگرد. می توان گفت در طول تاریخ فلسفه، تلاش تمامی مکاتب، فیلسوفان و اندیشمندان معطوف به مسئله حقیقت بوده است. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه ای تطبیقی میان اندیشه مولانا جلال الدین و مارتین هایدگر در مورد مفاهیم حقیقت و حجاب است. تلاش هایدگر در مبحث حقیقت، این است که پدیده آغازین و بنیادین حقیقت را زنده کند و آن را به گونه جدیدی تفسیر نماید. مولانا حقیقت انسان را از منظر عرفانی می نگرد؛ از نظر مولانا، والاترین انحای بودن، وصال به حقیقت مطلق است و وصال به حقیقت، جز به واسطه عشق و از راه کنار زدن حجابها ممکن نیست. روش بررسی در این پژوهش، روش کتابخانه ای می باشد. یافته ها نشان می دهد برداشت هایدگر از حقیقت به معنای ناپوشیدگی و آشکارگی، بیشترین نزدیکی را به مفهوم حجاب و حجاب افکنی در اندیشه عرفانی مولانا دارد.