آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۶

چکیده

بررسی نسبت تاریخ و روایت در فراداستان تاریخ نگارانه «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش» اثر جمشید خانیان ایوب مرادی [1] چکیده گسترش اندیشه پسامدرن و رویکردهای پساساخت گرایانه در جهان معاصر، تغییرات عمده ای در نگرش های اساسی انسان ایجاد کرد. یکی از زمینه های مهمی که متأثر از این موضوع به تغییرات عمده ای دچار شد، نسبت میان داستان و تاریخ است. سالیان سال اندیشمندان علوم انسانی، به جدایی ژرف میان این دو عرصه قائل بودند. تاریخ، علمی تلقی می شد که به بازنمایی واقعیت می پردازد و ادبیات عرصه جولان تخیّل به شمار می آمد. اندیشه پسامدرن ضمن به چالش کشیدن فرض یادشده، این ایده را مطرح کرد که گزارش تاریخی هم گونه ای از روایت است و نویسندگان آثار تاریخی همچون داستان نویسان در انتخاب و بیان وقایع تاریخی از پیرنگی استفاده می کنند که مأخوذ از قوه خیال است. لیندا هاچن بر پایه این ایده و همچنین مفهوم فراداستان، نوع جدیدی از داستان تاریخی را پیشنهاد کرد که در آن نویسنده ضمن آشکارکردن شگردهای داستان نویسی، به شکلی آگاهانه درصدد تحریف تاریخ برمی آید. رمان نوجوان «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش» اثر جمشید خانیان، یکی از نمونه های قابل توجه در این نوع است. نویسنده در این اثر کوشیده با استفاده از قالب فراداستان، به موضوع تاریخی آتش سوزی سینمارِکس آبادان بپردازد. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی ، در پی واکاوی رمان یادشده از نگاه اصول فراداستان های تاریخ نگارانه است. نتایج نشان می دهد که نویسنده رمان ضمن استفاده صحیح از برخی شگردهای فراداستانی همچون آشکار کردن تصنع (داستانِ نوشتن داستان)، اتصال کوتاه، سلب اقتدار مؤلف و فرجام چندگانه، در اثنای داستان به خوبی به موضوع تأثیر دو عنصر ناخودآگاه و تخیّل بر فرایند نگارش داستان های تاریخی پرداخته است. واژگان کلیدی: پسامدرنیسم، فراداستان تاریخ نگارانه، لیندا هاچن، رمان نوجوان، رمان «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش» دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران. Ayoob.moradi@pnu.ac.ir تاریخ دریافت : 19/5/1400 – تاریخ تأیید 25/8/1400

تبلیغات