از جمله ابزارهای فهم معنا، واکاوی متون ادبی از دیدگاه نشانه- معناشناسی است. در پژوهش پیش رو، بر آنیم با مطالعه موردی و ضمن بهره گیری از روش تحلیل کیفی، به واکاوی مثنوی «خموش خاتون» رعدی، بر اساس نظام های گفتمانی گرمس بپردازیم. پرسش بنیادین پژوهش این است که کدام یک از نظام های گفتمانی گرمس در مثنوی خموش خاتون فرصت بروز و ظهور می یابند؟ چرا؟ گرمس با ایجاد نظام های گفتمانی منسجم، زمینه ای فراهم کرد تا دریابیم که در وضعیت اولیه داستان، معنا نقصانی دارد که وجود عوامل شوشی و کنشی و به تبع آن، ایجاد نظام های گفتمانی سبب می شود آن معنای ناقص سیر تکاملی در پیش گرفته، در وضعیت ثانویه به معنایی استعلایی تبدیل گردد. داستان خموش خاتون نیز، از جمله روایت هایی است که با عوامل شوشی و کنشی همراه است و در میان نظام های گفتمانی، سه نظام گفتمانی اخلاقی- مرامی، القایی و تجویزی که زیر مجموعه نظام گفتمانی هوشمند هستند، در آن قدرت بروز و ظهور می یابند. خلق این نظام ها را می توان دالّ بر این نکته دانست که راوی آگاهانه و با شناخت جزئیات و عناصر گوناگون داستان ، روایت خود را پیش می برد و هوشمندانه، نقصان معنای اولیه خود را با خلق نظام گفتمانی هوشمندانه، به وضعیتی استعلایی تبدیل می کند.