لوئیس کرول در مقاله 1895 خود به نام "لاکپشت به آشیل چه گفت" معمای سختی را دربرابر منطقدانان قرار داد: آیا استنتاج نتیجه از مقدمات یک استدلال معتبر قیاسی مستلزم تسلسل است؟ در این مقاله با بکارگیری روش تحلیلی-استنباطی، نشان می دهیم راه نجات از این تسلسل این است که قواعد منطقی را همچون استعدادهایی بدانیم که ما را در حرکت منطقی در استدلال راهنمایی می کنند. قواعد منطقی، باورهایی در ذهن نیستند که بازنما و توصیفگر حقیقتی عینی باشند. برای صورت بندی این دیدگاه، با کمک از نظریه غیرشناختی بودن احکام اخلاقی در فلسفه اخلاق، منطق را مجموعه ای از آموزه های غیرشناختی معرفی می کنیم که دستورالعمل هر استنتاجی است. همچنین با دفاع از اینترنالیسم منطقی نشان می دهیم که منطق به تنهایی برای حرکت ذهنی در طول استدلال کافی است و لازم نیست باورهای دیگری را در قالب گزاره به مقدمات استدلال اضافه کنیم تا اخذ نتیجه ممکن شود. ابرازگرایی منطقی دیدگاه ضدرئالیستی در معرفت شناسی منطق محسوب می شود و منطق را پیشفرض هرگونه فعالیت عقلانی می داند.