چکیده

توازن کار و زندگی، اولویت بندی مناسب بین «ترجیحات کاری» مانند شغل و جاه طلبی و « زندگی » در هر چهار رده زندگی (کار، خانواده، دوست و خود) است، و به دریافت های فرد از تجربه این فرایند هم مربوط می شود که در سالهای اخیر محل توجه جدی سازمانها شده؛ زیرا پیامدهای آن، مهم ترین رد پای خود را در رضایت شغلی و همچنین ایجاد فضای گرم، مثبت و مولد کاری نشان میدهد. در این میان، دانشگاه ها هم به واسطه توسعه چشمگیر خود در چند دهه اخیر، از این امر مستثنی نبوده اند. پژوهش ها حکایت از آن دارد که فرایند توازن کار و زندگی جنبهای جنسیتی دارد که بر شرایط خاص زنان در محیط کار و به ویژه دانشگاهها تاکید می کند. شرایطی که برآمده از هنجارهایی مبتنی بر جنسیت بوده و هنوز تا گشایش مسیر به سمت توازن و برابری در بخشهای مختلف اجتماعی، راهی طولانی در پیش دارد. این همه در شرایطی است که اگر چه شرایط زنان در دانشگاههای ایران مستشی از شرایط جهانی نیست، اما به رغم رویکرد جهانی، برخی از جهت گیری های سیاسی و همچنین یافته های پژوهشی بر نهادینه کردن هنجارهایی تاکید دارند که دشواری فرایند توازن کار و زندگی را برای آنها سخت تر هم می سازد. پژوهش حاضر که در سپهر فلسفی تفسیرگرایی، با رویکرد کیفی، روش تحلیل محتوا و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند و با حضور ۱۶ عضو هیئت علمی زن از دانشگاه های خوارزمی، الزهراء (س) و خواجه نصیر (استان تهران) و دانشگاه قم (استان قم و دانشگاه ایلام (استان ایلام)، مجرد و متاهل، از رشته ها و گروه های متفاوت فنی، علوم پایه، هنر و علوم انسانی، در سطوح مربی، استادیار و دانشیار انجام شده، بر آن بوده تا فضایی برای شنیده شدن صدای این زنان و تجربیات آنها از فرایند توازن کار و زندگی و برهم کنشی که با هنجارهای مبتنی بر جنسیت پیدا می کند، فراهم نماید. یافته ها حکایت از آن دارند که این هنجارها در دو سطح فرد و نهاد، شرایط را برای مشارکت کنندگان دشوار کرده به طوری که تجربه سرریز نقشها و مسئولیتها آنها را به سمت تعارض میان کار و زندگی پیش می برد، و نهاد دانشگاه نیز برای هماهنگ شدن با این دشواری های زنان بر آن است تا ساختارهایی را که در گذار تاریخ دانشگاهی تنها برای مردان طراحی شده، با نیازها و شرایط ویژه زنان عضو هیئت علمی به عنوان نیروهایی حرفه ای که برای پرورش هر یک از آنها هزینه های هنگفت در ابعاد مختلف شده، منطبق سازد .

تبلیغات