آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

گفتمان انقلاب اسلامی با اتکای بر نقطه قوّت ماهیت اسلامی به پیروزی رسید و نظم های سکولار را به چالش کشید. اما از بُرهه ای به بعد، این نقطه قوّت به آنتی تز این گفتمان تبدیل گردید و آن را با چالش مواجه ساخت. حال، این سؤال مطرح است که اسلام سیاسی به عنوان نقطه قوّت گفتمان انقلاب اسلامی در ایجاد انقلاب و نظام سازی، چگونه به عنوان عاملی تهدیدگر و تضعیف کننده آن در جهان اسلام تبلور یافت؟(مسئله). با روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از نظریه گفتمان لاکلا و موف (روش)، این فرضیه به بحث گذاشته شده که گفتمان سلفی تکفیری، با وجود وحدت پارادایمی، اثبات هویت خود را در نفی گفتمان انقلاب اسلامی تعریف نمود و با معنادهیِ متغایر به دالّ های مشابه و مفصل بندی آنها حول حکومت/خلافت اسلامی و در سایه حمایت و هدایت نظام سلطه، توانست الگویی از مسلمانِ اصیل تر، متشرع تر به سنّت نبوی و متخاصم تر در برابر کفار را به نیروهای اجتماعی مسلمانِ معترض القا نماید و گفتمان انقلاب اسلامی را به عنوان «غیرِ» واجب الجهاد جایگزین «غیر»های صلیبی و یهود نماید(فرضیه). فرجام آن، تبدیل نقطه قوّت گفتمان انقلاب اسلامی به آنتی تز و تضعیف کننده آن است که جهان اسلام را به تقابل بین مسلمانیِ خشونت بار مبتلا ساخته است(یافته).

تبلیغات