چالش نظریه هراسی و نظریه باوری پس از دو دهه، نزد برخی وارد گفتمانی شده است که می توان از آن با نام «گفتمان انتفادی» مطالعات تطبیقی بوطیقای فارسی یاد کرد. این گفتمان، مطالعات تطبیقی ادبیات های نامتجانس فارسی و غرب را به چالش می کشد و می کوشد با نفی ماهوی و مبنایی این قِسم پژوهش ها، موجودیت و ماهیت آنها را انکار کند. برخی از غربی ها به دیگر ادبیات ها به عنوان یک نیروی محرکه می نگرند که می تواند شکاف نظریه ادبی معاصر را پُرکند. شرقی ها نیز این پژوهش ها را فرصتی برای کسب هویت ادبی نظری ازدست رفته و برگشت به گفتمان ادبی جهانی می دانند. هرچند گفتمان انتفادی به شیوه ای نامعتدل درصدد نفی پژوهش های تطبیقی نظری است ولی با این حال موارد موجهی نیز طرح می کند که توجه به آنها برای انجام چنین پژوهش هایی بایسته است و ضرورت تبیین یک دستورالعمل ویژه برای دیالوگ نظریه های ادبی نامتجانس را نشان می دهد. همسو با این هدف این پژوهش با رویکرد توصیفی انتقادی، اصول اساسی دیالوگ نظریه های نامتجانس شآن کینگ را نقد و بسط می دهد. آنچه ایشان به عنوان چهار اصل اساسی دیالوگ استقلال گفتمان، برابری گفتمان، ایضاح دوجانبه و اصل جست وجوی نقاط اشتراک با حفظ تمایز و مکمل های دوجانبه ناهمگونی میان نظریه های ادبی نامتجانس وضع می کند، دستورالعملی کاربردی است که بوطیقای تطبیقی را می تواند وارد مرحله تازه ای از دیالوگ سازد.