آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۲

چکیده

احمد محمود و طیب صالح در این دو اثر خود، ناکجاآبادی آفریده اند که مردمانش دل در گرو درختی داشته اند. احمد محمود در درخت انجیر معابد، تصویری از یک جامعه ترسیم کرده که افراد آن سخت به معجزه گری و قدسیت درخت ایمان آورده و درخت را به نماد باورها و اعتقادات آیینی این مردمان خوش باور تبدیل کرده ا ند و در این راستا اقدام به انجام اعمال و مناسکی کرده اند که در عرف ادیان الهی شایسته نیست برای غیر خدا انجام گیرد. کارهایی همچون: درمان خواهی بیماران، استغاثه، نذر و نیاز، حاجت طلبی و مناجات و.... هیچ کس جرأت مخالفت با درخت یا حق انکار قدسیت درخت را نداشته؛ و هر صدایی که از این غرض، سخن می گفته در گلو خفه می شده است.مشابه این سرسپردگی ها و امید بستن ها و شفاجویی ها را طیب صالح در داستان «دومه ود حامد» آورده است. دومه ود حامد درخت بی ثمری است که مثل انجیر معابد در باور مردمان موقعیتی شبه خدایی یافته بود؛ به گونه ای که مردم آن را طواف می کردند، به درگاهش راز و نیاز می بردند، برای آن نذر و قربانی انجام می دادند و هیچ مخالفتی با آن را برنمی تابیدند. در این مقاله بنا داریم با روشی توصیفی – تحلیلی به واکاوی بن مایه تقدیس درخت در این دو داستان بپردازیم تا ضمن اشاره به اسطوره ها و کهن الگوهای بیان کننده نوع ارتباط انسان با درخت، به تبیین زمینه ها و انگیزه های تقدیس درخت بپردازیم و روشن کنیم که چرا و چگونه یک عنصر ذاتاً نامقدس تقدس می یابد؟ و چه سازوکاری به کار بسته می شود تا این مهم محقق شود؟ نتایج کار نشان می دهد که تقدس درخت در رمان درخت انجیر معابد شدیدتر از داستان دومه ود حامد است و مناسبات پیرامون آن پر دامنه تر می باشد

تبلیغات