آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

متن

طی دهه‏های گذشته، نظریه مسیحیت صهیونیستی به طور کامل قوام یافته و اکنون تبدیل به اندیشه مسلط بر سیاست و حکومت آمریکا و اسرائیل شده است. در این نظریه، مؤلفه‏های هفت‏گانه‏ای را می‏توان یافت که البته مهاجرت یهودیان و تأسیس یک دولت یهودی در ارض موعود، اولین و مهم‏ترین سازه آن به شمار می‏رود. یکی از اساسی‏ترین آرمان‏های انقلاب اسلامی ایران که از سال 1322 (کشف حجاب) و یا به طور دقیق‏تر از سال 1341 (انجمن‏های ایالتی و ولایتی) آغاز شد، مبارزه و مخالفت با پدیده مهاجرت یهودیان و ایجاد دولت یهود بوده است. مقاله حاضر می‏کوشد ارتباط بین آن دو را به تصویر بکشد.
کلیدواژه‏ها: نظریه، اندیشه، مسیحیت صهیونیستی، اسرائیل، آمریکا، انقلاب اسلامی، امام خمینی رحمه‏الله و ایران.
مقدمه
برای یافتن پاسخ سئوال مطرح شده، نخست، به بیان چیستی مفاهیم نظریه، مسیحیت، صهیونیسم و مسیحیت صهیونیستی، پرداخته شده و سپس تاریخچه‏ای از شکل‏گیری مسیحیت صهیونیستی ارائه گردیده و پس از آن نیز خواسته‏های بنیانی آن و نیز تضادهای اندیشه‏ای و تئوریک مسیحیت صهیونیستی و انقلاب اسلامی مطرح شده است:
چیستی واژه‏ها
برای پرهیز از اشتراک لفظی، ارائه تعریف سه واژه نظریه، مسیحیت، صهیونیسم و مسیحیت صهیونیستی ضرورت دارد:
______________________________
1 عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات اسلامی سپاه و مدرس دانشگاه.
________________________________________
تئوری(نظریه): علت آن‏که در نام و عنوان مقاله، مسیحیت صهیونیستی را تئوری و نظریه نامیدیم، آن است که: نظریه یا تئوری، به معنای رأی و اندیشه به کار می‏رود، و نیز نمایان‏گر کوششی است که برای فهم یک پدیده یا علل رابطه متقابل میان چند پدیده صورت می‏گیرد. در واقع، تئوری در پی تشریح آن است که چرا پدیده مشخصی رخ داده است، و به عبارت دیگر، تئوری مجموعه یک‏پارچه از روابطی است که دارای سطح معینی از اعتبارند. هم‏چنین، نظریه مجموعه‏ای از قاعده‏ها است که به رفتار یا پدیده خاصی مربوط می‏شود. البته نظریه، قابل اثبات نیست، اما می‏توان به آن معتقد بود، و از این رو، فرضیه‏ای ثابت نشده است. (اسپریگمن، 1365، 18).
مسیحیت صهیونیستی را می‏توان به دو دلیل، یک نظریه دانست:
1ـ تعاریف مربوط به نظریه و تئوری، کم و بیش درباره آن صادق است، از جمله: مسیحیت صهیونیستی، یک اندیشه است. از سوی دیگر، تلاشی برای درک موعودگرایی مسیحی و یهودی به‏شمار می‏رود، و به‏علاوه، درستی و نادرستی آن به روشنی قابل اثبات نیست، و صحت و سقم آن، هنوز مشخص نشده (استانفوردکوهن، 1369، ص 53ـ50) و به علاوه، سیاست‏های جناح حاکمِ دست راستی آمریکا و اسرائیل را توضیح می‏دهد.
2ـ برخی از نویسندگان، نام نظریه را بر آن نهاده‏اند، به عنوان مثال:
الف ـ «این نظریه (مسیحیت صهیونیستی) که تشکیل دولت یهودی می‏تواند نشانه‏ای بر بازگشت مجدد مسیح باشد، اولین بار در سخنان و نوشته‏های الیور کرامول و پاول فگلن هاور، از رهبران و ایدئولوگ‏های پروتستان قرن هفده مطرح می‏گردد.» ( www.mouood.org )
ب ـ «با توجه به ظهور مسیحیت بنیادگرا در کشور آمریکا و جنگ آمریکا علیه عراق، نظریه‏پردازان مسیحی (مسیحیت صهیونیستی)، هم‏چون: جری فالول، مورگان استرانگ، گری فریزر و... نظرات خود را که غالبا مبتنی بر مکاشفات یوحنا(بخش پایانی کتاب مقدس)است، به مخاطبان القاء می‏کنند.» (پیشین).
ج ـ «هزاران مسیحی، از جمله کشیشان که در تمام زندگی خود به بازگشت قریب الوقوع مسیح... ایمان آورده بودند، از این پس، کشیش‏های دیگری را تحسین می‏کردند که آن‏ها نیز، در تمام عمر خود، به این نظریه (مسیحیت صهیونیستی)... در جهان فانی باور داشتند.» (کپل، 1370، ص 194).
پس می‏توان مسیحیت صهیونیستی را یک نظریه یا تئوری شمرد.
مسیحیت: مسیحیان کسانی هستند که از مسیحیت پیروی می‏کنند، و مسیحیت دینی است که به عیسی مسیح علیه‏السلام منسوب است، و البته مانند هر دین دیگری، مشخصه‏هایی دارد، از جمله: عیسی مسیح، پسر خدا یا تجسد واقعی خالق هستی خوانده می‏شود که عدالت، آسایش و الگوی خوب‏زیستن را برای بشریت به ارمغان آورد. او آمد تا فقیران را بشارت، اسیران را رستگاری، کوران را بینایی، و سرکوب‏شوندگان را به آزادی رهنمون شود. از این رو، عیسی مسیح علیه‏السلام ، محوری‏ترین عنصر اعتقاد مسیحیت به شمار می‏آید، اگر چه در این که، آیا باید او را پرستید یا تنها گرامی‏اش داشت، باید از او اطاعت نمود یا فقط او را تحسین کرد و ... اختلافاتی وجود دارد، ولی همه مسیحیان متفق‏اند که ایمانی که از آن دم می‏زنند، بدون عیسی مسیح بی‏معنا است. هم‏چنین آنها عقیده دارند که عیسی به دلیل مخالفت با دستگاه سیاسی روم، دستگیر و مصلوب شد، اما او زنده است و روزی باز می‏آید. آنها کریسمس (روز تولد مسیح)، جمعه مقدس یا روز به صلیب رفتن عیسی، عید پاک یا هنگامه رستاخیز مسیح و جشن بارداری پاک مریم را گرامی می‏دارند، و کتاب عهد قدیم (تورات)و جدید (انجیل)، به علاوه رساله پولس و چهار انجیلِ متی، مرقس، لوقا و یوحنا را به عنوان حجت دینی پذیرفته‏اند. (ضابط، 1383، ص 15ـ6).
مسیحیت به سه شاخه کاملاً جدا و مخالف یک‏دیگر، یعنی: کاتولیک (جنوب اروپا و آمریکای لاتین)، ارتدکس (اروپای شرقی) و پروتستان (شمال اروپا و آمریکا) تقسیم یافته است. پروتستان بر پایه اندیشه مارتین لوتر آلمانی و ژان کالونِ انگلیسی شکل گرفته، و طی پنج قرن گذشته، در نزاعِ با کاتولیک‏ها به‏سر برده که نمونه زنده این جدال، ایرلند شمالی است. از ویژگی‏های دیگر پروتستان، رابطه بسیار نزدیک آنها با دولت‏ها است، تا حدی که در انگلیس، ملکه الیزابت، در رأس دولت و کلیسا قرار دارد. (هاروی، 1378، ص 57ـ38).
صهیونیسم: صهیون دارای چهار معنای لغوی، جغرافیایی، دینی و سیاسی است: صهیون در عبری، به معنای پُر آفتاب، و نیز، نام کوهی است در جنوب غربی بیت‏المقدس که زادگاه داود نبی علیه‏السلام و جایگاه سلیمان پیامبر علیه‏السلام بود. البته، گاه این واژه نزد یهودیان به معنای شهر قدس، شهر برگزیده خداوند و شهر مقدس آسمانی به کار می‏رود، و به طور اعم، به سرزمین مقدس، صهیون گفته می‏شود، ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود علیه‏السلام و سلیمان علیه‏السلام و تجدید دولت یهود دارد. (شیرودی، 1382، ص28ـ27).
به بیان دیگر، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است، ولی آنان، بازگشت به سرزمین موعود را به زمان و شیوه‏ای که خدا مشخص فرموده، موکول ساخته و بر آن‏اند که این کار به دست بشر انجام‏پذیر نیست.
صهیونیسم دینی و فرهنگی
پیروان این اندیشه، گروهی یهودی‏اند (صهیونیسم یهودی) و شماری عیسوی‏اند (صهیونیسم مسیحی). در برابر، صهیونیسم که منسوب به صهیون و مشتق از آن است، به نهضتی می‏گویند که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین (ارض موعود) و تشکیل دولت یهود 2است. پیروان این نوع از صهیونیسم، که آن را صهیونیسم لائیک می‏نامند، کسانی هستند که با تکیه بر استدال‏های تاریخی، سیاسی و علمی، بر اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت می‏بخشند. واژه صهیونیسم، نخستین‏بار توسط تئودور هرتصل (متوفی 1904) به کار رفت، و سپس، ناحوم ساکولو (متوفی 1932) مورخ صهیونیستی، آن را در کتاب تاریخ صهیونیسم به کار بُرد. (میسری، 1374، ص 7 و گارودی، 1369، ص 8).
2مسیحیت صهیونیستی: مسیحت صهیونیستی نه مسیحت و نه صهیونیستِ کامل، و از زاویه‏ای دیگر، هم مسیحیت و هم صهیونیست، و در واقع، معجونی از مسیحیت و صهیونیست است. به بیان عمیق‏تر، مسیحیت و مسیحیان، یهودیان و هر آن‏چه را که بر ایجاد دولت یهودی بینجامد، طرد می‏کنند، و حامیان تأسیس دولت یهودی(صهیونیست‏ها) با این مسیحیان دشمن‏اند؛ در حالی که مهم‏ترین مشخصه مسیحیت صهیونیستی، حمایت از بازگشت یهودیان به ارض موعود(فلسطین) و تأسیس یک دولت یهودی در آن است. مسیحیان صهیونیست، چنین اندیشه‏ای را با اعتقادات مسیحی و یهودی و با متون عهد عتیق (تورات) و جدید(انجیل) گره زده‏اند؛ به این معنا که مسیحیت صهیونیستی از یک سو، با الهیات مسیحی درگیر است و از طرف دیگر، چشم به لاهوت توراتی دارد، و با مراجعه به منابع توراتی، خواسته تأسیس دولت یهودیِ صهیونیست‏ها را تأیید می‏کند. (www.mouood.org).
بنابراین، بر پایه شالوده‏های فکری مسیحیت صهیونیستی، تأسیس دولت یهودی، خواست مسیح است، و از این رو، خواست دولت اسرائیل، در حقیقت خواست مسیح خواهد بود، و هر عملی از سوی دولت اسرائیل انجام پذیرد، از سوی مسیح طراحی شده است. تأکید بر تأسیس دولت یهودی اسرائیل به آن جهت است که تا اسرائیل نباشد، مسیح ظهور نمی‏کند. البته، محدوده سرزمینی اسرائیل که متون دینی وعده آن را داده‏اند، از نیل تا فرات است؛ از این رو مسیحیت صهیونیستی با هر گونه مذاکره صلح یا اعطای هر گونه امتیازی به فلسطین که به عدم تحقق اسرائیل بزرگ می‏انجامد، مخالف است. پس مسیحیت صهیونیستی، یک جریان فکری سیاسی است که با رویکردی خاص به عالم و آدم، پیرو آموزه‏های توراتی و انجیلی برای آینده بشریت و ظهور مسیح است. مسیحیت صهیونیستی با مسیحیت یهودی و صهیونیسم مسیحی متفاوت است. صهیونیسم مسیحی، به مسیحیانی می‏گویند که با حفظ باورهای مسیحی، تنها خواهان تأسیس یک دولت یهودی‏اند. مسیحیت یهودی، یهودیانِ رنگ و بوی مسیحی گرفته‏اند که هیچ گاه به دنبال خلق دولتی یهودی نبوده‏اند. (www.icro_euroamerica.com)
اندیشه تقریب » شماره 12 (صفحه 53)
________________________________________
نتیجه این که: نظریه مسیحیت صهیونیستی، اندیشه‏ای است که حمایت از انتقال یهودیان به فلسطین و تأسیس یک دولت یهودی و در حال حاضر حمایت از اسرائیل را، دینی می‏داند و می‏کوشد با گسترش مرزهای اسرائیل فعلی، به مرزهای توراتی نیل تا فرات، مقدمات ظهور حضرت مسیح را فراهم آورد. صرف نظر از درستی، یا پروژه و پروسه بودن آن، مسیحیت صهیونیستی واقعیتی است که در دهه‏های اخیر به اوج بالندگی خود دست یافته است و اینک پیش‏روی ما قرار دارد. (پیشین).
نظریه مسیحیت صهیونیستی بر بستر زمان
هیچ یک از کسانی که درباره گرایش‏های مختلف مسیحی یهودی قلم زده‏اند، تاریخی کهن‏تر از عصر اصلاح دینی برای آن(مسیحیت یهودی) نیافته‏اند. پس از آن، پوریتن‏ها، علاوه بر حفظ و تأکید تئوریک و آکادمیک لزوم شکل‏یابی دولت یهودی، آن را به عرصه عمل سیاسی صهیونیسم مسیحی آوردند، و سرانجام، با پایان جنگ جهانی دوم، و با پدید آمدن دولت یهودی اسرائیل، به آن جامعه عمل، پوشاندند. تأسیس دولت اسرائیل، از آن رو که تحقق اولین مرحله از مراحل چندگانه ظهور مسیح است، تحولی شگرف در اندیشه صهیونیسم مسیحی پدید آورد که یکی از مهم‏ترین آن، زایش مسیحیت صهیونیستی بود که پس از به قدرت رسیدن، جلوه دیگری از آن (پسا مسیحیت صهیونیستی) متجلی گردید. (شفیعی سروستانی، پاییز 1382، ص 56ـ52).
مسیحیت یهودی: نهضت اصلاح دینی، با لوتر و آرای اعتقادی جدید او، آغاز شد. وی پیش از آغاز نهضت، تحت تأثیر عمیق آموزه‏های عبرانی بوده و از این رو، بخشی از اصلاح دین مسیحیت را بر آن استوار ساخت، از جمله: رویکرد به بهشت دنیوی یهودی، به جای آخرت‏گرایی کاتولیکی نشست. ربا که در مسیحیتِ کاتولیک حرام و در یهودیت مجاز بود، در پروتستان هم مجاز شناخته شد. به علاوه، بزرگ داشت و برتر شمردن قوم یهود و تعلق سرزمین‏های فلسطینی یا ارض موعود به این قوم، از دیگر مشخصه‏های به عاریت گرفته لوتری‏ها از عهد عتیق به شمار می‏آید. لوتر در ستایش و تمجید از قوم برگزیده خدا! به اندازه‏ای پیش رفت که شبهه یهودی بودن او مطرح گردید. (پیشین).
انتشار کتابی از او به نام «مسیح، یک یهودی‏زاده شد» (چاپ 1523) که در آن یهودیان را خویشاوندان(برادران و پسر عموهای) عیسی مسیح معرفی و از کاتولیک‏ها خواست اگر از این که او را کافر بنامند، خسته شده‏اند، بهتر است وی را یهودی بخوانند، به این شبهه بیش از پیش دامن زد و سبب گردید که برخی، پروتسانیسم را مسیحیتی بدانند که بر بنیادها و شالوده‏های یهودی شکل گرفته، و شاید از این نظر، بتوان به شکلی پیدایی مسیحیت یهودی را توضیح داد. (هلال، مسیح یهودی و فرجام جهان، آذر 1382، ص 21) خاخام آبراهای لوی در تأیید چنین نگرشی می‏گوید: «لوتر در پنهان یهودی‏ای بود که تلاش می‏کرد آرام آرام، مسیحیان را به انعطاف و انحراف وادارد.» البته، اقدام لوتر در نوشتن مطالبی علیه یهودیان، در سال‏های پایانی عمرش، تنها توانست اندکی از این شبهه را از لوتری‏ها دور سازد، در حالی که یهودیان از مجموعه اقدامات یهودگرایی لوتر خرسند بودند، و از این رو، به دفاع از نهضت اصلاح دینی پرداختند. نتیجه آن که: پروتستان، دشمن دیرینه یهودیان، یعنی: کلیسای کاتولیک، را از اریکه قدرت مذهبی به زیر کشید. (پیشین، دی 1382، ص 35).
صهیونیسم مسیحی: حدود صد سال پس از لوتر، فرقه پوریتنِ کالونی، بیش از دیگران در گسترش و نهادینه‏سازی آموزه‏های توراتی نقش آفرید. این فرقه پروتستانی که هنجارهای اخلاقی آن، منطبق با تورات بود، به عنوان یهودی‏گری انگلیسی شناخته می‏شد، و با سرنگونی پادشاه انگلیس توسط کرامول، در این کشور قدرت و قوت گرفت، و در آن زمان بود که اعلام کردند: حضور یهودیان در فلسطین، مقدمه دومین ظهور مسیح است. وابستگی پوریتن‏ها به یهودیت به حدی رسید که از تمامی مذاهب پروتستانی پیشی گرفت، و از این رو از انتخاب نام‏های یهودی چون: ساموئل، آموس، سارا، وجودیت برای فرزندان‏شان، نباید تعجب کرد. پوریتن‏های انگلیسی اعتقاد داشتند که قبل از بازگشت مجدد مسیح، باید یهودیان به سرزمین‏های مقدس باز گردند، و در این راه، انگلیس اولین کشوری خواهد بود که یهودیان را به سرزمین‏های ابراهیم، اسحاق و یعقوب، انتقال خواهد داد. عقاید پوریتن‏ها، پس از گسترش بی‏مانندش در انگلیس، به آمریکا هم راه یافت و نقشی ویژه، در تأسیس آمریکا بازی کرد، و چیزی نمانده بود که به این دلیل، نام آمریکا را از نیوانگلند به نیواسرائیل تغییر دهد. پس از آن، افکار پوریتنی، چه آمریکایی و چه انگلیسی که تا عرصه‏های قدرت سیاسی و نیز مذهبی گسترده شد، نقش مهمی در پیداش صهیونیسم ایفا کرد. (پیشین، بهمن 1382، ص 25) از جمله:
1 ـ کتاب دو سفر به قدس، نوشته ناتانیل کروچ مسیحی(چاپ 1704) یکی از نمونه‏های مهم در بسترسازی صهیونیسم قبل از هرتصل است. او تنها راه تبدیل سرزمین مقدس(فلسطین) از وضعیت بیابانی و بی‏علفی به سرزمین شیر و عسل وعده شده توراتی را، باز پس‏گیری آن توسط یهودیان می‏دانست. (پیشین)
2 ـ لرد شاه فتسبری از رجال انگلیسی در سال 1839 می‏نویسد: زمان انتظار دومین ظهور مسیح، تنها وقتی به پایان می‏رسد که یهودیان در فلسطین گرد هم آیند. شاه فتسبری با این استدلال که هر ملت باید دارای وطن باشد و سرزمین کهن از آن ملت کهن است، مشوق نظری و عملی مهاجرت یهودیان به فلسطین گردید. (پیشین و شیرودی، پیشین، ص 39)
3 ـ ویلیام بلاکستون که به پدر صهیونیسم مسیحی آمریکا مشهور است، در اواخر قرن نوزده میلادی بر این عقیده بود که سالی که در فلسطین، کشور صهیونیستی اسرائیل تأسیس گردد، مسیح دوباره ظهور خواهد کرد. قبل از این، وی از دولت آمریکا خواسته بود دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دهد. (هلال، پیشین)
4 ـ در همین دوره، چهره مشهور دیگر صهیونیسم مسیحی، سایروس اسکوفیلد آمریکایی است که با نگارش تفسیر عهد عتیق (انجیل آخرالزمان) بر پایه افکارِ جدیدِ کشیش جان داربی انگلیسی، بر افکار پوریتن‏ها تأکید ورزید. این کتاب معتبرترین تفسیر و بهترین مرجع برای انجیل شناخته می‏شود. (پیشین)
5 ـ با چاپ کتاب دولت یهودی در سال 1894 و برگزاری کنگره بال(1897)، مسیحیان در جهت شکل بخشیدن به دولت یهودی، گام‏های مؤثری برداشتند؛ مانند: پیمان سایکس پیکو(1914)، اعلامیه بالفور(1917)، پیمان ورسا(1919)، قیمومیت بر فلسطین(1923) و طرح تقسیم فلسطین(1947). (پیشین، پورتین‏ها و صهیونیسم مسیحی، آذر 1382، ص 20).
مسیحیت صهیونیستی: سال 1948 را باید نقطه آغازین قوام‏یابی اندیشه مسیحیت صهیونیستی دانست، به دلیل آن که دو پیش‏بینی آن، یعنی: مهاجرت یهودیان به ارض موعود و تشکیل دولت یهودی توسط یهودیان مهاجر، تحقق یافت. پیروزی در جنگ‏های اعراب و اسرائیل، به ویژه جنگ 1967، ارزش‏های مذهبیِ مسیحیت صهیونیستی را بیش از پیش به صحنه آورد. موشه دایان ـ وزیر دفاع ـ در همین سال گفت: «هر کس مذهبی نبود، امروز مذهبی شده است»؛ زیرا با اشغال قدس مرزهای اسرائیل با مرزهای ارض موعود، مطابقت بیشتری پیدا می‏کرد. هم‏چنین زمینه دیگر ظهور مسیح را که تخریب مسجدالاقصی و قبة‏الصخره است فراهم می‏آورد. به علاوه، اشغال جنوب لبنان، باز مرزهای اسرائیل را به سوی اسرائیل بزرگ یا توراتیِ از نیل تا فرات، توسعه بخشید. (صاحب خلق، آبان 84، ص 20)
البته در فاصله سال‏های 1948 تا 1982، جنبش مسیحیت صهیونیستی از یک سو، از تأسیس و توسعه ارضی اسرائیل خرسند و از سوی دیگر، از این که دولت در تسلط غیرمذهبی‏های صهیونیست است، ناخرسند بود. تلاش این جنبش برای مسیحی صهیونیستی‏سازی دولت به دلیل پیروزی‏های نظامی دولت لائیک اسرائیل و حمایت آمریکا از آن، ناکام ماند. بنابراین، جنبش کوشید مسیحی صهیونیستی‏سازی را از پایین(جامعه) آغاز کند، و با دولت به مخالفت و مجادله برنخیزد، چون به اعتقاد خاخام کوک: «همین دولت غیرمذهبی صهیونیستی، ابزار ناخودآگاه تحقق اراده مسیح موعود به شمار می‏آید.» به هر روی، جنبش یهودی‏سازی از پایین در اسرائیل و مسیحی‏سازی از پایین در آمریکا، از وجوه مشترکی در فعالیت‏های مذهبی بهره دارند. آنها شعار پارسایی شخصی و پای‏بندی به موازین اخلاقی را مطرح نمودند و جهت‏گیری‏های سیاسی اجتماعی مسیحیان و یهودیان غیربنیادگرای حاکم را زیر سؤال برده و آن را به زیان رستگاری و تکاپوی اخروی و ظهور حضرت مسیح دانستند. ضمن این‏که آنها را متهم می‏کردند که مسئولیت ابتدایی خود را در تبلیغ کلام خداوند در عهد عتیق و عهد جدید فراموش کرده‏اند. هفته‏نامه تایم و نیوزویک، سال 1976 را سال مسیحیان و یهودیان بنیادگرا یا مسیحیت صهیونیستی نامیدند؛ زیرا مطبوعات به اهمیت این پدیده پی بردند، و به علاوه، پس از طی یک دوره تجدد حیات و بلوغ اخلاقی، خود را آماده ورود به سیاست می‏کردند (ضابط، پیشین).
پسامسیحیت صهیونیستی: سال 1982 به بعد، آغاز دوره‏ای است که می‏توان آن را پسامسیحیت صهیونیستی نامید؛ به این دلیل که مسیحیت صهیونیستی، هم در آمریکا و هم در اسرائیل، به قدرت دست یافت، و از یک جنبش مذهبی به یک حزب سیاسیِ حاکم تبدیل شد و کارِ یهودی و مسیحی‏سازی از بالا(حکومت) را آغاز کرد. مسیحیت صهیونیستی در این دوره، دو مرحله را سپری کرده است: (ساکیور، اسفند 1382، ص 18).
مرحله اول: در دوره نخست، کارتر و بگین با برپایی کمپ دیوید به آرمان‏های این جنبش خیانت کردند و در پی آن، عقب نشینی از صحرای سینا پیش آمد و این، با هدف باز یافتن راه رستگاری و فرا رسیدن قلمرو توراتی اسرائیل، مغایرت داشت. به بیان دیگر، به قدرت رسیدن جیمی کارترِ انجیل‏گرا(1976)، نقطه آغاز مرحله ورود مسیحیان صهیونیست به سیاست بود. ضمن این که مناخیم بگین هم در سال 1977 از حزب لیکود، به قدرت رسید، و این دو با بر پاساختن کمپ دیوید، آرمان‏های جنبش، اندیشه و نظریه مسیحیت صهیونیستی را به طور موقت نادیده گرفتند، اما با انتخاب رونالد ریگان و اسحاق شامیر، فضای عمومی و سیاسی، بیش از گذشته در اختیار مسیحیان صهیونیست آمریکایی و اسرائیلی قرار گرفت شاید از این رو بود که ریگان سال 1983 را سال کتاب مقدس نامید. (شفیعی سروستانی، آذر 1382، ص 51).
مرحله دوم: آن‏چه پروژه قدرت‏یابی مسیحیت صهیونیستی را کامل کرد، انتخاب شارون از حزب لیکود(2001) و بوش از حزب جمهوری‏خواه (2001) بود. هم زمان با انتخاب این دو، هال لیندسی در کتاب پر تیراژِ 25 میلیونی «پیش‏گویی‏های انجیل، جای آمریکا کجاست؟» ثابت کرد که دولت آمریکا رهبری جنگ آرماگدون (ضمیمه 1) یا نبرد آخرالزمان را که پس از آن، مسیح در اسرائیل فرود می‏آید، بر عهده دارد. نوردونر ـ استاد دانشگاه شیکاگو و پروفسور تاریخ خاور نزدیک ـ نیز از شدت شباهت دستورالعمل‏های پیش روی سیاست خارجی بوش و شارون، شگفت زده شده و با صراحت بیان می‏دارد که یک رابطه طبیعی بین این دو وجود دارد. در حقیقت، گروه بنیادگرایان مسیحی(ضمیمه2) بر هیئت حاکمه آمریکا تسلط یافته‏اند. اینان نه تنها عهده‏دار مناصب کلیدی در دولت بوش، بلکه تشکیل‏دهنده هسته و حلقه‏های مشاورانی‏اند که با شکل دادن به سیاست آمریکا و با تنظیم تأثیرگذارترین و مهم‏ترین روزنامه‏ها و نشریه‏های آمریکایی، علیه سقط جنین، هم‏جنس‏بازی، هرزه‏گری و مواد مخدر به مقابله می‏پردازند. آنها هم چنین درباره به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل(1996) و نیز در مورد نحوه مقابله اسرائیل با اعراب و لزوم سرنگونی صدام، پیشنهادهایی به او دادند. (شیرودی، آذر 1383، ص 4).
بنابراین، می‏توان به این نتیجه دست یافت که هدف اول مسیحیت صهیونیستی مبارزه با شر اجتماعی بوده و از سال 1990 به بعد، علاوه بر آن، به مبارزه با شر بین‏المللی پرداخته است. آوری آنروی، روزنامه‏نگار و نویسنده اسرائیلی، با تأکید بر این مطالب، می‏افزاید: «آمریکا جهان را تحت تأثیر قرار داده و یهودیان، آمریکا را.» (ماضی، 1381، ص 203).
خلاصه آن که: پسامسیحیت صهیونیستی در قوام‏یابی، مراحلی را طی کرده است؛ به عنوان مثال، لوتر آموزه‏های توراتی را به میان مسیحیانِ پروتستان آورد. او به پیش‏گویی تورات درباره نجات تمام بنی‏اسرائیل به عنوان یک امت، ایمان پیدا کرد، و در این باره گفت: «چه کسی می‏تواند روی از یهود بر تابد و مانع بازگشت آن به سرزمین خویش در یهودا(فلسطین) شود.»(مسیحیت یهودی). در نیمه اول قرن شانزده، پروتستان‏های پوریتنی شروع به انعقاد پیمان‏هایی نمودند که بر پایه آن، تمام یهودیان می‏بایست اروپا را به قصد فلسطین ترک کنند، و به این ترتیب و به تدریج، مسئله بازگشت یهودی‏ها رنگ و بوی سیاسی یافت (صهیونیسم مسیحی)که نقطه اوج آن، شکل‏گیری رسمی صهیونیسم در سال 1897 بود. تأسیس دولت اسرائیل(1948) نقطه آغازین ظهور نظریه مسیحیت صهیونیستی است؛ زیرا ایجاد یک دولت یهودی، تحقق پیش‏گویی‏های توراتی به شمار می‏آمد که اشغال قدس در سال 1967، آن را هر چه بیش‏تر به مرزهای توراتی نزدیک ساخت. (پیشین) خام خام مارک آرتانِنِ بااوم، رابط مشهور مسیحیان و یهودیان، این واقعه را عامل مؤثری در حیات مسیحیت صهیونستی دانسته و می‏گوید: «از جنگ 1967 به بعد، پروتستان به علت هم‏دردی با فلسطین، از صهیونیست‏ها دور شد که این خلأ توسط مسیحیان بنیادگرا و مبلغان انجیلی (مسیحیان صهیونیست) پُر گردید.» «هال سل، 1377، ص 256 و 234). قدرت‏یابی تدریجی جناح افراطی دست راستی در آمریکا(بوشـ ضمیمه3) و در اسرائیل(شارون) به ویژه از سال 2001، مسیحیت صهیونیستی را از عرصه فعالیت‏های مذهبی به قدرت سیاسی رسانید؛ این همان واقعه‏ای است که پروفسور اسرائیل شاهاک، استاد دانشگاه عبری و رییس انجمن اسرائیلی حقوق بشر و حقوق مدنی از
آن سخن می‏گوید: «حالا، صهیونیسم به طور کامل دنبال آمریکا و وابسته به آن است؛ یعنی این اتفاق و اتحاد با مسیحیان راست نوین که بر هر اقدام نظامی یا جنایت‏کارانه‏ای که اسرائیل مرتکب می‏شود، صحه می‏گذارد، برقرار شده است.» (شیرودی، تیر 1383، ص 4).
باورها و مؤلفه‏های اعتقادی مسیحیت صهیونیستی
مسیحیان صهیونیست، از خواسته‏ها و ویژگی‏های خاصی برخوردارند؛ از جمله: تشویق گفت‏وگوهای یهودی و مسیحی، مقابله با افکار ضد یهودی، آموزش با نگرش به ریشه‏های یهودی دین مسیح، مخالفت با مقامات یهودی میانه‏روی اسرائیلی، موافق با روش مصالحه جویانه حل بحران خاورمیانه، و آخرالزمان شناسی از کتاب مقدس. پیروان این نظریه و مکتب، خود را از مبلغان انجیلی می‏دانند و اعتقاد دارند هوادارانِ مذهب مسیحیت صهیونیستی، مسیحیان دوباره متولد شده‏ای‏اند که فقط آنها اهل نجات‏اند و دیگران هلاک خواهند شد. آنها تعصب ویژه‏ای به صهیونیسم نشان می‏دهند. تعصب این مسیحیان، بیش از صهیونیست‏های مقیم اسرائیل و آمریکاست. به هر روی، کنکاش بیش‏تر در اندیشه مسیحیت صهیونیستی، جنبه‏های دیگری از عقاید آنان را به این شرح روشن می‏سازد: (فهیم دانش، ماهنامه موعود، شماره 40، ص 45).
دوره سرخوشی: مسیحیان صهیونیست، معتقد به هفت مرحله یا هفت مشیّت الهی‏اند که به این ترتیب در آخرالزمان به وقوع می‏پیوندد: 1ـ بازگشت یهودیان به فلسطین؛ 2ـ ایجاد دولت یهود در فلسطین؛ 3ـ موعظه شدن بنی اسرائیل و دیگر مردم دنیا به وسیله انجیل؛ 4ـ دوره وجد یا سرخوشی، یعنی: به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آورده‏اند؛ 5ـ دوره هفت ساله حکومت دجال یا آنتی‏کراست(ضد مسیح) و فلاکت یهودیان و سایرین؛ 6ـ وقوع جنگ آمارگدون یا جنگ همه‏گیر که در آن، همه زمین به سختی نابود خواهد شد؛ 7ـ شکست لشکریان دجال و ایجاد حکومت مسیح به پایتختی قدس(اورشلیم)؛ در این دوره، یهودیان به مسیح ایمان می‏آورند. اعتقاد بر آن است که مرحله اول(تا سال 1948) و دوم(در سال 1948) تحقق یافته و اینک، دنیا در مرحله سوم(کلیسای تلویزیونی) به سر می‏برد، و بقیه مراحل تا سال 2007 و به اعتقاد برخی تا سال 2026 تحقق خواهد یافت. در مرحله چهارم این نظریه، گرچه اختلاف به چشم می‏خورد، ولی یکی از روایت‏ها از این مرحله، آن است که: دوره‏ای است که مسیح می‏آید و در برابر مسیحیان صهیونیست ظاهر می‏شود، و عده‏ای ـ به روایتی 144 نفر ـ را با سفینه به بهشت می‏برد، و در آن، به مشاهده نابودی جهان طی جنگ آرماگدون می‏نشیند، ولی مسیح در گیرودار نابودی جهان، به زمین برمی‏گردد و در جنگ آرماگدون، بر سپاه شر پیروز می‏شود و حکومت هزارساله خود را بنیاد می‏نهد. (صاحب خلق، مرداد 1383، ص 32).
هفت ساله فلاکت: نویسنده‏ای دیگر، مراحل هفت‏گانه اندیشه مسیحیت صهیونیستی که به اعتقاد آنان در کتاب‏های مقدس(عهد عتیق و جدید) آمده و یا پیش‏بینی شده، را با کمی تفاوت، این گونه برمی‏شمارد: 1ـ بازگشت یهودیان به ارض موعود(فلسطین)؛ 2ـ ایجاد دولت یهودی در ارض موعود؛ 3ـ موعظه شدن بنی‏اسرائیل و دیگر مردم دنیا به وسیله انجیل؛ 4ـ به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آورده‏اند؛ 5ـ دوران هفت ساله فلاکت، که در این مرحله یهودیان و دیگر مؤمنان از سوی دجال ظلم خواهند دید؛ 6ـ جنگ آرماگدون که در صحرای مگیدو یا هرمجدو و در اسرائیل فعلی به وقوع می‏پیوند؛ 7ـ شکست لشکریان دجال و استقرار هزار ساله مسیح در اورشلیم؛ این پادشاهی به وسیله یهودیان مسیحی شده اداره می‏شود. در دوره هفت ساله فلاکت، دجال در نیمه اول هفت ساله، صلح ظاهری ایجاد می‏کند، و در نیمه دوم آن، به اسرائیل حمله می‏نماید، بیت‏المقدس را به محاصره در می‏آورد و صحنه را برای نبرد نهایی یا جنگ آرماگدون فراهم می‏سازد. در این زمان، عیسی سوار بر اسبی سفید به زمین می‏آید، و در پی او، مؤمنان از ابرها سرازیر می‏شوند و جنگ را به نفع خود پایان می‏دهند و حکومت هزار ساله خود را شروع می‏کند. برخی هم وقوع هفت ساله رنج و محنت را هم زمان با آغاز آرماگدون می‏دانند؛ یعنی این جنگ هفت سال طول می‏کشد و پس از هفت سال، مسیح وارد عرصه کارزار شده و به پیروزی نهایی دست می‏یابد. (اواد، ماهنامه موعود، شماره 40، ص 15).
جنگ آرماگدون: مطابق اعتقادات مسیحیان صهیونیست، حوادث زیر باید به وقوع بپیوندد تا مسیح، دوباره ظهور کند، و البته، پیروان نظریه و اندیشه مسیحیت صهیونیستی، وظیفه دارند برای تسریع در عملی شدن این حوادث، کوشش نمایند: 1ـ یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گستره‏ای از رودخانه نیل تا فرات به وجود آید. یهودیانی که دست به این مهاجرت می‏زنند، اهل نجات خواهند بود؛ 2ـ یهودیان باید مسجدالاقصی و مسجد صخره در بیت‏المقدس را منهدم کنند، و به جای آن دو، معبد بزرگ یهودیان را بنا نهند؛ 3ـ روزی که یهودیان مسجدالاقصی و صخره را منهدم نمایند، جنگ نهایی مقدس یا آرماگدون به رهبری آمریکا و انگلیس آغاز شده و در این جنگ، تمام جهان نابود خواهد شد؛ 4ـ روزی که جنگ آرماگدون آغاز می‏شود، تمامی مسیحیان، توسط یک سفینه از دنیا به بهشت منتقل می‏شوند، و از آن‏جا همراه مسیح، نظاره‏گر نابودی جهان و عذاب سخت خواهند بود؛ 5ـ در جنگ آرماگدون، زمانی که ضد مسیح یا دجال، در حال دست‏یابی به پیروزی است، مسیح همراه مسیحیان به بهشت رفته، ظهور می‏کند، ضد مسیح را شکست می‏دهد و حکومت جهانی خود را به مرکزیت بیت‏المقدس برپا خواهد کرد. (ضابط، اردیبهشت 1383، ص 31) از وجوه مشترکِ همه کسانی که مراحل چندگانه  اندیشه مسیحیت صهیونیستی را بر شمرده‏اند، اشاره آنها به جنگ آرماگدون یا جنگ فرات است. جنگ آرماگدون در دره مجدو در دشت خزرال واقع در شمال اسرائیل و در کرانه اسرائیل و ساحل غربی رود اردن روی می‏دهد. گفته می‏شود دو آیه زیر در صحیفه خزیقال و زکریای نبی درباره این جنگ است: الف ـ «باران‏های سیل‏آسا و تگرگ‏های سخت آتش و گوگرد، تکان‏های سختی در زمین پدید خواهد آورد. کوه‏ها سرنگون خواهند شد، صخره‏ها خواهند افتاد، و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد شد.» ب ـ «گوشت ایشان در حالی که بر پاهای خویش ایستاده‏اند، کاهیده خواهد شد و چشمان ایشان در جای خود گداخته خواهد شد و زبان‏هایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد.» مسیحیان صهیونیست از کنار هم قرار دادن این دو آیه، نتیجه می‏گیرند که این جنگ، اتمی و نوترونی خواهد بود. (روزنامه جمهوری اسلامی، 28 مهر 1382، ص 15 و هال سل، پیشین، ص 19).
هزاره‏گرایی: گریس هال‏سل در جریان دومین گشت سیاحتی خود به اسرائیل، از براد که یک مسیحی صهیونیست پروپا قرص بود خواست رویدادهایی را که پیش از دوران هفتم روی می‏دهد بشمارد. براد چنین آغاز به سخن کرد: اول، بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین؛ دوم، تأسیس دولت یهود، استقرار دوباره یهودیان در ارض موعود، و تشکیل اسرائیل، که نشانه آن است که نقشه الهی در حال اجرا شدن است و دومین ظهور نجات دهنده مسیحیان قطعی است. وی افزود: ایجاد دولت اسرائیل، خطیرترین و مهم‏ترین رویداد تاریخ معاصر است. این رویداد، معرف نخستین گام، یعنی آغاز آخرالزمان، است. سوم، تبلیغ کلام خدا برای همه ملت‏ها از جمله اسرائیل؛ چهارم، ربودگی یا عروج به ملکوت کلیسا؛ پنجم، آزمایش سخت که دوران رنج و محنت عظیمی خواهد بود. در عرض هفت سال، همه کسانی که ربوده نشده و به بهشت نرفته و در زمین باقی‏مانده‏اند، گرفتار زجر و آزار بزرگی از سوی دجال خواهند شد. ششم، نبرد هارمجّدون، که در آن، یهودیان، همه سرزمین‏هایی را که خداوند به عبرانیان داده است آزاد می‏سازند؛ یعنی قبل از آن که مسیح بتواند باز گردد(مرحله هفتم)، یهودیان باید مالک تمام سرزمین‏هایی بشوند که خداوند به آنان وعده داده است. در حقیقت، عرب‏ها باید از این سرزمین‏ها بروند زیرا این زمین‏ها، تنها به یهودیان تعلق دارد و خداوند همه این سرزمین‏ها را به یهودیان داده است.
به هر روی، همه این حوادث باید در آغاز هزاره سوم میلادی روی دهد؛ به همین جهت، نظریه مسیحیت صهیونیستی را هزاره‏گرایی هم نامیده‏اند؛ زیرا در کتاب مقدس(تورات) به وقوع جنگ آرماگدون در هزاره سوم اشاره شده، یا این که چنین تفسیری از آن به عمل آمده است. البته، گاه هزاره‏گرایی به این مفهوم است: زمانی که عیسی مسیح، از آسمان به زمین می‏آید، دجال را می‏کشد و هزار سال حکومت می‏کند، و گاه نیز، هزاره‏گرایی مسیحی بر این تفکر استوار است که در ابتدای هر هزاره، اتفاق مهمی روی می‏دهد. (هال سل، پیشین، ص 142 و کارگر، 1383، ص 107ـ100).
نتیجه این که: به رغم وجود تناقص شکلی و محتوایی در مراحل ظهور مسیح(نظریه مسیحیت صهیونیستی)، و نیز با صرف نظر از تردیدهای جدی که درباره انطباق آن با آموزه‏های توراتی و انجیلی وجود دارد و... از چند ویژگی مشترک برخوردار است که مهم‏ترین آن، به دلیل وقوع و تحقق عینی، مرحله اول و دوم، یعنی گرد آوردن یا آمدن یهودیان به ارض موعود یا فلسطین و تأسیس یک دولت یهودی به مرکزیت بیت‏المقدس و در گستره‏ای از نیل تا فرات، است. علت توجه مسیحیان صهیونیست به مهاجرت یهود و دولت یهود آن است که:
«1 ـ یهودیان امت برگزیده خدا هستند، از این رو همه کسانی که به یهودیان دعا می‏کنند، خدا به آنها برکت می‏دهد؛ 2ـ خدا در طرح کلی خود درباره هستی، جایی برای اعراب فلسطینی در نظر نگرفته، توجه خدا تنها معطوف به یهودیان است؛ 3ـ خدا در همه کارهایی که اسرائیل انجام می‏دهد، دستی دارد؛ یعنی: خداوند همیشه در طرف اسرائیل است؛ 4ـ اسرائیل، تو را دوست می‏داریم، چون خدا تو را دوست دارد، و اگر عرب‏ها دشمن اسرائیل‏اند، پس دشمن خدایند؛ 5ـ خداوند به این دلیل با آمریکا مهربان است که آمریکا نسبت به یهودیان مهربان است؛ 6ـ اگر ما پشتیبانی از اسرائیل را رها کنیم، اهمیت خود را در نزد خداوند از دست می‏دهیم.» (ضابط، آبان 1383، ص 8).
تضاد اندیشه
امام خمینی رحمه‏الله اولین نوشته سیاسی خود(کشف اسرار) را در سال 1322 منتشر ساخت، و یک سال بعد، نخستین بیانیه سیاسی‏اش را انتشار داد، اما هیچ‏گاه از تئوری، وارد عمل سیاسی نشد؛ زیرا اعتقاد داشت که هر حرکت سیاسی باید از طریق مرجعیت عامه صورت گیرد، اگر چه در دوره مرجعیت آیت‏الله بروجردی، امام اغلب به عنوان مشاور یا نماینده سیاسی وی (مانند نمایندگی از طرف او در مجلس مؤسسانِ 1328)ایفای نقش کرد، ولی اندکی پس از فوت آیت‏الله بروجردی(فروردین 1340) و با طرح تصویب نامه انجمن‏های ایالتی و ولایتی(مهر 1341) پا به عرصه مبارزه با رژیم نهاد و تا بهمن 1357 به این مبارزه پای‏بند باقی‏ماند. یکی از دلایل جدال طولانی امام و شاه، مسئله فلسطین، اسرائیل، یهود سیاسی(صهیونیست) و مسایل مرتبط با آن، چون: تصدی و یا به کارگیری بهائیان اسرائیلی در پُست‏های مملکتی و نظایر آن بوده است. (دهشیری، 1379، ص 337) صدق این گفتار با مروری به برخی از بیانات و مواضع امام خمینی رحمه‏الله ، در همان سال‏های آغازین نهضت اسلامی مردم ایران، روشن می‏شود:
یهود: در نظریه مسیحیت صهیونیستی، یهودیان برگزیده خداوندند، و به همین دلیل، خدا هیچ‏گاه مردم یهود را رها نکرده، و اگر آنان را متفرق ساخت، دوباره آنها را در ارض موعود جمع کرده است. در واقع، خداوند یهود را انتخاب کرد تا برنامه رستگاری‏بخش خود را برای تمام جهان آشکار سازد، و بدون ملت یهود، اهداف رستگاری بخش او به کمال نخواهد رسید. از این رو، اشاره امام خمینی به یهود و تأکید بر آن، در نیمه اول دهه 1340، معنا می‏یابد: (هلال، مسیح یهودی و فرجام جهان، آذر 1382، ص 21).
1 ـ «حاجی‏های بدبخت که وقتی می‏خواهند به آنها تذکره بدهند، باید چقدر زحمت بکشند، چقدر رشوه بدهند، وقتی هم مکه می‏روند در منا، حتی آن نماینده بی‏عُرضه شکایت می‏کند که فلان آقا را بگیرید، چون که حرف حقی زده.. . و گفته(است) اسلام از دست یهود در خطر است. آقا مگر شما یهودید؟! مگر مملکت ما، مملکت یهود است.» (کوثر، ج 1، ص 8) مراد از یهود در این کلام، تنها یهودیان ایرانی نیستند که اغلب آنها بر آرمان‏های ملی(ایرانی) باقی مانده‏اند، بلکه مراد یهودیانی‏اند که نشان داده‏اند همواره و در هر زمان، خطری بزرگ برای اسلام‏اند. البته، واکنش مخالفان امام به این گفته که: «اسلام از دست یهود در خطر است،» مؤید ارتباط یهودیان با خطری است که به نابودی اسلام می‏اندیشد، و نیز این نظریه مسیحیت صهیونیستی تأیید می‏شود که یهودیان در عصر قبل از ظهورِ مسیح، باید قدرت‏مند شوند و بر جمعیتشان اضافه گردد؛ زیرا در این صورت است که خواهند توانست در رکاب مسیح در جنگِ آرماگدون، بر سپاه شر و سیاهی، یعنی لشکر غیریهودی مسیحی، فائق آیند.
2 ـ «آقایان علمای اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم، هم صدا بگویند که آقا ما نمی‏خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند و مملکت ما با مملکت یهود هم پیمان شود.» (پیشین، ص 9) هم پیمانی یهود سیاسی(صهیونیسم)، با ایران در عصر پهلوی دوم از جهاتی قابل تأمل است؛ از جمله این‏که این پیمان: الف ـ فریبی بیش نبود تا در پرتو آن، مردم مسلمان ایران را از صف مخالفان مسیحیت صهیونیستی دور کند؛ ب ـ ضعیف‏سازی ایران را در عرصه‏های مختلف دنبال می‏کرد، تا ایران در جنگ آرماگدون، بی‏خطر باشد؛ ج ـ می‏تواند آنان را در حمایت ایرانیان هواخواه نظریه مسیحیت صهیونیستی و دفع مخالفان آن یاری رساند؛ د ـ می‏تواند به قوت و قدرت‏یابی بنی‏اسرائیل که در محاصره کشورها، و بیش‏تر ملت‏های مسلمان است، ختم شود، و البته از کلام امام هم می‏توان دریافت که از هدف‏های هم‏پیمانی یهود سیاسی با ایران پهلوی، حاکمیت یافتن بر مقدرات کشور و مملکت بود. بدیهی است، در صورت تحقق آن، پیروان مسیحیت صهیونیستی بر یکی از دو دشمن خود (روس و فارس) پیروز می‏شدند.
3 ـ «در دو سه روز پیش از این، در شانزده شهریور در تهران، دروازه دولت با یهودی‏ها بساطی درست کردند، چهار صد، پانصد نفر دور هم جمع شدند، و خلاصه حرف‏شان این بوده که... مجد، مال یهود است، یهود برگزیده خدا، و ما ملتی هستیم که باید حکومت کنیم. بدبختی یک مملکت اسلامی و مسلمین است که با دولتی که آلان دشمن اسلام است و در مقابل اسلام ایستاده است و فلسطین را غصب کرده است، اتکا یا ارتباط پیدا کنند و یا پیمان ببندد. من به دول اسلامی می‏گویم که آقا چرا سر نهر دعوا می‏کنید؟ ای بی‏عرضه‏ها! فلسطین مغصوب است، یهود را از فلسطین بیرون کنید.» (پیشین، ص 26). و در نظریه مسیحیت صهیونیستی، یهود نخست باید مجد یابد، و بدون مجد یهود، مسیح نمی‏آید، و آن‏چه به مجد یهود می‏انجامد، تأسیس دولت یهودی در فلسطین است، و اگر فلسطین را بتوان از دست یهود سیاسی خارج کرد، مجدی برای یهود نخواهد بود. به علاوه، سخن امام در لعن یهودیان سیاسی است، در حالی که در این نظریه (مسیحیت صهیونیستی)، خداوند به همه کسانی که به یهودیان دعای خیر کنند، برکت می‏دهد و کسانی که یهودیان را لعن و نفرین کنند، لعنت خواهد کرد.
4 ـ «اگر شاه با یهود صهیونیست، ائتلاف نکرده، چرا نمی‏گذارد که در مخالفت با ایده صهیونیستی تشکیل دولت یهودی، سخن بگوییم. یهودیان صهیونیست می‏گویند حکومت مال ماست، باید یک سلطنت و حکومت جدیدی به وجود بیاید... اینها در حکومت(ایران) نفوذ کرده‏اند، از آنها بترسید، می‏ترسم روزی چشم‏هایتان را باز کنید که هستی شما را از بین برده‏اند، من از این می‏ترسم. خودتان اینها را از بین ببرید، اگر نمی‏برید، بگذارید ما آنها را از بین ببریم. بالاخره یک روزی من آنها را از بین می‏برم.» (پیشین).
این سخنان به دو مسئله مهم اشاره دارد: اولاً، دلایل شکل‏گیری نهضت اسلامی ایران ارتباط مستقیم با یهود، اسرائیل و صهیونیست دارد، و از این رو، یکی از هدف‏های آن، نابودسازی یهود سیاسی خواهد بود؛ ثانیا، تشکیل دولت یهودی، ایده حکومت‏سازی یهودی، نفوذ آنان در حکومت‏ها، و تأسیس حکومت جدید، همگی از شاخصه‏های برجسته نظریه مسیحیت صهیونیستی است. حکومتی که آنان به دنبال آن هستند، از آن جهت جدید است که: الف ـ عمری هزار ساله دارد!؛ ب ـ در رأس آن، پیامبری الهی قرار می‏گیرد!؛ ج ـ سراسر پر از عدل و داد است؟! البته، امام خمینی رحمه‏الله بهاییان ایرانی را نیز جزیی از همین یهودیان می‏دانست: «ما حاضر نیستیم استان‏های این کشور تحت تصرف بهایی‏های یهود در آید. خطر بر اسلام وارد شده و آن خطر یهود است و حزب یهود... همین حزب بهاییت است. امروزه بهاییت را در ادارات راه می‏دهند و با یهودی‏ها ارتباط برقرار می‏کنند.» (امام خمینی، ص 216). از سخنان امام می‏توان استنباط کرد که: یهود سیاسی، مؤلفه اولین و برجسته نظریه مسیحیت صهیونیستی است. امام خمینی رحمه‏الله ، از آن رو که این ایده به دنبال حکومت و بقای خود بر فلسطین بوده و سلطه بر جهان را در سر می‏پروراند، به آن حمله می‏کند، هر چند در ظاهر، نهضت امام خمینی رحمه‏الله ، چیزی جز مصاف با شاه به نظر نمی‏رسید! ولی در واقع، امام در پی مبارزه با ایده مسیحیت صهیونیستی نیز بود؛ ایده‏ای بر پایه آن، اسرائیل شکل گرفته بود.
اسرائیل: پس از یهود، عنصر کلیدی دیگر در نظریه مسیحیت صهیونیستی، تأسیس دولت یهودی توسط یهودیان مهاجر به ارض موعود است؛ زیرا به اعتقاد آنان خداوند سرزمین فلسطین را به یهودیان بخشیده و فلسطینی‏ها حقی بر آن ندارند. به علاوه، عدم حمایت از اسرائیل مجازات خدا را در پی دارد و مسیح را به خشم می‏آورد. مسیح حامی اسرائیل است و همیشه در امور خاورمیانه به سود دولت اسرائیل مداخله می‏کند! (کپل، پیشین) بنابراین، سخن گفتن امام خمینی رحمه‏الله از اسرائیل، سخن گفتن از مهم‏ترین مؤلفه اعتقادی مسیحیت صهیونستی است. برخی از سخنان امام در این باره چنین است:
1 ـ امام خمینی رحمه‏الله ، نخستین بار، نام اسرائیل را در سخنرانی 29 اسفند 1341 به زبان آورد؛ در آن‏جا که فرمود: «مربی ما آمریکا و انگلیس و اسرائیل نیست، مربی ما خداست، پس برای چه بترسم؟» (کوثر، پیشین، ص 5) در این سخن، سه نکته مرتبط با مسیحیت صهیونستی را می‏توان جُست: الف ـ این نظریه در پی مربی‏گری جهانیان است. یعنی: با تبلیغ می‏خواهد افکار عمومی را به سوی حقانیت و فراهم آوری حاکمیت خویش بر کل جهان، جلب نماید، ولی امام، مربی و ارباب خود و نهضتش را خدا می‏داند و بس. ب ـ در کنار هم قرار دادن آمریکا، انگلیس و اسرائیل، می‏تواند نشانه آگاهی از تأثیر انگلیس و آمریکا به عنوان به وجود آورندگان اولیه نظریه مسیحیت صهیونستی و جدی‏ترین حامیان مهاجرت یهودیان و تأسیس اسرائیل در ارض موعود باشد. ج ـ نظریه مسیحیت صهیونیستی با جنگ آغاز می‏شود (جنگ 1945)، با جنگ ادامه می‏یابد (دوره محنت) و با جنگ پایان می‏پذیرد(آرما گدون)، یعنی: در پی ترساندن دیگران و سلطه بر آنان است، اما امام می‏گوید ما از این چیزها نمی‏ترسیم.
2ـ امام اندکی بعدتر، بود و نبود اسلام، روحانیت و قم را به اسرائیل پیوند می‏زند: «قم موی دماغ بود، منتهی نمی‏توانستند به صراحت لهجه بگویند قم، نه، می‏گفتند: نجف آره، مشهد آره، دنیا از آن وقت برای نابودی روحانیت و دنبال آن، نابودی اسلام و نفع رساندن به اسرائیل نقشه می‏کشیدند.»(امام خمینی، پیشین، ص 221) از نگاه نظریه پردازان مسیحیت صهیونیستی، اسلام، روحانیت و قم می‏توانند سه مانع برای آمدن مسیح باشند؛ زیرا اسلام و به ویژه شیعه، خود نظریه‏ای برای پایان تاریخ دارد که در تعارض با نظریه پایان تاریخی مسیحیت صهیونیستی می‏باشد، و روحانیت، مهم‏ترین مبلغان چنین اندیشه‏ای‏اند، و از مراکز مهم تولید و بازتولید سیاسی نظریه موعود اسلامی، حوزه علمیه قم است؛ حوزه‏ای که در ناخرسندی از حوزه غیر سیاسی نجف و مشهد پدید آمد و قوام یافت.
3ـ سخنرانی عصر عاشورای 1342 امام درباره سد راه بودن اسلام، روحانیت، قم و... نیز برای نظریه‏ای که اسرائیل رکن مهم آن است، مطالبی داشت:
«این‏ها با اساس مخالف‏اند، اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت قرآن باشد، اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت علمای دین باشند، نمی‏خواهند احکام اسلام باشد. اسرائیل با دست عمال سیاه خود، مدرسه را کوبید، می‏خواهند اقتصاد شما را قبضه کنند، می‏خواهند زراعت و تجارت شما را از بین ببرند، می‏خواهند ثروت‏های این مملکت را به دست عمال خود تصاحب کنند، و این چیزها را که سد راه هستند، بشکنند، قرآن سد راه است، باید شکسته شود، روحانیت سد راه است، باید شکسته شود، مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود. طلاب علوم دینی ممکن است بعدها سد راه شوند، باید از پشت بام بیفتند و سر و دست آنها شکسته شود، برای این که اسرائیل به منافع خود برسد، دولت ما به تبعیت اسرائیل ما را اهانت می‏کند.» (پیشین، ص 207)
این عبارت و به ویژه عبارت: «اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسه را کوبید و...» تداعی کننده آن است که اسرائیل دشمن شماره یک مردم ایران است که در مقابل نهضت امام خمینی رحمه‏الله ایستاده و مهم‏ترین، یا یکی از مهم‏ترین علت‏های نهضت امام خمینی رحمه‏الله مقابله با اسرائیل است. در سخنان بالا که از فرازهای نخست سخنان عصر عاشورای امام است، ذکری از آمریکا و انگلیس به میان نیامده است، از شاه صحبتی نشده است؛ زیرا همان‏گونه که گریس‏هال سل می‏گوید: «نظام اعتقادی کسانی که خدا شناسی هارمجدون را تبلیغ می‏کنند، بر روی سرزمین انجیلی صهیون و دولت صهیونستی اسرائیل متمرکز است»، لذا وقتی امام سخن از اسرائیل می‏گفت، انگار سخن از همه کسانی می‏کرد که به خداشناسی هارمجدون اعتقاد داشته و دارند.» (هال سل، پیشین).
4ـ اقدام و اصرار ساواک در دور نگاه داشتن مبارزان اسلامی و پیروان امام خمینی رحمه‏الله از حمله به اسرائیل، می‏تواند تأیید کننده این تحلیل باشد که آنها هم مبارزه امام را بیش از آن که درباره آمریکا بدانند، علیه اسرائیل می‏دانستند. امام در یکی از سخنان خود در این باره می‏فرماید: «امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را به سازمان امنیت برده‏اند، شما سه چیز را کار نداشته باشید و دیگر هر چه می‏خواهید، بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید و دیگر این که نگویید دین در خطر است. خوب، اگر ما این سه تا امر را کنار بگذاریم، دیگر چه
بگوییم؟ ما هر چه گرفتاری داریم، از این سه تا هست.» (پیشین، ص 346ـ248) چرا در این سخنان، از آمریکا که به ظاهر، بزرگ‏ترین حامی شاه است، سخنی نیست؟ چرا سازمان امنیت، به جای آن که بگوید علیه آمریکا سخن نگویید، از اهل منبر می‏خواهد که علیه اسرائیل سخن نگویند؟ به علاوه، روابط بین شاه و اسرائیل چگونه بود که ساواک آن دو را در کنار هم می‏گذارد؟ آیا به نظر سازمان امنیت، شاه اسرائیلی است؟ چرا امام از رابطه شاه و اسرائیل ناراحت است؟ آیا همه اینها، با نظریه‏ای که با تأسیس دولت یهودی، در پی سلطه بر جهان است، پیوند نمی‏خورد؛ جهانی که در آن از اسلام خبری نیست، و مسلمانی در آن دیده نمی‏شود؟ (کوثر، پیشین، ص 11و15).
5ـ امام خمینی رحمه‏الله ، برنامه‏های اصلاحی شاه را از اسرائیل می‏دانست، از این که شاه از کارشناسان نظامی اسرائیل استفاده می‏کرد، نگران بود، با اعزام محصلین ایرانی به اسرائیل، مخالفت می‏ورزید، از این موضوع که شاه برخلاف همه ممالک اسلامی در کنار کفر و اسرائیل قرار دارد، انتقاد می‏کرد، و این سئوال را مطرح می‏ساخت که چرا شاه در کنار ترکیه، باید از اسرائیل حمایت کند. امام، اینها را به صلاح مملکت نمی‏دانست و احتمال می‏داد که حمایت شاه از اسرائیل، مسلمانان سنی را به این قضاوت بکشاند که شیعیان ایرانی، یهودپرست‏اند. به هر روی، نهضت اسلامی، از پیمان ایران و اسرائیل، تبری می‏جوید و بر این عقیده است که دین اسلام اقتضا می‏کند که با سلطه کشوری چون اسرائیل موافقت نکند. این در حالی است که امام مطمئن است عُمال اسرائیل، اقتصاد ایران را قبضه کرده‏اند، بیش‏تر کارخانه‏ها، تلویزیون، کارخانه ارج و پپسی‏کولا از سوی آنها اداره می‏شود. (پیشین، ص12و18).
چرا اسرائیل در پی سلطه بر ایران بود؟ یکی از پاسخ‏های این سئوال آن است که ایران در نقشه آرماگدون، نقش برجسته دارد، به دو جهت: 1ـ انبوهی از ایرانیان در نبرد آرماگدون، در نقطه مقابل سپاه مسیحی یهودی قرار دارند؛ 2ـ سپاهی که از شرق می‏آید و از فرات عبور می‏کند و خود را به آرماگدون می‏رساند، از ایران می‏گذرد. پس باید از همین امروز، ایران را کنترل کرد و آن را ضعیف ساخت تا خطر آن در نبرد آخرالزمان کاهش یابد. ضرورت ضعیف نگاه داشتن ایران آن است که در نظریه مسیحیت صهیونیستی، همان‏گونه که رایس ـ وزیر خارجه آمریکاـمی‏گوید: «اسرائیل کلید امنیت دیروز و فردای جهان است.» (همشهری دیپلماتیک، 3 اردیبهشت 1384، ص 10).
6ـ آن‏چه امام از آن سخن می‏گفت، پدیده نوظهوری نبود، بلکه ریشه در تاریخ داشت، ولی بالندگی آن، به جنگ جهانی دوم و به ویژه به سال 1945 (تأسیس اسرائیل) بر می‏گشت. امام در این باره فرمود: «من [آن‏چه] به شما عرض می‏کنم، مطلبی نیست که مال این چند ماهه باشد، این مطلب ریشه‏دار است. مطلبی است که مال چند سال پیش از این است. اگر نگویم چهل و چند سال پیش از این، لااقل بیست سال پیش از این است که اینها نقشه‏شان، این بود که قم نباشد... اینها از آن وقت نقشه کشیدند برای نابودی روحانیت و دنبالش نابودی اسلام و دنبالش نفع رساندن به اسرائیل و عمال اسرائیل.» (کوثر، پیشین، ص 7 و امام خمینی، پیشین، ص 207).
در واقع، یهودسوزی افسانه‏ای هیتلر(1942)، اعلامیه تأسیس اسرائیل(1948)و اشغال بیت‏المقدس(1967) حوادثی‏اند که تابلوی راهنمای بازگشت دوباره مسیح را به تصویر می‏کشند؛ یعنی بدون اسرائیل، برنامه‏های مبتنی بر پیش‏گویی مسیحیان صهیونیست، از بین خواهد رفت. گام اول در تأسیس اسرائیل، همان اسرائیل کوچک یا سرزمین‏های اشغالی 1948 است. در مرحله بعد، اسرائیل میانی تأسیس یافت که دربر دارنده کل خاک فلسطینی است که در سال 1967 به اشغال درآمد. اسرائیل میانی می‏تواند محل فرود آمدن مسیح باشد؛ چون مسجد صخره و قدس را در اختیار دارد، ولی بی شک اسرائیل از نیل تا فرات به مرزهای توراتی نزدیک‏تر است و زمینه بیش‏تری را برای آمدن مسیح فراهم می‏آورد.
نتیجه آن که: در سال‏های نخستین دهه چهل، موضع‏گیری نیروهای مذهبی و امام خمینی رحمه‏الله نسبت به اسرائیل منحصر به فرد است. (پارسانیا، 1379، ص 305) از این رو، اگر اسرائیل شکل نمی‏گرفت، و کمر همت به نابودی اسلام نمی‏بست و در واژگونی اقتصاد و سیاست ایران نمی‏کوشید، آیا انقلاب اسلامی شکل می‏گرفت؟ و یا آیا فرآیند نهضتی که به انقلاب انجامید، از آن زمان (دهه چهل) آغاز می‏گشت؟ اگر تأثیر منحصربه‏فرد عامل اسرائیل در پیدایش انقلاب اسلامی را اغراق‏آمیز بدانیم، به طور قطع می‏توان آن را یکی از چند مؤلفه اصلی آن دانست.
تضادهای دیگر بین نهضت امام خمینی و پدیده اسرائیل: در کنار تضاد آشکار مهاجرت یهود به ارض موعود و تأسیس دولتی یهودی در آن با نهضت امام خمینی رحمه‏الله ، مشخصه‏های نه چندان آشکار دیگری در نظریه مسیحیت صهیونیستی به چشم می‏خورد که در تباین با حرکت اسلامی دهه چهل و پیام‏ها و آرمان‏های آن قرار دارد، مانند:
1ـ تأکید زیاد این نظریه بر دو مؤلفه مهاجرت یهودیان و تأسیس دولت یهود در ارض موعود، اصلاً به معنای مذهبی بودن آن نیست، در حالی که نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی یک پدیده مذهبی است و به دنبال خود احیای مذهب در جهان را ارمغان آورده است؛ یعنی نظریه و اندیشه مسیحیت صهیونیستی، به رغم ظاهری مذهبی، باطنی غیر مذهبی دارد؛ از این رو، گریس هال‏سل بر آن است که پیروان آن، نه این که به خدا اعتقادی ندارند، بلکه ضد خدایند، بنابراین طبیعی خواهد بود که آنها مخالف مسیحیان فلسطینی باشند، و در طول یک تور زیارتی و سیاحتی، گریس هال‏سل، تنها سه بار نام مسیح را از آژانس مسافرتی جری فالول بشنود نه بیش‏تر، و نیز، به مسافران تورهای زیارتی، اجازه ندهند که از زادگاه مسیح، یعنی ناصریه، دیدن کنند، و اولین کنگره مسیحیان صهیونیست، به چیزهایی غیر از مسیحیت پرداخته باشد، و یکی از معروف‏ترین کشیش‏های انجیلی(جیم بیکر) به علت اختلاس‏های مالی و فسادهای اخلاقی به 45 سال حبس محکوم شود. هم‏چنین، نباید تعجب کرد که در سفرهای زیارتی، از موعظه مسیح، کردار مسیح و از پیام صلحش سخنی نباشد. (هال سل، پیشین، ص 26).
2ـ چگونه یک نظریه و اندیشه که ادعای مذهبی بودن دارد، طبل جنگ می‏کوبد و جنگ در جای جای آن موج می‏زند. رابرستون در برنامه باشگاه 700، تبلیغ می‏کند که همه شرایط برای نبرد هارمجدون مهیا است. در کنگره 1985 مسیحیان صهیونیست، سخنی از صلح نیست. فالول، شارونِ جنگ طلب را از زمره بزرگ‏ترین مردان جهان دانست. مسیحیان صهیونیست معتقدند که اسرائیل به سلاح، و نه صلح نیاز دارد، و دوست ندارند کشوری دشمنان اسرائیل را مسلح کند. تصور آنان این است که اسرائیل دو راه حل بیشتر ندارد، یا جنگ یا نابودی. نظریه مسیحیت صهیونیستی، اندیشه نابودی ایران و روسیه را در طرح کلی خود دارد، و به همین جهت، وقوع آرماگدون یا جنگ آخرالزمان را در خاورمیانه می‏داند. به‏هرروی، پیام خداشناسی هارمجدون آن است که جنگ اجتناب‏ناپذیر است. در واقع، در ادبیات آنها، جایی برای صلح وجود ندارد؛ زیرا هر صلحی موجب به تأخیر افتادن واقعه ظهور مجدد حضرت مسیح علیه‏السلام می‏شود. (پیشین، ص 88 و 241).
3ـ زالمن شووال سفیر سابق اسرائیل در آمریکا، علت دشمنی مسیحیان صهیونیستی با اسلام را آن می‏داند که هدف بنیادگرایی اسلامی، نابود سازی عقاید و رسوم یهودی مسیحی است، و نیز آنان، نماد دجال یا ضد مسیح‏اند. از این روست که جری فالول در سال 2002، پیامبر اسلام را تروریست خواند! و نیز، به طعنه و تمسخر و با اشاره به هلال، نماد و نشانه مسلمانان، گفته است که مسلمانان خدای ماه را می‏پرستند، در حالی که مسیحیان صهیونیست، خدای آفرینش را. رابرتسون، اسلام را دین منحوسین و مجوسین توصیف کرده، و ابراز تعجب می‏کند که اسلام با آن که انحرافش بیش‏تر از مسیحیت و یهودیت است، چرا بعضی از آمریکایی‏ها آن را برگزیده‏اند؟!
جان اشکرافت، وزیر دادگستری دولت بوش پسر، اسلام را آیین مرگ نامید، زیرا خدای مسیح، فرزند خود را به خاطر زندگی قربانی می‏کند، اما خدای مسلمانان به آنان دستور می‏دهد برای دین، فرزندان خود را قربانی کنند. مجله موسر وابسته به اداره فرهنگی آمریکا، پیشنهاد کرد که کتاب دیگری جای‏گزین قرآن شود، چون قرآن منبع شر است و تروریست تولید می‏کند. (صاحب خلق، پیشین و هال سل، پیشین، ص207).
نهضت امام خمینی رحمه‏الله ، از همان ابتدا با سکولاریستی‏سازی اجتماعی(مورد1)، جنگ طلبی‏های هواپرستانه(مورد2) و ستیز با قرآن الهی و اسلام الهیاتی(مورد3) مخالف بود و در مخالفت با این اندیشه‏های غیردینی شکل گرفت، قوام یافت، به پیروزی رسید، و پس از آن، دین را به عرصه سیاست آورد، باجنگ طلبی‏های زورگویانه قدرت‏ها مخالفت ورزید و اسلام را از ارض به عرش برد.
نتیجه
از آن‏چه بیان شد، دو نکته مهم و مرتبط بین نظریه مسیحیت صهیونیستی و انقلاب اسلامی قابل دریافت است:
اول ـ امام خمینی رحمه‏الله بین یهودیت و بین آمریکا و اسرائیل و... پیوند برقرار می‏کند و آنها را نه دو مقوله، بلکه یک مؤلفه معرفی می‏کند. توجه به سخنان زیر تأییدکننده این ادعا است:
1 ـ «از این به بعد، باید[ در] اعراض و نفوس مسلمین، یهود و نصاری و دشمنان اسلام و مسلمین دخالت کنند». (امام خمینی، پیشین، ص 143).
2ـ «الآن هم یهود و نصاری مانع هستند که اسلام را آن طور که هست، معرفی کنند.» (کوثر، پیشین، ص 34).
3ـ «مابه نفع یهود، آمریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم.» (امام خمینی، پیشین، ص 153).
4ـ «محافل لامذهب بهایی‏های یهودی الاصل ایران و آمریکا و... حقوق زن و مرد را آلت تجاوز به حریم مذهب رسمی این مملکت قرار [داده‏اند.]» (پیشین، ص 193).
5ـ «آقا! تمام گرفتاری‏ها از این آمریکا و اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست.» (کوثر، پیشین، ص 31).
دوم ـ نظریه مسیحیت صهیونیستی پس از طی مرحله مسیحیت یهودی، صهیونیسم مسیحی، قوام یافت(1948) و پس از سال 1982 به مرحله پسامسیحیت صهیونیستی گام نهاد. بنابراین، مرحله قوام‏یابی و اوج‏گیری مسیحیت صهیونیستی به دوره‏ای اختصاص دارد که نهضت امام خمینی رحمه‏الله شکل گرفت و به پیروزی رسید. به علاوه، مهم‏ترین اعتقاد از هفت اعتقاد مسیحیت صهیونیستی، به مهاجرت یهودیان به ارض موعود(فلسطین) و تشکیل یک دولت یهودی در آن مربوط می‏شود، و انقلاب اسلامی نیز یکی از اساسی‏ترین شعارها، خواسته‏ها و آرمان‏های خود را مبارزه با مهاجرت سیاسی یهودیان به فلسطین و مبارزه با اسرائیل و تلاش برای حذف این غده سرطانی قرار داد. (لایدنیز، اسفند 1382، ص 65) به هر روی، هدف انقلاب اسلامی، اسلام، استقلال ممالک اسلامی و طرد عمال اسرائیل بود. (ر. ک: امام خمینی، پیشین، ص 267).

پیوست 1
اطلاعاتی درباره نظریه مسیحیت صهیونیستی
1 ـ کشیش‏های انجیلی: بیلی گراهام، جری فالول، پت رابرتسون، هال لیندسی، مایک ایوانس، جورج کاری، جیمی سواگارت، الیور کرامول، پاول فلگن‏هاور، کارتیس، پالووس قدیس، ویلیام تیندل، جان. ن. داربی، ویلیام میلر، جوزف اسمیت، اورسون هاید، جان توماس، تری رسین‏هو، رالف رید، جیم باکر، جری وای‏نز، پاستور جان‏هاگی، جان کوتون، جان وین‏تروپ، دیوید آلن‏لوییس، دی. ال. مودی، ویلیام بلاکستون، فرانکلین گراهام، جیم رووینسون، اورال رابرتس، رابرت شولر، گری فریزر، الوا مارتین، آروین بکستر، کشیش جونز.
2 ـ کتاب‏های انجیلی: مرگ کره زمین از هال لیندسی، دنیای نوینی دارد فرا می‏رسد از هال لیندسی، در تدارک جنگ بزرگ از گریس‏هال‏سل، جنگ‏جوی انجیل از گریس هال‏سل، عیسی مسیح، یهودی زاده شد از مارتین لوتر، تکاپوی 2000 از جان نسبیت و پارشیا البردین، جنگ مقدس از آرمسترانگ، دوسفر به قدس از ناتانیل کروچ، بر جای مانده از تیم لاهه(12 جلد)، آموزه‏های خداوند با نظر به اسرئیل از یک مسیحی بنیادگرا، در پیش‏گویی‏های انجیل؛ جای آمریکا کجاست؟ از هال لیندسی، مسیح می‏آید از بلاکستون، جنگ برای بیت المقدس از جان هاگی، معبد روزهای آخرالزمان از جان شمیت، معبد مسیح که می‏آید از کارل لانی، خیانت به بیت المقدس و آیا این آخرین قرن است؟ از وبروهات چینگز، انجیل مرجع اسکوفیلد، اراده خداوند از ژیل کپل.
3 ـ فیلم‏های و مراکز آموزشی انجیلی: فیلم آرماگدون، ماتریکس، شمارش معکوس تا آرماگدون، امگاکد (یامگیدو)، اسرائیل کلید نجات آمریکا، قدس ـ د ـ س، نوستر آداموس، فیلم اکسودوس (مهاجر بنی اسرائیل از مصر به کنعان)، مردی که آینده را می‏دانست، روز استقلال.
دانشگاه هاروارد، دانشگاه باب جونز کالیفرنیای جنوبی، انستیتوهای پژوهشی مانند هاوسن انیستیتوت، هری‏تیج خوندیش، آمریکان انتر پرایز اینستیتوت، دانشکده پیش‏گویی‏های لاهایه در لینچ برگ.
4 ـ خلاصه‏ای از عقاید مسیحیت صهیونیستی: بازگشت یهودیان به فلسطین، ایجاد دولت یهود، موعظه انجیل به بنی اسرائیل و تمام مردم دنیا، حصول به مرحله وجد Rapture (به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آوردند)، دوران فلاکت به مدت هفت سال؛ در این مرحله یهودیان و دیگر مؤمنان ظلم خواهند دید و سرانجام صالحان با پیروان دجال به نبرد خواهند پرداخت، وقوع جنگ آرماگدون، شکست لشکریان دجال و استقرار پادشاهی مسیح به پایتختی اورشلیم، مشروعیت
یافتن بهره و ربا، مبارزه با لیبرال‏ها، مبارزه با سقط جنین، مبارزه با فمنیسم، مخالفت با شبیه‏سازی انسان، مخالفت با بیماری ایدز، مخالفت با عقیم‏سازی و جلوگیری از حاملگی، هدایت و نجات انسان‏ها، مخالفت با مالیات‏گیری از مؤسسات آموزش خصوصی، تأکید بر نیایش در مدارس، اصرار بر ابلاغ پیام مسیح، بسط ارزش‏های دموکراتیک، پس زدن ارزش‏های غیرمذهبی، موافق با دگرگونی عمیق در اخلاق اجتماعی، مخالف با آموزش جنسی در مدارس، تلاش در راه اعتلای انجیل، لزوم پاسخ‏گویی به نیازهای روحانی مؤمنان مسیحی، حمایت از خانواده و مدارس مذهبی، تبلیغ کتاب مقدس، مبارزه با شر اجتماعی، مخالفت با سکس و خشونت رسانه‏ای، ضرورت روی آوردن دوباره به آیین مسیح، مخالف با آزادی بیان امور جنسی، هویت بخشیدن به خانواده و لزوم رعایت اخلاق در آن، اعتقاد به لزوم اشاعه بدون مانع عقاید دینی، ضرورت مسیحی کردن دوباره مردم، بی‏اعتمادی به دولت‏های عرفی(غیر مذهبی)، نخست نجات فرد و سپس رفاه آن، حمایت از جامعه مذهبی نه جامعه مدنی، ادای نماز و آداب دینی به زبان محلی نه به لاتین، مخالف فعالیت جنسی کودکان.
5 ـ ابزارها و روش‏های تبلیغی: سایت‏های اینترنتی، خبرنامه‏ها، نوارهای ویدئویی، نوارهای صوتی، تلویزیون، مطبوعات، رادیو، کتاب‏ها، کنفرانس‏های تعلیمی، تورهای زیارتی، دانشگاه‏ها، سینمای هالیوود، روزنامه‏ها و خبرنامه‏ها و فیلم‏های رایگان، اداره امور سمینارها، سازمان‏دهی فعالیت‏هایی برای حمایت مالی از اسرائیل و افزایش فروش محصولات آنها، دعا برای اسرائیل، شبکه‏های دیداری و شنیداری، مؤسسات پژوهشی، استادیوم‏های ورزشی، گردهمایی‏های مردمی، استفاده از تلفن برای تبلیغ، شوی تلویزیونی، نوارهای کاست، کلیسا، مدارس، سازمان‏های کلوپ‏ها، جمع‏آوری کمک‏های مالی ملی، فاکس، تماس با اعضای کنگره، احداث مراکز آموزشی انجیلی و جذب و تربیت دانشجو.
موعظه کردن، القاء کردن، تشویق حامیان و تبلیغ اندیشه‏ها، وعده‏دادن به بهشت اخروی، تحریف واقعیت‏های دین، توهین به مقدسات ادیان دیگر، تشویق به دعا برای اسرائیل، فریب و نیرنگ و استثمار، تأثیرگذاری درسیاست‏های خارجی، روش‏های نظامی، حمایت‏های اقتصادی از معتقدان به این اندیشه، ایجاد گروه‏های مذهبی، جذب افراد از دیگر فرهنگ‏ها و کشورها از طریق دادن کمک‏های اقتصادی، دورسازی شیطان از انسان، غسل تعمید دوباره بزرگ‏سالان، اتحاد با راست افراطی.
6 ـ برنامه‏های رادیویی و تلویزیونی: برنامه تلویزیونی از جک‏وان ایمپ، پت رابرتسون، و جری فالون از شبکه تلویزیونی کلوپ 700، برنامه تلویزیونی اسرائیل رمز بقای آمریکا از شبکه تلویزیونی سی. بی. اس، بزرگ‏ترین مرکز رادیویی یهودی به نام (jm in the AM) متعلق به سگال، شبکه جیم بیکر، شبکه جیمی سوهرت، شبکه تلویزیونی مسیحیان آمریکا، برنامه روز اکتشاف از کنت کوپلند و ریچارد دوهان، ایستگاه تلویزیونی جنوب لبنان، شبکه تلویزیونی فاکس نیوز، لحظات یهودی در صبح‏گاه، ساعت بشارت از جری‏فالول، خانواده در مرکز توجه از رابرتسون.
7 ـ رهبران و شخصیت‏های سیاسی انجیلی: جیمی کارتر، رونالد ریگان، جرج بوش، مورتیمر زوکرمن، رابرت وکسر، استانلی گولدفوت، آرتور بالفور، براندیس، ویلسون، آنتونی اشلی، لوید جرج، واردر کرسون، ادویس شرمن‏والیس، جوسیاوگ وود، جان وان، دوایت گیبسون، جیمیس وات، الینگ وود، مالکوم هوئن‏لین، گری بوئر، ویلیام پینت، لیندون لاروش.
8 ـ نشریات انجیلی: واشنگتن تایمز، نیویورک تایمز، خبرنامه‏ای که توسط دارل یانگ از کلیسای گت سمین باپتسیت در دانویل کنتاکی منتشر می‏شود، نشریه و ماهنامه جهان اورشلیم، گروه خبری حقیقت اورشلیم، مجله گزارش خاورمیانه از ICEJ، روزنامه سازمان CFICDF، گاهنامه‏هایی مانند نشتال ریویو، کمانتری، نیوریپابلیک، هفته‏نامه ویکلی استاندارد، وال استریت ژورنال و...
9 ـ اسامی مختلف مسیحیت صهیونیستی: انجیل‏گرای توده‏ای، بخشوده‏شدگان، مسیحیان دوباره، بنیادگرایان مسیحی، جناح راست جدید مسیحی، انجیل‏گرایان مسیحی، مسیحیان احیاشده، صهیونیسم مسیحی، نهضت انجیل‏گرایی آمریکایی، جناح راست افراطی، گروه متعصب مسیحی، مسیحیان دوباره متولد شده، راست مسیحی، موعظه‏گرایی انجیلی، هزارگرایی.
10 ـ جمعیت مسیحیان صهیونیست: جمعیت مسیحیان صهیونیست در آمریکا به صور مختلف گفته شده است، مانند: جمعیت آنان بین 40 تا 70 و گاه تا 100 میلیون تخمین زده می‏شود. 20درصد جمهوری خواهان دارای اندیشه انجیلی هستند. گاه 25 درصد و یا یک چهارم جمعیت آمریکا را مسیحی صهیونی می‏دانند. بر اساس نظرسنجی مجله تایمز در 1998، 51 درصد مردم آمریکا دارای این اندیشه‏اند. از هر 14 اصول گرای مسیحی، 3 نفر مسیحی صهیونیست است. 9 تا 16 میلیون خانواده برنامه‏های مسیحیان صهیونیستی را می‏بینند. 1200 جنبش و گروه آمریکایی به نوعی آرماگدون را قبول دارند.
پیوست 2
نمودار شکل‏گیری مسیحیت صهیونیستی و درجه انطباق آن
با حرکت سیاسی امام خمینی رحمه‏الله
بنیادگرایان(1920)
+
انجیل‏گرایان(1925)
+
بنیادگرایی مذهبی(1930)
+
بنیادگرایی سیاسی(1935)
+
بنیادگرایی مسیحی(1940)
+
بنیادگرایی صهیونیستی(1945)
=
مسیحیت صهیونیستی(تأسیس اسرائیل(1948/1327)= آغاز حرکت
سیاسی امام خمینی(1943/1322)
پیوست 3
نمودار شکل‏گیری مسیحیت صهیونیستی و تداوم و درجه انطباق آن با
حرکت سیاسی و نهضت امام خمینی رحمه‏الله و پییروزی انقلاب اسلامی
مسیحیت یهودی (1600ـ1500)
=
صهیونیسم مسیحی(1948ـ1600)
=
مسیحیت صهیونیستی(1982ـ1948)=آغاز حرکت سیاسی
امام خمینی1943/1322 و پیروزی انقلاب اسلامی 1979/1357)
ضمیمه1
آرماگدون = هارمجدِّون
مقدمه(پرده اول): کلمه آرماگدون یا هارمَجِدُّون واژه‏ای است، در اصل یونانی که بنا به تعریف واژه‏نامه‏های آمریکایی، هم‏چون فرهنگ وبستر، به معنی نبرد نهایی حق و باطل در آخرالزمان است. هم‏چنین، این واژه نام شهری در منطقه عمومی شام است که بنا به آن‏چه در باب شانزدهم مکاشفات یوحنا در عهد جدید آمده است، جنگی بزرگ در آن‏جا رخ می‏دهد و زندگی بشر در آن زمان و در آن جا پایان می‏یابد. به عبارت دیگر، نبرد مذکور مقدمه تحولی بزرگ است که سرنوشت نهایی آدمی بر روی کره زمین به آن بستگی دارد. دره مجدو، در حدود 55 مایلی شمال تل‏آویو و 20 مایلی جنوب حیفا قرار دارد و فاصله آن از دریای مدیترانه حدود 15 مایل است، و البته خود مجدو دشت مرتفعی است. در زبان عبری، «هار» به معنای تپه یا کوه، و «مجدو» به معنای اشراف و بلندی است، پس هارمجدو یا هارمجدون به معنای تپه اشراف یا کوه بلند است. مجدو در زمان‏های بسیار دور، شهر بسیار مهمی بود. این شهر در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژیک نظامی و کاروان‏رو قرار داشت. جاده باستانی ساحلی ماریس که مصر را از راه مجدو به دمشق و مشرق مربوط می‏ساخت، از این دره می‏گذشت. این محل همیشه میدان جنگ بوده است، و برخی تاریخ‏نویسان عقیده دارند که در هرمجدو بیش از هر جای دیگر در جهان، جنگ روی داده است، از این رو، فاتحان کهن همواره می‏گفتند هر فرماندهی که مجدو را در اختیار داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پایداری می‏کند. یوشع و بنی‏اسرائیل، در هرمجدو کنعانیان را شکست دادند. دو قرن پس از آن، باز بنی‏اسرائیل با فرماندهی براق، در نبردی بر سیسرا(سردار کنعانیان) چیره شدند. در سال 1918 ژنرال انگلیسی آلن بی، در هرمجدو به پیروزی قاطعی بر ترک‏های عثمانی دست یافت. دره حزرال یا دشت حزرال، که به سوی شمال غربی تا دور دست اشراف دارد، میدان آخرین نبرد بشر است.
واژه هارمجدون در انجیل یا همان مکشفات یوحنای قدیس باب شانزدهم به این صورت آمده است: «و ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی هارمجدون می‏خوانند، فراهم آوردند». اما در کتاب عهد عتیق، هیچ ذکری از این واژه نشده است. مسیحیان صهیونیسم بیشترین اطلاعات خود را از مکاشفه یوحنا می‏گیرند و برآن‏اند که او تصویر کاملی از آخرین نبرد بشریت را به دست داده است: بلدان امت‏ها خراب شد... و هر جزیره گریخت و کوه‏ها نایاب گشت. یک ارتش 200 میلیونی شرقی، ناشی از اتحاد نیرومندی از ملت‏ها در طی یک سال به سمت غرب به حرکت درمی‏آید و پر جمعیت‏ترین نواحی جهان را پیش از رسیدن به رودخانه فرات ویران خواهد ساخت. فرشته‏ای پیاله خود را بر نهر عظیم فرات می‏ریزد، آبش خشک می‏شود تا راه ارتش بزرگ پادشاهانی که از مشرق آفتاب می‏آیند، باز شود. این امر باعث می‏شود که پادشاهان، رهبران و سران دولت‏ها سرزمین اسرائیل را درنوردند و بزرگ‏ترین ارتش تاریخ جهان را به مجدو آورند، ارتش ملت‏ها در زیر فرمان دجال بر ضد عیسی می‏جنگند. این جنگ هسته‏ای است، زیرا هیچ مصداق دیگری برای این گفته حزقیال نبی نیست: باران‏های سیل‏آسیا و تگرگ سخت و آتش و گوگرد، تکان‏های سختی در زمین پدید خواهند آورد، کوه‏ها سرنگون خواهند شد، صخره‏هاخواهند افتاد، و جمیع حصارهای زمین منهدم می‏شود. در این جنگ خونین‏ترین نبرد تاریخ، میلیون‏ها از میان خواهند رفت، و دجال را به قتل خواهند رسانید، عیسی ظهور خواهد کرد. مسیح در این جنگ، سلاح نوینی به کار می‏برد، این سلاح همان اثری را خواهد داشت که یک بمب نوترونی ایجاد می‏کند، زیرا در کتاب چهاردهم زکریای نبی آمده: گوشت ایشان در حالی که بر پاهای خود ایستاده‏اند، کاهیده خواهد شد و چشمشان در حدقه گداخته خواهد گردید، و زبانشان در دهانشان کاهیده خواهد گشت. در این جنگ همه مسلمانان کشته می‏شوند، و در آن، آن‏قدر خون جاری می‏گردد که خداوند آن را به چرخ شراب‏گیری که خون می‏گیرد، تشبیه می‏نماید، و تا 200 مایل خون تا به دهانه اسب‏ها بالا می‏آید.
متن(پرده دوم): دکتر عبدالکریم زبیدی در نوشته‏ای کوتاه، به بررسی اعتقاد غربیان به این حادثه، پرداخته و به‏طور خلاصه از رابطه این واقعه با حادثه بزرگ ظهور حضرت مهدی(عج)، پرده برداشته است. این مقاله گرچه در برخی موارد، دربردارنده تحلیلی سطحی است اما در عین حال، نکات مهمی دارد که در شرایط سیاسی کنونی منطقه قابل توجه است.
حادثه شریف ظهور، حادثه‏ای بزرگ است و قدرت‏های بزرگ جهان، سیاست خارجی خود را بر مبنای حوادثی که پیش از آن رخ می‏دهد، جهت داده‏اند، و نقشه‏های نظامی خود را به شکلی سامان داده‏اند که آمارگیری‏های لازم برای این حادثه، در آن لحاظ شده باشد. این در حالی است که مؤسسات دینی و رسانه‏های این دولت‏ها نیز مردم خود را برای استقبال از این حادثه آماده می‏سازند. این مؤسسات دینی به همراه رسانه‏های دیداری و شینداری دولتی، از سال‏های دهه 1980 میلادی، مردم خود را به ایمان به وقوع حادثه‏ای بزرگ در سرزمین شام که به نبردی هسته‏ای خواهد انجامید، توجه داده‏اند. این مؤسسات پیوسته مردم خود را به ایمان آوردن به این نکته فرا می‏خوانند که به زودی لشکری از آنتی کریست‏ها (دشمنان مسیح) که بدنه اصلی آن از میلیون‏ها نظامی تشکیل یافته، از عراق حرکت می‏کند و پس از گذشتن از رود فرات که در آن زمان به خشکی گراییده است، به سوی قدس رهسپار می‏شود، اما نیروی مؤمن به مسیح راه این لشکر را سد کرده و همگی در آرماگدون با یک‏دیگر برخورد خواهند کرد، و در جنگ بین آنها، صخره‏ها ذوب می‏شوند، دیوارها بر زمین فرو می‏غلتند، پوست تن انسان‏ها در حالی‏که ایستاده‏اند، ذوب شده و تنها اسکلتی از آنها می‏ماند، میلیون‏ها نفر از بین می‏روند، سپس مسیح برای بار دوم از جایگاه بلند خود بر زمین فرود می‏آید، و پس از چندی زمام رهبری جهان را در دست گرفته و صلح جهانی را برقرار می‏کند. او دولت صلح را بر زمین نو و زیر آسمان تازه بنا می‏کند، و این مهم را از مرکز فرماندهی خود در قدس عملی می‏سازد.
یک بررسی انجام گرفته از سوی مؤسسه تلسن که در اکتبر سال 1985 میلادی به چاپ رسیده، نشان می‏دهد که در حال حاضر، 61 میلیون آمریکایی در انتظار واقعه بوده و مؤسسات و رسانه‏های فروانی آرماگدون را تبلیغ می‏کنند. مؤسسات دینی آمریکایی این نکته را روشن ساخته‏اند که سپاهی که از عراق به سوی قدس رهسپار خواهد شد، بنا به پیش‏گویی حرقیال (فصل 39 ـ 38)، از عراق، ایران، لیبی، سودان و قفقاز در جنوب روسیه خواهند بود. دانستن این موضوع ما را در تحلیل سیاست خارجی دولت‏های غربی درباره مردم کشورهای یاد شده، کمک می‏کند. مدارس انجیلی در آمریکا بر پایه این تحلیل که واقعه آرماگدون تنها حادثه‏ای است که بازگشت دوباره مسیح را به زمین ممکن می‏سازد، و این واقعه‏ای بسیار نزدیک است، به تبلیغ این دیدگاه پرداخته‏اند.
آرماگدونی که این عده از آن سخن می‏گویند، همان حادثه بزرگی است که پیش از ظهور مهدی(عج) رخ خواهد داد و ائمه ما آن را قرقیسیا نامیده‏اند. ائمه علیهم‏السلام از این واقعه خبر داده‏اند که میلیون‏ها نظامی از آمریکا، اروپا، روسیه، ترکیه، مصر و دولت‏های مغرب عربی به اضافه سربازانی از سرزمین شام، شامل کشورهای سوریه، اردن، لبنان، فلسطین و اسراییل همگی در ناحیه‏ای در این محدوده با نام قرقیسیا با یک‏دیگر برخورد کرده و پس از درگیری، این سفیانی است که در پس آن‏که همگی را چونان کشتزاری درو شده درهم می‏کوبد، از صحنه نبرد پیروز بیرون می‏آید. از امام باقر علیه‏السلام نقل شده است که فرمود: ای میسّر! از این‏جا تا قرقیسیا چقدر راه است؟عرض کرد: همین نزدیکی‏ها در ساحل فرات قرار دارد. حضرت فرمود: اما در این ناحیه واقعه‏ای اتفاق خواهد افتاد که از زمانی که خداوند متعال آسمان‏ها و زمین را آفریده بی‏سابقه بوده، چنان‏که تا وقتی آسمان‏ها و زمین برپا هستند نیز واقعه‏ای هم‏چون آن اتفاق نخواهد افتاد. سفره‏ای گشوده می‏شود که درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر می‏شوند. (مطابق با سوره واقعه).
حادثه قرقیسیا همان حادثه بزرگی است که پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) رخ می‏دهد و از آن‏جا که این حادثه به سفیانی ارتباط دارد و سفیانی از علایم حتمی ظهور امام زمان(عج) است، وقوع این حادثه حتمی است. امام مهدی پس از حادثه قرقیسیا با سفیانی برخورد خواهد کرد و پس از شکست سفیانی و فرو رفتن سپاه او، بین مکه و مدینه برای دیدار با مسیح علیه‏السلام رهسپار قدس خواهد شد.
به هر صورت، زمان به سرعت می‏گذرد و حوادث سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به همراه نشانه‏های طبیعی، همگی به نزدیک بودن این حادثه بزرگ اشاره دارند، و این در حالی است که ما خود و نسل آینده را برای آن آماده نکرده‏ایم. این آماده‏سازی در سطوح روانی، عقلی و بدنی به منظور استقبال از حادثه شریف ظهور، امری بسیار مهم است. بی گمان ایمان به یک قضیه و پافشاری بر لزوم به کرسی نشاندن آن، نقش مهمی در به کرسی نشاندن آن خواهد داشت و این نکته‏ای است که روان‏شناسان آن را تأیید می‏کنند. مؤسسات دینی انجیلی آمریکا و اروپا آن‏چه را روانشناسان گفته‏اند، در قضیه بازگشت دوباره مسیح به زمین و در حادثه آرماگدون، به کار بسته‏اند.
بی‏گمان امکان تحقق هر نوع پیش‏گویی در وهله نخست به ایمان مردم به آن، و به پافشاری آنها بر ضرورت به کرسی نشستن آن، و هم‏چنین به شمار نفرات آنها و شمار نفرات کسانی بستگی دارد که رهبری کاروان تبلیغاتی به راه افتاده برای تحقق بخشیدن به آن پیش‏گویی را بر عهده دارند. پیش‏گویی صادقانه‏ای که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه علیهم‏السلام در پاک شدن زمین از انواع ستم‏ها و گرفتاری‏ها و برپایی اسلام فرموده‏اند، افق جدیدی از فعالیت‏ها را بروی ما می‏گشاید، تا این‏بار با یک نگاه ژرف به حادثه ظهور حضرت مهدی علیه‏السلام بنگریم و خود را آماده حادثه‏ای کنیم که جهان در انتظار آن است.
نتیجه(پرده سوم): در سال 1998 افرادی که به پیش‏گویی‏های کتاب مقدس ایمان داشتند افزایش پیدا کردند. یک نظر سنجی که توسط مجله تایمز به عمل آمده، نشان می‏دهد که 51 درصد ملت آمریکا به این پیش‏گویی‏ها ایمان دارند و در بین آنها تعداد زیادی از نخبگان حاکم بر ایالات متحده به چشم می‏خورند. از آن جمله می‏توان به برخی وزیران، اعضای کنگره و فرمانداران محلی اشاره کرد. افزون بر این، چندین رئیس جمهور آمریکا، مانند جیمی کارتر، رونالد ریگان و جرج بوش به این پیش‏گویی‏ها ایمان دارند، به طوری که ریگان مهم‏ترین تصمیمات سیاسی خود را در زمان ریاست جمهوری خود، بر اساس پیش‏گویی‏های کتاب مقدس (عهد قدیم) می‏گرفت.
در سراسر ایالات متحده، دویست مؤسسه و مرکز آموزشی وجود دارد که دانشجویان فارغ التحصیل از آنها به اندیشه‏ها و دیدگاه‏های جنبش تدبیری، از جمله به نزدیک بودن وقوع جنگ هسته‏ای آرماگدون، ایمان دارند و از هر چهارده اصول‏گرای انجیلی، سه نفر آنان به جنبش تدبیری گرایش یافته‏اند. آنان نیز معتقدند فاجعه‏ای به وقوع خواهد پیوست و این تنها راه ظهور حضرت مسیح علیه‏السلام است.
به غیر از این، هر روز هشتاد هزار قدیس انجیلی که بیشتر آنان به جنبش تدبیری گرایش دارند، از 1400 مرکز دینی برنامه‏ای با نام رسالت آرماگدون آینده پخش می‏کنند. مفاد این برنامه‏ها بر این اساس است: هرگز صلح و آرامش در جهان مستقر نخواهد شد تا این‏که حضرت مسیح علیه‏السلام ظهور کند، و هر بشارتی درباره صلح قبل از ظهور آن حضرت سخنی کفرآمیز و ضد خدا و مسیح علیه‏السلام خواهد بود. پت روبرتسون که یکی از برجسته‏ترین اصول‏گراهای انجیلی آمریکا است، در برنامه‏های تلویزیونی زیادی به تبلیغ آرماگدون می‏پردازد. شبکه تلویزیونی مسیحیان آمریکا، دارای سه ایستگاه است و سالانه دویست میلیون دلار درآمد دارد. هم‏چنین مسیحیان (راست‏گرای) آمریکایی در شبکه تلویزیونی خاورمیانه (جنوب لبنان) سهیم هستند. شانزده میلیون خانواده آمریکایی برنامه‏های این شبکه را می‏بینند. نوارهای صوتی و تصویری از برنامه‏های حامیان یهود در میان قشر متوسط جامعه آمریکا به شدت رواج دارد. بیشتر کسانی که به این پیش‏گویی‏ها ایمان دارند، در طبقه متوسط جامعه آمریکا قرار دارند و تعداد آنان به میلیون‏ها نفر می‏رسد. به علاوه، کتاب‏های ویژه‏ای در مورد برنامه‏های فوق وجود دارد که در خیابان شهرهای بزرگ آمریکا به فروش می‏رسد. به عنوان نمونه، می‏توان از کتاب «مرگ کره زمین» نوشته هول لیندسی (از حامیان یهود) نام برد که در چند روز اولیه انتشارش 25 میلیون نسخه از آن به فروش رسید. حامیان یهود که در شبکه‏های تلویزیونی کار می‏کنند، در حقیقت نماینده صهیونیزم مسیحی هستند که توانستند از طریق فعالیت خود که بزرگ‏ترین و مهم‏ترین جنبش نصرانی در تاریخ مسیحیت (آمریکا) به شمار می‏رود، ساختاری با عنوان «کمربند تورات» در سراسر ایالت‏های جنوبی و مرکزی آمریکا ایجاد کنند. در این مناطق، گروه‏های گسترده‏ای از مسیحیان تندرو و مؤمن به پیش‏گویی‏های آرماگدون (هارمجدون) یا پایان جهان یا ظهور حضرت مسیح علیه‏السلام سکونت دارند. آنان معتقدند حضرت مسیح علیه‏السلام جهان را از شر و گناه نجات خواهد داد. با وجود این، باید گفت صهیونیسم مسیحی بیش از 1200 جنبش افراطی مذهبی آماده ساخته که اعضای آنها به پیش‏گویی‏های مرتبط با جنگ آرماگدون ایمان دارند. این جنبش‏ها فیلم‏هایی سیاسی بر اساس محورهای دینی ساخته‏اند و آنها را به طور رایگان پخش می‏کنند؛ این فیلم‏ها بر محور حمایت از اسرائیل قبل از ظهور مسیح علیه‏السلام دور می‏زند، مانند فیلم «اسرائیل نجات آمریکا و قدس».
ضمیمه 2
صهیونیست‏های مسیحی آمریکایی
جورج بوش در جریان مبارزات انتخاباتی برای تصدی پست فرمانداری ایالات تگزاس گفت: «کسانی که به عیسی مسیح علیه‏السلام ایمان ندارند، هرگز وارد بهشت نمی‏شوند». این سخن، اعتراض یهودیان را برانگیخت، از این رو، بوش سخن خود را به این صورت اصلاح کرد: «من معتقدم اگر می‏خواهیم وارد بهشت شویم باید مسیحی باشیم». بوش در سال 2000 با پیروزی بر رقیب خود،جان مکین، البته با حمایت کشیش پت روبرتسون، رهبر ائتلاف راست‏گرایان مسیحی، به عنوان نامزد حزب جمهوری خواه معرفی شد. راست‏گرایان محافظه‏کار از حامیان اسرائیل هستند و معتقدند که حمایت از اسرائیل بر اساس دستورات انجیل است که سرانجام آن، به جنگ بزرگ آرماگدون و سلطنت هزارساله مسیح منتهی می‏شود. اکنون بیشتر اعضای وابسته به این جریان فکری، سمت‏های مهمی در دولت بوش دارند سیاست‏های داخلی و خارجی آمریکا، تحت سیطره آنان قرار دارد. حتی اگر بگوییم بعد از حادثه 11 سپتامبر، راست‏گرایان مسیحی به ترسیم نقشه جهان پرداختند، سخن اغراق‏آمیزی نگفته‏ایم. هم‏چنان‏که امروز شاهد هستیم که آمریکا به طور یک‏طرفه به اداره بحران‏ها و مسایل منطقه‏ای و بین‏المللی اقصی نقاط جهان می‏پردازد.
اکنون رهبری جریان صهیونیسم مسیحی را در آمریکا، کشیش پت روبرتسون عهده‏دار است، و بر مؤسسات بزرگ رسانه‏ای چون شبکه خبری فاکس نیوز، ان بی سی و سی ان ان تسلط دارد. صهیونیسم مسیحی مکتبی افراطی است که در قرن 19 میلادی از دل پروتستانیزم سربرآورد و در آغاز، به نام نهضت مبلغان انجیل یا ایونجلیزم شناخته می‏شد. در حال حاضر، بیش از 1500 فرقه مختلف مسیحی در جهان به صهیونیسم مسیحی گرایش پیدا کرده و مبلّغ آن هستند. شمار پیروان این مکتب در آمریکا حدود 100 ملیون نفر تخمین زده می‏شود. کمی بیش از یک قرن پیش، انجیل جدید با عنوان انجیل پایان جهان، توسط شاپری اسکوفیلد تحت تأثیر نظرات جان داربی نوشته شد. این انجیل، مبنای تئوری‏پردازی صهیونیسم مسیحی در باب آخرالزمان قرار گرفت. عقاید صهیونیسم مسیحی بر سه محور استوار است:
1 ـ ایمان به بازگشت مسیح علیه‏السلام و این‏که بازگشت حضرت مسیح، مشروط به برپایی دولت اسرائیل است؛
2 ـ تشکیل دولت اسرائیل منوط به بازگشت یهودیان به فلسطین است؛
3 ـ تنها شریعت خدا، تورات است.
از مهم‏ترین و خطرناک‏ترین جنبش‏های اصول‏گرای صهیونیسم مسیحی جنبش تدبیری است. این جنبش معتقد است که خداوند در کتاب مقدس خود، به طور روشن خبرهایی را در باره چگونگی تدبیر خود در جهان هستی و سرانجام آن بیان کرده است، همانند برپایی دولت اسرائیل و بازگشت یهودیان به آن، سپس حمله دشمنان خدا به اسرائیل و شعله‏ور شدن جنگ اتمی آرماگدون که ویرانی‏های بسیار و میلیون‏ها کشته به جای می‏گذارد. پس از این رخداد، حضرت مسیح ظهور می‏کند تا پیروان خود را از آتشی که گرفتار آن‏اند، نجات دهد و این همان چیزی است که یهودیان به آن ایمان دارند و سپس صلح و آرامش در حکومت مسیح استقرار می‏یابد. این حکومت هزار سال در زیر آسمان و روی زمین جدید ادامه پیدا خواهد کرد.
اعضای این جنبش معتقدند که تشکیل حکومت یهودی در کشور فلسطین نشانه نزدیک شدن ظهور حضرت مسیح است و تا زمانی‏که یهود به طور کامل بر فلسطین تسلط پیدا نکرده و دو مسجد اقصی و صخره، معدوم و معبد بزرگ یهود به جای آن بنا نگردد، ظهور حضرت به تأخیر خواهد افتاد.
از نکات مهم نظریه صهیونیسم مسیحی در باب آخرالزمان این است که:
1 ـ رهبری جنگ به عهده آمریکا و انگلیس خواهد بود.
2 ـ آغاز و پایان آن از هزاره سوم به مدت هفت سال است و همه مسیحیان موظف به تلاش برای سیطره یهود و راه‏اندازی جنگ آرماگدون برای تسریع ظهور حضرت مسیح می‏باشند. کمک به سیطره نیروهای شر بر کل جهان از طریق اعمال ظلم بر جهان و تلاش برای اسکان یهودیان در فلسطین و نسل‏کشی مسلمانان، از مهم‏ترین استراتژی‏های تعریف شده این مکتب است. به عنوان نمونه، برخی گروه‏ها برای تعجیل در ظهور مسیح و برپایی رستاخیز، دست به عملیات خودکشی دسته جمعی می‏زنند. از جمله این گروه‏ها می‏توان به نژادپرستان کوکلس کلان، نازی‏های جدید، کله‏پوستی‏ها و گروه دان کورش اشاره کرد که گروه اخیر، در چند سال قبل در ایالت تگزاس به دستور رهبر خود، کوُرِش، دست به خودکشی دسته جمعی زدند. این اعتقادات برای ما روشن می‏سازد که چرا آمریکا اصرار به مسلح کردن اسرائیل به سلاح‏های پیشرفته و اعطای فن‏آوری جدید و حمایت همه‏جانبه از اقدامات آن در سرزمین‏های فلسطینی و خارج از آن دارد.
ضمیمه3
یهودگرایی بوش
1ـ در سال 1375/1996، نتانیاهو به عنوان نخست وزیر اسرائیل از حزب لیکود به قدرت رسید. اندکی بعد، هشت تن از چهره‏های یهودی نومحافظه کار آمریکایی، یک یادداشت شش صفحه‏ای برای او ارسال کردند و خواستار آن شدند که اسرائیل به عنوان یک حکومت تهاجمی ظاهر شود. در ابتدای این یادداشت، به لزوم سرنگونی صدام و جای‏گزینی او با یک پادشاه تحت نفوذ اردن اشاره شده بود. مطابق این یادداشت که نوعی نظریه دومینو را به تصویر می‏کشید، حکومت‏های سوریه و دیگر کشورهای عربی، یکی پس از دیگری و در پی سقوط صدام، سقوط می‏کردند. رهبری نویسندگان این یادداشت را ریچارد پرل یهودی برعهده داشت که در دولت بوش پسر به مسئولیت مهمی چون رئیس دفتر سیاست دفاعی دست یافت. سیمور هرس از نویسندگان نیویورک تایمز، به دلیل رهبری تنظیم این یادداشت از سوی پرل، وی را به جنگ افروزی برای منافع شخصی متهم کرده است؛ زیرا شرکتی که پرل در آن نقش مهم مدیریتی دارد، از جنگ سود سرشار می‏برد.
فورد دونر ـ استاد دانشگاه شیکاگو و پروفسور تاریخ خاور نزدیک ـ از شدت شباهت دستورالعمل‏های پیش روی سیاست خارجی بوش و محتوای یادداشت مذکور، شگفت زده شد و با صراحت بیان نمود که یک رابطه طبیعی بین این دو وجود دارد. روبرت لوئنبرگ از امضاکنندگان این یادداشت، این ارتباط را با این سخنان تأیید می‏کند: «کل آن یادداشت در مورد برکنارکردن حاکمان عرب بود، ولی قرار نبود آمریکا این کار را انجام دهد، بلکه مطابق یادداشت، قرار بود اسرائیل چنین کاری را انجام دهد». بااین وصف، بسیاری در تلاش‏اند که رابطه بین سیاست خارجی و این یادداشت را نفی کنند، مانند:
الف ـ کویپید جرالد چستر نماینده مینپولیس می‏گوید: بوش، چینی و رامسفلد هر سه پروتستان هستند. آیا می‏شود مدعی شد این سه تن، مسئول جنگی بوده‏اند که اسرائیل از آن نفع می‏برد؟!
ب ـ رابی الایزر موسکین نماینده لوس آنجلس می‏گوید: آمریکا هرگز برای حمایت از اسرائیل، سرباز گسیل نکرده، این حرف‏ها کاملاً یهودستیزی است؛ زیرا آمریکا برای سود اسرائیل به جنگ نرفته است.
اما جای تعجب است، کسانی که بر وجود رابطه بین یادداشت شش صفحه‏ای و سیاست خارجی آمریکا تأکید می‏ورزند، از کار برکنار می‏شوند. مثلاً جیمزموران نماینده ویرجنیا در مجلس نمایندگان، مقام خود در رهبری دموکرات‏ها را، پس از حمایت از این مسئله که جامعه یهود، مسئول جنگ در عراق است، از دست داد. شاید اصرار بوش و دستیارانش چون پل ولفویتس، داگلاس قیث، الیون آبر و دیوید ورمسر بر نفی وجود این رابطه، آنها را بیشتر در معرض این اتهام قرار داده است که بوش تحت تأثیر مشاوران یهودی‏اش به جنگ صدام رفته است.
2ـ گروه کوچکی متشکل از بنیادگرایان مسیحی بر هیئت حاکمه آمریکا تسلط یافته‏اند. اینان نه تنها عهده دار مناصب کلیدی در دولت بوش، بلکه تشکیل دهنده هسته‏ها و حلقه‏های مشاورانی‏اند که هم در شکل دادن به سیاست آمریکا و هم در تنظیم مطالب تأثیرگذارترین و مهم‏ترین روزنامه‏ها و نشریه‏های آمریکایی، بازیگر اصلی‏اند. سالیانی بود که این گروه، در همه عرصه‏ها به عنوان یک گروه حاشیه‏ای به شمار می‏آمدند، آنها در این دوران، علیه سقط جنین، هم جنس بازی، هرزه‏گری و مواد مخدر به مقابله پرداختند، و با به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل، در مورد چگونگی مقابله اسرائیل با اعراب، پیشنهادهایی به وی ارایه نمودند. اعضای این گروه تقریبا همه یهودی‏اند، مانند:
1ـ ریچارد پرل، مدیر سابق کمیته سیاست وزارت دفاع؛
2ـ الیوت کوهن، عضو کمیته سیاست وزارت دفاع؛
3ـ دون کراس، عضو کمیته سیاست وزارت دفاع؛
4ـ پل ولفووتیز، مرد شماره 2 وزارت دفاع؛
5ـ داگلاس قیث، مسئول برنامه‏ریزی پنتاگون؛
6ـ جان بولتون، عضو کمیته برنامه ریزی پنتاگون و مشاور وزیر خارجه؛
7ـ الیوت آبرامز، مسئول مسائل خاورمیانه در شورای امنیت ملی؛
8ـ داوز اکئیم، مسئول امور مالی وزارت دفاع؛
9ـ دیک چینی، معاون رئیس جمهوری؛
10ـ دونالد رامسفلد، وزیر دفاع؛
11ـ میراو ورمسر، مدیر مرکز سیاست‏های خاورمیانه درمؤسسه تحقیقاتی هوسون؛
12ـ دیوس ورمسر، مسئول مطالعات مرتبط با خاورمیانه در مؤسسه تحقیقاتی هوسون؛
13ـ چارلز که‏اثامر، روزنامه‏نگار در روزنامه واشنگتن پست؛
14ـ ویلیام سفایر، روزنامه نگار در روزنامه نیویورک تایمز؛
15ـ ژنرال جی گاردنر، رئیس سابق دولت غیر نظامی عراق؛
16ـ گروه تهیه کنندگان سخنرانی‏های بوش:
الف ـ جوزف شارتون؛ ب ـ مایتو اسکالی؛ ج‏ـ جان مک کونل.
آوری آونری، روزنامه نگار و نویسنده اسرائیلی، با ارایه این آمار، بر آن است که امروز می‏توان گفت آمریکا جهان را تحت تأثیر قرار داده است، و یهودیان، آمریکا را. تاکنون هیچ‏گاه یهودیان از چنین نفوذ گسترده‏ای بر این مرکز قدرت جهانی، یعنی آمریکا، برخوردار نبوده‏اند. با این وصف، آونری نگران این موضوع است که در صورتی که بوش در انتخابات آینده، همانند پدرش پس از پیروزی در جنگ خلیج فارس، شکست بخورد، گروه نومحافظه کاران به گوشه‏ای پرتاب می‏شوند، آن وقت چه بر سر اسرائیل خواهد آمد که هم‏اینک خود را باسیاست‏های این گروه کاملاً منطبق می‏بیند.
منابع و مآخذ
1ـ اسپریکمن، توماس، نظریه‏های سیاسی، ترجمه: فرهنگ رجایی، انتشارات آگاه، تهران، 1365.
2ـ استانفورد کوهن، آلوین، تئوری‏های انقلاب، ترجمه: علی‏رضا طیب، نشر قدس، تهران، 1369.
3ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج 1.
4ـ اواد، پیشارا، «مسیحیت صهیونیستی»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود، شماره40.
5ـ پارسانیا، حمید، حدیث پیمانه: پژوهشی در انقلاب اسلامی، انتشارات معارف، قم، 1379.
6ـ دهشیری، محمدرضا، درآمدی بر نظریه سیاسی امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1379.
7ـ ساکیور، استقان، «مسیحیان صهیونیست جدید آمریکا»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود، شماره 44، اسفند 1382.
8ـ شفیعی سروستانی، اسماعیل، «رسانه، مهدویت و مسیحیت صهیونیستی»، شماره 12، پاییز 1383.
9ـ شفیعی سروستانی، فاطمه، «تشکیلات مسیحیی حامی اسرائیل»، ماهنامه موعود، آذر 1382.
10ـ شیرودی، مرتضی، «پسایهودیسم و یهودیان تلاش‏گرا»، پگاه حوزه، شماره 148، آذر 1383.
11ـ شیرودی، مرتضی، فلسطین و صهیونیسم، انتشارات تحسین، قم، 1382.
12ـ شیرودی، مرتضی، «گرایش بنیادگرایان مسیحی به یهودیسم»، پگاه حوزه، شماره 137، تیر 1383.
13ـ صاحب خلق، نصیر، «بهشت زمینی: رؤیاهای عهد عتیقی لوتر در پروتستانتیزم»، ماهنامه موعود، شماره 49، مرداد 1383.
14ـ صاحب خلق، نصیر، «مسیحیت صهیونیستی، پیدایش و ظهور آن»، ماهنامه موعود، شماره40.
15ـ ضابط، حیدررضا، «احداث معبد بزرگ در بیت‏المقدس»، ماهنامه موعود، شماره 46، اردیبهشت 1383.
16ـ ضابط، حیدررضا، «اینک آخرالزمان»، ماهنامه معارف، شماره 20، آبان 1383.
17ـ ضابط، حیدررضا، «صهیونیسم مسیحیی»، ماهنامه معارف، شماره 20، آبان 1383.
18ـ فهیم دانش، علی، «مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم»، ماهنامه موعود، شماره 40.
19ـ کارگر، رحیم، آینده جهان، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، قم، 1383.
20ـ کپل، ژیل، اراده خداوند: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در راه تسخیر دوباره جهان، ترجمه: عباس آگاهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370.
21ـ گارودی، روژه، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه: نسرین حکمی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1369.
22ـ لایدنیز، دن، «بازتاب بنیادگرایی آمریکایی در سیاست خارجی آمریکا»، ترجمه: قبس زعفرانی، ماهنامه موعود، شماره 44، اسفند 1382.
23ـ ماضی، محمد، سیاست و دیانت در اسرائیل، ترجمه: غلامرضا تهامی، انتشارات سناء، تهران، 1381.
24ـ میسری، عبدالوهاب، صهیونیسم، ترجمه: لواء رودباری، دفتر مطالعات سیاسی و بین‏المللی، تهران، 1374.
25ـ هاروی، دیوید، مسیحیت، ترجمه: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، قم، 1378.
26ـ هال سل، گریس، در تدارک جنگ بزرگ، ترجمه: خسرو اسدی، انتشارات رسا، تهران، 1377.
27ـ هلال، رضا، «پورتین‏ها و صهیونیسم مسیحی»، ماهنامه موعود، شماره 41، آذر 1382.
28ـ هلال، رضا، «مسیح یهودی آمریکایی»، ترجمه: قبس زعفرانی، ماهنامه موعود، شماره 42، دی 1382.
29ـ هلال، رضا، «مسیح یهودی و فرجام جهان»، ترجمه: قبس زعفرانی، ماهنامه موعود، شماره 41، آذر 1382.
30- www.mouood.org.

 

تبلیغات