آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

در این مجال نگرش دینی جوسایا رویس [1] (1855-1916) بر اساس برخی جریانات عمده الهیاتی معاصر مثل فلسفه دین تحلیلی، الهیات تحلیلی، الهیات سیتسماتیک و الهیات پسامدرن بررسی و تحلیل می شود. به نظر می رسد که پراگماتیسمِ ماخوذِ از فلسفه کانت، سرچشمه تاریخی مشترک بین اندیشه رویس با فلاسفه دین و الهیات معاصر است. او از عقاید مسیحی به عنوانِ مقدمه ای برای استدلال های خود بهره می برد و از این جهت، رویکرد او با الهیدان های تحلیلی قابلِ مقایسه است. با توجه به منظومه ای از باورهای الهیاتی که با الهام از ایدئالیسم شخص گرایانه شکل گرفته است، اندیشه او نوعی الهیات سیستماتیک محسوب می شود. از سوی دیگر، او همگام با فلاسفه پسامدرن سوژه را برساخته عوامل اجتماعی و فرهنگی می داند و همچنین، در پاسخ به نیازهای زمانه تفسیری نوین از الهیات مسیحی ارائه می دهد. با وجود تمام این جنبه های مشترک، اندیشه رویس به خاطرِ استفاده از شهود متافیزیکی - به عنوانِ یک منبع معرفتی مؤثق و واقع نما - از سنت تحلیلی و پسامدرنیسم متمایز می شود.

تبلیغات