آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

متن

 


منزل اول سیر من الخلق الی الحق، بریدن از ماسوی الله برای پیوند با خدا و این منزل خود دارای چند مرتبه است: اول توبه: رجوع از شیطان درونی و طاغوت بیرونی به سوی خداوند؛ دوم یقظه: بیداری و آگاهی کامل به قدر و منزلت حریم خانه خدا؛ سوم تخلیه: خالی کردن درون از صفات شیطانی و جایگزینی صفات رحمانی؛ چهارم تجلیه: تصفیه دل و تمیز دادن ارزشها از ضد ارزش‏ها.
منزل دوم: سیر من الحق فی الحق: ادامه و استمرار پیوند با خدا و سعی در تحکیم آن و این منزل دارای اعمالی است:
1. احرام: یعنی وارد منطقه‏ای می‏شود که برخی از چیزها بر حاجی حرام می‏شود؛
2. طواف: این عمل تشبّهی به عمل فرشتگان است که دائم پیرامون عرش خدا در طوافند؛
3. نماز طواف: وقتی به مقام عبودیت می‏رسد، باید نماز شکر به جای آورد؛
4. سعی بین صفا و مروه: تداعی خاطره شیرین ابراهیم و تجسم امیدواری زنی به رحمت خداوند که سرانجام به هدف خویش می‏رسد؛
5. تقصیر: توجه از لذات روحی به لذات جسمی است که با تقصیر کردن همه چیز به جز بوی خوش و استمتاع از زن برای حاجی حلال می‏شود؛
6. حرکت به سوی عرفات: محل اعتراف به گناه و محل کسب معرفت و تجدید با توحید؛
7. حرکت به جانب مشعر: مکانی که با یاد و ذکر خدا کسب شعور و فطانت می‏کند؛
8. حرکت به سوی منا: سرزمین امید و رحمت و معرفت و استجابت دعا و طلب سعادت دنیا و آخرت؛
9. رمی جمرات سه گانه: سنگ زدن به شیطان درونی (نفس اماره) و شیطان بیرونی (ابلیس و اعوان او) و طاغوت انسی یعنی دشمنان دین و اسلام؛
10. قربانی: عملی که رمز گذشت و فداکاری در راه محبوب است؛
11. حلق یا تقصیر: تراشیدن و بریدن باقیمانده کدورت‏ها و رذالت‏ها و اصلاح دل از زنگار خودخواهی‏ها و کبر و ریا؛
12. طواف نساء: رمز آن این است که انسان هر چند به مقام عبودیت برسد، تسلط او بر غریزه جنسی به عنایت خداوند نیاز دارد.
منزل سوم: سیر من الحق الی الخلق: البته این منزل از منزل اول و دوم مشکل‏تر است؛ چون در اوّلی و دومی خودسازی بود؛ ولی این منزل دیگر سازی است؛ یعنی حاجی باید تمام آنچه را که از حج آموخته، به دیگران منتقل سازد.
کلمات کلیدی :
حجّ، عمره، سعی، صفا، مروه، قربانی، طواف، تقصیر، عرفات، مشعر، منا.
______________________________
1 محقق و نویسنده، کتابدار مرکز تحقیقات علمی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، سطح چهار فقه و اصول.
________________________________________
مقدمه
در اسلام تمام اعمال عبادی افزون بر صورت ظاهری دارای اسرار و رازهای شگفت‏انگیز عرفانی است و حج که یکی از احکام مهم عبادی، سیاسی اسلام شمرده می‏شود، از این قاعده مستثنا نیست و این فریضه الاهی خصوصیاتی منحصر به فرد دارد که آن را از سایر احکام اسلامی برتری داده است.
مسلمانان جهان با ملیت‏ها، رنگ‏ها، زبان‏ها و نژادهای گوناگون از سراسر کره خاکی در یک مکان اجتماع کرده و همگی یک شعار سر داده، یک هدف را دنبال می‏کنند؛ بنابراین می‏توان حج را رستاخیز کوچک نامید.
همان گونه که اعمال حج، توحید و نبوت و معاد و امامت را در بردارد، نماز، روزه، جهاد، تولی و تبری و سایر امور مانند خلوت، جلوت و ذکر و تفکر، سکوت، فریاد و عزلت و اجتماع را نیز شامل می‏شود. حج تجلی و تکرار همه صحنه‏های عشق آفرین انسان و جامعه متکامل است. حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعداد و توان مادی و معنوی همه مسلمانان جهان است. حج به سان قرآن است که هر کسی به میزان استعداد و فهم خویش از آن بهره می‏گیرد. دراهمیت حج همین روایت کافی است که از رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پرسیده شد: آیا در اسلام برای زن جهاد وجود دارد؟ پیامبر فرمود: بلی، حج و عمره به منزله جهاد برای زن‏ها است (هندی، 5/142). حج با توجه به گستردگی ابعاد و ویژگی خاصش اسرار عرفانی فراوانی دارد که در این مقاله به بخشی از آن‏ها اشاره می‏کنیم.
________________________________________
مسائل عرفانی حج
حج یک صورت ظاهری، و یک سیرت باطنی دارد که این سیرت باطنی بر مقام‏ها و مراتبی مشتمل است که پاره‏ای از آن‏ها جز برای خصصین و اهل معرفت میسر و حاصل نمی‏شود.
منازل حج
منزل اول
سیر من الخلق الی الحق، بریدن از ما سوی الله برای پیوند با خدا و این منزل دارای مراتبی است که به اختصار به آن اشاره می‏کنیم.
مرتبه اول، توبه: رجوع از شیطان‏های درونی و طاغوت‏های بیرونی به سوی خدا، رجوع از خوی حیوانی به سوی خوی انسانی، دوری از هوا و هوس و امیال نفس اماره به سوی معنویت و فضایل اخلاقی. در حقیقت از موانع وصول به حق عبور کردن و به سوی حضرت حق روی آوردن.
مرتبه دوم، یقظه: در این سفر عرفانی، یقظه به معنای آگاهی و توجه به قدر و منزلت خانه خدا و حریم پاک او داشتن است. توجه به توفیقی که پروردگار عالم نصیب بنده خویش کرده است. توجه به بایدها و ارزش‏ها یعنی واجبات حج و پرهیز از نبایدها و ضد ارزش‏ها یعنی گناهان و محرمات حج. توجه به این‏که خداوند عمل گناهکاران را نمی‏پذیرد و قبولی اعمال وابسته به تقوا است.
«إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ » (مائده، 27).
توجه به این که در این سفر روحانی در محضر خداوند، پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم علیهم‏السلام حضور دارد.
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُوءْمِنُونَ» (توبه، 105).
مرتبه سوم، تخلیه: پس از مقام توبه و یقظه، باید به مقام تخلیه صعود کرد. مقام تخلیه آن است که دل را یکسره از صفات زشت و ناپسند و رذایل اخلاقی خالی کند و ریشه هرز صفات رذیله نظیرحسد، بخل، کبر، ریا، تملق، دروغ، تزویر، نفاق، جاه‏طلبی و غیره را که مایه تیره بختی و سیه روزی آدمی است، بسوزاند و به جای آن‏ها درون خویش را به خصایص بالای اخلاقی و فضایل عالی انسانی نظیر خیرخواهی، سخاوت، تواضع، اخلاص، صداقت، رأفت، زهد و غیره بیاراید. در این صورت حج او حج ابراهیمی خواهد بود: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ » (انعام، 79).
حاجی باید در این سفر روحانی و سیر الی الله، نیت خویش را خالص کند و از هرگونه اغراض
________________________________________
پست مادی و دنیایی بپرهیزد و جز رضای خدا چیزی را در نظر نیاورد: «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأَْعْلی» (لیل، 20) و به تمام اعمال و رفتار و گفتارهای خویش رنگ و صبغه الاهی بدهد که هیچ رنگ و صبغه‏ای از آن برتر نیست: «صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً » (بقره، 128).
مرتبه چهارم، تجلیه: این مقام و مرتبه نصیب خصصین و اولیای الاهی خواهد شد. حاجی در این مقام به نور خدا منور می‏شود: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ» (انعام، 122)، و به لطف خدا به مقام عبودیت و بندگی می‏رسد و بدین ترتیب ارزش‏ها را از ضد ارزش‏ها و ارزشمندان را از دون قیمتان و پاکان را از ناپاکان تمیز می‏دهد: «إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً » (انفال، 29)؛ البته برخی عارفان مرتبه تحلیه را بعد از مرتبه تخلیه افزوده‏اند که ما آن دو را با هم ذکر کردیم و به ذکر جداگانه آن نیازی نبود.
این مراتب چهارگانه منزل اول در کلام بلند و زیبای امام صادق علیه‏السلام جلوه گر است: «اذا اردت الحج فجّرد قلبک لِلّه عزوجل من قبل غرمک عن کل شاغل و حجب کل حاجب و فوّض امورک کلها الی خالقک و توکل علیه فی جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکناتک و سلم لقضائه و حکمه و قدره و دع الدنیا و الراحة و الخلق واخرج من حقوق تلزمک من جهة المخلوقین و لا تعتمد علی زادک و راحلتک و اصحابک و قوتک و شبابک و مالک، فان من ادعی رضا الله واعتمد علی شی صیره علیه عدوا و وبالاً لیعلم انه لیس له قوة و لا حیلة و لا لاحد الا بعصمة الله تعالی و توفیقه و استعداد من لا یرجوا الرجوع و احسن الصحبة وراع اوقات فرائض الله و سنن نبیه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ما یجب علیک من الادب و الاحتمال و الصبر و الشکر و الشفقه و السخاء و ایثار الزاد علی دوام الاوقات» (گیلانی، باب 22).
هرگاه قصد حج کردی، قلبت را برای خدا خالی و تخلیه کن پیش از آن که هر چیزی دیگر قلبت را مشغول سازد و یا مانع شود و همه امورت را به خدا بسپار و به او توکل کن در تمام آنچه که از حرکات و سکناتت بر می‏آید و خود را تسلیم حکم و تقدیر الاهی بفرما و تمام دنیا و راحتی و خلق را رها کن؛ و همچنین خود را از حقوق مخلوقان آزاد ساز و بر توشه و مرکب و همراهان و قدرت و جوانی و مالت اعتماد نکن. همانا کسی که رضای خدا را ادعا می‏کند و می‏طلبد ولی اعتماد می‏کند به چیزی (غیر از خدا) خداوند آن را چه بسا دشمن و وزر و وبال انسان قرار خواهد داد و بداند هیچ قدرتی و چاره‏ای ندارد، مگر این که تمسک کند به خداوند و توفیقاتش و آمادگی کسی که توقع بازگشت ندارد و به همراهانت نیکی کن و مراعات کن اوقات واجبات الاهی و مستحبات و سیره پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و آنچه را از باب ادب و کمال برایت لازم است از قبیل تحمل، شکیبایی و تشکر، مهربانی، بخشش و کرم وترجیح دادن آنچه را که جزو زاد و توشه تو است در تمام اوقات زندگی خود.
________________________________________
منزل دوم
سیر من الحق فی الحق، ادامه واستمرار پیوند با خدا و سعی در تحکیم آن تا نیل به مقام عبودیت واین منزل مشتمل بر اعمالی است که به ترتیب ذکر می‏شود:
1. احرام: یعنی وارد منطقه و محدوده‏ای شدن که در آن منطقه برخی از چیزها بر محرم حرام می‏شود و این حرمت دلیل عزت حاجی است، نه محرومیت که با این حرمت حاجی در خود احساس استغنا کرده، خویش را از خیلی مسائل غنی می‏داند و این حرمت دلیل عدم وابستگی محرم است. حاجی در واقع متصف به صفات الاهی شده است؛ یعنی تشرف‏به محضر حضرت ربوبیت: «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی» (الجواهر السنیة، 361)، و همچنین تلبیه که از شعایر بزرگ حج به شمار می‏آید با صدای رسا و بلند گفته شود تا شیاطین از شنیدن این صدا بلرزند: «اتانی جبرئیل فقال لی: ان الله یأمرک ان تامر اصحابک ان یرفعوا اصواتهم بالتلبیة فانها من شعائر الحج» (هندی، ج5، ص31).
2. طواف: عمل طواف تشبهی است به فرشتگان که پیرامون عرش خدا دائم در طوافند: «وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» (زمر، 75)؛ پس طواف بندگان مثل فرشتگان نشانه عشق آنان به خداوند است و تکرار طواف به منظور پیدا شدن و تثبیت مقام تسلیم و عبودیت است و در فضیلت آن گفته شد که «اگر 50 بار طواف کند، تمام گناهان او بخشیده می‏شود درست مثل روزی که متولد شده باشد» (هندی، ج 5، ص31).
3. نماز طواف: طواف کننده وقتی به مقام عبودیت می‏رسد، باید نماز شکر به جای آورد. نماز، معراج مؤمن است. نماز مکالمه بنده با خدا، و تشهد و سلام‏های نماز به منزله توسل بنده با اهل بیت علیهم‏السلام است و این توسل با بیعتی که پس از این به وسیله استلام حجر صورت می‏گیرد، کامل می‏شود. عن جابر: «ان النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله استلم الحجر فقبله واستلم الرکن الیمانی فقبل یده» (هندی، ج5، ص177) و همچنین در برخی از روایات اهل سنت، استلام الحجر از جمله محو کننده و از بین برنده گناهان و خطاها شمرده شده است: «عبدالرزاق عن معمر عن حمید الاعرج عن مجاهد قال: ان استلام الحجر والرکن یمحق الخطایا» (صنعانی، ج5، ص29)؛ استلام حجر و بوسیدن آن به منزله تجدید میثاق و عهد با رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است: «فمن الوفاء بعهدالله استلام الحجر» (همان، ج5، ص32). امام صادق علیه‏السلام فرمود: هنگام استلام حجر چنین گفته شود: «امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته شهدلی بالموافاة» (حر عاملی، ج 17، ص407ـ409)؛ امانتم را ادا، و به عهد و پیمانم وفا کردم و به این وفاداری شاهد باش، و همچنین استلام حجر تجسم خضوع در برابر عزت خداوند و نشانه رضا به تقدیر او است؛ چنان‏که در روایات هم آمده است: «و استلام الحجر رضا بقسمته و خضوعا
________________________________________
لعزته (گیلانی، باب22)؛ استلام حجر رضا به آنچه که قسمت شده و نهایت خضوع و خشوع در برابر عزت پروردگار است».
4. سعی بین صفا و مروه: برگزیده خدا (مصطفی) یعنی حضرت آدم بر آن کوه فرود آمد و اسم او بر آن نهاده شد؛ ولی مروة چون حوا مرأة (زن) است آن‏جا فرود آمد، آن‏جا را بدان نام خواندند.
این عمل تداعی خاطره شیرین حضرت ابراهیم علیه‏السلام است؛ پیامبری که مقام عبودیت و تسلیم او را خداوند امضا کرده: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ » (بقره، 131).
سعی بین دو کوه تجسم امیدواری زنی است که با امید به رحمت خداوند در بیابان خشک و بی آب و علف برای به دست آوردن آبی برای کودک خویش در تکاپو است و با تلاطم درونی از صفا به مروه و از مروه به صفا می‏رود و سرانجام با تلاش و خلوص نیت از نظر برون به آب زمزم و از نظر درون به آب حیات می‏رسد و همچنین سعی بین صفا و مروه با آن حالت و هیبت خاصش اقتدار و شکوه اسلام را به مشرکان می‏نمایاند؛ چنان که در برخی از روایات اهل سنت نیز آمده است: «... انما سعی رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بین الصفا و المروة لیری المشرکین قوته» (سنن نسائی، ج2، ص414)؛ پس حاجیان باید میان صفا و مروه درس عشق و ایثار را از حضرت ابراهیم علیه‏السلام و یارانش بیاموزند: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» (ممتحنه، 4). حاجی با هروله کردن از هوا و هوس دوری می‏کند و از قدرت و شخصیت کاذب و ساختگی خود تبری می‏جوید: «و هرول هرولة هربا من هواک و تبریا من جمیع حولک و قوتک» (گیلانی، باب 22)، و به این وسیله روح و درون خود را برای لقا و دیدار کوی دوست آماده می‏کند: «وصف روحک و سرک للقاءالله یوم تلقاه بوقوفک علی الصفا» (همان). روحیات درون و اسرار پنهانی‏ات را هنگام ملاقات با معبودت در موقعی که در کوه صفا قرار گرفتی، بیان کن.
5. تقصیر: تقصیر توجه از عالم ملکوت به عالم ناسوت است. توجه از لذات روحی به سوی لذات جسمی و توجه از وحدت به کثرت است. تقصیر، تحلیل بعد از تحریم است بدین معنا آنچه که برای محرم حرام شده بود، با تقصیر کردن (البته جز بوی خوش و استمتاع از زن) برایش حلال می‏شود؛ چون که حاجی از صفات شیطانی خویش را تقصیر کرده و از بین برده است: «لولا ان الشیاطین یهجمون علی قلوب بنی آدم لتنظر الی ملکوت السموات والارض» (مجلسی، ج70، ص59) اگر شیاطین بر قلب انسان‏ها هجوم نمی‏آوردند، هرآینه انسان می‏توانست به ملکوت اعلای آسمان‏ها و زمین نظر بیفکند.
6. حرکت به سوی عرفات: عرفه یعنی اعتراف بندگان به گناهان خویش در پیشگاه خداوند
________________________________________
«واعترف بالخطایا بعرفات» (گیلانی، باب 22). عرفه یعنی کسب معرفت، معرفت مبدأ و معاد و تجدید با توحید «و جدد عهدک لله بوحدانیته» (همان). معرفت نبوت و ولایت، معرفت آفاق و انفس و سرانجام معرفت به آن‏که «لیس فی الدار غیره دیار» (همان). در خلوت دل انسان فقط خداوند علی اعلا حضور داشته باشد. عرفه جایگاه صعود از علم الیقین به عین الیقین از عین الیقین به حق الیقین است و در روایات آمده که بهترین دعا، دعای روز عرفه است و بهترین آن دعا این است که گفته شود: «لا اله الا الله وحده لا شریک له» (هندی، ج5، ص66).
7. حرکت به جانب مشعر: مشعر نزد خداوند درجه و اعتبار خاصی دارد. از این جهت در قرآن با وصف احترام از آن یاد شده است: «فاذا افضتم من عرفات فاذکروالله عندالمشعر الحرام» (بقره، 198). آنچه خداوند در این مکان مقدس آن هم در برترین ساعات شبانه روز (بین الطلوعین) خواسته، ذکر خدا است. با یاد خدا کسب شعور و فطانت و دقت و ظرافت کردن است. سرایت دادن ایمان از دل به تمام اعضا و مشاعر انسان، به ما می‏آموزد آنچه از عرفات برداشت کردیم، باید در این جا به واسطه یاد خدا در دل نفوذ داده، از دل به چشم و گوش و زبان و تمام اعضا و جوارح بدن، جای دهیم تا تمام مشاعر ما حیاتی دوباره یابد.
8. حرکت به سوی منا: وقتی جبرئیل به حضرت ابراهیم نازل شد و گفت: «تمنی یا ابراهیم» یعنی ای ابراهیم هر چه می‏خواهی تمنا کن، آن‏جا منا خوانده شد. منا یعنی سرزمی امید، رحمت، مغفرت، فضل و کرامت، استجابت دعا و طلب سعادت خیر دنیا و آخرت؛ از این جهت می‏توان گفت بهترین لذت‏ها در حج، لذت امید بنده به خدا در منا است.
9. رمی جمرات: بنده‏ای که به مقام قرب رسید، باید با طاغوت درون یعنی نفس اماره و طاغوت بیرون یعنی شیاطین جنسی و شیاطین انسی مبارزه کند. طاغوت درون خطرناک‏ترین طاغوت‏ها است: «إِنَّ النَّفْسَ لأََمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّی» (یوسف، 53). این عمل که رمی جمرات سه گانه دارد یعنی طرد طاغوت درون (نفس اماره) و طرد طاغوت بیرون (شیاطین جنی و ابلیس و اعوان او) و طرد شیاطین انسی یعنی دشمنان دین و قرآن و اسلام، در سه مرحله انجام می‏گیرد: «لما اتی خلیل الله المناسک عند جمرة العقبة فرماه بسبع حصیات حتی ساخ فی الارض ثم عرض له عند الجمرة الثانیه فرماه بسبع حصیات حتی ساخ فی الارض ثم عرض له عند الجمرة الثالثه فرماه بسبع حصیات حتی ساخ فی الارض» (هندی، ج5، ص81، ح 12144).
10. ذبح قربانی: قربانی را از آن جهت قربانی گفته‏اند که باعث تقرب انسان به خدا می‏شود. قربانی سنتی است که فقط از تقواپیشگان پذیرفته می‏شود: «إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ
________________________________________
مِنَ الآْخَرِ» (مائده، 27) و این عمل رمز گذشت و فداکاری در راه محبوب، و همچنین زنده کردن خاطره بزرگ و تاریخی حضرت ابراهیم علیه‏السلام و اسماعیل علیه‏السلام است؛ آن گاه که از سوی محبوب به ابراهیم خطاب آمد که جوانت را در منا ذبح کن و ابراهیم این امر خدا را به فرزندش ابلاغ کرد. اسماعیل با کمال رغبت پذیرفت: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُوءْمَرُ» (صافات، 102) و این روز بزرگ در روایات، یوم النحر و یوم الحج الاکبر نامیده شد(سنن الترمذی، ج3، ص282)؛ ولی وقتی که هر دو، پدر و پسر، امر خدا را پذیرفتند و مشغول اجرا شدند از سوی خدا ندا آمد: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّوءْیا» (صافات، 105).
11. حلق یا تقصیر: تراشیدن سر یا اصلاح سر و صورت، یعنی تراشیدن باقیمانده کدورت‏ها و رذالت‏ها و اصلاح دل از زنگار خودخواهی‏ها، کبر و ریا.
12. طواف نساء: بعد از طواف نساء، بوی خوش و استمتاع از زن نیز بر محرم حلال می‏شود و شاید رمز آن این باشد که انسان هرچند دارای مقام عبودیت باشد، تسلط او بر غریزه جنسی نیاز به عنایت خدا دارد.
یوسف صدیق وقتی در امتحان پیروز شد فرمود: این خدا بود که نجاتم داد نه خودم: «وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ » (یوسف، 33).
یادآوری
زیارت مدینه: پس از اتمام اعمال حج، تشرف به مدینه و زیارت مرقد پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و حضرت زهرا علیهاالسلام و قبور امامان بقیع علیهم‏السلام نیز برای کمال حج لازم است و عمل حج بدون این زیارت ناقص خواهد بود؛ مثل تمسک به قرآن منهای ولایت؛ بدین سبب در روایات ما نیز همین مطلب آمده است: «عن جعفر بن محمد علیه‏السلام : اذا حج احدکم فلیختم بزیارتنا لان ذلک من تمام الحج» (وسایل الشیعه، ج10، ص254)؛ پس زیارت مدینه منوره اتمام حج است.
در قرآن مجید از توسل به اهل بیت علیهم‏السلام با عنوان ابتغاء الوسیله الی الله یاد شده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» (مائده، 32) و لذا اهل بیت علیهم‏السلام وسیله ارتقای معنویت و واسطه تقرب به سوی پروردگار هستند.
منزل سوم: سیر من الحق الی الخلق
این منزل با بازگشت ازمکه و مدینه به وطن آغاز می‏شود و در این منزل مسؤولیت از منزل اول و دوم مشکل‏تر است؛ چون در منزل اول و دوم خود سازی بود؛ ولی در این منزل دیگر سازی است
________________________________________
و دیگر سازی آن قدر مشکل است که پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «شیبتنی سورة هود لمکان قوله: فاستقم کما امرت و من معک (سیوطی، ج3، ص320)؛ سوره هود مرا پیر کرده است؛ چون که خدا در این سوره فرموده تو و یارانت باید استقامت کنید»، و حاجی پس از این که به وطن بازگشت، باید وظیفه انبیا را به عهده گیرد: «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ» (احزاب، 39)، و این دیگر سازی بسیار مشکل است و آنچه محاسن پیامبر را سفید کرد، دیگرسازی (و من معک) است.
حاجی پس از بازگشت به وطن، باید آنچه را که از حج آموخت و برداشت کرد، به دیگران تزریق کند و با رفتار و کردار و گفتار خویش، بهترین الگو برای مردم باشد و از این طریق بهترین ارمغان را از سفر عرفانی خویش به مردم می‏دهد و پاداش آن نیز به همان اندازه بزرگ است: «مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً» (مائده، 35) و از آن طرف اگر حاجی خدای ناکرده به وسیله عمل ناروایش ابهت حج را بی رنگ یا کمرنگ جلوه دهد، گناه او به اندازه‏ای بزرگ است که معلوم نیست به توبه موفق شود و قرآن درباره این حاجی می‏فرماید: او نظیر کسی است که همه مردم جهان را کشته باشد: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الأَْرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً» (مائده، 32)؛ به همین سبب است که حضرت علی علیه‏السلام «حج را آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و روشنگر و پاکسازی رسا و خالص کننده» (نهج البلاغه، خطبه قاصعه) می‏شمارد «واستقم علی شروط حجک و وفاء عهدک الذی عاهدت به مع ربک و اوجبته الی یوم القیامه» (مصباح الشریعه، باب 22)؛ پس از اعمال حج بر اسرار و مراتب و منازل آن که در سفر عرفانی با خدای خود برقرار کرده‏ای، استقامت پیشه کن و تا روز قیامت بر آن‏ها پایدار باش.
به امید درک بیشتر معارف حج و احساس همدلی و یکپارچگی برای همه مؤمنان و مسلمانان موحد.
منابع و مآخذ
96. قرآن کریم.
97. نهج البلاغه.
98. ابن عیسی محمد بن عیسی بن سوره، سنن ترمذی.
99. حر عاملی، محمد بن حسن، الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه.
100. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه.
101. سیوطی، امام جلال الدین، الدر المنثور.
102. صنعانی، عبدالرزاق بن همام، معجم المصنف.
103. گیلانی، عبدالرزاق، مصباح الشریعه.
104. مجلسی، علامه محمد باقر، بحارالانوار.
105. نسائی، حافظ ابوعبدالرحمن احمد، سنن نسائی.
106. هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال.

 

تبلیغات