آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

خوانش نیچه از واسازی مفهوم سوبژکتیویسم، بر گسستِ معرفت شناختی از فهم های سنتی و مدرن در باب معرفت، حقیقت، زبان و آگاهی استوار است. او چهارچوبی جدید برای بازتفسیر موجود انسانی به عنوان موجودی دائماً متغیر در شبکه فرایندهای تن کردشناسانه ارایه می دهد و پدیده هایی چون معرفت، حقیقت، زبان و اندیشه را از نو تفسیر و ارزشیابی می کند. هدف نیچه کنارگذاشتن معرفت و خواست حقیقت مطلق به عنوان رانه اصلی آن، و طرح رانه دیگری است که شناخت را همچون ابزار به کار می گیرد. وی همچنین توهم کشف حقیقت در دوره مدرن را ناشی از تمرکز بر دو جزء جدایی ناپذیر سوژه یعنی زبان و اگاهی قلمداد می کند. نیچه به جای آرمان شناخت و به جای کشف حقیقت، مفاهیم تفسیر و ارزشیابی را می نشاند. تفسیر، معنای پدیده را که همیشه جزئی است، تعیین می کند و ارزشیابی، ارزشِ سلسله مراتب معانی را مشخص می سازد و به اجزاءا کلیت می بخشد، بی آنکه کثرت شان را از میان بردارد. پرسش اصلی مقاله این است که نیچه چگونه با گسست از وجوه معرفت شناختی سوژه مدرن به واسازی این مفهوم پرداخته است؟ مدعای اصلی مقاله این است که واسازی سوژه در نیچه تنها زمانی قابل فهم است که نقد وی از مفاهیمی چون حقیقت، معرفت، زبان و آگاهی را دریابیم.

تبلیغات